نقش و کارکرد حجت های الهی در زندگی انسان از ... |
و به نوعی می توانیم بگوییم از مؤثرترین و مهمترین شیوه های دعوت اسلامی و بطورکلی تبلیغ دینی، روش بشارت و انذار(مژده و بیم دادن) است. بشارت و انذار در تبلیغ و دعوت همان نقش و اهمیت را دارد که تشویق و تنبیه در تربیت، لذا استاد مطهری می گوید:«تبشیر، مژده دادن و از مقوله تشویق است»[۲۸۴].
گرچه بشارت به انواع پاداش های مادی و معنوی و بیم دادن و انذار از کیفرهای سخت روحانی و جسمانی، وسیله ای است برای اجرای تعلیم و تربیت، و عاملی است برای خارج کردن از ظلمت ها به نور، ولی چون قرآن به خصوص روی آن تکیه کرده، می توان آن را به عنوان یکی از اهداف برانگیختن پیامبران شمرد.
خداوند در قرآن کریم، به این معنی اشاره کرده، می فرماید: «وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ [۲۸۵]»؛ تفسیر اطیب البیان در ذیل این آیه آورده است:«وظیفه اولیه انبیاء و مقصود الهى از ارسال رسل ارشاد امّت است بتوحید و سایر عقائد حقّه و اخلاق حمیده و اعمال صالحه از عبادات واجبه و مندوبه که موجب کمال نفس و ترقى و تعالى روح شود تا قابلیت شمول رحمت و نیل بسعادت و وصله بنعم اخرویه و فیوضات الهیه پیدا کنند و همین مفاد إِلَّا مُبَشِّرِینَ است و بیم و خوف از سخت و غضب الهى و عذاب شدید ابدى الهى و جهنم دهند که براى کفار و مشرکین و مخالفین و معاندین مهیّا شده که مفاد وَ مُنْذِرِینَ است.[۲۸۶]»
این آیه و آیات مشابه آن در قرآن مجید که «بشارت» و «انذار» را به عنوان برنامه اصلی انبیاء می شمرد هم پاسخی است به کسانی که انبیاء را خدایان می شمردند، و انتظار هرگونه قدرت نمایی الهی از آنها داشتند، و هم کسانی که به دعوت آنها پشت کرده، و راه خلاف را می پیمودند، می فرماید:«وظیفه آنها فقط بشارت و انذار است» و بقیه امور مربوط به خدا است، و قبول هدایت مربوط به خود مردم می باشد. لذا در پایان همین آیه می خوانیم: «کسانی که ایمان بیاورند و خویش را اصلاح کنند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند و کسانی که آیات ما را تکذیب کنند، عذاب الهی به خاطر نافرمانی هایی که می کردند به آنها می رسد».[۲۸۷]
۳-۱-۱-۲-۱٫ رابطه بشارت و انذار
تبشیر و انذار دو شیوه مکمل یکدیگرند که مبلغ باید همزمان به هر دو توجه داشته باشد، بشارت و انذار به مثابه دو رکن تبلیغ باید توأم باشند آنگونه که از ظاهر آیات قرآن و سنت انبیا و اولیای الهی بر می آید، بشارت مقدم بر انذار است، همانطور که در تربیت تکیه و عنایت به تشویق بیش از تنبیه است. شاید بدین جهت است که قرآن کریم، تبشیر را مقدم بر انذار ذکر می کند؛[۲۸۸]«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالحَْقِّ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا[۲۸۹]»
هماهنگی میان تبشیر و انذار، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و از این رو باید در کنار هم و هریک به تناسب شرایط بکار روند.
استاد شهید مطهری در این زمینه ضمن بیان جالب خود، تبشیر را به «قائد» و انذار را به «سائق» تشبیه نموده است.«قائد» آن کسی است که از جلو مهار اسب یا شتر را گرفته و او را حرکت می دهد و «سائق» آن است که از پشت سر حیوان را می راند، اما هر دوی قائد و سائق یک کار را انجام می دهند که همان هدایت حیوان است. همینطور که مبشر و منذر هر دو یک هدف و کار را دنبال می کنند.[۲۹۰]
فخررازی به بیان دیگری در ذیل آیه ۲۱۳سوره بقره، به تفسیر این دو واژه پرداخته است. وی می گوید: «در این آیه، واژه «مبشرین» پیش از «منذرین» آمده است؛ زیرا تبشیر بسان پیشگیری از بیماری است، در حالی که انذار همانند درمان بیماری پس از وقوع آن است. بی تردید همیشه، تبشیر و پیشگیری قبل از درمان ایفای نقش می کند.[۲۹۱]»
قرآن کریم نسبت به جامعه بشری بشیر است و نذیر و در آیاتی چند، این دو عنوان با هم آمده، لیکن در برخی آیات، خداوند هدف نزول را تنها انذار خوانده است؛ «تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ ءَابَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ»[۲۹۲] این نشانگر نقش اساسی انذار در هدایت انسانهاست.
در آیاتی که خداوند سمت های رسول اکرم(ص) را بیان می فرماید، او را در کنار اوصاف دیگر، جامع دو صفت «مبشر» و «منذر» می نامد؛«یَأَیهَُّا النَّبىُِّ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا»[۲۹۳].
علامه طباطبایی در ذیل این آیه در معنای «مبشّر»و«نذیر» اینگونه می گوید: معناى” مبشر” و” نذیر” بودن پیامبر این است که مؤمنین مطیع خدا و رسول را، به ثواب خدا و بهشت، بشارت و کفار عاصى را به عذاب خدا و آتش او انذار مىدهد.[۲۹۴]
علت انحصار هدف وحی و رسالت در انذار
در گروهی دیگر از آیات، انذار و منذر بودن تنها هدف رسالت بیان شده است، نه تبشیر ومبشر بودن؛ «وَ أُوحِىَ إِلىََّّ هَذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغ[۲۹۵]؛ این قرآن برای من نازل شده که شما و جوامع بشری دیگر را بترسانم تا به گناه آلوده نشوید.»
تفسیر المیزان از این قسمت از آیه ۱۹ انعام، در می یابد که انذار و تخویف، در دعوت نبوت مؤثرتر از تبشیر و تطمیع بوده است. و برای این بیان خود دو دلیل آورده است: اولا اینکه گر چه تطمیع و امیدوار ساختن مردم نیز راهى براى دعوت انبیا است و قرآن نیز تا اندازهاى این طریقه را به کار برده، اما اصولا امیدوارى، آدمى را به طور الزام وادار به طلب نمىکند، و بیش از ایجاد شوق و رغبت در آدمى، اثر ندارد، به خلاف تخویف و تهدید که به حکم عقلى وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز از آنچه تهدید به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مىشود.
ثانیا اگر مردم در گمراهى خود هیچ گونه تقصیرى نمىداشتند، مناسب بود که دعوت الهى از راه تطمیع آغاز گردد، لیکن مردم در گمراهى خود مقصر هستند، زیرا دعوت اسلام، دعوت به دین فطرت است که سرچشمهاش در نهاد خود بشر است، و این خود او است که با دست خویش و با ارتکاب شرک و گناه، فطرت خود را پشت سر افکنده و شقاوت را بر دل خود چیره نموده و در نتیجه دچار سخط الهى شده است، و چون چنین است حزم و حکمت اقتضا مىکند که دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز گردد.[۲۹۶]
تفسیر نمونه ذیل این آیه، علت منحصر آمدن انذار در این آیه را به خاطر آن می داند که در اینجا سخن در برابر افراد لجوجى بوده که اصرار در مخالفت داشتهاند.[۲۹۷]
خداوند در آیه دیگر به رسولش می فرماید:« إِنَّمَا أَنتَ نَذِیر»[۲۹۸] کار تو فقط ترساندن بشر است، خواه آنها ایمان بیاورند یا نه. نیز می فرماید:«وَ هَذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینَْ یَدَیْهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا»[۲۹۹]؛ این کتاب مبارک و مصدق را نازل کردیم تا هسته مرکزی حجاز ، مکه و اطرافش را بترسانی. همچنین می فرماید:«تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا»[۳۰۰] که همگی نشان این است که هسته مرکزی هدایت و تبلیغ پیامبر گرامی همان انذار است.[۳۰۱]
«نکته مهم در این آیه این است که قرآن کریم هرگز عنوان «بشیر» یا «مُبشّر» را به عنوان یک جایگزین مستقل برای مقام نبوی در نظر نگرفته است. بر خلاف واژه های «نذیر» و «منذر» که به تنهایی استفاده می شود. این تفاوت نشانگر یک نکته تربیتی است مبنی بر آنکه نقش عنصر ترس و تهدید در موضوع تربیت انسان بیش از عنصر «امید» می باشد بویژه در شرایطی که از او، می خواهیم در برابر واقعیاتی که هیچگونه ارتباط ظاهری با آنها ندارد، تسلیم شود و از کششها و خواسته های نفسانی خویش صرف نظرکند، در چنین شرایطی نقش عامل تهدید بسیار اساسی خواهد بود.[۳۰۲]» نکته دیگری که می توانیم ازاین اختلاف بدست آوریم اینکه پیامبران(علیهم السلام)پیش از ترغیب مردم به انجام اعمال نیک، به هدایت پیروانشان از بستر بازداری آنان از گمراهی (انذار) توجه داشته اند این فرضیه هنگامی با احتمال بیش تری موردقبول است که ما به این حقیقت توجه کنیم که حرکت های هدایتگرانه انبیاء(علیهم السلام)معمولاً با سختی و دشواری همراه بوده است و این همراهی دعوت با دشواری موجب می شده که مردم به سمت پیامبران(علیهم السلام)رهنمون شوند و دعوت آن ها را لبّیک گویند. خداوند در آیه نود و چهار سوره اعراف می فرماید: «ما هیچ پیامبری را در هیچ شهری نفرستادیم، مگر آن که مردم آن جا را به سختی گزند گرفتار کردیم تا شاید خضوع و زاری کنند.» این مطلب در آیه چهل ودوم سوره انعام نیز تکرار شده است.
قرآن کریم هنگام یادآوری قیامت می فرماید که در آن روز خداوند به جن و انس می فرماید:«یَامَعْشرََ الجِْنِّ وَ الْانسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ ءَایَتىِ وَ یُنذِرُونَکمُْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا »[۳۰۳]؛ ای گروه جن و انس، آیا رسولان الهی که از خود شما بودند، آیات مرا بر شما نخواندند و آیا شما را نترساندند از اینکه در چنین روزی، به دیدار پروردگارتان می رسید؟نیز می فرماید:«کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِکمُْ نَذِیر»[۳۰۴]؛ هر وقت گروه تبهکاران به جهنم انداخته شدند، خازنان جهنم از آنها می پرسند که آیا بیم دهنده ای به سوی شما نیامده بود؟
۳-۱-۱-۲-۲٫ روش تربیتی تبشیر و انذار:
«تبشیر و انذار از اوصاف ممتاز همه انبیای الهی است:«رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّهُ بَعْدَ الرُّسُلِ»[۳۰۵]؛ انبیا با این دو جناح آمده اند، تا هم به فضیلت هدایت کرده و بشارت دهند، و هم از رذیلت بازدارند و انذار کنند. پیامبر اسلام نیز با رسالت تبشیر و انذار مبعوث شده است:«یَأَیهَُّا النَّبىُِّ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا»[۳۰۶].
خدای سبحان درباره بسیاری از انبیا می فرماید: آنان رسالت دارند که مردم را به بهشت بشارت دهند و از جهنم بیمناک کنند، و از آن جا که همه انبیا از یک هدایت خاص الهی برخوردارند و همگان وظیفه مشترکی دارند. بنابراین، همه برای تبشیر و انذار آمده اند.[۳۰۷]»
در امر تعلیم و تربیت اسلامی برای ایجاد روحیه ای متعادل و دارای توازن صحیح و منطقی از تشویق و تنبیه صرف، پرهیز می شود. زیرا بسنده نمودن به هریک از این دو، شکننده و موجب به دست دادن روحیه ای ناموزون و مشکل آفرین می گردد.
پیامبران الهی در مقام مربی، از شیوه تبشیر بسیار بهره گرفته اند. چنانکه همه آنان مبشّر نامیده شده اند و کوشش آنان همواره بر آن بوده است تا امید برخاسته از بشارت را در مخاطبین خود زنده کنند:
«وَ إِلىَ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ ارْجُواْ الْیَوْمَ الاَْخِر[۳۰۸]»؛ و ما به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم؛ گفت ای قوم من! خدا را بپرستید و به روز واپسین امیدوار باشید.
تربیت یافتگان الهی با این امید در نیمه های شب به عبادت و راز و نیاز می پردازند: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَاءَ الَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائمًا … وَ یَرْجُواْ رَحْمَهَ رَبِّهِ[۳۰۹] »؛ کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام… به رحمت پروردگارش امیدوار است.
بشارتی که پیامبران از آن بهره جسته اند، گسترده دامن است و تنها درخور انسان های برجسته نیست، بلکه نفوس ضعیف را؛ یعنی، کسانی که عبادت آنان عبادت تجّار نامیده شده است نیز مخاطب ساخته است. بنابراین انبیا مردم را به بهشتی بشارت داده اند که در آن هرچه میل داشته باشند و هرچه چشم ها را شیفته نگریستن باشد، مهیاست«… وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ[۳۱۰]ُ » این نکته قابل تأملی است و نباید از آن غفلت کرد.
آدمیان استعدادهای مختلفی دارند. انذار، ذکر را جایگزین نسیان کند، تا پس از آن، عذاب از پیرایه ظلم به دور باشد:وَ مَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَهٍ إِلَّا لهََا مُنذِرُونَ ذِکْرَى وَ مَا کُنَّا ظَلِمِین[۳۱۱]؛ ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانی(از پیامبران الهی علیهم السلام) داشتند، تا مذکّر شوند و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجت مجازات کنیم)
تأثیر تبشیر و انذار در امر تبلیغ معارف و احکام دینی بر کسی پوشیده نیست. چنانچه مبلغان مذهبی در امر تبلیغ تنها به پیام های امید بخش رو کنند و یا صرفا به بیان پیام های بیم دهنده اکتفا نمایند و یا در این دو افراط و تفریط کنند، شنونده را از مسیر صحیح هدایت بیرون خواهند برد. آیه شریفه:«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا» و آیات متعدد قرآن کریم به وظیفه خطیر و حساس پیامبران(علیهم السلام) و مخصوصا پیامبر اسلام(ص) که خاتم انبیا است اشاره کرده و می فرماید: ما تو را به حق فرستادیم،تو وظیفه داری دستورات ما را برای مردم بیان نمایی، البته دعوتی که توأم با تشویق و بیم باشد.
و بالاخره نکته دیگری که از آیات کریمه درک می شود این است که گاهی انسان چیزی را می داند و حتی ممکن است توجه هم داشته باشد، اما انگیزه عمل ندارد؛ در این صورت باید در انسان انگیزه ای پدید آید تا او را به حرکت آورد. انبیاء به عنوان «منذر و مبشر» این کار را انجام می دهند. انگیزه ها را در مردم به وجود می آورند، گرایشات خفته را بیدار می کنند . هر انسانی از عذاب می ترسد و حتی احتمالش ولو ضعیف هم باشد باید مؤثر باشد ولی عملا در مردم چنین تأثیری دیده نمی شود، اما وقتی پیامبر بیاید و عذابهای اخروی را توضیح دهد، نعمتهای بهشتی را برشمارد، نتیجه آن این خواهد بود که گرایشها را به فعلیت، و عملها را به آگاهی می رساند. با توجه به اینکه در روح انسان دو دستگاه کار می کند: یکی دستگاه بینش و دیگری گرایش. پیغمبران بوسیله انذار و تبشیر و با بیاناتی که نسبت به نعمتهای الهی و عذابهای او دارند گرایشهای انسان را تحریک می کنند.[۳۱۲]
این دو شیوه انگیزشی چنان از اهمیت برخوردار است که گاهی به عنوان ویژگی های جایگزین برای اصل مقام نبوت تلقّی می شود. قرآن کریم در مواردی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را به عنوان بیم دهنده آشکار «نذیرٌ مبینٌ» ذکر کرده است. [۳۱۳]
برداشت های تعلیم و تربیتی از انذار و تبشیر
با بررسی کاربردهای قرآنی واژه های انذار و تبشیر، می توانیم به یک درک جدید از ابعاد تعلیم و تربیتی این واژگان دست یابیم. ابتدا باید بدانیم که این دو، شیوه های ساده ای برای آگاه ساختن مردم از پاداش و کیفر است. این نظریه به روشنی در آیه ۱۶۵ سوره نساء باز شده است که می فرماید: پیامبران(علیهم السلام) به عنوان بیم دهندگان و نویددهندگان برانگیخته شده اند تا حجت را بر مردم تمام (آنان را ازجهالت و سرگردانی رهایی بخشند) و راه هرگونه عذر و بهانه واماندگی را بر آنان ببندند. بر اساس این آیه، پیامبران(علیهم السلام) و رسالت آن ها به عنوان بیم دهنده و نویددهنده، هرگونه عذری را از مردم سلب می کند. هنگامی که مردم با دریافت پیام انبیاء(علیهم السلام) کاملاً آگاه شوند، نمی توانند ادعا کنند که برهان کافی در دسترس نداشته اند. با توجه به این که انذار و تبشیر در کاربرد قرآنی، به عنوان یک برهان محکم (حجّت) در نظر گرفته شده، یک روایت شیعی به نقل از امام مجتبی(علیه السلام) آمده است که این دو روش را همانند دو ابزار روشنگر می شمرد.
امام حسن مجتبی(علیه السلام)می فرماید: پیامبران(علیهم السلام) به عنوان بیم دهندگان و نوید دهندگان برانگیخته شده اند تا شیوه صحیح زندگی را تبیین نمایند. بنابراین، هر کس گمراه شود و هر کس به صراط مستقیم دست یابد، آگاهانه بوده است.[۳۱۴]
۲-۱-۱-۳٫ تعلیم کتاب و حکمت
هر فردی هرچه با نظر سطحی نیز به جهان آفرینش بنگرد، نمی تواند باور کند که هستی بی هدف بوده، وآفریدگار بزرگ، جهان آفرینش را بدون هدف پدید آورده است.زیرا خداوند جهان «حکیم» است و شخص حکیم کار لغو و عبث انجام نمی دهد. نظام و پیوستگی جهان آفرینش، و هماهنگی همه موجودات جهان با یکدیگر ، حاکی از یک هدف مشخص و معین دراصل آفرینش می باشد، و شاید تردیدی نکنیم که غرض از خلقت این است که هر پدیده ای از گیاه و جاندار و خصوصا انسان به کمال شایسته خود برسد.
اکنون باید دید راه وصول به این تکامل چیست؟ نبات و گیاه در پرتو یک رهبری درونی از هر نوع معلم و آموزگاری بی نیاز می باشند و حیوان ها رموز زندگی را در مکتب غریزه آموخته و در حقیقت غرائز درونی جایگزین عقل و خرد، و هر نوع هدایت خارجی می شود. و همین هدایت درونی آنان را از هر راهنمائی بی نیاز ساخته است.
ولی نیازمندی های انسان به اندازه ای زیاد است که غرائز درونی نمی تواند یک صدم از آنها را برطرف سازد، و زمام امور زندگی را به دست گیرد. چراغ عقل و خرد هر چند بخشی از نقائص را برطرف می کند، و افق زندگی را در یک محدوده خاصی برای بشر روشن می سازد و لی هرگز نمی تواند تمام کسر بهائی را که از ناحیه کمبود غرائز متوجه انسان می گردد، جبران کند.
وقتی بخشی از مسیر هدف، تاریک بود و انسان علم و احاطه به آن نداشت، در صورتی آزمایش و اعمال اختیاری مفهوم می تواند پیدا کند که انسان نسبت به بخش تاریک و یا عالم غیب در آگاهی قرار گیرد-اما نه در حد شهود- و همینجا است که می گوئیم برای ایجاد هماهنگی و مفهوم پیداکردن آزمایش و اعمال اختیاری، لازم است از ناحیه آفریدگار هستی که عالم الغیب و الشهاده است کسانی برای اطلاع دادن به انسان و توجه دادن به او که آثار عملش در آن عالم چه خواهد بود مبعوث گردند.
«زیرا بشر در افکار و عقاید خود، مصون از خطا نیست و در بسیاری از موضوعات جزئی و نامرئی دچار اشتباه و خطا می گردد، و هر روز در مسائل زندگی و امور مربوط به علوم، فرضیه ای جایگزین فرضیه دیگر شده و افکار تازه تری به محافل علمی عرضه می شود، از این نظر معلومات و دانش های بشری در مسائلی که پایه سعادت و اساس تکامل روحی او را تشکیل می دهند مورد اعتماد نیست.
ولی وحی آسمانی که یگانه مصدر و منبع علوم پیامبران به شمارمی رود یک علم خطا ناپذیر است زیرا ادراکی است مرموز و پیراسته از هر نوع اشتباه و تعلیماتی که براساس چنین ادراک استوار گردد، به طور مسلم مورد وثوق و اعتماد بوده و راهنمای واقعی بشر به سوی سعادت خواهد بود.[۳۱۵]»
از این بیان روشن گردید که یکی از اهداف پیامبران و یا به تعبیر دیگر یکی از علل بعثت آنان، همان موضوع تعلیم بشر و تکمیل عقل و دانش ناقص انسان است.
پیامبر عالیقدر اسلام ضمن روایتی تصریح می کند که هدف از بعثت تکمیل عقول بشر است و از این جهت است که باید عقل و دانش هر پیامبری از عقل و دانش امت وی بالاتر و برتر باشد چنانکه می فرماید:
«و لا بعث الله نبیا و لارسولا حتی یستکمل العقل و یکون عقله و افضل من عقول امته.[۳۱۶]»؛
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 10:40:00 ق.ظ ]
|