مقالات و پایان نامه ها درباره :بررسی تطبیقی دیدگاههای آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی در ... |
مثلاً آیات:(وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ )(قیامت/۲۲-۲۳)؛ چهرهها در آن روز شگفته است، زیرا به پروردگار خویش نظر دارد.این آیه ـ برحسب استعمالات متعارف عرب ـ نظر داشتن به جایگاه بلند و بزرگوار پروردگار را میرساند. در حالیکه اکنون اشخاصی مانند ابوالحسن اشعری (م ۳۲۴) ـ که شیخ اهل سنت و جماعت و سر کردهی اشاعره تا امروز به شمار میرود ـ این آیه را دگرگون ساخته آن را به معنای «رؤیت بصر» گرفته است.
۳-۴-۲-تقسیم بندی تشابه از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
«عنوانهای مطروح در متون نقلی یکسان نیستند، زیرا بعضی از آنها نفسیاند و برخی نِسبی؛ مثلاًعناوین عام و مطلق، نفسیاند؛ ولی مجمل و مبین و نیز محکم و متشابه، نسبی؛ یعنی عموم عام و اطلاق مطلق به افرادی که از آنها استظهار میکنند ارتباط ندارند، زیرا انطباق عام و مطلق بر افراد و مصادیقشان و اندراج افراد و مصادیق تحت آنها در هر زمان و زمین و نسبت به هر فرد و گروه یکسان است؛ امّا ظهور و خفا و ابهام و بیان و اجمال و تبیین و سایر عناوین دلالی نسبت به افراد یکسان نیستند: ممکن است لفظی (مفرد یا جمله) برای کسی که از موارد استعمال و کیفیت آن آگاه است، مبیّن باشد؛ ولی برای دیگری مجمل و همچنین میتواند آیهای یا روایتی برای بعضی متشابه؛ اما برای دیگری محکم باشد و نیز میشود نسبت به بعضی حدوثاً متشابه باشد؛ لیکن بقاءً متشابه نباشد، زیرا قدرت علمی ارجاع آن را به محکم داشته باشد، در نتیجه تشابهزدایی شده و آنچه حدوثاً متشابه بود، بقاءً محکم گردد.»[۲۲۷]
در جای دیگر مینویسد: «تشابه، همانند زَبَد و کف روی سیلاب است؛ یعنی مقصود بالعرض و لازمِ طبیعی آیات نازل به شمار میرود، بنابراین تشابه همانند تحریف نیست که دستساز بشر است، بلکه لازمِ طبیعی محاوره با بشر است که معصوم۸ در میان آنها اندک است و غیرمعصوم بیشمارند؛ یعنی: ۱٫ آنچه بالإصاله نازل شده محکم است. ۲٫ اگر پایان نزول آیاتْ ملکوت فرشتگان یا قلوب معصومان% بود، آغاز و انجام آن محکم بود. ۳٫ اگر پایان نزول آیاتـ بعد از ورود به قلب انسان کامل معصوم۸ و عبور از زبان مطهّر او که چیزی غیر از وحی الهی را ابلاغ نمیکند ـ سطح جامعه و سمع مردم غیرمعصوم باشد، لازمِ چنین تنزّلی کفِ تشابه گرفتن است، پس کسی آیات قرآن را متشابه نکرد، بلکه دامنهی نزول فرودین آن، لازمِ طبیعی دارد و آن تشابه است، از این رو اسناد اِنزال کتاب به خداوند و تقسیم آیات آن به محکم و متشابه درست است.
مهم این است که وصفِ تشابه، صفت لازم برای آیات متشابه نیست، زیرا همین آیات با ارجاع به محکمات از جامهی تشابه به درآمده و کسوت محکم میپوشند؛ یعنی تشابه برای آیات متشابه، نه ذاتی است و نه وصف لازم، بلکه غیر ذاتی و غیر لازم است، هرچند تعبیر به ذاتی و لازم، بیتسامح نیست.»[۲۲۸]
آیتالله جوادی آملی، با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی۶، میگوید: «همهی آرایی که در باب سرّ اشتمال قرآن بر تشابه مطرح شده، پس از پذیرش این مطلب است که متشابه نیز مانند محکم از جانب خدای متعال نازل شده است. یعنی در نشئهی لدن هم متشابه وجود داشته و قسم متشابه قرآن، همین وصف تنزل یافته است. قرآن و مقام لدن که حضرت رسول۲ به آن مقام راه یافت و آن را دریافت کرد، هیچ تشابهی نداشت. در شب قدر هم که توسط جبرئیل امین بر قلب آن حضرت نازل شده تشابهی نداشت؛ زیرا به فرمودهی خدای سبحان، نزول قرآن از آغاز تا به انجامش، همراه با حق بوده است: (وبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا)(اسراء/۱۰۵)، در جاییکه حق محض وجود دارد، جایی برای اشتباه حق و باطل و تشابه نیست. در آن مراحل که لفظ و مفهوم وجود ندارد، تشابهی هم نیست. اما آنجا که خداوند میخواهد با زبان عربی با مردم سخن بگوید، برخی از آیات متشابه میشوند. در واقع تشابه از عوارض این عالم ماده است، وگرنه خداوند این تشابه را نازل نکرده است.»[۲۲۹]
ایشان در جای دیگر،[۲۳۰] برای تأیید و تأکید این معنا آوردهاند: «راسخان در علم «کلّ من ربّنا» نمیگویند، بلکه میگویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا)، شاید اضافه شدن (عِندِ) برگرفته از پیام این آیات باشد: (…وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًامَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ… )(نساء/۷۸ ـ ۷۹)؛ اگر خیر و نیکی به آنان برسد، میگویند از نزد خداست و چنانچه حادثهی ناگواری دامنگیرشان شود، آن را از پیش تو میدانند! در پاسخ آنان بگو که همه از نزد خداست، پس این گروه را چیست که بر آن نیستند سخنی را دریابند! همهی حوادث گوارا و ناگوار و حسنات و سیّئات «من عندالله» است؛ امّا حسنه هم «من عندالله» و هم «من الله» است؛ ولی سیّئه «من عندالله» است، زیرا بر اساس «توحید»، مؤثری جز خدا در جهان نیست؛ امّا «من الله» نیست، پس از نظر قرآن کریم سیّئات «من الله» نیست.
اینجا نیز باید گفت که «محکمات»، هم «من عندالله» است و هم «من الله»؛ ولی «متشابهات» «من عندالله» است و «من الله» نیست. در مثال باران، کف روی سیل همراه باران از آسمان نیامده است، از این رو راسخان در علم میگویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا) نه «کلّ من ربّنا». غرض آنکه چون تشابه از خود آیه است نه از بیرون، پس «من نفسها» است نه «من الله»، همانطور که سیّئهی تبهکار، «من نفسه» است نه «من الله».»
هرچند تقسیمبندیهای این دو دانشمند به لحاظ تعبیر متفاوت است و ممکن است در نگاه اول متعارض به نظر آید، اما هیچیک دیگری را نفی نمیکند؛ آنجا که آیتالله معرفت تشابه را شأنی میداند، در واقع شأن آیات چنین است که تشابه ایجاد میشود. اما در اعتقاد آیتالله جوادی آملی به تشابه نسبی، این تشابه نسبت به سطح فهم مردم در نظر گرفته شده است.
۳-۵-تأویل
با بیان مفهوم تأویل، رابطهی آن با آیات محکم و متشابه را بررسی کرده، و دیدگاه آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی را میآوریم.
۳-۵-۱-مفهوم «تأویل»
تأویل از «اَوْل» به معنای رجوع، اشتقاق یافته،[۲۳۱] و معنای آن، با نظر به ریشهی اصلیاش «ارجاع» است.[۲۳۲] در کتابهای لغت برای تأویل معانی فراوانی ذکر شده، که میتوان آنها را در سه دسته قرار داد:
الف.برگرداندن چیزی به هدفی که آن مد نظر است،[۲۳۳] ارجاع کلام و صرف آن از معنای ظاهر به معنای پنهانتر از آن،[۲۳۴] نقل ظاهر لفظ از وضع اصلی آن، به چیزی که محتاج به دلیل است،[۲۳۵] صرف آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنّت.[۲۳۶] و معانی رَجَعَ، اَرْجَعَ و رَدّ که برای فعل ماضی آن (اَوّلَ) ذکر شده، مناسب با همین دسته است. جامع همهی این معانی «بازگردانیدن شیئی یا کلامی، به مقصود و مراد از آن است». این معنا با معنای ریشهی اصلی آن و نیز با آنچه که طبرسی در «مجمع البیان» ذکر نموده (بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر)،[۲۳۷] موافق است.
ب.آشکار ساختنِ آنچه که شیئی به آن بازمیگردد،[۲۳۸] روشن ساختن کلامی که معانی آن مختلف بوده و جز با بیانی فراتر از الفاظ آن میسر نباشد.[۲۳۹] خبر دادن از معنای کلام، تبیین معنای متشابه،[۲۴۰] تفسیر باطن و خبر دادن از حقیقت مراد، تعبیر کردن خواب، آنچه را که کلام به آن بازمیگردد، و از معناهای فعل آن «دبّره، قَدَّره و فَسَُره»،[۲۴۱] که برای فعل ماضی آن ذکر شده است، مناسب با همین دسته است. و جامع این دسته از معانی، تفسیر و بیان مقصود و مراد پنهان از شیء و کلام است. و با توجه به خصوصیاتی که در پارهای از این معانی وجود دارد، میتوان گفت: تأویل، نوع خاصّی از تفسیر است و این معنا موافق با نظر کسی[۲۴۲] است که تفسیر را أعم از تأویل معرفی نموده است.
ج.انتهای شیء، مسیر، عاقبت و آخر آن، عاقبت کلام و آنچه که کلام به آن بازمیگردد،[۲۴۳] معنای پنهان قرآن که غیر معنای ظاهر آن است.[۲۴۴] جامع این معانی را میتوان «چیزی که شیء یا کلام به آن بازمیگردد» دانست و تفاوت اصلی این دسته با دو دستهی قبل این است که دو دستهی قبل، معنای مصدری است و این دسته معنای وصفی.
با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که از دیدگاه لغتشناسان، تأویل هم به معنای مصدری استعمال میشود و هم به معنای وصفی و در هر دو معنا، کاربرد آن نه تنها اختصاص به قرآن کریم ندارد، بلکه در مورد غیر کلام نیز به کار میرود و همچنین معلوم شد که تأویل در نزد اهل لغت، در سه دسته از معانی به کار میرود که در دو دستهی اول و سوم، کاملاً با تفسیر مغایرت دارد و در دستهی دوم أخص از تفسیر است.
همچنین با توجه به اینکه دستهی اول از معانی مزبور، مناسبتر با «اَوْل»، به معنای رجوع (ریشهی اصلی کلمهی تأویل)، میباشد و با التفات به اینکه استعمال مصدر در معنای وصفی خلاف اصل است و نیاز به قرینه دارد، میتوان گفت: دستهی اول از معانی، اصل، و دو دستهی دیگر، فرع آن است و در صورت نبودن قرینه، مراد از کلمهی تأویل، دستهی اول از معانی آن است.
۳-۵-۲-رابطهی تأویل با آیات محکم و متشابه[۲۴۵]
کلمهی «تأویل» هفده بار در قرآن کریم استعمال شده است. دوازده بار در مورد غیر قرآن و پنج بار در مورد قرآن به کار رفته است (دو بار بهطور یقین و به اتفاق مفسران و سه بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور) و از آن دوازده مورد، چهار بار در حال اضافه به احلام و رؤیا و یا ضمیری که به رؤیا برمیگردد، به کار رفته،[۲۴۶] که بهطور یقین و به اتفاق مفسران، به معنای تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا است و سه بار در حال اضافه به «الأحادیث» است.[۲۴۷] که به تبع اختلاف در اینکه از «الأحادیث» چه معنایی مقصود باشد، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است،[۲۴۸] ولی به قرینهی سیاق، معنای تعبیر خواب و محکّی عنه رؤیا با ظاهر آیه سازگارتر است و یکبار هم در حال اضافه به ضمیر به کار رفته است.[۲۴۹] که به تبع اختلاف در مرجع آن ضمیر، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است، اگر در این مورد، مرجع ضمیر، رؤیا و آنچه که آن دو زندانی در خواب میدیدند،[۲۵۰] باشد و یا واژهی طعام در (طَعامٌ تُرزقانِه) باشد و مقصود از طعام، همان طعامی باشد که آن دو زندانی در خواب میدیدند، در اینجا نیز تأویل به معنای تعبیر خواب است و کسانی که ضمیر را به طعام برگردانده و طعام را نیز همان طعامی که برای زندانیان آورده میشد، دانستهاند، تأویل را در اینجا به حقیقت و مآل طعام و ماهیّت و کیفیّت و سایر احوال آن معنا کردهاند.[۲۵۱]
علاوه بر موارد یاد شده، کلمهی تأویل دوبار در مورد کارهایی که حضرت خضر۸ انجام داد و اسرار و اهداف آن برای حضرت موسی۸ پنهان بود به کار رفته،[۲۵۲] که در این دو مورد، به معنای حکمت و اسرار آن کارها است. و یکبار در مورد «رجوع به خدا و رسول، برای اطاعت از حکم و داوری آنان در تنازعی که پیش آمده» به کار رفته،[۲۵۳] و یکبار در مورد «ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم» استعمال شده است،[۲۵۴] که هرچند تعبیرات مفسران در بیان معنای آن، در این دو مورد مختلف است،[۲۵۵] ولی این دیدگاه که مراد از آن، نتیجه و ثمری است که بر آن کارها مترتب میشود و میتوان آن را «عاقبت» نامید، با ظاهر آیه سازگارتر است.
و اما پنج مورد که در مورد قرآن به کار رفته است (دوبار به طور قطع و به اتّفاق مفسّران[۲۵۶] و سه بار به حسب ظهور[۲۵۷] و بنابر نظر مشهور)، گرچه در معنای تأویل در این خصوص در بین مفسّران تا حدّی اختلاف وجود دارد، ولی بر اساس تحقیقی که با دقت در آیات مربوطه و ملاحظهی قراین متّصل و منفصل و روایات مربوط به این آیات انجام گرفته، تأویل قرآن در لسان آیات کریمه و روایات مربوط به آن، در معانی ذیل به کار رفته است:
الف)معنای حقیقی و منظور واقعی برخی از آیات متشابه؛
ب)معنا و معارف باطنی آیات کریمه، أعمّ از آیات محکم و متشابه؛
ج)مصداق خارجی و تجسّم عینیِ وعد و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیشگوییهای آن؛
د)مصادیق برخی از آیات کریمه، که از دید عرف و افراد عادی پنهان است.
بحث انگیزترین آیهی دربردارندهی واژهی تأویل، آیهی ۷ سورهی آل عمران میباشد که دیدگاههای مهم دربارهی تأویل برگرفته از همین آیه است. در آیهی مذکور تأویل به گونهای با معنای متشابه پیوند خورده است و شناخت تأویل ارتباطی تنگاتنگ با آیات محکم و متشابه دارد.
۳-۵-۲-۱-اختصاص تأویل به آیات متشابه
«تشابه در قرآن بر دو وجه آمده:
۱- به معنای شبیه و همانند که بر دو قسم است:
الف)همانندی معنوی مانند: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )(زمر/۲۳)، که مقصود شباهت داشتن هر قسمت با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی، معجزه بودن و عدم ایراد و تناقض است.
ب)همانندی ظاهری، مانند: (…هَـذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً… )(بقره/ ۲۵)؛ و نیز (…وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ… )(انعام/ ۱۴۱).
۲- متشابه به معنای شبهه برانگیز که این هم بر دو قسم است:
الف)معنوی مانند: (…وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ… )(آلعمران/۷).
ب)ظاهری مانند: (قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا… )(بقره/۷۰).»[۲۵۸]
«متشابه آیهای است که با آنکه بر مدلول لفظی خود دلالت میکند و ظهور در معنای خود دارد، ولی از نظر مقصد و مراد، دستخوش تردید و شبهه است و دل به آن معنای ظاهری آرام نمیگیرد و زمینهی فتنهجویی در آن وجود دارد. به تعبیر دیگر، در آیات متشابه، الفاظ آیه بر موضوعٌ له خودشان دلالت تام دارند و متشابه بودن آن به دلیل قصور لفظی آن نیست تا در نتیجه، محکمات، همانند خاص و قید و قرینهی موضوعٌ له لفظ را مشخص نمایند، چون اصولاً غرابت و اجمال لفظی به اصطلاح مشهور وجود ندارد، بلکه تشابه از این روی پدید آمده که آیه هم بر معنای مراد و مقصود که قابل پذیرش و منطقی است و هم بر معنای غیر مراد و مقصود قابل انطباق است. تشابه نه از اوصاف لفظ و نه از اوصاف أعم از لفظ و معنی، بلکه فقط از اوصاف خاص معنی است. ظاهر آیات متشابهات با آیات محکمات ناسازگار، بلکه در تضاد و تعارض است، اگر تعارضی ظاهری میان محکمات و متشابهات نباشد، عنوان أمّ الکتاب بودن محکمات و مرجع و مفسربودن آنان، تصور درستی ندارد. و چون قرآن آمده است که در حوزههای گوناگون زندگی سامان بخش و آرامش آور باشد، ابتدا خود باید آرام گیرد و آیات متشابه را که ناآرام و دستآویز فتنه آوران است به سوی ساحل آرامش رهبری نماید. و محکمات بر اساس معرفی خود قرآن، أمّ الکتاب، مرجع، مفسر و آرام بخش متشابهات معرفی شدهاند.»[۲۵۹]
«تأویل متشابه، آنگاه است که بیننده را ازحیرت درآورده، نظر او را به وجه صحیح آن معطوف دارد، در واقع چهرهی لفظ را به آن سو که تنها حق خودنمایى مىکند بازگرداند.»[۲۶۰] «سخن علامه طباطبایى۶، در توجیه وجود این آیات، چنین است: وقوع آیات متشابه در قرآن بهخاطر خضوع قرآن در القاى معارف عالیهاى مىباشد که آن معارف عالیه را در اسلوبهاى عمومى ریخته و این اسلوب براى معانى مخصوص وضع شده است، لذا الفاظ قادر به ایفاء و القاى تمام معانى مورد نظر نمىباشند، مگر براى کسانى که در سطحى عالى از معرفت باشند.»[۲۶۱]
«پس کلام حق (قرآن کریم)، هرگاه نمودی جز حق داشته باشد، و به باطل همانند آید، آن را متشابه گویند. طبق این تعریف، تشابه، در مورد آیات متشابهه، تشابه حق و باطل است، سخن حقگونهی حق تعالی، باطلگونه جلوه کند. از این رو، تشابه، علاوه که بر چهرهی لفظ یا عمل، پردهی ابهام افکنده، موجب شبهه نیز میگردد. و هرمتشابهی، علاوه بر تفسیر که رفع ابهام میکند، به تأویل نیز نیاز دارد، تا دفع شبهه نماید. پس تأویل نوعی تفسیر است که علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز میکند. بنابراین، مورد تأویل، نسبت به تفسیر، أخص مطلق است. لذا تأویلگر (عالم به تأویل) لفظ را از سرگردانی بیرون آورده، به قرارگاه اصلی خود بازمیگرداند. در نتیجه آیات متشابه آیاتی است که معنای حقیقی و مراد واقعی آن ظاهر نیست، برخلاف آیات محکم که معنای آنها طبق اصول محاوره، ظاهر و آشکار است. این آیات، به این سبب متشابه نامیده شدهاند که معنای حقیقی و مقصود از آنها بین چند معنی مردد گشته و معنای حقیقیشان به معنای غیر حقیقی مشتبه شده است؛ که کشف آن معنا و مراد حقیقی، همان تأویل متشابه میباشد.»[۲۶۲]
تأویل، تنها مختص متشابهات نیست؛ بلکه مربوط به تمام قرآن است. اما تأویل متشابهات غیر از تأویل تمام قرآن است، که در بحث تأویل از نگاه آیتالله جوادی آملی، به نقل این مطلب از ایشان میپردازیم.
۳-۵-۳-تأویل از نگاه آیتالله معرفت
«تفسیر رفع ابهام از لفظ مشکل است؛ بنابراین جایگاهش، رفع ابهام از معنا، به سبب پیچیدگی است که در لفظ حاصل شده است. اما تأویل، از ریشهی «أول» گرفته شده، لذا تأویل به معناى ارجاع دادن مىباشد. تأویل در موردى به کار مىرود که گفتار یا کردارى مایهی شبهه گردیده، موجب حیرت و سرگردانى شده باشد.»[۲۶۳]
«تأویل، رفع شبهه از متشابه، أعم از اقوال و افعال است. بنابراین جایگاهش، در هنگام وقوع شبهه در قول یا عمل است که سبب پنهان شدن حقیقت گشته است. حقیقتی که هدف نهایی یا معنای مراد است. بنابراین تأویل از بین بردن خفاست؛ پس علاوه بر اینکه رفع ابهام است، دفع شبهه نیز میکند. چراکه هرجا تشابه در لفظ وجود دارد معنا نیز مبهم است. لذا تأویل دفع و رفع با هم است.»[۲۶۴]
«تأویل، همان بطن قرآن است که دلالت درونی قرآن را میرساند و در مقابل ظهر قرار دارد که همان دلالت برونی قرآن است. لذا تمام آیات قرآن از محکم و متشابه دارای تأویل میباشد. پیامبر۲ میفرماید: «ما فی القرآن إلّا و لها ظهر و بطن»، آیهای در قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطن دارد. و از امام باقر۸ پرسیدند، مقصود از ظهر و بطن چیست؟ ایشان فرمودند: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله».[۲۶۵]
«ظهر قرآن همان دلالت ظاهری آن است که از قرائنی مانند شأن نزول به دست میآید و جنبهی خصوصی دارد، ولی بطن قرآن دلالت باطنی قرآن است که با قطع نظر از قرائن موجود، برداشتهای کلی است که از متن قرآن به دست میآید، و همه جانبه و جهان شمول است؛ لذا پیوسته مانند ماه و خورشید در جریان و قابل تطبیق در زمانها و مکانهای مختلف است که مناسب آن میباشد؛ که اگر چنین نبود، هر آینه قرآن از استفادهی دائمی ساقط میگردید. این برداشتهای کلی و جهان شمول است که تداوم قرآن را برای همیشه تضمین کرده، همواره آن را زنده و جاوید نگاه داشته است.»[۲۶۶]
«براى تأویل معناى سومى آمده و آن تعبیر رؤیا (تعبیر خواب) است که در سورهی یوسف هشت بار به کار رفته. در آنجا که دو نفر زندانى خواب خود را براى حضرت یوسف ۸بازگو کردند، آنگاه تقاضاى تعبیر آن را نموده گفتند: (…نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ… )(یوسف/۳۶)، ما را به تعبیر آن آگاه ساز، همچنین است آیات دیگر آن سوره.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 12:50:00 ق.ظ ]
|