کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


جستجو


 



از جمله محدودیت های این تحقیق می توان به عدم همکاری برخی دانشجویان در پر کردن پرسشنامه و برگشت آن اشاره کرد. همچنین امکان دسترسی محقق به برخی منابع اطلاعاتی وجود نداشته است.
۵-۵- پیشنهادات مبتنی بر نتایج حاصل از تحقیق حاضر

 

      • با درنظرگرفتن این نکته که امروزه دانشگاه­ها به عنوان آخرین پل قبل از ورود افراد به زندگی مستقل در جامعه قرار دارند، بنابراین نقش آن­ها در افزایش مهارت­ های مالی افراد بسیار حائز اهمیت است و باید با ارائه واحد­هایی برای آموزش مهارت و دانش مالی در سطوح مختلف به دانشجویان تلاش کنند؛ علاوه براین دانشگاه­ها به عنوان متولیان اصلی برگزاری همایش­های علمی در کشور باید همایش­ها و کنفرانس­هایی با موضوعات مختلف در زمینه ­های مالی برگزار کنند تا سطح بینش مالی دانشجویان را ارتقا دهند. توجه به موارد ذکرشده کمک می‌کند تا دانشجویان در آینده در محیط کاری خود عملکرد بهتری داشته باشند و در محیط شخصی زندگی خود نیز تصمیمات بهتری بگیرند و از امنیت رفاهی و اقتصادی بیشتری برخوردار شوند و کمتر تحت تأثیر فشارهای اجتماعی و روانی قرار گیرند.

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    • با توجه به نقش استقلال مالی دانشجویان در داشتن سواد مالی مناسب لازم است خانواده­ها و متولیان برنامه­ ریزی که در رأس آن دولت قرار دارد، زمینه ­های برخورداری از استقلال مالی را برای آن­ها از قبیل برنامه­ ریزی برای آموزش­های مالی مناسب و ایجاد زمینه ­های شغلی مناسب در جامعه را برای این قشر فراهم کنند.

 

    • پیشنهاد می‌گردد با توجه به نقش بارز رسانه­های دیداری و شنیداری در موثر بودن آموزش­های مختلف به افراد جامعه ، آن‌ها به طرق مختلف از تبلیغات گرفته تا کتاب و فیلم و غیره در برجسته کردن موضوع سواد مالی به عنوان موضوع حیاتی برای رسیدن به رفاه بیشتر در زندگی اجتماعی تلاش نمایند و از این طریق سطح آگاهی و دانش مردم را افزایش دهند.

 

    • پیشنهاد می گردد با توجه به نقش سواد مالی ، شرکتهای مشاوره و سرمایه گذاری در راستای مدیریت و کنترل سواد مالی در جهت بهبود درآمد مالی افراد ، تاسیس کرد .

 

۵-۶ –پیشنهادات برای تحقیقات آتی

 

    • پیشنهاد می­گردد در تحقیقات آتیبه بررسی سطح سواد مالی در بین اقوام مختلف ایرانی پرداخته شود تا نتایج مقایسات سطح سواد مالی در بین فرهنگ‌ها و قومیت‌های مختلف نیز ارائه گردد.

 

    • پیشنهاد می­گردد محققین در تحقیقات آتی به بررسی تأثیر متغیرهای تأثیرگذار بر سطح سواد مالی افراد جامعه به صورت مقایسه‌ای در ایران و کشورهای دیگر بپردازند.

 

    • با توجه به اینکه این تحقیق در زمینۀ سنجش سواد مالی صورت پذیرفته است، پژوهشهای دیگری می تواند در زمینۀ سایر سطوح سواد مالی صورت پذیرد.

 

    • می توان این تحقیق را در جوامع آماری دیگر نیز انجام داد و با توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی ،اجتماعی، فرهنگ و خواسته های افراد آن بخش از جامعه به عوامل مؤثر دست یافت.

 

مراجع
مراجع لاتین:

 

    1. Barbara, O., Jing, J., (2005), financially distressed consumers: their financial practice, financial well-being and health, 16, pp. 71-85.

 

    1. Bird, S., (2008), financial literacy among university students¸ An Australian case study¸ University of Wollongong, Available at: http://ro.uow.edu.au/theses/112.

 

    1. Bodvarsson, O., & walder, R., (2004), Do parental cash transfers, weaken performance in collegeEconomics of education review, 23(5), 483-495.

 

    1. Chen, H. and Volpe, R.P, (2005), Financial Literacy, Education, and Services in the Workplace, A Journal of Applied Topics in Business and Economics. [Online], available: zttp//www.westga.edu/~bquest/2005/workplace.pdf .

 

    1. Cude, B. J., (2010), financial literacy, the journal of consumer affairs, vol. 44, N. 2.

 

    1. Danes, S. M., Haberman, H. R., (2007), Teen financial knowledge, self-efficiency and behavior: A gendered view, financial counseling and planning journal, 18, 48-60.

 

    1. Drake, Margaret Vandervoort., (2004), Financial well-being and the need for Employer-spon sored Financial Literacy Education as Reported by Employees of a Texas Public Research University, Available at: http//Proquest.umi.com. P.256

 

    1. Dvorak¸ T., & Hanly¸ H., (2010), Financial Literacy and design of retirement plans, The journal of socio - Economics, vol. 39: 645 – ۶۵۲٫

 

    1. Eitel, Susan J, (2007), First-generation female college students’ Financial Literacy: Barriers to persistence and degree completionpp.221. Available at: http//Proquest.umi.com.

 

    1. Fergusson, D., and Horwood, L., (1981), the measurement of family material well-being, journal of family Issues, 14, 725-749.

 

    1. Fox, J., Bartholoma, S., (2000), building the case for financial education, the journal of consumer affairs, 39 (1), 195-214.

 

    1. Garman, E.T., & Forgue¸ R.E., (2000) ¸Personal Finance, thed.). Boston: Honunhton Mifflin.

 

    1. Goldsmith, E., (2000), Resource management for individual and family, Belmont, CA: wads worth learning.

 

    1. Hayhoe, C., Lea, I., (1990), Difference in spending habits and credit card use of college student, journal of consumer affairs, 34, 113-133.

 

    1. Hogarth, M., (2002), financial education and economic development, international conference hosted by Russian GA presidency in corporation with OECD.

 

    1. Huston, S., (2010), Measuring financial literacy, journal of consumer affairs, 44, 296-316.

 

    1. Jacobs, B., (2000), turn bling tower of babel: subprime securitization and the credit crises, financial annals journals, 65, 16-28.

 

    1. Joo, S. and Garman, E.T., (1998), The Potential Effects of Workplace Financial Education Based on the Relationship Between Personal Financial Wellness and Worker Job productivity, Personal Finances and Worker Productivity, Vol. 2, No. 1,pp. 163-173.

 

    1. Joo, S., Gable, J., (2004), credit card attitudes and behavior of student college, Journal of family and Economic Issues, 37, 405-416.

 

    1. Katlin, j., (2010), financial satisfaction: personal finance-work conflict and work outcome, financial consoling and planning education conference, Scottsdale, AZ, 38-45.

Lusardi, A., Mitchell, O. S., (2006), Financial literacy and planning: implications for retirement wellbeing, Netherlands Central Bank, Research Department in its series DNB working papers, n. 28.

 

 

  • Lyons, A (2004), A Profile of Financially at-risk College Students, The Journal of Consumer Affairs, vol 38(1), 56-80.

 

 

 

  • Malcoan, A., (2011), quality of life and subjective well-being in undergraduate students, Procedia social and behavioral sciences, 15, pp. 2843-2847.

 

 

 

  • Malone, K., Susan, D., (2010), perception of financial well-being among American woman in diverse families, I Fam Econ ISS, 41, 63-81.

 

 

 

  • Mc Gregor, S., Smith, E., (1998), expanding our understanding of quality of life, journal of family and science, 90, 2-6.

 

 

 

  • Monticone¸ C., (2010), How much does wealth matter in the Acquision of financial literacy, The Journal of consumer Affairs ¸vol .44, No. 2,403 – ۴۲۲

 

 

 

  • Mullins, patricia o’connel, (2007), Financial Knowledge and Communication of Teenagers and their Parent or Guardian, Proquest, pp.276.

 

 

 

  • Murphy, D. S., & Yetmar¸ S., (2010), personal financial planning attitudes: a preliminary study of graduate students, Management research review, vol 33. No .8: 811 -817.

 

 

 

  • Neill, B., Benoit, S., (2005), financially distressed consumer: their financial practices, financial consoling and planning education conference, 16, 15-34.

 

 

 

  • Pang¸ M. F (2010), Boosting financial literacy: Benefits from learning study, Inster Sci, vol 39, 659 -677.

 

 

 

  • Peng,C.M , Bartholomue, S, Fox ¸ J & cravener¸ C., (2007), The Impact of Personal Finance Education Delivered in high school and College courses, Journal of family and Economic Issues , vol 28: 265 -284.

 

 

 

  • Porter, N. M., (1990), testing a model of financial wellbeing, financial consoling and planning education, 4, 135-164.

 

 

 

  • Sabri, M., F., Maurice mac Donald, Tahira & k., ltira – JariuhMasud, (2010), Credit Card Ownership among American High School Seniors, Journal of Family and Economic Issues, 31:151-160.

 

 

 

  • Shogern, A., (2006), the role of positive psychology constructs in predicting life satisfaction in adolescents with and without cognitive disabilities, positive psychology, 1, 37-52.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-09] [ 09:26:00 ق.ظ ]




DisExpit / Ait-1=K1t (1/Ait-1( + K2t (Salesit-1/Ait-1) +εit
جریان نقدی عملیاتی غیرعادی و هزینه­ های اختیاری غیرعادی عبارتند از تفاوت بین مقادیر واقعی آنها وسطوح عادی برآورد شده آنها با بهره گرفتن از مدل های فوق. به عبارت دیگر باقیماند­ های هر کدام از مدل های۲ و ۳ به ترتیب بیانگر مقادیر غیرعادی جریان نقدی عملیاتی و هزینه­ های اختیاری است و معرف مدیریت سود می باشد.
در نهایت، با بهره گرفتن از تخمین­های حاصل از مدل رگرسیون زیر فرضیه ­های پژوهش مورد آزمون قرار می­گیرد:
(۴) مدل نهایی ازمون فرضیه اول
AMit= β۰+ β۱PreAEMUIit + β۲RMit+ β ۳LEVit + β۴GROWTHit+ β۵ Sizeit + εit
AMit= مدیریت سود
PreAEMUIit = سود پیش بینی نشده قبل از مدیریت سود است.
(Saragih, 2012Matsuura, 2008; Sanjaya and). که به عنوان متغیرکنترلی به این شرح محاسبه می شود:
PreAEMUIit = UIit – Amit
و در محاسبه آن، UIit سود پیش بینی نشده )تفاوت سود خالص سال جاری و سود خالص دوره قبلی) است. سطح سود قبل از مدیریت اقلام تعهدی در تصمیم گیری مدیر برای مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اثرگذار است وبه همین خاطر این متغیر در مدل وارد می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
RMit = بیانگر هر کدام از شیوه ­های دستکاری فعالیت­های واقعی (مدیریت سود) به عنوان متغیرکنترلی­ است؛ یعنی یکبار به جای آن جریان نقد عملیاتی غیرعادیR-CFO) ، باقیمانده مدل۲) و بار دیگر هزینه­ های اختیاری غیرعادی( R-DisEx، باقیمانده مدل۳) قرار گرفته است.
و مدل به طور جداگانه تخمین زده می شود.
= LEVit معرف رشد شرکت(درصد رشد فروش)، هستند که براساس تئوری اثباتی حسابداری و باتوجه به پژوهش­های قبلی و به عنوان دیگر متغیرهای کنتری وارد مدل شده است.
GROWTHit = معرف اهرم مالی به عنوان متغیر کنترلی مدیریت سود(نسبت بدهی­ها به دارایی­ ها)
Sizeit (MVALit) = اندازه شرکت ارزش دفتری دارایی­ های شرکت i در سال t
εit = جزء اخلال
۳-۹-۲ مدل ازمون فرضیه دوم
AMit= β۰+ β۱PreAEMUIit + β۲RMit+ β۴GROWTHit+ β۵ ASSINit + β۶ ΔOIPSit + εit
ASSINit = سودهرسهم حاصل از فروش دارایی­هاو سرمایگذاری­های شرکت i در سال t بعنوان متغیر کنترلی زمان­بندی
ΔOIPSit = سود عملیاتی هر سهم شرکت i در سال t نسبت به سال t-1 بعنوان متغیر کنترلی زمان­بندی
۳-۱۰- روش تجزیه و تحلیل داده ­ها
پس از جمع­آوری داده ­ها محقق باید آن­ها را دسته­بندی و تجزیه و تحلیل نماید، آن گاه به آزمون فرضیه­هایی بپردازد که تا این مرحله پژوهش او را یاری کرده ­اند، تا پاسخی برای پرسش­های پژوهش بیابد. تجزیه و تحلیل داده ­ها فرآیندی چند مرحله­ ای است که طی آن داده ­های گردآوری شده به طرق مختلف خلاصه، دسته­بندی و در نهایت پردازش می­شوند تا زمینه برقراری انواع تحلیل­ها و ارتباط بین داده ها به منظور آزمون فرضیه ­ها فراهم آید­. در این فرایند، داده ­ها هم از لحاظ مفهومی و هم از جنبه تجربی پالایش می­شوند و روش­های گوناگون آماری نقش بسزایی در استنتاج­ها به عهده دارند.
۳-۱۰- ۱- تحلیل توصیفی داده ­ها
شاخص­ های مرکزی و پراکندگی برای متغیرهای پژوهش به منظور تحلیل توصیفی متغیرها قبل از آزمون فرضیات تعیین می­شوند. میانگین به عنوان مهم­ترین شاخص مرکزی به همراه انحراف معیار به عنوان مهم­ترین شاخص­ های پراکندگی محاسبه خواهد شد­، انحراف معیار نیز پراکندگی داده ­ها را نشان می­دهد. این اقدام به منظور ارائه دیدگاهی کلی نسبت به جامعه آماری و شناخت بیشتر آن صورت می­گیرد.
۳-۱۰-۲- همبستگی
یک نوع از تجزیه و تحلیل آماری که برای برآورد و پیش‌بینی، کاربرد گسترده‌ای دارد، تجزیه و تحلیل رگرسیون و همبستگی است که برای تعیین میزان رابطه بین متغیرها و تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته بکار برده می‌شود.
تحلیل همبستگی ابزاری آماری است که به وسیله آن می‌توان درجه‌ای که یک متغیر به متغیر دیگر، از نظر خطی مرتبط است را اندازه‌گیری کرد. موضع همبستگی با بحث درباره دو معیار ضریب همبستگی® و ضریب تعیین (R2) به صورت زیر دنبال می‌شود (آذر، ۱۳۸۳، ۱۸۲).
۳-۱۰-۳- ضریب همبستگی 
ضریب همبستگی  ریشه دوم ضریب تعیین است که می‌تواند مقادیری بین ۱- و ۱+ را به خود گیرد. علامت آن همان علامت شیب خط رگرسیون  است یعنی اگر شیب خط رگرسیون مثبت باشد، ضریب همبستگی نیز مثبت، و اگر شیب خط رگرسیون منفی باشد، ضریب همبستگی نیز منفی خواهد بود و اگر شیب خط رگرسیون صفر باشد، ضریب همبستگی نیز صفر است.

۳-۱۰-۴- ضریب تعیین (R2)
مهمترین معیاری است که با آن می‌توان رابطه بین دو متغیر x و y را توضیح داد و میزان انحراف مشاهدات y را با برآورد خط رگرسیون اندازه‌گیری می‌کند. این ضریب بین صفر تا یک در نوسان بوده به طوری که مقدار صفر بیانگر آن است که خط رگرسیون هرگز نتوانسته تغییرات y را به متغیر مستقل x نسبت دهد. مقدار یک نیز بیانگر آن است که خط رگرسیون به طور دقیق توانسته است تغییرات y را به متغیر مستقل x نسبت دهد.
در رگرسیون چندمتغیره در صورتی که نمونه کوچک باشد، ضریب تعیین تعدیل شده به جای ضریب تعیین استفاده می‌شود و با بزرگتر شدن حجم نمونه این دو ضریب به همدیگر نزدیک می‌شوند (مومنی و قیومی، ۱۳۸۶، ۱۲۲).
۳-۱۰-۵- مدل های رگرسیون
مدل‌های رگرسیون انواع مختلفی دارد که متداول‌ترین آن­ها رگرسیون ساده و مرکب می‌باشند. رگرسیون ساده شامل ارتباط بین دو متغیر و رگرسیون چندمتغیره، ارتباط یک متغیر را با دو یا چند متغیر بیشتر نشان می‌دهد. رگرسیون چندمتغیره رابطه بین متغیر وابسته را با یکی از متغیرهای مستقل، در شرایط ثابت بودن دیگر متغیرهای مستقل نشان می‌دهد.
در رگرسیون ساده (یک متغیر)، معادله  معرف خط رگرسیون جامعه می‌باشد که با  برآورد می‌شود. در رگرسیون خطی چندمتغیره معادله معرف رگرسیون جامعه به شرح زیر می‌باشد:

که برای برآورد معادله فوق از معادله زیر استفاده می‌کنیم:

که در آن

۳-۱۰-۶- فرض‌های اساسی رگرسیون
در صورتی پژوهشگری می‌تواند از رگرسیون استفاده نماید که شرایط زیر محقق شده باشد:
۱- میانگین جمله خطاها مساوی صفر است.  : معنی این فرض آن است که عوامل تشکیل‌دهنده خطاها، اثرات مثبت و منفی خود را طوری بر جای می‌گذارند که متوسط مقادیر جمله خطاها برابر صفر شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]




ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «حمل»، به لاتین «Aries»، و نشانۀ اختصاری آن «♈» می‌باشد. این برج فلکی، به صورت قوچ یا بره‌ای تصور شده است. صورت فلکی بره، اولین برج از دایرهالبروج است و مابین حوت (ماهی) و ثور (گاو) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه فروردین است.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: war®- [هند ایرانی آغازین: [*urH- + پسوند اسم ساز ag- ؛ هند و ایرانی آغازین: *urH-an- «بره» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ سانسکریت: úran- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۲۲۵)؛ úraṇa- «قوچ، گوسفند، بره» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۱۷)؛ فارسی میانه: varag [wlk’, wlk, KˁNˀ] «قوچ؛ بره؛ برج حَمَل ، گوسفند» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۴۶، ۳۲۹)؛ warrag (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۴)؛ فارسی میانه ترفانی: warrag [wrg] «برج بره» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۳؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۵)؛ فارسی نو: بره، از ایرانی آغازین *varn-aka- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ انگلیسی: ram ؛ معادل عربی: حمل.

 

    • §§

 

Wištagān [wštkˀn’]
(احکام بروج: اوتاد)
* وِشتگان، به معنی «بندگان»: وتد ششم، بیت المرض و العبید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد سادس یا خانه ششم را «بیت المرض و العبید» می‌نامند (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶). دلالت و نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Wištagān «بندگان» است. در تنجیم سنتی، این خانه مربوط به سلامتی (Health) است که معادل آن در لاتین (Valetudo) نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان در وتد طالع (وتد اول) قرار دارد، برج واقع در وتد ششم نیز برج نیمسب (قوس) است. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «بندگان و اسپان و باطن اندامها و بیماری و عیبها و زمنی. اگر اندر او نحسی بود پیدا آید علت اندر پای و خواسته تباه شود». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
مقاله - پروژه
ریشه شناسی: تقی زاده (۱۳۱۶: ۳۲۸) این واژه را «وشتگان» خوانده و بمعنی «بیماران یا بندگان» گرفته است. مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۶-۵۲۷) با اعلام تردید نسبت به معنای این واژه، به تبعیت از خوانش بیلی، آنرا waštagān به معنی «مریضان» محسوب می‌کند. مطابق نظر مکنزی، با آنکه واژۀ waštag به ندرت در متون پهلوی آمده است، اسم معنی آن waštagīh دارای بسامد بالایی است و در معنای «بیماری» بکار رفته است. او در توجیه این خوانش، توجه خود را بر معنای واژۀ waštagīh که بارتولومه آنرا به «گشتگی، انحراف» ترجمه کرده است، و اینکه واژۀ آلمانی krank به معنی «کژ، خمیده»، مجازاً به معنی «مریض» است، معطوف می‌کند. او این واژه را از ریشه پهلوی waštan (نک. ward-) محسوب می‌کند. بهار (۱۳۷۵: ۱۰۵) و پاکزاد (۲۰۰۵: ۷۶) نیز به تبعیت از مکنزی همین خوانش را انتخاب می‌کنند. این در حالی است که واژۀ پهلوی *wištag معادل با واژۀ سانسکریت viṣṭika- به معنی «برده، نوکر» است که از ریشۀ viṣ- به معنی «تسلیم شدن، بندگی کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۹۵-۹۹۶) ساخته شده است: این واژه مرکب است از wištag «نوکر، بنده»/ waštag «بیمار» + پسوند نسبت ~ān ؛ سانسکریت: viṣṭi-, viṣṭika- «بنده، نوکر، خدمتکار، برده» از ریشۀ viṣ- «بندگی کردن، نوکری کردن؛ تسلیم شدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۹۵-۹۹۶)؛ اوستایی: گرچه واژۀ اوستایی vaēsa- به معنی «نوکر» است اما از ریشۀ اوستایی vaēs- «وارد شدن، خدمت کردن» و معادل با واژۀ سانسکریت veśá- «اهل خانه، ساکن خانه، خانه دار» و مشتق از ستاک víś- «اقامتگاه، خانه، قبیله» [اوستایی: vīs-] می‌باشد (لوبوتسکی، ۲۰۰۹:۱۲۶-۱۲۷) و به این واژه ارتباطی ندارد؛ فارسی میانه: vaštagān «مریضان، بندگان» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۲۳)؛ waštagān «بیماران» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ waštag [wštk’] «بیمار» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۸)؛ وشتگان «معنی نامعلوم است: بیماران یا بندگان» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۸)؛ معادل انگلیسی: health از لاتین valetudo (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ معادل عربی: بیت المرض و العبید (دهخدا).

 

    • §§

 

Wayōdagān [wdwtkˀn’, wydwtkˀn’ | M *wywdgˀn, N bayōgān(ī)]
(احکام بروج: اوتاد)
* بیوگان، به معنی «عروسان»: وتد هفتم، وتد غارب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد سابع یا خانه پنجم از اوتاد اصلی است و مکان آن افق غربی است. از اینرو آن را وتد غارب (انگلیسی: Descendant) نیز می‌نامند (دهخدا؛ بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵). دلالت و نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Wayōdagān «عروسان» (مشتق از واژه «ویو» به معنی «عروس») و در عربی «بَیتُ‌النِساء» است (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). در تنجیم سنتی، خانه زنان و ازدواج (Marriage) و همسر (Wife) است که معادل آنها در لاتین (Nuptiae) و (Uxor) نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان در وتد طالع (وتد اول) قرار دارد، برج واقع در وتد غارب نیز برج بز است. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «زنان و سُرّیَّتان و زناشویی و عروسی و خصمان و ضدان و پرخاش و هنبازی و خرید و فروخت و جنگ و خصومت». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: Wayōdag «عروس، بیوه» + پسوند نسبت -ān ؛ هند و ایرانی آغازین: *uadhuH- «زن جوان، عروس» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۸)؛ سانسکریت: vadhukā- «همسر، زن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۱۷؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۷-۴۹۸)؛ اوستایی: vađu-, viđauua- «بیوه» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۸)؛ فارسی میانه: vīdagān, vivtagān «بیوگان» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۴۴)؛ wayodagān (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۸)؛ Wayōdagān (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۶)؛ wayodagān (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۸)؛ ویذوتکان یعنی «مردان متأهل» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۸)؛ فارسی میانه ترفانی: *wywdgˀn (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۶)؛ از wayōg «عروس» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۸)؛ فارسی نو: ویوگان؛ برای نمونه در این بیت از ویس و رامین: «در او خرم ویوگان و خسوران || عروسان دختران داماد پوران» (گرگانی، ۱۳۴۹: ۵۷)؛ بیوگان (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶)؛ از ویو به معنی «عروس» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۴۴)؛ «ویوگ» به معنی «عروس» (دهخدا)؛ انگلیسی: widow «بیوه»؛ معادل انگلیسی: Descendant «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ Wife «همسر» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ معادل لاتین: Uxor «همسر» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ Occasus «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل یونانی: Dusis «وتد غارب» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل عربی: بیت النساء (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵)؛

 

    • §§

 

wihēz 
wihēzag [wyhyck’ | Paz. vahēža]
* (نجوم: سیارات) حرکت و سیرِ (سیارات)؛ حرکت کردن
* (گاه‌شماری) کبیسه؛ کبیسه کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ساخت واژه wihēz [wyhyc] ، همانند ساخت واژه های پهلوی pahrēz [pˀhlyc] «پرهیز، دفاع» با اضافه کردن پسوند اسم ساز ~ēz به ریشه pahr- [pˀhr-] (اوستایی: pāϑra-) و pākīzag [pˀkyck’] از pāk «پاک» است. به همین ترتیب، اسم و بن مضارعِ wihēz(-) با اضافه کردنِ پسوند ~ēz [~yc] به ریشۀ wih- از فعل wistan (سانسکریت: vis-, bis- ، به معنی «رفتن، حرکت کردن؛ پیش رفتن، پیش بردن، انگیختن؛ افکندن، پرتاب کردن؛ گسیختن؛ جهیدن») که هم دارای وجه لازم و هم وجه متعدی است، ساخته شده است. از آنجا که اجرام آسمانی همانند پرندگان در آسمان حرکت می‌کنند، حرکت و وضعیت آنها در آسمان، با افعالی مثل jastan ، jah- ، wistan ، wih- ، wihēzēnīdan ، و wihēz- بیان می‌شود. برای نمونه، در بندهشن (۲: ۲۰)، حرکت خورشید و کواکب به تیری تشبیه شده که مردی از کمانی «پرتاب ‌کند» (wihēd). همچنین در بندهشن (۵الف: ۲)، وضعیت سیارات با فعل (andar) jast «جست=جای گرفت» بیان شده است. در نتیجه، در حوزۀ نجوم، فعل wihēz- در وجه لازم به معنای «حرکت کردن و پیش رفتن» سیارات در آسمان و اسم wihēz به معنی «حرکتِ» سیارات است.
از طرف دیگر، فعل wihēz- به معنی «جهیدن، جهش دادن» بعنوان عملی است که منجمان انجام می‌دهند و عملاً با فعل انگلیسی leap به معنی «پریدن از، جهیدن از» مرتبط است و به عمل «پریدن و جهش» از روزها و یا ماه ها در تقویم اشاره دارد. بنابراین، جای تعجب نیست که این مفهوم از بابل، مهد نجوم به اروپا و ایران آمده باشد. در اینجا مشخص می‌شود که عمل نجومی wihēz(ag) یا «کبیسه کردن»، اشاره به «جهش» از یک روز به روزی دیگر از سال و «پرتاب» زمان به چند روز یا یک ماه جلوتر داشته است بدین معنی که، برای مطابقت دادن جدول ثبت روزانۀ حرکت خورشید (= تقویم شمسی) با جدول روزانۀ حرکت ماه (= تقویم قمری) یا با تقویم رسمی کشور (مثلاً، تقویم اوستایی)، منجمان مجبور بوده‌اند مثلاً هر چند سال یکبار از یک ماه صرفنظر کنند، یعنی ۳۰ روز از چرخۀخورشید را نادیده بگیرند یا به عبارتی از روی آن بپرند. قدما، این ماه را ماه «کبیسه» می‌نامیدند و آنرا جزء تقویم دینی به حساب نمی‌آوردند. واکنش ملل مختلف در مورد این ماه کبیسه متفاوت بوده است: مثلاً، یهودیان هیچ مراسمی را در این ماه برگزار نمی‌کردند و اجرای مناسک مربوط به آن ماه را به ماه بعد از آن موکول می‌کردند. در نتیجه، فعل wihēz- ، در حوزۀ گاه‌شماری، به معنای «کبیسه کردن» و تطبیق تقویم رسمی با تقویم خورشیدی و اسم آن به معنای «عمل ِکبیسه کردن» است.
ازاینرو، واژۀ پهلوی wihēzag [wyhyck’] که با اضافه کردن پسوند اسم و صفت ساز -ag ساخته شده است، اسم این فعل است که در حوزۀ نجوم به معنی «سیر، پیشروی و حرکتِ (سیارات)» و در حوزۀ گاه‌شماری به معنی «جهش: کبیسه» است. در التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۲۲) آمده است: «و پارسیانرا از جهت کیشِ گبرگی، نشایست که سال را به یکی روز کبیسه کنند، پس این چهار یکِ روز را یله همی‌کردند تا از وی ماهی تمام گِرد آمدی به صد و بیست سال، و آنگاه این ماه را بر ماه های سال زیادت کردندی تا سیزده ماه شدی و نام یکی ماه اندرو دو بار گفته آمدی، و آن سال را بهیزک خواندندی». او در همانجا اضافه می‌کند که پس از حمله اعراب و از بین رفتن پادشاهی ساسانی و دین رسمی، دیگر عمل بهیزک انجام نشد.
در بندهشن (۵: ۷)، واژۀ wihēz بعنوان یک اصطلاح نجومی در تضاد با واژۀ drang نیز بکار رفته است. در بندهشن (۵: ۷) آمده است: «سیر و ستیز ایشان [=همچشمگان دیوان] در بهیزه و درنگ به اخترشناسی پیداست».[۵۱] در اینجا، دو واژۀ متضاد «سیر و ستیز» بطور موازی با دو واژۀ «بهیزه و درنگ» قرار گرفته اند و این نشان می‌دهد که از لحاظ معنایی، واژۀ «سیر» موازی با «بهیزه» و واژۀ «ستیز» موازی با «درنگ» است. در نتیجه، wihēz به معنی «حرکت به جلو» و در نتیجه به معنی «جهش، شتاب، پیشروی، پیش افتادن» و واژۀ drang به معنی «درنگ، وقفه، پسروی، و پس افتادن» است. در جای دیگری از بندهشن (۲: ۱۱) آمده است: «اخترشماران [این سپهر را] سپهر زبر سپهر می‌خوانند و در آن [امکانِ] محاسبۀ بهیزه وجود ندارد». در اینجا نیز، wihēz به معنی «حرکت و سیر» از ویژگیهای اجرام سماوی محسوب شده که منجمان آنرا محاسبه و رصد می‌کنند.
ریشه شناسی: نیبرگ (۱۹۷۴: ۲۱۱) معتقد است که این واژه مشتق است از *vi-vēž- که در آن دومین v مبدل به y شده است: در نتیجه، vi + vēxtan = *vi-yēž و سپس با تبدیل y به h خواهیم داشت: vi-hēž . چئونگ (۲۰۰۷: ۴۱۳) نیز نظر نیبرگ را تأیید کرده و در توضیح بیشتر آن صورت ایرانی باستان *u̯i-*u̯aiǰ- را پیشنهاد می‌کند که در آن ریشۀ *u̯aiǰ- معادل با صورت اوستایی vij- به معنی «تکان دادن، پرتاب کردن؟» و واژۀ پهلوی wēz- به معنی «پرتاب کردن، تکان دادن، پاشیدن، ریختن» است. دوبلوا (۱۹۹۶: ۴۳) معتقد است که واژۀ wihēz- «حرکت کردن، پیش رفتن» از ریشۀ ایرانی hiz/xiz- «خیز برداشتن، برخاستن، طلوع کردن» بعلاوۀ پیشوند vi- ساخته شده است؛ در نتیجه، او صفت wihēzagīg را که عملاً به معنی «کبیسه» است، لفظاً به معنی «قابل حرکت، حرکت پذیر، متحرک» گرفته است: ایرانی آغازین: *vih-ēž- ؛ سانسکریت: مشتق از ریشه vis-, bis- به معنی «رفتن، حرکت کردن؛ پیش رفتن، پیش بردن، انگیختن؛ افکندن، پرتاب کردن؛ گسیختن؛ جهیدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۳۲) که در پهلوی مبدل به wih- می‌شود؛ فارسی میانه: vihēz «حرکت سیارات» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۷)؛ wihēz- [wyhyc-] «حرکت کردن، پیشروی کردن»، wihēzag [wyhyck’] «حرکت، پیشروی» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸)؛ vihēž- [whyc-] به معنای اصلیِ «پیش رفتن، از جایی به جایی رفتن»، و معناهای فرعی آن «در گذشتن»، «گسترش»، vihēžēnītan «برداشتن، جابجا کردن، انتقال دادن»، «گذاشتن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱)؛ wistan, *wih- [ŠDYTWN-tn’ < A √ šdh; wstn’] «پرتاب کردن، افکندن» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۹۱)؛ vihēzag «گردش، حرکت» (تفضلی، ۱۳۴۸: ۲۳۱)؛ vêhîz ("retrogression") «پسرفت» (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۵۸-۵۹)؛ فارسی میانه ترفانی:wihēz- [whyz-] «حرکت کردن» (بویس، ۱۹۷۷: ۹۲)؛ «حرکت کردن، پیش رفتن، عازم شدن» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸)؛ (نجوم) ul vihēž- «صعود کردن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱)؛ پازند: vahēža (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۱۱-۲۱۲)؛ فارسی نو: مرتبط با جهیدن، جهاندن، «سخت تیز رفتن»؛ معادل انگلیسی: leap «جهیدن؛ کبیسه»؛ معادل عربی: سیرالکواکب فی منطقه البروج.
ترکیبات:
wih- «پرتاب کردن، افکندن، پراندن؛ حرکت کردن، به سرعت رفتن»
wihēz «حرکت، شتاب، جهش، پیشروی»
wihēzag «جهش، پرتاب: بهیزک، کبیسه»
wihēzagīg «جهش یافته: بهیزکی، کبیسه شده، خورشیدی».

 

    • §§

 

wihēzagīg [wyhyckyk’ | wyhyckyg]
(گاه‌شماری)
* بهیزکی: کبیسه شده، خورشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی wihēzagīg نیز با اضافه کردن پسوند صفت ساز -īg به واژۀ wihēzag ساخته شده و در حوزۀ گاه‌شماری به معنی «جهش یافته: کبیسه شده» است. این صفت به ماههایی اشاره دارد که در سال کبیسه شده وجود دارند و بعلت تطابق آنها با ماه های موجود در سال شمسی، می‌توان آنها را با ماه های خورشیدی یکی گرفت. در نتیجه، ترکیب māh ī Ābān ī wihēzagīg به معنی «آبانماه بهیزکی، آبانماه جهش یافته، و یا آبانماه خورشیدی» است که با آبانماهِ «درنگ یافته» و «پس افتاده» در تقویم رسمی تفاوت دارد. به همین خاطر است که در بندهشن (۱۵الف: ۱۰) می‌بینیم که ماه شهریور در تقویم رسمی برابر است با ماه شهریور بهیزکی (یا خورشیدی): «در ماه شهریور که برابر است با ماه تیر بهیزیکی و گاهنبار مدیوشم، ماهیها آبستن می‌شوند و در ماه فروردین که برابر است با اسفند بهیزکی و گاهنبار همسپهمدیم زایش می‌کنند». این داده ها نشان می‌دهد که تقویم دینی بندهشن در زمان تحریر بندهشن، حداقل ۳۵ روز و حداکثر ۶۰ روز از تقویم خورشیدی عقب افتاده بوده است. با توجه به فرگرد ۳۶ بندهشن که دربارۀ سال شمارِ تازیان است، تاریخ تحریر بندهشن به سال «پنج صد و بیست و هفت پارسی» برابر با ۷۳۱ میلادی بوده است.
ریشه شناسی: (رک. wihēz, wihēzag) ؛ فارسی میانه: vihēzagīg [wyhyckyg] «بهیزگی، سال شمسی که پنجه دزدیده به آن افزوده شده باشد» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۳۷)؛ wihēzagīg [wyhyckyk’] «متحرک؛ کبیسه» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۸؛ دوبلوا، ۱۹۹۶: ۴۳-۴۶)؛ vêhîchakî ("religious") «دینی» (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۱۴۴-۱۴۵؛ هارتنر، ۱۹۷۹: ۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




فاصله ای - فاصله ای

 

فرصت هایی برای زندگی درونی و هویت سازمانی
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
نتیجه آزمون همبستگی پیرسون (۴۴۲/۰=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰ =a) درخصوص رابطه بین فرصت هایی برای زندگی درونی (یکی از مولفه های معنویت سازمانی) و هویت سازمانی نشان از آن دارد که از لحاظ آماری با اطمینان ۹۹ درصد اطمینان و در سطح ۰۱/۰>P همبستگی مثبت و نسبتاً ضعیفی بین حس فرصت هایی برای زندگی درونی و هویت سازمانی وجود دارد. بنابراین، می توان اذعان داشت که دو متغیر فرصت هایی برای زندگی درونی و هویت سازمانی با یکدیگر ارتباط داشته و در صورت هر گونه تغییر (افزایش یا کاهش) در یکی از این دو متغیر، شاهد تغییر (افزایش یا کاهش) در دیگری خواهیم بود. بدین ترتیب هر چه کارکنان در سازمان خود فرصت هایی برای زندگی درونی داشته باشند به همان میزان هویت سازمانی آنها بیشتر می شود در نتیجه فرضیه پنجم تحقیق نیز مورد تایید قرار می گیرد.

۴-۳-۲-۷- آزمون فرضیه ششم

« بین هویت سازمانی و جنسیت کارمندان رابطه معنادار وجود دارد »
از جمله اهداف مطالعه حاضر، مقایسه میزان هویت سازمانی در بین کارکنان مرد و زن کتابخانه های عمومی استان اردبیل بوده است. به همین خاطر، از طریق آزمون پارامتری t با دو نمونه مستقل به آزمون این فرضیه پرداختیم. دلیل استفاده از این آزمون، از یک طرف به خاطر مقیاس فاصلهای شاخص هویت سازمانی و از طرف دیگر به خاطر وجود دو گروه (کارکنان مرد و زن) می باشد. جدول زیر نتایج حاصل از آزمون تفاوت هویت سازمانی را در بین کارکنان مرد و زن را نشان می دهد:
جدول۴-۱۴- خروجی آزمون t-test برای مقایسه کارکنان زن و مرد از نظر هویت سازمانی

 

 

شاخص

 

گروه ها

 

تعداد

 

میانگین

 

اختلاف میانگین

 

مقدار t

 

درجه آزادی

 

سطح معنیداری

 

 

 

هویت سازمانی

 

زن

 

۱۵۰

 

۲۳/۳

 

۱۲/۰

 

۸۳۹/۱

 

۱۴۸

 

۱۴۶/۰

 

 

 

مرد

 

۱۵۰

 

۱۱/۳

 

 

 

چنانچه در جدول فوق مشاهده می شود میانگین هویت سازمانی در کل مولفه ها در بین کارکنان زن حدود ۲۳/۳ و این میانگین در بین کارکنان مرد ۱۱/۳ بوده و اختلاف میانگین هویت سازمانی دو گروه از کارکنان برابر ۱۲/۰ می باشد. برای اینکه بدانیم این اختلاف میانگین دو گروه کارکنان از نظر هویت سازمانی از لحاظ آماری معنادار است یا نه به مقدار t و سطح معناداری نگاه می کنیم. با توجه به مقدار t محاسبه شده(برابر با ۸۳۹/۱) و همچنین با توجه به اینکه اینکه سطح معناداری از ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین توان گفت که این تفاوت از نظر آماری معنی دار نسیت. در نتیجه فرضیه ششم تحقیق رد شده و با ۹۵ درصد اطمینان می توان گفت اختلاف میانگین هویت سازمانی در بین دو گروه کارکنان زن و مرد تصادفی می باشد.

۴-۳-۳- آزمون رگرسیون چندگانه

برای مشخص کردن تاثیر هر یک از ابعاد هماهنگی بین سازمانی بر توانمندسازی از آزمون رگرسیون چندگانه استفاده می شود. تا اینجا با بهره گرفتن از انواع آزمون ها جهت و شدت رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بررسی قرار گرفته است. در رگرسیون چندگانه اهمیت و وزن یا تاثیر هر یک از مولفه های معنویت سازمانی بر هویت سازمانی مشخص می شود.
درمعادله رگرسیونی برای مشخص کردن ضریب تعیین (R2) و میزان وزن هر متغیر(Beta) مجموعه متغیرهای مستقل وارد معادله می شوند. لازم به یادآوری است؛ به منظور تعیین سهم هر یک از متغیرها در تبیین توانمندسازی از رگرسیون چندگانه، به روش (Enter) استفاده شده است. در این روش متغیرهای مستقل به طور همزمان وارد تحلیل شده و اثرات آنها بر روی متغیر وابسته تعیین می‌گردد.
جدول ۴-۱۵- خلاصه مدل به دست آمده از رگرسیون چند متغیره

 

 

 تعدیل شده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




این مطالعه بر روی ٢٢قطعه خوکچه هندی و بالغ از هر دو جنس و با میانگین وزنی ۷۰۰گرم انجام گرفت . خوکچه ها در شرایط یکسان نگهداری شدند و غذای پلت و آب به طور آزاد در اختیار آن ها بود.
وسایل مورد استفاده :
١-ست جراحی ( پنس سوزن گیر، پنس شستی ، قیچی، دسته بیستوری ،تامپون)
٢-مواد استریل سازی موضع شامل الکل و اسکراپ ، بتادین و محلول بتادین
٣-نخ پلی دیوکسان۰/۴ و نخ سیلک۰/٢
۴-داروهای کتامین(Alfasan, Woerden-Holand) ، زایلازین(Rampun, Bayer AG, Leverkusen)،
پنی سیلین(شرکت داروسازی جابرابن حیان Pen)، فلونکسین (شرکت داروسازی رازک ، Flunex 5%)
۵-فرمالین بافر ١۰%
۶-دستگاه رادیوگرافی (Toshiba X ray, DC.12m Japan)
۷-فیلم رادیوگرافی (Siemens)
۸-نگاتوسکوپ
۹-سانتریفیوژ (Mod: Made in Italy4232-d)
١۰-وسایل برش و رنگ آمیزی مقاطع بافتی
١١-تیغ تراش
١٢-مواد رنگ آمیزی شامل (هماتوکسیلین ائوزین (H&E ) به منظوررنگ آمیزی و بررسی ساختارهای سلولی و
، تولوئیدن بلو(Toluidine Blue ) و سافرانین– o (Safranin O) به منظور رنگ آمیزی وبررسی محتویات پروتئوگلیکانی ماتریکس )
ب) روش جراحی :
ابتدا خوکچه های هندی با تزریق داخل عضلانی کتامین(BW mg/kg ۵۰) و زایلازین (BW mg/kg ١۰) بی هوش و زانوی سمت چپ آن ها تراشیده شد و برای جراحی استریل آماده گردید. سپس در زانوی سمت چپ کلیه خوکچه ها در کنار استخوان کشکک در سطح قدامی-جانبی، برشی به طول ٢ سانتی متر زده شد و استخوان کشکک به سمت جانبی جابجا گردید. با نمایان شدن وتر صلیبی قدامی پنس را به زیر وتر مذکور انداخته و بعد از در دسترس قرار گرفتن بوسیله تیغ جراحی قطع گردید. در پایان کپسول مفصلی بوسیله نخ پلی دیوکسانون ۰/۴ و پوست با نخ سیلک ۰/٢ بخیه گردید.خوکچه ها بعد از جراحی توسط اسپری اکسی تتراسایکلین اسپری شدند و به محوطه مخصوص خوکچه ها منتقل گردیدند و داروی فلونکسین به مدت سه روز به عنوان ضد درد و داروی سفالکسین به مدت پنج روز بعد از عمل برای آن ها تجویز شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
خوکچه ها به مدت ١٢ هفته بعد از عمل نگهداری شده تا استئوارتریت به شکل مزمن در آن ها ایجاد شود. هیچ نوع محدودیتی در تحرک خوکچه ها بعد از عمل اعمال نشد. پس از ١٢ هفته خوکچه ها براساس نوع درمان و زمان پیش بینی شده، به دو گروه تقسیم بندی شدند.
الف : گروه کنترل که هیچ درمانی در آنها صورت نگرفت(شامل ١٢ خوکچه هندی ).
ب :گروه درمان که در این گروه بعد از هفته ١٢ وتایید ایجاد استئوارتریت توسط رادیوگرافی، در زانوی آن ها PRP تزریق شد(شامل ١۰ خوکچه)
پس از ١٢هفتگی از عمل جراحی قطع CCL از زانوی تمامی خوکچه ها عکس رادیوگرافی تهیه شد تا از ایجاد استئوارتریت مزمن اطمینان حاصل گردد. علائم رادیوگرافی براساس درجه بندی
کلگرن و لارنس درجه بندی گردید و شدت OA از درجه صفر تا ۴ مشخص خواهد شد. روزانه بطور مرتب به حیوانات سرکشی شد و درمانهای لازم انجام و مشاهدات بالینی ثبت شد
در ١٢ هفتگی دو قطعه خوکچه معدوم و مفاصل آن جدا و برای تشخیص قطعی استئوارتریت مزمن نمونه های مورد نظر به آزمایشگاه آسیب شناسی بیمارستان شهید چمران انتقال داده شد.
خوکچه ها نهایتا پس از ۸ هفته از ایجاد استئوارتریت (٢۰هفته پس از عمل قطع CCL) و درمان های صورت گرفته به روش انسانی معدوم شدند و نمونه های لازم برای بررسی میکروسکوپیک از مفا صل تهیه گردید.
ج)روش تهیه پلاسمای غنی از پلاکت:
از هر حیوان مقدار ٢ میلی لیتر خون وریدی از قلب توسط یک سرنگ حاوی ماده ضدانعقاد سدیم سیترات اخذ شد وسپس خون گرفته شده در دومرحله سانتریفیوژ گردید:
در مرحله اول با دور ٢۰۰۰ دور در دقیقه بمدت ۵ دقیقه سانتریفیوژ انجام گرفت. در این مرحله اول خون سانتریفیوژ شده سه لایه شامل پلاسما در بالا، پلاکتها در قسمت میانی و گلبول های قرمز در قسمت پایین راتشکیل دادند، پس از جمع آوری پلاکتها از لایه میانی توسط پیپت، مجددا سانتریفیوژ صورت گرفت که بادور ۵۰۰۰ دور در دقیقه بمدت ٢ دقیقه انجام شد، که دارای دو لایه شامل پلاسمای غنی از پلاکت و پلاسمای فقیر از پلاکت بود. پلاسمای غنی از پلاکت که حدود۴/۰ میلی لیتر بود جمع آوری گردید.
د)روش تزریق پلاسمای غنی از پلاکت در مفصل مبتلا:
هر حیوان در گروه درمان مقید و مفصل برای تزریق آماده سازی و استریل شد. با جابجا کردن استخوان کشکک به سمت داخل سوزن به سوی مرکز مفصل هدایت می شد و ۴/۰ میلی لیتر پلاسمای غنی از پلاکت تزریق شد.
ه)بررسی های رادیوگرافی:
برای بررسی ضایعات ایجاد شده و مراحل ترمیمی در سه مرحله زیر از حیوانات مورد آزمایش رادیوگرافی انجام گرفت.
١- بلافاصله بعد از ایجاد ضایعه
٢- دوازده هفته پس از ایجاد ضایعه
٣- هشت هفته پس از ایجاد استئوارتریت مزمن (٢۰هفته پس از جراحی) در گروه کنترل.
۴- هشت هفته پس از تزریق PRP در مفصل(٢۰هفته پس از جراحی) در گروه درمان.
در حالت گماری جانبی و قدامی- خلفی زانو های مورد مطالعه تهیه گردید. در هنگام تهیه رادیوگراف فاصله فیلم از منبع اشعه X حدود ۷۵ سانتی متر بود و دستگاه رادیوگرافی روی ولتاژ ۴۵ کیلووات (kv۴۵ ) و آمپراژ ٢۰ میلی آمپر بر ثانیه (mAs٢۰ ) تنظیم شد. سپس فیلم های تهیه شده مورد مطالعه قرار گرفتند و بر اساس سیستم درجه بندی کلگرن و لارنس، درجه بندی شدند و نتیجه درمان ثبت شد(جدول شماره ١)
جدول شماره ١ : سیستم درج بندی کلگرن و لارنس.

 

درجه یافته های رادیولوژیکی
۰ کاملا طبیعی
۱ کاهش مشکوک فضای مفصلی / استئوفیت احتمالی در حاشیه مفصل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]