|
|
نمودار ۴-۳- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور رقت ۶۴ نمودار ۴-۴- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور شوری (درصد) ۷۲ نمودار ۴-۵- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور زمان شمارش کلنیها (روز) تحت تنش شوری ۷۲ نمودار ۴-۶- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور رقت تحت تنش شوری ۷۳ نمودار ۴-۷- تاثیر سطوح مختلف خشکی و ماده حامل بر بقاء باکتری در فرمول ۷۶ نمودار ۴-۸- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور pH 83 نمودار۴ -۹- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور زمان شمارش کلنیها (روز) تحت تنش pH 83 نمودار ۴-۱۰- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور رقت تحت تنش pH 84 نمودار ۴-۱۱- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور زمان شمارش کلنیها (دقیقه) تحت تنش uv 88 نمودار ۴-۱۲- تاثیر مواد حامل بر بقاء باکتری بر اساس فاکتور رقت تحت تنش uv 89 نمودار ۴-۱۴- بقا باکتری در سطوح مختلف تلقیح ۹۵ نمودار ۴-۱۵- اندازه طول برگ در تیمارها ۹۹ نمودار ۴-۱۶- وزن خشک گیاه در تیمارها ۱۰۰ نمودار ۴-۱۷- وزن تر گیاه در تیمارها ۱۰۰ نمودار ۴-۱۸- آنالیز فسفات خاک گلدان ها در تیمارها ۱۰۱ نمودار ۴-۱۹- آنالیز فسفات گیاه در تیمارها ۱۰۱ نمودار ۴-۲۱- بقا باکتری در حامل و رقتهای مختلف در مدت ۹۰ روز ۱۰۸ نمودار ۴-۲۲- بقا باکتری در حاملهای مختلف در مدت ۹۰ روز ۱۰۹ نمودار ۴-۲۳- بقا باکتری درمدت زمان ۹۰ روز و رقتهای مختلف ۱۰۹ فهرست شکل ها عنوان شماره صفحه شکل ۱-۱- تغییر و تبدیلات فسفر خاک توسط باکتری ها ۱۱ شکل ۱-۲- مکانیسم های انحلال فسفات توسط باکتری ۱۴ شکل ۱-۳- تاثیر باکتری های حل کننده فسفات روی گیاهان ۱۶ شکل ۱-۴- لیگنیت ۳۰ شکل ۱-۵- گیاه تربچه ۳۱ شکل ۱-۶- تربچه نقلی یا چهار فصل ۳۴ شکل ۳-۱- تیمارهای فرموله شده از لیگنیت، سویا، خاک فسفات ۴۴ شکل ۴-۱- کشت تازه از سویه روی محیط pvk 54 شکل ۴-۲-کشت روی محیط pvk 54 شکل ۴-۳- مقایسه ظاهری تیمار فرمول با کنترل ۹۰ شکل ۴-۴- تیمارهای بکارگرفته شده در گلدان ها در هفته اول و دوم ۱۰۲ شکل ۴-۵- مقایسه ظاهری تیمارها با کنترل ۱۰۲ چکیده مصرف بی رویه کودهای شیمیایی موجب عدم تعادل عناصر و مواد غذایی موجود در خاک، کاهش بازده محصولات کشاورزی و به خطر افتادن سلامت انسانها و دیگر موجودات زنده شده است. به همین علت امروزه استفاده از کودهای زیستی مورد توجه قرار گرفته است. باکتریهای حل کننده فسفات برای افزایش فراهمی فسفر مورد نیاز گیاه کارآمد به نظر می رسند. با توجه به اینکه اغلب خاک های ایران آهکی بوده و در اقلیمهای خشک و نیمه خشک هستند، وجود pH بالا، درصد زیاد کربنات کلسیم، کمبود مواد آلی و خشکی خاک باعث شده اند که جذب فسفر کمتر از مقدار لازم برای تامین رشد بهینه اغلب محصولات کشاورزی باشد، لذا هدف از این پژوهش بررسی تاثیر spp. Streptomyces جدا شده از خاک بر انحلال فسفات به منظور تولید کود زیستی فسفاته می باشد. جهت حداکثر افزایش بقاء باکتری در ماده حامل از سطوح تلقیح مختلفی که شامل لیگنیت و مواد تکمیلی پودر سویا و خاک فسفاته با نسبتهای مشخص بود استفاده شد و این مواد حامل تلقیح شده تحت تنشهای دما، شوری، خشکی، pH و uv قرار گرفتند همچنین کلیه مواد حامل ساخته و تلقیح شده بطور جداگانه در یک بازه زمانی ۹۰ روز از لحاظ بررسی بقاء باکتری سنجیده شدند. بهترین فرمول به دست آمده از تنشها در گلدان به کارگیری شد. همچنین تیمارهای دیگری نیز از لیگنیت با سطوح مختلف ساخته و با باکتری و بذر تربچه تلقیح شد و بقاء باکتری در بازه ۲۴ ساعته اندازه گیری شد و بعد از آن در گلدان به کار گرفته شدند. با توجه به نتایج به دست آمده بهترین فرمول به دست آمده از تنشها و بازه زمانی ۹۰ روز، فرمول لیگنیت + خاک فسفات ۲% + سویا ۱% تعیین شد و بعد از بکارگیری در گلدان بهترین نتیجه را نسبت به سایر مواد حامل و کنترل نشان داد و پارامترهای رشد گیاه تربچه و جذب فسفات گیاه را بهتر از تمامی مواد حامل و کنترل افزایش داده است. از بین تیمارهای ساخته شده و تلقیح شده به بذر تیمار شامل ۲۰۰ گرم حامل + خاک مزرعه بهترین نتایج را نشان داد و بعد از به کارگیری تیمارها در گلدان نیز تیمار شامل ۲۰۰ گرم حامل + خاک مزرعه بهترین نتیجه را نشان داد. این فرمول بهترین نتیجه را در پارامترهای رشد گیاه تربچه و جذب فسفات گیاه نسبت به سایر تیمارها نشان داد. در یک نتیجه گیری کلی، فرمول لیگنیت + خاک فسفات ۲% + سویا ۱% به عنوان فرمول نهایی و اصلی برای به کارگیری در آزمایشات بعدی و مقیاس مزرعه پیشنهاد میگردد.
کلید واژگان: باکتریهای حل کننده فسفات،spp. Streptomyces ، کود زیستی فسفاته، لیگنیت، پودر سویا، گیاه تربچه فصل اول: کلیات تحقیق ۱-۱- مقدمه طی چند دهه اخیر به علت افزایش جمعیت و تقاضای روزافزون برای مواد غذایی، مصرف کود های شیمیایی به منظور افزایش مقدار تولید در واحد سطح به شدت افزایش یافته است. استفاده از کودهای شیمیایی فسفاته تاریخچه دیرینه ای دارد و به انقلاب سبز و معرفی کودهای شیمیایی بر می گردد(ساریخانی و همکاران ۱۳۸۹، ۱۳). مصرف بی رویه کودهای شیمیایی موجب عدم تعادل عناصر و مواد غذایی موجود در خاک، کاهش بازده محصولات کشاورزی و به خطر افتادن سلامت انسان ها و دیگر موجودات زنده خواهد شد. نیاز به جایگزینی مناسب برای کودهای شیمیایی زمانی احساس می شود که بدانیم علاوه بر آسیب های زیست محیطی ناشی از کاربرد کودهای شیمیایی، محدود بودن منابع، افزایش قیمت تمام شده و تثبیت شدن قسمت اعظمی از کودهای فسفاته مصرفی به شکل غیرقابل استفاده برای گیاه نیز پیامدهای استفاده از این کودهای شیمیایی هستند(ساریخانی و همکاران ۱۳۸۹، ۱۳). ضرورت یافتن جایگزینی مناسب برای رهاسازی فسفات تجمع یافته در خاک زمانی بیشتر احساس می شود که بر این امر واقف گردیم که منابع فسفات موجود در خاک قابلیت تامین فسفات مورد نیاز گیاهان برای تولید بهینه تا صد سال را دارا می باشد. بنابراین کافی است که این منبع عظیم فسفر را به صورت قابل جذب و استفاده برای گیاه تبدیل نمود (Bashan 1998, 16). به همین علت امروزه استفاده از کودهای بیولوژیک مورد توجه قرار گرفته است که مکانیسم عمل آنها قابلیت جذب عناصر غذایی گیاه در خاک را افزایش میدهد. باکتریهای حل کننده فسفات برای افزایش فراهمی فسفر مورد نیاز گیاه کارآمد به نظر می رسند (Bashan 1998, 16). فسفر در خاکها به دو شکل آلی و معدنی وجود دارد اما غلظت فسفات محلول در خاک معمولاً خیلی پایین است (Bashan 1998, 16). قسمت اعظم میکرو ارگانیسمهای محلول کننده فسفات در ریزوسفر گیاهان متمرکز شدهاند. میکروبهای خاک توانایی تبدیل اشکال نامحلول فسفر به اشکال محلول را دارند. ترکیبات آلی و معدنی خارج شده از ریشه، باعث افزایش جمعیت میکروبی در اطراف ریشه میگردند . با توجه به اینکه میکروارگانیسمهای محلول کننده فسفات در خاک به طور طبیعی وجود دارند و موجب افزایش فسفر قابل دسترس و تحریک رشد گیاه میشوند، اما تعداد آنها در خاک به اندازه کافی نیست تا با سایر میکروارگانیسمهایی که در ریزوسفر قرار دارند رقابت کنند. بنابراین تلقیح گیاهان با میکروارگانیسمهای محلول کننده فسفات اثرات مفیدی دارد. باکتریهای حل کننده فسفات طی سه مکانیسم تولید اسیدهای آلی، کلات کردن و واکنش های تبادل لیگاند موجب انحلال ترکیبات نامحلول فسفات میشوند. طی فرایند انحلال بخشی از فسفر محلول، توسط باکتری حل کننده فسفات استفاده میشود اما از آنجائیکه مقدار فسفر حل شده بیش از نیاز باکتریها است لذا این مقدار آزاد میتواند در اختیار گیاه قرار گیرد. اغلب خاکهای ایران دارای آهک و گچ بوده و این امر میتواند موجب تثبیت فسفر شود. در نتیجه فسفر جذب ذرات کلوئیدی خاک شده و از دسترس گیاه خارج می شود. بنابراین در غالب خاکها از نظر مقدار فسفر کل مشکل وجود ندارد، بلکه مشکل، در دسترس قرار گرفتن آن میباشد. فسفر جذب عناصری مانند Ca2+، Fe3+ و Al3+ شده و باعث تشکیل ترکیبات نامحلول میگردد (Bhattacharyya and Jha 2012, 28). [۱]PGPR یا باکتری های تحریک کننده رشد گیاه، گروهی از باکتریهای ریزوسفر هستند که به طور مستقیم (انحلال فسفات، تولید هورمونها…) و غیر مستقیم (تولید کاتالاز، سیانید هیدروژن و….) موجب افزایش رشد گیاه می شوند. با توجه به طیف گسترده اثرات مثبت برخی از باکتریهای سودمند از قبیل تولید سیدروفور، تولید هورمونها و ویژگی بیوکنترلی آنها بر ضد قارچها و عوامل بیماریزا، متمرکز شدن بر تحقیقاتی که منجر به حصول چنین میکروارگانیسم های چند منظوره ای باشد بسیار مثمر ثمر خواهد بود، زیرا کودهای زیستی تلقیحات میکروبی هستند که علاوه بر افزایش جذب عناصر غذایی، موجب افزایش رشد گیاه میشوند، بنابراین با کاربرد سویه های PGPR میتوان چندین هدف را به طور همزمان دنبال کرد ((Boraste 2009, 1; Saharan and Nehra 2011, 21. استفاده از ماده حامل مناسب در تولید یک کود زیستی با کیفیت بسیار مهم و ضروری است. ذغالسنگ نارس[۲]، ذغالسنگ قهوهای[۳]، چارکل[۴]، گل یا لجن فشرده، کودهای مزرعهای و مخلوط خاکها میتوانند به عنوان یک حامل مناسب استفاده شوند. ذغال سنگ طبیعی و ذغال سنگ قهوه ای حاملهای بهتری برای کودهای زیستی هستند. الحاق میکروارگانیسم به ماده حامل باید به گونه ای باشد که قابل حمل و لمس راحت و تجزیه طولانی باشد و کمترین اثر را روی کود زیستی بگذارد. بر طبق تحقیقات هوبن[۵] و سوماسه گاران[۶] یک ماده حامل خوب برای تلقیح بذر، باید ارزان و به راحتی در دسترس باشد، علاوه بر این نباید برای سویه های باکتریایی و گیاه سمی باشد زیرا حامل می تواند روی بذر اثر بگذارد. همچنین حامل باید ظرفیت جذب رطوبت خوبی داشته باشد و به خوبی به بذر متصل شود و در نهایت حامل باید ظرفیت بافری و pH مناسبی داشته باشد و به راحتی بتوان آن را با اشعه گاما یا اتوکلاو استریلیزه کرد (Boraste 2009, 1). باتوجه به اینکه در خاک های آهکی ایران که در اقلیم های خشک و نیمه خشک تحول پیدا کرده اند، وجود pH بالا، درصد زیاد کربنات کلسیم، کمی مواد آلی و خشکی خاک باعث شده اند که جذب فسفر کمتر از مقدار لازم برای تامین رشد بهینه اکثر محصولات کشاورزی باشد. لذا هدف از این پژوهش بررسی تاثیر spp. Streptomyces جدا شده از خاک بر انحلال فسفات به منظور تولید کود زیستی فسفاته می باشد. ۱-۲- روابط میکروارگانیسم با ریشه گیاهان میکروارگانیسم های خاک ارتباط های گسترده و متنوعی با ریشه گیاهان عالی دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
-
- همزیستی: به شکل ارتباط های میکوریزی و تشکیل گرهک در گیاهان خانواده لگومینوز میباشد.
-
- انگلی: دراین حالت ارگانیسمهای انگل به صورت غیراختصاصی تا بسیار اختصاصی عمل می کنند.
-
- روابط تقریباً نامشخص که در ریزوسفر و سطح ریشه گیاه وجود دارد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 11:36:00 ق.ظ ]
|
|
پنداشت از علم تجربی
t=1/826 s=/000
بدینترتیب شواهدی دال بر صحت فرضیه ششم به دست میآید و آشکار میشود افرادی که اثرپذیری بیشتری از نهاد علم و دانشگاه دارند نظام اخلاقی دنیویتری دارند. تأیید رابطۀ منفی سابقۀ اشتغال با شاخص نظام اخلاقی قدسیـ دنیوی که پیشتر از آن یاد شد، شاهد دیگری از این ادعاست. بدینترتیب پرسش از عوامل مؤثر بر میزان اثرپذیری افراد از نهاد علم و دانشگاه، صرفنظر از میزان مشارکت آنها اهمیت مییابد و فرضیه هفتم فرصت طرح پیدا میکند. ۴-۳-۷- رابطۀ میزان دسترسی خانواده به جهان اجتماعی دینی و اثرپذیری از مشارکت در نهاد علم افرادی که خانواده های آنان در جهان اجتماعی دینی(پایه) موقعیت مناسبتری دارند یا به این جهان دسترسی بیشتری دارند از مشارکت در نهاد علم، اثرپذیری کمتری دارند و درنتیجه نظام اخلاقی قدسیتری دارند. میزان دسترسی خانواده ها به جهان دینی از طریق مؤلفههایی چون میزان دینداری والدین، شبکه روابط خویشاوندی، انسجام خانواده و حجم خانواده و اثرپذیری از نهاد علم نیز با دو مؤلفۀ پنداشت از علم تجربی و تعلیل نارضایتی شغلی اندازه گیری شده بود. این فرضیه را به شیوه های متفاوتی میتوان آزمود. نتایج آزمون گاما حاکی از ارتباط معنادار میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و پنداشت آنان از علم تجربی است. ضریب گامای محاسبه شده معادل ۷/- و سطح معنادری۰۰۰/۰ است. بدین معنا که هرچه خانواده فرد در جهان اجتماعی دینی از جایگاه برتری برخوردار باشد پنداشت او از علم تجربی به سمت ناعلمگرایی تمایل دارد و بالعکس هرچه افراد در خانوادههایی با موقعیت حاشیهایتر از جهان پایه بالیدهاند پنداشت علمگرایانهتری دارند. همچنین همین ارتباط میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و تحلیل نارضایتی شغلی آنان دیده میشود. در این رابطه نیز ضریب گامای محاسبه شده معادل ۵۶۷/. و سطح معناداری ۰۰۰/ حکایت از ارتباط معنادار این دو متغیر است. بدین معنی که افرادی که خانواده های آنان به جهان اجتماعی دینی دسترسی بیشتری دارند در تحلیل نارضایتی شغلی خود بر عوامل درونی نهاد علم بیشتر استناد میکنند و آمادگی بیشتری برای مواجهه انتقادی با نهاد علم تجربی و برشمردن کاستیهای آن دارند.
شاهد دیگر این ادعا تأثیر پایگاه خانوادگی و دینی افراد بر تعلق صنفیـ تخصصی آنهاست. نتایج آزمون گاما حاکی از ارتباط معنادار میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و تعلق صنفیـتخصصی آنهاست. ضریب گامای محاسبه شده معادل۴۴۰/- و سطح معنادری۰۰۱/۰ است. بدین معنا که هرچه خانواده فرد در جهان اجتماعی دینی از جایگاه برتری برخوردار باشد تعلق صنفیـتخصصی او نسبت به سایر تعلقات هویتیاش از قبیل پیوندهای دینی و خانوادگی پایینتر است یعنی کمتر تمایل دارد که مهمترین پیوند اجتماعی خود را تخصص و حرفۀ علمیاش بداند و خود را با آن معرفی کند بلکه در عوض تمایل او به معرفی خود با پیوندهای اجتماعی خانوادگی و دینی و … بیشتر میشود. بدینترتیب مشخص میشود کسانی که در خانواده های دینیتر بزرگ شدهاند از مشارکت در نهاد علم و دانشگاه اثرات کمتری پذیرفته و در مواجهۀ نظری و عملی با علم تجربی آمادگی بیشتری برای نقد و ارزیابی آن دارند.
متغیرمستقل
متغیروابسته
ضریب گاما
معناداری
میزان دسترسی خانواده افراد به جهان دینی
پنداشت از علم تجربی
-/۷
۰/۰۰۰
تحلیل نارضایتی شغلی
۰/۵۶۷
۰/۰۰۰
تعلق صنفیـتخصصی
-/۴۴۰
۰/۰۰۱
فصل ۵ جمعبندی و نتیجهگیری فصل پنجم /جمعبندی و نتیجهگیری ۵-۱-جمعبندی امروزه با دسترسی به جهانهای اجتماعی دینی و دنیوی، وجود نظامهای اخلاقی دینی و دنیوی مورد انتظارند. چگونگی و چرایی توزیع نظامهای اخلاقی دینی و دنیوی در میان نخبگان علمی جامعه، هدف پژوهش حاضر است. از این طریق نقش نهاد علم تجربی و دانشگاه در بازتولید جهانهای اجتماعی دینی و دنیوی پیگیری میشود. این حضور و غیاب مستلزم گونهشناسی نظامهای اخلاقی در دسترس است. به این منظور از منظری فلسفی، ادبیات نظری مربوط به اخلاق هنجاری مرور شد. در اخلاق هنجاری، دیدگاه ها و نظامهای اخلاقی متفاوت و متعددی وجود دارد به گونهای که گونهشناسی آنها موضوع پژوهشهای فلسفی بسیاری بوده است. علاّمه طباطبایی نوعی گونهشناسی از نظامهای اخلاقی دارند که گونهشناسی مطمح نظر این پژوهش با گونه های زیر از بسط آن به دست آمده است: نظامهای اخلاقی توحیدی، دینی، فضیلتگرایی، وظیفهگرایی و پیامدگرایی. دربارۀ ویژگیهای این گونهشناسی باید گفت که گونه ها، به ترتیب روی یک پیوستار قرار میگیرند. پیوستاری که از نظامهای قدسیتر تا نظامهای دنیویتر کشیده میشود. حد وسط این طیف، فضیلتگرایی است که با توجه به ابتناء آن بر وجودشناسی معین به سر قدسی طیف مذکور نزدیک میشود و از آنجاکه کمال دنیوی آدمی اوج همت آن است و عموماً با فرض استقلال اخلاق از خدا و دین بنیاد نهاده میشود به سر دنیوی طیف نزدیک میشود. وجه افتراق این گونه های اخلاقی، کمال یا «ارزش غایی» آنها و وجه اشتراک آنها «ارزشهای وسیلهای» در نظر گرفته شده است. هیچ کدام از نظامهای اخلاقی به صورت ناب در رفتار انسانهای عادی، گروه ها و جوامع نمودار نمیشوند. برای ما نیز در این پژوهش به تعبیر وبری به مثابه نوع مثالی به کار رفتهاند. برای رصد نظامهای اخلاقی در میان افراد و جوامع باید آنها را از این سطح فلسفی به سطوح روانشناختی ـ جامعهشناختی ترجمه کرد. وقتی فردی به یک نظام اخلاقی پایبند میشود، ارزشهای وسیلهای همان اعمال اخلاقی او هستند و ارزش غایی همان دلایل و انگیزههای او برای انجام اعمال اخلاقی است. بدینترتیب از این پنجگونه اخلاقی، پنج نوع دلیل یا انگیزۀ اخلاقی به دست میآید: رضایت خداوند، نتایج اخروی(پاداش و کیفر اخروی)، آراسته شدن به فضیلتها، رعایت شأن و حرمت انسانی(در خویشتن و دیگران)، نتایج دنیوی(فایده و ضرر یا آسایش و رنج خود و دیگران). برای حضور و غیاب این انگیزهها در میان پاسخگویان و تشخیص نوع نظام اخلاقی آنها، هفت عمل اخلاقی، متناسب با هفت عرصه زندگی انتخاب گردید. پاسخگو در انجام هرکدام از افعال هفتگانه بالا، دلایل و انگیزههای پنجگانه را از ۱ تا ۵ اولویتگذاری میکند و در مجموع به هر کدام از دلایل ـ انگیزههای اخلاقی نمرهای میدهد. بدینترتیب مجموع نمرۀ پاسخگویان به هر کدام از دلایل ـ انگیزههای اخلاقی، جایگاه هر کدام از نظامهای اخلاقی پنجگانه را نزد پاسخگویان نشان میدهد. برای ساختن شاخص نظام اخلاقیِ قدسی ـ دنیوی به نمرۀ هرکدام از نظامهای اخلاقی به ترتیب زیر ضریبی داده شد: به نظام اخلاقی پیامدگرایی ضریب(۱)وظیفهگرایی ضریب(۲) فضیلتگرایی ضریب(۳) دینی ضریب(۴) توحیدی ضریب(۵). بدینترتیب پاسخگویان بر روی طیفی از نظامهای اخلاقی دنیویتر تا قدسیتر توزیع میگردند. پایبندی عملی پاسخگویان نیز از طریق میزان پایبندی آنها به اعمال اخلاقی در عرصه های هفتگانه سنجش شده است. بدینترتیب وضعیت اخلاق در دو سطح نظری و عملی در جامعه آماری توصیف گردید. در تبیین این وضعیت و شناسایی عوامل مؤثر بر آن نیز مسیری به شرح زیر طی شده است. به اینمنظور ادبیات نظری دو حوزۀ علمی روانشناسی و جامعهشناسی مرور شد. روانشناسان و جامعهشناسان چرایی و چگونگی پایبندی افراد و جوامع مختلف را به نظامهای اخلاقی گوناگون بررسی میکنند. روانشناسان بنا به تعریف و برداشتی که از اخلاق دارند یکی از وجوه شناختی، عاطفی و رفتاری را در اخلاق برجسته میبینند و برای تبیین آن، بر یکی از عوامل طبیعی ـ زیستی، ذهنی و اجتماعی تأکید میکنند. در مطالعات اخیرتر، روانشناسان گرایش بیشتری به تلفیق دارند. برای اخلاق، وجوه شناختی، عاطفی و رفتاری قائل میشوند و در تبیین آن، عوامل طبیعی ـ زیستی، ذهنی و اجتماعی را دخیل میبینند و سعی در تلفیق آنها دارند. جامعهشناسان عمدتاً در تبیین اخلاق، جامعه و عوامل اجتماعی را برجسته میبینند. آنها نیز بنا به برداشتی که از اخلاق و جامعه دارند، تبیینهای متفاوتی ارائه میکنند. عدهای با تأکید بر وجوه عاطفی اخلاق، منشأ آن را وفاق اجتماعی، دستهای با تأکید بر وجه شناختی، منشأ آن را عقلانیت عرفی میدانند و گروهی نیز اخلاق را محصول تضاد منافع میپندارند. تمایل به تلفیق در میان جامعهشناسان نیز دیده میشود. بیان شد که با نگاهی پدیدارشناختی میتوان تلفیقی از مناظر روانشناختی و جامعهشناختی ارائه کرد که بتواند ضمن پیشگیری از تقلیلگراییهای روانشناختی و جامعهشناختی از تقلیل جهان اجتماعی دینی به جهان اجتماعی تجدد نیز جلوگیری کرد. عوامل فرهنگی ـ اجتماعی نسبت به عوامل ذهنی و زیستی ـ طبیعی برای این تلفیق، ظرفیت بیشتری دارند ولی میبایست تفسیری از آن ارائه کرد که نافی هویت و نقش عوامل ذهنی و زیستیـ طبیعی و تفاوتهای فرهنگی و تمدنی نباشد. مفهوم جهان اجتماعی با سطوح سهگانه نمادی، نهادی و فردی و فرایندهای دوگانۀ دگرسازی(دیالکتیک بیرونی) و خودسازی(دیالکتیک درونی) از چنین ظرفیتی برخوردار است. پیدایش جهان اجتماعی متضمن فرایندهای برونیسازی، عینیسازی و درونیسازی و دیالکتیک آنهاست، ولی هر فرد در بدو تولد، از مرحله درونیسازی به یک جهان اجتماعی از پیش ساخته وارد میشود و سپس با مشارکت در فرایندهای بعدی به عضویت کامل یا ناقص آن در میآید. از این طریق فرد و جامعه در روابطی دوسویه به دست میآیند. به همین دلیل نقاط اتصال فرد و جهان اجتماعی از اهمیت اساسی برخوردار است. برای شناخت چیستی و کیستی فرد، تشخیص این نقاط اتصال و چگونگی مشارکت فرد در جهان اجتماعی اهمیت کلیدی دارد. روابط خانوادگی، دوستی، تحصیلی، شغلی و … از کانالهای اتصال فرد به جهان اجتماعی محسوب میشوند. این اتصال را میتوان به دو دورۀ زمانی عمده یعنی؛ اجتماعیشدن اولیه و ثانویه تقسیم نمود. ارتباط خانوادگی، مرکز ثقل اجتماعیشدن اولیه و ارتباط شغلی، مرکز ثقل اجتماعیشدن ثانویه است. ارتباط تحصیلی، میانۀ این دو قرار دارد که عمدتاً بسته به هویت و ساختار جهان اجتماعی یا به نهاد خانواده یا به نهاد شغل منضم میشود. به هر تقدیر در زمانۀ ما آموزش به حرفه و اشتغال پیوست شده است. کمرنگ شدن «اخلاق جنسی» و پررنگ شدن «اخلاق حرفهای» نشان دیگری از انضمام تربیت به شغل است. بنابراین خانواده و شغل مهمترین نقاط اتصال فرد و جهان اجتماعیاند که سایر روابط (اولیه و ثانویه) فرد بر مدار آنها شکل میگیرد. فرد با مشارکت در این دو نهاد در مقام مصرفکننده و تولیدکنندۀ باورها، ارزشها، هنجارها و جزاهای آنها ساخته میشود. تجربه زیستۀ فرد در این دو نهاد در چیستی و کیستی او عمدهترین سهم را داراست. نظام اخلاقی فرد عمیقترین لایۀ هویتی او را شکل میدهد. بسته به اینکه هر کدام از این نهادها به چه میزان دالان ارتباط فرد با جهانهای اجتماعی دینی و دنیوی و مهمتر از آن دالان دسترسی فرد به لایه های عمیقتر یا سطحیتر این جهانها باشد در شکلگیری نظام اخلاقی فرد دخیل میشود. از مقایسۀ ماهیت متفاوت اجتماعیشدن اولیه و ثانویه و همچنین تفاوتهای نهاد خانواده و نهاد علم و شرایط تاریخی ـ تمدنی جامعۀ ایران سه اصل مهم مورد انتظار است. خانواده در ایران بیشتر دالان ارتباط با جهان اجتماعی دینی و نهاد علم تجربی و دانشگاه کانال ارتباط با جهان اجتماعی دنیوی است. از آنجاکه اجتماعیشدن اولیه نسبت به اجتماعیشدن ثانویه بار عاطفی بیشتری به همراه دارد تأثیرات خانواده بر فرد نسبت به تأثیرات نهاد علم، پایایی و مانایی بیشتری دارد، لذا تأثیرات خانواده تاحدود زیادی آثار نهاد علم و دانشگاه را کنترل میکند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
مطابق با داده های جدول (۲۶-۴)، با انجام آزمون پیرسون در سطح اطمینان ۹۵ درصد، مقدار سطح معناداری صفر به دست آمد. چون مقدار سطح معناداری کمتر از ۰.۰۵ میباشد، لذا فرض صفر رد و فرض مقابل را میپذیریم. یعنی رابطهی معناداری بین موقعیت یابی فیزیکی و موقعیت یابی استراتژیک وجود دارد. و از آنجا که میزان ضریب همبستگی پیرسون برای این آزمون ۰.۹۳۷ میباشد، لذا نوع رابطه مستقیم میباشد. بدین ترتیب فرضیه اهم اول تحقیق در سطح اطمینان ۹۵% تأیید میگردد.
۸-۲-۴-۴) فرضیه اهم دوم
فرضیه اهم دوم تحقیق به صورت زیر بیان شده است: فرضیه اهم دوم: بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک در یک رابطهی معنادار وجود دارد. شکل ریاضی فرض آماری به صورت زیر است: H0: ρ = ۰ بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک سازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. H1: ρ≠۰ بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک سازمانی رابطه معناداری وجود دارد. آزمون فرضیه در جدول (۲۷-۴) نتایج محاسبه ضریب همبستگی بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک ارائه گردیده است: جدول۲۷-۴: مقادیر ضریب همبستگی دو متغیر موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک
فرضیه اهم دوم
تعداد
سطح معناداری
ضریب همبستگی
نتیجه آزمون
رابطه بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک
۸۶
۰.۰۰۰
۰.۴۶۰
تایید فرضیه
همانطور که در جدول (۲۷-۴) دیده می شود با انجام آزمون پیرسون در سطح اطمینان ۹۵ درصد، مقدار سطح معناداری برابر با صفر به دست آمد. چون مقدار سطح معناداری کمتر از ۰.۰۵ میباشد، لذا فرض صفر رد و فرض مقابل را میپذیریم. یعنی رابطهی معناداری بین موقعیت یابی ادراکی و موقعیت یابی استراتژیک وجود دارد. و از آنجا که میزان ضریب همبستگی پیرسون برای این آزمون ۰.۴۶۰ میباشد، لذا نوع رابطه مستقیم میباشد. بدین ترتیب فرضیه اهم دوم تحقیق در سطح اطمینان ۹۵% تأیید میگردد.
۹-۲-۴-۴) فرضیه اهم سوم
برای بررسی فرضیه اهم سوم تا هشتم از آزمون معناداری دو ضریب همبستگی همبسته استفاده شده است. مقدار آماره t بر اساس فرمول زیر محاسبه می شود: پس از محاسبه اگر مقدار |t| بدست آمده از مقدار محاسبه شده t در سطح ۵% و درجه آزادی (N-3) بزرگتر یا برابر بود تفاوت معناداری بین همبستگیها ® وجود دارد. فرضیه اهم سوم تحقیق به صورت زیر بیان شده است: فرضیه اهم سوم: “موقعیت یابی ادراکی” ارتباط یکسانی با “مزیت هزینهای” در دستیابی به موقعیتیابی استراتژیک دارد. آزمون فرضیه در جدول (۲۸-۴) نتایج محاسبه آزمون فیشر ارائه گردیده است: جدول ۲۸-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی ادراکی و مزیت هزینهای با موقعیتیابی استراتژیک
متغیر
موقعیت یابی ادراکی
مزیت هزینهای
t||
t(83,.05)
نتیجه آزمون
موقعیتیابی استراتژیک
۰.۴۶۰ ۰.۰۰۰
۰.۴۷۲
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
R
۰٫۹۴۶۶
R-Square
۰٫۸۹۶۱
R-Square (Adjusted)
۰٫۱۶۸۶
Standard Error of Estimates
۲٫۴۲۵۰
Durbin-Watson
۱٫۷۹۴۸
منابع باقری، محمود و گودرزی، مریم، مقایسه نظام حمایتی اسرار تجاری و نظام حق اختراع. فصلنامه حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ۳۹، شماره ۱٫ ۱۳۸۸ حنفیزاده، پیام و رحمانی، آرزو(۱۳۸۹)، روش تحقیق ساختارهای چند بعدی، تهران: انتشارات ترمه خداداد حسینی، سید حمید. و سهرابی، روح الله، (۱۳۸۷)، فنبازار ملی در ایران: چارچوب مفهومی و الزامات عملیاتی، اندیشه مدیریت، سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان . خداداد حسینی، سید حمید. و سهرابی، روح الله، (۱۳۸۹)، طراحی مدل پیشنهادی فنبازار در سطح ملی در ایران، اندیشکده صنعت و فناوری (آصف)، بازیافت از www.IRANASEF.ORG رمضانی، رضا، ۱۳۹۱، مطالعه راهاندازی فنبازار جمهوری اسلامی ایران، گزارش اول، پارک علم و فناوری گیلان سالاری، امین؛ سهرابی، روحالله؛ حسینی، سیدجمالالدین، (۱۳۸۲)، فنبازار بستر مبادلات فناوری، پارک فناوری پردیس با همکاری نشر آتنا، چاپ اول. صمدی، سعید؛ کلاهدوزان، امین؛ حسینی، سیدرضا، ۱۳۸۵، فنبازار، جایگاه و کارکرد آن در نظام صنعتی و فناورانه، مجله رشد فناوری (فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد)، شماره ۹، صص. ۵۸-۶۵ طبائیان، سیدکمال،( ۱۳۸۳)، جایگاه فنبازار در نظام ملی نوآوری (گزارش یک مصاحبه)، مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، دفتر سیاستپژوهی فناوری دفاعی،. طبائیان، سیدکمال و بوشهری، علیرضا.، (۱۳۸۵)، پیشبرد ارتباط صنعت و دانشگاه در قالب نظام ملی نوآوری: مطالعۀ موردی فنبازار، کنگره سراسری همکاریهای دولت، صنعت ودانشگاه برای توسعه ملی.
ملکیفر، عقیل، (۱۳۸۲)، فنبازار، رویکردی نو به تجارت فناوری و بازارسازی برای دستاوردهای تحقیقاتی، مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، دفتر سیاستپژوهی فناوری دفاعی،. موحدی، مسعود و علائی طباطبائی، سید احمدرضا.، (۱۳۸۹)، شناسایی و رتبه بندی موانع توسعه سامانه ملی خرید و فروش فناوری (فنبازار) در ایران، ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﯽ- ﭘﮋوﻫﺸﯽ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻋﻠﻢ و ﻓﻨﺎوری ﺳﺎل ﺳﻮم، ﺷﻤﺎره ۱ . نظریزاده، فرهاد، طبائیان، سیدکمال، (۱۳۸۳)، فنبازار و نقش آن در توسعۀ فناورانه و صنعتی ایران، دومین کنفرانس مدیریت فناوری. نظریزاده، فرهاد، ارائه الگویی برای ارزیابی عملکرد نوآوری و بهکارگیری آن در یک صنعت دفاعی، پایان نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه صنعتی مالکاشتر، ۱۳۸۲٫ آذر، عادل. مومنی، منصور. آمار وکاربرد آن در مدیریت (جلد دوم، تحلیل آماری). چاپ هشتم، سمت، ۱۳۷۹٫ بست،جان. روشهاى تحقیق در علوم تربیتى، ترجمه حسن پاشاشریفى و نرگس طالقانى، تهران، انتشارات رشد، ۱۳۷۱٫ سرمد، زهره، بازرگان، عباس، و الهه، حجازی، روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران،انتشارات آگاه. چ سیزدهم، ۱۳۸۵ سکاران، اوما. روشهای تحقیق در مدیریت، مترجمین: صائبی م. و شیرازی م.، مرکز آموزش مدیریت دولتی،۱۳۸۱٫ قاسمی، وحید، مقدمهای بر مدلسازی معادلات ساختاری، انتشارات جامعه شناسان، ۱۳۸۸ یوی. ریمون و کامپنهود. لوکون، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه غلامحسین نیکگهر، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۷۳٫ مومنی، منصور. تحلیل آماری با بهره گرفتن از SPSS، انتشارات کتابنو، ۱۳۸۶ هومن، حیدرعلی، مدل یابی معادلات ساختاری با کاربرد نرمافزار لیزرل، انتشارات سمت، ۱۳۸۴٫ Abetti,P.A.,1989, Technology: A Key Strategic Resource, Management Review,78,2,PP.37-41. Albors G José, Sweeney Eugene, 2005, “Transnational Technology Transfer Networks For SMEs. A Review of the State-Of-The Art and an Analysis of the European Irc Network, Production Planning and Control Journal, vol. 16, no 4 , pp. 413-423 APCTT, (2013), Technology Transfer, Retrieved from http://www.apctt.org/content.php?id=13 Arora, A., A. Fosfuri, et al., 2001, Markets for technology: the economics of innovation and corporate strategy, Cambridge, Mass, MIT Press (Cited in Tietze 2008) Asgari, M. & Rashkhanikia, M., (2013), “Technology transfer in oil industry, significance and challenges”, Social and Behavioral Sciences, 75, 264 – ۲۷۱ Bendis Richard A., Seline Richard S. and Byler Ethan J., 2008, A new direction for technology-based economic development; the role of innovation intermediaries, Industry & Higher Education, Vol 22, No 2, pp 73–۸۰ Bendis, R.A. (2006), ‘National best practices and results’, presentation to the Texas Lyceum Conference, ‘Harnessing the Lightning: a Texas Economic Growth Summit’, San Antonio, TX, 13–۱۴ November (Cited in Bendis et al. 2008). Bryman A., (1989), Research Methods and Organization Studies, London: Unwin Hyman Ltd. Burgelman, R.A., Madique, M.A. and Wheelwright, S.C., (2001), Strategic Management of Technology and Innovation, Third Edition, McGraw-Hill.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
خواجه نصیرالدین نیز دو قوه نفس را با قوه علّامه و قوه عمّاله یاد کرده، می گوید: انسان با دو دست قوه علّامه و قوه عمّاله خود را می سازد، علمی که مشخص نفس ناطقه انسانی است و عملی که مشخص بدن انسانی از حیث انسان است.[۱۸۲] پس ایشان قوه علامه را به علم تفسیر کرده و قوه عماله را به عمل اطلاق کرده است. در این صورت تباین بین این دو قوه آشکار است. سخن استاد جوادی درتفسیر عقل نظری و عقل عملی نیز بر همین مطلب دلالت دارد: با درنظر گرفتن تعدّد کار و نیروهای انسان، باید عقل نظری و عملی را تفسیر کرد، پس باید گفت که انسان دو نیرو دارد: با یکی میفهمد و با دیگری عمل میکند. عقل نظری نیروی اندیشه و فهم است و عقل عملی، نیروی انگیزه و اراده و نیت و تصمیم و…، چنان که تقسیم قوای نفس به «علاّمه» و «عمّاله» و تعبیر «قوّه بینش و کُنش»، در سخنان حکمای پیشین به این تفسیر نظر دارد.[۱۸۳]
بخش سوم: نسبت عقل نظری و عقل عملی بنابر تفسیر سوم
این تفسیر هم مانند تفسیر اول دوگانگی و غیریت بین عقل نظری و عقل عملی ایجاد نمی کند. چون کسانیکه که قایل به این معنا هستند، هردو قسم عقل را مدرک می دانند و فرق فقط در مدرکات است که یکی مدرک کلیات است و دیگری مدرک جزئیات مربوط به عمل است. همانطور که در بیان اقسام عقل گذشت، ابن سینا در اشارات درباره این مطلب می گوید: عقل عملی قوهای است که وجوب واجبی که از امور جزئی برای انسان انجام دادن آن واجب است، را درک می کند و برای رسیدن به امر جزئی از نتیجه عقل نظری که در کلی وجود دارد کمک می گیرد.[۱۸۴]
خواجه نصیر الدین در توضیح عبارت ابن سینا می گوید: عمل اختیاری انسان برای وجود آمدن به هر دو نوع عقل(نظری و عملی) احتیاج دارد. اول عقل نظری ما ینبغی ان یعمل را بطور کلی درک می کند سپس عقل عملی به کمک عقل نظری از نتایج مقدمات کلی با بهره گرفتن از مقدمات جزئی یا محسوس به رائ جزئی منتقل می شود.[۱۸۵] مطلبی که دکتر حایر یزدی در این باره فرموده است این را نشان می دهد بین نتیجه قیاسهای عقل نظری و عقل عملی نسبت جزوکل برقرار است چون ایشان می فرماید؛ محصول عقل نظری قیاس های کلی است که مستقیما ربطی به عمل ندارد، محصول عقل عملی نیز قیاس است منتهی قیاس جزئی متکی به قیاس کلی عقل نظری است. بر این اساس عقل عملی در امتداد عقل نظری و حاصل آن و برآمده از آن است. به عبارت دقیق تر نتیجه قیاس کلی نظری به عنوان کبرای قیاس جزئی عقل عملی قرار گرفته، آنگاه در باب فعل خاصی نتیجه گیری می شود. بنا بر این می توان ادعا کرد که قضایای عقل نظری و عقل عملی از نوع اخباری بوده، قضایای عقل عملی ازقضایای عقل نظری استنتاج می گردد. به عنوان مثال قیاس کلی عقل نظری: راستگویی خوب است. هر آنچه خوب است شایسته عمل است. پس راستگویی شایسته عمل است. قیاس جزئی عقل عملی: فعل فلانی راستگویی است هر راستگویی شایسته عمل است. پس فعل فلانی شایسته عمل است در آخر ایشان به این نکته متذکر می شود که کار عقل تا اینجا به پایان می رسد و تحریکی نسبت به فعل برای انسان ایجاد نمی کند بلکه فقط نقش راهنما را ادا می کند. پس طبق این تفسیر ما به این نتیجه می رسیم که در عقل نظری و عقل عملی نسبت عینیت برقرار است ولی به لحاظ مدرکات بین این دو قسم نسبت جزو و کل وجود دارد.
جمع بندی
در این محور نسبت عقل نظری و عقل عملی بنا بر تفسیر سه گانه بررسی شد و ملاحظه شد که بنابر تفسیر اول و سوم، بین قوه نظری و عملی نسبت عینیت برقرار است چون قائلین به این قول هر دوی آنها را مدرک می دانند ولی اگر مدرکات را لحاظ کنیم، بین مدرکات بنا بر تفسیر اول نسبت تباین وجود دارد، چون مدرکاتِ یکی هست و نیست ها است و مدرکاتِ دیگری باید و نباید ها است و بنا بر تفسیر سوم بین مدرکاتِ آنها نسبت جزو و کل برقرار است. چون مدرکات عقل نظری کلیات است و مدرکات عقل عملی جزئیات مربوط به عمل است. بنابر تفسیر دوم اساسا بین این دو نسبت تباین برقرار است. چون این گروه عقل نظری را فقط مدرک و عقل عملی را فقط محرک می دانند.
۳-۲-۲- محور دوم: نسبت عقل نظری و عقل عملی براساس رابطه هست و نیست و باید و نباید ها
راه دیگری برای نسبت سنجی بین عقل نظری و عقل عملی این است که ما از راه هست و نیستها و باید و نبایدها به این مطلب برسیم چون اکثر اندیشمندان فلسفه و اخلاق درک هست و نیستها را از وظایف عقل نظری دانسته اند و یافتن باید و نباید ها را در حوزه عقل عملی قرار داده اند. لذا از راه مدرکات (هست و نیستها و باید و نبایدها) می توان به نسبتی که بین عقل نظری و عقل عملی وجود دارد، دسترسی پیدا کرد. آیت الله حایری یزدی درباره رابطه عقل نظری و عقل عملی می گوید: در واقع پرسش از رابطه «هست» و «باید» سؤال از رابطه عقل نظری و عقل عملی است. برای رسیدن به این مطلب اول باید با تعریف این دو اصطلاح آشنا شویم. به نظر ایشان عقل نظری عبارت است از شناخت های حصولی ارتسامی که انسان از هستی های موجود به ذهن می آورد و معلوم علت علم می باشد. عقل عملی نزد ایشان عبارت است از گروه های شناخت های فعلی است که در آن علت معلوم خارجی است. عقل عملی همانند عقل نظری از قدرت های ادراکی نفس و از مراتب عاقله محسوب می شود تنها تفاوتی که یکی را از دیگری ممتاز می کند معلومات و مدرکات آنها است که در عقل عملی این معلومات از اختیارات نفس است ودر عقل نظری از قدرت او بیرون است. مسایل عقل عملی، نظریات عقل نظری است که درباره هستی های ارادی و اختیاری می باشد. در واقع عقل واحدی وجود دارد که دو نوع فعالیت می کند فعالیت های ادراکی در حوزه هستی های نامقدور و در حوزه هستی های مقدور. طبق نظر ایشان درک کننده هست و باید همان قوه مدرکه نفس انسان است دوگانگی درآن قوه درکار نیست پس می توان گفت طبق این توضیح نسبت آن دوعینیت است. استاد مصباح در این مسأله قضایای اخلاقی( باید و نبایدها) و قضایای خبری(هست و نیست ها) را از سنخ واحد دانسته می فرماید: در واقع قضایای اخلاقی از سنخ قضایای خبری هستند و مفاهیم ارزشی ریشه در مفاهیم عینی و حقیقی دارند بنابر این نوبت به این نمی رسد که ما برای نفس قایل به دو قوای متمایز بشویم که یکی هست و نیست ها را درک کند و دیگری باید و نبایدها را دریابد.[۱۸۶] آیت الله سبحانی در این رابطه می فرماید: انسان در کارهای شخصی خود هست و بود (خوب بودن و بد بودن) را به باید و نباید تبدیل میکند؛ یعنی قیاسی تشکیل میدهد که مقدمه اول آن از سنخ هست و بود است و مقدمه دوم آن از سنخ باید. هر روز صدها قیاس و استدلال از این قبیل برای افعال ارادی و اختیاری خویش درست میکند. اگر خوردن غذا را اراده میکند برای آن است که هستی انسان به غذا وابسته است (بود و هست) و انسان باید حیات خویش را صیانت کند (باید)، پس میتوان از مقدمهای از سنخ «هست» و مقدمهای از سنخ «باید» به نتیجهای از سنخ «باید» رسید؛ ولی هرگز نمیتوان در یک قیاسی که هر دو مقدمه آن از سنخ هست و بود است به نتیجهای از سنخ باید و نباید رسید. [۱۸۷] در جای دیگر نیز به همین مطلب اشاره نموده می فرماید: انسان مسلمان بایدها و نبایدها را که گاهی از نقل و گاهی از خود عقل میگیرد، با هستها و نیستهای علمی و تشخیص عقلی ترکیب میکند و سپس، به حکم خود عقل، وظایف را مشخص میسازد. بنابراین، عقل در همه موارد یادشده، قیاسی را تشکیل میدهد که یک مقدمه آن، از «بود» و «نبود» حاصل میشود و مقدمه دیگر آن، از «باید» و «نباید» و چون نتیجه، تابع اخسّ مقدّمتین است، نتیجه آن، باید یا نباید خواهد بود. برای مثال، عقل وقتی میفهمد که تهیه واکسن با یک صورت خاص مفید و در غیر این صورت مضر است. تا اینجا به هست و نیست مربوط است حکم میکند که با صورت مفید آن باید انجام شود و صورت مضر آن نباید انجام شود، زیرا به دستور دین آنچه سودمند است، واجب یا مستحب است و آنچه مضر است، حرام است. عقل میگوید: فلان کار برای جامعه مصلحت است و هر چه مصلحت جامعه است باید انجام شود.[۱۸۸] این امر شدنی نیست و منطقاً نمیتوان از قیاسی که همه قضایای آن از سنخ «هست» است «باید» را استنتاج کرد. حاصل آنکه حکم عقل در نتیجه این قسم قیاساتی که بشر پیش از هر عمل اختیاری تشکیل می دهد، از سنخ احکام عقل در سایر موارد استنتاج عقلی و نظری است؛ نه اینکه عقل استقلالاً حکم مولوی داشته باشد.[۱۸۹] در جای دیگر ایشان می فرماید: احکام دینی اگرچه جنبه اعتباری دارد و مجموع باید و نبایدها است اما از حقایقی برخوردار است که در آن سوی این اعتبارها نهفته است که پشتوانه این امور است.[۱۹۰]
جمع بندی
باتوجه به توضیحات بالا می توان گفت که نسبت بین عقل نظری و عقل عملی دائر مدار این مطلب است که قضایای حاوی “هست و نیستها” و “باید و نبایدها” در واقع از یک سنخ هستند و قضایای باید و نباید در قضایای هست و نیست ریشه دارند در این صورت نفس انسان یک قوه بیشتر ندارد که درک کننده است. در مقام درک هست و نیستها عقل نظری نام دارد و درمرحله یافتن باید و نبایدها عقل عملی نام دارد. اما حقیقت قضایایی که بیانگر واقعیتهای خارجی هستند هیچ ارتباطی با قضایایی که رفتار و اخلاق را بیان می کند، نداشته باشندو کاملا متغایر و بینونه بین آنها درکار باشد. در این صورت عقل نظری و عقل عملی که مدرک آن ها هستند نیز دو قوای کاملا متفاوت خواهند بود که بین آنها هیچ ربطی نداشته باشند. البته همانطور که برخی از اندیشمندان مانند استاد جوادی باوجودیکه عقل نظری و عقل عملی را دو قوه متفاوت می دانند ولی در رابطه با باید و هست می گویند که ریشه باید و نباید در هست و نیست وجود دارد. اگرچه محور بحث ما عقل عملی از دیدگاه روایات بود و قاعدتا اینجا نیز رابطه عقل نظری و عقل عملی باید از نظر روایات بررسی می شد ولی تحقیق و بررسی که بنده انجام دادم نتوانستم مطلبی مربوط نسبت عقل نظری و عقل عملی در روایات پیدا کنم.
فصل سوم
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|