نکته حائز اهمیت در عنوان سومCANSLIM این است که برای اولین بار به مفهوم تکنیکی به نام Newhigh برخورد می کنیم.Newhigh، قیمت بالای جدیدی است که سهم در طول یک دوره تجربه می کند. اگر قیمت بالای سهم در یک دوره زمانی خاص(مثلا۶ماه) یک قیمت جدید را تجربه کند اصطلاحا گوئیم Newhigh ایجاد شده است. این نگرش بنیادی ویلیام اونیل باعث شد تا شعار همیشگی سرمایه گذاران “پایین بخرید، بالا بفروشید"Buy Low&Sell High” به بالا بخرید، بالاتر بفروشید”Buy high&Sell higher”تغییر یابد؛ که کنایه از این اصل اساسی بازار سرمایه است که همیشه باید توجه به سهام‌هائی باشد که در حال رشد هستند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-S: Shan ouqstan ding
سهام شناور
تعداد سهامی از شرکت که در دست مردم است یا به اصطلاح علمی بازار سرمایه سهام شناور بازار گویند. ویلیام اونیل در بررسی خود روی سهام موفق بازار به این نتیجه رسید که اکثر سهام‌های موفق دارای سهام شناور کمتر از ۲۵%بوده اند دلیل این امر نیز واضح است زیرا سهمی که در دست مردم زیاد باشد، تغییرات اندکی می کند و دقیقا مانند سنگ بزرگی است که تکان دادن آن مشکل است. اما سهمی که تعداد شناور در آن کم است به راحتی قابل نوسان و نوسان‌گیری است. البته باید توجه نمود که اینگونه سهام ها چون عرضه و تقاضای کمی دارند، درصد نقدشوندگی آن‌ها نیز کم است.
۵-L: Leading Industries
صنایع پیشرو
پیشرو بودن صنعتی که سهم خود آن است و توجه به گروه صنعت بسیار مهم است. بهترین سهم در بدترین گروه صنعتی بدتر از بدترین سهم در بهترین گروه صنعتی است.
توجه به گروه صنعتی سهم بسیار مهم است و گروه صنعتی پیشرو را معمولا بر اساس مفهومی به نام قدرت نسبیRelative Strengthمعین می کنیم. در این روش قدرت هر شاخص صنعتی را نسبت به یک شاخص مرجع می سنجیم. چنانچه قدرت نسبی شاخص نسبت به شاخص مرجع بالاتر باشد. گروه صنعتی یک گروه پیشروLeader است و اگر قدرت نسبی شاخص نسبت به شاخص مرجع پایین تر باشد گروه صنعتی یک گروه پسرو استLaggard سهام‌های مناسب در تحقیقات ویلیام اونیل از قدرت نسبی ۸۷نسبت به شاخص مرجع برخوردار بوده اند.
همچنین در بازارهای نزولی پس از پایان بازار و شروع بازار صعودی انتظار این است که گروه صنایع مادر(مثل ماشین‌آلات، معادن، انفورماتیک،پتروشیمی) جزء صنایع پیشرو باشند.
۶-I: Institvtional Sponsorship
مالکیت موسسه ای(مالکیت های سرمایه گذاری نمادی)
شرکت‌های بزرگ سرمایه گذاری برای انتخاب و وارد کردن یک سهم به پرتفوی خود از گروه‌های تحقیقاتی بسیار قوی سود می برند. ویلیام اونیل به این نتیجه رسید که وقتی سهمی به تازگی وارد پرتفوی یک یا چند(حداکثر۴تا۵)شرکت سرمایه گذاری شده باشد، سهمی است که پتانسیل رشد خوبی را دارد. به این ترتیب ما از گروه تحقیقات و مشاوره شرکت‌های حقوقی بزرگ به نفع خود استفاده می کنیم.
۷-M: Market Direction
جهت بازار
وقتی از ویلیام پرسیدند که بهترین شیوه چیدن CANSLIMطبق وزن آن چیست گفت MANSLICیعنی عامل جهت بازار مهمترین عامل در تصمیم‌گیری و تحلیل به شمار می رود. در بازار نزولی حتی بهترین سهام نیز قدرت چندانی برای صعود ندارد. حال آنکه در بازار صعودی برخی سهام بد نیز رشد خوبی را تجربه می کنند. جهت بازار را با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل شاخص بازار به دست می آوریم. این روش های تجزیه و تحلیل، از جمله قویترین روش های تحلیل بازار را تشکیل می دهند که اصطلاحا نماگرهای پهنای بازار نامیده می شوند.
۸-۲تحقیقات خارج از کشور
۱-۸-۲تحقیق الکساندر[۱۸]
الکساندر در مقاله ای تحت عنوان “نوسانات قیمت در بازارهای اوراق بهادار پرخطر: روندها یا گام تصادفی” به بررسی یکی ار روش های خرید و فروش سهام به نام فیلتر پرداخته است. روش فیلتر الکساندر، روش معاملات مکانیکی است که به معیار شناسایی نوسانات اوراق بهادار مطرح است. در این تحقیق روش فیلتر به صورت ذیل تعریف می شود:
“اگر قیمت پایان روز اوراق بهادار خاصی حداقل به اندازه X درصد نسبت به قیمت مورد نظر یا قیمت مبنا افزایش یابد، آن اوراق بهادار خریداری و نگهداری می شود. زمانی که قیمت پایان روز اوراق بهادار خاصی حداقل به اندازه Xدرصد نسبت به بالاترین قیمت خود کاهش یابد، هنگام فروش آن اوراق بهادار فرارسیده است. خرید مجدد زمانی رخ می دهد که قیمت اوراق بهادار به اندازه Xدرصد نسبت به حداقل قیمت افزایش یابد.” الکساندر این تحقیق را برروی شاخص های داوجونز و استاندارداندپورز بورس سهام نیویورک از ۱۸۹۷لغایت۱۹۵۹انجام داده است که فیلتر های خود را از ۵تا۵۰درصد در قیمت های پایان روز هرکدام از شاخص ها قرارداده است. الکساندر در تحقیق خود میانگین بازدهی روش فیلتر را با روش خرید و نگهداری مورد مقایسه قرارداد و به این نتیجه رسید که سودآوری روش معاملات فیلتر از روش خرید و نگهداری بیشتر است(Alexander,1961,7-26).
الکساندر با بهره گرفتن از دیتاهای مربوط به تحقیق قبلی خود تحقیق دیگری را به انجام رساند که درآن هزینه معاملات را لحاظ نموده بود و به این نتیجه رسید که اگر هزینه معاملات را در بازده حساب نماییم آنگاه سودآوری روش فیلتر از روش خرید و نگهداری کمتر می شود. (Alexander,1964,25-46).
۲-۸-۲تحقیق فاما و بلوم[۱۹]
فاما و بلوم در مقاله ای تحت عنوان “قواعد فیلتر و معاملات بازار سهام” به بررسی روش معاملاتی فیلتر پرداختند. روش فیلتر استفاده شده در این تحقیق برگرفته از تحقیق الکساندر(۱۹۶۱) و بیست و چهار فیلتر از ۰.۵تا۵۰درصد در نظر گرفته شده است که برروی اوراق بهادار شاخص داوجونز در طول سالهای ۱۹۵۶تا۱۹۶۲ صورت گرفته و بازده روش فیلتر با روش خرید و نگهداری مقایسه شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد با احتساب هزینه کمیسیون معاملات در محاسبات بازده روش فیلتر از روش خرید و نگهداری کمتر می باشد(Fama&Blume,1966,226-241).
۳-۸-۲تحقیق ون هورن و پارکر[۲۰]
ون هورن و پارکر در مقاله ای تحت عنوان"تئوری گام تصادفی،یک آزمون تجربی” به بررسی یکی از روش های خرید و فروش سهام به نام “روش معاملاتی میانگین متحرک قیمت بازار سهام” پرداختند. براساس این روش اگر قیمت پایان روز مربوط به دو روز متوالی به اندازهXدرصد (صفر یا دو درصد) از میانگین متحرک قیمت های گذشته(۱۵۰،۱۰۰یا۲۰۰روز قبل) بیشتر باشد، سفارش خرید انجام می شود. این تحقیق برروی ۳۰شرکت سهامی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار نیویورک[۲۱]برای سالهای ۱۹۶۰لغایت۳۰ژوئن۱۹۶۶صورت گرفته است. نمونه این تحقیق به طور تصادفی انتخاب شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که با بهره گرفتن از این روش معاملاتی، سودی بیشتر از روش خرید و نگهداری عاید نخواهد شد(Van Horn & Parker,1968,128-132).
۴-۸-۲تحقیق جیمز[۲۲]
جیمز در مقاله ای تحت عنوان “میانگین متحرک ماهانه- یک ابزار سرمایه گذاری کارآمد” به بررسی روش میانگین متحرک قیمت بازار سهام پرداخته است. در این تحقیق، روش میانگین متحرک به روش ذیل تعریف شده است:"آخرین قیمت سهام ماهانه بعد از هفتمین ماه با ارزش میانگین متحرک مقایسه می شود. اگر آخرین قیمت سهام در هر ماه حداقل به اندازه دو درصد بیشتر از ارزش میانگین متحرک باشد، علامت فروش ایجاد می شود". بعد از بررسی های صورت گرفته توسط جیمز؛ جیمز به این نتیجه رسید که روش میانگین متحرک ماهانه در بورس اوراق بهادار نیویورک موثر نیست(James,315-326, 1968).
۵-۸-۲تحقیق جنسن و بنینگتون[۲۳]
جنسن و بنینگتون در مقاله ای تحت عنوان “گام تصادفی در نظریه های نموداری، شواهد بیشتر"به بررسی یکی از روش های خرید و فروش سهام بنام روش قدرت نسبی پرداختند. در این تحقیق قدرت نسبی از قرار:"هرماه از طریق محاسبه نسبت جاری به قیمت متوسط در طول دوره شش ماهه قبل، قدرت سهام را بسنجید. سرمایه گذاری را با گذاشتن مقادیر مساوی سرمایه در ده سهم با بالاترین قدرت نسبی آغاز کنید. این سهم را همچنان جزء ۱۴۰سهم برتر از لحاظ قدرت نسبی هستند، نگاه دارید.اگر سهمی از این موقعیت نزول کرد، آن را بفروشید و پول حاصل را در دهه سهم برتر روز سرمایه گذاری کنید.”
برای ارزیابی اعتبار روش قدرت نسبی، هفت فهرست جداگانه از دویست سهم تهیه شده که هریک از آنها از میان سهام فهرست شده در بازار سهام نیویورک برای فاصله زمانی سالهای ۱۹۲۶لغایت مارس۱۹۶۶ و در دوره های زمانی ۵ساله انتخاب شده بودند. از هریک از این فهرست های واجد شرایط، پرتفویی طبق قدرت نسبی انتخاب و اداره شد، بازده متوسط این پرتفوی ها در پایان ۵سال با بازده حاصل از روش خرید و نگهداری هریک از سهام فهرست شده در بازار سهام نیویورک مقایسه گردید. آنگاه که از هزینه معاملات چشم پوشی می شد، بازده حاصل از روش قدرت نسبی به طور متوسط۰.۸درصد بالاتر از بازده حاصل از روش خرید و نگهداری بود، اما وقتی هزینه معاملات در روش قدرت نسبی به حساب می آمد، این مزیت معکوس می گردید.
بنابراین جنسن و بنینگتون دریافتند که قواعد معامله تکنیکی زمانیکه هزینه معاملات در نظر گرفته شوند، نمی توانند در بازار سهام نیویورک به طور موفقیت آمیزی بکار برده شوند.(Jensen&Benington,1970,469-482)
۶-۸-۲تحقیق بروک و همکاران[۲۴]
بروک و همکاران در مقاله ای تحت عنوان “قاعده های تکنیکی ساده و خاصیت های تصادفی بازده سهام” برروی شاخص داوجونز و بورس اوراق بهادار نیویورک از سال ۱۸۹۷تا۱۹۸۶پرداخته است. در این تحقیق قاعده میانگین متحرک متغیر(VMA[25])، قاعده میانگین متحرک ثابت(FMA[26]) و قاعده دامنه شکست تغییرات(TRB[27]) مورد بررسی قرارگرفته است. بر اساس قاعده میانگین متحرک، زمانی علامت خرید ایجاد می شود که میانگین متحرک قیمت بازار سهام در دوره کوتاه مدت بیشتر از میانگین متحرک در دوره بلند مدت باشد. در صورتی که میانگین متحرک کوتاه مدت کمتر از میانگین متحرک بلند مدت باشد، علامت فروش ایجاد می شود.
درقاعده میانگین متحرک متغیر برای هر روز علامتهای خرید و فروش صادر می شود ولی در قاعده میانگین متحرک ثابت در هر روز علامت خرید یا فروش ایجاد نمی شود. بلکه در یک دوره مشخص این امر ممکن است؛ مثلا اگر امروز علامت خرید یا فروش ایجاد شود تا ده یا چهارده روز دیگر علامتی ایجاد نمی شود. قاعده دیگری که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است، قاعده دامنه شکست تغییرات ی باشد. براساس این قاعده ابتدا دو قیمت حداکثر[۲۸] و حداقل[۲۹] را در طی دوره ۲۰۰،۱۵۰و یا ۵۰روزگذشته مشخص می کنند. با توجه به قاعده شکست تغییرات، علامت خرید هنگامی صادر می شود که آخرین قیمت سهام در هر روز بیشتر از قیمت حداکثر در طی دوره گذشته باشد. در صورتی که آخرین قیمت سهام در هر روز کمتر از قیمت حداقل در طی دوره گذشته باشد، علامت فروش ایجاد می شود. قاعده دامنه شکست تغییرات مانند قاعده میانگین متحرک ثابت دوره نگهداری مشخصی دارد.
بروک و همکاران برای آزمون یا ارزیابی سودآوری قاعده های تکنیکی، از دوروش استفاده نمودند. روش اول بدین صورت است که ابتدا بر اساس هر قاعده بعد از تعیین علامتهای خرید و فروش، میانگین بازدهی خرید و فروش را در آخر دوره مورد آزمون محاسبه نمودند، سپس میانگین بازدهی هر قاعده را با میانگین بازدهی روش خرید و نگهداری مورد مقایسه قرار دادند. در صورتی که میانگین بازدهی که بر اساس قاعده های تکنیکی بدست می آید، بطور معنی داری بیشتر از میانگین بازدهی روش خرید و نگهداری باشد، قاعده های تکنیکی سودآوری دارند. روش دوم برای آزمون قاعده های تکنیکی که به “روش بوت استراپ[۳۰]” معروف است. ایده اصلی روش بوت استراپ این است که توزیع تجربی بازده ها را شبیه سازی کند و P-Valueرابا توجه به توزیع های شبیه سازی شده محاسبه کند. روش بوت استراپ سه مرحله دارید:
تخمین مدل یا مدلهای مناسب با بهره گرفتن از مجموعه داده های واقعی
شبیه سازی توزیع تجربی داده ها با نمونه گیری تصادفی با جایگزینی[۳۱] در باقیمانده ها، نمونه های بوت استراپ زیادی را ایجاد می کنند.
قواعد معادله تکنیکی در سریهای شبیه سازی شده بکارگرفته می شوند و سپس میانگین بازدهی برای دوره های خرید و فروش براساس قاعده مشخص محاسبه می شود.
دوره نگهداری نتیجه این آزمون زمانیکه هزینه معاملات در نظر گرفته نشده، حمایت از قواعد معامله تکنیکی بود. علامتهای خرید، بازدهی را ایجاد می کند که بیشتر از بازده نرمال می باشد و در مورد علامتهای فروش نیز می توان گفت که بازدهی را ایجاد می نماید که کمتر از بازده نرمال است. تفاوت یا اختلاف در میانگین بازده های خرید و فروش در طول دوره نگهداری ده روزه بین علامتهای خرید و فروش، حدودا۰.۸درصد است و زمانی قابل ملاحظه می باشد که با بازده نرمال ۰.۱۷درصد مقایسه شود نتایج حاصله از قاعده های میانگین ثابت و متغیر نشان می دهد که متوسط بازده های خرید به طور معنی داری از متوسط بازده های فروش در طول دوره نمونه و همچنین در طول ۴ دوره فرعی غیر همزمان، قبل از اینکه هزینه معاملات در نظر گرفته شود، بیشتر است(Brock&etl,1992,1731-1764).
۷-۸-۲تحقیق بلوم و همکاران[۳۲]
بلوم در تحقیقی با عنوان “تحلیل تکنیکال و آمار بازار:نقش حجم معاملات” مدلی تدوین نمودند که سرمایه گذاران با کمک آن، می توانند هنگام رجوع به اطلاعات حجم و قیمت های گذشته، اخبار مهمی را بدست بیاورند. آنها نشان دادند که حجم معامله می تواند اطلاعات معناداری را در مورد تغییرات قیمت های گذشته ارائه دهد. درنتیجه آنها می توانستند رابطه بین حجم گذشته و بازده جاری را برای شرکت های کوچک پیش بینی کنند(Blume&etl,1994,153-181).
تحقیق بسمبیندر و چان[۳۳]
بسمبیندر و چان در تحقیقی با عنوان “کارائی بازار و تحلیل تکنیکال” براساس مطالعات بروک و همکاران (۱۹۹۲) که از طریق نمونه های ساده تحلیل تکنیکال به دنبال پیش بینی بازده شاخص داوجونز بوده اند پرداخته است. البته تمام بخش های تحقیق بروک را در بر نگرفته است بلکه بخش هایی که هزینه معاملات با بازده سر به سر شده است را در چهار دوره زمانی ۱۹۲۶-۱۹۴۳ ، ۱۹۴۴-۱۹۵۹ ، ۱۹۶۰-۱۹۷۵ و۱۹۷۶-۱۹۹۱ بررسی نموده است و با بهره گرفتن از تحلیل تکنیکال زیان آن را کاهش داده است.
بسمبیندر در این تحقیق به این نتیجه رسید که دوره هایی که صرف ریسک بازار منفی می باشد تحلیل تکنیکال کارا نمی باشد(Bessembinder&Chan,1998,5-17).
۹-۸-۲تحقیق هادسون و همکاران[۳۴]
هادسون در مقاله ای تحت عنوان"آزمون شکل ضعیف کارائی در بازارهای سرمایه، بکارگیری قواعد معامله تکنیکی ساده در قیمت های سهام بورس لندن” به بررسی نتایج تحقیق بروک(۱۹۹۲) بر روی شاخص بورس بهادار لندن (FT30[35]) برای سال های ۱۹۳۵-۱۹۹۴ پرداخته اند.
این تحقیق به این سوال که آیا بکارگیری تحلیل تکنیکی می تواند به دستیابی بازار اضافی منجر شود یا خیر، پاسخ داده است. نتیجه این بود که اگرچه استفاده از این قواعد به ابعاد قدرت پیش بینی در داده های شاخص FT30 بورس اوراق بهادار لندن منجر می شود ولی به دستیابی به بازده بیشتر در مقابل روش خرید و نگهداری منجر نمی شود. نتیجه نهایی تحقیقات هادسون و بروک این است که قواعد معامله تکنیکی در صورتی سودآورند یا به عبارتی قابلیت پیش بینی دارند که سریهای بلند مدتی از داده ها در نظر گرفته شوند همچنین در صورتی که هزینه معاملات لحاظ نماییم بازده روش خرید و نگهداری از روش تکنیکال بیشتر می گردد. هادسون برخلاف بروک به این نتیجه رسید که استراتژی های تکنیکال با کارائی بازار رابطه ای ندارند(Hudson & et al,1996,1121-1132).
۱۰-۸-۲تحقیق میلز[۳۶]
میلز در تحقیقی با عنوان “بورس اوراق بهادار لندن و تحلیل تکنیکال: آزمون قوانین معاملاتی استفاده شده روی شاخص FT30 ” به بررسی قابلیت پیش بینی قواعد معاملاتی تکنیکی در دوره زمانی ۱۹۳۵تا۱۹۹۴به صورت روزانه برروی شاخص FT30 بورس اوراق بهادار لندن پرداخته است. او با بکار گیری مدل های سری زمانی AR وARCH و تکنیک بوت استراپ به این نتیجه رسید که حداقل تا اوایل دهه ۱۹۸۰ قواعد معاملاتی تکنیکی در مقایسه با روش خرید و نگهداری دارای بازده بیشتری بوده است اما بعد از ۱۹۸۰ نتایج تحقیق کاملا تغییر پیدا نمود و قواعد تکنیکی کارائی خود را از دست دادند که نتیجه ای که بعد از بررسی بیشتر آقای میلز به آن رسید این است که تحلیل تکنیکال در زمانی که بازار کارا نباشد بهتر جواب می دهد(Mills,1997,319-331).
۱۱-۸-۲تحقیق جینکای[۳۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...