پژوهش های کارشناسی ارشد با موضوع بررسی تطبیقی قید در دستور زبان فارسی و عربی- فایل ... |
«سوگند به پروردگارت که همهی آنها را همراه شیاطین در قیامت جمع میکنیم»
«سافَرتُ و عَلیاً» «به مصاحبت و همراهی علی مسافرت کردم»
۲-۴-۶ مفعولفیه
مفعولفیه اسم منصوبی است که پیوسته متضمن معنای “فی” باشد و بر دو قسم است؛ ظرف زمان و مکان به عبارت دیگر هر مفعولفیه یا ظرف زمان است یا ظرف مکان اما ظرفهای مکان و زمان با سه شرط مفعولفیه هستند:
۱ـ منصوب باشد
۲ـ معنی فی در آنها مقدر و پنهان باشد.
۳ـ نقش دیگری غیر از مفعولفیه بودن نداشته باشند. (شرتونی، ۱۳۸۷: ۲۹۱-۲۹۲)
مفعولفیه به اعتبار نوع زمان دو قسم است: ۱٫ مبهم ۲٫ مختص
ظرف زمانی مبهم آن است که بر اندازهای غیرمعین از زمان دلالت کند، مانند: «حین و مُدَّه»
ظرف زمانی معدود ظرفی است که مقدارش مشخص است، مانند «سَنَتَیْن، ثلاثه ایّام»
ظرف مکان نیز از حیث نوع شامل دو نوع میشود:۱٫ مبهم ۲٫ مختص یا محدود.
ظرف مکان مبهم محدود به جهات ششگانه است مانند:«فوق، تحت، یمین، یسار، خلف، وراء، قدام، امام» و محدود یا مختص نیز ظرفی است که بر مکان معین و محدودی دلالت میکند، مانند:«مدرسه، بیت».
ظروف به اعتبار اعراب و بناء شامل دو مورد مبنی و معرب میشود.
ظروف مبنی مکانی شش مورد «حَیثُ، لَدُن، لدی، این، هنا، ثَمَّ» است.
حیثُ: «و حَیثُ ما کُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکم شَطْرَ المَسجِدِالحَرام» (بقره:۱۵۰)
«وهرجا بودید روی خود را به سوی آن کنید»
ثَمَّ: اسم اشارهای برای مکان بعید، غیرمتصرّف، مبنی بر فتح، محلاً منصوب بنابر ظروف بودن.
لَدُن: اسم جامدی که مبنی بر سکون است و اغلب با «مِنْ» مجرورمیشود، مانند «مِنْ لَدُنْ حکیمٍ خبیر» (هود: ۱) «از نزد خداوند حکیم و آگاه است»
هُنا: اسم اشارهای بر مکان نزدیک، مبنی بر سکون و گاهی کاف خطاب بر آن ملحق میشود، که با آن به مکانی متوسط البعد اشارهمیشود. «هُنَا لِکَ دَعَا زَکَرِیَّا ربَّهُ» (آلعمران: ۳۸)
«آنجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند»
ظروف مبنی زمانی نیز عبارتند از: «اِذْ، أمْسِ، مُذْ، مُنْذُ، قَطُّ، لَمّا، اَیّانَ، مَتی، اَلآن».
إذْ: إذْ ظرفیه به اشکال گوناگون میآید که ظرف زمان ماضی مربوط به مبحث مفعولفیه است و آن در اغلب حالاتش مضاف به جمله، مبنی بر سکون و محلاً منصوب است.
«وَاذْکُرُوا إذْ اَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فیالأرْضِ» (انفال: ۲۶)
«و به خاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین گروهی اندک و زبون بودید»
أمْسِ: اگر از “أمْسِ” روز گذشته ارادهشود مبنی بر کسر است، اما اگر مقصود از “أمس” یکی از روزهای گذشته باشد و یا این که الف و لام بر آن واردشود و یا این که اضافهگردد معرب است.
«یا موسی اَتُرِیدُ أن تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْسَا بالاَمْسِ» (قصص: ۱۹)
«ای موسی آیا میخواهی مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی»
مُذْ: اگر بعد از “مُذْ” اسم مرفوع، جملهی اسمیه و فعل ماضی بیاید، ظرف و مبنی بر سکون و محلاًمنصوب است.
«ما شَکَکتُ فِی الحَقِّ مُذ أُرِیتُهُ» (خطبه:۴)
«از روزی که حق به من نشان داده شد هرگز در آن شک و تردید نکردم»
مُنْذُ: مانند مُذْ اگر اضافهنشود، مبتدا محسوب میشود. «مُنذُ قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ (ص) حَتَّی یَومِ النَّاسِ هذا» (خطبه:۶) «از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگری اختصاص دادند»
قَطُّ: ظرف زمان برای گذشته، نفی یا استفهام قبل از آن میآید، مبنی بر ضم محلاًمنصوب.
لمّا: مخصوص ماضی است و جوابش نیز فعل ماضی میباشد: «فَلَمَّا نجَّاکُم اِلَی البَرِّ أَعرَضتُم» (اسراء: ۶۷)
«اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد روی میگردانید»
اَیَّانَ: به دو صورت میآید: ۱٫ شرطیه ۲٫ استفهامیه
اَیَّان شرطیه ظرف زمان است و دو فعل مضارع را مجزوم میکند. «اَیَّان تذهب أذهب»
أیّان استفهامیه، ظرف به معنای مبنی با آن از آینده سوال میشود. «أیَّانَ یَومُ القیامهِ» (القیامه: ۶)
«روز قیامت چه وقت است»
۲-۴-۷ حروف
حرف کلمهای است که دلالت بر معنای غیرمستقل میکند و همواره نیازمند دیگر کلمات است. اهمیت حروف به دلیل تعیین نقش واژهی پس از خود میباشد. حروف در زبان فارسی به سه دسته تقسیم میشوند: حرفهای ربط یا پیوند، حرفهای اضافه، حرفهای نشانه. حرف اضافه کلمهای است که پیش یا پس از اسمی آورده میشود تا وابستگی اسم یا جانشین اسم را به کلمهی دیگر نشان دهد. از پیوستن حرف اضافه به اسم، ” وابستهی اضافی ” ساخته میشود؛ وابستهی اضافی اگر وابستگی (تعلق) به فعل داشته باشد، این وابستگی یا قیدی است یا مفعولی و در این حالت میتوان آن راوابستهی قیدی یا مفعولی نام داد. وابستهی قیدی احوال و شرایطی را که با فعل ملازمه دارد یا فعل در آن انجام یافته است بیان میکند. مانند:
مناینجادیرماندمخوار گشتم عزیزاز ماندندائمشود خوار
از ماندن وابستهی قیدی برای فعل خوار شد؛ معادل قید علت است. (خطیب رهبر:۱۳۷۹، ۳)
برخی از حرفهای وابستگی ساده با حرف پیوند(ربط) و گاه پیشوند و گاه با قید مشترک است و برحسب نقشی که در جمله برعهده دارد گاه حرف پیوند به شمار میرود و گاه قید و گاه حرف اضافه و گاه پیشوند فعل. مانند باز
باز: حرف پیوند برای عطف
بوستانشدهمچونرویدوستان باز رویدوستان چون بوستان
باز: قید شمار
شرمش از چشم میپرستان باد نرگس مست اگر بروید باز (همان:۱۰)
حرف ربط یا پیوند نیز کلمهای است که دو کلمه یا دو ترکیب یا دو گروه مرکب از چند کلمه یا دو جمله را بهم پیوند دهد. (همان:۳۱) برخی از حروف ربط میتواند، جملهای را مؤول به قید برای جملهی دیگر قرار دهد.
حروف در زبان عربی نیز انواعی دارد که عبارتند از: حروف جر، حروف استثنا، ندا، مشبهبالفعل، مفاجاه، تنبیه، تفصیل، ناصبه، جازمه، شرط، تحقیق، تحضیض، استقبال، عطف، ردع، استفهام، نفی، جواب، تفسیر. اگرچه حرف به صورت مستقل نقش محسوب نمیشود اما در بسیاری از موارد معانی و مفاهیم قیدی ایجادمیکنند یا خود دارای این مفاهیم هستند. فرشیدورد در این مورد میگوید «کلمات در عربی از لحاظ لفظ و به مقتضای تاثیری که در اعراب دارند طبقه بندی شدهاند، مثلاً ” اَن و لن و کی و اذن را حرف ناصبه نامیدهاند از این جهت که تمام فعل مضارع را نصب میدهند در حالیکه از اینها “اَن و کی” حرف به معنی عربی آنند ولی “لن و اذن” معنی ظرفی و قیدی دارند و فقط به خاطر نصب دادن مضارع است که چوب ” اَن و کی” را خورده و حرف شمرده شدهاند و همین طور است در مورد “کأنّ، اِنّ، لیت و لعل” که همه قیدند ولی به تبعیت از ” اَنّ و لکنّ ” که حرفند و به واسطهی آن که همه ناصب اسماند و رافع در خبر، در شمار حروف آمدهاند. بنابراین جای شگفتی نیست اگر ببینیم که بعضی از حروف عربی در فارسی کار قید، صوت و اسم را میکنند» (۱۳۵۸: ۱۲۸-۱۲۹). حروف در زبان عربی هر یک معانی مشخص خود را دارد و نمیتوان آنها را به جای یک دیگر به کار برد. مثلاً دو حرف “حتی” و “الی” بر معانی خاصی از انتها و غایت دلالت میکند که جایگزینی هر یک به جای دیگری موجب تغییر معنی میگردد. بعضی از تفاوتهای این دو حرف عبارتنداز:
۱-دلالت"إلی” بر انتهای غایت، اعم از حتی است؛ زیرا “إلی” برای انواع انتها به کار میرود؛ خواه ما بعد آن آخرین جزو ما قبلش باشد، خواه نباشد. بدین ترتیب گفته میشود:” نمتُ إلی آخر الیل"، “نمتُ إلی الصباح"؛ ولی “حتی” غالباً در مورد آنچه آخر یا متصل به آخر است به کار میرود.
۲-بر خلاف “إلی” فعل قبل از “حتی” تدریجاً و اندک اندک به پایان میرسد. بر این اساس میتوان گفت: ” کتبتُ إلی زید"؛ ولی عبارت ” کتبتُ حتی زید” صحیح نیست؛ چون کتابت تدریجاً به نهایت خود یعنی “زید"، نمیرسد. (ابن الرسول، ۱۳۹۰: ۱۱)
بنابراین اهمیت حروف در افادهی معانی ویژه تا به حدی است، که جایگزینی هیچ یک به جای دیگری امکان پذیر نیست. برخی از حروف عربی که دارای معنای قیدی میباشد، عبارتند از:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 10:58:00 ق.ظ ]
|