مطالب پژوهشی درباره بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی با نقش واسطهگری جوسازمانی ... |
- بررسی رابطه بین جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل.
- بررسی رابطه بین جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی با کنترل متغیر فرهنگسازمانی.
- تعیین میزان رفتار شهروندی سازمانی اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل.
- تعیین بعد غالب فرهنگسازمانی در دانشگاه کابل.
۱-۵- سؤالات پژوهش
- آیا بین فرهنگسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل رابطهای وجود دارد؟
- آیا بین فرهنگسازمانی و جوسازمانی دانشگاه کابل رابطه معناداری وجود دارد؟
- آیا بین جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل رابطه معناداری وجود دارد؟
- آیا جوسازمانی در رابطه بین فرهنگسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی نقش واسطهگری را ایفا میکند؟
- رفتار شهروندی سازمانی اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل به چه میزان است؟
- بعد غالب فرهنگسازمانی در دانشگاه کابل کدام است؟
۱-۶-تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
۱-۶-۱- تعاریف نظری
۱-۶-۱-۱- فرهنگسازمانی:
فرهنگسازمانی عبارت است از ارزشهای مشترک، قواعد، رسوم و روشهای مشترک در سازمان (رابینز و کالتر، ۲۰۰۸). مجموعه ارزشهای مشترک غالب در سازمان (۱۹۸۲)، مجموعه ارزشها، اعتقادات و فرضیات مشترک در سازمان (دنیسون(۲۰۰۶)، الگویی از ارزشها و باورهای مشترک (دیویس، ۱۹۹۵). درمجموع میتوان گفت که فرهنگسازمانی عبارت است از مجموعهای از ارزشها، باورها، فرضیات، درک و استنباط و شیوههای تفکر یا اندیشیدن که اعضای سازمان در آنها وجوه مشترک دارند و به اعضای سازمان هویت میدهد.
۱-۶-۱-۲- جوسازمانی:
جوسازمانی عبارت است از مجموعهای از حالات، خصوصیات یا ویژگیهای حاکم بر یک سازمان. (میر کمالی، ۱۳۸۸)، (آرنوس و ساویتزکی، ۲۰۰۶؛ گیلسون و گرین، ۲۰۱۱). جوسازمانی بیانکنندهای درک کارکنان از بسترسازمانی است (هانتر، پری و کورال، ۲۰۰۱). در این راستا، زوهار و لوریا (۲۰۰۵) جوسازمانی درک مشترکی است که افراد از سازمانشان دارند و احساس آنها را از سازمان شکل میدهد.
با توجه به تعاریف ارائهشده، جوسازمانی را میتوان چنین تعریف کرد: جوسازمانی هنجارها، ارزشها و نگرشهای غالب در فرهنگ سازمان را منعکس میسازد و بهعنوان منبعی که شکلدهی رفتار را تحت تأثیر قرار میدهد، عمل می کند؛ یعنی ادراک جمعی افراد از فرهنگسازمانی که موقتی و نسبت به فرهنگسازمانی از پایداری کمتری برخوردار است.
۱-۶-۱-۳- رفتار شهروندی سازمانی:
رفتار شهروندی سازمانی تمایل به تشریکمساعی و مفید بودن در محیطهای سازمانی اطلاق میشود(لی پین و جانسون[۵۵]،۲۰۰۲)، فعالیتهای خودخواسته کارمند که به سازمان سود میرساند(اریک و همکاران، ۲۰۰۸). رفتاری است که بهقصد کمک به همکاران و یا سازمان توسط افراد انجام میشود( اشنیک[۵۶]، ۱۹۹۱).
رفتار شهروندی سازمانی رفتاری خودجوش و آگاهانه است که بهطور مستقیم یا صریح توسط سیستم رسمی پاداش سازمان پیشبینینشده است. ولی درمجموع عملکرد مؤثر سازمان را ارتقا میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه این است که این رفتار ضرورت اجباری نقش یا شرح شغل نیست. این رفتار بیشتر یک انتخاب شخصی است و در صورت انجام ندادن آن تنبیهی به دنبال ندارد (آلیسیا، ۲۰۰۸).
رفتار شهروندی سازمانی به رفتارهای خودجوش، داوطلبانه و آگاهانه اعضای سازمان اطلاق میشود که در سیستم پاداش و شرح شغل فرد آورده نشده و درنهایت موجب سود رساندن به فرد و سازمان میشود.
۱-۶-۲- تعاریف عملیاتی متغیرها
۱-۶-۲-۱- فرهنگسازمانی:
در این پژوهش منظور از فرهنگسازمانی نمرهای است که اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل در پاسخ به سؤالات ۲۳ گویه ای مقیاس فرهنگسازمانی کامرون و کویین (۲۰۰۶) کسب کردهاند.
۱-۶-۲-۲- جوسازمانی:
در این پژوهش منظور از جوسازمانی نمرهای است که اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل در پاسخ به مقیاس ۴۰ گویه ای مقیاس جوسازمانی دلتا پلاس (۲۰۱۳) کسب کردهاند.
۱-۶-۲-۳- رفتار شهروندی سازمانی:
در این پژوهش منظور از رفتار شهروندی سازمانی نمرهای است که اعضای هیئتعلمی دانشگاه کابل در پاسخ به مقیاس ۲۴ گویه رفتار شهروندی سازمانی (پادساکوف، ۲۰۰۰) کسب کردهاند.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-۱- پیشینه نظری
۲-۱-۱- فرهنگسازمانی:
واژه فرهنگ در ابتدا برای مشخص کردن تفاوت بین انسانها و حیوانات استفادهشده است. ماری جو هچ[۵۷] (۲۰۰۸)، مفهوم فرهنگسازمانی که در مردمشناسی ریشه دارد، توسط مردم شناسان، بهعنوان روشهای شکل یافته از تفکر و احساس و واکنش که بهطور عمده توسط علائم و نشانهها حاصلشده و انتقال مییابند، تعریفشده است. آندروپیتگرو[۵۸] (۱۹۷۹)، نخستین بار واژه فرهنگسازمانی را در ادبیات دانشگاهی مطرح کرد. پسازآن در طی زمان مطالعه فرهنگ، گسترش یافت و نظریهپردازان سازمان به کیفیت متحد کردن گروهها توجه کرده و آن را در مطالعه سازمان بکار گرفتند.
منوریان و بختایی (۱۳۸۲)، در پژوهش خود اشارهکردهاند، بررسی فرهنگسازمانی بهعنوان یک ابزار جمع آوری اطلاعات عمل میکند. از دیدگاه اسدی (۱۳۸۶)، بسیاری از صاحبنظران و محققان، فرهنگ سازمان را بهعنوان منبعی از مزیت رقابتی مطرح کرده است که فرهنگسازمانی هنوز یکی از تازهترین و شاید از جدال آمیزترین مباحث نظری سازمان است باوجود اختلافنظرهای مذکور تقریباً بر سر یک موضوع توافق وجود دارد که مدیریت فرهنگسازمانی یکی از ضرورتهای مدیریت در عصر کنونی و از شرایط لازم برای موفقیت است. در پژوهش وثوقی (۱۳۹۰)، بیان شد که فرهنگی سازمانی عبارت است از: الگوی منحصربهفرد از مفروضات، ارزشها و هنجارهای مشترک که فعالیتهای جامعهپذیری، زبان، سمبلها و عملیات سازمانها را شکل میدهد. فیاض (۱۳۹۰)، امروزه مطالعه فرهنگسازمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است، فرهنگسازمانی درواقع شخصیت سازمان است و فضایی است که کارکنان در آن تنفس میکنند؛ بنابراین ارتقا فرهنگسازمانی یک استراتژی مهم و مستلزم برنامهریزی دقیق خواهد بود. بررسی فرهنگسازمانی بر سیستمهای اندازهگیری عملکرد تأثیرگذار است (هنری[۵۹]، ۲۰۰۶). شیوهها و ارزشهای برنامهریزی در فرهنگسازمانی باید موردتوجه قرار گیرد (تولفو و وازلاویخ[۶۰]، ۲۰۰۸). معمولاً تحت عنوان ارزشها، باورها و مفروضات اساسی شناخته میشود که به هماهنگی رفتار اعضا کمک میکند (مسلانتوش و دورتی[۶۱]، ۲۰۱۰). با توسعه فرهنگسازمانی قوی و رهبری مؤثر، سازمانها میتوانند عملکرد مؤثری به دست آورند (زهیر، ۲۰۱۱).
۲-۱-۱-۱-تعاریف فرهنگسازمانی
تعاریف متعددی از فرهنگسازمانی ارائهشده است. برای مثال فرهنگسازمانی بهعنوان ارزشهای غالب که بهوسیله یک سازمان حمایت میشود، توصیفشده است. یا فلسفهای که خطمشی سازمان را به سمت کارکنان و مشتریان هدایت میکند، یا ارزشهایی که به کمک آنها کارها و امور روزمره سازمان انجام میپذیرد (الوانی و دانایی فر، ۱۳۷۶). فرهنگسازمانی نشان دهنده بخش نانوشته و نامحسوس سازمان است. هدف فرهنگ این است که به اعضای سازمان احساس هویت بدهد و در آنان نسبت به باورها و ارزشها، تعهد ایجاد کند (دفت[۶۲]، ۱۹۹۸).
لوئیس[۶۳] (۱۹۸۳)، فرهنگسازمانی را چنین تعریف میکند مجموعهای از دریافتها و تفاهمهای مشترک برای سازمان دادن کنشهاست که زبان و دیگر محملهای نمادی برای بیان تفاهم مشترک به کار میرود. پترز و واترمن[۶۴] (۱۹۸۲)، فرهنگ را مجموعهای از ارزشهای مشترک غالب و دارای ارتباط منطقی است که با وسایل نمادین مانند داستانها، افسانهها، حکایت و کلمات قصار مبادله میشود، تعریف کردهاند. دنیسون (۲۰۰۶)، فرهنگسازمانی را کاربردی برای تعیین ارزشها، اعتقادات، فرضیات و شیوههای مشترکی میداند که نگرش و رفتار اعضا را در سازمان شکل میدهد و سپس هدایت میکند.
رابینز و کالتر[۶۵] (۲۰۰۸). فرهنگسازمانی را نظام معانی مشترکی میداند که بهوسیله اعضای سازمان حفظ و به تمایز سازمان از سازمانهای دیگر منجر میشود. جرج گوردن[۶۶] (۱۹۷۹)، نیز فرهنگسازمانی را نظام فرضیات و ارزشهای مشترکی میخواند که بهطور گسترده رعایت میشود و به الگوی رفتاری خاصی منجر میشود. استانلی دیویس[۶۷] (۱۹۹۵)، فرهنگسازمانی را الگویی از ارزشها و باورهای مشترکی میشمارد که به اعضای یکنهاد معنی و مفهوم میبخشد. با توجه به تعاریف ارائهشده از فرهنگسازمانی، چنین نتیجه میگیریم که فرهنگسازمانی همان اندیشههای مشترک، فرضیات و ارزشهای مشترک افراد است که از آن برای پیشبرد اهداف و مقاصد مشترکشان و اینکه کارها چگونه انجام شود، استفاده میکنند.
بهطورکلی از این تعاریف چنین استنباط میشود که زمینه اصلی در فرهنگسازمانی وجود سیستمی از معانی و مفاهیم مشترک در میان اعضای سازمان است. در هر سازمانی الگویی از باورها، سمبلها، ارزشها، داستانها و آدابورسوم وجود دارد که بهمرورزمان به وجود آمدهاند. این الگوها باعث میشوند که در خصوص اینکه سازمان چیست و چگونه اعضاء باید رفتار خود را ابراز کنند، درک مشترک و یکسانی به وجود آید و همه اعضا به آن احترام میگذارد و ارزش قائل است.
میتوان گفت که همه افرادی که در این زمینه مطالعه نمودهاند همگی توافق دارند که فرهنگ؛
- کلی است که از مجموع اجزای آن بیشتر است.
- تاریخچه سازمان را منعکس میکند.
- به مطالعه انسانشناسی مانند رسوم و نهادها مربوط میشود.
- توسط گروهی از افراد که یک سازمان را تشکیل دادهاند شکلگرفته است.
- حرکت آن کند و سخت است.
- تغییر آن بهسختی صورت میگیرد.
۲-۱-۱-۲-سطوح فرهنگسازمانی:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 09:04:00 ق.ظ ]
|