بررسی پایان نامه های انجام شده درباره : بررسی تطبیقی دیدگاههای آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی در ... |
-احمدبنفارس(د۳۹۰ق): «شبه» به صورتهای: شِبه، شبّه و شبیه بیان شده است. و «الشَبَهُ» به جواهری گفته میشود که شبیه طلا باشد. و اشتَبَهَ الأمران: به زمانی گویند که دو امر یا چیزی با یکدیگر هم شکل گردند و یا شناختشان مشکل گردد.[۳۳]
-جوهری(د۳۹۸ق): وی «شِبه» و «شَبَه» را دو لغت هممعنی میداند. «الشُبهَه»: التباس و مخلوط شدن.و المتشابهات من الأمور: امور مشکل. و المتشابهات: چیزهایی که شبیه و مانند یکدیگر هستند.[۳۴]
-راغب اصفهانی(د۵۰۲ق): حقیقت «الشَّبهُ و الشِّبهُ و الشَّبیهُ» به معنای مماثلت از جهت کیفیت میباشد. مانند رنگ و طعم. و«شَبهَهُ» به معنای آن است که یکی از دو چیز قابل تمییز نباشد؛ به دلیل وجود تشابه بین آن دو چیز از جهت ظاهر و یا معنا. و قول خداوند که میفرماید: (…وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً… )(بقره/۲۵)، یعنی بعضی از آن از جهت رنگ به بعضی دیگر شباهت دارد.[۳۵]
-ابنمنظور(د۷۱۱ق): «شِبه» و «شبیه» را به معنای مثل میداند و «متشابهات» را نیز به معنای همانند معرفی میکند. «المتشابه» یعنی غیر معلوم بودن، چند پهلو بودن، آشکار نبودن. أشتبه فی الأمور: در صحت آن مطلب تردید پیدا کرد. المُشبَّه و المُشتَبَه من الأمور: کار سخت و مشکل، کار درهم و برهم.[۳۶]
-زبیدی(د۱۲۰۵ق): «تشابها اشتَبَها»؛ یعنی هر یک از دو چیزی که به هم شبیه باشند، به گونهای با یکدیگر مخلوط گردند که از هم قابل تفکیک نباشند. «و المتشابه ما لم یُتَلَّقُ معناه من لفظه و هو ضربین: أحدهما إذا رُدَّ إلی المحکم عُرِف معناه، و الآخَر ما لا سبیل إلی معرفه حقیقته»؛ متشابه آن چیزی است که معنا و مراد آن از ظاهر لفظش آشکار نمیگردد و بر دو قسم میباشد: اول آن قسمی است که هنگام بازگشتش به محکم، معنایش شناخته میگردد؛ و دیگر آن است که هیچ راهی برای شناختن حقیقتش وجود ندارد.[۳۷]
-قرشی: «شِبه» به معنای مثل، نظیر. و همچنین است شبیه. شبهه آن است که دو چیز را در اثر مماثلت از یکدیگر نتوان تشخیص داد. برای مثال آیهی(وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا )(نساء/۱۵۷).[۳۸]
با دقت در نمونههای فوق، به خوبی روشن میگردد که در تمام مشتقات مادهی مذکور، نوعی شباهت و مماثلت وجود دارد؛ که این شباهت در بسیاری از حالات باعث نوعی تردید در تشخیص مصداق واقعی مورد نظر میشود.
۱-۴-۳-معنای اصطلاحی «محکم و متشابه»
از دیرباز در بیان محکم و متشابه نزد علما اختلاف بوده است. علت عمدهی این اختلافات، خلط و اشتباهی است که بین بحث و گفتوگو در محکم و متشابه با بحث و گفتوگو در تأویل وجود دارد و در اثر این خلط اختلاف عجیبی در طرح مسأله و چگونگی بحث از آن و نتیجهای که از آن گرفته میشود، پدید آمده است.[۳۹] با تتبع در اقوال علما، میتوان نزدیک به بیست قول در این مسئله پیدا کرد،[۴۰] از جملهی این اقوال عبارتند از:
-طبری (۲۴۴-۳۱۰ق): آیات محکم، آیاتی است که ناسخند و باید به آنها هم ایمان آورد و هم عمل کرد.[۴۱] آیات متشابه، آیاتی است که نسخ شده و باید به آنها ایمان آورد، اما عمل نکرد.[۴۲]
-قاضی عبدالجبار همدانی (قرن۴)، در تعریف «محکم» چنین آورده است: «محکم هرگاه مطابق معنای لغت بوده یا همراه با قرائن باشد، فقط احتمال یک وجه در آن وجود دارد و اگر فردی که به روشهای سخنوری و قرائن آگاهی داشته باشد آن را بشنود، میتواند بر اساس آن استدلال کند.»[۴۳]
-شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق):[۴۴] در نگاه وی «متشابه» آن است که مقصود از ظاهر آن معلوم نباشد و به دلیلی دیگر محتاج باشد. و از آن جهت آن را «متشابه» گویند که وجوهی را محتمل است و تشخیص مقصود به خاطر تشابه آنها به یکدیگر مشکل است و به دلیل خاصی نیازمند میباشد. و از طرفی امکان ندارد همهی وجوه محتمله، مقصود باشد. مانند آیات زیر:
(أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ) (زمر/۵۶)
(وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ) (زمر/۶۷)
(أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ) (فاطر/۸)
ایشان در ادامه مینویسد: «محکم» کلامی است که دلالتش واضح و آشکار است و از ظاهر آن علم به مراد و مقصود بدون قرینه حاصل میشود، مانند: (إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا… )(یونس/۴۴). و «متشابه» کلامی است که از ظاهر آن مراد و مقصودش دانسته نمیشود تا اینکه چیزی که معنای آن را روشن نماید، بدان منظم گردد.[۴۵]
-زمخشری (۴۶۷-۵۳۸ق)، «محکم» را آنچه دانسته که از احتمال اشتباه دور است.[۴۶]
-ابنشهرآشوب (۴۸۸-۵۸۸ق): «متشابه» عبارت است از چیزی که با معنای آن قابل تطبیق نیست. «منظم نیست»، مگر با زیاد کردن یا حذف و نقل کردن آن. و نیز از آنجا که شبیه «محکم» است، بدان «متشابه» گویند. و بعضی از آنجا که مراد اصلی آن با آنچه مراد نیست، مشتبه میگردد، به آن «متشابه» گویند.[۴۷]
-ابنرشد (۱۱۲۶-۱۱۹۸م): وی با دستهبندی مردم به سه دستهی عالمان و عموم مردم و گروهی میانهی دو دستهی یاد شده، معتقد است که برای دو گروه اول، هیچ تشابهی در دین وجود ندارد و تنها برای گروه سوم تشابه مطرح میشود. و مینویسد: «آیاتی که از امور غیبی خبر میدهند از آن جهت که مثل و مانندی در شهود ندارند، امور حسی خوانده میشوند. چون نزدیکترین و شبیهترین موجودات به آنها هستند و برخی از مردم به جای اینکه مقصود را درک کنند، همان مثل را در نظر میگیرند و در نتیجه دچار حیرت و شک میشوند و این همان است که متشابه نامیده میشود.»[۴۸]
-فخر رازی (۵۴۴-۵۹۹ق): هر لفظی که برای معنایی وضع شده است، یا احتمال غیر هم در آن راه دارد، یا ندارد. قسم اول را که احتمال غیر در آن راه ندارد، «نصّ» گویند. اما آن قسم که احتمال غیر هم در آن راه دارد، در این صورت یا احتمال نسبت به یکی از این دو معنا راجح است و یا احتمال یکی از آن دو راحج نیست؛ بلکه مساوی است. در صورت اول که احتمال یک طرف راجح است، آن را «ظاهر» میگویند و طرف مرجوح را «مؤوّل» مینامند. و در صورتیکه لفظ نسبت به هر دو مساوی باشد و طرف راجحی نداشته باشد، آن را «مشترک» مینامند و نسبت به هر دو طرف مجمل است. بنابر این تقسیم، هر لفظی یا نصّ است یا ظاهر، یا مؤوّل، یا مشترک و یا مجمل. اما نصّ و ظاهر در جهت ترجیح مشترکند، الّا اینکه نصّ راجحی است که مانع غیر هم هست اما ظاهر راجحی است که مانع غیر نیست. پس این قدر مشترک بین نصّ و ظاهر را «محکم» گویند. اما مجمل و مؤول بر این مشترکند که لفظ دالّ بر آنها راجح نیست، در عین حال اگرچه راجح نیست، مرجوح هم نمیباشد. ولی مؤولِ غیر راجح به دلیل انفرادش، مرجوح است. پس قدر مشترک بین مجمل و مؤول را «متشابه» گویند؛ زیرا فهم در هر دو قسم حاصل است.[۴۹]
-ابنتیمیه (۱۲۶۳-۱۳۲۸م):[۵۰] «متشابهات» عبارتند از آیاتی که محتمل المعنی هستند و دارای «تأویل» میباشند؛ زیرا خداوند نفرمود: «لا یعلم تفسیره و معناه الّا الله»، بلکه فرمود: (…وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ… )(آل عمران/۷).
-زرکشی (۷۴۵-۷۹۴ق): وی ذیل تعریف «متشابه» میگوید: «متشابه» اصلش این است که لفظ در ظاهر مشابه و در معنا مختلف باشد. همانگونه که خداوند متعال در وصف میوهی بهشتی فرموده: (وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَهٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) (بقره/۲۵)، یعنی دارای مناظر متفق و یکسان و طعمهای مختلف میباشند. به مسألهی غامض و پیچیده، تشابه گفته میشود؛ زیرا در آن جهت مشابهت موجود میباشد. و «متشابه» مثل مشکل میباشد؛ زیرا در شکل تفاوت دارد. یعنی در شکل غیر خودش وارد میشود و لذا مردم به این خاطر در آن اختلاف میکنند و گفته شده «متشابه» امر مشتبهی است که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر میباشد.[۵۱]
-ملاصدرا (۹۸۰-۱۰۵۰ق): «محکم» به معنای ثابت و غیر متغیر و باقی و دائم است.[۵۲] «متشابه» عبارت از آن است که مراد از ظاهرش آشکار نگردد؛ بلکه احتیاج به دلیل دارد. به همین جهت ممکن است دارای احتمالات زیادی باشد. پس از آنجا که «متشابه» است، جایز میباشد همهی آن احتمالات مراد و مقصود باشد.[۵۳]
-فیض کاشانی (۱۰۰۷-۱۰۹۰ق): «محکمات»، یعنی: «أحکمت عباراتها…»، زیرا از اجمال محفوظ است. متشابهات، محتملات هستند و مقصود از آن روشن نمیشود مگر بعد از فحص و دقت نظر تا فضل علمای الهی در استنباط معانی آن آشکار شود و متشابهات به محکمات بازگردانده میشود.[۵۴]
-علامه طباطبایی (۱۲۷۱-۱۳۶۰ق): در نگاه علامه، «متشابه» آیهای است که مراد از آن برای شنونده به مجرد استماع آن معین و مشخص نگردد؛ بلکه میان این معنا و آن معنا مردد گردد تا آنکه آیهی مورد نظر را به محکمات کتاب ارجاع دهد و آن آیات محکمات، معنای آیهی مورد نظر وی را مشخص سازند و آنگونه که باید و شاید تبیین کنند. که در آن صورت آیهی متشابه به واسطهی آیات محکم تبدیل به آیهی محکم میگردد، و آیهی محکم نیز به خودی خود محکم است.[۵۵]
ایشان همچنین پس از اینکه دیدگاههای مختلف را در جهت تعیین معنای محکم و متشابه مورد بررسی قرار میدهد، در تشریح معنای متشابه اینگونه بیان میدارد: تعریفی که آیهی شریفهی (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ) (آل عمران/۷)، از معنای «متشابه» به دست میدهد این است که آیه، ضمن حفظ ویژگی آیه بودن بر یک معنای تردید آمیز و شک برانگیز دلالت کند؛ نه از جهت لفظ به گونهای که روشهای معهود در نزد اهل زبان بتواند آن را علاج کند، مانند آنکه مثلاً عام یا مطلق باشد و بتوان آن را به مخصّص و مقیّد ارجاع داد؛ بلکه از آن جهت که معنای آن با معنای یک آیهی قرآنی که (…لاَ رَیْبَ فِیهِ… )(یونس/۳۷) است، سازگار نیست و آن آیهی دیگر باید حالِ این آیهی متشابه را تبیین کند.[۵۶]
-محمدباقر حکیم (۱۳۵۸-۱۳۸۲ق)، چنین گفته است: «آیات محکم آیاتی است که بر مفهوم معینی دلالت دارند؛ به گونهای که بدون مشکل یا تردیدی معنا و مصداق معینی برای آن مییابیم.[۵۷] ایشان در معنای متشابه مینویسد: «متشابه» عبارت است از آن دسته آیات قرآنی که بر یک مفهوم معین که صورت واقعی و مصداق خارجیِ آن مفهومِ معین، برای ما درهم ریخته و غیر شفاف باشد، دلالت دارند.[۵۸]
-صبحی صالح (۱۹۵۳م): «متشابه» آیهای است که خالی از دلالتی مرجّح بر معنای خود باشد، که بنابر این تعریف، نصّ و ظاهر در مجموعهی آیات محکم قرار میگیرند. نصّ از آن جهت که در ردیف محکم است و عبارت است از لفظی که برای یک معنای مرجح متبادر به ذهن شده است. ظاهر نیز زیر پوشش محکم قرار میگیرد؛ زیرا دلالتش بر معنای مورد نظر هیچ خفا و ابهامی ندارد. مجمل و مؤول و مشکل نیز، زیر مجموعهی متشابه قرار میگیرند؛ زیرا مجمل نیاز به تفصیل دارد و مؤول دلالت بر مورد نظر ندارد، مگر پس از تأویل. و مشکل، دلالتش ناآشکار است و پوشیدگی و ابهام دارد.[۵۹]
-محمدکاظم شاکر (۱۳۴۲ش): وی از میان اقوال متعدد، چند نظر برتر را برگزیده که برخی از آنها عبارت است از: ۱)متشابهات آیاتی میباشند که تفسیر آنها به دلیل وجود تشابهات لفظی یا معنوی مشکل باشد. ۲)متشابهات آیاتی هستند که ظاهر آنها منظور نباشد و به تأویل نیاز داشته باشد.[۶۰]
۱-۵-مفهوم «نسخ»
۱-۵-۱-معنای لغوی «نسخ»
«نسخ» در لغت به چهار معنا استعمال شده است:[۶۱]
۱-باطل نمودن چیزی و به کاربردن چیزی به جای آن.
۲-تبدیل نمودن چیزی به چیز دیگر.
۳-نقل چیزی از جایی به جای دیگر بدون تغییر ماهیت.
۴-استنساخ و رونویسی کتابی از کتاب دیگر و حروفی از حروف دیگر.
جوهری[۶۲] نیز در «صحاح» میگوید: «نسخ» به دو معنای ازاله و تغییر به کار میرود: «نَسَخَت الشمسُ الظلَّ، أزلتَهُ وَ نَسَخَت الریحَ آثارَ الدارِ، غَیّرتَها». آفتاب، سایه را از بین برد و باد، آثار بقایای خانه را تغییر داد. بنابراین جوهری قائل است: نسخ به معنای ازاله و از بین بردن حکم است.
در «مفردات» راغب آمده است: «نسخ» یعنی از بین بردن چیزی به واسطهی چیزی که پس از آن میآید. مثل از بین بردن آفتاب سایه را و سایه آفتاب را و پیری جوانی را. واژهی «نسخ»، گاه به معنای «ازاله» و گاه به معنای «اثبات» آمده است.[۶۳]
به اعتقاد زرقانی، «نسخ» در لغت عرب به دو معنا به کار رفته است:[۶۴]
۱-ازاله و اعدام چیزی مثل: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ) (حج/۵۲).در این آیه، منظور از (فَیَنسَخُ اللَّهُ)،یعنی خداوند القای شیطان را نابود کرده و از بین میبرد.
۲-انتقال و تحویل یک چیز به چیز دیگر با بقای آن. نسخ کتاب به همین معنا میباشد، زیرا در استنساخ نوعی نقل و انتقال وجود دارد.
آیتاللّه خوئی در «البیان» آوردهاند: نسخ در لغت به معانی زیر است:
۱-نوشتن چیزی از روی نوشتهی دیگر و اشتقاق کلمههای معروفِ استنساخ و انتساخ نیز از همین ماده است.
۲-نقل و تغییر دادن، مثل «تناسخ المواریث و الدهور» یعنی ثروتها و زمانها متغیر گردید.
۳-ازاله و از بین بردن، مثل «نسخت الشمس الظل» یعنی آفتاب سایه را از بین برد.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 10:01:00 ق.ظ ]
|