“
تنی چند از وکیل های حضرت از جمله محمد بن نصیر نمیری ، پس وفات سفیر دوم ، ادعای سفارت و نیابت خاص امام زمان را داشتند. کار « ابن نصیر)) به کفر و الحادکثیر و پیر وانی که گرد خود آورد پس از مرگ وی دچار تفرقه و دسته های سه گانه شدند او مدعی نبوت بود و این که امام هادی (ع) وی را بدین مرتبه برانگیخته است.
نیز می بایستی از احمد بن هلالی کوفی- از اصحاب امام یازدهم – یاد کرد که نیابت و سفارت شخص محمد بن عثمان را منکرشد، و امام هادی (ع) در توقیع خویش دعا را لعن نمود.
چنان که از تاریخ غیبت صغری بر میآید ، نایبان خاص ، از یک سوتقیه و نهایت پنهان کاری را داشته اند و از دیگر سو، درگیر مبارزه اعتقادی و فکری با مدعیان وکالت و نیابت حضرت حجت بوده اند. به نظر میرسد که وضعیت اجتماعی و اخلاقی اصحاب پیشین و دنیا پر ستی ها و قدرت طلبی های اینان ، در کوتاه دوران غیبت صغری بی تاثیر نبوده است. یا شاید این غیبت کوتاه مدت برای آزمایش خواص شیعه و تمیز صادق از کاذب ، در نظر گرفته شده است. به هر حال مرحله ای محسوب می شود که به شیعه آمادگی ذهنی و قبولی غیبت کبری را می بخشد.
۳- حسین بن روح نوبختی
نایب و سفیر سوم امام مهدی(عج) حسین بن روح نوبختی است که در سال ۳۰۵ هجری پس از در گذشت محمد بن عثمان به نیابت خاص از سوی امام برگزیده شد.
شیخ طوسی درباره حسین بن روح چنین نوشته است: ابوالقاسم [حسین بن روح نوبختی] از عاقل ترین مردم نزد مخالف و موافق بود و به تقیه رفتار می کرد.
به راستی کمتر کسی میتوانست همچون حسین بت روح، از عهده مسولیت سنگین سفارت حضرت در شرایط دلهره آور آن روز برآید. حکمت معرفت و استقامت از وی چهره ای تحسین برانگیز ساخته بود، به گونه ای که می توان او را در شمار شخصیت های استثنایی تاریخ شیعه دانست. چنان که بیشتر گفته شد، ابن نصیر از اصحاب امام دهم و یازدهم ، در دوران وی، در طلیعه سفارت اش ، مدئی نیابت خاص و جانشین آورده بود و جاه طلبی این عالم متهتک سبب گشت تا درمیان بنی سبطام که قبول خاطر یافته بود- هر دروغ و کفری را نشر دهد و به حسین بن روح نوبختی – سفیر سوم امام منسوب دارد، در حالی که تکذیب آن همه از جانب نوبختی تاثیری نمی بخشید چرا که شلمغانی اظهار می داشت که اقشای راز کرده وبدخواهی حسین بن روح نوبختی را برانگیخته است که سرانجام توقیعی در لعن و برائت وی از سوی حضرت صادر گشت.
شلمغانی روزی در میان جمعی از شیعیان در خانه ابن مقله وزیر خلیفه عباسی –الراضی بالله چنین گفت: میان و من و حسین بن روح را جمع سازید، پس اگر آتش آسمان بر او فرود نیامدو او را نسوزانید ، او بر حق است و الا دعوی من بر حق میباشد. این جریان به گوش الراضی بالله خلیفه عباسی رسید. او هم دستور داد ،شلمغانی را به قتل برسانند(۳۲۳ هـ)
گفتنی است که در این سال های آخر حیات و نیابت نوبختی بود، که وی به موقیعتی مناسب در پرتو دور اندیشی و تدبیر و تقیه دست یافت و گرنه در قضیه قدامطه و فعالیت مسلحانه آنان بر ضد دستگاه حاکمه عباسیان که در حمله به کاروان حج (۳۱۱ هـ .) اوج گرفته بود و تنی چند از بستگان نزدیک خلیفه در آن بودند و در نهایت غزل قتل ابن فرات وزی شیعی و پسرش را فراهم آورد – نوبختب دستگیر شد و پنج سال در زندان خلیفه مقتدر عباسی سپری نمود. تا این که در سال ۳۱۷ هجری آزادی خود را بازیافت.
گروههای سیاسی- افراطی شیعه که به محابا دست به سلاح می بردند. و هرگز حانب احتیاط و رعایت شرایط نیست صغری را نگاه نمی داشتند ، افزون بر جاه طلبان در عرصه ایمان و فرهنگ مانند شلمغانی ، نایب و سفیر سوم حضرت را به رنج می افکندند و اگر مدیریت و سیاست وی در آن ارتفاع نظر گیر نبود , بی گمان دچار ناکامی های قزون قری می گشت. به گفته شیخ طوسی ،او حتی خدمتگزارش را به دلیل ناسزا گفتن به معاویه ، اخراج کرده تا کمترین بهانه ای به دست مخالفان ندهد و مجال بهانه جویی را از آنان باز ستاند.
از دیدیکی از پژوهشگران دوره تاریخی نیست جایگاه بلندی که نوبختی در عصر مقتدر عباسی به دست آورده بود از ناحیه نفوذ خاندان نوبختی در دستگاه عباسیان و از طرفی در ارتباط با شیعیان قرار داشته که در دستگاه حکومت ، عهده دار مقام و منصب گشته بودند که از این رهگذر زندگی افراد و خانواده های نیازمند ، سامانی یافت
۴- علی بن محّمد سمری
آخرین نهایت خاص مهدی (عج) علی بن محمد سمعری نام دارد. که در سال ۲۲۶ هجری به عنوان سفیر حضرت منصوب گشت و سه سال در این مقام باقی ماند. شیخ طوسی میگوید که این روح نوبختی ابوالحسن علی بن محمد شمری م ۳۲۹ ه را به جانشین خود تعیین کرد. و شیخ طبرسی گفته است این تعیین با تصریح و دستور حضرت حجت صورت گرفته است.
بادرگذشت وی ، غیبت صغری پایان یافت و دیگر کسی به عنوان نایب و واسطه مهدی با مردم معرفی نگشت در آخرین توضیح حضرت به علی بن محمّد سمری آمده بود که پس از خود ، فردی را به نیابت برنگزیند و به همگان برساند که غیبت کبری آغاز گشته است و چنان که شیخ صدوق از توقیع حضرت حجت روایت کرده درباره دیدار و ارتباط و ادعای آن از ناحیه فرصت طلبان چنین فرمود.
(و کسانی که نزد هواداران من شیعیان میآیند و مدئی رویت من میشوند، ولی آگاه باش، هر کس پیش از قیام سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رویت مرا داشته باشد دروغگوی فریبکاری است.)
تکلیف ، حضور و غیبت:
منتظر ظهور مهدی ، همان مومن به غیب و کتاب و آخرت است از این رو تکلیف همان است که در عصر حضور پیامبر و حجت های پروردگار بوده و مؤمنان نیکومی شناختند و بدان رفتار میکردند. به سختی دیگر چه در غیبت و چه در حضور می باسیتی جامه تقوای الهی را بر جان خویشتن پوشانید و در رعایت فرمان های خدا و پیامبر و ترک بدی ها و زشتی ها ، کوشا بود. از این رو هر تکلیفی که مسلمانان راول یا معاصر امامان شیعه می شناخت. امروز هم همان تکلیف و تکلیف ها مطرح میباشد.
به بیان دیگر ، سیمای منتظران سیمای مسلمانان پکدل عصر رسول خدا است و در قآن ، تصویرهایی از حیات فردی و اجتماعی اینان به نمایش گزارش شده است. و فرجام کارشان را به روشنی درستگاری و کامیابی و سر افزاری نشان میدهد. که نمونه ای از آن را در زیر می آوریم:
« به راستی که مؤمنان رستگار شدند ، همانا ن که در نمازشان فروتند، و آنان که از بیهوده رویگردانند و آنان که زکات می پردازند و کسانی که پاکدامنند.و آنان که امانت ها و پیمان خود را رعایت میکنند.))
افزون بر آن تکلیف هایی که هر منتظر مسلمان شناخته و به کار بسته است می بایستی به تکلیف های ویژه غیبت نیز توجه داشته باشد بدین سان عصر غیبت موجب سکون و شانه خالی کردن ازبار تعهدها و تکلیف های ناشی از ایمان به غیبت نبوده و راه عافیت طلبی را به روی منتظران نمی گشاید. این همان طرز تلقی بنی اسرائیل است که کوچکترین بهانه و کمترین وقفه در دریافت وحی را زمینه گریز از مسولیت ها قرار داده و نهایت به خواری و آوارگی در بیابان ها دچار میشوند.
“
[سه شنبه 1401-09-22] [ 02:06:00 ق.ظ ]
|