طالبان در امورهنری تفسیر سخت­گرایانه از مفاهیم دینی را خواستار بودند. ممنوع اعلام کردن استفاده از رسانه ­ها و به تبع آن ممنوع بودن موسیقی، نقاشی، سینما، عکس، لباس جدید و سایر هنرهای دیگر در همین راستا انجام پذیرفت. انجام حدود زمان صدراسلام به شکل سنتی آن و به صورت سرسخت، ممنوع بودن توسل و تبرک به مقابرپیشوایان، تخریب کردن معابر و مقابر و آثار تاریخی و بناها به دلیل شرک ورزیدن و…از دیگر اقدامات طالبان بود که البته این موارد از اصول سلفی­گری است.
۳-۱۱-۴-۱۰- پشتونیسم:
پشتونیسم، به گرایشی اطلاق می­ شود که قایل به برتری خونی، قبیله­ای و نژادی پشتون ها بر سایر اقوام است.
۳-۱۱-۵- دیدگاه بین ­المللی طالبان:
طالبان تنها قانون اساسی را قرآن می­دانست. همچنین اهمیتی به ساختار نظام جدید بین­الملل نمی داد. آزادی، حقوق بشر، مشارکت سیاسی، انتخابات، احزاب، حمایت از حقوق زنان، برابری شهروندان، و…برای طالبان ناشناخته بود. طالبان جنگ با مسلمانان غیرسلفی را مجاز و باشیعیان را واجب می­دانستند. (این اندیشه کل مذاهب سلفی است) قتل این گروه­ ها از نظر طالبان مباح و اموال آنها باید غارت شود (موسوی۱۳۹۱ و ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۲۳ و ۱۲۴ و ۱۲۵ و ۱۲۶ و ۱۳۰ و ۱۳۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۱۲- نقش مدارس مذهبی در شکل­ گیری طالبان پاکستان:
در دوره سلطنت ژنرال محمدضیاء الحق (۱۹۸۸-۱۹۷۷)، که در۵ جولای۱۹۷۷ با کودتای نظامی قدرت را غصب کرد و برخلاف قانون اساسی حکومت مردمی [ذوالفقارعلی] بوتو (۱۹۷۱-۱۹۷۷) را سرنگون کرد، حرکت در جهت تبدیل پاکستان به یک کشور راست کیش[۷۸] اسلامی حقیقی تشدید شد. ضیاء به عنوان مسلمان دینداری شناخته می­شدکه حامی گروه ­های مذهبی تندرو بود. در حکومت ضیاء اتحاد نزدیکی میان ارتش و سنی­های راست­کیش برقرارشد. در نتیجه ضیاء قوانین بحث برانگیزاسلامی نظیرحدود و دیگرمقررات نظیر زکات، عٌسر(مالیات کشاورزی)، بانکداری­اسلامی و قوانین توهین به مقدسات را از طریق یک مجلس­شورای دست چین شده و غیردموکراتیک غیرحزبی وضع کرد؛ مجلسی که اقدامات خلاف قانون اساسی ۱۹۷۳ را تضمین می­کرد. اسلام­گراها به مناصب مهم حکومتی در دستگاه قضایی، خدمات دولتی و نهادهای آموزشی گماشته شدند. دادگاه­ های شریعت تأسیس شدند تا براساس قانون اساسی به دعاوی قضایی رسیدگی کنند، ضمن این که اسلامی­سازی از طریق رسانه­های مورد حمایت حکومت ترویج می­شد. علاوه بر این در حکومت ضیاءآموزش و پرورش اسلامی شد. مدارس [دینی] با حمایت حکومت همانند قارچ رشد کردند و حمایت­های مالی عربستان سعودی و دیگرکشورهای­اسلامی و حتی ایالات متحده و کشورهای غربی و متحدان آنها به سمت این مدارس سرازیر شد.
حمایت­های ضیاءالحق از مدارس­مذهبی موجب شد که تعداد آنها از ۷۰۰ باب مدرسه در سال ۱۹۷۱ به ۳۰۰۰ باب در اواخر دهه ۸۰ افزایش یابد (شفیعی و محمودی ،۱۳۹۱: ۸۴). این مدارس به صورت خیریه به دانش آموزان فقیر آموزش، غذا و مسکن می­دادند. اغلب این مدارس یک نسخه تنگ­نظرانه از آموزه­های اسلامی مبتنی بر تفسیر وهابی از اسلام را موعظه می­کردند. گرچه تنها اقلیت کوچکی از این مدارس تبلیغ خشونت می­کردند، پیامد درازمدت رشد آنها گسترش آن شکل تنگ­نظرانه اسلام بود. تعداد کمی از این مدارس به آموزشگاه جهاد تبدیل شدند. آن الگوی تنگ­نظرانه­اسلامی از شهروندی که به ویژه در دوره حکومت ضیاء در این مدارس تدریس می­شد، شرایطی به وجود آورد که مساعد خشونت فرقه­ ای و نابردباری مذهبی بود تا شهروندان غیر مسلمان و آنهایی را که به فرقه­های اقلیت تعلق داشتند، حاشیه نشین سازد. در کنارآموزش و پرورش، تلاش­هایی صورت گرفت تا ارتش را هم اسلامی کند. آموزش اسلامی به برنامه آموزش استخدام شدگان ارتش اضافه شد. به نحو فزاینده­ای افسران محافظه­کارتر مذهبی به مراتب بالاتر [نظامی] ارتقاء داده شدند. ملاهای متعلق به گروه ­های محافظه کاردیوبندی و جماعت اسلامی، به کار با نیروهای نظامی منصوب شدند. ایده­های رادیکال اسلامی در افسران­جوان­تر به صنوف مختلف نظامی ارتش پاکستان نفوذ کرد. در حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد افسران به تمایلات بنیادگرایانه گراییدند (واعظی ،۱۳۹۰: ۳۶۲ و ۳۶۳ و ۳۶۴). برنامه­اسلامی­سازی، مطابق نظر ضیاءالحق، در دو سطح اتفاق افتاد: نخست. تغییراتی در نظام حقوقی نهادینه شد. برای مثال دادگاه­ های شریعت در سال۱۹۸۰م تأسیس شدند تا طبق قوانین اسلامی (آن گونه که ضیاءالحق و همراهانش فهم کرده بودند) به پرونده ­ها رسیدگی کنند. برای اولین بار، حکومت نقش مأمور وصول مالیات­های مذهبی را بر عهده گرفت. دوم. برنامه اسلامی ­سازی ضیاءالحق از طریق رسانه­های چاپی، رادیو، تلویزیون و مساجد پیش برده شد. حکومت با بهره گرفتن از یک رشته احکام مذهبی در جهت اسلامی­کردن کارمندان کشوری، نیروهای مسلح و نظام آموزشی حرکت کرد. مشکل اصلی و روش برنامه اسلامی­سازی ضیاءالحق آن بود که سعی داشت از این طرق اسلام را به عنوان منبعی و ابزاری برای استقرار حکومتش به کار ببرد؛ نه این که از توان نظام سیاسی در راه توسعه حاکمیت ارزش­های دینی بهره ببرد (عطایی و شهوند ،۱۳۹۱: ۸۹ و ۹۰). بنابراین، نخستین نطفه شکل­ گیری آموزه­های فکری طالبان در این مدارس شکل گرفت و سیستم آموزشی این مدارس و موادآموزشی آن، آنها را تحت تاثیر قرارداد. سیستم مدارس مذهبی بر مبنای نظام آموزشی طالب بود که این به وضوح خود را در نامگذاری طالبان نشان می­دهد. این نوع آموزش داعیه این را داشت که شریعت و فقه به همه مسایل پاسخ می­ دهند و احتیاج به بازبینی در شریعت برای پاسخ دادن به مقتضیات جدید نیست (احمدی و خانی ،۱۳۹۱: ۲۷). از جمله عوامل اساسی رشد مدارس­مذهبی در پاکستان قدرت­یابی ژنرال ضیاءالحق، یک دیوبند علاقمند به وهابیت می­باشد. ازآن جا که توسعه مکتب سلفی در سراسر جهان اسلام به کمک دلارهای نفتی یک هدف اساسی و بلندمدت برای عربستان سعودی محسوب می­گردید، ضیاء توانست ازاین طریق مدارس مذهبی را زیرچتر حمایت­های سعودی­ها ببرد. در دوران حکومت ضیاءالحق، برای نخستین بار درتاریخ پاکستان، حکومت به حمایت مالی از توسعه آموزش های مذهبی اقدام نمود و حتی پرداخت زکات جهت تأمین هزینه مدارس مذهبی برای شهروندان این کشور الزامی­گردید. موازات این مهم، ژنرال ضیاء دستور داد مدارک تحصیلی این مدارس معتبر شناخته شود و دستگاه­های دولتی به ویژه ارتش موظف به جذب این نیروها در سمت­های مختلف شدند. حتی برای مدتی ارتقاء درجه نظامیان به این بستگی داشت که آنها فرایض را کاملاً به جاآورده و در مدارس مذهبی دوره­هایی را گذرانده باشند (شفیعی و محمودی ،۱۳۹۱: ۸۳ و ۸۴). برای درک بهتر از وضعیت مدارس پاکستان باید به ارتباط این مدارس و احزاب رادیکال این کشور نیز توجه شود. در حقیقت مدرسه­های مذهبی پاکستان به عنوان بازیگران سیاسی مهم، روابط نزدیک و آشکاری نیز با احزاب مذهبی این کشور دارند. بسیاری از افراد حاضر در کادر مدارس مذهبی، در حقیقت اعضای عالی رتبه بخش­های ملی و یا استانی و هم چنین احزاب مذهبی می­باشند. گاهی اوقات از دانش ­آموزان این مدارس تحت عنوان قدرت خیابانی احزاب مذهبی که در خدمت منافع ولی نعمتان سیاسی خود می­باشند، نام برده می­ شود. همچنین از نظرمالی، بسیاری از مدرسه­های مذهبی پاکستان توسط احزاب سیاسی این کشور مانند علمای اسلام که ارتباط نزدیکی با طالبان دارد، حمایت می­شوند. در مجموع، دلایلی نظیر گستردگی و عمق ارتباط مدارس­مذهبی پاکستان باطالبان و سایر گروه ­های تروریستی، تزریق آموزش­های اسلامی رادیکال به دانش ­آموزان، تلاش این­مدارس برای تشویق جهاد و اعزام نیرو به افغانستان جهت کمک به طالبان و تحریک دانش ­آموزان برای اجرای عملیات­های تروریستی، موجب افزایش جایگاه پاکستان در فرایند مبارزه با تروریسم گردیده است و همکاری اسلام آباد جهت مبارزه با آموزه­ها و اقدامات مدارس مذهبی این کشور، در راستای استراتژی در نبردی با تروریسم، را بیش از پیش ضروری ساخته است.
(جدول ۳-۴) پراکندگی مدارس بر اساس تقسیمات فرقه­ ای به ترتیب زیر است:

 

نام فرقه پراکندگی مدارس
دیوبندی ۶۴%
بریلوی ۲۵%
اهل حدیث ۶%
شیعه ۳%

(جدول ۳-۵) سطوح مدارس دینی پاکستان (اژدر ،۱۳۹۰: ۳۳ و ۳۴)

 

سطح مدت دوره براساس سال توضیحات
مقدمات ۵  
متوسط ۳
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...