دیدگاه های جنسیتی در ایجاد تفاوتهای نقشی میان زوجین و در نتیجه بروز تعارضات تأثیر بسزایی دارند. بنابراین در ازدواج باید فرض را بر این گذاشت که بروز تعارض جزئی از رابطه زناشویی و زندگی مشترک است، زن و شوهر باید با توجه به دیدگاه های جنسیتی چگونگی حل این تعارضها را بیاموزند تا بتوانند خانواده را حفظ کنند(گاتمن ۱۹۷۹؛ به نقل نوتاریوس[۱۰]، ۲۰۱۱).
پایان نامه
۲-۱-۲- دیدگاه های تعارض زناشویی
آنچه که تعارض را ایجاد می کند ، وجود نظرات مختلف و بدنبال آن سازگاری یا ضد و نقیض بودن آن نظریات است .درک نظریات مختلف کمک می کند تا شیوه های مناسبی  را برای حل تعارض انتخاب کنیم. در طول سالهای اخیر ، سه نظریه  متفاوت در مورد تعارض مطرح شده است.
۲-۱-۲-۱- دیدگاه سنتی:
ازتعارض باید گریخت چراکه کارکردهای زیانباری در درون سازمان بجای خواهدگذاشت . دراین دیدگاه تعارض با واژه هایی چون ویران سازی،تعدی،تخریب،بی نظمی مترادف است لذا باید ازآنها دوری جست.
دیدگاه روابط انسانی : تعارض پدیده ای غیرقابل اجتناب وطبیعی است ونمی توان آنرا حذف کرد .باید با تعارض را فراگرفت ودرصورت امکان آنراحل وفصل کرد ( رستمی و آقایار،۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۲- مشکلات زناشویی از دیدگاه شناختی- رفتاری:
رویکرد شناختی – رفتاری به مشکلات زناشویی، کنش ورزی های منفی و نارسایی ارتباطی و شناخت ها (چشم داشت ها، اسناد ها، باورها و خطاهای شناختی) را خاستگاه اختلاف ها و تعارض های زناشویی می داند و بر جنبه های عملی رابطه ، مانند مشارکت و تقسیم حقوق و وظایف ، توانایی گفت و گوی دو سویه، بر قراری پیوندهای شفاف، کفایت و قابلیت پیش بردن و هدایت رابطه تأکید می کند ( کرو و ریدلی[۱۱]، ۱۹۹۰). این مداخله ها، برای افزایش رفتارهای مثبت و خوش آیند، بهبود پیوند، ایجاد مهارت های حل مسئله ، حرکت در راستای حل مسائل جنسی، دگرگون سازی الگوهای زیان بخش یا مخدوش فکری که ممکن است همسران داشته باشند، پیدا کردن راه هایی برای جلوگیری از تشدید تعارض های تخریبی، و کوشش برای دگرگون سازی الگوهای گسترده تر رفتاری که موجب اختلاف های زناشویی می گردد انجام می شود ( هاوتون و همکاران[۱۲]، ۱۹۹۹).
۲-۱-۲-۳- تعارضات زناشویی از دیدگاه تحولی
از دید تحولی، تعارض زناشویی اساسا” از یک زوج به زوج دیگر نه فقط با توجه به مسایل خاصی که حول آنها تعارض شکل گرفته است بلکه به گو نه ای مهمتر با توجه به طول عمر و شدت تعارض متفاوت است (گه رن، ۱۹۸۷؛ به نقل از بهاری، ۱۳۹۰). در رویکرد تحولی آنها به تعارض زناشویی، زوجها چهار مرحله را طی می کنند که در مرحله اول که موسوم به مخالفت اولیه است هر دو زوج از خانواده خوش کارکردی میآیند که فقط استرس اندکی داشته اند. در این دوره برنامه های آموزشی و پیشگیرانه موسوم به آموزش سیستمهای خانواده توصیه می شود. در مرحله دوم یا تعارض تکرار شونده، درمانگر با حرکت کردن مستقیم به سمت تعارض زناشویی روی راه های حفظ رابطه یا آمیزش عاطفی یا هردو کار می کند. این ساختار موجب کاهش برانگیختگی هیجانی و اضطراب زوج ها می شود تا دوباره توجه شان را روی خود متمرکز کنند. مرحله سوم یا تعارض شدید ویژه زوجهایی است که ادامه ازدواج را بازی مرگ و زندگی می دانند، مداخلات سیستمی در این مرحله می توانند مفید باشند، و سرانجام، در مرحله چهارم یا رابطه تشدید یافته زوج ها که مشخصه بارز آن “گرفتن وکیل” توسط یکی یا هر دو زوج است، درمان رابطه کارساز نیست و درمان فردی هر یک از زوجها و کمک به اطرافیان آنها مانند والدین و فرزندان، درمان ارجح است. در این مرحله، طلاق می تواند ابزاری برای مدیریت تعارض باشد که موجب آرامش - خاطر شده و به ناراحتی و خصومت خاتمه می دهد(براون، ۱۹۸۸؛ به نقل از یاکلین و همکاران[۱۳]، ۲۰۱۰).
۲-۱-۳- هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر[۱۴]
۱- بهره‏ گیری از انرژی به جای سرکوب آن
۲- استفاده خلاقانه ازتعارض درجهت رشد پرسش‏ ها و آرای جدید
۳- برملاشدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی مانده‏اند
۴- خلق شیوه‏ هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین
۵- ارزیابی مجدد قدرت در رابطه
۶- خلق یک فضای همکاری و مشارکت
۷- یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل
۸- مذاکره دوباره درمورد قراردادهای دیرین وتغییرانتظارات در رابطه(مارک من، ۲۰۰۲؛ به نقل از سپاه منصور، ۱۳۹۰).
۲-۱-۴- موضوع های پدیدآورنده ی اختلاف های زناشویی:
ریشه های بررسی ارتباطات زناشویی به اواخر سالهای دهه ۱۹۶۰ بر میگردد. از سال ۱۹۷۱ به بعد، بیش از ۷۰ مطالعه درباره ارتباطات همسران شامل ۴۰ مطالعه کمی و ۳۹ مطالعه کیفی انجام شده است. برنامه مهارتهای ارتباط همسران بر جنبه های نگرشی و رفتاری زوجها برای حل تعارض های زناشویی تاکید می کند. تمام مطالعات در این باره روی ارتباط همسران و تحقیقات اخیر روی مهارتهای ارتباط همسران تاکید کرده اند. برخی از صاحب نظران تبادل های رفتاری زناشویی و یا عوامل رابطه ای نظیر مهارت ها را کانون مداخله خود قرار داده اند. برای نمونه، جاکوبسن و مارگولین [۱۵] ( ۱۹۸۹؛ به نقل از بهاری ۱۳۹۰) تاثیر ترکیب یک برنامه حل مساله را با آموزش ارتباط در کاهش درماندگی زناشویی اثبات کردند(به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۵ ). همچنین، جاکوبسن ( ۱۹۸۹ ) با بهره گرفتن از راهبرد حل مشکل تغییرات مثبتی را در زوجین ایجاد کرده است. برخی از موضوع های شناخته شده ای که می تواند پدیدآورنده ی اختلاف های زناشویی باشد چنین است: پول؛ روابط جنسی؛ روابط خویشاوندی؛ دوستان؛ خیانت جنسی؛ مشکلات عاطفی؛ مشکلات مالی؛ مشکلات ارتباطی؛ درگیری های کاری؛ و مانند این ها (تعمتی، ۱۳۹۳).
۲-۱-۵- زوج خوشبخت چه کسانی هستند؟
در همه جا و در رسانه ها با اصطلاح زوج های خوشبخت برخورد می کنیم. حتی گاهی نام آن دو را می دانیم. به ما یاد داده اند که زوج خوشبخت آرزو و خیال نیست. بلکه واقعیتی معمول است. در این حقیقت که چنین زوجی وجود ندارد همچنان بر این بارویم که:
زوج خوشبخت در هیچ مورد با یکدیگر تعارض پیدا نمی کنند ممکن است درباره ی موارد جزئی معمول، نظیر این که شوهر جوراب هایش را گوشه ی اتاق می اندازد، همسرش لباس را به قیمت گزاف می خرد یا این که هر دو فراموش می کنند تا لوله کش را خبر کنند، بگو مگوهایی میان آنها پیش بیاید اما این مجادله ها معمولاً چندان جدی نیست.
بگو مگوهای زن و شوهر خوشبخت عمر کوتاهی دارد. شاخ و برگ پیدا نمی کند و به سرعت فراموش می شود.
زن و شوهر های خوشبخت در مقابل دیگران دیدگاه های مغایر خود را بیان نمی کنند، با یکدیگر بحث نمی کنند.
زن و شوهر های خوشبخت، مثل دستی که قالب دستکش باشد، جفت یکدیگرند. زن و شوهر خوشبخت درباره ی آمال شخصی یا خانوادگی خود در آینده سوال یا ابهامی ندارند. آنها بر سر این امور با یکدیگر توافق دارند به همین دلیل هم هست که خوشبختند.
روابط جنسی در میان زن و شوهر خوشبخت در حد عالی و رضایت بخش است (گود[۱۶]، ۱۹۹۸).
۲-۱-۶- تعریف جدید از زوج خوشبخت:
در تعریف نوین غنای عاطفی بسیار زیاد گرامی شمرده می شود. هر دو همسر تمایل دارند تا از تمامی احساساتی که از نوع بشر دارند به خوبی آگاهی داشته باشند و آنها را بر خود نیز روا می شمارند.
بنا به تعریف جدید، زوج خوشبخت بر این باورند که پختگی به معنای آن است که هم در هنگام خوشبختی و هم در هنگام مشکلات همدلانه در کنار هم باشند.
از نظر زوج خوشبخت این که خود آنها ( زن و شوهر) چه احساسی دارند، مهمتر است. آن ها برای خویشتن خویش و ارتباط میان خود ارزشی بیشتر از تأییدات بیرونی قائل اند روشن است که تلاش در جهت تبدیل شدن به این چنین زوج کاملی آسان نیست. اما نتایجی که این تلاش می آورد ارزش به جان خریدن این سختی را دارد ( گودی، ۱۹۹۸؛ به نقل از آقاجانی و همکاران، ۱۳۹۲).
۲-۱-۷- مقایسه باور ها و عقاید زوج های سالم و غیر سالم:
۱- آرزو داشتن، میل داشتن در مقابل اجبار گرایی: زوج های سالم از خواسته ها، آرزو ها و تمایلات خود در روابط زناشویی مطلع اند اما اصرار و الزامی در خواسته ها و انتظارات خود ندارند. وقتی این آرزو ها و امیال برآورده نشوند در آنها احساس نارضایتی و ناخشنودی ایجاد خواهد شد و به دنبال آن هر یک تلاش می کند فعالیت سازنده ای برای کاهش ناخشنودی به عمل آورند. اما زوجین آشفته این آرزو ها، امیال و خواسته ها را به قطعیت، الزام و اجبار تبدیل می کنند و با ارضا شدن آنها دچار آشفتگی شدید عاطفی و رفتاری خواهند شد(یاکیلن[۱۷]، ۲۰۱۰)
۲- ارزیابی در مقابل وحشتناک سازی: زوجین عادی حوادث ناخوشایند را بد تلقی می کنند و عقیده دارند حادثه بد یا خیلی بد اتفاق افتاده آنها می گویند: خیلی بد شد و فعالانه در جستجوی راه حل بر می آیند. اما زوجین غیر عادی اگر یک حادثه غیر قابل انتظار و خلاف ارزش های استبدادی خود بیابند آنرا وحشتناک، خوفناک، مایه آبروریزی و نابود شدن خودشان یا ازدواجشان می دانند(یانگ[۱۸]، ۱۹۹۹).
۳- پذیرش و تحمل کردن در مقابل غیر قابل تحمل بودن: در زوجین سالم وقوع یک حادثه بد یا انجام یک رفتار خلاف انتظار از همسرشان موجب احساس ناخشنودی می گردد اما حادثه، رفتار و گفتار همسرشان را قابل تحمل می دانند، گاهی آنرا طبیعی اما بد تلقی می کنند، اما زوجین آشفته رفتار خلاف انتظار یا حادثه بد را غیر قابل تحمل و غیر قابل قبول می دانند. آنها می گویند : من اصلاً تحمل این را ندارم که ببینم تو این رفتار را انجام دهی(رایس[۱۹]، ۱۹۹۵)
۴- پذیرش در برابر الزام: در زوج سالم هر یک می دانند طرف مقابلشان یک انسان است و او نیز جایزالخطاست و این خطاهای او ممکن و قابل پذیرش است. به طور طبیعی امکان خطا و اشتباه برای هر انسانی وجود دارد. آنها این حالت همسر خود را به طور طبیعی و بدون قید و شرط می پذیرند، اگر خطایی یا رفتاری از همسر خود مشاهده کردند سعی می کنند به همسرشان کمک کنند تا آن رفتار را انجام ندهد و اگر لازم باشد در برداشت های خود تجدید نظر می کنند زیرا احتمال این را می دهند که ممکن است موضوع را اشتباه بفهمند یا اصلاً این باور که این کار و عمل همسر اشتباه است را در صورت لزوم برای خود زیر سوال می برند (الیس،۱۹۹۹).
یکی از مهمترین منابع تعارض چه در سطح درون فردی و چه در سطح میان فردی و گروهی ارزش ها هستند. ارزش ها عبارت است از شیوه یا عملی که یک شخص یا یک جمع به عنوان آرمان می شناسد و افراد یا رفتارهایی که بدان نسبت داده می شوند مطلوب و مشخص می سازد. رابینز اشاره می کند که مهمترین متغیر و شاید هم فراموش شده ترین آن در مطالعه تعارض اجتماعی نظامهای ارزشی متمایز از یکدیگر می باشد (رابینز، ۱۹۸۶).
شواهد زیادی وجود دارد که مؤید این نکته است که راهبردهای مبتنی بر تشریک مساعی در برابر پدیده تعارض، عاقلانه ترین و اثربخش ترین راه برای برخورد با آن است. تأکید مکتب روابط انسانی بر جنبه های روان شناختی تعارض می باشد که نتیجه رابطه متقابل غلط بین افراد و یا سوء تفاهمات و ادراکات می باشد و به تعبیری تضاد یک بیماری به حساب می آید که می باید با ارتباطات بهتر و یا وسایل مشابه بهبود یابد( میرکمالی، ۱۳۸۱).
۲-۱-۸- هرم تعارض[۲۰]
اگر تعارض حل نشود، به رشد خود ادامه می دهد. در این قسمت بر فرایند سلسله مراتبی تعارض تمرکز کرده و در مورد ارزش تصمیم گیری سر یع در پیش گیری از مشکلات و بحران ها، صحبت خواهیم کرد. برای درک بهتر مراحل تعارض به شکل الف نگاه کنید، تعارض را م ی توان به صورت یک پیوستار از دامنه بحث درباره مسایل روزانه تا بحران ها در نظر گرفت . سه سطح پایینی در هرم تعارض، دلایل شایعی که افراد را در بحث و ارتباط با هم قرار می دهد، مثل گپ زدن درباره وقایع روزانه، بحث کردن درباره عقاید خود، بیان احساسات خود و نظیر آن نشان می دهد. این بحث ها عموماً دارای سطح پایینی از تنش است و برای هر نوع تصمیم گیری فشار کمی وجود دارد. با چهار سطح بعدی هرم، تنش افزایش می یابد و نیاز به تصمیم گیری به وجود می آید و آگاهی از نیاز به تصمیم گیری مقدم بر تصمیم گیری است. اگر تصمیمی که باید گرفته شود، اتخاذ نشود، می تواند باعث ایجاد مشکلی شود که نیاز به حل دارد. اگر مشکل حل نشود، منجر به بحرانی می شود که حل آن دشوارتر می شود(السون، ۱۹۹۵؛ به نقل از صحت، ۱۳۹۳).
۲-۱-۹- عوارض تعارض:
اولسون و همکاران(۱۹۹۹؛ به نقل از نعیمی، ۱۳۹۲) در زمینه چگونگی مبارزه منصفانه در روابط عاشقانه و ازدواج چنین بحث می شود که تعارض کلامی اگر سازنده باشد نه تنها قابل پذیرش است، بلکه مطلوب هم می باشد. طبق گفته های ایشان آن زوج هایی که با هم می جنگند در کنار هم می مانند زیرا می دانند که چطور با یکدیگر معقولانه تر بجنگند. زوج هایی که نمی جنگند و مسائل شان را حل نمی کنند. ممکن است از نظر هیجانی از یکدیگر فاصله بگیرند. زمانی که همسران از تعارض و احساسات همراه با آن مثل خشم، حسادت، تنفر برای توجه به جنبه هایی از رابطه شان که نیاز به تأمل و کار دارد استفاده کنند این تعارض می تواند پشتیبان آن ها باشد. اگر همسران روش سازنده ای را برای مقابله با تعارض به کار نگیرند، ممکن است به تدریج از یکدیگر جدا شوند.
۲-۱-۱۰- تعارض و هیجانات مربوط به آن
هرچه روابط صمیمانه تر باشد تعارض بیشتری محصول آن است. اما اکثر زوج ها از تعارض و هیجانات منفی همراه با آن خشم، رنجش، حسادت، دلخوری، آزار، تنفر، انزجار، می ترسند و مشکلاتی در یادگیری چگونگی مقابله با آن دارند. یک روش رایج برای مقابله با این هیجانات، فرونشانی آنها با این آرزو است که خود هیجانات در طول زمان ناپدید می شوند. دو دلیل قدرتمند برای فرونشانی هیجانات منفی وجود دارد، یکی دلیل اجتماعی و دیگری دلیل روان شناسی.
دلیل اجتماعیبسیاری از فرهنگ ها دارای تابوهایی علیه ابراز خشم هستند. این پیام چه کلامی و چه غیر کلامی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و می گوید «افراد شایسته و خوب خشمشان را نشان نمی دهند خشم غلط است و نشان می دهد که برای رابطه اتفاقی وحشتناک رخ داده است» با این پیام لازم است که افراد احساسات درست و خالص شان را انکار کنند و آن را دور از دسترس نگه دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...