کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




جستجو


 



 

      1. دولت ها و دیگر بازیگران در محیط هرج و مرج آمیز نظام بین الملل با یکدیگر تعامل دارند این بدان معنی است که هیچ نوع اقتدار مرکزی برای لازم الاجرا کردن قواعد و هنجارها یا حمایت از منافع جامعه جهانی بزرگتر وجود ندارد.

    دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. ساختار این نظام مهمترین عامل تعیین کننده رفتار بازیگران است.

 

    1. دولت ها بدنبال منافع خود هستند و نظام هرج و مرج آمیز و رقابت آمیز، آنها را وادار به رفتاری می کند که بیشتر مبتنی بر نفع شخصی است تا همکاری (بیلیس و اسمیت، ۱۳۸۳: ۴۲۱). دولت‌ها در تعقیب منافع و دستاوردهای نسبی‌اند و نه مطلق. یعنی می‌توان حاصل‌ بازی را به جای صفر، مثبت دانست (نصری، ۱۳۸۶: ۲۲۲).

 

    1. دولت ها بازیگران خردگرا هستند و راهبردهایی را انتخاب می کند که منافع آنها را افزایش، و ضرر را کاهش دهد.

 

    1. مهمترین مسأله ای که بوسیله هرج و مرج بوجود آمده، بقا است.

 

    1. دولت ها، دیگر دولت ها را دشمنان بالقوه و تهدیدی برای منافع ملی خود می دانند این عدم اعتماد و ترس تنگنای (دو راهی) امنیتی را ایجاد می کند و این عامل انگیزه های سیاست اغلب کشورها است (بیلیس و اسمیت، ۱۳۸۳: ۴۲۱). از دیدگاه واقع گرایی ساختاری، حالت تک قطبی یکی از ناپایدارترین انواع نظام های بین المللی است این دیدگاه بر دو دلیل عمده متکی است:

 

    1. دولت سلطه جو مایل به تقبل وظایف و مسؤلیت های بیشتری است که در دراز مدت آن را تضعیف می کند.

 

    1. حتی اگر کشور سلطه گر با ملایمت رفتار کند، سایر کشورها همچنان در هراس از نیروهای مهار نشدنی قدرت متمرکز به سر می برند. همانطور که والتز عقیده دارد برخی کشورها با قدرت نامتوازن سروکار دارند و می کوشند قدرت خویش را افزوده یا با سایرین پیمان ببندند تا توزیع قدرت را در سطح جهان متوازن سازند. از دید واقع گرایی ساختاری والتز در میان نظام های بین المللی، نظام تک قطبی از همه بی ثبات تر است و به ناچار واکنش هایی را از سوی کشورهای قدرتمند و ضعیف دیگر برخواهد انگیخت که در نهایت موجب بازگشت نظام به حالت سنتی توازن قوا می گردد اصولاً هر کشور تک قطبی بلا منازع است و بدین دلیل سیاست خارجی آن، انسجام کمتری داشته و برای کشورهای دیگر خطر آفرین می باشد. به همین دلیل در مقابل آن مقاومت نموده و مخالفت می ورزند. (ایکنبری، ۱۳۸۲: ۳۱-۳۰ و ۲۱). والتز کلیه مفاهیم بکار رفته شده در واقع گرایی کلاسیک مانند آنارشی، قدرت، منافع ملی و تمایز میان سیاست داخلی و سیاست بین الملل را می پذیرد، اما مهمترین انتقادی که به این نظریه های روابط بین الملل آرمان گرایی، واقع گرایی سنتی و رفتارگرایی دارد به این دلیل است که مطالعه سیاست بین الملل را به سطح ملی یعنی دولت- ملت محدود می کنند و مسأله تقلیل گرا بودن آنها است و لذا معتقد است که برای بررسی واقع بینانه رخدادهای جهانی در روابط بین الملل باید عمدتاً از دیدی کلی گرا- ساختار گرا پیروی کرد. والتز اعتقاد به نظریه ای دارد که بتواند نوعی تبیین کل نگر از ساختار نظام بین الملل ارائه دهد بدین خاطر به جای سطح تحلیل ملی از سطح تحلیل نظام بین الملل استفاده کرده است (حاجی یوسفی، ۱۳۸۴: ۲۸). به اعتقاد والتز مفهوم ساختار بر پایه این واقعیت استوار است که واحدهایی که به نحو متفاوتی کنار هم چیده و گرد هم آمده باشند رفتار متفاوتی خواهند داشت و در تعامل با یکدیگر نتایج متفاوتی بوجود خواهند آورد. مسأله اساسی برای نظام فاقد مرجع فائقه مرکزی بواسطه ساختارش لزوم تکیه واحدهای عضو به وسایل یا ترتیباتی است که اعضا می توانند برای تضمین بقا و تقویت امنیت بوجود آورند. در نظام فاقد مرجع فائقه مرکزی که بر پایه اصل خودیاری استوار است دولت ها ناچار از تعقیب دست کم یکی از دو خط مشی اساسی زیر هستند:

 

نخست؛ انجام تلاش های داخلی به منظور افزایش توانایی سیاسی، نظامی و اقتصادی و بسط راهبرد هایی مؤثر.
دوم؛ انجام تلاش های خارجی برای صف آرایی یا تجدید صف آرایی با سایر بازیگران. ساختار سیستم بویژه تعداد بازیگران و توانایی های هر یک به الگوهای تعاملی حادث شکل می دهد و از جمله تعداد دولت هایی را که در قالب گروه های رقیب در توازن قدرت، در برابر هم صف آرایی می کنند تعیین می نماید (دوئرتی و فالتزگراف، ۱۳۸۳: ۱۹۷). نظریه نئورئالیسم بطور کامل بر موضوعات امنیت نظامی و جنگ تمرکز دارد از نظر نئورئالیست ها مهمترین مسأله برای پژوهش این است که چگونه می توان در این نظام بقای خود را حفظ کرد (بیلیس و اسمیت، ۱۳۸۳: ۴۱۵). نئورئالیسم روابط بین الملل را با سیاست کشورهای قدرتمندتر در مقابل کشورهای ضعیف‌ توضیح می‌دهد. مسلماً اگر کشورهای بزرگ به رفتارهای خصمانه روی‌ آورند، در مقایسه با کشورهای کوچک سریع تر به عنوان تهدید درک می‌شوند. اما کشورهای‌ بسیار کوچک نیز ممکن است به دلیل دخالت در فعالیت‌های تروریستی یا توان اتمی، تهدید تلقی می‌شوند. به این ترتیب جدا از اندازه، اهداف و توانایی‌های یک کشور در مقابل قدرت‌ نظامی یا اقتصادی، توازن ایجاد خواهند کرد. والتز به درستی نشان داد کشورها برخلاف آنچه‌ گفته شد در مقابل تهدیدات ایجاد توازن می‌کنند. وی عوامل مختلف را به عنوان نشانه تهدید بر شمرده است که از جمله می‌توان به اجتماع قدرت، قرابت جغرافیایی، قدرت تهاجمی و اهداف خصمانه اشاره کرد ممکن است یک کشور قوی‌تر از کشور دیگر باشد اما بدلیل غیر خصمانه بودن اهدافش، دشمن محسوب نشود. ماهیت سلسله مراتبی ساختار نظام بین الملل و نبود اطلاعات درباره اهداف کشورهای‌ دیگر باعث می‌شود در مقابل کشورهای تهدیدکننده ائتلاف کرده و یا- به‌ندرت- با آنها همراه شوند. به این ترتیب کشورهای داخل یک ائتلاف از ترس، از دیگر کشورها رها می‌شوند. گرچه ممکن است یکی از اعضای این ائتلاف از نظر نظامی یا اقتصادی بزرگتر از دیگر اعضا باشد. تا اینجا می‌توان فرضیات زیر را برای نئورئالیسم ترسیم کرد که بدنبال توضیح تفاوت در واکنش به خطر گسترش تسلیحات کشتار جمعی و نقض آن توسط کشورهای مختلف است:

 

    1. هرچه کشور ناقض منع گسترش از نظر راهبردی اهمیت بیشتری داشته باشد، احتمال تحریم آن کمتر خواهد شد و اقدامات احتمالی نیز سبکتر خواهد بود.

 

    1. هرچه کشور ناقض منع گسترش، تهدید مهمتری برای قدرت‌های بزرگ بویژه‌ اتحادیه اروپا یا آمریکا باشد، احتمال تحریم آن در صورت بی‌توجهی به منع گسترش بالاتر خواهد رفت.

 

    1. دشمنان احتمالاً شدیدتر از متحدان تحریم خواهند شد. احتمال ارائه مشوق به‌ متحدان بیشتر از دشمنان است (ولیزاده، ۱۳۸۷: ۲۸۲-۲۷۹). مرشایمر معتقد است: «سلاح هسته‌ای نیروی قدرتمندی برای صلح است چون این سلاح‌ها، ماهیت‌ کشتار جمعی دارند و در جنگ وضعیتی را ایجاد می‌کنند که کشورها امکان‌ خروج از آن را ندارند». بر اساس‌ آموزه های نئورئالیسم تلاش برای کسب و افزایش قدرت، نتیجه مستقیم ساختار آنارشی نظام‌ بین الملل است. دولت‌ها بازیگران عقلایی هستند و بخاطر نظام آنارشی برای حفاظت از منافع‌ خود همواره در حال افزایش قدرت نسبی هستند. هدف اساسی این است که میزان‌ قدرت کشور در این نظام به حدی باشد که مانع استیلای سایر کشورها بر آن‌ شود. نئورئالیست‌ها معتقدند که پایدارترین‌ نظام همان نظام توازن قوای دو قطبی جنگ سرد است که در آن بازدارندگی و سلاح هسته‌ای نقش اساسی را ایفا می‌کرد. مهمترین موضوعی که بدون استثنا هدف ویژه همه کشورها است منافع ملی، قدرت ملی و در رأس آنها امنیت ملی می‌باشد. بر همین اساس و طبق همین منطق‌ وضعیت «معمای امنیتی» واضح‌ترین توصیف روابط بین کشورها می‌گردد که طبق آن‌ کشورها اولاً؛ حداقل تمایل را برای خلع سلاح یکجانبه دارند. ثانیاً؛ کشورها حداکثر تمایل‌ را برای خلع سلاح طرف مقابل دارند. ثالثاً؛ هر کشوری بر این اعتقاد است که طرف دیگر واقعاً و قلباً خواهان برتری و افزایش سلاح‌های خود است و هیچ تمایلی به خلع سلاح‌ خود ندارد بلکه بیشترین تمایل را به خلع سلاح طرف متقابل دارد طبق وضعیت معنای «معمای امنیت»، عدم اعتماد موجود بین کشورها سبب می‌شود که‌ کشورها با در نظر گرفتن وضعیت خودیار نظام بین المللی و وضعیت آنارشی‌ محیطی، بیشترین تلاش‌ها را برای افزایش تسلیحات خود نمایند تا هدف صیانت نفس‌ دولت‌ها تضمین گردد. این امر منجر به یک مسابقه تسلیحاتی بدون پایان می‌شود چون‌ هر کشوری درصدد می‌باشد که بقا خود را تضمین نماید. نتیجه این مسابقه‌ تسلیحاتی این است که کشورها بدنبال سلاح‌های جدیدتر با ماهیت تخریبی بیشتری‌ می‌روند که با توجه به وضعیت موجود، سلاح هسته‌ای بهترین زمینه در این خصوص‌ خواهد بود والتز بر این اعتقادند که «گسترش آرام‌ سلاح‌های هسته‌ای»، سبب ارتقای صلح و تقویت ثبات بین المللی می‌گردد (دریایی، ۱۳۸۷: ۱۱۰-۱۰۹).

 

    1. رئالیسم نو کلاسیک (Neo Classical Realism)

 

واقع گرایی نو کلاسیک تلفیقی از واقع گرایی کلاسیک و نو واقع گرایی است که این نظریه در واکنش به ضد تقلیل گرایی بیش از اندازه نو واقع گرایی ارائه شد (دهقانی فیروز آبادی، ۱۳۹۰: ۲۷۷). واقع گرایی نو کلاسیک عنوانی است که گیدئون رُز به مجموعه ای از آثار در روابط بین الملل داده است که در تبیین سیاست خارجی و فراتر از آن، در توضیح روابط بین الملل از بسیاری از بینش های واقع گرایی استفاده می کنند و برآنند که «گستره و بلند پروازی سیاست خارجی یک کشور در وهله نخست ناشی از جایگاه آن در نظام بین الملل و بویژه توانمندی های آن در زمینه قدرت نظامی است». اما در عین حال تأکید دارند که «تأثیر این توانمندی ها بر سیاست خارجی غیر مستقیم و پیچیده است، زیرا فشارهای نظام باید از طریق متغیرهای میانجی در سطح واحدها ترجمه شوند به همین دلیل است که آنها نو کلاسیک اند». توجه واقع گرایان نو کلاسیک بیش از هر چیز به قدرت است و قدرت را نیز مانند نو واقع گرایان بر اساس توانمندی تعریف می کنند. اغلب نو کلاسیک ها برخلاف نو واقع گرایان نه تنها به عوامل سطح نظام توجه دارند بلکه برآنند که برداشت های ذهنی و ساختار داخلی دولت ها نیز حائز اهمیت اند، و به نوعی بر لزوم نگاه به سطوح تأکید دارند. آنها در عین حال که (مانند نو واقع گرایان) آنارشی را مهم می دانند، بر بینش های واقع گرایی کلاسیک نیز تأکید می کنند و به همین دلیل آنها را «نو کلاسیک» می خوانند. نو کلاسیک ها را می توان بر اساس تقسیم بندی جک اسنایدر از واقع گرایی، در دو مقوله تهاجمی (Offensive) و تدافعی (Defensive) گنجاند (مشیرزاده، ۱۳۹۰: ۱۲۹). واقع گرایی نو کلاسیک نیز مانند نو واقع گرایی پیگیری قدرت توسط کشورها را ناشی از انگیزه و احساس نیاز آنان برای تأمین امنیت در نظام بین الملل آنارشیک و خودیار می داند. از این رو قدرت به مثابه ابزاری برای تأمین امنیت بوده و در واقع خود هدف نیست (دهقانی فیروز آبادی، ۱۳۹۰: ۲۷۸). در ادامه به برخی از مهمترین ابعاد استدلالی این دو شاخه از واقع گرایی نو کلاسیک اشاره می کنیم:
۱-۳ رئالیسم تهاجمی(Offensive Realism)
این رهیافت بر بیشینه ‌سازی‌ قدرت به منزله هدف تا کسب جایگاه هژمونیک‌ در نظام بین الملل به عنوان رفتار اصلی قدرت های‌ بزرگ تأکید دارد. این دسته از واقع گرایی‌ مانند دیگر واقع گرایان به مسأله امنیت به عنوان‌ محور و پایه اصلی مباحثاتشان می‌پردازد، که در این حوزه به مسائلی چون «امنیت بین المللی»، «بقا»، «موضوعات امنیتی مبتنی بر محور نظامی»، «خود اتکایی در تحصیل امنیتی»، «دولت محوری‌ در مرجع امنیت» و «آنارشی» می‌پردازد. بر این ‌اساس مبارزه برای قدرت، نخستین گام‌ برای پای نهادن در این عرصه می‌باشد و هر کدام از کشورها درصددند که قویترین‌ بازیگر نظام بین الملل باشند، و مترصد فرصت هایی‌ هستند تا قدرت خود را در برابر دیگر رقبا افزایش دهند (حسینی لائینی، ۱۳۸۴: ۱۵۹). نقطه تمرکز این نظریه بر قدرت های بزرگ واقع می شود زیرا این کشورها هستند که بیشترین تأثیر را بر عرصه سیاست بین الملل دارند. سرنوشت کلیه کشورها چه قدرت های بزرگ و چه قدرت های کوچکتر عمدتاً و در وهله نخست بواسطه تصمیم ها و کنش های کشورهایی که دارای بیشترین قابلیت هستند رقم می خورد. قدرت های بزرگ عمدتاً بر اساس میزان توانایی های نظامی نسبی شان ارزیابی می شوند. برای اینکه کشوری به عنوان یک قدرت بزرگ شناخته شود باید برای مبارزه با قویترین کشور جهان در یک جنگ متعارف همه جانبه امکانات نظامی کافی داشته باشد. این کشور لازم نیست توانایی شکست دادن ابر قدرت را داشته باشد اما دست کم باید بتواند دور نمایی باورپذیر در جهت تبدیل مناقشه به یک جنگ فرسایشی پدید آورد و ابر قدرت را بطور جدی تضعیف نماید، حتی اگر قدرت برتر سرانجام پیروز مبارزه باشد در عصر سلاح های هسته ای قدرت های بزرگ باید علاوه بر سلاح های متعارف بسیار قوی سلاح بازدارنده هسته ای نیز در اختیار داشته باشند تا بتوانند در مقابل حملات هسته ای جان سالم به در برند به فرض اگر دولتی نسبت به تمامی رقبایش به برتری هسته ای دست یابد آنقدر قدرتمند خواهد بود که تبدیل به تنها قدرت بزرگ در نظام بین الملل گردد با ظهور هژمون هسته ای موازنه نیروهای متعارف دیگر موضوعیت نخواهد داشت (مرشایمر، ۱۳۸۸: ۶-۵). به اعتقاد مرشایمر «سیاست های قدرت های بزرگ تراژدیک است، زیرا ساختار نظام بین الملل دولت ها را وادار می‌کند که تنها به دنبال امنیت برای خود باشند و به‌ هرحال به صورت تهاجمی علیه یکدیگر اقدام کنند، بهترین تضمین برای بقا این است که یک هژمون باشی، زیرا در این صورت هیچ دولتی نمی‌تواند به ‌طور جدی چنین قدرتی را تهدید کند در وضعیت آنارشی که نا امنی دائم را به دنبال دارد، مهمترین راه برای رسیدن به امنیت بیشتر افزایش قدرت و مقهور کردن دیگر دولت هایی است که ممکن است تهدیدی برای آنها باشند. از این‌رو، قدرت ها تا آنجا که بتوانند برای غلبه و استیلای بر دیگران اقدام خواهند کرد و همواره در یک وضعیت «تهاجم بالقوه» قرار دارند که هرگاه ممکن باشد برای تحمیل اراده خود بر دیگران‌ دست به کار شوند. وی معتقد است که این مهمترین و اصلی‌ترین تأثیر نظام آنارشیک بین الملل‌ بر رفتار و نحوه عملکرد دولت ها و بویژه قدرت های بزرگ است. آنها بیش از هر چیز به دنبال امنیت‌ و حتی المقدور «امنیت مطلق» هستند و بدین منظور نخست در پی دست یافتن به هژمونی‌ منطقه‌ای و سپس در صورت امکان به هژمونی جهانی هستند. امنیت مطلق تنها زمانی قابل‌ دستیابی است که یک قدرت دارای تفوق کامل بر دیگر قدرت ها بوده، تهدید بالقوه آنها را برطرف‌ سازد. لذا از دید او: «میل و خواست بقاء موجب پدید آمدن رفتار تهاجمی از سوی دولت ها می‌شود» (سلیمی، ۱۳۸۴: ۲۵-۲۴). رئالیست های تهاجمی عقیده دارند که دولت های طرفدار وضع موجود به ندرت در عرصه سیاست جهانی یافته می شوند زیرا ساختار نظام بین الملل انگیزه ای بسیار قوی برای جستجوی فرصت هایی جهت افزایش قدرت به بهای کاهش قدرت رقبا به دولت ها بخشیده و آنها را بر آن می دارد تا هرگاه منافع بر هزینه ها سنگینی کرد از موفقیت پیش آمده در جهت کسب منافع خود استفاده نمایند هدف غایی یک دولت این است که در نظام بین الملل به هژمونی تبدیل شود. لازم به ذکر است که رئالیسم تهاجمی و رئالیسم فطری بشر هر دو قدرت های بزرگ را همچون قدرت طلبانی بی رحم به تصویر می کشند. تفاوت اصلی این دو دیدگاه در این است که رئالیست های تهاجمی ادعای مورگنتا را مبنی بر اینکه دولت ها ذاتاً دارای تمایلات قدرت طلبانه و تهاجمی هستند رد می کنند و برعکس عقیده دارند که نظام بین الملل قدرت های بزرگ را وا می دارد تا قدرت نسبی خود را به حداکثر برسانند زیرا این تنها راه مطلوب برای به حداکثر رساندن امنیت است. به عبارت دیگر بقا مستلزم رفتار تهاجمی است قدرت های بزرگ نه به علت ذاتشان، به قدرت رفتار تهاجمی در پیش می گیرند و نه به این علت که دلشان می خواهد، بلکه دلیل این امر آن است که دولت ها اگر بخواهند بخت بقای خود را افزایش دهند باید قدرت بیشتری بدست آورند. «معمای امنیت» منطق اصلی رئالیسم تهاجمی را بازتاب می دهد اساس این معما در این حقیقت نهفته که اقدامات یک دولت در راستای ارتقای سطح امنیت اش مساوی با کاهش امنیت دیگر دولت ها است. در نتیجه برای یک دولت افزایش بخت بقایش بدون تهدید بقای دیگر دولت ها مشکل به نظر می رسد به گفته جان هرتز در شرایط آنارشی بهترین راه بقا کسب مزیت و قدرت بیشتر نسبت به رقباست، یک حمله خوب بهترین دفاع است (مرشایمر، ۱۳۸۸: ۴۰-۲۴). استدلال مرشایمر آن است که آنچه قدرت های بزرگ را وا می دارد تا تفکر و کنش تهاجمی داشته و در پی دست یافتن به موفقیت هژمون باشند خصوصیات فردی آنها نیست بلکه ساختار نظام بین الملل است که به عقیده او انگیزه اصلی رفتار قدرت های بزرگ بقا است. در یک محیط آنارشیک اشتیاق به بقا دولت ها را تشویق می کند تا رفتار تهاجمی در پیش گیرند. تنها وجه ممیزه دولت ها از نظر رئالیسم تهاجمی قدرت است (مرشایمر، ۱۳۸۸: ۶۲-۶۱). واقع گرایان تهاجمی چنین استدلال می کنند که آنارشی دولت ها را وادار می سازد قدرت یا (نفوذ) نسبی خود را به حداکثر برساند. امنیت و بقا در درون نظام بین الملل هرگز قطعی نیست و دولت ها می کوشند با به حداکثر رساندن قدرت و نفوذ خود امنیت خویش را به حداکثر برسانند. از دید واقع گرایان تهاجمی آنارشی بین المللی حائز اهمیت زیادی است. این آنارشی عموماً وضعیتی هابزی است که در آن امنیت امری کمیاب است و دولت ها می کوشند با به حداکثر رساندن امتیازات نسبی خود به آن نائل شوند و در این جهان دولت های خردورزی که به دنبال امنیت اند به انجام اقداماتی تمایل دارند که ممکن است به تعارض با دیگران منجر شود. می توان فرید زکریا و جان مرشایمر را مهمترین نظریه پردازان واقع گرایی تهاجمی دانست. زکریا بر آن است که تاریخ نشان می دهد دولت ها در شرایطی که به شکلی فزاینده ثروتمند می شوند، به ایجاد ارتش های بزرگ روی می آورند خود را درگیر مسائل خارج از مرزهایشان می کنند و به دنبال افزایش نفوذ بین المللی خود می روند. اما به نظر زکریا هر قدر قدرت دولت و قدرت ملی افزایش پیدا کند به سیاست های خارجی توسعه طلبانه تری منجر می شود. از دید مرشایمر دولت ها در جهانی زندگی می کنند که سرشار از تهدیدات است و «هدف اصلی هر دولتی آن است که سهم خود را از قدرت جهانی به حداکثر برساند، که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است» (مشیرزاده، ۱۳۸۹: ۱۳۲-۱۳۰). به نظر مرشایمر سه دلیل در نظام به هم پیوسته بین الملل وجود دارد که باعث شده دولت ها نسبت به هم‌ هراس داشته باشند:

 

    1. فقدان یک اقتدار مرکزی که بالای سر دولت ها قرار گرفته و آنها را در مقابل‌ یکدیگر حمایت کند؛

 

    1. این واقعیت که دولت ها اغلب دارای توانایی و ظرفیت نظامی تهاجمی‌ هستند؛

 

    1. این واقعیت که دولت ها هرگز نمی‌توانند از نیات هم آگاه باشند (سلیمی، ۱۳۸۴: ۲۵).

 

رئالیسم تهاجمی با شناسایی دولت ها بعنوان بازیگران اصلی عقیده دارد که قدرت های بزرگ با شکل دهی سیاست بین الملل دارای برون دادهایی با بیشترین تأثیر گذاری بر سیستم بین المللی می باشند (حسینی لائینی، ۱۳۸۴: ۱۵۹). به عبارت دیگر مسأله بقا حکم رفتار تهاجمی را صادر می کند عملکرد تهاجمی قدرت های بزرگ تنها بدلیل برخورداری از انگیزه سلطه جویی نیست بلکه آنها مجبور هستند تا برای افزایش امکان و مدت بقای خویش بدنبال قدرت بیشتری باشند (متقی، بقایی و رحیمی، ۱۳۸۹: ۱۰). در درجه اول در سیاست خارجی تهاجمی، دولت ها خواهان افزایش امنیت خود از راه کاهش «عامدانه» امنیت سایر دولت ها هستند، در حالی که در سیاست خارجی تدافعی دولت ها خواهان دستیابی به امنیت به بهای کاهش امنیت دیگران نیستند. رابرت جرویس یکی از نظریه پردازان اصلی رئالیسم تهاجمی می گوید: دولت ها می توانند بدون کاهش امنیت دیگران امنیت خود را حفظ کنند… و حتی در پیش گرفتن سیاست تدافعی بر اتخاذ سیاست تهاجمی آنها ترجیح یابد؛ حتی افزایش زیاد در امنیت دولت ها فقط به مقدار اندکی از امنیت سایر دولت ها می کاهد. در این شرایط همه قدرت های خواهان حفظ وضع موجود می توانند از درجه بالای امنیت برخوردار شوند… بنابراین دولت ها با رضایت از فرصت فراهم شده از توسعه نفوذ خود در خارج از مرزهای ملی در قبال دستیابی به تضمین هایی برای امنیت خود چشم پوشی می کنند. در درجه دوم سیاست خارجی تهاجمی واقع گرا بر این نظر است که نه تنها ماهیت سیاست بین الملل براساس وجود درگیری تعریف می شود بلکه بطور اساسی وجود درگیری عنصری ضروری برای هدایت سیاست بین الملل است. در مقابل، دولت ها در سیاست خارجی تدافعی واقع گرا داوطلبانه از تهدید دولت های دیگر خودداری می کنند. همچنین اگرچه رئالیسم تدافعی ماهیت سیاست بین الملل را بر مبنای درگیری استوار می داند، بر این نظر نیست که وجود تضاد منافع به یقین به درگیری عملی بین دولت ها ختم می شود. در این چارچوب، «همکاری» راه حلی جدی- البته نه بهترین راه حل- برای حل درگیری بین دولت ها در نظر گرفته می شود» (برزگر، ۱۳۸۸: ۱۲۶). جان مرشایمر، تعیین سرنوشت‌ تمامی دولت ها اعم از قدرت های بزرگ و کوچک‌ را اساساً از طریق تصمیمات و اقدامات‌ دولت هایی می‌داند که بیشترین توانایی ها را سهیم‌ باشند. از دید وی سیاست های بین المللی قدرت های‌ بزرگ بر مبنای توانایی نظامی تعیین می‌شود و این باعث می‌شود که همواره «احتمال وقوع‌ جنگ» وجود داشته باشد که هیچ گاه این احتمال‌ به میزان آرام‌ بخشی تنزل نکند و فقط قدرت‌ است که می‌تواند از خطر افزایش احتمال وقوع‌ جنگ توسط رقیب جلوگیری نماید و در صورت وقوع مانع شکست در جنگ شود. بدین ترتیب آنارشی وجه بارز و مشخصه نظام‌ می‌باشد و این به معنای هرج و مرج نیست بلکه‌ به معنای فقدان اقتدار عالیه برای جلوگیری از تجاوزات یا حل اختلافات بین قدرت ها است (حسینی لائینی، ۱۳۸۴: ۱۶۰). مفهوم پایه رئالیسم تهاجمی این است که رفتار کشورها و حتی قدرت های بزرگ ریشه در یک‌ ترس ذاتی در مورد ادامه بقا و تهدید دیگر کنشگران دارد که این ترس از ساختار آنارشیک نظام‌ بین الملل بر می‌خیزد. به نوشته مرشایمر: «قدرت های بزرگ، تهاجمی رفتار می‌کنند، نه بدلیل آنکه اینگونه می‌خواهند و نه به دلیل‌ آنکه برخی عوامل آنها را به سوی سلطه بر دیگران می‌کشاند، بلکه به این دلیل که آنها ناچارند که‌ برای به حداکثر رساندن امکان بقای خود به دنبال قدرت بیشتر باشند» (سلیمی، ۱۳۸۴: ۳۴). بر طبق نظر رئالیست های تهاجمی، قدرت های‌ بزرگ درصددند برای تأمین بقائشان تبدیل به‌ قدرتمندترین دولت در نظام شوند. در صورتی که قدرتی نسبت به رقبای بالقوه‌اش‌ قدرتمندتر شود، احتمال اینکه رقبا به او حمله‌ کنند و بقایش را تهدید کنند، یا قدرتش به‌ چالش کشیده شود بسیار کم خواهد بود. در صورت به چالش طلبیدن قدرت این کشورها، دولت های ضعیف متحمل شکست نظامی، می‌شوند. اما بهترین گزینه برای قدرت های‌ بزرگ در این نظام زمانی است که یک دولت به‌ قدرت هژمون تبدیل شود؛ یعنی به امنیت مطلق‌ دست یابد. این تداوم و تعقیب قدرت تنها با تبدیل‌ شدن یک قدرت بزرگ به هژمون پایان می‌پذیرد. مرشایمر کشاکش دائمی‌ قدرت های بزرگ در افزایش قدرت را برگرفته از مؤلفه‌های نظامی می‌داند، که در آن هر قدرت در جستجوی آن است تا برترین قدرت نظامی در نظام بین الملل باشد و این انگیزه، سوء استفاده‌ از یکدیگر را برای این قدرت ها ایجاد می‌کند. از دید مرشایمر تنها کشوری به قدرت بیشتر می‌رسد که به موقعیت هژمونی جهانی دست‌ یافته باشد. و هژمون، دولتی است که به حدی‌ قدرتمند باشد که بر دیگران مسلط شود و هیچ‌ دولت دیگر یا ائتلافی، توانایی مالی و نظامی‌ برای فراهم کردن یک چالش جدی علیه او را نداشته باشد. از این‌ رو هژمون، تنها قدرت‌ بزرگ نظام می‌باشد و در تحمیل‌ اراده خود بر جهان از قدرت نظامی استفاده‌ خواهد کرد (حسینی لائینی، ۱۳۸۴: ۱۶۲-۱۶۱).
۲-۳ رئالیسم تدافعی (Defensive Realism)
رئالیسم تدافعی یکی از شاخه‌های‌ عمده رئالیسم ساختارگرا است که‌ نظریه‌پردازانی مانند کنت والتز، استفان والت‌ و جک اسنایدر نمایندگان اصلی آن تلقی‌ می‌شوند. رئالیست‌های تدافعی نظام بین الملل‌ را آنارشیک می‌دانند، اما آنارشی از منظر آنها بی‌ضررتر از آن چیزی است که رئالیست‌های‌ تهاجمی تصور می‌کنند. دولت‌ها می‌توانند از طریق ایجاد موازنه قدرت از عهده عمده‌ تهدیدات خارجی برآیند؛ بنابراین تنها در شرایط ترسناک یا از طریق دولت‌های شرور غیر عقلانی است که در محیط بین المللی‌ خشونت ایجاد می‌شود. بر این اساس از منظر رئالیسم تدافعی سیاست خارجی دولت‌ ها از واکنش‌های عمدتاً مسالمت‌آمیز به عوامل‌ سیستمی تشکیل می‌شود. تعیین‌کنندگی آنارشی بین المللی و نحوه توزیع قدرت بین دولت‌ها و به خصوص‌ قدرت‌های بزرگ در عرصه سیاست بین الملل‌ و موازنه‌سازی در برابر قدرت یا تهدید بیرونی‌ به عنوان اصلی‌ترین شکل رفتار بیرونی‌ دولت‌ها از مشخصه‌ های اصلی رئالیسم‌ تدافعی تلقی می‌شود (اسدی، ۱۳۸۹: ۲۳۳). برخی رئالیست های تدافعی می گویند که فشارها و اضطرارهای نظام بین الملل آنقدر شدیدند که رفتار تهاجمی بندرت به موفقیت منجر می شود و قدرت های بزرگی که رویکرد تهاجمی دارند سرانجام سرشان به سنگ خواهد خورد. آنها به چند نکته اشاره می کنند:

 

    1. کشورهای مورد تهدید اقدام به ایجاد موازنه در برابر مهاجمان نموده و سرانجام آنها را شکست می دهند.

 

    1. در توازن تهاجم- تدافع کفه ترازو معمولاً به طرف تدافع متمایل است و این امر تهاجم را دشوار می سازد در نتیجه قدرت های بزرگ باید موازنه قوای موجود را حفظ کرده و سعی نکنند باز آن را تغییر دهند اگر دولتی اقدام به جنگی نماید که از قبل می داند در آن شکست خواهد خورد این در واقع نوعی خود فریبی و رفتاری خود ویرانگرانه است و آن دولت بهتر است نیروی خود را معطوف به حفظ موازنه قوا نماید. ملاحظات قدرت به سه طریق عمده بر شدت ترس میان دولت ها تأثیر می گذارد:

 

نخست. دولت های رقیب که دارای نیروی اتمی بوده و می توانند خود را از نظر حمله هسته ای در امان داشته و یا چنین حمله ای را تلافی کنند کمتر از آنهایی که فاقد نیروی اتمی اند از یکدیگر می هراسند.
دوم. وقتی پهنه وسیعی از آب میان قدرت های بزرگ حایل باشد اندازه نسبی ارتش شان هر چقدر هم که باشد رفتار تهاجمی آنها کمتر خواهد بود زیرا این حجم وسیع آب مانع سختی برای نمایش قدرت در حملات مسلحانه ایجاد می کند.
سوم. نحوه توزیع قدرت در میان دولت های نظام بین الملل به طرز چشمگیری بر میزان ترس اثر می گزارد (مرشایمر، ۱۳۸۸: ۵۰-۴۴). به نظر تالیافرو (Taliaferro) واقع گرایی تدافعی مبتنی بر چهار مفروضه زیر است:

 

    1. معضله امنیت (Security Dilemma): منظور از معضله امنیت شرایطی است که در آن تلاش یک دولت برای افزایش امنیت خود باعث کاهش امنیت دیگران می شود. به نظر واقع گرایان تدافعی، توسعه طلبی همیشه به امنیت بیشتر منجر نمی شود. در واقع مسأله این است که امنیت مطلق ممکن نیست جز با تبدیل شدن به یک هژمون جهانی و چون احتمال نیل به چنین جایگاهی اندک است و تأسیس دولت جهانی به معنای پایان سیاست بین الملل خواهد بود دولت ها همیشه امنیت جو خواهند بود و با معضله امنیتی رو به رو می شوند.

 

    1. ساختار ظریف قدرت: به نظر واقع گرایان تدافعی تأثیر ساختار ظریف قدرت که متغیر سطح نظام نیست (و به معنای توزیع نسبی آن دسته از توانمندی های مادی است که دولت ها را قادر می سازد راهبرد های نظامی و دیپلماتیک خاصی را دنبال کنند)، مهمتر از ساختار خام یا زمخت (Gross) قدرت (به معنای سهم نسبی از منابع قدرت در دست یک دولت) است.

 

    1. برداشت های ذهنی رهبران: تأثیر ساختار ظریف قدرت و توانمندی های مادی بر رفتار دولت از طریق تصورات یا برداشت های ذهنی (Perceptions) رهبران ملی است. آنها بر مبنای قیاس های تاریخی و میانبرهای دیگر ادراکی اطلاعات واصله را پردازش می کنند و تصمیم می گیرند. بنابراین این عامل یک متغیر میانی بسیار مهم تلقی می شود.

 

    1. عرصه سیاست داخلی: به نظر واقع گرایان تدافعی، استقلال دولت در برابر جامعه مدنی، ائتلاف سازمانی، و روابط میان بخش های لشگری و کشوری جملگی توانایی رهبران را در بسیج منابع تحت تأثیر قرار می دهند. قدرت سیاسی ملی به معنای توانایی بسیج منابع مادی و انسانی دولت بسیار اهمیت پیدا می کند (مشیرزاده، ۱۳۸۹: ۱۳۴-۱۳۳).

 

    1. تئوریزه کردن و تحلیل سیاست تحریم آمریکا علیه ایران در قالب نظریه رئالیسم تهاجمی

 

این مبحث سعی دارد علت انتخاب نظریه رئالیسم تهاجمی را برای تبیین موضوع پژوهش مطرح کند. واقع گرایی تهاجمی به افزایش قدرت به منزله هدف بدست آوردن جایگاه هژمونیک در جهان تأکید دارد و از آنجا که آمریکا خود را به عنوان تنها قدرت هژمون معرفی کرده است اجازه نخواهد داد که رقیب دیگری در مقابل اش ظهور کند و هژمونی آن را خدشه دار نماید. ایران نیز بدنبال امنیت و بقا در این شرایط آنارشی است. رفتار دیگران با ایران و رفتار ایران با دیگران را می توان طبق نظریه واقع گرایی مورد بررسی قرار داد که بحث آن درباره میزان قدرت است و میزان قدرت، چگونگی رفتار را تعیین می کند. ساختار نظام بین الملل دولت ها را وادار کرده که تنها بدنبال امنیت برای خود باشند و در برخی موارد به صورت تهاجمی علیه یکدیگر اقدام کنند. بهترین تضمین برای بقا این است که قدرتمند باشی. مهمترین راه برای رسیدن به امنیت بیشتر افزایش قدرت و مقهور کردن دیگر دولت هایی است که ممکن است تهدیدی برای آنها باشد. به اعتقاد نظریه پردازان واقع گرا، میل و خواست بقا موجب پدید آمدن رفتار تهاجمی از سوی دیگر دولت ها می شود. آنها اگر بخواهند بخت بقای خود را افزایش دهند باید قدرت بیشتری بدست آورند. در منطق اصلی رئالیسم تهاجمی اقدامات یک دولت در راستای سطح امنیتش مساوی با کاهش امنیت دیگر دولت ها است آنارشی دولت ها را وادار می سازد قدرت یا نفوذ نسبی خود را به حداکثر برسانند جمهوری اسلامی ایران حتی اگر چرخه سوخت را به دست آورد ولی در نظام بین الملل و در شرایط داخلی دچار بحران های شدیدی شود ارزشی ندارد. آن مسأله ای که در اینجا ارزش دارد این است که نظام جمهوری اسلامی ایران قدرت لازمه را داشته باشد تا این هدف را به شکلی سامان بخشد و جلو ببرد تا بتواند در نهایت شرایطی را بوجود آورد که از شرایط فعلی برای حیات و بقای ملی، بهتر و مفیدتر باشد. در مورد مسائل هسته ای نباید اظهار کرد که ما مذاکره نمی کنیم و منابع داخلی برای تأمین اهدافمان کافی است آمریکا از این مسأله نهایت استفاده را می کند و دست به تحریم در آن حیطه می زند، موضوع اصلی این است که منابع لازم برای تأمین اهداف آن وجود ندارد. ما باید به اوضاع بعد از هسته ای شدن هم نگاه کنیم چرخه سوخت باید بعنوان مسیری باشد که جمهوری اسلامی ایران از دل آن مسیر درصدد پر کردن خلأهای راهبردی خود باشد. ما از چرخه سوخت به عنوان بازدارندگی قصد استفاده داریم یعنی قابلیت و توانمندی های ایجاد ترس. آمریکا تحریم را بعنوان بخشی از راهبرد بزرگش در قبال جمهوری اسلامی ایران لحاظ نموده و از آنجا که یک قدرت بزرگ اقتصادی است ایران نیز به هر نحوی به این اقتصاد بزرگ نیاز دارد، آمریکا نیز از این ابزار اقتصادیش در جهت مقاصد سیاسی استفاده کرده و از این ابزار کمک می گیرد که تغییر رفتار سیاسی در ایران ایجاد کند. آمریکا در تقابل امنیتی با ایران قرار گرفته در اینجا تقابل دو دولت را داریم یک بازیگر این عرصه بین المللی آمریکا است که می خواهد رقیبش که ایران است را تضعیف کند و خودش را قوی کند و هژمونی اش را تثبیت کند ابزاری هم که استفاده می کند تحریم است و این در سیاست بین الملل یک رفتار تهاجمی است، سیاست تحریم هم یک سیاست تهاجمی است نه تدافعی. در اعمال تحریم ها هم دنبال بی ثبات سازی نظام هستند. رابرت گیلپین «تحریم را به عنوان دستکاری روابط اقتصادی به منظور دستیابی به اهداف سیاسی توصیف می کند» (زهرانی،۱۳۷۶: ۴). روش هایی که برای تغییر دادن خط مشی های اصلی سیاسی دولت های تحریم شده از جمله تضعیف توان بالقوه نظامی اینگونه دولت ها و قطع ماجراجویی های نظامی دولت های متخاصم در نظر گفته شده است. این امر تا زمانی کارایی دارد که دولت تحریم شونده از لحاظ سیاسی و اقتصادی ضعیف شود. این تحریم ها بدلیل مخالفت دولت تحریم شده با خواسته های دولت تحریم کننده است. تحریم های آمریکا علیه ایران بدلیل مقاومت در مقابل باج خواهی آمریکا است. آنها با مشغول کردن ذهن مسئولین ایران به مسأله هسته ای دنبال آن هستند که تمرکز تصمیم گیران ایران از حل مطالبات و معضلات داخل کشور بازمانده و همچنین موجب نارضایتی هایی شود که بگویند انرژی هسته ای نمی خواهیم این مشکلات را حل کنید که مهمتر هستند. بطور کلی ابتکار عمل در جهت مقاصد سیاسی و اقتصادی معقول را از ایران بگیرد. این اصلی ترین نماد رفتار آمریکا در مقابل سایر کشورها است سیاست سر در گم سازی سایر دولت ها را پیگیری می کند. باعث می شود ایران دیگر نتواند تصمیمات واقع بینانه بگیرد. یک جنگ تهاجمی و تبلیغاتی علیه ایران ایجاد کرده که ایران با دستیابی به انرژی هسته ای مخل امنیت جهانی است. ایران در منطقه خاورمیانه است که بحرانی ترین و بین المللی ترین منطقه جهان است محیطی است، که یکی از پایه های نهایی وضعیت قدرت در جهان می باشد با این وضعیت ایران می خواهد کفه ترازو موازنه را به سود خودش سنگین کند، آمریکا مخالف این است. آمریکا هم دنبال توازن به نفع خود است به دنبال افزایش قدرت برای افزایش بقا هستند؛ هدف اصلی هر دولت افزایش سهم خود از قدرت جهانی است. در سطح فرامنطقه ای هدف آمریکا مقابله با چند جانبه گرایی و حذف و ابطال نظام چند قطبی است سیاست خارجی هژمونیک محور آمریکا تأکید اساسی خود را بر تفوق بر قدرت های بزرگ رقیب چه در سطح بین المللی و چه در سطح منطقه ای قرار داده است. از اصول رئالیسم تهاجمی عدم اطمینان از نیات سایر دولت ها است در قبال ایران نیز اینگونه است که اذعان دارند ایران می خواهد به بمب هسته ای دست یابد. آنارشیک بودن نظام بین الملل سبب بی اعتمادی دولت ها به هم در کنار دلایلی مانند توانمندی تهاجمی دولت های دیگر است. که در تحلیل نهایی دولت ها را به سوی کسب بیشترین قدرت ممکن هدایت می کند. آمریکا با متهم کردن ایران سعی دارد تا مشروعیت سیاسی و بین المللی جمهوری اسلامی ایران را کاهش دهد. به هر میزان که مناقشات سیاسی بیشتری علیه ایران ایجاد شود طبعاً آمریکا قادر خواهد بود تا به مطلوبیت بیشتری برای محدود سازی و انزوای ایران نائل آید. آنها تهران را متهم به حمایت از تروریست ها می کنند، متهم کردن ایران به تولید سلاح های کشتار جمعی نیز از نشانه های تقابل گرایی همه جانبه استراتژیست های آمریکایی علیه ایران است. آمریکا به دنبال آن است که فضای ادارک نظام بین الملل را در مقابله با ایران سازمان دهد. چگونگی جلوگیری از برنامه های هسته ای در اولویت برنامه های ایالات متحده است. به همین دلیل تأکید دارد که فناوری غیر نظامی به ایران عرضه نشود و دیگر اعضای گروه عرضه کنندگان فناوری هسته ای برای رعایت مسأله را تحت فشار قرار داده است. به زعم آمریکایی ها اگر ایران زیرساخت های صنعتی قدرتمند را ایجاد نماید در آن شرایط قادر خواهد بود تا زمینه های لازم برای حداکثر سازی قدرت راهبردی خود را از طریق همکاری با سایر کشورها فراهم نماید، و اعتقاد دارند که ایران بصورت پنهانی فعالیت هسته ای دارد. همچنین ایران را متهم به ایجاد بی ثباتی در منطقه خاورمیانه و حمایت از گروه های مبارز و افراطی و اسلامی و مخدوش کردن امنیت و صلح منطقه می کنند. شواهد نشان می هد که به هر میزان قابلیت های ایران برای تأثیرگذاری در منطقه خاورمیانه افزایش یابد به همان میزان نیز آمریکایی ها از تلاش بیشتری برای محدود سازی ایران بهره می گیرند. ترس از تجاوز و حمله دیگران، افراد و کشورها را وا می دارد کسب امنیت کنند و سعی نمایند آنچه را که بدست آورده اند حفظ نمایند و تنها راه حفظ آنچه کسب کرده اند یعنی امنیت، کسب قدرت و ازدیاد و نمایش هر چه بیشتر آن است. ترس از به خطر افتادن امنیت، افراد بشر و کشورها را مجبور می کند همیشه در پی کسب قدرت باشند و از راه سلطه بر دیگران و تقویت توان خویش از به خطر افتادن امنیت و منافع حیاتی خود جلوگیری کنند. به زعم اظهارات مقامات آمریکایی و اسرائیلی قدرتمند شدن ایران چه از نظر عملی و فناوری و چه تسلیحاتی اصلاً مورد تأیید نیست. ایران توازن قدرت در سطح منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را به هم زده است و در نهایت به ضرر منافع و مصالح منطقه ای آمریکا و بویژه امنیت رژیم اسرائیل خواهد بود. بویژه که اکنون توازن قوا به نفع اسرائیل است. هدف از افزایش قدرت نظامی و تسلیحاتی ایران و از جمله برنامه هسته ای صلح آمیز عملیات تهاجمی و توسعه طلبی علیه کشورهای منطقه نیست بلکه صرفاً جنبه دفاعی و بازدارندگی دارد. ساختار آنارشیک مهمترین اصل برای تأمین امنیت یک کشور محسوب می شود. اما در اینجا مشکل عبارت از این است که رعایت اصل خودیاری و افزایش قدرت، خود به خود منجر به تأمین امنیت صرف یک کشور نمی شود بلکه برعکس ممکن است ضریب امنیت آن را کاهش دهد زیرا در خلال روند افزایش قدرت و تأمین امنیت یک دولت همین امر سبب ایجاد نگرانی و سوءظن و عدم اطمینان دیگر دولت ها می شود کشورها کار ندارند که این کار تدافعی است یا تهاجمی. طبق این نظریه در عصر سلاح های هسته ای قدرت های بزرگ باید علاوه بر سلاح های متعارف بسیار قوی سلاح بازدارنده هسته ای نیز در اختیار داشته باشند تا بتوانند در مقابل حملات هسته ای جان سالم به در برند به فرض اگر دولتی نسبت به تمامی رقبایش به برتری هسته ای دست یابد آنقدر قدرتمند خواهد بود که تبدیل به تنها قدرت بزرگ در نظام بین الملل گردد. رفتار هسته ای ایران از جانب آمریکا تهاجمی قلمداد می شود در حالی که عملکرد تهاجمی قدرت های بزرگ تنها بدلیل برخورداری از انگیزه سلطه جویی نیست بلکه آنها مجبور هستند تا برای افزایش امکان و مدت بقای خویش دنبال قدرت بیشتری باشند. دستیابی ایران به انرژی هسته ای منافع آمریکا در منطقه را به خطر خواهد انداخت و موازنه قوا را به سود ایران خواهد نمود و به ضرر اسرائیل خواهد بود. بنابراین آمریکایی ها درصدد جلوگیری از رسیدن ایران به این فناوری هستند و در این راه از هیچ گونه فشاری از جمله تحریم فروگذار نخواهند کرد. به عبارت بهتر تحریم های اقتصادی با هدف تهاجم به ایران و همچنین ضربه زدن به امنیت و دست کشیدن تهران از منابع و امنیت اش در حوزه مسائل هسته ای است.
فصل سوم:
ابزار تحریم در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
تحریم اقتصادی به مثابه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی بکار گرفته می شود و دولت آمریکا برای پیش بردن سیاست خارجی خود به تحریم های اقتصادی روز افزون متوسل می شود. آمریکا سردمدار کاربرد تحریم های اقتصادی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی در سراسر جهان شناخته می شود. این کشور در دوران بعد از جنگ جهانی دوم با هدف محدود کردن دامنه قدرت و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی، تحریم هایی در مورد برخی کشورها برقرار کرد (بهروزی فر و کوکبی، ۱۳۸۵: ۱۲۹-۱۲۷).

 

  1. سیر تاریخی تحریم در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-09] [ 12:51:00 ق.ظ ]




۲-۳-۲-۷- ۲- صفحه گذاری بدون الکتریسیته
الکترولس یک نوع روش شیمیایی است که بطور خود به خود روی سطوح فلزات اعمال می شود و ضخامت پوشش به طور خطی، مادام که ترکیب شیمیایی محلول تغییر نکرده است اضافه می‌شود. مشخصه بارز این روش، عدم نیاز به جریان الکتریکی است که به طبع آن متریال می‌تواند هادی یا غیر‌هادی باشد. بنابراین در این روش می‌توان غیر فلزات مانند پلاستیک‌ها را نیز پوشش داد. در حمام های الکترولس، فلز و احیاء کننده فقط در حضور یک کاتالیزور با یکدیگر واکنش داده و بنابراین برای شروع واکنش احیاء، مواد باید فعال بوده و یا توسط یک کاتالیزور مناسب بر روی سطح فعال گردند. این فرایند عموماً در صنعت برای نیکل و مس انجام می­ پذیرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مزایای پوشش
مقاومت به خوردگی و سایش بالا
یکنواختی مناسب پوشش
هزینه‌های تجربی ارزان
معایب پوشش
الکترولس نسبتاً گران است.
عمر مواد پوشش و حمام‌ها محدود می باشند.
تمیز کاری در این روش بسیار مهم است. سطح باید تا حد میکروسکوپی زبر باشد.
نرخ رسوب پایین در مقایسه با روش الکترولیز
۲-۳-۲-۸- روش‌های شیمیایی تبخیری
بسیاری از خصوصیات هر دو روش رسوب­گذاری بخارشیمیایی و بخار فیزیکی مشابه یکدیگرند اما مهمترین تفاوت این دو روش همانطور که از اسم هر کدام مشخص است، در نحوه شکل­ گیری محصول است که در روش شیمیایی محصول از واکنش­های شیمیایی حاصل می­ شود اما در روش فیزیکی محصول از چگالش و تغلیظ فاز گاز به فاز محصول مورد نظر و بدون هیچگونه واکنش شیمیایی رخ می­دهد. یک وجه بسیار بارز تفاوت بین این دو روش که در عمل دیده می­ شود، نوع تشکیل محصول از نظر گرماگیری و گرمادهی می­باشد. بعبارت دیگر در روش شیمیایی با واکنش­های گرماگیر روبرو هستیم در حالی که در روش فیزیکی با واکنش­های گرماده روبرو می­شویم. به همین دلیل تمایل به ادغام این دو روش در بسیاری از موارد وجود دارد بطوری که روش رسوب­گذاری بخارشیمیایی پلاسمایی ( که یک پدیده فیزیکی است) بسیار مورد استفاده است.
فرایند رسوب دهی شیمیایی بخار[۲۶]، شامل پنج مرحله است:
۱- ورود گازهای واکنش دهنده به داخل راکتور
۲- نفوذ گازها از طریق یک لایه مرزی
۳- تماس گازها با سطح زیرلایه
۴- انجام عملیات نشست روی سطح زیرلایه
۵- نفوذ محصولات جانبی واکنش از طریق لایه مرزی
این روش در فاز بخار انجام می شود و در طیف وسیعی از روش های تولید فیلم نازک و پودرها را در برمی گیرد. اصول کار CVD به این صورت است که پیش ماده به محفظه واکنش وارد می­ شود و سپس به سمت زیرلایه حرکت می­ کند، در این جا انرژی لازم باعث رسوب می­ شود. در این مرحله محصولات فرعی فرار تشکیل می­ شود و از زیرلایه واجذب شده و از محفظه خارج می­ شود. انتقال پیش ماده در حالت بخار یا گاز به وسیله­ همرفت و انتشار انجام می­ شود. گاز حامل اغلب به گاز واکنش دهنده رقیق شده القاء می­ شود. بیشترین چالش این است که رسوب­گیری به طور منحصر به فرد بر روی زیرلایه و نه در هر جای دیگری در راکتور انجام شود، که باعث ایجاد مشکلات خلوص می‌شود. محصولات فرعی فرار تولید شده اغلب سمی هستند و یکی از مشکلات این فرایند می­باشد [۲۶[.
فصل سوم
خواص و ویژگی­های نیمه‌رساناها
۳-۱ - مقدمه
در زندگی ما و بهتر بگوییم در قدم گذاشتن بشر به عصر دیجیتال و فیزیک و الکترونیک نوین، نیمه‌رساناها نقش تاریخی ایفا کرده‌اند. نیمه‌رساناها در درون دستگاه‌های گوناگونی یافت می‌شوند. اساس ساخت پردازشگرها و ریزپردازندها و تمام دستگاه‌هایی که به نحوی اطلاعات و عملیاتی را پردازش می‌کنند، نیمه‌رساناست. نقطه شروع صنعت نیمه‌رساناها به اختراع اولین ترانزیستور نیمه‌هادی در آزمایشگاه بل در سال ۱۹۴۷ برمی­گردد. در سال ۱۹۷۰، عصر اطلاعات انسان با پیدایش فیبر نوری کوارتز، ترکیب نیمه‌رساناهای گروه III-V و لیزر ‌گالیم آرسناید (GaAs) آغاز شد. در طول توسعه عصر اطلاعات، سیلیکون (Si) به جایگاه ویژه‌ای در بازار تجارت دست یافت و در ساخت مدارهای یکپارچه برای محاسبات، ذخیره سازی داده ها و ارتباطات استفاده می‌شد. اما از آنجا که سیلیکون دارای گاف انرژی غیرمستقیمی است که مناسب برای دستگاه‌های الکترونیکی مانند دیود نور تاب (LED) و دیودهای لیزری نیست، GaAs با گاف انرژی مستقیم بهترین جایگزین بشمار می‌رفت. با پیشرفت فناوری اطلاعات، نیاز به اشعه ماوراء بنفش (UV)، جای خود را در صنعت نشان داد که فراتر از ویژگی های GaAs بود. بنابراین نسل سوم نیمه‌رساناها با گاف انرژی گسترده‌ای تولید شدند، مانند SiC، GaN و ZnO و مواد مشابه که پژوهش در این زمینه تا کنون ادامه دارد.
نیمه‌رساناها گروهی از مواد هستند که رسانایی الکتریکی آنها بین فلزات و عایق­­ها قرار دارد. ویژگی مهم این مواد این است که رسانایی آنها با تغییر دما، برانگیزش نوری و میزان ناخالصی به نحو قابل ملاحظه­ای تغییر می­ کند. یکی از مهمترین مشخصات نیمه‌رسانا‌ها که آنها را از فلزات و عایق‌ها متمایز می‌کند گاف انرژی[۲۷] (Eg ) حد واسط آنهاست. این ویژگی تعیین کننده طول موج‌هایی از نور است که توسط نیمه‌رسانا  جذب یا گسیل می‌شود. به دلیل گستردگی گاف انرژی نیمه‌رساناها، دیودهای منتشر کننده نور و لیزرها را می توان با طول موجهایی در بازه مادون قرمز(IR) تا ماورای بنفش (UV) بوجود آورد.
نیمه‌رساناها می‌توانند از یک عنصر، ترکیب، اکسید و یا مواد آلی ساخته شده باشند. نیمه‌رساناهای عنصری مانند سیلیکون، ژرمانیوم، تلوریوم، فسفر و … ، ترکیباتی مانند تلورید‌سرب، سولفید‌روی و … ، ترکیبات آلی مانند پلی استیلن، پلی دی استیلن و … ، اکسیدی مانند اکسید روی، اکسید تیتانیوم، اکسید منیزیم، اکسید قلع و … از این دسته‌اند.
۳-۲ - خواص اساسی نیمه‌رساناها
۳-۲-۱- ساختار نواری
الکترون‌های یک اتم منزوی، ترازهای انرژی مجزایی دارند. هنگامی که اتم‌ها، برای تشکیل بلور، به هم نزدیک می‌گردند، بایستی ترازهای انرژی از هم شکافته باشند، اما به دلیل برهم‌کنش اتمی، ترازها بسیار نزدیک به هم قرار می‌گیرند، که منجر به یک نوار پیوسته انرژی می‌شود [۲۷]. دو نوار متمایز انرژی در نیمه‌رساناها وجود دارد. در دمای صفر کلوین، نوار پایین‌تر، که نوار ظرفیت نامیده می‌شود، پر از الکترون است (در دماهای متناهی این نوار می‌تواند با جابه‌جایی حالت‌های تهی، رسانایی را موجب شود). بار الکتریکی در یک جامد مانند یک سیال است و حالت‌های تهی مانند حباب در سیال رفتار می‌کنند، از این رو حفره نامیده می‌شوند. در نیمه‌رساناها نوار بالایی، تقریباً خالی از الکترون است و در بردارنده حالت‌های الکترونی برانگیخته است (الکترون‌ها از پیوند کووالانسی جایگزیده، به حالت‌های گسترده در بدنه بلور می‌روند)، چنین الکترون‌هایی، با به کارگیری یک میدان الکتریکی شتاب می‌گیرند و در شار جریان شرکت می‌کنند، بدین جهت این نوار، نوار رسانش نامیده می‌شود. اختلاف انرژی دو نوار، گاف نواری نامیده می‌شود که ناحیه ممنوع انرژی است [۲۸-۲۷٫[  شکل ۳-۱ نحوه قرارگیری ترازها، نوارها و گاف انرژی را نشان می‌دهد.
شکل (۳-۱) نحوه قرارگیری ترازها، نوارها و گاف انرژی
۳-۲-۲- گاف نواری مستقیم و غیرمستقیم در نیمه‌رساناها
می‌توان نمودار نوار انرژی الکترون در مقابل اندازه حرکت را رسم کرد و از روی آن دو گروه اصلی از نیم‌رساناها که دارای گاف مستقیم یا غیرمستقیم هستند را تشخیص داد. مینیمم نوار رسانش و ماکزیمم نوار ظرفیت، نسبت به هم، به دو صورت واقع می‌شوند. وقتی مینیمم نوار رسانش و ماکزیمم نوار ظرفیت، در اندازه حرکت یکسانی قرار می‌گیرند، نیمه‌رسانا یک نیمه‌رسانای مستقیم نامیده می‌شود. در این حالت وقتی الکترون از نوار ظرفیت به نوار رسانش جهش می‌کند، تغییری در اندازه حرکت آن به وجود نمی‌آید. گالیم‌آرسناید و اکسید روی مثال‌هایی از این مورد هستند. از طرف دیگر وقتی مینیمم نوار رسانش و ماکزیمم نوار ظرفیت، در اندازه حرکت یکسان قرار نگیرند، یک نیمه‌رساناهای غیرمستقیم خواهیم داشت. در این حالت برانگیختگی یک الکترون از نوار ظرفیت به نوار رسانش، نه تنها نیاز به صرف انرژی زیادی دارد، بلکه، تغییری در اندازه حرکت آن به وجود خواهد آورد. با چنین موقعیتی در سیلیکون رو به رو هستیم [۲۸]. اختلاف بین ساختارهای نواری مستقیم و غیر مستقیم برای تشخیص نیم‌رسانای مناسب برای قطعات با خروجی نوری بسیار اهمیت دارد. مثلاً گسیلنده‌های نوری نیمه‌رسانا عموماً باید از مواد با قابلیت انتقال مستقیم ساخته شوند.
در نیمه‌رساناهای مستقیم، یک فوتون با انرژی Eg=hν ، می‌تواند یک الکترون را از نوار ظرفیت به نوار رسانش برانگیخته کند (عبور مستقیم). اما در نیمه‌رساناهای غیرمستقیم، این نوع عبور، امکان پذیر نمی‌باشد. به دلیل آن‌که فوتون‌ها اندازه حرکت بسیار کوچکی دارند، در حالی‌که الکترون باید دستخوش تغییر بزرگی در اندازه حرکت شود. در این موارد، عبور الکترون از نوار ظرفیت به نوار رسانش، می‌تواند با اتلاف یک فونون شبکه (انرژی گرمایی) رخ دهد، در این صورت اندازه حرکت مورد نیاز، تأمین می‌شود (عبور غیرمستقیم؛ به دلیل برهم‌کنش بین اتم‌ها، یک جامد مدهای ارتعاشی دارد. کوانتوم انرژی ارتعاشی، فونون نامیده می‌شود، در برهم کنش فونون- الکترون انرژی و اندازه حرکت پایسته می‌مانند). البته عبورهای مستقیم نیز امکان پذیر هستند، اما یک انرژی فوتونی مینیمم برای برانگیخته کردن الکترون مورد نیاز است که بزرگتر از گاف انرژی باشد [۳۰-۲۹٫[
۳-۲-۳- انتقال حامل در نیمه‌رسانا
پارامتر مهم دیگر در نیمه‌رساناها، قابلیت تحرک[۲۸] یا سرعت رانش حامل بار بر واحد میدان الکتریکی می‌باشد که با رابطه بیان می‌شود. این پارامتر برای الکترون‌ها و حفره‌ها به صورت مثبت تعریف می‌شود. الکترون‌ها، بوسیله انرژی گرمایی، به صورت تصادفی در همه جهات، حرکت می‌کنند. پس از طی مسافت کوتاهی، الکترون‌ها به یک اتم شبکه یا یک اتم ناخالصی و یا یک مرکز پراکندگی دیگر برخورد می‌کنند. این فرایند پراکندگی موجب می‌شود الکترون مقداری از انرژی خود را از دست بدهد. متوسط زمان بین برخوردها، زمان آزاد میانگین،  ، نامیده می‌شود. هنگامی که میدان الکتریکی کوچکی، E، بر نیمه رسانا اعمال شود، نیروی - qE ، به الکترون‌ها وارد می‌شود و به آن‌ها شتابی در خلاف جهت میدان می‌دهدq) مقدار بار الکتریکی است). مؤلفه حرکت تولید شده بوسیله میدان الکتریکی، سرعت سوق، ، نامیده می‌شود. تغییر اندازه حرکت الکترون در یک زمان آزاد میانگین، با رابطه زیر داده می‌شود [۲۷[:
(۳-۱)
(۳-۲)
هنگامیکه میدان الکتریکی به یک نیمه‌رسانا اعمال می‌شود، الکترون‌ها و حفره‌ها، برای کاهش انرژی پتانسیل، جریان پیدا می‌کنند. هنگامی که نیمه رسانای نوع n با مساحت سطح مقطع A در میدان الکتریکی واقع شود و جریان الکترون،  باشد، چگالی جریان الکترونی با رابطه زیر داده می‌شود[۲۷: [
(۳-۳)
به همین ترتیب چگالی جریان حفره، Jp ، تعریف می‌شود. چگالی جریان نهایی، ناشی از میدان الکتریکی، که از جمع چگالی جریان الکترون‌ها و حفره‌ها حاصل می‌شود، جریان سوق [۲۹] نام دارد:
(۳-۴)
رسانایی نامیده می‌شود. باید توجه داشت که اگرچه الکترون‌ها و حفره‌ها در خلاف جهت یکدیگر حرکت می‌کنند، اما با توجه به اینکه علامت آنها نیز مخالف هم است جهت جریان ناشی از آنها یکسان است. هنگامی که یک تغییر فضایی در تراکم الکترون‌ها در نیمه رسانا بوجود می‌آید، الکترون‌ها از ناحیه با تراکم بالا به سمت تراکم کمتر جریان پیدا می‌کنند. این جریان، جریان پخش[۳۰] نام دارد. با فرض یک بعدی بودن، الکترون‌ها از راست به چپ جریان پیدا می‌کنند و آهنگ چگالی جریان الکترونی بر مساحت واحد به صورت زیر داده می‌شود [۲۷ :[
(۳-۵)
ضریب پخش الکترونی است و با رابطه انشتین داده می‌شود و گرادیان تراکم الکترون‌ها در یک بعد است. بنابراین چگالی جریان پخش الکترون از رابطه زیر بدست می‌آید [۲۷ :[
(۳-۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:51:00 ق.ظ ]




اگر دو طرف معامله یا یکی از آنها از نوشتن ناتوان بودند، باید فردی آگاه به مسائل مالی و حاضر در مجلس، عادلانه بنویسد و حق ندارد از نوشتن خودداری کند و همان‏گونه که خدا او را آموزش داده است، باید سند را براساس عدل و راستی بنویسد و اگر کاتبْ شاهدِ جریان نبود باید کسی املا کند و او بنویسد.[۵]
بدهکار در املای دَین باید از پروردگارش پروا کند و از آن چیزی نکاهد. اگر بدهکار، سفیه یا از نظر عقل، ضعیف باشد یا به سببی، مانند لال بودن، نتواند دیکته کند، ولی، پدر، پدر بزرگ، وکیل یا قیّم او یا حاکم شرع باید با رعایت عدالت، املا کند و در این کار باید دو مرد را به شهادت طلبید که این مورد نیز دستوری ارشادی است نه مولوی.
در صورت نبود دو مرد، باید مردی را همراه دو زن، از میان شاهدان عادل که به عدالت آنان رضایت است به گواهی گرفت. دو شاهد زن باید هنگام شهادت با هم باشند تا اگر یکی از آن دو چیزی را فراموش کرد، دیگری آن را یادآوری کند. آحاد مردم که برای تحمّل یا ادای شهادت دعوت می‏شوند، نباید از قبول آن خودداری ورزند.
پایان نامه - مقاله
در شهادت دَین، احراز عدالت شاهدان بس است.
از نوشتن بدهی کوچک یا بزرگ، نباید خسته و رنجور شد، بلکه باید با دقت تمام، دَین را ثبت کرد تا سررسیدش فرا رسد. این نوشتن، نزد خدا عادلانه‏تر و برای شهادت دادن استوارتر و مددکارتر، و برای رهایی از شک، به احتیاط نزدیک‏تر است، مگر داد و ستد نقدی باشد که آن را میان خود دست به دست می‏کنید، در این صورت بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید؛ ولی بهتر است گواه بگیرید
نویسنده و شاهد نباید در هیچ شرایطی زیان ببینند و این کار خروج از فرمان خداوند است. در پایان خدای سبحان به سه موضوع اشاره می‏کند: از خدا باید پروا کرد؛ خدا آموزگار شما (مسلمانان) است؛ او به هر چیزی داناست. این امور سه‏گانه هر یک موعظه‏ای الهی است.[۶]
مبحث دوم :گفتارمعصومین
بنداول:درحدیث آمده است
اگر کسی در معامله سند وشاهد نگیرد ومالش در معرض تلف قرار گیرد ، هرچه دعا کند خداوند مستجاب نمی کند ومی فرماید چرا به سفارشات من عمل نکردی .[۷]
بنددوم: امام صادق (ع )
کسی که حقش به خاطر نداشتن بینه از بین برود اجرداده نمی شود.[۸]
از جمله کسانی که دعای آنها مستجاب نمی شود کسی است که مالی دارد وآن را بدوی بینه ، شاهد ودلیل قرض بدهد . خداوند می فرماید: مگر امر نکردم که شاهد بگیری .[۹]
فصل دوم :تاریخچه
مبحث اول:مقدمه
ازدیربازانسان دراین اندیشه بوده است که محدوده ملک اومشخص باشدتا ازطرفی موردتعرض دیگران قرارنگیردوازسوی دیگرباگسترش حریم املاک اومالیات متعلقه برای اومشخص باشد.آنگونه که ازمطالعات تاریخی برمی آیددرزمان غارنشینی انسان محدوده ملک اوفقط به دیواره غارهایی که در آن می زیسته منحصر می گردیده وباتوجه به استفاده مشترک انسانهای اولیه ازکوه ودشت وطبیعت مرزبندی ومحدودیتی خار ج ازغارها مشهودنیست .وجودنقش های باقی مانده بردیوارغارهامبین آن است که انسان بازبان تصویرزندگی غارنشینی خودرابه ثبت رسانده است .به تدریج باگسترش جوامع انسانی وتشکیل روستاها وشهرهابزرگان اقوام وقبائل وبه عبارت دیگر حکومتهای جوامع به ثبت املاک بیشترجهت اخذمالیات اهتمام ورزیدند.[۱۰]
مبحث دوم:تاریخچه ثبت اسناددرایران
گفتاراول :قبل ازمیلاد
اولین سابقه ثبت به مفهوم امروزی درتاریخ ایران قانون نامه حمورابی مربوط به قرن بیستم قبل ازمیلاداست که درماده ۴۴و۶۰آن درباره نوشتن قرارداداجاره مقرراتی وضع شده ومواد۱۲۰و۱۲۷آن دررهن طلاونقره وکتبی بودن قراردادوعقدازدواج باحضورگواهان وبه صورت مکتوب اجباری شده است .
مدتهاقبل ازحمورابی نزدمردمان منطقه غرب وجنوب غربی ایران برای ثبت قراردادها ومالکیت کتابت برالواح سفالین ومشابه آن رواج داشته است.[۱۱]
گفتاردوم :عهدهخامنشیان
اززمان هخامنشیان کتیبه هائی حاکی ازاجاره املاک شاهی به دست آمده است .دربخشی ازکاخ تخت جمشیدالواح متعددی به صورت رونوشت هائی مخصوص بایگانی کل دیوان تخت جمشیدبه دست آمده است .درویرانه شهربزرگ بیشابوردفتربزرگ معاملات از قرن ۱۸تا۱۳قبل ازمیلادباکاوش آمریکاییان کشف شد.ونیزاسنادملک ومعاملات نقل وانتقال وعقودممهور به دست آمده که حاکی از تاسیس دیوان معاملات وثبت اسنادواملاک وثبت اززمان هخامنشی هانوشتن اسنادوقباله ها به عهده مغان بوده وگویایک مقام رسمی رئیس تشریفات درباریاخزانه داری بازدن مهری برجسته برالواح گلی که روی آن نوشته ای به زبان فارسی باستان یاعیلامی یاآکدی بوده به آنها رسمیت می داده است.[۱۲]
داریوش کبیردستوردادتادولت شهرهاراممیزی واراضی مزروعی راباقیدمساحت واضلاع دردفاتر دولتی ثبت نمایند.دربابل معاملات واسناددولتی راکه اکثرامربوط به سرحدات واملاک بوده است درمحل مخصوص پس ازثبت آن بایگانی می کردندکه محل ثبت رادیفیتیراس می نامیدند.بنابراین می توان گفت کلمه دفترازقدیم وجودداشته است . دردوره هخامنشیان زمان خشایارشاه اسنادمعاملات رادرمحلی که به دیوان خانه معروف بوده تنظیم ونام پادشاه رادرآن ذکر می کرده اندتاازجعل وتزویرمصون باشد.
درزمان داریوش دفاتری ترتیب داده شده بود که درآنهااسامی صاحبان املاک ومشخصات املاک آنان دراین دفاتر یادداشت می شدونقل وانتقال هم باحضوردرآن دفاتر انجام می گرفت وبه این ترتیب یک نوع ثبت املاک درسراسرکشوررواج داشته وشخص والی عهده داراین وظیفه بوده است وهیچ صاحب ملکی نمی توانست طرح دعوا کندمگرآنکه اسم او درآن دفترمخصوص ثبت شده باشد.
گفتارسوم :عهدساسانیان
درزمان ساسانیان بعضی اسنادوقباله ها به صورت کتیبه درلوح سنگی حک می شده است.دراین دوره نوشتن انواع سندازوقف واجاره وانتقال قطعی اموال منقول وغیرمنقول ومالکیت براموال ازطریق ارث وخریدوفروش موردعمل واجرا بوده است ونظارت کلی براین نهادهای حقوقی به عهده اداره یادیوان خاص به نام دیوان کرتکان بوده است .دراین دوره نخستین مطلب مهم تثبیت قراردادها وپیمان ها (یعنی ثبت آن دردفترثبت یادفتراسنادرسمی)درشکل نوشته بودومطلب دیگرراه های گوناگون تضمین انواع عقداست وحمایت دستگاه قضائی ازمنافع طرفین قرارداد.مساله کتابت وثبت قراردادها موجب گردیدتابرای انواع گوناگون اسنادوقراردادها ضوابط دقیقی پیداشود.[۱۳]
معمولا سندقرارداددرچندنسخه تهیه می گردیدهریک از طرفین یک نسخه سندرابامهرگلی مهرمی زدنددرواقع سندبی مهررافاقداعتبار می دانسته اند.
این ترتیبات عینادرحکومتهای بعدی ایران ازجمله خلفای اموی وعباسی معمول بوده وتازمانهای اخیر دردوره قاجار درسراسر ایران موردعمل بوده است ازاواسط دوره قاجار تاسیسات ثبتی مطابق الگوی اروپایی مورداقتباس قرارگرفت .
گفتارچهارم:پس ازساسانیان
بنداول:دوره اسلامی
اولین نمونه سندنویسی دردوره اسلامی درخصوص انتقال ملک درکتاب ارزشمندنهج البلاغه حضرت علی (ع)موجود می باشد.وچون به دستورقرآن (سوره بقره آیه ۲۸۲)مسلمانان مکلف به تنظیم سندمکتوب شده اند دردوران اولیه اسلام اسنادمردم درجائی به ثبت می رسیده است .وچون معاملات یعنی داد وستدجزو احکام فقهی است بنابراین تنظیم اسنادمردم دراین مدت بافقیهان بوده است.
بنددوم:عصرمغول
درعصر مغول درهر شهریک یاچندنفرقاضی به هنگام معاملات وخریدوفروش اراضی واموال قباله آن راتنظیم وگواهان عادل صحت آن راتائیدمی کردندودربرخی موارداین گونه معاملات رادردفتری ثبت می کر دند. غازان خان مغول نوعی مجموعه قوانین برای متصرفات خودترتیب دادکه درخصوص ثبت اسنادواملاک درموادی ازآن آمده است :هرحجت وقباله که ازتاریخ آن سی سال گذشته باشدبایددوباره به تائیدقضات برسدوحجت کهنه درطاس عدل شکسته شود.مهمترین موادآن مربوط به تشکیل اداره ثبت اسنادواملاک به منظور خاتمه دادن به احکام ناسخ ومنسوخ وجلوگیری ازتزویر دراثبات مالکیت اراضی بود.[۱۴]
به این معنا که نوشتن اسنادمالکیت منحصرابایدتوسط کتاب دارالقضای رسمی تحریر می یافت .ومعتمدی معین به طورمرتب تاریخ تحریر همه قباله ها را می نوشت وروزانه نگاه می داشت تااگر کسی قبلا ملکی رافروخته یابه رهن گذاردنتواندبه معامله معارضی دست بزندونیز هرمالکی بایدقبل ازانجام معامله قطعی یابیع شرط مالکیت خودرااثبات می کرد.وهرسندی که تاریخ آن بیشترازسی سال بوداعتبار نداشت وهرسندی که از اعتبار افتاده بودازیددارنده خارج وبایستی درطاس عدل ازمیان میرفت واگر دوسند معارض دردست دونفر طرف مرافعه بودهیئتی ازعلما وائمه دارالعدل (دادگاه )منعقدوبه صحت وسقم اسنادرسیدگی وآن راکه صحیح بودابقا ودیگری که باطل یامجعول بودامحا می کردند.[۱۵]
بندسوم:تادوران مشروطه
تاقبل از۱۳۰۲شمسی ثبت معاملات درنزداولیای مذهبی وحجج اسلام ومراجع تقلید که دفتری بنام دفترشرعیات داشتندانجام می شدآنان هرنوع سندونوشته ای که بنام قباله یابنچاق نسبت به مواردقراردادومعاملات برای اشخاص تنظیم می شدثبت کرده ودرذیل نوشته یاحواشی آن شخص صاحب دفتراقرار واعتراف ومعامله ثبت شده راتصدیق وبامهروامضای خودمهر می نمودند.ضمانت اجرای این نوشته برپایه آیات قرآنی واحادیث وروایات استواربوده است .[۱۶]
ضمانت اجرائی بوسیله دستورات مذهبی که مانندقواعدحقوقی بوسیله قوه مادی که دردست روحانیون بودبوسیله قواعداخلاقی درمحیط مذهبی متخلفین راسرزنش وشماتت ومومنین هم ازبیم مجازات اخروی ازآن دستورات تبعیت می کردندوازطرفی چون تعهدوتضمین رعایت قوانین وقواعدشرعی بین متعاملین درمحضرشخصی روحانی ومعتمدانجام می گرفت کم کم حضوردرچنین اماکنی که عموماکه درخانه آن شخص عالم صورت می گرفت بانام اختصاری محضریادرمحضرآقاتقلیل پیداکردکه تاکنون نیزبرزبان عامه جاری است وجایگزین دفاتراسنادرسمی وازدواج وطلاق امروزی می باشد.بدین ترتیب این حوزه نیز همانندحوزه قضائی عصرقاجاردراختیاروانحصارعلمابود.
درسال ۱۲۷۹ه.ق به حکم ناصرالدین شاه «دیوان خانه عدلیه عظمی »تاسیس شدواین پیش درآمدی برای قانون ثبت اسناد مصوب فروردین ۱۳۰۲ه .ش است که درآن دفتری موسوم به اداره دفترخانه عمومی تشکیل یافته است .که کلیه اسناد ازقبیل مصالحه نامجه وبیع شرط وانتقال نامجه وتمسگ وغیره که درمعاملات مردم ردوبدل وصیغه آن درحضوریکی ازعلماجاری می شوددردفترمزبور ثبت شودوالصاق تمبرگردیده رسمیت خواهدداشت ودردعاوی ومرافعاتی که ابراز می شودمورد وثوق ومحل اطمینان خواهندبودهرگاه معامله فسخ یا ادای دین شده باشدویابه ترتیبی مشروع مفاداسناد ازدرجه اعتبار ساقط شودلازم است دارندگان آن اسناداداره دفترخانه عمومی رامطلع نمایندتادرصفحه ای که اسنادثبت شده فسخ یاردقرض وقطع معامله یاابطال مشروع سندثبت شده راباحضورطرف یادداشت نمایندکه اسباب اشکالات ومرافعات واهی نشود.[۱۷]
درزمان ناصرالدین شاه فرمانی صادرشدکه اداره های تحت ریاست میرزاحسین خان سپه سالار تشکیل شودکه مرجع ثبت اسنادبوده وموافق دول متمدنه تمبرزده ودردفاترمخصوص ثبت وضبط گردد.درعدلیه نیزبرای اعتباراسنادوجلوگیری ازتقلب وتزویراوراق ونوشته هارا مهررسمی می زدندوبدینوسیله دارای اعتباراسنادرسمی می شدولی چون این کاراجباری نبودبه ندرت به آن اقدام می شد.[۱۸]
برای اولین بار ناصرالدین شاه دستوردادمجموعه ای یاکتابچه ای درخصوص موادقانونی ثبت اسنادواملاک بنویسندوبه اجراگذارندوبراین اساس اداره ای برای ثبت نوشته جات ومعاملات ماننددول اروپائی تشکیل دهدبه علاوه اسنادونوشته هاراتمبربزنندودردفاترمخصوص ثبت وضبط گردانندبعدهاوزارت عدلیه اعظم اسنادوقباله راتسجیل ومهرمی کرد.هرگاه یکی ازطرفین معامله یاسندازاتباع خارجه بودمتن سندبه گواهی سفارت متبوع طرف خارجی می رسید.این وضعیت تازمان مشروطه ادامه داشت . ولی چنین دستورالعملی به طورجداجرا نشدوکماکان معاملات راروحانیون مورداعتمادمردم نوشته ودردفتری به نام دفترشرعیات درج می کردند.شیوه کارغالبابه این صورت بود که اقرار واعتراف متعاملین رادرحاشیه سندگواهی می کردند ودرپاره ای ازمواردسندبه امضای اصحاب معامله نیزمی رسید.[۱۹]
همچنین قانون ثبت ومهردولتی رابایدبه عنوان کهن سالترین مقررات مدون مربوط به ثبت اسناددرایران دانست که ناشی ازافکاربارون اتریشی بودکه به عنوان اداره وتعلیم فنون مالیه وثروت به استخدام دولت درآمده بود.[۲۰]
درمیان کتابچه های منتشره دردوره ناصری جزوه ای تحت عنوان کاداستره موجوداست که درآن مطالبی درباره ثبت املاک البته به منظور امکان ممیزی املاک ووصول مالیات ازآنها درج گردیده است .[۲۱]
درزمان پیش ازمشروطه شناسائی وتعیین حدوداملاک هرکس فقط براساس اسنادعادی ومبایعه نامه ها معلوم می شدوازاین رو همیشه رایج ترین دعاوی میان افرادیاحتی بین افرادودولتها برسرمالکیت بود.[۲۲]
بندچهارم :بعدازتاریخ مشروطه تاکنون
پس ازاستقرارمشروطیت دردوره دوم قانون گذاری درسال ۱۲۹۰هجری شمسی دردوره دوم مجلس شورای ملی قانون ثبت اسناددر۱۳۹ماده به تصویب رسیدومقررداشت که اداره ثبت اسنادمرکب از دائره ثبت اسنادودفترراکدکل درحوزه های مدراین قانون به موضوع ثبت املاک اشاره نشده واسنادثبت شده هم لازم الاجرا نبودوبه همین دلیل وعدم استقبال ازثبت اسناداین قانون دردوره چهارم مجلس نسخ وقانون دیگری به نام قانون ثبت اسنادواملاک در۱۲۶ماده در۲۱/۰/۱۳۰۲به جای آن تصویب شد.دراین قانون قیدشده بودکه اداره کل ثبت اسنادواملاک برای دومنظورتشکیل می شود:
۱-ثبت املاک تااینکه مالکیت مالکین وحقوق صاحبان حق نسبت به آنها رسماتعیین ومحفوظ گردد.
۲-ثبت اسنادبرای اینکه رسمادارای اعتبار شود.
اداره مذکورتابع وزارت عدلیه بوده ورئیس کل آن به پیشنهادوزیرعدلیه وفرمان شاه منصوب می شده است.ضمنادراین قانون مقررگردیده بوده اسنادثبت شده بدون احتیاج به حکم دادگاه لازم الاجرامی باشد.این قانون هم به لحاظ نقایصی که داشت وثبت اسنادطبق آن اختیاری بودازآن استقبالی نشد.[۲۳]
درتاریخ ۱۳/۱۱/۱۳۰۷قانون تشکیل دفاتراسنادرسمی در۲۰ماده مصوب شدودرتاریخ ۲۱/۱۱/۱۳۰۸قانون دیگری به نام قانون ثبت اسنادواملاک در۲۵۶ماده وضع گردیدکه درآن طبق ماده ۲۵۵اکثرقوانین قبلی نسخ وثبت املاک الزامی شدوبه موجب ماده۱۷۵آن ثبت اسنادبوسیله اداره ثبت وکارمندان ثبت بعمل می آمد.[۲۴]
ناگفته نمانداولین دفاتراسنادرسمی دراداره ثبت مربوطه مستقروجزوتشکیلات ثبت بودندوصاحبان دفتر هم کارمندثبت بودند واگر کسی قصدتنظیم سندمعامله راداشت بایدبه اداره ثبت مراجعه می کرداین وضع تابهمن ۱۳۰۷ادامه داشت در۱۳۰۸دفاتراسنادرسمی خارج ازاداره ثبت تشکیل شدولی بازهم درخصوص معاملات مربوط به ثبت شدکه دفتراملاک مردم بایستی به اداره ثبت مراجعه می کردندتادر۲۱/۱۱/۱۳۰۸قانون ۱۳۰۷نسخ شدکه باز هم درنقاطی که دفتراسنادرسمی تعیین نشده بودمردم برای معاملات خودبه اداره ثبت مراجعه می کردندونیز درهردفتراسنادرسمی به جزدفاتری که درمحضرمجتهدین جامع الشرایط تشکیل می شدبایداسناددردفتردیگری باحضورنماینده ثبت میشد.ولی درسال۱۳۵۴ثبت سندفقط دردفتراسنادرسمی صورت می گرفت ودیگرنیازی به دفترنماینده ثبت نبود.این قانون ازآن زمان تاکنون اجرا می شودوتاکنون نسخ نشده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




مثلاً آیات:(وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ )(قیامت/۲۲-۲۳)؛ چهره‌ها در آن روز شگفته است، زیرا به پروردگار خویش نظر دارد.این آیه ـ برحسب استعمالات متعارف عرب ـ نظر داشتن به جایگاه بلند و بزرگوار پروردگار را می‏رساند. در حالی‌که اکنون اشخاصی مانند ابوالحسن اشعری (م ۳۲۴) ـ که شیخ اهل سنت و جماعت و سر کرده‌ی اشاعره تا امروز به شمار می‏رود ـ این آیه را دگرگون ساخته آن را به معنای «رؤیت بصر» گرفته است.
۳-۴-۲-تقسیم بندی تشابه از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی
«عنوان‏های مطروح در متون نقلی یکسان نیستند، زیرا بعضی از آن‌ها نفسی‏اند و برخی نِسبی؛ مثلاًعناوین عام و مطلق، نفسی‏اند؛ ولی مجمل و مبین و نیز محکم و متشابه، نسبی؛ یعنی عموم عام و اطلاق مطلق به افرادی که از آن‏ها استظهار می‏کنند ارتباط ندارند، زیرا انطباق عام و مطلق بر افراد و مصادیقشان و اندراج افراد و مصادیق تحت آن‏ها در هر زمان و زمین و نسبت به هر فرد و گروه یکسان است؛ امّا ظهور و خفا و ابهام و بیان و اجمال و تبیین و سایر عناوین دلالی نسبت به افراد یکسان نیستند: ممکن است لفظی (مفرد یا جمله) برای کسی که از موارد استعمال و کیفیت آن آگاه است، مبیّن باشد؛ ولی برای دیگری مجمل و هم‌چنین می‏تواند آیه‏ای یا روایتی برای بعضی متشابه؛ اما برای دیگری محکم باشد و نیز می‏شود نسبت به بعضی حدوثاً متشابه باشد؛ لیکن بقاءً متشابه نباشد، زیرا قدرت علمی ارجاع آن را به محکم داشته باشد، در نتیجه تشابه‏زدایی شده و آن‌چه حدوثاً متشابه بود، بقاءً محکم گردد.»[۲۲۷]
پایان نامه - مقاله - پروژه
در جای دیگر می‌نویسد: «تشابه، همانند زَبَد و کف روی سیلاب است؛ یعنی مقصود بالعرض و لازمِ طبیعی آیات نازل به شمار می‏رود، بنابراین تشابه همانند تحریف نیست که دست‏ساز بشر است، بلکه لازمِ طبیعی محاوره با بشر است که معصوم۸ در میان آن‏ها اندک است و غیرمعصوم بی‏شمارند؛ یعنی: ۱٫ آن‌چه بالإصاله نازل شده محکم است. ۲٫ اگر پایان نزول آیاتْ ملکوت فرشتگان یا قلوب معصومان% بود، آغاز و انجام آن محکم بود. ۳٫ اگر پایان نزول آیاتـ بعد از ورود به قلب انسان کامل معصوم۸ و عبور از زبان مطهّر او که چیزی غیر از وحی الهی را ابلاغ نمی‏کند ـ سطح جامعه و سمع مردم غیرمعصوم باشد، لازمِ چنین تنزّلی کفِ تشابه گرفتن است، پس کسی آیات قرآن را متشابه نکرد، بلکه دامنه‌ی نزول فرودین آن، لازمِ طبیعی دارد و آن تشابه است، از این ‏رو اسناد اِنزال کتاب به خداوند و تقسیم آیات آن به محکم و متشابه درست است.
مهم این است که وصفِ تشابه، صفت لازم برای آیات متشابه نیست، زیرا همین آیات با ارجاع به محکمات از جامه‌ی تشابه به درآمده و کسوت محکم می‏پوشند؛ یعنی تشابه برای آیات متشابه، نه ذاتی است و نه وصف لازم، بلکه غیر ذاتی و غیر لازم است، هرچند تعبیر به ذاتی و لازم، بی‏تسامح نیست.»[۲۲۸]
آیت‌الله جوادی آملی، با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی۶، می‌گوید: «همه‌ی آرایی که در باب سرّ اشتمال قرآن بر تشابه مطرح شده، پس از پذیرش این مطلب است که متشابه نیز مانند محکم از جانب خدای متعال نازل شده است. یعنی در نشئه‌ی لدن هم متشابه وجود داشته و قسم متشابه قرآن، همین وصف تنزل یافته است. قرآن و مقام لدن که حضرت رسول۲ به آن مقام راه یافت و آن را دریافت کرد، هیچ تشابهی نداشت. در شب قدر هم که توسط جبرئیل امین بر قلب آن حضرت نازل شده تشابهی نداشت؛ زیرا به فرموده‌ی خدای سبحان، نزول قرآن از آغاز تا به انجامش، همراه با حق بوده است: (وبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا)(اسراء/۱۰۵)، در جایی‌که حق محض وجود دارد، جایی برای اشتباه حق و باطل و تشابه نیست. در آن مراحل که لفظ و مفهوم وجود ندارد، تشابهی هم نیست. اما آن‌جا که خداوند می‌خواهد با زبان عربی با مردم سخن بگوید، برخی از آیات متشابه می‌شوند. در واقع تشابه از عوارض این عالم ماده است، وگرنه خداوند این تشابه را نازل نکرده است.»[۲۲۹]
ایشان در جای دیگر،[۲۳۰] برای تأیید و تأکید این معنا آورده‌اند: «راسخان در علم «کلّ من ربّنا» نمی‏گویند، بلکه می‏گویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا)، شاید اضافه شدن (عِندِ) برگرفته از پیام این آیات باشد: (…وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًامَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ… )(نساء/۷۸ ـ ۷۹)؛ اگر خیر و نیکی به آنان برسد، می‏گویند از نزد خداست و چنان‌چه حادثه‌ی ناگواری دامنگیرشان شود، آن را از پیش تو می‏دانند! در پاسخ آنان بگو که همه از نزد خداست، پس این گروه را چیست که بر آن نیستند سخنی را دریابند! همه‌ی حوادث گوارا و ناگوار و حسنات و سیّئات «من عندالله» است؛ امّا حسنه هم «من عندالله» و هم «من الله» است؛ ولی سیّئه «من عندالله» است، زیرا بر اساس «توحید»، مؤثری جز خدا در جهان نیست؛ امّا «من الله» نیست، پس از نظر قرآن کریم سیّئات «من الله» نیست.
این‌جا نیز باید گفت که «محکمات»، هم «من عندالله» است و هم «من الله»؛ ولی «متشابهات» «من عندالله» است و «من الله» نیست. در مثال باران، کف روی سیل همراه باران از آسمان نیامده است، از این ‏رو راسخان در علم می‏گویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا) نه «کلّ من ربّنا». غرض آن‌که چون تشابه از خود آیه است نه از بیرون، پس «من نفسها» است نه «من الله»، همان‏طور که سیّئه‌ی تبهکار، «من نفسه» است نه «من الله».»
هرچند تقسیم‌بندی‌های این دو دانشمند به لحاظ تعبیر متفاوت است و ممکن است در نگاه اول متعارض به نظر آید، اما هیچ‌یک دیگری را نفی نمی‌کند؛ آن‌جا که آیت‌الله معرفت تشابه را شأنی می‌داند، در واقع شأن آیات چنین است که تشابه ایجاد می‌شود. اما در اعتقاد آیت‌الله جوادی آملی به تشابه نسبی، این تشابه نسبت به سطح فهم مردم در نظر گرفته شده است.
۳-۵-تأویل
با بیان مفهوم تأویل، رابطه‌ی آن با آیات محکم و متشابه را بررسی کرده، و دیدگاه آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی را می‌آوریم.
۳-۵-۱-مفهوم «تأویل»
تأویل از «اَوْل» به معنای رجوع، اشتقاق یافته،[۲۳۱] و معنای آن، با نظر به ریشه‌ی اصلی‌اش «ارجاع» است.[۲۳۲] در کتاب‌های لغت برای تأویل معانی فراوانی ذکر شده، که می‌توان آن‌ها را در سه دسته قرار داد:
الف.برگرداندن چیزی به هدفی که آن مد نظر است،[۲۳۳] ارجاع کلام و صرف آن از معنای ظاهر به معنای پنهان‌تر از آن،[۲۳۴] نقل ظاهر لفظ از وضع اصلی آن، به چیزی که محتاج به دلیل است،[۲۳۵] صرف آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنّت.[۲۳۶] و معانی رَجَعَ، اَرْجَعَ و رَدّ که برای فعل ماضی آن (اَوّلَ) ذکر شده، مناسب با همین دسته است. جامع همه‌ی این معانی «بازگردانیدن شیئی یا کلامی، به مقصود و مراد از آن است». این معنا با معنای ریشه‌ی اصلی آن و نیز با آن‌چه که طبرسی در «مجمع البیان» ذکر نموده (بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر)،[۲۳۷] موافق است.
ب.آشکار ساختنِ آن‌چه که شیئی به آن بازمی‌گردد،[۲۳۸] روشن ساختن کلامی که معانی آن مختلف بوده و جز با بیانی فراتر از الفاظ آن میسر نباشد.[۲۳۹] خبر دادن از معنای کلام، تبیین معنای متشابه،[۲۴۰] تفسیر باطن و خبر دادن از حقیقت مراد، تعبیر کردن خواب، آن‌چه را که کلام به آن بازمی‌گردد، و از معناهای فعل آن «دبّره، قَدَّره و فَسَُره»،[۲۴۱] که برای فعل ماضی آن ذکر شده است، مناسب با همین دسته است. و جامع این دسته از معانی، تفسیر و بیان مقصود و مراد پنهان از شی‌ء و کلام است. و با توجه به خصوصیاتی که در پاره‌ای از این معانی وجود دارد، می‌توان گفت: تأویل، نوع خاصّی از تفسیر است و این معنا موافق با نظر کسی[۲۴۲] است که تفسیر را أعم از تأویل معرفی نموده است.
ج.انتهای شیء، مسیر، عاقبت و آخر آن، عاقبت کلام و آن‌چه که کلام به آن بازمی‌گردد،[۲۴۳] معنای پنهان قرآن که غیر معنای ظاهر آن است.[۲۴۴] جامع این معانی را می‌توان «چیزی که شی‌ء یا کلام به آن بازمی‌گردد» دانست و تفاوت اصلی این دسته با دو دسته‌ی قبل این است که دو دسته‌ی قبل، معنای مصدری است و این دسته معنای وصفی.
با توجه به آن‌چه گذشت، روشن می‌شود که از دیدگاه لغت‌شناسان، تأویل هم به معنای مصدری استعمال می‌شود و هم به معنای وصفی و در هر دو معنا، کاربرد آن نه تنها اختصاص به قرآن کریم ندارد، بلکه در مورد غیر کلام نیز به کار می‌رود و هم‌چنین معلوم شد که تأویل در نزد اهل لغت، در سه دسته از معانی به کار می‌رود که در دو دسته‌ی اول و سوم، کاملاً با تفسیر مغایرت دارد و در دسته‌ی دوم أخص از تفسیر است.
هم‌چنین با توجه به این‌که دسته‌ی اول از معانی مزبور، مناسب‌تر با «اَوْل»، به معنای رجوع (ریشه‌ی اصلی کلمه‌ی تأویل)، می‌باشد و با التفات به این‌که استعمال مصدر در معنای وصفی خلاف اصل است و نیاز به قرینه دارد، می‌توان گفت: دسته‌ی اول از معانی، اصل، و دو دسته‌ی دیگر، فرع آن است و در صورت نبودن قرینه، مراد از کلمه‌ی‌ تأویل، دسته‌ی اول از معانی آن است.
۳-۵-۲-رابطه‌ی تأویل با آیات محکم و متشابه[۲۴۵]
کلمه‌ی «تأویل» هفده بار در قرآن کریم استعمال شده است. دوازده بار در مورد غیر قرآن و پنج بار در مورد قرآن به کار رفته است (دو بار به‌طور یقین و به اتفاق مفسران و سه بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور) و از آن دوازده مورد، چهار بار در حال اضافه به احلام و رؤیا و یا ضمیری که به رؤیا برمی‌گردد، به کار رفته،[۲۴۶] که به‌طور یقین و به اتفاق مفسران، به معنای تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا است و سه بار در حال اضافه به «الأحادیث» است.[۲۴۷] که به تبع اختلاف در این‌که از «الأحادیث» چه معنایی مقصود باشد، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است،[۲۴۸] ولی به قرینه‌ی سیاق، معنای تعبیر خواب و محکّی عنه رؤیا با ظاهر آیه سازگار‌تر است و یک‌بار هم در حال اضافه به ضمیر به کار رفته است.[۲۴۹] که به تبع اختلاف در مرجع آن ضمیر، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است، اگر در این مورد، مرجع ضمیر، رؤیا و آن‌چه که آن دو زندانی در خواب می‌دیدند،[۲۵۰] باشد و یا واژه‌ی طعام در (طَعامٌ تُرزقانِه) باشد و مقصود از طعام، همان طعامی باشد که آن دو زندانی در خواب می‌دیدند، در این‌جا نیز تأویل به معنای تعبیر خواب است و کسانی که ضمیر را به طعام برگردانده و طعام را نیز همان طعامی که برای زندانیان آورده می‌شد، دانسته‌اند، تأویل را در این‌جا به حقیقت و مآل طعام و ماهیّت و کیفیّت و سایر احوال آن معنا کرده‌اند.[۲۵۱]
علاوه بر موارد یاد شده، کلمه‌ی تأویل دوبار در مورد کارهایی که حضرت خضر۸ انجام داد و اسرار و اهداف آن برای حضرت موسی۸ پنهان بود به کار رفته،[۲۵۲] که در این دو مورد، به معنای حکمت و اسرار آن کارها است. و یک‌بار در مورد «رجوع به خدا و رسول، برای اطاعت از حکم و داوری آنان در تنازعی که پیش آمده» به کار رفته،[۲۵۳] و یک‌بار در مورد «ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم» استعمال شده است،[۲۵۴] که هرچند تعبیرات مفسران در بیان معنای آن، در این دو مورد مختلف است،[۲۵۵] ولی این دیدگاه که مراد از آن، نتیجه و ثمری است که بر آن کارها مترتب می‌شود و می‌توان آن را «عاقبت» نامید، با ظاهر آیه سازگارتر است.
و اما پنج مورد که در مورد قرآن به کار رفته است (دوبار به طور قطع و به اتّفاق مفسّران[۲۵۶] و سه بار به حسب ظهور[۲۵۷] و بنابر نظر مشهور)، گرچه در معنای تأویل در این خصوص در بین مفسّران تا حدّی اختلاف وجود دارد، ولی بر اساس تحقیقی که با دقت در آیات مربوطه و ملاحظه‌ی قراین متّصل و منفصل و روایات مربوط به این آیات انجام گرفته، تأویل قرآن در لسان آیات کریمه و روایات مربوط به آن، در معانی ذیل به کار رفته است:
الف)معنای حقیقی و منظور واقعی برخی از آیات متشابه؛
ب)معنا و معارف باطنی آیات کریمه، أعمّ از آیات محکم و متشابه؛
ج)مصداق خارجی و تجسّم عینیِ وعد و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیش‌گویی‌های آن؛
د)مصادیق برخی از آیات کریمه، که از دید عرف و افراد عادی پنهان است.
بحث انگیزترین آیه‌ی دربردارنده‌ی واژه‌ی تأویل، آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران می‌باشد که دیدگاه‌های مهم درباره‌ی تأویل برگرفته از همین آیه است. در آیه‌ی مذکور تأویل به گونه‌ای با معنای متشابه پیوند خورده است و شناخت تأویل ارتباطی تنگاتنگ با آیات محکم و متشابه دارد.
۳-۵-۲-۱-اختصاص تأویل به آیات متشابه
«تشابه در قرآن بر دو وجه آمده:
۱- به معنای شبیه و همانند که بر دو قسم است:
الف)همانندی معنوی مانند: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )(زمر/۲۳)، که مقصود شباهت داشتن هر قسمت با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی، معجزه بودن و عدم ایراد و تناقض است.
ب)همانندی ظاهری، مانند: (…هَـذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً… )(بقره/ ۲۵)؛ و نیز (…وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ… )(انعام/ ۱۴۱).
۲- متشابه به معنای شبهه برانگیز که این هم بر دو قسم است:
الف)معنوی مانند: (…وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ…  )(آل‌عمران/۷).
ب)ظاهری مانند: (قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا… )(بقره/۷۰).»[۲۵۸]
«متشابه آیه‌ای است که با آن‌که بر مدلول لفظی خود دلالت می‌کند و ظهور در معنای خود دارد، ولی از نظر مقصد و مراد، دست‌خوش تردید و شبهه است و دل به آن معنای ظاهری آرام نمی‌گیرد و زمینه‌ی فتنه‌جویی در آن وجود دارد. به تعبیر دیگر، در آیات متشابه، الفاظ آیه بر موضوعٌ له خودشان دلالت تام دارند و متشابه بودن آن به دلیل قصور لفظی آن نیست تا در نتیجه،‌ محکمات، همانند خاص و قید و قرینه‌ی موضوعٌ له لفظ را مشخص نمایند، چون اصولاً غرابت و اجمال لفظی به اصطلاح مشهور وجود ندارد، بلکه تشابه از این روی پدید آمده که آیه هم بر معنای مراد و مقصود که قابل پذیرش و منطقی است و هم بر معنای غیر مراد و مقصود قابل انطباق است. تشابه نه از اوصاف لفظ و نه از اوصاف أعم از لفظ و معنی، بلکه فقط از اوصاف خاص معنی است. ظاهر آیات متشابهات با آیات محکمات ناسازگار، بلکه در تضاد و تعارض است، اگر تعارضی ظاهری میان محکمات و متشابهات نباشد، عنوان أمّ الکتاب بودن محکمات و مرجع و مفسربودن آنان، تصور درستی ندارد. و چون قرآن آمده است که در حوزه‌های گوناگون زندگی سامان بخش و آرامش آور باشد، ابتدا خود باید آرام گیرد و آیات متشابه را که ناآرام و دست‌آویز فتنه آوران است به سوی ساحل آرامش رهبری نماید. و محکمات بر اساس معرفی خود قرآن، أمّ الکتاب، مرجع، مفسر و آرام بخش متشابهات معرفی شده‌اند.»[۲۵۹]
«تأویل متشابه، آن‌گاه است که بیننده را ازحیرت درآورده، نظر او را به وجه صحیح آن معطوف دارد، در واقع چهره‌ی لفظ را به آن سو که تنها حق خودنمایى مى‌کند بازگرداند.»[۲۶۰] «سخن علامه طباطبایى۶، در توجیه وجود این آیات، چنین است: وقوع آیات متشابه در قرآن به‏خاطر خضوع قرآن در القاى معارف عالیه‏اى مى‏باشد که آن معارف عالیه را در اسلوب‏هاى عمومى ریخته و این اسلوب براى معانى مخصوص وضع شده است، لذا الفاظ قادر به ایفاء و القاى تمام معانى مورد نظر نمى‏باشند، مگر براى کسانى که در سطحى عالى از معرفت باشند.»[۲۶۱]
«پس کلام حق (قرآن کریم)، هرگاه نمودی جز حق داشته باشد، و به باطل همانند آید، آن را متشابه گویند. طبق این تعریف، تشابه، در مورد آیات متشابهه، تشابه حق و باطل است، سخن حق‌گونه‌ی حق تعالی، باطل‌گونه جلوه کند. از این رو، تشابه، علاوه که بر چهره‌ی لفظ یا عمل، پرده‌ی ابهام افکنده، موجب شبهه نیز می‌گردد. و هرمتشابهی، علاوه بر تفسیر که رفع ابهام می‌کند، به تأویل نیز نیاز دارد، تا دفع شبهه نماید. پس تأویل نوعی تفسیر است که علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز می‏کند. بنابراین، مورد تأویل، نسبت به تفسیر، أخص مطلق است. لذا تأویل‌گر (عالم به تأویل) لفظ را از سرگردانی بیرون آورده، به قرارگاه اصلی خود بازمی‌گرداند. در نتیجه آیات متشابه آیاتی است که معنای حقیقی و مراد واقعی آن ظاهر نیست، برخلاف آیات محکم که معنای آن‌ها طبق اصول محاوره، ظاهر و آشکار است. این آیات، به این سبب متشابه نامیده شده‌اند که معنای حقیقی و مقصود از آ‌ن‌ها بین چند معنی مردد گشته و معنای حقیقیشان به معنای غیر حقیقی مشتبه شده است؛ که کشف آن معنا و مراد حقیقی، همان تأویل متشابه می‌باشد.»[۲۶۲]
تأویل، تنها مختص متشابهات نیست؛ بلکه مربوط به تمام قرآن است. اما تأویل متشابهات غیر از تأویل تمام قرآن است، که در بحث تأویل از نگاه آیت‌الله جوادی آملی، به نقل این مطلب از ایشان می‌پردازیم.
۳-۵-۳-تأویل از نگاه آیت‌الله معرفت
«تفسیر رفع ابهام از لفظ مشکل است؛ بنابراین جایگاهش، رفع ابهام از معنا، به سبب پیچیدگی است که در لفظ حاصل شده است. اما تأویل، از ریشه‌ی ‏«أول‏» گرفته شده، لذا تأویل به معناى ارجاع دادن مى‏باشد. تأویل در موردى به کار مى‏رود که گفتار یا کردارى مایه‌ی شبهه گردیده، موجب حیرت و سرگردانى شده باشد.»[۲۶۳]
«تأویل، رفع شبهه از متشابه، أعم از اقوال و افعال است. بنابراین جایگاهش، در هنگام وقوع شبهه در قول یا عمل است که سبب پنهان شدن حقیقت گشته است. حقیقتی که هدف نهایی یا معنای مراد است. بنابراین تأویل از بین بردن خفاست؛ پس علاوه بر این‌که رفع ابهام است، دفع شبهه نیز می‌کند. چراکه هرجا تشابه در لفظ وجود دارد معنا نیز مبهم است. لذا تأویل دفع و رفع با هم است.»[۲۶۴]
«تأویل، همان بطن قرآن است که دلالت درونی قرآن را می‌رساند و در مقابل ظهر قرار دارد که همان دلالت برونی قرآن است. لذا تمام آیات قرآن از محکم و متشابه دارای تأویل می‌باشد. پیامبر۲ می‌فرماید: «ما فی القرآن إلّا و لها ظهر و بطن»، آیه‌ای در قرآن نیست مگر آن‌که ظهر و بطن دارد. و از امام باقر۸ پرسیدند، مقصود از ظهر و بطن چیست؟ ایشان فرمودند: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله».[۲۶۵]
«ظهر قرآن همان دلالت ظاهری آن است که از قرائنی مانند شأن نزول به دست می‌آید و جنبه‌ی خصوصی دارد، ولی بطن قرآن دلالت باطنی قرآن است که با قطع نظر از قرائن موجود، برداشت‌های کلی است که از متن قرآن به دست می‌آید، و همه جانبه و جهان شمول است؛ لذا پیوسته مانند ماه و خورشید در جریان و قابل تطبیق در زمان‌ها و مکان‌های مختلف است که مناسب آن می‌باشد؛ که اگر چنین نبود، هر آینه قرآن از استفاده‌ی دائمی ساقط می‌گردید. این برداشت‌های کلی و جهان شمول است که تداوم قرآن را برای همیشه تضمین کرده، همواره آن را زنده و جاوید نگاه داشته است.»[۲۶۶]
«براى تأویل معناى سومى آمده و آن تعبیر رؤیا (تعبیر خواب) است که در سوره‌ی ‏یوسف هشت‏ بار به کار رفته. در آن‌جا که دو نفر زندانى خواب خود را براى حضرت‏ یوسف ۸بازگو کردند، آن‌گاه تقاضاى تعبیر آن را نموده گفتند: (…نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ… )(یوسف/۳۶)، ما را به ‏تعبیر آن آگاه ساز، هم‌چنین است آیات دیگر آن سوره.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




شکل ۴-۱۹-روند تغییرات شاخص سطح برگ در تراکم های مختلف در طول فصل رشد بر اساس درجه روز رشد
شکل ۴-۲۰-روند تغیرات شاخص سطح برگ درسطوح مختلف کود اوره در طول فصل رشد بر اساس درجه روز رشد.
بیشینه شاخص سطح برگ در مرحله پنجم نمونهبرداری حدود ۱۰۰۹ درجه روز رشد روز بدست آمد. نتایج تجزیه واریانس بیشینه شاخص سطح برگ در جدول (۴-۵) نشان داد که تراکم و کود اوره، اثر متقابل کود وتراکم در سطح ۵ درصد معنیدار است. مقایسه میانگین بین سطوح تراکم نشان میدهد که بین سطوح تراکم از نظر آماری تفاوت معنیداری وجود ندارد و تراکم سوم بیشترین میزان شاخص سطح برگ را ایجاد کرده است. در بین سطوح تیمار کودی، سطح چهارم مصرف کود بیشترین مقدار را در بیشینه سطح برگ دارد و اختلاف ۲۲/۱۸ درصدی با سطح عدم مصرف کود در بیشینه سطح برگ ایجاد کرده است. بیشترین مقدار LAImax از تیمار تراکم در سطح سوم با شاخص سطح برگ ۶۴/۵ حاصل شد (شکل ۴-۱۹)
جدول( ۴-۵): تجزیه واریانس صفات بیشینه شاخص سطح برگ (LAImax)

 

LAImax df منابع تغییرات
۰/۷۵۱ ۲ بلوک
۸۵/۴* ۳ کود
۴۹۷/۰ ۶ خطای اول
۱۲/۳* ۲ تراکم
۱۷/۱* ۶ تراکم×کود
۲۰۴/۰ ۱۶ خطای دوم
۸۲/۱۵ - ضریب تغییرات

.به ترتیب غیر معنی دار و معنی دار در سطح احتمال ۱درصد و ۵ درصد میباشد*,**,ns
(TDW[12])وزن خشک کل ۴-۴-۲-
نتایج این بررسی نشان داد که حداکثر وزن خشک کل برای ذرت خوشه ای در حدود۱۱۵۰درجه روز رشد مشاهده شد
پایان نامه - مقاله - پروژه
در تراکم های بالای گیاهی رقابت در مراحل اولیه رشد باعث کاهش زود هنگام آهنگ رشد نسبی می شود همچنین رشد طی یک فصل کامل زراعی باعث گسترش بیشتر و سریعتر سطح برگ شده از این نظر افزایش تراکم موجب افزایش وزن خشک کل می گردد(شکل ۴-۲۱). یکی از اثرات مشخص تراکم بر عملکرد ماده خشک گیاه این است که با افزایش تراکم عملکرد ماده خشک تک بوته کاهش می یابد. به طوری که از شکل ها ملاحظه می شود دلیل افزایش عملکرد ماده خشک در تراکم های بالا افزایش تعداد بیشتر گیاه در واحد سطح می باشد چرا که در تراکم های پایین به دلیل فضای بیشتر جهت رشد و نموو نبودن هیچ گونه محدودیتی از نظر نور آب و مواد غذایی گیاه پتانسیل تولید خود را افزایش می دهد.رشد گیاهان زراعی در شرایط مزرعه غالبأ بر اساس روش آنالیز میزان تجمع ماده خشک تعیین می گردد(۲۵).لذا رابطه بین وزن خشک تولیدی درجه حرارت روز رشد از اهمیت بسزایی برخوردار است.شکل های ۴-۲۱و۴-۲۲ نشانگر منحنی تغییرات تجمع ماده خشک کل سورگوم علوفه ای در طی انجام آزمایش می باشد که لگاریتم طبیعی وزن خشک کل گیاه را طی مراحل مختلف رشد و برای کلیه تیمارها را میتوان به شرح زیر بیان نمود. در مراحل اولیه رشد هنگامی که گیاه هنوز بسیار کوچک است افزایش واقعی وزن خشک گیاه اندک بوده و ماده خشک کل گیاه تنها ماده خشک برگ است اما همزمان با بزرگ شدن گیاه و با گذشت زمان ازدیاد وزن خشک گیاه در روز نیز افزایش یافته به طوری که با دریافت تقریب ۵۰۰ درجه –روز رشد روند افزایش وزن خشک سریع می شود .
مقایسه الگو تجمع ماده خشک بین تیمارهای مختلف نشان می دهد که اختلافی بین تیمار ها تا زمان دریافت تقریبی ۵۰۰درجه-روز رشد وجود ندارد و روند تجمع ماده خشک برای کلیه تیمارها یکسان است.براساس شکل های ۴-۲۱ و ۴-۲۲ کلیه تیمارها با دریافت تقریبی ۱۱۵۰درجه روز رشد به حداکثر تجمع ماده خشک کل می رسند.در بین تیمارهای مورد بررسی تیمارN4D3 بشترین ماده خشک را داراست. معمولا در ادامه روند تجمع ماده خشک کل نسبت به GDD بعد از رسیدن به حداکثر ماده خشک کل روند کاهشی مشاهده می گردد.کاهش وزن خشک تیمار ها در اواخر دوره رشد را می توان به ریزش برگ ها ربط داد.[۱۳]
تغییرات وزن خشک کل در تراکم های مختلف کاشت در طول فصل رشد بر اساس درجه- روز رشد. شکل ۴-۲۱-روند
روند تغییرات وزن خشک کل درسطوح مختلف کود اوره در طول فصل رشد بر اساس درجه- روز رشد. شکل ۴-۲۲
:(NAR[14]) میزان جذب خالص ۴-۴-۳-
مقادیر زیاد میزان جذب خالص(NAR) در اوایل فصل رشد حاصل می گردد. حداکثر میزان جذب خالص زمانی مشاهده می شود که تمام برگ های گیاه در معرض تشعشع باشد و این زمانی است که برگ ها کوچک هستند و سایه اندازی روی برگ های گیاه وجود ندارد. با افزایش سن گیاه و بازده فتوسنتزی یک کاهش نزولی در رشد و تکامل مشاهده می شود.این افت نسبی در محیط نامناسب تشریع می گردد و هنگامی که برگ های جدید اضافه می شود به علت سایه اندازی روی یکدیگر وزن خشک به دست آمده به ازای هر واحد سطح برگ کاهش می یابد. رقابت جهت مواد غذایی و عوامل دیگر نیز احتمالا با افزایش سن و اندازه گیاه در کاهش میزان جذب خالص با افزایش رشد گیاه دارای اهمیت است.دراین بررسی حداکثر میزان جذب خالص در ۵۰۰ درجه – روز رشد مشاهده شد(۴-۲۳و۴-۲۴).سرعت جذب خالص عبارت است از مقدار مواد ساخته شده خالص(غالبأ فتوسنتزی) در واحد سطح برگ در واحد زمان(۲۵). سرعت جذب خالص معیاری از کارایی فتوسنتز برگ ها دریک جامعه گیاهی است(۴۸).شکل۴-۲۳ نشان می دهد که بیشترین سرعت جذب خالص در ابتدای فصل زمانی که اکثر برگ ها در معرض نور مستقیم خورشید قرار دارند مشاهده شد اما این برتری به دلیل پایین بودن شاخص سطح برگ (LAI)در این زمان ز نظر تولید ماده خشک فاقد اهمیت می باشد.زمانی که سطح زمین با برگ ها پوشیده شده باشد NAR ثابت و بارسیدن LAI به حداکثر, NARصفر و سپس از آن با ریزش برگ ها میزان جذب خالص منفی شده است.روند کاهش سرعت جذب خالص در تراکم اول کند تر بوده و به نظر می رسد این تراکم کاشت توانسته است سطح فتو سنتزی خود را برای مدت بیشتری حفظ نماید علیرغم خشکی ایجاد شده در پایان فصل رشد از نور به شکل مطلوب تری استفاده کرده است لذا تراکم اول(D1) دارای بیشترین سرعت جذب خالص بود (شکل ۴-۲۳). بیشترین سرعت جذب خالص در سطح چهارم کود اوره(N4)به دست آمد که علت آن کوچک بودن برگ هاوجذب مواد فتوسنتزیبیشتری است و روند کاهش در این تراکم کمتر از سایر تراکم ها است زیرا مواد فتوسنتزی بیشتری را برای پایان فصل رشد حفظ نموده است(شکل۴-۲۴(

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ق.ظ ]