سازگاری زناشویی و هم‌وابستگی

 

زندگی با همسر افسرده می‌تواند به علت به وجود آوردن پریشانی بیشتر در زندگی زناشویی، ناگوار و طاقت فرسا باشد (Upmesh K Talwar, 2011).از این رو گزارش شده است همسرانی که با شریک افسرده زندگی می‌کنند به طور قابل توجهی پریشانی بیشتری در مقایسه با افراد نرمال نشان می‌دهند. بحثِ مطالعه حاضر پریشانی زناشویی نیست بلکه اصطلاح روان شناختی “هم‌وابستگی” است. درپژوهش آپمش (۲۰۱۱) در مقایسه با افرادی که در میزان هم‌وابستگی در سطح پایینی قرار داشتند ، آن هایی که سطح بالایی داشتند بیشتر دچار منشا مشکلات خانوادگی و مشکلات روحی و روانی والدین، روابط صمیمی مشکل ساز از جمله روابط با افراد وابسته به مواد شیمیایی و مشکلات روانی شخصی، بودند. بر خلاف پیش‌بینی های تئوریک ، گروه با هم‌وابستگی بالا بیشتر از افرادی که والدین آن ها مشکلات الکل یا مواد مخدر داشتند یا یک سطح بالاتر در دوران کودکی مورد سوء استفاده جسمی و جنسی قرار گرفته باشند؛ تشکیل نشده بود . این نتایج نشان داد که هم‌وابستگی یک جنبه از مشکلات سیستم های خانوادگی چند بعدی گسترده تر است که منحصر به خانواده هایی نیست که در آن سوء مصرف مواد یا الکل یا سوء استفاده جسمی و جنسی جزء نگرانی های عمده باشد (Upmesh K Talwar, 2011).

 

از سوی دیگر هم‌وابستگی اثرات منفی بر رضایت فردی داشته. عناصر مختلفِ رضایت فردی شامل استرس، مشکل در برقراری ارتباط، مشکل در حل و فصل تعارضات ، مشکل در صمیمیت رابطه، واکنش پذیری و مرزهای عاطفی هستند. اعتیاد به نوشیدن الکل می‌تواند مهم ترین مشکلات تهدید کننده زندگی، مشکلات روانی و عاطفی را به وجود آورد که اغلب موجب می شود که هر دو طرف رابطه دچار احساس اضطراب، افسردگی، گیج و آزرده خاطر شوند. این می‌تواند به استرس و دیگر احساسات منفی در رابطه منجر شود. در نتیجه، همسر غیر الکلی ممکن است احساس گناه، خجالت، و درماندگی کند و حتی ممکن است خود درگیر مشکلات نوشیدن الکل شود یا در دیگر رفتار خودآزاری به عنوان راهی برای رهایی از استرس دچار شود. فاصله ارتباط کلامی بین همسران ممکن است موجب کمبود نزدیکی جنسی و عاطفی، کمبود رضایت و عمق رابطه، اختلاف نظر های بیشتر و ارتباطات کمتر شود( پارکینز[۴۵],۲۰۰۹) (Zaidi, 2015).

 

آقایان اورفورد و هاروین[۴۶] (۱۹۸۷)در مطالعه شان نشان دادند زنانی که تحت تجربه استرس ناشی از زندگی با همسر الکلی خود هستند، در نهایت دچار اختلالات عصبی و روانی ورفتار می‌شوند. لی‌بو[۴۷] (۲۰۰۵)در بررسی خود بیان کرد که ارتباطات بین مصرف مواد و اختلافات زناشویی پیچیده هستند. تعاملات زناشویی استرس زا به افزایش استفاده از مواد مخدر مشکل ساز مرتبط است. ارتباطات ضعیف، عوامل استرس زای مالی از موارد معمول ِ سوء مصرف الکل هستند. اثر منفی مصرف الکل بر خانواده‌ فرد، مانند پریشانی روانی و رفتار اجتماعی همسر، مشکلات تحصیلی و عاطفی در کودکان بروز کرده و استرس در نظام خانواده را افزایش می‌دهد و ‌بنابرین‏ ممکن است منجر به ایجاد یا تشدید استفاده از مواد شود. مشکل عاطفی هم با رضایت فردی به هم پیوند می‌خورد. به گفته پاتر[۴۸] (۲۰۰۷)، یک فرد هم وابسته مانند یک معتاد ممکن است تحمل بالایی به دیگران نشان دهد با رفتاری نامناسب، گاهاً توهین آمیز و پرخاش‌گرانه. همچنین هم وابسته هایی نیز وجود دارند که در برابر توسعه روابط نزدیک مقاومت کرده و حتی گاهاً به علت ترس از طرد شدنشان آن را رد می‌کنند. آن ها به علت این ترس، مجرد یا دور از سایرین باقی می مانند و دوستان، همسایگان و اجرای کار آن ها را نادیده می گیرند. رشد نامنظمی در نوشیدن اغلب در نتیجه یک مشکل در درون خانواده است. وظیفه اصلی خانواده این است که واکنش پذیری بسیار زیاد در مقابل فرد الکلی را با خونسردی برطرف کنند و در خانواده سردی احساسی را افزایش دهند (Zaidi, 2015).

 

در حالی که “تشخیص و درمان هم‌وابستگی” (۱۹۸۶) بسیار مهم است، گنجاندن هم‌وابستگی به عنوان یک اختلال شخصیتی جداگانه که ارزش بحث و گنجاندن در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری دارد، بحث هایی صورت گرفته است. علاوه بر آن بیان می‌کند که هم‌وابستگی یک اختلال قابل تشخیص، با تشخیص های گوناگون اختلال شخصیتی است که به طور معمول در خانواده هایی یافت می شود که بیشترین وابستگی به مواد شیمیایی را دارند (Zaidi, 2015).

 

هم‌وابستگی و ویژگی های شخصیتی و رابطه ای

 

محققان دریافته اند که هم‌وابستگی در جمعیت دانشجویی با از دست دادن خود (کراترز و وارن [۴۹]۱۹۹۶)، منبع کنترل خارجی (اسپرینگر [۵۰]و همکاران ۱۹۹۸) و رفتارهای والدین گرا (ولز[۵۱] و همکاران ۱۹۹۹) ، به شدت در ارتباط است که این یافته ها با مفهوم تعریف شده توسط وایتفیلد (۱۹۹۱) درباره هم‌وابستگی به عنوان از دست دادن خودِ واقعی همراه با گسترش رفتارهای کنترل گرا سازگار است.

 

همچنین تحقیقات نشان داده‌اند که هم‌وابستگی در جمعیت دانشجویی به طور چشمگیری با خجالت زدگی (چن ۱۹۹۹[۵۲] و ولز ۲۰۰۸)، عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین (اسپرینگر و همکاران ۱۹۹۸، لیندلی جیوردانو و هامر ۱۹۹۹[۵۳]، ولز ۱۹۹۹)، مشکلات رابطه ای (چن و ویو ۲۰۰۴، چن ویو و لی ۲۰۰۶، کرستر و لومباردو [۵۴]۱۹۹۹، کالن و کار[۵۵] ۱۹۹۹؛ ولز ۲۰۰۶) ، همچنین مشکلات روانی (کالن و کار ۱۹۹۹، اسپرینگر و همکاران ۱۹۹۸) مرتبط است. در میان این ها، عزت نفس پایین و مشکلات رابطه ای بیشترین ارتباط را با هم‌وابستگی داشتند که به طور مداوم در بین دانشجویان مطالعات اخیر در کشورهای غربی و تایوان یافت شد. به نظر می‌رسد عواملی چون عزت نفس پایین، مشکلات جسمی یا عاطفی مثل احساس شرم بسیار زیاد، احساس گناه، و اضطراب در میان مردمی که هم‌وابستگی دارند رایج است. به طور مثال، اسپرینگر و همکاران (۱۹۹۸) دریافتند که هم‌وابستگی رابطه زیادی با اضطراب اجتماعی علاوه بر عزت نفس پایین دارد. نتایج مطالعات کالن و کار (۱۹۹۹) نشان داد که گروه هایی با هم‌وابستگی بالا مشکلات جسمی بیشتری علاوه بر اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی، و اختلال در عملکرد اجتماعی داشتند. همچنین گروه با هم‌وابستگی بالا گزارش ‌کرده‌است که مطالعات تحقیقاتی خاص در هر دو کشور آمریکا و تایوان برخی تناقضات را در یافته های مربوط به ویژگی های شخصیتی مرتبط با هم‌وابستگی، برجسته ‌کرده‌است. به طور مثال، ولز و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند که عزت نفس پایین، مستعد خجالت زدگی، و رفتارهای والدین گرا به طور قابل توجهی به ویژگی های هم‌وابستگی در نمونه ای از ۲۰۰ دانشجوی کارشناسی آمریکایی مرتبط بود. در این پژوهش، اعتماد به نفس پایین به عنوان بالاترین واریانس در هم‌وابستگی به شمار می رود. یافته ای غیرمنتظره این بود که احساس گناه به طوری قابل توجه اما معکوس با هم‌وابستگی رابطه داشت. بر این اساس، ولز و همکاران پیشنهاد کردند که هم‌وابستگی بیشتر نشان دهنده یک سازمان مبتنی بر شرم خودساخته توسط عزت نفس پایین است، تا مستعد گناهکاری (Shih-Hua, 2010).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...