لودویگ: مطمئناً خوب است.
روبن: بسیار خوب، آیا ریاضی را دوست دارید؟
ایمره: درس خوبی است.
لودویگ: امتحان ساده‌ای بود.
روبن: بعداً می‌فهمید که هر چه بالاتر بروید، ریاضیت سخت‌تر می‌شود. (بچه‌ها عکس‌العملی نشان ندادند)
روبن: شما هر دو در امتحان به یک سئوال جواب اشتباه داده‌اید. آیا این سئوال را به یاد دارید؟
…،۲،۴،۸،۱۶؟
لودویگ: بله یادم است، سئوال ساده‌ای بود.
روبن: جواب تو ۱۶ بود.
ایمره: اشتباه است. ولی جواب من درست است.
روبن: تو جواب داده‌ای ۲٫
ایمره: بله و جواب درست هم همین است.
روبن: نه، هر دو اشتباه کردید. جواب ۳۲ است.
ایمره: از کجا می‌دانید؟
روبن: از کجا می‌دانم؟ من در این جا معلم ریاضی هستم.
لودویگ: خوب، پس جواب درست ۱۶ است.
روبن: نه، من برایتان توضیح می‌دهم. با ۲ شروع کنید و هر بار عدد را دو برابر کنید. ۴ دوبرابر ۲ است. ۸ دوبرابر ۴ است. ۱۶ دو برابر ۸ است. بنابراین عدد بعدی ۳۲ است، چون دو برابر ۱۶ است.
دانلود پروژه
لودویگ: بسیار خوب، من فهمیدم که شما چطور به جواب رسیدید.
روبن: خوب، حال اگر ما بخواهیم یک مرحله جلوتر برویم، عدد بعدی چیست؟
لودویگ: ۳۲ است.
ایمره: نه، جواب همان ۲ است.
(از جوابش متعجب شدم. یک لحظه خواستم فریاد بزنم. ولی این کار را نکردم. نفس عمیقی کشیدم و به زحمت لبخندی زدم)
روبن: بسیار خوب، لودویگ. چرا فکر می‌کنی جواب ۳۲ نیست؟
لودویگ: چون ۳۲ یک عدد بزرگ است و می‌توانید در همین جا متوقف شوید.
ایمره: حواست کجاست؟ مگر نمی‌دانی که همینطور نمی‌توانی توقف کنی، وقتی به آخر رسیدی باید دوباره شروع کنی.
روبن: بسیار خوب. شما هر کدام دلیل خود را دارید. ولی لودویگ تو فکر می‌کنی هر عددی که در آخر به تو بدهند، آن قدر بزرگ است که دیگر لازم نیست از آن جلوتر بروی. این طور نیست؟
لودویگ: نمی‌دانم، مگر چه اشکالی دارد؟
روبن: و تو ایمره، نظر تو این است که در یک دنباله، وقتی به عدد آخر رسیدی به این معنی است که باید برگردی و دوباره شروع کنی. درست می‌گویم؟
ایمره: خوب معلوم است، شما که نمی‌توانید برای همیشه یک جا بایستید. می‌توانید؟
روبن: چه اشکالی دارد که ما این کار را ادامه دهیم، یعنی هر بار عدد را دو برابر کنیم.
لودویگ: درست است، اگر بخواهیم می‌توانیم این کار را بکنیم.
ایمره: مطمئناً هیچ اشکالی ندارد.
روبن: متشکرم. پس اعتراض نمی‌کنید اگر بگویم عدد بعدی ۶۴ است.
لودویگ: چرا نه.
روبن: بگذارید سئوال را طور دیگری از شما بپرسم، آیا به نظر شما همیشه می‌توانید دو برابر کردن را تا جایی که دوست دارید ادامه دهید.
ایمره: آیا چنین چیزی ممکن است؟ چه طور؟
لودویگ: بالاخره بعد ا ز مدتی خسته می‌شوید و این کار را رها می‌کنید.
روبن: خوب، درست است، ولی منظور من وجود یک اصل می‌باشد.
لودویگ: چه اصلی؟
ایمره: بله، آن اصل را به ما هم یاد بدهید.
روبن: این اصل که همیشه می‌توان یک مرحله جلوتر رفت و کار را ادامه داد.
لودویگ: منظورتان این است که چون می‌توانیم، باید حتماً این کار را ادامه دهیم.
روبن؟ آیا موضوع را به شوخی گرفته ای؟
ایمره: نه، آقای هرش. او قصد شوخی ندارد.
روبن: خوب. می‌خواهم مستقل فکر کنی، اما سعی نکن این کار را به مسخره بگیری. (جوابی داده نشد)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...