کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


جستجو


 



سازگاری زناشویی و هم‌وابستگی

 

زندگی با همسر افسرده می‌تواند به علت به وجود آوردن پریشانی بیشتر در زندگی زناشویی، ناگوار و طاقت فرسا باشد (Upmesh K Talwar, 2011).از این رو گزارش شده است همسرانی که با شریک افسرده زندگی می‌کنند به طور قابل توجهی پریشانی بیشتری در مقایسه با افراد نرمال نشان می‌دهند. بحثِ مطالعه حاضر پریشانی زناشویی نیست بلکه اصطلاح روان شناختی “هم‌وابستگی” است. درپژوهش آپمش (۲۰۱۱) در مقایسه با افرادی که در میزان هم‌وابستگی در سطح پایینی قرار داشتند ، آن هایی که سطح بالایی داشتند بیشتر دچار منشا مشکلات خانوادگی و مشکلات روحی و روانی والدین، روابط صمیمی مشکل ساز از جمله روابط با افراد وابسته به مواد شیمیایی و مشکلات روانی شخصی، بودند. بر خلاف پیش‌بینی های تئوریک ، گروه با هم‌وابستگی بالا بیشتر از افرادی که والدین آن ها مشکلات الکل یا مواد مخدر داشتند یا یک سطح بالاتر در دوران کودکی مورد سوء استفاده جسمی و جنسی قرار گرفته باشند؛ تشکیل نشده بود . این نتایج نشان داد که هم‌وابستگی یک جنبه از مشکلات سیستم های خانوادگی چند بعدی گسترده تر است که منحصر به خانواده هایی نیست که در آن سوء مصرف مواد یا الکل یا سوء استفاده جسمی و جنسی جزء نگرانی های عمده باشد (Upmesh K Talwar, 2011).

 

از سوی دیگر هم‌وابستگی اثرات منفی بر رضایت فردی داشته. عناصر مختلفِ رضایت فردی شامل استرس، مشکل در برقراری ارتباط، مشکل در حل و فصل تعارضات ، مشکل در صمیمیت رابطه، واکنش پذیری و مرزهای عاطفی هستند. اعتیاد به نوشیدن الکل می‌تواند مهم ترین مشکلات تهدید کننده زندگی، مشکلات روانی و عاطفی را به وجود آورد که اغلب موجب می شود که هر دو طرف رابطه دچار احساس اضطراب، افسردگی، گیج و آزرده خاطر شوند. این می‌تواند به استرس و دیگر احساسات منفی در رابطه منجر شود. در نتیجه، همسر غیر الکلی ممکن است احساس گناه، خجالت، و درماندگی کند و حتی ممکن است خود درگیر مشکلات نوشیدن الکل شود یا در دیگر رفتار خودآزاری به عنوان راهی برای رهایی از استرس دچار شود. فاصله ارتباط کلامی بین همسران ممکن است موجب کمبود نزدیکی جنسی و عاطفی، کمبود رضایت و عمق رابطه، اختلاف نظر های بیشتر و ارتباطات کمتر شود( پارکینز[۴۵],۲۰۰۹) (Zaidi, 2015).

 

آقایان اورفورد و هاروین[۴۶] (۱۹۸۷)در مطالعه شان نشان دادند زنانی که تحت تجربه استرس ناشی از زندگی با همسر الکلی خود هستند، در نهایت دچار اختلالات عصبی و روانی ورفتار می‌شوند. لی‌بو[۴۷] (۲۰۰۵)در بررسی خود بیان کرد که ارتباطات بین مصرف مواد و اختلافات زناشویی پیچیده هستند. تعاملات زناشویی استرس زا به افزایش استفاده از مواد مخدر مشکل ساز مرتبط است. ارتباطات ضعیف، عوامل استرس زای مالی از موارد معمول ِ سوء مصرف الکل هستند. اثر منفی مصرف الکل بر خانواده‌ فرد، مانند پریشانی روانی و رفتار اجتماعی همسر، مشکلات تحصیلی و عاطفی در کودکان بروز کرده و استرس در نظام خانواده را افزایش می‌دهد و ‌بنابرین‏ ممکن است منجر به ایجاد یا تشدید استفاده از مواد شود. مشکل عاطفی هم با رضایت فردی به هم پیوند می‌خورد. به گفته پاتر[۴۸] (۲۰۰۷)، یک فرد هم وابسته مانند یک معتاد ممکن است تحمل بالایی به دیگران نشان دهد با رفتاری نامناسب، گاهاً توهین آمیز و پرخاش‌گرانه. همچنین هم وابسته هایی نیز وجود دارند که در برابر توسعه روابط نزدیک مقاومت کرده و حتی گاهاً به علت ترس از طرد شدنشان آن را رد می‌کنند. آن ها به علت این ترس، مجرد یا دور از سایرین باقی می مانند و دوستان، همسایگان و اجرای کار آن ها را نادیده می گیرند. رشد نامنظمی در نوشیدن اغلب در نتیجه یک مشکل در درون خانواده است. وظیفه اصلی خانواده این است که واکنش پذیری بسیار زیاد در مقابل فرد الکلی را با خونسردی برطرف کنند و در خانواده سردی احساسی را افزایش دهند (Zaidi, 2015).

 

در حالی که “تشخیص و درمان هم‌وابستگی” (۱۹۸۶) بسیار مهم است، گنجاندن هم‌وابستگی به عنوان یک اختلال شخصیتی جداگانه که ارزش بحث و گنجاندن در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری دارد، بحث هایی صورت گرفته است. علاوه بر آن بیان می‌کند که هم‌وابستگی یک اختلال قابل تشخیص، با تشخیص های گوناگون اختلال شخصیتی است که به طور معمول در خانواده هایی یافت می شود که بیشترین وابستگی به مواد شیمیایی را دارند (Zaidi, 2015).

 

هم‌وابستگی و ویژگی های شخصیتی و رابطه ای

 

محققان دریافته اند که هم‌وابستگی در جمعیت دانشجویی با از دست دادن خود (کراترز و وارن [۴۹]۱۹۹۶)، منبع کنترل خارجی (اسپرینگر [۵۰]و همکاران ۱۹۹۸) و رفتارهای والدین گرا (ولز[۵۱] و همکاران ۱۹۹۹) ، به شدت در ارتباط است که این یافته ها با مفهوم تعریف شده توسط وایتفیلد (۱۹۹۱) درباره هم‌وابستگی به عنوان از دست دادن خودِ واقعی همراه با گسترش رفتارهای کنترل گرا سازگار است.

 

همچنین تحقیقات نشان داده‌اند که هم‌وابستگی در جمعیت دانشجویی به طور چشمگیری با خجالت زدگی (چن ۱۹۹۹[۵۲] و ولز ۲۰۰۸)، عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین (اسپرینگر و همکاران ۱۹۹۸، لیندلی جیوردانو و هامر ۱۹۹۹[۵۳]، ولز ۱۹۹۹)، مشکلات رابطه ای (چن و ویو ۲۰۰۴، چن ویو و لی ۲۰۰۶، کرستر و لومباردو [۵۴]۱۹۹۹، کالن و کار[۵۵] ۱۹۹۹؛ ولز ۲۰۰۶) ، همچنین مشکلات روانی (کالن و کار ۱۹۹۹، اسپرینگر و همکاران ۱۹۹۸) مرتبط است. در میان این ها، عزت نفس پایین و مشکلات رابطه ای بیشترین ارتباط را با هم‌وابستگی داشتند که به طور مداوم در بین دانشجویان مطالعات اخیر در کشورهای غربی و تایوان یافت شد. به نظر می‌رسد عواملی چون عزت نفس پایین، مشکلات جسمی یا عاطفی مثل احساس شرم بسیار زیاد، احساس گناه، و اضطراب در میان مردمی که هم‌وابستگی دارند رایج است. به طور مثال، اسپرینگر و همکاران (۱۹۹۸) دریافتند که هم‌وابستگی رابطه زیادی با اضطراب اجتماعی علاوه بر عزت نفس پایین دارد. نتایج مطالعات کالن و کار (۱۹۹۹) نشان داد که گروه هایی با هم‌وابستگی بالا مشکلات جسمی بیشتری علاوه بر اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی، و اختلال در عملکرد اجتماعی داشتند. همچنین گروه با هم‌وابستگی بالا گزارش ‌کرده‌است که مطالعات تحقیقاتی خاص در هر دو کشور آمریکا و تایوان برخی تناقضات را در یافته های مربوط به ویژگی های شخصیتی مرتبط با هم‌وابستگی، برجسته ‌کرده‌است. به طور مثال، ولز و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند که عزت نفس پایین، مستعد خجالت زدگی، و رفتارهای والدین گرا به طور قابل توجهی به ویژگی های هم‌وابستگی در نمونه ای از ۲۰۰ دانشجوی کارشناسی آمریکایی مرتبط بود. در این پژوهش، اعتماد به نفس پایین به عنوان بالاترین واریانس در هم‌وابستگی به شمار می رود. یافته ای غیرمنتظره این بود که احساس گناه به طوری قابل توجه اما معکوس با هم‌وابستگی رابطه داشت. بر این اساس، ولز و همکاران پیشنهاد کردند که هم‌وابستگی بیشتر نشان دهنده یک سازمان مبتنی بر شرم خودساخته توسط عزت نفس پایین است، تا مستعد گناهکاری (Shih-Hua, 2010).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 03:18:00 ق.ظ ]




با آنکه پیرامون موضوع«مرحله تحت‌نظر» مطالعات پراکنده و اندکی انجام گرفته اما به چند مورد از آن ها اشاره می‌شو 

محمدی(۱۳۸۷) به بررسی دستور نگه‌داری تحت‌نظر در مقررات دادرسی ایران پرداخته است. وی تحت‌نظر را نوعی سلب آزادی می‌داند که هم به دستور ضابطان دادگستری و هم به دستور مقام قضایی اعمال می‌شود و در عین حال که در ردیف بازداشت متهم قرار دارد ظاهراًً قابل اعتراض و تجدید‌نظر خواهی نمی‌‌باشد و اگر دستور تحت‌‌نظر کنترل نشود به جز تضییع حقوق افراد و آسیب به اجتماع نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت. (متأسفانه در حال حاضر در هیچ یک از قوانین آیین دادرسی کیفری اعم از قانون مصوب ۱۲۹۰، ۱۳۷۸ و ۱۳۹۲ حق اعتراض متهم به تحت‌نظر قرار گرفتن خویش مورد تصریح قرار نگرفته است.)

 

آشوری و سپهری(۱۳۹۲) به بررسی تطبیقی مرحله تحت نظر در آیین دادرسی کیفری ایران و فرانسه پرداختند. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که در حقوق فرانسه تحت‌نظر به صورت یک مرحله مهم در فرایند دادرسی کیفری است. قانون‌گذار فرانسوی سعی نموده تا با وضع تشریفات و تعیین قیود مشخص و محدود کننده، مانع سوء‌استفاده های احتمالی و تضییع حقوق متهم گردد.

 

کیتی شیایزری و کریانگ ساک(۱۳۸۳) در کتاب خود به نام«حقوق بین الملل کیفری »ترجمه شده توسط بهنام یوسفیان و محمد اسماعیلی اذعان می‌دارند که: «اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها، ایجاب می‌کند که هیچ شخص از لحاظ ماهوی، بدون حکم قانون و دستور مقام صلاحیت‌دار قضایی و از لحاظ شکلی بدون ترتیبات و تشریفات آیین دادرسی کیفری، دستگیر و تحت‌نظر قرار داده نشود. »

 

این اصل در بند ۱ ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر، تصریح شده است: «هرکس که به جرمی متهم شده باشد بی ‌گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین ‌های

 

 

لازم برای دفاع او تأمین شده تقصیر او قانوناٌ محرز گردد.» همین طور بند ۱ ماده ۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی تصریح می‌دارد: « هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمی توان خود سرانه)بدون مجوز( دستگیر یا بازداشت)زندانی) کرد. از هیچ کس نمی توان سلب آزادی کرد مگر به جهات و طبق آیین دادرسی مقرر به حکم قانون.»

 

ژاک بوریکان و آن ماری سیمون(۱۳۹۱) در کتابی تحت‌ عنوان«آیین دادرسی کیفری» ترجمه دکتر عباس تدین به بحث تحت‌نظر پرداخته‌اند و اینگونه می‌نویسند: «غالباً در جریان تحت‌نظر است که پلیس می‌تواند به جمع‌ آوری ادله ضروری بپردازد؛ شخص تحت‌نظر در وضعیتی ناپایدار،‌ منفک از محیط پیرامون خود، معلق و در موضع ضعف قرار می‌گیرد، با این وجود، قواعد چندی برای تضمین حمایت از او، وضع شده است.»

 

محترمی ‌(۱۳۸۹) در بیان تفاوت میان بازداشت و تحت‌نظر این چنین می‌نویسد: «مفهوم حقیقی تحت‌نظر

 

قرار‌دادن، همان مراقبت داشتن و زیر نظر داشتن افعال، حرکات و سکنات شخصی است. اصطلاح تحت‌نظر نگهداری کردن با ادبیات فارسی و منطق حقوقی هیچگونه رابطه‌ای ندارد. اگر متهم تحت‌نظر است پس چرا باید او را نگهداری، توقیف و بازداشت کرد و اگر متهم باید بازداشت شود، تحت‌نظر قرار

 

دادن مصداقی پیدا نمی‌کند؟ حتی در زبان و ادبیات فارسی و عرف مکالمات روزمره تحت‌نظر قرار دادن به معنی بازداشت یا توقیف نیست تا گفته شود به علت کثرت استعمال، رنگ غالب گرفته و در معنای مجازی به کار رفته و بر آن مبنا قانون‌گذار مفهوم مجازی را اراده ‌کرده‌است. بهتر بود قانون‌گذار به همین امر توجه می‌کرد، زیرا اصلاً مفهوم مجازی تحت‌نظر قرار دادن، بازداشت و توقیف نیست.»

 

رضایی(۱۳۸۹) به بررسی نگه‌داری تحت‌نظر در قوانین افعانستان و اسناد بین‌المللی حقوق بشر پرداخته است. وی در این رابطه بیان می‌دارد که: «تضمین آن است که سلب آزادی که توسط قانون تجویز شده است صریحاً غیر متناسب، غیرعادلانه یا غیر قابل پیش‌بینی نباشد و در شیوه اجرای آن هیچ تبعیضی روا نشود، بلکه با در نظر داشتن حالات هر قضیه مناسب و متناسب باشد. از طرف اصل قانونیت که بر این

 

حق مضمر است بایست هم از لحاظ ماهوی و هم از لحاظ شکلی(اجرایی) در نظر گرفته شود.»

 

در نظریه مورخ ۱۱/۴/۱۳۴۶ کمیسیون مشورتی اداره حقوقی آمده است: « منظور از تحت‌نظر قرار گرفتن

 

بازداشت نیست. تحت‌نظر بودن با حبس و بازداشت از جهت کیفیت اجرا اختلاف دارد…»

 

اداره کل حقوقی و تدوین قوانین قوه قضائیه در نظریه مشورتی دیگر خود به شماره ۱۹۷۶/۷-۸/۵/۶۷ این گونه اظهار‌نظر نموده است: «زندانی و بازداشتی به عنوان تحت‌نظر بودن در قانون پیش‌بینی شده تا بحث از شمول مقررات مربوط به زندان‌ها ‌در مورد آن مطرح شود… چون در فاصله تکمیل پرونده و اخذ تأمین قضایی، مظنون به ارتکاب جرم زندانی نیست و در عین حال به منظور جلوگیری از فرار احتمالی باید در دسترس مأمورین باشد. اصطلاح تحت‌نظر به کار رفته یعنی تا اعزام مراجع قضایی،‌زیر دید مأمورین قرار گیرد.»

 

همچنین در نظریه شماره ۷/۲۷۲۹-۱/۵/۸۰ آمده است: «مجوزی برای اینکه متهم در اختیار ضابطین دادگستری قرار داد شود و او را در محلی غیر از بازداشتگاه یا زندان قانونی نگهداری نمایند، وجو ندارد؛ زیرا اگر برای متهم قرار تأمین صادر نشده باشد، نگهداری و سلب آزادی او غیر قانونی است… و ‌در مورد متهمین زندانی، چنانچه ضابطین دادگستری احتیاج به تحقیقی از آنان داشته باشند می‌توانند این تحقیقات را در بازداشتگاه یا زندان انجام دهند.»

 

دکتر محمدعلی اردبیلی در کتاب خود به نام«نگهداری تحت نظر، علوم جنایی- مجموعه مقالات در تجلیل از استاد دکتر محمد آشوری» این چنین آورده است: «نگهداری تحت نظر یا بازداشت پلیسی، اختیاری است که به موجب قانون به ضابط دادگستری)پلیس قضایی( داده شده تا کسانی را که در جرایم مشهود یا در ضمن تحقیقات مقدماتی شواهدی علیه آنان به دست آمده است به منظور گردآوری ادله و شواهد جرم و با اطلاع مقام قضایی برای مدت محدود نگهداری کنند.»

 

در تمام موارد فوق‌الذکر، تحت‌نظر را موجب سلب آزادی شخص و در نتیجه تضییع حقوق وی می‌دانند و اینکه فرد دارای حقوقی است که در رابطه با وی باید مراعات شود. در نتیجه برای جلوگیری از تضییع این حقوق، وضع قواعد و قیود محدود کننده‌ای را لازم می دانند.

 

۱-۸- تعریف اصطلاحات :

 

    • آزادی‌های عمومی یا حقوق شهروندی : به مجموع حقوق و آزادی‌هایی گفته می‌شود که دولت اجرای آن را طبق قوانین داخلی برای اتباع خود تأمین و تضمین ‌کرده‌است و محتوای آن نیز ممکن است از یک کشور به کشور دیگر متفاوت باشد.(طباطبایی مؤتمنی، ۱۳۸۹،ص۹)

 

    • آزادی شخصی : که آن را آزادی مطلق و آزادی تن نیز می‌نامند،‌ یکی از مهمترین حقوق فردی است و آن بدین معنی است که فرد در رفت و آمد و اختیار مسکن در داخل و یا خارج از کشور و همچنین در زندگی و روابط خصوصی آزاد بوده و نیز از هر گونه تعرض و تجاوز نسبت به جان و مال و خانه و زندگی خود مصون باشد.آزادی شخصی، پایه و شالوده همه حقوق و آزادی‌هاست.(همان، ص۲۸)

 

    • حقوق بشر : حقوق بشر، حقوق و آزادی‌هایی است که در سطح جهانی و بین‌المللی مطرح است و به مثابه استانداردهای جهانی حقوق مذبور محسوب می‌شود، از این رو سازمان ملل متحد نیل به آن را آرمان خود قرار داده و کوشش می‌کند دولت‌ها حقوق مذبور را به رسمیت بشناسد و اجرای آن را وجهه همه خود قرار دهند.(همان، ص ۹)

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:25:00 ق.ظ ]




به مردان امر شده که با همسرانشان به نیکی رفتار کنند.

 

یعنی حقوق ایشان اعم از انصاف در قسمت نفقه و خوب سخن گفتن و رفتار کردن را ادا کنید.

 

معروف است که معاشرت به معروف یعنی او را نزنید و سخن بد به او نگویید و با او گشاده رو باشید.[۳۰]

 

چهار) آیه ۳۴ سوره نساء:

 

«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ…»

 

منظور از بما انفقوا در آیه شریفه انفاق در مهریه همسران و نفقه آنان است .[۳۱]

 

۵) آیه۲ سوره طلاق :

 

«فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ…»

 

و چون زنان (طلاق داده شده) به آخر عده ی خویش رسیدند به نیکویی ایشان را نگاه دارید، یا به نیکویی از ایشان جدا شوید.

 

در اینجا «فامسکوهن بالمعروف» یعنی به آن ها مراجعه کنید به آنچه لازم است برایشان از نفقه و لباس و مسکن و خوش معاشرتی [۳۲]

 

۶) آیه ۶ سوره طلاق:

 

« أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ … »

 

و زنان طلاق داده شده را در مکانی که خود نشسته‌اید به قدر وسع خویش ساکن گردانید و در (نفقه و مسکن ) به ایشان رنج نرسانید برای اینکه برایشان تنگ گیرید و اگر آنان حامل باشند حق ایشان را بپردازید تا بار خویش را بنهند .

 

آیه فوق تصریح دارد بر وجوب نفقه برای مطلقه‌ای که در طلاق رجعی به‌سرمی‌برد و به همسر امر می‌کند که در مدت عده، نفقه و سکونت زن را تأمین کند. همچنین مطلقه حامله را مستحق نفقه می‌داند تا وضع حمل نماید . وقتی ‌در مورد همسر مطلقه چنین می‌گوید، پس به طریق اولی همسری که هنوز در حلقه زناشویی شخص به سر می‌برد مستحق نفقه خواهد بود و نفقه زوجه برزوج واجب خواهد بود . عده‌ای از فقها برای اثبات وجوب نفقه ‌به این آیه تمسک کرده‌اند.[۳۳]

 

هفت) آیه ۷ سوره طلاق :

 

« لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»

 

خداوند سبحان اهل توسعه و تمکن را امر فرموده که برزنان شیرده که فرزندان خود را شیر می‌دهند به اندازه ی وسعشان توسعه بدهند .

 

«و من قدر علیه» یعنی کسی که برایش توسعه نباشد «رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» روزیش پس باید از آنچه خداوند او را رحمت فرموده انفاق کند یعنی و کسی که روزیش به مقدار قوتش باشد، پس هرآینه به قدر آن و به قدر امکان و طاقتش انفاق کند.[۳۴]

 

ب) سنت

 

روایات متعددی بر وجوب نفقه زوجه دلالت می‌کند که به ذکر چند مورد از آن ها می‌پردازیم.

 

روایت اول: عن ابی‌عبدالله (ع) فی قوله تعالی : « و من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتاه الله ، قال : ان انفق علیها ما یقیم ظهر هامع کسوه و الا فرق بینهما».

 

امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید: « اگر چنانچه زوج به زوجه انفاق کند به طوری که با آن انفاق زوج بتواند بر پای خود بایستد و همچنین لباس و پوشاک او را تأمین کند فبها و در غیر این صورت بین زوجین باید تفرقه و جدایی افکنده شود و کار را به طلاق بکشاند».[۳۵]

 

روایت دوم: هند همسر ابی‌سفیان خدمت پیامبر مشرف شد و و عرض کرد : ابی‌سفیان مرد خسیسی است و خرجی کافی نمی‌دهد که من و فرزندم را کفایت کند، مگر اینکه خودم مخفیانه بردارم و او نفهمد. آیا بدین سبب مرتکب گناه می‌شوم؟پیامبر (ص) فرمودند « خذی ما یکفیک و ولدک بالمعروف » به مقداری که تو و فرزندت را کفایت کند به شایستگی از اموال او بگیر.[۳۶]

 

روایت سوم: پیامبر در خطبه حجه‌الوداع راجع به حق زن بر شوهر فرمودند : « فعلیکم رزقهن و کسوتهن بالمعروف » ،« پس بر شما باد خوراک و پوشاک زنانتان با نیکی و شایستگی » .[۳۷]

 

در روایت فوق علاوه بر وجوب اصل نفقه به خوب بودن و شایسته بودن آن ها نیز تکلیف شده است.

 

روایت چهارم: امام صادق علیه‌السلام از پیامبر( ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند:

 

« ملعون ملعون من ضیع من یعول [۳۸]» ، مورد لعن و نفرین و ملعون است کسی که خانواده و عایله ی خویش را ضایع کند، یعنی حقوق آنان را تضییع نموده و هزینه های زندگی آنان را تأمین و ننماید.

 

ج) اجماع

 

بسیاری از فقهای شیعه بر اثبات وجوب نفقه ادعای اجماع کرده‌اند.[۳۹] علاوه بر فقهای امامیه، فقهای عامه نیز اصل وجوب نفقه را پذیرفته اند.

 

به عنوان نمونه صاحب جواهر از آن به اجماع امر تعبیر می‌کند، و اهل سنت نیز به وجوب نفقه افزون بر کتاب و سنت به اجماع نیز تمسک کرده‌اند[۴۰]. البته به نظر می‌رسد این اجماع صحیح نیست، زیرا احتمال دارد اجماع بین فقها مستند به همان کتاب و سنت باشد که در این صورت این اجماع خود دلیلی مستقل به شمار نمی‌آید. که باید خود آن مدرک (کتاب و سنت ) را بررسی کرد و اجماع مدرکی محسوب می‌شود .

 

دلایل فوق مورد اتفاق همه مسلمانان است و فقهای امامیه و عامه به آن استناد کرده‌اند.، اما فقهای عامه علاوه بر آن به دو دلیل دیگر یعنی عقل و قیاس نیز استناد جسته اند.

 

د)عقل

 

از نظر عقلی استدلال شده است که چون زوجه به سبب نکاح برای شوهر محبوس می شود ،و از بیرون رفتن از منزل و همچنین از تحصیل درآمد محروم می‌گردد،لذا شوهر باید نفقه ی وی را پرداخت نماید.[۴۱]

 

این استدلال اگر چه منطقی است ولی جامع به نظر نمی رسد .زیرا مواردی وجود دارد که زوجه ثروتمند است و نیاز مالی ندارد ولی همچنان تکلیف پرداخت نفقه ی وی بر مرد واجب است.

 

ه)قیاس

 

قاعده ای در فقه عامه وجود دارد با این عنوان : « من حبس حق غیره فنفقته واجبه علیه ». یعنی کسی که به خاطر حق دیگری محبوس می شود،نفقه اش بر عهده ی اوست ؛ مانند قاضی، والی و دیگر خدمتگذاران دولت که برای منفعت دولت ، خود را وقف آن مشاغل می‌کنند و به گونه ای خود را محبوس و مکلف به انجام این خدمات می‌کنند. از طرف مقابل دولت نیز مکلف به تامین هزینه ی زندگی آنان است.از نظر شرعی نیز حقوق آنان باید از بیت المال پرداخته شود زیرا خود را وقف خدمت به مسلمانان کرده‌اند. زوجه نیز با آنان قیاس می شود. وی خود را وقف خدمت برای زوج می‌کند ،فلذا هزینه های زندگی وی بر عهده ی شوهر است.[۴۲]

 

دلیل فوق از نظر نفس قیاس ضعیف به نظر می‌رسد.همچنین وقتی دلایل محکمی که در صفحات قبل ذکر کردیم، وجود دارد نیازی به چنین دلیلی احساس نمی شود.

 

بند دوم: مبانی حقوقی نفقه زوجه

 

در نظام حقوقی ایران در ماده ۱۱۰۶ وظیفه تأمین مخارج خانواده به طور کلی به عهده شوهر است. و زن هر چند دارایی داشته باشد می‌تواند آن را برای خود ذخیره کند و به هیچ وجه از آن برای مخارج خانواده و حتی مخارج خودش استفاده نکند.

 

طبق ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.

 

با توجه ‌به این مواد در حقوق با تحقق رابطه زوجیت، زن مستحق نفقه خواهد شد ، منتهی نشوز زن مانع آن به شمار آمده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-19] [ 09:30:00 ب.ظ ]




تخصصی بودن قرارداد بیمه

بطورکلی علت اصلی طرح نظریه لزوم ارائه اطلاعات در حقوق قراردادی، تخصصی شدن امور و وجود تفاوت اساسی در میزان اطلاعات و دانش افراد جامعه در زمینه ­های مختلف بوده است؛ از این رو حفظ تعادل اطلاعاتی طرفین و حمایت از طرف کم­اطلاع­تر در قراردادهای تخصصی مانند بیمه، همواره مورد تأکید قرار گرفته است. امروزه نه تنها مانند گذشته این امکان برای افراد جامعه وجود ندارد که بتوانند در تمام زمینه­ ها حتی از اطلاعات اولیه برخوردار باشند، بلکه فعالین یک حرفه نیز ممکن است تنها در یک گرایش خاص تخصص داشته و در سایر گرایش­ها فقط از اطلاعات نسبی برخوردار باشند.[۱۳۴]

 

هرچه حرفه­ ها و مشاغل به سمت تخصصی­شدن و پیچیدگی پیش رفته­اند، درک عامه مردم از نحوه و چگونگی انجام مراحل کار محدودتر شده و به ناچار ­باید به صاحبان حرفه­ ها و مشاغلی که اقدام به عرضه کالا و خدمات می­نمایند، اعتماد کنند. از این رو اطلاع­رسانی در زمینه قوانین و مقررات بیمه­ای به آحاد مردم و جامعه بیمه­گذاران، از مهم­ترین راهکارهای توسعه اخلاق حرفه­ای در بیمه ‌می‌باشد.[۱۳۵]

 

گاهی بیمه­گران از عدم تخصص مشتریان خود بهره‏مند شده و شروطی را به طور تخصصی تنظیم می‏ کنند که متقاضیان عادی قادر نیستند مفاهیم و تبعات آن را تشخیص دهند. در بسیاری از موارد شروط به شکلی نوشته و یا ارائه می ‏شوند که مشتری وقت و حوصله لازم برای خواندن آن را پیدا نمی‏ کند یا به شکلی بیان می‏ شود که مشتری انتظار ندارد که مسائل مهم قراردادی ‌به این شکل بیان شود، ‌بنابرین‏ نسبت به آن ها توجه لازم‏ را نخواهد کرد و بدون خواندن و آگاهی از مفاد آن، قرارداد را امضا می­ کند. مثلا در پشت صفحات شروط زیادی به‏ صورت ریز چاپ شده که افراد عادی حوصله و وقت خواندن آن را پیدا نمی‏کنند. یا در قرارداد درج می­ شود که این قرارداد منوط به شروطی است که تفصیل آن شروط در دفتر شرکت قابل رویت است و یا تفصیل شروط در دستور­العملی گنجانده شده که قابل خرید است. [۱۳۶] این توقع بی‏جایی است که بیمه­گذار جهت تعیین آثار و نتایج قرارداد خود به دنبال آیین‏نامه ها، دستورالعمل‏ها و یا بخش­‏نامه ها رفته تا پس از مطالعه و تعیین مفاد آن ها به انعقاد قرارداد مبادرت نماید.

 

  1. جنبه حمایتی داشتن قرارداد بیمه

امروزه بیمه به عنوان یک حرفه یا به عبارت دقیق­تر یک صنعت شناخته می­ شود. گسترش روزافزون مخاطرات اجتماعی و ایجاد مسئولیت­های متنوع و جدید موجب توسعه صنعت بیمه شده، به طوری که بیمه و بیمه­گری به یک حوزه بسیار تاثیرگذار مبدل گشته و ادامه این روند منجر به ایجاد انواع بیمه با زیرشاخه­های متنوع و متفاوت شده است که هر کدام ویژگی­ها و قواعد خاص خود را دارند.

 

امروزه بیمه مانند گذشته یا آنطور که در قوانین مورد اشاره قرار گرفته، تنها جنبه تجاری ندارد، به­گونه ­ای که عده­ای حرفه خود را بیمه­گری قرار دهند و به فعالیت بپردازند، بلکه امروزه نقش و جنبه حمایتی بیمه بسیار پررنگ­تر شده. هدف بیمه تنها حمایت از بیمه­گذار نیست، بلکه در سطح وسیع­تر هدف بیمه حمایت از سرمایه­ملی، تولید و عوامل آن و به طور کلی حمایت از اقتصاد و رفاه جامعه است.[۱۳۷]

 

متقاضی بیمه به دو صورت با مؤسسات بیمه طرف است؛ یکی ‌در مورد صدور بیمه­نامه و تعیین نرخ و شرایط و مورد دوم در هنگام بروز خسارت. در هر دو مورد بیمه‏گذار نسبت به مؤسسه بیمه در وضع نامطلوبی قرار دارد. به علت کمی اطلاعات و فقدان رقابت و نوعی انحصار عملیات بیمه که مؤسسات خیلی ساده ممکن است از طریق توافقنامه‏ها و قرارداد فی مابین سیاست مشترکی را اعمال نمایند نرخ و شرایط به او تحمیل می‏ شود.[۱۳۸]

 

مؤسسات بیمه که با مجوز دولت و از طرف دولت این خدمات حمایتی را ارائه می­ دهند، باید به نحوی عمل کنند که منافع بیمه­گذاران به بهترین وجه تامین شود، زیرا با وجود تنوع و تکثر انواع بیمه­نامه­ ها که هر کدام برای رفع نیاز متفاوت با دیگری در نظر گرفته شده است، کسب آگاهی و شناخت نسبت به انواع پوشش ­های بیمه از توان افراد عادی جامعه بیرون بوده و نیازمند ارائه مشاوره و هدایت از ناحیه دست اندرکاران این حوزه است تا نیازهای هر متقاضی شناخته شده و پوشش مناسب برای رفع آن نیازها فراهم گردد.[۱۳۹]

 

گفتار دوم : کیفیت ایفای تعهدات اطلاعاتی از سوی بیمه­گر

 

بیمه‏گران می‏بایست اطلاعاتی را افشا کنند که به موقع در دسترس متقاضیان قرار بگیرد تا تصمیم‏ گیری آن ها براین اساس صورت پذیرد، و به­گونه ­ای به مخاطب انتقال یابد که اعتماد بیمه­گذاران را جلب نموده و برایشان قابل درک باشد. علاوه بر این اطلاعات باید همواره به روز بوده، متناسب با آخرین قوانین و آیین­ نامه­ ها باشند.

 

بند اول : افشای به­موقع و قابل اطمینان

 

اطلاع­رسانی شرکت­های بیمه ‏باید به صورت مستمر، کافی و به­­موقع باشد تا تصویر صحیحی از بیمه‏گر ترسیم‏ نمایند. به­موقع بودن اطلاعات مستلزم این است که‏ بیمه‏گران اطلاعات اصلی را زود و به­موقع گزارش‏ کنند تا افرادی که می‏خواهند در آینده از این‏ اطلاعات استفاده کنند، بتوانند در تصمیم ­گیری خود آن ها را در نظر بگیرند. این اطلاعات باید به بهترین روش منتشر شوند. برخی مواقع این امر نیازمند گزارشات دوره‏ای است. افشای اطلاعات‏ ممکن است برای یک دوره کوتاه به تأخیر بیفتد تا مورد بازبینی قرار گرفته یا به روز شوند، ولی این تأخیر زمانی برای رعایت حال متقاضیان و بیمه­گذاران باید کوتاه بوده و از قبل نیز اعلام شود.[۱۴۰]

 

بند دوم : موضع­گیری شفاف و قابل فهم

 

شرکت­های بیمه ممکن است در توضیح شرایط بیمه­نامه سلیقه­های متفاوتی داشته باشند. این تفاوت­ها اگرچه ظاهراً حاکی از سلیقه­های متفاوت است، اما چنان نیست که باعث اختلاف نظر نشود. نمونه زیر قابل توجه است؛

 

بازرگانی برای حمل تعدادی الکتروموتور که قرار بود از ایتالیا به ایران حمل شود، از شرکتی تقاضای صدور بیمه­نامه باربری نمود. بیمه­نامه صادره اگرچه از آن دسته بیمه­نامه­ هایی بود که درصدر آن نوشته بود «بیمه­نامه حمل در خشکی» و در بند مربوط به وسیله حمل و نقل هم نوشته بود «کامیون و قطار»، اما در بخش خطرات بیمه­شده نوشته شده بود که« خطرات مندرج در شرایط چاپی بیمه­نامه­ های نمونه اف- پی- ای که شامل خسارت مستقیم ناشی از آتش­سوزی و یا هر گونه حادثه با وسیله نقلیه مانند تصادف، چپ شدن، پرت شدن و … را نیز شامل می­ شود ».

 

متصدی حمل و نقل بجای حمل کالا با کامیون از طریق خشکی، ترتیبی داده بود که تریلر حامل کالا در قسمتی از مسیر توسط کشتی حمل شود. کشتی در بندری در ترکیه دچار حادثه شد. بیمه­گر اعلام کرد که چون بیمه­نامه برای حمل زمینی صادر شده، لذا شامل خسارات ناشی از حادثه دریایی مذکور نمی­ شود. بیمه­گذار معتقد بود که اشاره به شرایط «بیمه نامه نمونه اف- پی- ای» مفهومی دریایی دارد و او چنین برداشت کرده که بیمه­نامه حاکی از پوشش بیمه­ای کالا در دریا نیز هست.[۱۴۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ب.ظ ]




۲-۲-۴-۲-الگوی اساسی نمایندگی

 

شکل ۲- ۱ رابطه بین نماینده (مدیر) و مالک (سهامدار) را در چارچوب تئوری نمایندگی نشان می‌دهد. نظریه نمایندگی، مبتنی برفرض‌های مختلفی ازجمله فرض‌های رفتاری مشخص بین سهامدار و مدیر است و می‌توان آن‌ ها را به صورت زیر خلاصه کرد (نمازی،۱۳۸۴، ۱۴۸).

 

شکل ۲- ۱٫ رابطه بین نماینده (مدیر) و مالک (سهامدار) در چارچوب تئوری نمایندگی

 

 

تفویض اختیار

 

مالک

 

نماینده

 

– حداکثر سازی مطلوبیت مورد انتظار

 

– بی تفاوت نسبت به ریسک

 

– توانایی پیش‌بینی آینده و دریافت اطلاعات

 

-حداکثر سازی مطلوبیت مورد انتظار

 

– ریسک گریزی

 

– تمایل به کارگریزی

 

– رفتار در جهت منافع سهامدار

 

– توانایی پیش‌بینی آینده و پردازش اطلاعات

 

 

 

• تضاد منافع بین سهامدار و مدیر

 

• عدم تقارن اطلاعات بین سهامدار و مدیر

 

• اثرات انتخاب نامطلوب

 

• خطر اخلاقی

 

• عدم اطمینان و شراکت ریسک مطلوبست

 

۱٫ تعیین قرارداد انگیزشی بهینه

 

۲٫ تعیین سیستم اطلاعات (حسابداری) مطلوب

 

مشکلات نمایندگی

 

 

 

 

 

۲-۲—۴-۲-۱- فرض های مربوط به مالک (سهامدار)

 

الف. مالک (سهامدار) به دنبال رسیدن به بیشترین نفع شخصی خود و «مطلوبیت مورد انتظار[۱۵]» (سود …) ‌می‌باشد.

 

ب. سهامدار با خرید سهم، در ریسک شرکت با سایر سهام‌داران شریک می‌رود؛ ‌بنابرین‏ در ریسک تنوع ایجاد می‌کند. پس ازنظر رفتاری، «بی‌تفاوت نسبت به ریسک[۱۶]» می‌باشد.

 

پ. سهامدار قدرت محاسباتی و پیش‌بینی آینده و دریافت اطلاع از نماینده و سیستم حسابداری یا نمایندگی را دارد و بر اساس اطلاعات قابل‌ملاحظه یا قابل‌بررسی با نماینده، قرارداد منعقد کند و پرداخت به نماینده، بر اساس این اطلاعات است (نمازی، ۱۳۸۴، ۱۴۸-۱۴۹).

 

۲-۲-۴-۲-۲- فرض های مربوط به نماینده (مدیر)

 

الف. مدیر نیز به دنبال نفع شخصی خود، رسیدن به بالاترین «مطلوبیت مورد انتظار» (حقوق و دستمزد و…) می‌باشد. منافع شخصی مدیر، نه تنها مالی است؛ بلکه شامل موارد غیرمالی از قبیل فرصت استراحت، دفتر کار زیبا، عضویت در سازمان‌های معتبر و … نیز می‌گردد.

 

ب. مدیر شخصی «ریسک گریز[۱۷]» است، یعنی ثروت بیشتر را به کمتر ترجیح می‌دهد؛ اما هنگامی که ثروت افزایش پیدا می‌کند، مطلوبیت مورد انتظار (پولی و غیر پولی) وی کاهش می‌یابد.

 

پ. مدیر اصولاً فردی عقلانی است. ازیک‌طرف می‌داند سعی و کوشش وی منجر به افزایش ارزش شرکت می‌رود؛ پس باید اعمال کند؛ اما از طرف دیگر، براثر کار کردن خسته می‌رود و تمایل به «کارگریزی[۱۸] » دارد. این تمایل را در اصطلاح، تئوری نمایندگی «از زیر کار شانه خالی کردن[۱۹] » می‌نامند.

 

ت. مدیر منطقی است؛ یعنی باوجود موارد بالا انتظار می‌رود در راستای منافع سهامدار تصمیم‌گیری و اقدام نیز نماید.

 

ث. مدیر مانند سهامدار، قدرت محاسباتی و پیش‌بینی آینده را دارد و می‌تواند اطلاعات موجود را که شامل اطلاعات حسابداری نیز می‌گردد، پردازش کند و به نفع نمایندگی به کاربرد (نمازی، ۱۳۸۴، ۱۴۹).

 

۲-۲-۴-۲-۳- هزینه های نمایندگی

 

با شکل‌گیری رابطه نمایندگی، به‌واسطه تضاد منافع بین طرفین، هزینه نمایندگی ایجاد می‌گردد. جنسن و مک‌لینگ (۱۹۷۶) این هزینه ها را به صورت مجموعه موارد زیر تعریف کرده‌اند:

 

    1. مخارج نظارت[۲۰] (کنترل) مدیر توسط مالک: این مخارج شامل تلاش‌‌‌هایی است که از سوی مالکان در راستای کنترل رفتار نماینده و از طریق محدودیت بودجه، طرح‌های پاداش، استفاده از خدمات حسابرس مستقل و… انجام می‌گیرد.

 

    1. مخارج التزام[۲۱]: منابع صرف شده توسط مدیر جهت جلب اطمینان مالکان در عدم انجام فعالیت‌هایی که به رفاه آن‌ ها صدمه می‌‌زند.

 

  1. زیان باقیمانده[۲۲]: در اکثر روابط نمایندگی مالک و مدیر متحمل هزینه های نظارت و التزام می‌گردند. بااین‌وجود، کماکان تصمیمات مدیر با تصمیمات حداکثر کننده رفاه مالکان همسو نیست؛ به مبلغ ریالی کاهش در رفاه مالکان در اثر این عدم همسویی زیان باقیمانده گفته می‌رود.

هزینه های نمایندگی اثر معکوسی بر ارزش شرکت دارند، یعنی اگر بازار انتظار وقوع چنین هزینه هایی را داشته باشند، ارزش شرکت کاهش خواهد یافت (نوروش و همکاران،،۱۳۸۸، ۵-۶).

 

در منابع معتبر موجود از سه معیار برای اندازه‌گیری هزینه های نمایندگی استفاده شده است:

 

۱- نسبت‌های کارایی

 

۲- تعداد شرکت‌های تحصیل شده

 

۳- تعامل بین فرصت‌های رشد شرکت و جریان‌های نقد آزاد

 

دسته اول بیانگر معیار کارایی مدیران شرکت است که از صورت‌های مالی استخراج‌شده‌اند و اولین بار توسط آنگ و لین[۲۳] (۲۰۰۰) برای سنجش هزینه های نمایندگی مورداستفاده قرار گرفت. آن‌ ها در تحقیق خود از دو نسبت کارایی برای اندازه‌گیری هزینه های نمایندگی بهره جستند. نسبت هزینه های عملیاتی به فروش سالانه، که چگونگی کنترل هزینه های عملیاتی شرکت توسط مدیران را اندازه‌گیری می‌کند و به عنوان معیار مستقیم هزینه های نمایندگی به کار می‌رود یعنی هرچه این نسبت بالاتر باشد، هزینه های نمایندگی بالاتر خواهند بود و دوم، نسبت گردش دارایی‌ها آن است که بیانگر نسبت فروش سالانه به مجموع دارایی‌ها است و چگونگی بهره‌وری و استفاده از دارایی‌های شرکت توسط مدیران برای ایجاد فروش بیشتر را اندازه‌گیری می‌کند؛ این نسبت به عنوان معیار معکوسی برای هزینه های نمایندگی به کار می‌رود. ‌به این معنی که هرچه این نسبت بالاتر باشد هزینه های نمایندگی پایین‌تر خواهند بود.

 

دسته دوم، تعداد شرکت‌های تحصیل شده توسط شرکت را به عنوان معیاری از هزینه های نمایندگی در نظر گرفته‌اند. چراکه تحصیل شرکت‌ها، در راستای اهداف مدیریتی همچون کسب قدرت محسوب می‌روند. دنیس و مک کنل[۲۴] (۲۰۰۳)، عنوان می‌کنند که این‌گونه تحصیل‌ها ممکن است باهدف حداکثر کردن رفاه مدیران، به‌جای حداکثر کردن ثروت سهام‌داران انجام شود. تحصیل، یکی از راه‌هایی است که مدیران می‌توانند وجوه را به‌جای توزیع بین سهام‌داران، مصرف کنند. همچنین شواهد گسترده‌ای در ادبیات تحقیق وجود دارد که نشان می‌دهد تحصیل، ثروت سهام‌داران را به‌جای افزایش، کاهش می‌دهد. برای مثال کاپلن و ویسباچ[۲۵] (۱۹۹۲)، به شواهدی مبنی بر ایجاد بازده منفی عمده‌ای در دوره کوتاه‌مدتی متعاقب تحصیل دست‌یافتند. ازاین‌رو با توجه به شواهد موجود درباره فقدان بازده مثبت متعاقب تحصیل، مک نایت و ویر[۲۶] (۲۰۰۸)، از تعداد شرکت‌های تحصیل شده به عنوان معیار هزینه های نمایندگی استفاده کردند، زیرا این امر بیانگر استفاده مدیران از وجوه شرکت در پروژه هایی با خالص ارزش فعلی منفی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:36:00 ق.ظ ]