«شاعرکسانی رامدح میکند که به دارایی آنان دل‌بسته است و بیتردید درگفتار شومش از حقّ میگذرد. در ستایش، دروغ میگوید و به او وعده و نوید میدهند و هر قدر به او بدهند، به همان اندازه ادای دین میکند.» ( همان: ۴۹)
چنان که از گفته های ابومنصور ثعالبی در باب مدح شعر و شاعری بر میآید؛ او شاعران را براساس منقولات؛ گنجینههای حکمت توصیف میکند که سینه‌شان مملو از درّ و گوهرهای ناب سخن و حکمت است. هم چنین شاعران امیران و فرمان روایان بلامنازع، ملک سخن توصیف شدهاندکه البته در این اقلیم تحت فرمان هیچ مانع و رادعی حکم میرانند. واهمهای از شاه و گدا ندارند و هرگاه اراده کنند هرکس را که بخواهند از دم تیغ سخن میگذرانند.
زخمی که آنان به دشمن میزنند دردی جاودانه دارد و هرگز بهبود حاصل نخواهد کرد. هیچ قدرتی را یارای تاختن به اقلیم تحت فرمانشان نیست. زیرا که آنان به نیروی اندیشه و تیغ سخن دمار از او برخواهند آورد و البته کسی را توان مجازاتشان نیست. نه ثروتشان رو به کاهش میرود و نه قابل دستبرد و یغما است و قدرتشان زوال ناپذیر است. آنان در برابرگفتارشان مسؤول نیستند و هرآنچه بخواهند میگویند.
از دیگرسو او شاعران را افرادی گدا طبع، طمّاع و گستاخ توصیف میکند،که انبان حرصشان را هیچ چیز پر نمیکند. شعر آنان را سخن و افسون شیطان دانسته که با جادوی کلام افراد را میفریبند و به همراهی با خود وادار مینمایند. آنان توانایی این را دارند که سخن درست و حق را نادرست و نا به حق جلوه دهند و یا اینکه گفتار نادرست و نا به حقّ را به عنوان سخن درست و حقّ به مردم بقبولانند.
شاعران تنها برای مال و خواسته شعر میگویند و هرکس که بیشتر به آنان صله بدهد بیشتر مدحش میکنند و اصلاً کاری به درستی و یا نادرستی فرد ندارند. اگر از کسی آزرده شوند؛ او را به تیغ و تیر هجو میبندند و اصلاً باک ندارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
هر چه که باشدسخن بیانگر یک واقعیّت است و آن این که شعر و شاعران در جامعه آن روز اعراب بسیار نیرومند بوده و از ارج و اهمیتی به سزا برخوردار بودند. این قدرت چنان بود که حتی دین نوظهور اسلام نیز به عنوان فرهنگی نوین در جامعه عربی آن روز در صدد کنترل و کاهش قدرت آن بر آمده است.
به رغم تأثیرشعر وکارآیی آن در عصرهای گوناگون و رویکرد عمومی به آن، کسانی در اصل مشروعیت شعر تردید دارند .بر این اساس آنان بنای شعرو شاعری را بر خیال پردازی، اغراق، مبالغه، و تخیّلات میدانند و شعر را به گونهای یک نوع دروغ قلمداد کرده تا آن جا که ملاک قوّت و تأثیرگذاری شعر را در دروغ و مبالغه آمیزبودن، دانستهاند. مجلسی میگوید: «اکثر شعر از شیطان است زیرا که غالباً مشتمل بردروغ و تحریک شهوات زنان و مردان است.»
(مجلسی، ۱۳۸۸، ج۱۳: ۴)
شهید مطهری میگوید: « مراد از تخیلّات، همان … تشبیههای مبالغه آمیزی است که دراشعارآورده میشود تا آن جا که گفته شده «احسن الشعراکذبه » بهترین شعرها دروغترین آنها است، چون هر چه دروغتر باشد قشنگتر میشود؛ مثل این شعر فردوسی:
زســــّـم ستوران در آن پهن دشت زمین شد شش و آسمان گشت هشت
هر کسی بشنود میگوید به به ! اما چقدر دروغ است، دروغ دیگر از این بزرگتر نمیشود گفت مگر با به هم ریختن چند اسب در محدوده بسیارکم وگرد و خاک کردن سمهای آنان، آسمان هفت طبقه ، هشت تا میشود و زمین هفت طبقه شش تا؟.»
( مطهری، ۱۳۸۸: ۲۴۲ )
گرچه قرآن با اصل شعرمخالفتی ندارد و به طور صریح آن را منع نکرده و لیکن به طور ضمنی، شعرو شاعری رامذمت کرده و آن را موجب منقصت میداند « وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ». ( قرآن ،۲۶-۲۲۴)
وقتی کافران و مشرکان به انگیزه تحقیر، قرآن را شعرو پیامبر (ص) را شاعر نامیدند، خداوند آن دو را از این نسبت دور میکند و به صراحت شعر و شاعر را از آنان نفی میکند. «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِى لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُّبِینٌ ». ( قرآن، ۳۶ -۶۹)
شعر در روایات نیز مورد نکوهش قرار گرفته، درحدیث صحیح از عبدالرحمن بن حجاج از جعفربن ابراهیم و از امام سجاد (ع)نقل کرده که فرموده رسول خدا: «مَنْ سَمِعتموه یُنشیدُ الشِعرَ فی المسجدِ فقولوا فَضَ اللهَ فَاک انما نُصبتِ المساجد للقرآن » (حرعاملی) «هرگاه شنیدید که شخصی در مسجد شعر میخواند به او بگوئید خداوند دهانت را بشکند مسجدها جای قرآن است (حرعاملی، ۱۳۸۷: ج۳: ۴۹۲).
در حدیث مناهی آمده «نَهی رسولُ اللهِ اَن ینشد الشعرُ فی المسجدِ »رسول خدا (ص) از خواندن شعر در مسجد نهی فرموده. (همان:۴۹۲ )
رسول خدا (ص)فرمود هر کس در روز یا در شب به شعر باطلی تمثل کند، خداوند نماز او را در آن روز و شب نخواهد پذیرفت. (همان : ج ۵ : ۸۳).
دوری و اجتناب صحابه از شعرو شاعری با نزول قرآن و قرائت آیات در جامعه شعر و شاعری،کمرنگ و بازار شاعران، بیرونق شد تا آن جا که شاعر زبر دست و بلند آوازه عصر عرب جاهلی به نام «لبید» که شعر او برگزیده و بر دیوار کعبه آویخته بودند به نقل از رسول خدا (ص) راستترین سخنی را که عرب گفته در شعری چنین آورد:
الا کـــــل شـــی ما خلالله بــاطل و کل نعیـــم لا محـــــاله زایــــــــل
هرچیزی جـــــــز خدا باطل است و هر نعمتی بدون تردید زایل شدنی است
او پس از نزول قرآن به اسلام گروید و به مدینه مهاجرت کرد و از سرودن شعر منصرف شد و میگفت با وجود آیاتی مانند سوره بقره، دیگرشعر جایی ندارد. شهید مطهری میگوید:
« لبیدبن زیاد از شعرای درجه اول عرب است، پس از نزول قرآن وقتی مسلمان شد به کلی دیگر شعر نگفت و دائماً کارش قرآن خواندن بود.»
( مطهری، ۱۳۸۸: ۲۴۶ )
۵-۲- نگرشی برنکوهش شعر و شاعری در اشعار شاعران از آغاز تا پایان قرن هفتم
در برابر انبوه ستایشها و تکریمی که از شعرو شاعری شده است، شاید نکوهش و مذمّت شعرو شاعری، چندان رقمی به حساب نیاید ولی این شعر ستیزی به عنوان یک واقعّیت در ادبیات کهن و نوین فارسی وجود دارد و هرشاعری برای نکوهیدن شعر دلایل خود را داشته است. این دلایل به طبع اوضاع واحوال روزگار شاعر تغییر میکند. گاهی از غم نان است و زمانی نیز از بیم جان. گرایشهای دینی و فلسفی نیزاز دیگر عواملی است که براین نحله فکری تأثیر داشته است. روی هم رفته این شعر ستیزی چون از زبان خود شاعران است، جالب و شنیدنی هستند. در این بررسی نخست، نگاه شاعران را به شعر و شاعری در ادوار مورد مطالعه، از جنبه نگاه بدبینانه مورد بررسی قرار میدهیم و سپس، دیدگاه های مثبتشان را در این رابطه برمیسنجیم.
۵-۲-۱- شعر و شاعری به عنوان شغل و منبع درآمد
گرچه در نگاه نخست این عنوان در این مبحث، نا به جا، تلقّی میشود و باید به عنوان مبحثی مثبت در مقوله شعرو شاعری به آن نگریست و امروزه درکشورهای توسعه یافته نیز نویسندگان و سرایندگان به عنوان نیروهایی موّلد و مؤثر در فراگرد فرهنگی و هنری و حتی سیاسی و اجتماعی، مورد حمایت همه جانبهی دولتهای متبوعشان، هستند، لیکن باید گفت، همه افراد و قدرتهایی که دارای گرایش استبدادی هستند تلاش میکنند هنر شعر و شاعری را نیز در جهت تبلیغ، قدرت و مطامع خود به بند درآورند، چنانکه انوری ابیوردی (متوفای ۵۸۷) میگوید:
انوری تا شاعری از بندگی ایمن مباش کز خطر درنگذری تا زین خطا درنگذری
( انوری،۱۳۷۶: ۵۹۰)
وقتی که شعر و شاعری به عنوان یک حرفه و شغلی، تلقی شود و شاعر از رهگذر آن ارتزاق معاش نماید، دیگر این ذوق و سرمایه‌ی خداداد برای اواقناع کننده نیست. نه از حرفه و شغل خود احساس رضایت میکند و نه از سرودن، به حظّ روحی، میرسد چنان که اوحدی مراغه‌ای (۶۷۳-۷۳۸ ق) میگوید:
شاعــری چیست؟ بــــر در دونان خـــــــــانه کــرد و حکمت یونان
به ثناشان دریغ باشد رنـــــــــج طـــبــــع را دادن عذاب و شکنج
خفته ممدوح مست با خـــــاتون تو به مدحش ز دیــده ریزان خون
(اوحدی‌ مراغه‌ای، ۱۳۷۳: ۴۲۹)
سلاطین و قدرت مداران، تا آنجا که هنر شعر و شاعری به عنوان ابزاری درجهت تحکیم نام و آوازه آنان باشد از شاعر و شعر حمایت میکنند. در غیر این صورت نه تنها این هنر را برنمیتابند بلکه چنان که زیبایی پر طاووس جان او را بر باد میدهد، هنر شاعری ممکن است باعث به خطر افتادن امنیت و آسایش شاعر گردد. داستان دربه دری فردوسی از بیم افکندنش در پای پیل محمود غزنوی شهرت دارد، چنان که انوری گوید:
مهتران با شین شعرند ارنه کی گشتی چنین منتشر با قصــــه محمود ذکر عنصری
( انوری، ۱۳۷۶: ۵۹۰)
نگاه کردن به هنر شعر و شاعری، به عنوان شغل از نظر شاعران باعث افت مرتبت و منزلت آن میگردد و دیگر شاعران به عنوان افرادی خاص و دارای حس و ادراکی متفاوت تلقی نمیشوند تا جایی که ناصر خسرو (۴۸۱-۳۹۴ قمرى) شاعری را هم ردیف خنیاگری شمرده و تأکید کرده که دبیری و شاعری در حکم دانش به شمار، نمیآید.
اگـــــــر شاعری را تو پیشه گرفتی یکــــــی نیز بگــرفت خنیاگری را
نگر نشمری، ای بـــــرادر، گـــزافه به دانش دبیــری و نه شاعـــری را
کــه این پیشه‌هایی ست نیکو نهاده مـــر الفغـــدن نعمت ایــــدری را
(ناصر خسرو، ۱۳۸۷ :۱۴۲)
همیشه هنر شعر و شاعری، توأم با درآمدهای گزاف و دست یابی به خدم و حشم نیست. چه بسا که این شغل و حرفه باعث افلاس و در ماندگی شاعر گردد. خاقانی در این باره میگوید:
بر زمین هر کجـا فلک زده‌ای است بینوایی بــــــــــه دست فقر اسیر
شغل او شاعــــری است یا تنجیم هـــــوسش فلسفــه است یا اکسیر
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲: ۱۴۲)
ارج و قرب شعر و شاعری، بستگی به اوضاع و احوال زمانه دارد. در حیاط ادبی ایران کم بوده‌اند امرا و سلاطینی که هنر شعر و شاعری را به خاطر منزلت خود شعر مورد حمایت قرار دهند. بلکه تا جایی از آن حمایت میکرده‌اندکه در جهت توسیع و ترویج قدرت آنان بوده، و الاّ چندانکه بایسته‌ی کار است به آن اهمیّتی نمیدادند. انوری ابیوردی میگوید:
خود هنر در عهد ما عیب است گرنه این سخن می‌کند برهان که من شاعر نیم بل ساحرم
( انوری،۱۳۷۶: ۵۹۰)
شغل و حرفه شاعری، مانند برخی از حرف و مشاغل دیگر، همیشه، بیخطر و فارغ ار تلف و تلاطم نیست. با به سرآمدن دوره‌ای سیاسی و زوال قدرتی کهن و برآمدن موجی نو بر سریر قدرت، ممکن است جان و مال آنان در معرض تلاطم قرار گیرد. بنابراین باید شغل شاعری را در زمره مشاغل پر خطری به شمار آورد که همواره هم بیم جان دارندو هم بیم نان. تاریخ ادب و هنرملل جهان و ایران سرشار ازحکایتهای غم انگیزی درباره دوخته شدن دهان و شکستن دندان هنرمندان است. انوری میگوید:
گرچه سوسن صدزبان آمد چوخاموشی گزید خـــط آزادی نبشتش گنبــد نیلوفری
( همان:۵۹۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...