عامل ۲ : اعتماد در حل مسأله , این عامل توان تصمیم گیری , خودباوری و توانایی فرد را در حل مسأله نشان می دهد.
عامل۳ : سبک اجتناب , این عامل پنهان کردن مسأله و تمایل فرد را به عدم مواجهه و مقابله با مشکلات را منعکس می کند.
عامل۴ : سبک گرایش , این عامل تفکر و نگرش مثبت به جنبه های مختلف زندگی و تمایل به مقابله با مشکلات را نشان می دهد.
نتایج مطالعه پریستر و کلام (۱۹۹۳) اهمیت ارزیابی حل مساله بویژه عامل اعتماد [۳۴] را بعنوان تعدیلگر ارتباطات استرس – افسردگی و استرس – ناامیدی تایید می کند.
مطالعه دیکسون و همکاران ( ۱۹۹۱) نیز نشان داد که عامل اعتماد نسبت به عامل کنترل یا عامل گرایش – اجتناب به طور قابل اطمینانی با افسردگی و نا امیدی ارتباط دارد ( پریستر و کلام , ۱۹۹۳).
هم چنین نتایج تحقیق کسیدی و لانگ ( ۱۹۹۶) نیز حاکی از این است که افراد مبتلا به اختلالات خلقی در حل مساله فاقد اعتماد هستند.
دیکسون , هپنر و آندرسون ( ۱۹۹۱) دریافتند، که از عوامل ارزیابی حل مساله ( اعتماد حل مساله , شیوه گرایش – اجتناب و کنترل شخصی[۳۵] ) عامل اعتماد در حل مساله قویترین ارتباط را با فکر خودکشی و نا امیدی داشت. بنابراین ارزیابی اعتماد که سطح کلی خودکارآمدی فرد را می نمایاند ممکن است انعطاف پذیری کلی که منبع مهمی درمقابله با ناامیدی و فکر خودکشی است را منعکس کند.
پایان نامه
بررسی کسیدی و لانگ ( ۱۹۹۶) نیز نشان داد ، که افراد مبتلا به اختلالات خلقی کمتر احتمال دارد که از شیوه گرایش به حل مساله استفاده کنند.
نتایج پژوهشی هیلی [۳۶] و همکاران ( ۱۹۹۶) نیز حاکی از این است ، که گرایش به حل مسئله با میزان بالاتر رضایت از زندگی و میزان پایین تر افسردگی در آینده ارتباط دارد؛ بر عکس , استفاده از مقابله اجتنابی با میزان بالاتر افسردگی و میزان پایین تر رضایت از زندگی [۳۷] در آینده ارتباط دارد. در تحقیقات اولیه شیوه های حل مساله از چارچوب های مشخص رفتاری تبعیت می نمود ولی در حال حاضر تاکید از نگاه رفتاری به سوی فرایند شناختی با عوامل سبک های حل مساله تغییر جهت داده است هر چند در ادبیات روان شناسی در مورد مفهوم مهارت حل مساله و سبک های حل مساله تفاوت وجود دارد . در همین راستا یکی از جنبه های ارزیابی شناختی کاربرد آن در سبک حل مساله است ؛ که بعنوان فرایند شناختی – رفتاری که در آن افراد راهبردهای مؤثری برای مقابله و کنارآمدن در موقعتیت های استرس زا شناسایی و کشف می کنند پیشنهاد شده است. در مطالعات متعدد سبک حل مساله متغیر بسیار مهمی در تفسیر بیماری روانی , فهم و درک فرایند استرس شناخته شده است

حل مساله و مؤلفه های فراشناختی

حل مسئله به عنوان یک ضرورت اساسی به مهارتهای ذهنی نیاز دارد. اما ورای این مهارتهای ذهنی ، موارد دیگری نیز وجود دارند. گانیه این موارد را به شرح زیر بر شمرده است :
۱ – فرایندهای تفکر که راهبردهای شناختی نامیده می شوند. راهبردهای شناختی استفاده از متون مناسب ( مهارت های ذهنی ) را در زمان و ترتیب درست , امکان پذیر می سازند.
۲ – مجموعه ای از طرحواره ها یا عناصری از اطلاعات کلاس مربوط به مسئله که به طور معنی دار با هم پیوند دارند به نظر می رسد نوع طرحواره ای که یادگیرنده را قادر می سازد تا افراد مساله را به شیوه معنی دار به مفاهیم کلی تر ربط دهند، آن نوع دانشی است که در حل بسیاری از مسائل مهم است .
تئوری شناخت اجتماعی پیشنهاد می کند برای این که احتمال عملکرد یادگیرندگان در خصوص استفاده از حل مسئله بالا رود آنها باید :
استرس ورهایی را که با آنها برخورد می کنند تشخیص دهند ( درک موقعیت ) .
دانش ومهارت های لازم جهت اجرای مراحل فرایند حل مسئله را داشته باشند (توانایی رفتاری ) .
باور کنند که استفاده از حل مسئله نتایج مفیدی دارد ( نتایج انتظارات ) .
ارزش بالای توالی های مورد انتظار حل مسئله را دریابند ( نتایج پیش بینی ها ) .
برای اجرای مراحل فرایند حل مسئله به استعدادشان اعتماد داشته باشند (خودباوری) .
به خودشان جهت استفاده از مهارتهای حل مسئله پاداش دهند ( خویشتن داری ) .
در چند سال اخیر پژوهشگرانی نظیر شیگما تسا و کاتسومی [۳۸] در آموزش ریاضی ، به اهمیت مؤلفه های فراشناختی در حل مسئله پی برده اند. ایشان معتقدند آگاهی نسبت به اهمیت مؤلفه های شناختی و بالطبع تنظیم آنها نوعی و توانایی ذهنی است که از شناخت متمایز می گردد. این توانایی ذهنی فرا شناخت نام دارد و از مقاله نویسی حوزه علوم شناختی به شمار می رود. فلاول ( ۱۹۸۵) در تعریف فراشناخت می گوید “فراشناخت هر گونه دانش یافعالیت شناختی است که موضوع آن فعالیت شناختی باشد یا این که فعالیت شناختی را تنظیم نماید .”
در واقع حل مسئله مهارت شناختی فوق العاده پیچیده ای است که در مقایسه با سایر فرایند های شناختی نظیر زبان آموزی تشکیل مفهوم ، مستلزم سطح بالاتری از پردازش اطلاعات است. این فرایند سبب می شود که توجه ، ادراک ، حافظه و سایر فرایندهای پردازش اطلاعات به شیوه ای هماهنگ برای دستیابی به هدف بر انگیخته شوند، از این رو نهایت حل مسئله حتی در مورد تکالیف و مسائلی که ساختار روشن و تعریف شده ای دارند به عنوان یکی از پیچیده ترین شکل های رفتار آدمی تلقی می شود.

حل مسئله – تصمیم گیری

حل مسئله سطح عمده ای از مهارت شناختی است و تفکری است که از مجموعه نگرش ها ، رفتارها
و مهارت هایی که می تواند آموخته شود تشکیل می شود. این بخش از مهارت های زندگی شامل دو فرایند حل مسئله است. ۱ – فرایند خودکار یا اتوماتیک . ۲ – فرایند ارزیابی کننده ، فرایند خودکار مربوط به روشی می شود که افراد مسائل خودشان را از طریق راهبردهای تجربه شده در گذشته حل می کنند ، فرایندهای ارزیابی کننده رسمی تر و شکل یافته تر است و شامل شناسایی مشکل ، ارائه راه حل ها ، ارزیابی راه حل‌ها‌, انتخاب ها و تعیین پیامدهای آن ها و در نهایت انتخاب یک روش مناسب به وسیله ی فرمول بندی یک طرح یا برنامه جهت حل مشکل می باشد. به نظر گازدا [۳۹] اگر چه اصطلاح حل مسئله و تصمیم گیری همراه با هم یک بُعد از مهارتهای زندگی را تشکیل می دهند اما بین آنها تمایز وجود دارد. اصطلاح حل مسئله در مورد اموری که دارای یک راه حل مناسب و مشخص هستند به کار می رود. اما اصطلاح تصمیم گیری بیشتر در مورد موقعیت هایی به کار می رود که با موضوعات و مسائلی که راه حل مشخص و مناسب ندارند ، سر و کار دارند .
دزوریلا و گلدفرید[۴۰] ( ۱۹۹۸) پنج مرحله را برای فرایند حل مسأله تعیین نموده اند. ۱ -تشخیص و درک کلی از مشکل . ۲ – شناسایی مشکل . ۳ – تولید راه حل های مختلف . ۴ – تصمیم گیری . ۵ – اثبات یا تائید راه حل .
در اکثر روش های تصمیم گیری دو مرحله قابل تشخیص وجود دارد:
الف – بررسی کردن که شامل جمع آوری اطلاعات ، تعیین ارزش ها ، تعیین اهداف ، ایجاد راه حل های مختلف و ارزیابی آن ها است.
ب _ انتخاب و به کارگیری یک راه حل مناسب که شامل فرایند انتخاب راه حل عملی ، به کارگیری و اقدام است.
(فریدمن ۱۹۸۹) [۴۱] معتقد است که در همه سبک های تصمیم گیری ، سطوح مشخصی از تفکر و تصمیم قابل مشاهده است. بنابراین دو مرحله در فرایند تصمیم گیری به صورت ابعادی با سطوح متفاوت از پایین به بالا مطرح می شوند.
تفکر سطح پایین : فقدان تفکر و عدم توجه به مشکل است.
تفکر سطح متوسط : تفکر سطحی درباره مشکل ، ارائه راه حل های متناوب و همچنین وابستگی منفعلانه به نظرات دیگران .
تفکر سطح بالا: تفکر عمیق در جهت شناخت مشکل ، انتخاب چندین راه حل ، جهت ارائه راه حل نهایی و ارزیابی راه حل ها .
تصمیم گیری سطح پایین : از بین راه حل ها ، انتخابی صورت نمی گیرد و به معنای فقدان تصمیم است .
تصمیم گیری سطح متوسط : یک راه حل انتخاب می شود ، اما سطح پایینی از احساس مسئولیت و تعهد وجود دارد و به معنای عدم ثبات تصمیم است.
تصمیم سطح بالا : یک راه انتخاب می شود و در عین حال میزان بالایی از تعهد و مسئولیت در به کارگیری و انجام کامل و دقیق آن وجود دارد.

دیدگاه های گوناگون در زمینه حل مسئله

نظریه گشتالت[۴۲] :
از میان اولین آزمایشگران علاقه مند به مسئله گشایی می توان از روان شناسی گشتالت در آلمان نام برد.
بنا به باور گشتالتی ها ، مسائل به ویژه مسائل ادراکی ، وقتی پدید می آیند که تنش یا فشاری به عنوان نتیجه برخی تعاملات بین ادراک و عوامل حافظه رخ دهد. به وسیله تفکر در باب یک مسئله ، یا از طریق بررسی آن از زوایای مختلف ، دیدگاه درست می تواند در لحظه بینش پدید آید.( سولسو ۱۹۹۱/ ماهر ۱۳۸۱) از نظر کهلر[۴۳] ( یکی از سردمداران مکتب گشتالت) فرایند دستیابی به یک راه حل واقعی حتما” باید شامل مفهوم کلیدی بینش باشد یعنی یک تجدید ساختار شناختی که باعث می شود و یک مسیر غیر مستقیم ، به عنوان راهی که به هدف کاهش دهنده تنش منتهی می شود ادراک میگردد .تاکید کهلر به شکل بندی ادراکی برای رسیدن به حل مسئله ، شاید مهمترین اصل در فرایند حل مسئله محسوب شود. حصول بینش همیشه تحت شرایط دیداری وهندسی و مطلوب که از نظر کهلر ضرورت مطلق دارند، به وقوع می پیوندد.( نایک لند ۲۰۰۳ به نقل از غنایی ۱۳۸۳)

دیدگاه رفتار گرایی[۴۴] و شناختگرایی:

از نظر یک روانشناس شناخت گرا، مسئله به دلیل ماهیت خاص خود تعادل ارگانیسم را بر هم میزند.ارگانیسم با دستیابی به بینش ، مسئله را حل نموده و در نتیجه تعادل پیشین را به دست می آورد .در صورتیکه رفتار گرایان چه در گذشته و چه در حال یکی از دو تبیین زیر را مورد حل مسئله می پذیرند:
ممکن است شخص تجربیاتی را که قبلا” کسب کرده به موقعیت جدید انتقال دهد .
و یا همانند سایر موقعیتهای یادگیری وسیله ای ممکن است از طریق کوشش و خطا پیش برود.
به هر حال ، از این مکتب حل مسئله آموختنی است.( نایک لند ۲۰۰۳٫ به نقل از غنایی ۱۳۸۳)

دیدگاه پردازش اطلاعات[۴۵] :

دیدگاه پردازش اطلاعات نیز در تبیین پدیده های شناختی ، مانند حل مسئله ، فرضیه هایی را پیشنهاد میکند. در این دیدگاه واژه اطلاعات جهت اشاره به موضوعات ذهنی مختلفی که عملیاتی بر روی آنها انجام می شود به کار می رود.
خصیصه مهم تحلیل فرایند حل مسئله بر اساس دیدگاه پردازش اطلاعات آن است که در چنین تحلیل زنجیره ای از عملیات ذهنی و تولیدات آنها( اطلاعات ) رد گیری می شود . (نایک لند ۲۰۰۳٫ به نقل از غنایی ۱۳۸۳)

مراحل حل مسئله :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...