ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد جایگاه سیاست های پولی و مالی با تاکید بر بخش نفت در یک ... |
در این فصل مبانی نظری سیاستهای پولی و مالی و ارتباط آن با بخش نفت بررسی شده است. در ابتدا مبانی نظری و کارهای تجربی انجام شده در زمینه سیاستهای پولی و نفت مورد بررسی قرار گرفت. سپس مبانی نظری و مطالعات تجربی انجام شده در زمینه سیاستهای مالی و ارتباط آن با بخش نفت مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در بخش بعدی با بهره گرفتن از یک مدل تئوریک در چارچوب تعادل عمومی اثرات یک رونق صادراتی مانند افزایش قیمت نفت مورد بررسی قرار گرفت. با نادیده گرفتن ملاحظات پولی، با افزایش قیمت نفت، قیمت کالاهای غیرقابل مبادله افزایش خواهد یافت. اگر افزایش در قیمت نفت منجر به مازاد عرضه پول در کوتاهمدت شود، پرش قیمت کالاهای غیرقابل مبادله نسبت به حالت قبلی بیشتر خواهد بود و به کندی به تعادل بلندمدت برخواهد گشت. نهایتاً اگر فوراً بعد از افزایش در قیمت نفت یک مازاد تقاضا برای پول وجود داشته باشد، قیمت کالاهای غیرقابل مبادله به زیر تعادل نهایی پرش خواهد کرد و سپس به سمت مقدار تعادل پویای اقتصاد حرکت خواهد کرد.
نهایتاً در انتهای این فصل نحوه اثرگذاری افزایش قیمت نفت در قالب معادلات ریاضی مورد بررسی قرار گرفت.
-
- فصل چهارم
-
- مبانی نظری الگوهای DSGE
۴-۱- مروری بر مبانی نظری الگوهای DSGE
الگوهای تعادل عمومی پویای تصادفی یک مدل بهینهسازی اقتصاد خرد است که طی سالهای اخیر در ادبیات اقتصاد کلان مطرح شده است. این مدلها ابزار مناسبی برای ایجاد چارچوبی منسجم در بحثهای سیاستگذاری و تحلیلی محسوب شده و توانایی پاسخگویی به مسائلی همچون تغییرات ساختاری، پیش بینی و پیشگویی آثار تغییرات سیاستی و آزمایشات کانترفکچوال[۲۰۲] را دارند. مدلهای تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE) شاخه از تئوری تعادل عمومی کاربردی است و در واقع روششناسی آن به توضیح پدیدههای کلی اقتصاد مانند رشد اقتصادی، چرخهای تجاری و آثار سیاستهای پولی و مالی با بهره گرفتن از اصول اقتصاد خرد کمک می کند[۲۰۳].
این مدلها رابطهای میان ساختار اقتصادی و پارامترهای فرم تقلیل یافته (برای بررسی اثر نهایی هر متغیر بر روی سایر پارامترها) ایجاد می کنند که این کار در سایر الگوهای اقتصاد کلان با مقیاس بزرگ امکان پذیر نیست. دستاوردهای اخیر الگوهای DSGE تنها از لحاظ تئوریک قابل توجه نیست، بلکه به عنوان ابزاری مناسب برای پیش بینی و تحلیل سیاستهای مقداری در اقتصاد کلان سنجی نیز خود را مطرح ساخته است. همانگونه که از نام این مدلها مشخص است، مدلهای تعادل عمومی پویای تصادفی برخلاف مدلهای تعادل عمومی محاسباتی (CGE)، قابلیت بررسی پویاییهای متغیرهای مدل در طی زمان را دارند و لذا علاوه بر اینکه قادر به تجزیه و تحلیل متغیرهای جریانی[۲۰۴] هستند، توانایی تحلیل متغیرهای انباره[۲۰۵] را نیز دارند.
نگرش DSGE سعی در مدل بندی تمام متغیرها در اقتصاد به صورت همزمان دارد؛ بنابراین الگوهای DSGE اغلب به توضیح چگونگی رفتار بنگاهها، مصرف کنندگان، دولت و مقام پولی میپردازند و اینکه چگونه این عملکردهای جدا از هم نتیجه و دستاورد کل اقتصاد را تعیین می کند.
در رویکرد مدلهای تعادل عمومی تصادفی پویا از تعادل عمومی برای مدلسازی کمک گرفته می شود و در آن از فنون بهینهسازی تصادفی بین دورهای برای حل مسایل تصمیم گیری در خانوارها و بنگاههای نمونه استفاده می شود. مدلهای DSGE بر حسب پارامترهای ساختاری مهم، از قبیل پارامترهای ترجیحات، تکنولوژیهای تولید و توزیعهای احتمالات سلایق افراد و … بیان میشوند. در عمل، اشکال بسیار سادهای برای این توابع همانند تابع مطلوبیت توانی و تابع تولید کاب-داگلاس انتخاب میشوند. معهذا، قواعد حاصله برای تصمیم گیری بهینه، توابع پیچیدهای از متغیرهای اقتصاد کلان هستند. مقدار تقریبی این توابع بر اساس مقادیر جبری متغیرهای اقتصاد کلان در حالت پایدار بدست میآیند تا به این ترتیب سیستم خطی-لگاریتمی از معادلات انتظارات عقلایی با مؤلفه های پیشین و پسین بدست آید. ضمن آنکه در این روش الگوسازی فرض می شود الگوی کارگزار نمونه اقتصادی در این مدل قابل قبول است، فرایند اصلی مورد بررسی نیز تا آیندهای نامحدود باثبات خواهد بود. فرض اخیر به طور ضمنی مطرح می شود (گرچه کمتر بر وجود آن اذعان می شود) تا بتوان ارزش جاری انتظاری برای متغیرهای تنزیل شده آتی که وارد راه حل انتظارات عقلایی میشوند بدست آید.
مدافعین رویکرد مدلسازی به روش DSGE در اقتصاد کلان چنین استدلال می کنند که این رویکرد توجه جدیتر به نظریه اقتصادی نسبت به روش سیستم معادلات همزمان، SEM، دارد[۲۰۶]. استخراج روابط مربوط به این مدل به صورت راه حلهایی برای مسائل بهینهسازی میان دورهای خانوارها و بنگاهها دلالت بر آن دارد که این مدل دارای نوعی سازگاری درونی و رابطهای با نظریه اقتصادی است که در مدلهای سنتی کلان مقیاس اثری از آنها نیست.
به هر حال تفاوتهای مهمی میان این دو رویکرد به لحاظ محتوا وجود دارد. بالاخص باید به این مسئله اشاره کرد که این دو رویکرد به لحاظ نحوه بررسیشان برای پویاییهای کوتاهمدت تفاوتهای قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. مدلهای DSGE نه فقط شکل روابط میان متغیرهای اقتصادی را که در بلندمدت وجود دارد ارائه می کنند، بلکه به صراحت روند پویای متغیرهای اقتصاد کلان در پاسخ به شوکهای داده شده را نیز نشان می دهند. در این راستا چنین استدلال می شود که شالودههای مدلهای متفاوت کینزی ماهیتاً خصلت ایستا دارند و پویاییهای زمانی به طور دلخواه و از طریق مکانیزم های ضریب شتاب برای رفتار سرمایه گذاری و یا از طریق وارد ساختن چسبندگیهای اسمی در دستمزدها و تعیین قیمتها و یا از طریق بهکارگیری مکانیزم های تعدیل جزیی در اشکال مختلف وارد مدل میشوند[۲۰۷]. مطابق چنین استدلالی، فقدان انسجام در نحوه استخراج ویژگیهای پویای بلندمدت در مدلهای کلان مقیاس نشاندهنده یکی از نقایص بنیادین SEMهای کلان مقیاس میباشد. بدین ترتیب این دیدگاه تقویت می شود که روند تکاملی بلندمدت اقتصاد کلان را میتوان مستقل از نوسانات کوتاهمدت و میانمدت در نظر گرفت. بالعکس، در اینجا هیچگونه ناسازگاری و یا دوگانگی میان عوامل تعیین کننده نوسانات بلندمدت و کوتاهمدت در مدلهای DSGE وجود ندارد. اگر چه دوره زمانی بلندمدت به طور صریح و در کلیت آن در مدلهای DSGE مشمول مدلسازی نمی شود، داده های حقیقی نیز در اغلب موارد قبل از آنکه به طور کافی تجزیه و تحلیل شوند به طور اختیاری فیلتر میشوند.
در واقع، میتوان میان دو مرحله در روند توسعه مدلهای DSGE که دارای تبعات جداگانه ای برای مدلسازی پویاییهای کلان هستند تمایز قایل شد. در وهلهی اول، یکی از انگیزه های بلند پروازانهی اصلی که در محور طراحی مدلهای DSGE قرار داشت عبارت بود از اثبات این نکته که عکسالعملهای پویای اقتصاد کلان با آن مدلی سازگار هستند که در آن هیچگونه شکست بازار وجود نداشته، پیامدهای پیش بینی شده دارای حالت بهینه پارتویی[۲۰۸] بوده و هرگونه دخالتی از سوی یک برنامهریز اجتماعی برای وادار ساختن کارگزاران به تغییر رفتارشان موجب کاهش رفاه شود. دستورالعمل کاری نظریه «سیکل واقعی تجاری» که در کانون مرحله اول توسعه رویکرد DSGE به مدلسازی قرار داشت نتیجتاً موجب کاهش اهمیت نقش بالقوهی سیاست پولی در ایجاد نوسانات اقتصادی شده و در عوض توجه قابل ملاحظهای را معطوف شوکهای واقعی مینمود. در واقع بسیاری از روشهای اندازه گیری و جایگذاری پارامترها بکار گرفته شده در مرحله اول شکل گیری آثار مربوط به DSGE تماماً نقش بخش پولی را نادیده میگرفتند.
متعاقباً به سرعت مشخص شد که مرحله اول از شکل گیری مدلها، مستلزم برخی اصلاحات بود تا امکان فهم درست نوسانات اقتصادی میسر شود. اولین نسل مدلهای DSGE نتیجتاً به گونه ای تعمیم یافتند که شامل ویژگیهای دیگری از قبیل موارد ذیل شوند: هزینه های تعدیل[۲۰۹]؛ یادگیری و استخراج علائم[۲۱۰]؛ کلی سازی[۲۱۱]؛ پیشرفتهای تکنولوژیک درونزا[۲۱۲] و ناهمگنیهای اطلاعات[۲۱۳]. معهذا، هنوز مشخص نبود که آیا امکان تدوین و بسط مدلی وجود داشت که توانایی بررسی همزمان تمام عوامل مورد نظر را به شکل رضایت بخشی داشته باشد و حتی در صورت وجود چنین توانایی آیا از شفافیت بیشتر و سهولت افزونتری در تفسیر در قیاس با سایر مدلهای کلان مقیاس موجود برخوردار باشد یا خیر. علاوه بر این، با توجه صرف به عوامل خاص ایجاد پویایی، مدلهای مرحله اول به تبعیت از رویکرد DSGE به احتمال زیاد دارای ویژگیهای محدودکنندهی بیش از اندازهای بودند. در واقع چنان که بعدها مشخص گردید، هنگام مواجه این مدلها با داده های واقعی شواهد بدست آمده دلالت بر آن داشته که چنین موضوعی در عمل صحت دارد[۲۱۴].
مرحله دوم در روند توسعه مدلهای DSGE حاکی از نوعی بازگشت به ویژگیهای اساسی و سادهتر مدلهای اولیه DSGE بود که در آن شالودههای خرد نوسانات کلان اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. در عین حال توجه بیشتری به آن دسته از عوامل پولی معطوف گردید که چرخههای تجاری را تحت تأثیر خود قرار میدادند. در این راستا تلاش های اولیهای برای وارد ساختن پول در مدلهای DSGE صورت گرفت[۲۱۵]. اکنون آثار اقتصادی قابل ملاحظهای در مورد مدلهای DSGE کینزی جدید در حال تدوین است که در محور آنها چسبندگیهای دستمزدها و قیمتها قرار گرفته و هدف اصلی از طراحی آنها بررسی اثرات سیاستهای پولی است[۲۱۶].
در این مدل خانوارها:
-
- مصرف کننده هستند؛
-
- تصمیم میگیرند که چه مقدار مصرف کنند و چه مقدار سرمایه گذاری کنند؛
-
- عرضه کننده انحصاری انواع مختلف نیروی کار هستند؛
در مقابل بنگاهها
-
- کارگر استخدام می کنند؛
-
- سرمایه استخدام می کنند؛
-
- عرضه کننده انحصاری کالاهای مختلف هستند و توانایی قیمت گذاری دارند.
هردوی خانوارها و بنگاهها با قیود اصطکاک اسمی[۲۱۷] زیادی روبرو هستند (برای مثال دستمزدها و قیمتهای چسبنده) که توانایی آنان را در تنظیم مجدد دستمزدها و قیمتها محدود مینماید.
در بخش حقیقی، سرمایه به صورت درونزا انباشت می شود و محدودیتهای حقیقی وجود دارد که به علت وجود سرمایه گذاری، هزینه های تعدیل، هزینه های ثابت و متغیر بهکارگیری سرمایه ایجاد می شود.
عادات مصرفی خانوارها مقاومتهایی را در مصرف آنان ایجاد می کند. تابع مطلوبیت خانوارها بر حسب مصرف فراغت و تراز پولی جدا ناپذیر است. سیاست مالی بر حسب تنظیمات ریکاردینی است. سیاست پولی از طریق قانون بازخور نرخ بهره تعیین می شود و در پاسخ به انحراف از نرخ بهره و برخی شاخص های فعالیت اقتصاد است.
این مدل پایهای با ساختار تصادفی مرتبط با انواع شوکها مانند[۲۱۸]:
-
- شوک طرف عرضه (بهرهوری و نیروی کار)؛
-
- شوک طرف تقاضا (ترجیحات سرمایه گذاری و مخارج دولت)؛
-
- شوک پولی (نرخ بهره و سایر متغیرهای هدف)
پایهگذاری شده است که این شوکها معمولاً از یک فرایند خودرگرسیونی مرتبه اول تبعیت می کنند[۲۱۹].
به عبارت دیگر یک مدل ساده DSGE کینزی جدید شامل یک منحنی IS میباشد که میزان تولید را با نرخ بهرهی حقیقی انتظاری مرتبط میسازد و یک منحنی فیلیپس که تورم را با میزان تولید و تورم انتظاری مرتبط ساخته و اندازه گیری آن بر اساس میزان انحراف از خط روند صورت میگیرد و نیز یک قاعدهی سیاستگذاری که نرخ بهرهی اسمی را به میزان تولید و تورم مرتبط می کند. انگیزه طرح منحنی IS با توجه به رفتار بهینه خانوارها شکل میگیرد و طراحی منحنی فیلیپس مبتنی بر رفتار قیمت گذاری معطوف به حداکثرسازی سود در بنگاههایی است که در شرایط رقابت انحصاری فعالیت می کنند. نهایتاً شکل قاعدهی سیاستگذاری مذکور بر اساس رفتار یک سیاستگذار استوار میباشد که اقدام به بهینهسازی تابع هدفی می کند که رفاه افراد را بر اساس میزان تولید و تورم توصیف می کند. همانگونه که در تمام مدلهای DSGE نیز ملاحظه می شود، تصمیمات اتخاذ شده از سوی خانوارها، بنگاهها و سیاستگذاران به یکدیگر مرتبط بوده و در بین دوره های زمانی مختلف تحقق مییابند و نتیجه آنها شکل گیری ساختارهای آشکار و پویای اقتصادی است. در این مدلها توجه خاصی به چسبندگیهای موجود در روند تعیین قیمتها و قراردادها می شود. اینگونه مفروضات مدلسازی تبعات مهمی برای ویژگیهای پویای مدل DSGE، توانایی آنها در برازش داده ها و نیز تجزیه و تحلیل سیاستهای پولی دارند. در واقع روشهای مدلسازی که توسط برخی از پژوهشگران بکار گرفته شده اند نشان می دهند که این نسل دوم از مدلهای DSGE توان احتساب پویاییهای انعطافپذیرتری را دارند و این کار با بهره گرفتن از فنون تخمین بیزین صورت میگیرد و میتوانند عملکرد نسبتاً مطلوبی در تبیین دوره های مختلف زمانی عملکرد اقتصاد کلان و نیز پیش بینی رفتار آن داشته باشند[۲۲۰].
۴-۱-۱- علت نامگذاری مدل DSGE
هدف از مطالعات اقتصاد کلان فراهم آوردن مدلی تئوریک است که برای توضیح تحولات کل اقتصاد مفید باشد. الگوهای اقتصاد کلان باید توانایی ارائه چارچوبی مناسب برای سیاستگذاریهای اقتصاد کلان را ارائه دهد. اکثر اقتصاددانان کلان بر این باورند که در حال حاضر الگوهای DSGE که بر پایه رفتار بهینهسازی عوامل است، بهترین ابزار برای بررسیهای کلان اقتصادی است.
-
- پویایی
چرا پویای قابل اهمیت است؟ الگوهای اقتصاد کلان برای آنکه در تحلیلهای سیاستگذاری موثر باشند، باید به تمام موارد مرتبط با سیاستگذاری پاسخ دهند. برای مثال اگر سیاست X را اعمال نماییم، چه اتفاقی رخ میدهد؟ اقتصاددانان کلان به دنبال پاسخهای کاملاً دقیق هستند. برای مثال میخواهند بدانند بعد از اجرای سیاست مربوطه، مصرف، سرمایه گذاری، تولید و تورم در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت چگونه تغییر می کنند؛ بنابراین یک اقتصاددان کلان باید فرایند پویاییهای پیچیده زیربنایی اقتصاد را در نظر بگیرد.
به این علت اکثر اقتصاددانان کلان با اقتصادسنجی سریهای زمانی آشنا شده اند، زیرا سریهای زمانی اجازه توصیف پویاییهای اقتصاد کلان تحت روشی کارا را به آنان میدهد. مدل رایج سریهای زمانی مدل خودرگرسیو برداری یا VAR[221] است. این مدل متغیر را به صورت همزمان در قالب بردارهای که هستند در نظر میگیرد و آن را در قالب مدل زیر می آورد:
(۴-۱)
که در آن یک ماتریس از ضرایب و یک بردار از شوکهاست. VAR یک الگوی متشکل از اقتصاد کلان ارائه میدهد که پویاییهای اقتصاد در آن آورده شده است. بسیاری از شواهد و اصطلاحات فنی که در اقتصاد کلان مطرح می شود، از VAR نشئت میگیرد.
-
- استوکاستیک (تصادفی[۲۲۲])
الگوهای VAR، الگوهای تصادفی محسوب میشوند. متغیرهای کلان به صورت نوسانات تصادفی مشخص میشوند که حقایق آماری موثقی نیز در مورد آنها وجود دارد، برای مثال تغییرات در سرمایه گذاری نوسان بزرگتری نسبت به تغییرات در مصرف دارد.
برای ساخت مدلی که قابلیت هماهنگی با نوسانات مشاهده شده در اقتصاد را داشته باشد باید شوکهای آماری را در نظر داشته باشیم. این شوکها چه هستند و چگونه اقتصاد به آنها پاسخ میدهد، سؤالهای اساسی هستند که در اقتصادسنجی کلان امروز مطرح است.
-
- عوامل بهینه یاب
بنابراین الگوهای VAR الگوهای تصادفی و نه تئوریک هستند و اشکالات خاص خود را دارند.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 08:38:00 ق.ظ ]
|