ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «حمل»، به لاتین «Aries»، و نشانۀ اختصاری آن «♈» می‌باشد. این برج فلکی، به صورت قوچ یا بره‌ای تصور شده است. صورت فلکی بره، اولین برج از دایرهالبروج است و مابین حوت (ماهی) و ثور (گاو) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه فروردین است.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: war®- [هند ایرانی آغازین: [*urH- + پسوند اسم ساز ag- ؛ هند و ایرانی آغازین: *urH-an- «بره» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ سانسکریت: úran- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۲۲۵)؛ úraṇa- «قوچ، گوسفند، بره» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۱۷)؛ فارسی میانه: varag [wlk’, wlk, KˁNˀ] «قوچ؛ بره؛ برج حَمَل ، گوسفند» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۴۶، ۳۲۹)؛ warrag (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۴)؛ فارسی میانه ترفانی: warrag [wrg] «برج بره» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۳؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۵)؛ فارسی نو: بره، از ایرانی آغازین *varn-aka- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ انگلیسی: ram ؛ معادل عربی: حمل.

 

    • §§

 

Wištagān [wštkˀn’]
(احکام بروج: اوتاد)
* وِشتگان، به معنی «بندگان»: وتد ششم، بیت المرض و العبید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد سادس یا خانه ششم را «بیت المرض و العبید» می‌نامند (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶). دلالت و نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Wištagān «بندگان» است. در تنجیم سنتی، این خانه مربوط به سلامتی (Health) است که معادل آن در لاتین (Valetudo) نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان در وتد طالع (وتد اول) قرار دارد، برج واقع در وتد ششم نیز برج نیمسب (قوس) است. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «بندگان و اسپان و باطن اندامها و بیماری و عیبها و زمنی. اگر اندر او نحسی بود پیدا آید علت اندر پای و خواسته تباه شود». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
مقاله - پروژه
ریشه شناسی: تقی زاده (۱۳۱۶: ۳۲۸) این واژه را «وشتگان» خوانده و بمعنی «بیماران یا بندگان» گرفته است. مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۶-۵۲۷) با اعلام تردید نسبت به معنای این واژه، به تبعیت از خوانش بیلی، آنرا waštagān به معنی «مریضان» محسوب می‌کند. مطابق نظر مکنزی، با آنکه واژۀ waštag به ندرت در متون پهلوی آمده است، اسم معنی آن waštagīh دارای بسامد بالایی است و در معنای «بیماری» بکار رفته است. او در توجیه این خوانش، توجه خود را بر معنای واژۀ waštagīh که بارتولومه آنرا به «گشتگی، انحراف» ترجمه کرده است، و اینکه واژۀ آلمانی krank به معنی «کژ، خمیده»، مجازاً به معنی «مریض» است، معطوف می‌کند. او این واژه را از ریشه پهلوی waštan (نک. ward-) محسوب می‌کند. بهار (۱۳۷۵: ۱۰۵) و پاکزاد (۲۰۰۵: ۷۶) نیز به تبعیت از مکنزی همین خوانش را انتخاب می‌کنند. این در حالی است که واژۀ پهلوی *wištag معادل با واژۀ سانسکریت viṣṭika- به معنی «برده، نوکر» است که از ریشۀ viṣ- به معنی «تسلیم شدن، بندگی کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۹۵-۹۹۶) ساخته شده است: این واژه مرکب است از wištag «نوکر، بنده»/ waštag «بیمار» + پسوند نسبت ~ān ؛ سانسکریت: viṣṭi-, viṣṭika- «بنده، نوکر، خدمتکار، برده» از ریشۀ viṣ- «بندگی کردن، نوکری کردن؛ تسلیم شدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۹۵-۹۹۶)؛ اوستایی: گرچه واژۀ اوستایی vaēsa- به معنی «نوکر» است اما از ریشۀ اوستایی vaēs- «وارد شدن، خدمت کردن» و معادل با واژۀ سانسکریت veśá- «اهل خانه، ساکن خانه، خانه دار» و مشتق از ستاک víś- «اقامتگاه، خانه، قبیله» [اوستایی: vīs-] می‌باشد (لوبوتسکی، ۲۰۰۹:۱۲۶-۱۲۷) و به این واژه ارتباطی ندارد؛ فارسی میانه: vaštagān «مریضان، بندگان» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۲۳)؛ waštagān «بیماران» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ waštag [wštk’] «بیمار» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۸)؛ وشتگان «معنی نامعلوم است: بیماران یا بندگان» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۸)؛ معادل انگلیسی: health از لاتین valetudo (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ معادل عربی: بیت المرض و العبید (دهخدا).

 

    • §§

 

Wayōdagān [wdwtkˀn’, wydwtkˀn’ | M *wywdgˀn, N bayōgān(ī)]
(احکام بروج: اوتاد)
* بیوگان، به معنی «عروسان»: وتد هفتم، وتد غارب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد سابع یا خانه پنجم از اوتاد اصلی است و مکان آن افق غربی است. از اینرو آن را وتد غارب (انگلیسی: Descendant) نیز می‌نامند (دهخدا؛ بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵). دلالت و نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Wayōdagān «عروسان» (مشتق از واژه «ویو» به معنی «عروس») و در عربی «بَیتُ‌النِساء» است (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). در تنجیم سنتی، خانه زنان و ازدواج (Marriage) و همسر (Wife) است که معادل آنها در لاتین (Nuptiae) و (Uxor) نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان در وتد طالع (وتد اول) قرار دارد، برج واقع در وتد غارب نیز برج بز است. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «زنان و سُرّیَّتان و زناشویی و عروسی و خصمان و ضدان و پرخاش و هنبازی و خرید و فروخت و جنگ و خصومت». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: Wayōdag «عروس، بیوه» + پسوند نسبت -ān ؛ هند و ایرانی آغازین: *uadhuH- «زن جوان، عروس» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۸)؛ سانسکریت: vadhukā- «همسر، زن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۱۷؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۷-۴۹۸)؛ اوستایی: vađu-, viđauua- «بیوه» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۸)؛ فارسی میانه: vīdagān, vivtagān «بیوگان» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۴۴)؛ wayodagān (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۸)؛ Wayōdagān (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۶)؛ wayodagān (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۸)؛ ویذوتکان یعنی «مردان متأهل» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۸)؛ فارسی میانه ترفانی: *wywdgˀn (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۶)؛ از wayōg «عروس» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۸)؛ فارسی نو: ویوگان؛ برای نمونه در این بیت از ویس و رامین: «در او خرم ویوگان و خسوران || عروسان دختران داماد پوران» (گرگانی، ۱۳۴۹: ۵۷)؛ بیوگان (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶)؛ از ویو به معنی «عروس» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۴۴)؛ «ویوگ» به معنی «عروس» (دهخدا)؛ انگلیسی: widow «بیوه»؛ معادل انگلیسی: Descendant «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ Wife «همسر» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ معادل لاتین: Uxor «همسر» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ Occasus «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل یونانی: Dusis «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل عربی: بیت النساء (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵)؛

 

    • §§

 

wihēz 
wihēzag [wyhyck’ | Paz. vahēža]
* (نجوم: سیارات) حرکت و سیرِ (سیارات)؛ حرکت کردن
* (گاه‌شماری) کبیسه؛ کبیسه کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ساخت واژه wihēz [wyhyc] ، همانند ساخت واژه های پهلوی pahrēz [pˀhlyc] «پرهیز، دفاع» با اضافه کردن پسوند اسم ساز ~ēz به ریشه pahr- [pˀhr-] (اوستایی: pāϑra-) و pākīzag [pˀkyck’] از pāk «پاک» است. به همین ترتیب، اسم و بن مضارعِ wihēz(-) با اضافه کردنِ پسوند ~ēz [~yc] به ریشۀ wih- از فعل wistan (سانسکریت: vis-, bis- ، به معنی «رفتن، حرکت کردن؛ پیش رفتن، پیش بردن، انگیختن؛ افکندن، پرتاب کردن؛ گسیختن؛ جهیدن») که هم دارای وجه لازم و هم وجه متعدی است، ساخته شده است. از آنجا که اجرام آسمانی همانند پرندگان در آسمان حرکت می‌کنند، حرکت و وضعیت آنها در آسمان، با افعالی مثل jastan ، jah- ، wistan ، wih- ، wihēzēnīdan ، و wihēz- بیان می‌شود. برای نمونه، در بندهشن (۲: ۲۰)، حرکت خورشید و کواکب به تیری تشبیه شده که مردی از کمانی «پرتاب ‌کند» (wihēd). همچنین در بندهشن (۵الف: ۲)، وضعیت سیارات با فعل (andar) jast «جست=جای گرفت» بیان شده است. در نتیجه، در حوزۀ نجوم، فعل wihēz- در وجه لازم به معنای «حرکت کردن و پیش رفتن» سیارات در آسمان و اسم wihēz به معنی «حرکتِ» سیارات است.
از طرف دیگر، فعل wihēz- به معنی «جهیدن، جهش دادن» بعنوان عملی است که منجمان انجام می‌دهند و عملاً با فعل انگلیسی leap به معنی «پریدن از، جهیدن از» مرتبط است و به عمل «پریدن و جهش» از روزها و یا ماه ها در تقویم اشاره دارد. بنابراین، جای تعجب نیست که این مفهوم از بابل، مهد نجوم به اروپا و ایران آمده باشد. در اینجا مشخص می‌شود که عمل نجومی wihēz(ag) یا «کبیسه کردن»، اشاره به «جهش» از یک روز به روزی دیگر از سال و «پرتاب» زمان به چند روز یا یک ماه جلوتر داشته است بدین معنی که، برای مطابقت دادن جدول ثبت روزانۀ حرکت خورشید (= تقویم شمسی) با جدول روزانۀ حرکت ماه (= تقویم قمری) یا با تقویم رسمی کشور (مثلاً، تقویم اوستایی)، منجمان مجبور بوده‌اند مثلاً هر چند سال یکبار از یک ماه صرفنظر کنند، یعنی ۳۰ روز از چرخۀخورشید را نادیده بگیرند یا به عبارتی از روی آن بپرند. قدما، این ماه را ماه «کبیسه» می‌نامیدند و آنرا جزء تقویم دینی به حساب نمی‌آوردند. واکنش ملل مختلف در مورد این ماه کبیسه متفاوت بوده است: مثلاً، یهودیان هیچ مراسمی را در این ماه برگزار نمی‌کردند و اجرای مناسک مربوط به آن ماه را به ماه بعد از آن موکول می‌کردند. در نتیجه، فعل wihēz- ، در حوزۀ گاه‌شماری، به معنای «کبیسه کردن» و تطبیق تقویم رسمی با تقویم خورشیدی و اسم آن به معنای «عمل ِکبیسه کردن» است.
ازاینرو، واژۀ پهلوی wihēzag [wyhyck’] که با اضافه کردن پسوند اسم و صفت ساز -ag ساخته شده است، اسم این فعل است که در حوزۀ نجوم به معنی «سیر، پیشروی و حرکتِ (سیارات)» و در حوزۀ گاه‌شماری به معنی «جهش: کبیسه» است. در التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۲۲) آمده است: «و پارسیانرا از جهت کیشِ گبرگی، نشایست که سال را به یکی روز کبیسه کنند، پس این چهار یکِ روز را یله همی‌کردند تا از وی ماهی تمام گِرد آمدی به صد و بیست سال، و آنگاه این ماه را بر ماه های سال زیادت کردندی تا سیزده ماه شدی و نام یکی ماه اندرو دو بار گفته آمدی، و آن سال را بهیزک خواندندی». او در همانجا اضافه می‌کند که پس از حمله اعراب و از بین رفتن پادشاهی ساسانی و دین رسمی، دیگر عمل بهیزک انجام نشد.
در بندهشن (۵: ۷)، واژۀ wihēz بعنوان یک اصطلاح نجومی در تضاد با واژۀ drang نیز بکار رفته است. در بندهشن (۵: ۷) آمده است: «سیر و ستیز ایشان [=همچشمگان دیوان] در بهیزه و درنگ به اخترشناسی پیداست».[۵۱] در اینجا، دو واژۀ متضاد «سیر و ستیز» بطور موازی با دو واژۀ «بهیزه و درنگ» قرار گرفته اند و این نشان می‌دهد که از لحاظ معنایی، واژۀ «سیر» موازی با «بهیزه» و واژۀ «ستیز» موازی با «درنگ» است. در نتیجه، wihēz به معنی «حرکت به جلو» و در نتیجه به معنی «جهش، شتاب، پیشروی، پیش افتادن» و واژۀ drang به معنی «درنگ، وقفه، پسروی، و پس افتادن» است. در جای دیگری از بندهشن (۲: ۱۱) آمده است: «اخترشماران [این سپهر را] سپهر زبر سپهر می‌خوانند و در آن [امکانِ] محاسبۀ بهیزه وجود ندارد». در اینجا نیز، wihēz به معنی «حرکت و سیر» از ویژگیهای اجرام سماوی محسوب شده که منجمان آنرا محاسبه و رصد می‌کنند.
ریشه شناسی: نیبرگ (۱۹۷۴: ۲۱۱) معتقد است که این واژه مشتق است از *vi-vēž- که در آن دومین v مبدل به y شده است: در نتیجه، vi + vēxtan = *vi-yēž و سپس با تبدیل y به h خواهیم داشت: vi-hēž . چئونگ (۲۰۰۷: ۴۱۳) نیز نظر نیبرگ را تأیید کرده و در توضیح بیشتر آن صورت ایرانی باستان *u̯i-*u̯aiǰ- را پیشنهاد می‌کند که در آن ریشۀ *u̯aiǰ- معادل با صورت اوستایی vij- به معنی «تکان دادن، پرتاب کردن؟» و واژۀ پهلوی wēz- به معنی «پرتاب کردن، تکان دادن، پاشیدن، ریختن» است. دوبلوا (۱۹۹۶: ۴۳) معتقد است که واژۀ wihēz- «حرکت کردن، پیش رفتن» از ریشۀ ایرانی hiz/xiz- «خیز برداشتن، برخاستن، طلوع کردن» بعلاوۀ پیشوند vi- ساخته شده است؛ در نتیجه، او صفت wihēzagīg را که عملاً به معنی «کبیسه» است، لفظاً به معنی «قابل حرکت، حرکت پذیر، متحرک» گرفته است: ایرانی آغازین: *vih-ēž- ؛ سانسکریت: مشتق از ریشه vis-, bis- به معنی «رفتن، حرکت کردن؛ پیش رفتن، پیش بردن، انگیختن؛ افکندن، پرتاب کردن؛ گسیختن؛ جهیدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۳۲) که در پهلوی مبدل به wih- می‌شود؛ فارسی میانه: vihēz «حرکت سیارات» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۷)؛ wihēz- [wyhyc-] «حرکت کردن، پیشروی کردن»، wihēzag [wyhyck’] «حرکت، پیشروی» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸)؛ vihēž- [whyc-] به معنای اصلیِ «پیش رفتن، از جایی به جایی رفتن»، و معناهای فرعی آن «در گذشتن»، «گسترش»، vihēžēnītan «برداشتن، جابجا کردن، انتقال دادن»، «گذاشتن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱)؛ wistan, *wih- [ŠDYTWN-tn’ < A √ šdh; wstn’] «پرتاب کردن، افکندن» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۹۱)؛ vihēzag «گردش، حرکت» (تفضلی، ۱۳۴۸: ۲۳۱)؛ vêhîz ("retrogression") «پسرفت» (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۵۸-۵۹)؛ فارسی میانه ترفانی:wihēz- [whyz-] «حرکت کردن» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۲)؛ «حرکت کردن، پیش رفتن، عازم شدن» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸)؛ (نجوم) ul vihēž- «صعود کردن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱)؛ پازند: vahēža (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱-۲۱۲)؛ فارسی نو: مرتبط با جهیدن، جهاندن، «سخت تیز رفتن»؛ معادل انگلیسی: leap «جهیدن؛ کبیسه»؛ معادل عربی: سیرالکواکب فی منطقه البروج.
ترکیبات:
wih- «پرتاب کردن، افکندن، پراندن؛ حرکت کردن، به سرعت رفتن»
wihēz «حرکت، شتاب، جهش، پیشروی»
wihēzag «جهش، پرتاب: بهیزک، کبیسه»
wihēzagīg «جهش یافته: بهیزکی، کبیسه شده، خورشیدی».

 

    • §§

 

wihēzagīg [wyhyckyk’ | wyhyckyg]
(گاه‌شماری)
* بهیزکی: کبیسه شده، خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی wihēzagīg نیز با اضافه کردن پسوند صفت ساز -īg به واژۀ wihēzag ساخته شده و در حوزۀ گاه‌شماری به معنی «جهش یافته: کبیسه شده» است. این صفت به ماههایی اشاره دارد که در سال کبیسه شده وجود دارند و بعلت تطابق آنها با ماه های موجود در سال شمسی، می‌توان آنها را با ماه های خورشیدی یکی گرفت. در نتیجه، ترکیب māh ī Ābān ī wihēzagīg به معنی «آبانماه بهیزکی، آبانماه جهش یافته، و یا آبانماه خورشیدی» است که با آبانماهِ «درنگ یافته» و «پس افتاده» در تقویم رسمی تفاوت دارد. به همین خاطر است که در بندهشن (۱۵الف: ۱۰) می‌بینیم که ماه شهریور در تقویم رسمی برابر است با ماه شهریور بهیزکی (یا خورشیدی): «در ماه شهریور که برابر است با ماه تیر بهیزیکی و گاهنبار مدیوشم، ماهیها آبستن می‌شوند و در ماه فروردین که برابر است با اسفند بهیزکی و گاهنبار همسپهمدیم زایش می‌کنند». این داده ها نشان می‌دهد که تقویم دینی بندهشن در زمان تحریر بندهشن، حداقل ۳۵ روز و حداکثر ۶۰ روز از تقویم خورشیدی عقب افتاده بوده است. با توجه به فرگرد ۳۶ بندهشن که دربارۀ سال شمارِ تازیان است، تاریخ تحریر بندهشن به سال «پنج صد و بیست و هفت پارسی» برابر با ۷۳۱ میلادی بوده است.
ریشه شناسی: (رک. wihēz, wihēzag) ؛ فارسی میانه: vihēzagīg [wyhyckyg] «بهیزگی، سال شمسی که پنجه دزدیده به آن افزوده شده باشد» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۷)؛ wihēzagīg [wyhyckyk’] «متحرک؛ کبیسه» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸؛ دوبلوا، ۱۹۹۶: ۴۳-۴۶)؛ vêhîchakî ("religious") «دینی» (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۱۴۴-۱۴۵؛ هارتنر، ۱۹۷۹: ۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...