کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



سرکش از سرکشی خویش بود در آزار

 

 

 

مار ضحاک که گویند رگ گردن بود

 

 

 

۵۲۵- معنی بیت: سنگ آسیا از افتادن غبار بر رویش، مصفّا و روشن نمی شود چرا که به طور ذاتی استعداد قبول تربیت ندارد ، بر خلاف آینه که استعداد ذاتی پذیرش تربیت را دارد به همین دلیل با غبار ِخاکستر روشن و زلال می شود.
پیش­تر نیز فرموده بود:

 

 

خامه هر چند رود لیک به معنی نرسد

 

 

 

سعی کاری نکند چون نبود استعداد

 

 

 

۵۲۶- غنی با واژه پنبه، بارها مضمون سازی کرده است. در شعر غنی پنبه از یک سو با داغ و از دیگر سو، با گوش در ارتباط است. در این­جا ترکیبی از هر دو مضمون دیده می­ شود.
معنی بیت: پنبه را از گوش خود بیاور تا ناله من به گوشت برسد و با من مهربان شوی ، سپس همان پنبه ای را که از گوشت بیرون آورده ای ، بر داغ دلم بگذار تا حسرت شنیده نشدن ناله من از دلم بیرون برود و التهاب و درد این داغ کمتر شود.
۵۲۷- معنی بیت: سایه ناپایدار و از بین رفتنی است ،اگر سایه کوه هم باشد عاقبت از بین می رود همانند انسان فرومایه و پست که به خاطر پست همّتی نمی تواند از انسان های والا بزرگی و وقار کسب کند.
نسبت «سایه»که سبکی و پستی دارد با«سفله» و نسبت« وقار و تمکین» به «کوه» نیاز به شرح ندارد.
۵۲۸- گل کردن : بسیار نیکو از انجام کاری برآمدن ، خوب جلوه کردن. (فرهنگ فارسی معین)
۵۲۹- معنی مصره دوم:۱٫ آینه در مقابلم قرار نده تا با تماشای خود در آن، مغرور و خودبین نشوم

 

 

  • تا وقتی که از خود بی خود نشدم، آینه را در پیشم نگذار. چرا که در وقت بیهوشی دیگر خودبینی (الف. خود را در آینه دیدن ب. غرور و تکبّر) از من سر نمی زند.

 

 

بیت دارای آرایه ایهام است.
۵۳۰- اختلاط: آمیخته شدن، آمیختن، معاشرت. (دهخدا)
سعـــــادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی زیانست
(ناصرخسرو)
زبان شانه: دندانه شانه.
معنی بیت: به دندانه شانه حسادت می کنم چون هر دم با زلف معشوق آمیزش دارد.
۵۳۱- شاهین: نام پرنده ای شکاری شبیه به عقاب که در هند به آن بحری می گویند ، زبانه ترازو. (فرهنگ فارسی معین)
سگ و یوز در پیش شاهین و باز همـــــی راند بر دشت روز دراز
(فردوسی)
۵۳۲- معنی بیت: آب حیات ، ظلمات را زنده نگه می دارد و تیرگی او را که زندگی اوست ،از بین نمی برد؛ بنابراین عجیب نیست که می نوشان که شراب گوارا را همچون آب حیات می دانند، شب زنده داری کنند.
دانلود پایان نامه
۵۳۳- عناصر: جمع عنصر، عناصر اربعه ، چهار عنصر قدما:آب ، باد ، خاک ، آتش.(فرهنگ فارسی معین)
معنی بیت: از کثرت سیلاب اشک من، از ارکان اربعه (آب ، باد ، خاک ، آتش) جز چهار موج که از جریان تند و ناگهانی اشک چشمانم ایجاد شده چیزی باقی نمانده است.
مفهوم بیت: مبالغه است در طغیان اشک چشم.
۵۳۴- آستین نداشتن: کنایه ای مبالغه آمیز است از مفلسی و فقر.
مراعات نظیر میان الفاظ: دامن ، آستین و جامه.
۵۳۶- مزاج: سرشت ، طبیعت، قدما به چهار مزاج اصل قایل بودند:
الف- مزاج صفراوی (گرم و مرطوب) ب- مزاج مالیخولیایی یا سواوی ( گرم و خشک) ج- مزاج دموی (گرم و مرطوب) د- مزاج بلغمی( سرد و مرطوب). (فرهنگ فارسی معین)
موافقنـــد به طبع و مزاج ، روح و بدن مخالفند به ذات و به گوهر آتش و آب
(مسعود سعد)
افیون: تریاک، شیره خشخاش.
کوکنار: غلاف خشخاش باشد. (لغت فرس اسدی )
به بیــــداری نمانده دیگرش تاب خواص کـوکنارش برده در خواب
(جامی)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-09] [ 12:41:00 ق.ظ ]




جدول۴‑۳- کارایی الگوریتم PSO و کای با تعداد CPUها ی متفاوت ۶۳
جدول ۴‑۴- نتایج میانگین سرعت و گرایش در الگوریتم PSO 65
فصل اول
کلیات طرح
مقدمه
با رشد سریع رسانه‌های جمعی و فردی در وب که سرویس‌هایی در قالب شبکه‌های اجتماعی[۱]، وبلاگ[۲]، میکروبلاگ[۳] ، اشتراک علاقه‌مندی‌ها و غیره ارائه می‌دهند، امروزه این امکان برای کاربران وب فراهم شده که از نظرات دیگران پیرامون مباحث گوناگون، سریعتر آگاه شوند، رفتارهای جمعی کاربران را دنبال کنند و «پربیننده‌ترین» مطالبی که در این قالبها ارائه می‌شود را تشخیص دهند، دنبال کنند و از گرایش جمعی کاربران[۴] در یک محیط مجازی اطلاع یابند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
سوالات اساسی این پژوهش این است که آیا در یک بستر پردازشی توزیع‌شده با اعمال روش‌های هوش جمعی[۵] بر پیام‌های رد و بدل شده در محیط بلاگستان می‌توان در زمان قابل قبول گرایش عمومی‌محتوای انتشاریافته در بلاگستان را تشخیص داد به نحوی که الگوریتم و سیستم توسعه یافته مقیاس‌پذیری را نقض یا تهدید نکند؟ (با توجه به اینکه اطلاعات مربوط به گرایش عمومی‌بلاگستان یکی از اطلاعاتی است که در اختیار کاربران قرار می‌گیرد، منظور از زمان قابل قبول فاصله زمانی بین دو تغییر در مهم‌ترین گرایش بلاگستان است که در صورت تشخیص گرایش با زمانی طولانی‌تر از این بازه، کاربران بلاگستان اطلاعات مربوط به محتوای مهم‌ترین گرایش را حداقل یک‌بار از دست خواهند داد.)
در صورت تشخیص گرایش در زمان قابل قبول آیا با آموزش یک سیستم مبتنی بر الگوریتم‌های یادگیری ماشین و با بهره‌برداری از داده‌های مربوط به پیشنه‌ی تغییرات در روند گرایش عمومی‌در بلاگستان و کشف الگوهای تغییرات، تحلیلی از گرایشات آتی بلاگستان حاصل می‌شود؟
فرضیه
روش‌های هوش جمعی مبتنی بر عامل‌های[۶] مستقل از هم هستند که هرکدام مسیر مخصوص خود را در فضای حالت مسئله پیمایش می‌کند و به دنبال جواب مسئله هستند. این عامل‌ها علاوه بر ایجاد قابلیت حل مسئله به صورت موازی، به دلیل پراکندگی در فضای مسئله، احتمال افتادن در دام کمینه‌ی محلی[۷] را کاهش می‌دهند. علاوه بر این ویژگی‌ها می‌توان به موارد زیر درباره اهمیت و دلیل توجه پژوهشگران به این الگوریتم‌‌ها اشاره کرد [۱]:

 

    • همگن بودن: رفتار هر عامل با دیگر عامل‌ها یکسان است و این تضمین می‌کند که اگرچه فرایند حل مسئله موازی انجام می‌شود اما فرضیات مسئله و نحوه استدلال در این اجراهای موازی متفاوت نیست.

 

    • محلی بودن: اطلاعاتی که هر عامل از دیگر اجزاء مجموعه دریافت می‌کند از درجه‌ی دوم اولویت هنگام تصمیم‌گیری برخوردارند و مهمترین عامل هنگام تصمیم‌گیری اطلاعات حسگرها و مشاهدات خود عامل است که محلی بودن جستجو برای هر عامل را تضمین می‌کند.

 

    • اجتناب از برخورد: باعث می‌شود که تداخل در مسیرهای حل مسئله و عبور مکرر از جواب‌های مختلف به حداقل برسد.

 

شکل۱‑۱ تعداد مقالات در حوزه‌‌های مرتبط با هوش جمعی بر اساس گزارش Web of Science [39]
این خصوصیات و همچنین ذات توزیع‌شد‌ه‌ی عامل‌های حل مسئله در الگوریتمهای هوش جمعی کمک می‌کنند تا با استقرار این عامل‌ها در یک محیط پردازشی توزیع‌ شده به طور موازی فضای حالت مسئله را بررسی کرده و پاسخ‌های بهینه‌ را یافت. زمانی ‌که فضای حالت مسئله به طور موازی مورد پردازش قرار گیرد و در صورت شکسته شدن فضای حالت [۸]، طوری که واحد‌های پردازش مختلف متناسب با توانشان حجمی‌از فضای حالت را پردازش کند، انتظار می‌رود که عملیات در زمان قابل قبول‌تری نسبت به حالتی که کل فضای حالت به وسیله‌ی یک الگوریتم غیرموازی بررسی می‌شود به نتیجه برسد.
تا کنون بررسی‌های مختلفی در زمینه‌ی پیش‌بینی حالات فردی و جمعی کاربران انجام‌ شده. برای مثال می‌توان به [۲] که سایت‌‌های LiveJournal و WeFeelFine.org بررسی شده و در این سایت‌ها افراد حالات روحی و روزانه‌ی خود را ثبت می‌کنند و برای هرکدام برچسب‌هایی مانند sad، happy و غیره قرار می‌دهند. در [۲] این برچسب‌ها بررسی شده‌اند و حالات آتی کاربران با درصد خطای قابل قبولی پیش‌بینی شده‌اند و این پیش‌بینی‌ها در قالب نمودارهای جذابی ارائه گردیده است. در کارهای دیگری (مانند [۳] و [۴]) به وسیله‌ی نوعی تحلیل دیگر به نام تمایل‌کاوی یا گرایش‌کاوی[۹]، که بر اساس مدلی مبتنی بر زمان[۱۰] از واکنش‌های کاربران نسبت به کالاهای مختلف است، تلاش شده که بازار آن کالا کمک کنند.
با توجه به نتایجی که از این بررسی‌ها به دست آمده انتظار داریم که روند مشابهی در رفتار جمعی کاربران در محیط بلاگستان مشاهده کرده و بتوان با تحلیل این روند به پیش‌بینی رفتار آتی آنان پرداخت. برای ساخت پیشنه‌ای از روند تغییرات گرایشات کاربران از یک الگوریتم یادگیری ماشین مثل Temporal learning، Q-Learning یا Reinforcement Learning بهره خواهیم برد و در فاز ابتدایی تغییرات گرایشات کاربران در یک بازه‌ی زمانی مشخص را با استفاده‌ از خصوصیات یک پیام در وبلاگ، به عنوان مجموعه داده‌ی آموزش در نظر می‌گیریم و انتظار داریم پس از آموزش بتوان گرایش بعدی کاربران را تشخیص داد، خطای محاسبه را به دست آورد و نتیجه کار را از نظر کارایی و دقت بررسی کرده با آزمون‌های مناسب ارزیابی کرد.
اهمیت و ضرورت
استخراج بینش[۱۱] از انبوه زیادی از داده، کشف روابط پیچیده بین این داده‌ها و قابلیت‌های مشابه بدون انجام عملیات داده‌کاوی[۱۲] و تحلیل داده‌ها[۱۳] در این مجموعه‌های بزرگ داده امکان‌پذیر نیست و طیف گسترده‌ای از سرویس‌ها و پایگاه‌های اطلاعاتی از شبکه‌های اجتماعی بزرگ مثل توییتر[۱۴] و فیسبوک[۱۵] ، تا موتورهای جستجو و انتشارات، از داده‌کاوی برای بهره‌برداری از سلایق کاربران، دقیق‌تر کردن نتایج جستجو و یافتن گرایشات جمعی کاربران استفاده می‌کنند. این قابلیت‌ها علاوه بر بالا بردن دقت جستجو و کمک به کاربران برای دستیابی هرچه سریعتر به داده‌های مورد نیازشان، تاثیر وسیعی بر رفتارهای اجتماعی کاربران نیز گذاشته است. برای مثال[۵,۶]:

 

    • ۸۱% درصد کاربران اینترنت هنگام خرید کالا حداقل یکبار از اینترنت برای تحقیق درباره کالا استفاده می‌کنند.

 

    • ۲۰% کاربران این جستجو‌ها را به طور معمول هر روز انجام می‌دهند.

 

    • بین ۷۳% تا ۸۷% کاربرانی که نقدکالاها را در اینترنت مطالعه می‌کنند تاثیر این نقد‌ها را در ارائه اطلاعات مفید برای خرید کالا مثبت ارزیابی کرده‌اند. (رسانه‌های بزرگ بهترین نقدها را به وسیله‌ی داده‌کاوی در اختیار کاربران قرار می‌دهند)

 

این آمار نشان می‌دهد که کشف گرایش عمومی‌کاربران علاوه بر رفتار آنها در دنیای مجازی بازتابی از رفتار آنها حقیقی آنهاست که و این تحلیل در حوزه‌ی تجارت، تبلیغات و علوم اجتماعی بسیار حائز اهمیت است.
البته گرچه مبحث داده‌کاوی در حوزه‌ی فن‌آوری اطلاعات حوزه‌ی جدید و نوپایی نیست اما تمایلات و نیازهای امروزی در این حوزه که با حجم‌های عظیم داده و پیچیدگی‌های بیشتر روبرو است. برای مثال توییتر با ۵۰۰ میلیون کاربر فعال و ۳۴۰ میلیون توییت در روز باید روزانه بیش از ۱٫۶ میلیارد تراکنش را در داده‌های خود اعمال کند و همزمان گرایشات کاربران را نیز استخراج کند[۷,۸]. این حجم‌های عظیم داده و پردازش نیازهایی جدی در این حوزه ایجاب کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به پردازش‌های دقیق‌تر و هوشمندانه‌تر در زمانی قابل قبول برای کاربر اشاره کرد. این نیاز مقدمه‌ی ورود هوش مصنوعی[۱۶] و بهینه‌سازی [۱۷] به این حوزه به‌ منظور دست‌یابی به نتایج صحیح‌تر در داده‌کاوی، ارائه‌ تحلیل‌های هوشمندانه‌تر و کشف الگوهای رفتاری درجریان داده‌های[۱۸] منتشره در وب است.
اهداف
طرح ما برای این پ‍‍ژوهش بررسی یک مجموعه از پست‌های وبلاگهاست که این مجموعه‌ی داده از میان وبلاگ‌های فن‌آوری انتخاب می‌شود. در بخش اول پژوهش عامل‌های مختلف تشکیل‌دهنده‌ی یک الگوریتم هوش جمعی که منابع کافی پردازشی به آنها اختصاص داده‌شده است به صورت موازی به جستجو در فضای حالت مسئله خواهند پرداخت و گرایش عمومی‌کاربران را در بازه‌های زمانی مختلف کشف خواهند کرد. با توجه به اینکه پارامترهایی مربوط به زمان انتشار و مدت فعال بودن پیام‌های مختلف یک وبلاگ به همراه پیام در دسترس است، می‌توان روند انتشار پیام‌های وبلاگ را از این برچسب‌های زمانی استخراج کرد و با مقایسه‌ی آن با زمان اجرای الگوریتم و تولید خروجی آن کارایی الگوریتم را در یافتن گرایشات کاربران در زمان قابل قبول (ارزیابی کرد. همچنین با توجه به اینکه در حال حاضر نیازهای پردازشی مدام در حال افزایش است مقیاس‌پذیر بودن سیستم و الگوریتم مدنظر است.
در بخش دوم پژوهش با توجه به اینکه تشخیص گرایش در زمان قابل قبول در بخش اول محقق شده است، طی یک فاز آموزش قصد داریم پست‌های مربوطه را در این وبلاگ‌ها بررسی کرده و پرگرایش‌ترین[۱۹] عناوین را مشخص ‌کنیم و سپس در فاز آزمایش پرگرایش‌ترین عنوان در این اجتماع را برای دوره‌های زمانی بعدی پیش‌بینی کنیم. در این راه تاکید ما بر نحوه‌ی تاثیر الگوریتم بر حل مسئله ( و در عین حال مشاهده‌ی رفتار گروهی یک اجتماع در یک دوره‌ی زمانی کوتاه) است و ابنکه دقت الگوریتم انتخاب شده به چه میزانی است و ‌در این پیش‌بینی به چه عواملی وابسته است. همچنین اینکه چگونه این الگوریتم یک مدل مناسب از انتخاب‌های فردی و تصمیمات جمعی ارائه می‌دهد و چطور می‌توان نگاشتی بین الگو‌های رفتاری کشف شده با تفسیر‌ها واقعی کشف کرد.
پیشینه‌ تحقیق و کارهای مرتبط
بلاگستان[۲۰] عموما به عنوان شبکه‌ی اجتماعی وبلاگها شناخته شده است و شامل اجتماعی از کاربران است که با هم تعامل دارند و پیوندها و اجتماعات کوچک و بزرگی را شکل می‌دهند. در این شبکه‌ی اجتماعی، یک عضو برجسته‌ی خاص، یک گفتگوی مهم را شروع می‌کند و عکس‌العمل دیگران ممکن است به صورت گره‌های ارجاعی[۲۱] یا گره‌های جمع‌کننده[۲۲] نمایان شود. در حالت واقعی ممکن است چند عضو خاص برجسته وجود داشته باشد که گفتگو‌های بزرگ و وسیع را به راه می‌اندازند و چندین عضو دیگر وجود داشته باشد که محتوا را از گفتگوهای مختلف جمع‌ آوری می‌کنند [۱۷].
اغلب کارهای انجام شده در زمینه مدلسازی رفتار، در داده‌های online و در ابعاد بزرگ، در حوزه‌ی وبلاگ‌ها انجام شده است [۱۸,۱۹,۲۰]. در این مقالات اشاره شده، زمانی که اطلاعات بین وبلاگ‌ها منتشر می‌شود، نمونه‌هایی از رفتار آبشارگونه‌ی[۲۳] عینی و خالص (بدون تغییر داده یا نرمال‌سازی آن)، با تعداد تکرار کم، ظاهر می‌شود. مشاهده‌ی اینگونه رفتار به یافتن الگوهای مشابه و بررسی و پیش‌بینی آنها کمک می‌کند.
در [۹] دیدن محتوای تولید‌شده در طول زمان و در محیط بلاگستان را به عنوان یک نوع ضربان روحی[۲۴] از سوی کل اجتماع وبلاگ‌نویسان در نظر می‌گیرند. به این وسیله ادراک و مدلی از گفتگوهای جاری به دست‌ می‌آورند و از این مدل در جستجوی وبلاگ‌ها استفاده می‌کنند. در همین زمینه می‌توان به پروژه TREC نیز اشاره کرد که از تشخیص پست‌هایی که نظریه‌ای را مطرح می‌کنند (در واقع همان پست‌های تاثیر گذار از سوی افراد برجسته) برای جستجو در وبلاگ‌ها استفاده می‌کنند و در مراحل بعدی این نظریه‌ها را دسته‌‌بندی می‌کند[۱۰].
در زمینه‌ی درک گفتگو‌های انجام شده در وبلاگها پژوهش‌هایی کاربردی ارائه شده است. برای مثال در [۱۱] احساسات و عواطف جمعی استخراج شده از وبلاگ‌ها در خوشه‌های[۲۵] معنی‌داری طبقه‌بندی شده و در آن ادعا شده که از این خوشه‌ها می‌توان به عنوان خط مشی‌‌هایی[۲۶] برای پی‌بردن به احساسات نهفته در وبلاگ‌ها استفاده کرد و با بهره گرفتن از این احساسات تبلیغات مناسب گفتگو‌های در حال جریان در وبلاگ‌ها قرار داد. در همین زمینه می‌توان به چارچوبی اشاره کرد که در [۱۲] معرفی شده به نام SOCA (Sentiment-oriented contextual advertising) و به وسیله‌ی آن می‌توان تصمیم‌گیری کرد که تبلیغات منتشره در وبلاگ‌ها، مرتبط با محتوای وبلاگ باشند یا نزدیک به نیازهای بازار و کسانی که تبلیغات را منتشر می‌کنند. در واقع به وسیله‌ی تمایل‌کاوی این trade-off را پاسخ می‌دهد.
پاره‌ای دیگر از تحقیقات از اطلاعات تعاملی و رابطه‌ای استفاده می‌کنند تا روند تغییر حال و هوا و جو[۲۷] در اجتماعی مثل یک ستاد انتخاباتی، یا دیدگاه کاربران نسبت یک اتفاق مثل اخبار حوادث (مخصوصا حوادث جنایی) را دنبال کنند. مثلا در [۱۳] روابط تعاملی وبلاگ‌ها تحلیل می‌شود تا الگو‌های رابطه‌ای محلی از آنها کشف شود و از سوی دیگر با تطابق این الگوهای محلی و مفاهیم کلی و عمومی‌بتوان تغییرات حال و هوای اجتماع مورد بررسی را کشف و خلاصه‌سازی کرده و در قالب گزارش ارائه داد.
هوش جمعی همانطور که در [۱۴] و [۱۵] بیان شده، تاثیر گسترده‌ای در مدیریت توزیع‌شده‌ی اطلاعات دارد. در [۱] به چالش‌های مرتبط با زمان پاسخ‌دهی[۲۸] که پایگاه‌داده‌های توزیع‌شده هنگام تخصیص داده[۲۹]، replication و fragmentation با آن روبرو هستند اشاره شده و اهمیت آنها بیان شده است. سپس با بیان پیچیدگی محاسباتی بسیار زیاد هنگام مواجه با vertical fragmentation در مسئله‌های با ابعاد بزرگ، یک الگوریتم مبتنی بر هوش جمعی معرفی شده که با کمک محلی کردن پردازشِ تراکنش‌ها، هزینه‌ی Vertical fragmentation را کاهش می‌دهد. در پژوهش دیگری [۱۵] یک الگوریتم Meta-heuristic بر مبنای بهینه‌سازی کلونی مورچه ارائه شده است که با توجه به استراتژی‌های بهینه‌سازی پرس‌وجو[۳۰]، اعمال تمامیت[۳۱] داده‌ها و وجود محدودیت در حافظه‌ی اصلی سیستم‌های مورد آزمایش، زمان پاسخ‌دهی کلی تراکنش را کاهش می‌دهد. به طور کلی مسائل مربوط به مدلسازی رفتاری و آماری را می‌توان با راهکارهای meta-heuristic بررسی کرد [۱۶] و این خاصیت به خوبی در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. از همین جهت، به صورت تئوری، استفاده از هوش جمعی برای تحلیل وبلاگ‌ها راهکار مناسبی است.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه‌ تحقیق
مقدمه
در این بخش از فصل دوم یک معرفی کلی خواهیم داشت بر مفاهیم اصلی که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است. پیش از ورود به بحث‌های اصلی نیاز است مقدمه‌ای درباره کلید‌واژه‌های استفاده شده در این پژوهش بیان شود تا سیر منطقی مطلب رعایت شود. همچنین این قسمت به نحوی مرجع تعریف این کلیدواژه‌هاست که در ادامه‌ی کار در صورت لزوم ارجاعاتی به آن شده است.
هوش جمعی
هوش جمعی یا هوش ازدحامی‌یا هوش گروهی[۳۲] نوعی روش هوش مصنوعی است که استوار بر رفتارهای گروهی در سامانه‌های نامتمرکز و خودسامانده بنیان شده است. این سامانه‌ها معمولاً از جمعیتی از کنشگران ساده تشکیل شده است که بطور محلی با یکدیگر و با پیرامون خود در همکنشی هستند. با وجود اینکه معمولاً هیچ کنترل تمرکزیافته‌ای، چگونگی رفتار کنش‌گران را به آنها تحمیل نمی‌کند، همکنشیهای محلی آنها به پیدایش رفتاری عمومی‌می‌ انجامد. نمونه‌هایی از چنین سامانه‌ها را می‌توان در طبیعت مشاهده کرد؛ گروه‌های مورچه‌ها، دسته‌ی پرندگان، گله‌های حیوانات، انبوه باکتری‌ها و دسته‌ه ای ماهی. روباتیک گروهی، کاربردی از اصول هوش مصنوعی گروهی در شمار زیادی از روبات‌های ارزان قیمت است.
شکل۲‑۱ نمایی از یک گروه پرنده[۴۰]
فرض کنید شما و گروهی از دوستانتان به دنبال گنج می‌گردید. هر یک از اعضای گروه یک فلزیاب و یک بی‌سیم دارد که می‌تواند مکان و وضعیت کار خود را به همسایگان نزدیک خود اطلاع بدهد. بنابراین شما می‌دانید آیا همسایگانتان از شما به گنج نزدیکترند یا نه؟ پس اگر همسایه‌ای به گنج نزدیکتر بود شما می‌توانید به طرف او حرکت کنید. با چنین کاری شانس شما برای رسیدن به گنج بیشتر می‌شود و همچنین گنج زودتر از زمانی که شما تنها باشید، پیدا می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:41:00 ق.ظ ]




صبری متولی در یک جمع بندی تفاوت تفسیر و تأویل و دیدگاه سنتی های از اهل سنت و ابن تیمیه و پیروانش (مانند ابن قیم و ابن کثیر) را در باب تأویل این گونه بازگو می کند.
از نظر ابن تیمیه و شاگردانش تفسیر اختصاص به محکم و بُعد اول متشابه یعنی شناخت خبر دارد، ولی تأویل مربوط است به بُعد دوم متشابه، یعنی شناخت “مخبر به" [۸۴] ، ولی سنتی های اهل سنت، شناخت مفهوم خبر را تأویل می نامند. [۸۵]
د) نظریه‌ علامه طباطبائی:
علامه‌ طباطبائی‌(ره)، با مطرح‌ کردن‌ نظریه‌ ابن‌ تیمیه، تحت‌ عنوان‌ چهارمین‌ وجه‌ در تفسیر تأویل، ضمن پذیرفتن اصل‌ نظریه‌ - مبنی‌ بر اینکه‌ تأویل، حقیقتی‌ است‌ عینی و خارجی ، که‌ منشأ و مستند تمامی‌ تعالیم‌ عالیه‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ و چیزی‌ از قبیل‌ الفاظ‌ و معانی‌ نیست، - برخی‌ از جوانب‌ آن‌ را مورد مناقشه‌ قرار داده، و می گوید:
و اما قول چهارم، این اشکال بر آن وارد است که هر چند صاحب این وجه در بعضى از سخنانش راه صحیحى رفته، ولى در قسمت دیگر آن خطا رفته است، او هر چند درست گفته که تاویل اختصاصى به آیات متشابه ندارد، بلکه تمامى قرآن تاویل دارد، و تاویل هم از سنخ مدلول لفظى نیست، بلکه امر خارجى است، که مبناى کلام قرار مى‏گیرد لیکن در این نظریه خطا رفته که هر امر خارجى را مرتبط به مضمون کلام دانسته، حتى مصادیق و تک تک اخبارى را که از حوادث گذشته و آینده خبر مى‏دهد مصداق تاویل شمرده، و نیز خطا رفته که متشابه را منحصر در آیات مربوط به صفات خداى تعالى، و در آیات مربوط به قیامت دانسته است.
توضیح اینکه بنا به گفته وى مراد از تاویل در جمله:” وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ …” یا تاویل قرآن است، و ضمیر” ها” در آن به کتاب برمى‏گردد، که در این صورت جمله:” وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ” با آن نمى‏سازد، براى این که بسیارى از تاویل‏هاى قرآن از قبیل تاویلات قصص و بلکه احکام و نیز تاویل آیات اخلاق، تاویل‏هایى است که ممکن است غیر خداى تعالى و هم غیر راسخین در علم، و حتى بیماردلان نیز از آن آگاه بشوند، چون حوادثى که آیات قصص از آن خبر مى‏دهد چیزى نیست که درکش مختص به خدا و راسخین در علم باشد، بلکه همه مردم در درک آن شریک هستند، و همچنین حقایق خلقى و مصالحى که از عمل به احکام عبادات و معاملات و سایر امور تشریع شده، ناشى مى‏گردد.
و اگر مراد از تاویل در آیه شریفه، تاویل خصوص متشابه باشد، در این صورت حصر مستفاد از جمله: “وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ” درست مى‏شود، و مى‏فهماند که غیر از خداى تعالى و راسخین در علم مثلا کسى را نمى‏رسد که دنبال تاویل متشابهات قرآن را بگیرد، براى اینکه منجر به فتنه و گمراهى مردم مى‏شود، ولى منحصر کردن صاحب این قول، آیات متشابه را در آیات مربوطه به صفات خدا و اوصاف قیامت درست نیست، چون همانطور که پى‏گیرى این آیات منجر به فتنه و ضلالت مى‏شود، پى‏گیرى سایر آیات متشابه نیز چنین است.
علامه(ره) در ادامه می افزاید: گفتن اینکه به طور کلى آیات متشابه باید از زندگى مسلمین حذف شود مثل این مى‏ماند که کسى بگوید (هم چنان که گفته‏اند) منظور از اصل دین و تشریع احکام این است که اجتماع انسانى صالح گردد، و در نتیجه، اجتماعى زنده، تشکیل شود و چون غرض این است، اگر فرض کنیم که صلاح حال مجتمع با پیروى از احکامى دیگر غیر احکام دینى تامین مى‏شود، باید احکام دینى لغو گردد، چون در این فرض و در این زمان دیگر احکام دینى به درد اصلاح جامعه نمى‏خورد، بلکه صلاح مجتمع در پیروى احکام دیگر است.
و یا مثل این مى‏ماند که کسى بگوید (هم چنان که گفته‏اند) مراد از کراماتى که در قرآن از انبیا نقل شده- از قبیل ید بیضاء، و نفس عیسى، و امثال آن امور عادى است- که با عباراتى تعبیر شده که ظاهرش معجزه و کرامت را مى‏رساند، و منظور آن این بوده که دلهاى عوام را به دست آورد، و از این راه دلهاى آنان را مجذوب، و قلوبشان را در برابر قرآن شیفته کند، و خلاصه امور عادى را به زبانى تعبیر کند که عوام خیال کنند انبیا کارهایى خارق العاده و شکننده قوانین طبیعت داشته‏اند.[۸۶]
۳-۲٫ ظاهر گرایی:
در این دیدگاه، سنت یعنی تبعیت، وباید به آنچه از قرآن و اصحاب رسول الله(ص) رسیده با توجه به ظاهر روایات، عمل کرد و قیاس و عقل مردود است و سنت قرآن را تفسیر می کند در تفسیر از سنت، آنچنان که دلخواه «اهل حدیث» بود، روی سه ویژگی تکیه می شود:
اول: تکیه بر حدیث به معنای آنچه به اعتبار حدیث نقل شده و نه تنها شامل پیامبر(ص) می گردد، بلکه صحابه و تابعین و گزینشی که به عنوان سلف صالح صورت گرفته را نیز شامل می شود. در این راستا آنان معتقد بودند: «نیاز قرآن به سنّت بیش از احتیاج سنّت به قرآن است»[۸۷] و یا این که: «عرضه احادیث بر قرآن خطایی است که زنادقه آن را ساختند.» [۸۸]
عده ای از ظاهرگرایان نیز معتقد بودند:«… برای هیچ کس تفسیر قرآن مطلقاً جایز نیست، اگرچه وی دانشمندی ادیب و دارای اطلاعات گسترده در ادلّه، فقه، نحو، اخبار و آثار باشد؛ فقط می تواند به روایات پیامبر(ص)، صحابه و تابعین استناد کند.» [۸۹]
پایان نامه - مقاله - پروژه
دوم: دوری از تعقل و تفکر و پذیرش ظاهر قرآن و حدیث. سوم: جلوگیری از طرح نکات تازه و یافته های جدید و موضوعات نو. در این بخش، بدعت به هرچیز نو و تازه اطلاق می شود. مفهوم مقابل آن، صرفا پیروی ظاهری از قرآن و حدیث است. آنچه مهم است «الحث علی الاتباع» و دوری از«التکلف و الاختراع» است. لالکائی در مقدمه کتاب شرح اصول اعتقاد اهل السنه در باره شکل گیری جریان منازعه میان اهل حدیث و اهل حکمت شرح جالبی را از دید خود که یک عالم اهل حدیث است، آورده است. وی در این مقدمه، اصحاب مکتب عقل و حکمت را متهم می کنند که ایمان به آیات قرآن ندارند و تفسیر آن آیات را بر پایه درک سلف قبول ندارند و «آراء الحدیثه» خود را مبنای فهم قرآن قرار داده و آراءشان را «حکمه و علماً و حُجَجاً و براهین» می دانند.[۹۰]
۳-۳٫ دور دانستن ساحت عدل الهی از هرگونه اندیشه و نظر:
اهل حدیث عدل الهى را به گونه اى توجیه می کردند که با حکومت ظالم هم انطباق داشت. از دید آنها خداوند عادل است ولى ما توانایى تشخیص عدل او را نداریم. پس هر چه که خداوند انجام مى دهد عدل است و غیر آن ظلم.
بدین معنا خداوند خود معیار عدل و عدالت است او هر چه کند عدل است نه اینکه او بر اساس معیارى به نام عدل عمل مى کند بلکه خود معیار عادلانه بودن کنشهاست. وظیفه ما سکوتِ محض و تسلیم و تعبد است، شهید مرتضى مطهرى(ره) در خصوص این نوع نگرش مى گوید: «ما باید به حکم اعتمادى که به صحت گفتار انبیاء داریم همه این ها را بدون چون و چرا بپذیریم و لزومى ندارد که درباره اینکه مثلاً عدل چیست؟ به چه دلیل منطقى خداوند عادل است بیندیشم، بلکه اندیشیدن در این امور بدعت است.»[۹۱]
این دیدگاه براى خلفا و حکام جائر، مهم ترین ابراز مشروعیت و ادامه سلطه آنان بر جامعه بود. معاویه براى مردم مى گفت: خداوند فاعل مختار است «یَفْعلُ مایَشاءُ وَ یَحْکُم ما یُریُد» و من خلیفه خدا هستم «انا خلیفه الله»[۹۲]
و چون روزى مردم از فقر و بدبختى به او شکایت بردند: با کمالِ وقاحت، در بالاى منبر، خطاب به مردم این آیه را خواند: «وَ اِنْ مِنْ شَیْء اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم»[۹۳]
از سوى دانشمندان وابسته نیز به توجیه این عقاید پرداختند، تا خواست زمامدار ستمگر را تحت عنوان عدل الهى و ناتوانى عقل بشر از درک مسائل دینى نشان دهند، به طور کلى اهل حدیث در امور دینى، اعم از اصول و فروع، طرفدار تعبد و مخالف هر گونه تعقل و استدلال منطقى بودند سفیان بن عنیه از فقیهان اهل حدیث مى گوید:
هر چه خداوند خودش را در قرآن توصیف کرد نباید تفسیر کرد و درباره آن بحث نمود، تفسیر این گونه آیات، تلاوت آنها و سکوت درباره آنهاست. [۹۴]
در میان اهل حدیث نیز حنبلیان از دیگران استوارتر بوده اند، شاید بتوان مالکیها را در ردیف بعد قرار داد. آنها می گویند باید راضی به قضا و قدرالهی باشی و معتقدند امثال معبد الجهنی، غیلان دمشقی و معتزله که قایل به این قدر الهی نیستند، بدعت گذار هستند و می گویند: باید در برابر هر امری تسلیم باشی؛ و چون وچرا نکنی و فقط ایمان بیاوری. [۹۵]
۳-۴٫ رؤیت خدا:
آنها معتقدند می توان خدا را در قیامت دید و می گویند اگر هم نمی فهمید باید قبول کنید. خداوند جسم و می گویند پیامبر، خدا را دیده و به روایاتی هم در این خصوص استناد می نمایند.
۳-۵٫ مشتمل بودن ایمان بر قول و عمل : آنها معتقد بودند که ایمان با عمل، زیاد و با معصیت کم می شود.
۳-۶٫ اعتقاد به افضلیت ابوبکر و عمر:
بر طبق اعتقاد اهل حدیث بهترین مردم بعد از نبی اکرم، ابوبکر بعد عمربن الخطّاب و بعد عثمان بن عفّان است، و بعد اصحاب شوری هستند یعنی علی بن ابیطالب، زبیر، طلحه، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقّاص.سپس اصحاب بدر از مهاجرین و بعد انصار در جنگ بدر و…
نقد و بررسی:
مهمترین نقد بر این دیدگاه را می توان به اصالت بخشیدن به احادیث با توجه به سیر تاریخی آن بیان کرد که ما در این نقد اجمالاً به آن می پردازیم: پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به بهانه جمع آوری قرآن و مشتبه نشدن قرآن با احادیث، دستور منع تدوین و نقل احادیث از سوی خلفا صادر شد. تأثیر منع تدوین حدیث و جلوگیری از مذاکره و نشر آن، در شکستن وحدت کلمه و ایجاد تشتت در اصول و فروع، بسیار زیاد بود. در سایه این ممنوعیت که تا عهد خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱) به صورت جدی تعقیب می شد و تا عصر خلافت منصور عباسی (۱۳۹-۱۵۸) به صورت کم رنگ باقی ماند، اخبار و روایات صحیح رسول گرامی از اذهان محو گردید و دومین حجت پس از قرآن، دستخوش نسیان و فراموشی شد.
اشکال بزرگتر این است که این نوع باز داری،که در آن زمان رنگ تقدس به خود گرفته بود، پی آمد بدتری به دنبال داشت،وآن این بود که پس از شکستن منع قانونی و دعوت به تدوین حدیث از جانب خلفا، ناگهان موجی از احادیث، اقطار اسلامی را فراگرفت. تعداد احادیث آنچنان بالا رفت که هرگز عقل آدمی باور نمی کند که پیامبراکرم(ص)، با آن همه گرفتاری، بتواند در مدت ده سال (در مدینه) این همه سخن بگوید. لذا بازار جعل حدیث داغ شد. که اگر بعد از پیامبر نقل حدیث منع نمی شد. یقیناً این همه حدیث جعل نمی شد که احمد حنبل که به دیده خوش بینی به احادیث می نگرد می گوید بیش از هفت صد هزار حدیث صحیح داریم؛ ولی محدث معاصر او بخاری احادیث صحیح خود را حدود چهار هزار حدیث می داند که از ششصد هزار حدیث برگزیده است. یعنی از هر ۱۵۰ حدیث فقط یک حدیث، نزد او صحیح بوده است. و یا ابی داوود، صحیح خود را از میان پانصد هزار حدیث، برگزید و فقط چهار هزار و هشتصد حدیث را صحیح دانست. حتی احادیثی را که بخاری و ابی داوود، صحیح دانسته اند بعدها مورد نقادی قرار گرفت و بسیاری از آنها مشکوک یا مردود تلقی شد.
نکته اساسی این است که پیامبر(ص)، که در صدق گفتارش شکی نیست و تمام مسلمانان بر عصمت او متفق اند، درباره اصول و فروع دین احادیث معتبری فرمود و تأکید برضبط آن داشت؛ ودر حالی که قرآن درباره کوچکترین مسأله مثل قرض دادن می فرماید آن را مکتوب کنید[۹۶].حال چگونه خلفای مدعی عمل به قرآن، نوشتن احادیث رسول الله رامنع می کردند؟ جالب این که حتی خود اهل سنت نیز روایاتی را از پیامبر اکرم نقل می کنند که دلالت بر ضبط حدیث دارد که برخی ازآن را بخاری در “بابُ کتابه الحدیث” در صحیح خود آورده است. حال سؤال این است که اگر تدوین احادیث نبوی، ممنوع و مکروه بود و سیره سلف بر ترک آن بود، پس چرا در نیمه قرن دوم، نهضت عظیم و بی سابقه ای برای نقل و نشر حدیث نبوی پدیدآمد؟ وچرا نهی رسول الله نادیده انگاشته شده؟ البته عده ای چون خطیب بغدادی در کتاب تقیید العلم خود فلسفه تراشی کرده اند که علت منع نقل حدیث بعد از رحلت نبی و موقع جمع آوری قرآن به سه دلیل بود: ۱٫ نهی به این علت بود که مردم از تلاوت قرآن باز نمانند؛ ۲٫ نهی به این علت بود که حدیث، با وحی الهی مخلوط نشود، چون عالم برای تفکیک حدیث از قرآن کم بود و بیم آن می رفت که حدیث در قرآن راه یابد. ۳٫ نهی مربوط به نگارش احادیث پیشینیان بود، تا مشابهی برای قرآن نباشد.
با اندک تأملی می توان به این علل پاسخ داد که اولاً: اشتغال به حدیث مایه گرایش به قرآن است نه اعراض از آن. ثانیاً: اگر گرایش به حدیث مانع از اشتغال به قرآن است، باید مسلمانان تمام علوم را رها کنند و کسی سراغ ریاضیات، طب و… نرود. چون این علوم هم انسان را از تلاوت قرآن باز می دارند، پس مسلمانان باید همیشه در جهل بمانند. ثالثاً: مگر نمی گویید قرآن معجزه است و حتی اعراب بادیه نشین با شنیدن آن مجذوب قرآن می شدند، و کسی را یارای آوردن مثل آن نبود، پس چگونه است که حتی علمای آن زمان هم نمی توانستند فرقی بین حدیث و قرآن بگذارند در حالی که بسیاری از آنان خود در زمان پیامبر بودند و قرآن و حدیث را از زبان خود رسول الله می شنیدند. ظاهراً این دلیل که برای جلو گیری از خلط حدیث با قرآن،نقل حدیث منع شد خود عذر بدتر از گناه است.[۹۷]
حال پرسش اساسی این است که با توجه به منع حدیث در ابتدا و احتمال جعل حدیث بعد از آزادی نقل حدیث،آیا اصالت دادن به احادیث توجیه شرعی و عقلی دارد؟
فصل دوم:
دیدگاه های تفسیری ابن تیمیه وابن قیم
در اصول اعتقادات
مقدمه:
با اندکی تأمل در تفسیر ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم از آیات قرآن کریم، به آراء و اقوال متفاوت و متمایزی برمی خوریم که با دیگر تفاسیر اسلامی از جهات گوناگونی اختلاف دارند. این وجوه افتراق و اختلاف را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول: اقوالی که ابن تیمیه و پیروانش در آنها متفرد می باشند. به گونه ای که این امور به مشخصه اصلی تفسیر آنان مبدل گشته که این موارد بیشتر در حوزه مسائل و مباحث کلامی و اصول اعتقادی جلوه گر می شود.
دسته دوم: اختلافاتی که از سنخ تفاوت آراء و اختلاف اقوال در بین دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن می باشد؛ مسأله ای که به شکلی در تمامی تفاسیر از شیوه ها وسبکهای مختلف تفسیری وجود دارد.به نحوی که حتی در بین علماء یک مذهب هم تفسیر متفاوتی از آیات الهی ارائه شده است.
اما آنچه در بررسی تأثیر افکار ابن تیمیه و ابن قیم در تفسیر قرآن کریم می بایست مورد تحقیق قرارگرفته پیرامون آن بحث و تبادل نظر صورت پذیرد؛ همان اختلافات از نوع اول می باشد که تفسیر آنها را به سبک و شیوه ای متفاوت از دیگر تفاسیر ارائه داده و سبب ارائه نظرات متفاوتی از جانب آنها در زمینه اصول اعتقادی گردیده است. لذا در این فصل در ذیل عنوان هریک از اصول اعتقادی به بررسی معیارها و مبانی ای که این تفسیر دگر اندیشانه را به دنبال داشته است؛ پرداخته خواهد شد.
البته پیش از آغاز بحث لازم به ذکر است که ابن‌ تیمیه که اصولاً کلام‌ و علوم‌ عقلى‌ و فلسفى‌ را مخالف‌ دین‌ و دینداری‌ مى‌انگارد؛ با‌ این‌ دلیل‌ که‌ اصول‌ دین‌ تعبیری‌ قرآنى‌ یا حدیثى‌ نیست‌، و التزام به آن تن‌ دادن‌ به‌ یکى‌ از این‌ دو فرض‌ است‌ که‌ یا پیامبر(ص‌) مسائل‌ مهمى‌ از دین‌ را بیان‌ نکرده‌اند؛ یا اینکه‌ آن‌ حضرت‌ بیان‌ کرده‌اند، ولى‌ مردم‌ آنها را نقل‌ نکرده‌اند؛ و این‌ هر دو فرض‌ قطعاً باطل‌ است؛ وضع‌ اصطلاح اصول دین‌ را مخالف‌ با تعالیم‌ پیامبر(ص‌) مى‌داند.[۹۸] این‌ دیدگاه‌ ابن‌ تیمیه‌ همان‌ است‌ که‌ قرنها پیش‌ از او اصحاب‌ حدیث‌ مطرح‌ کرده‌ بودند و ابوالحسن‌ اشعری‌ در رساله فى‌ استحسان‌ الخوض‌ فى‌ علم‌ الکلام‌ قرنها پیش‌ از ابن‌ تیمیه‌ دلایل‌ مخالفان‌ علم‌ کلام‌ را که‌ همان‌ مخالفت‌ با مدوّن‌ شدن‌ اصول‌ عقاید بوده‌ است‌ آورده‌، و یک‌ به‌ یک‌ پاسخ‌ گفته‌ است‌.[۹۹]
بخش اول: توحید
توحید ، اساسی‌ترین باور دینی و مذهبی مسلمانان بلکه سایر ادیان الهی است ؛ زیرا توحید، سرچشمه دیگر عقاید و اعمال دینی می‌باشد . توحید ، مانند ریشه درختی است که دارای شاخه و میوه‌ است و انسان‌ها از آن بهره‌مند می‌شوند. بدیهی است با نقش مهم و حیاتی توحید ، به عنوان اساس و پایه دین ، اگر به صورت صحیح معرفی نشود. آثار منفی فراوانی در دیگر عقاید ، اعمال و امور فردی و اجتماعی در پی خواهد داشت.
بنابراین ، برای معرفی توحید ، باید به قرآن ، سنّت نبوی ، اهل بیت و عقل مراجعه نمود . هر فرد یا گروهی برای معرفی توحید ، راهی غیر از این راه‌ها را انتخاب کند ، بدون شک و تردید به انحراف خواهد گرایید ؛ زیرا با سلیقه و رأی ، نمی‌توان به حقایق علمی دست یافت.
یکی از فرقه هایی که با تمسک به تفسیری دگر اندیشانه از آیات قرآن،تعریفی متفاوت از مفهوم توحید و مراتب آن ارائه داده است؛فرقه سلفیه می باشد وبی شک از مشهورترین و بزرگترین کسانی که نقش بسزایی در چنین تفسیری از مفهوم توحید داشته اند ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم دو تن از برجسته ترین پیشوایان این نحله، می باشند.
سلفیه توحید را دارای سه قسم میدانند:
الف)توحید در ربوبیت، که همان توحید افعالی خداوند است.
ب) توحید در اسماء و صفاتی که اشاره به توحید ذاتی و صفاتی دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]




از نظر ابن‌سینا، وجوب وجود از اخصّ لوازم[۳۶] ذات باری تعالی است و هیچ یک از لوازم بر آن پیشی نمی‌گیرند. چون سایر خواص و لوازم و صفات از تأمّل در معنای عمیق وجوب وجود به دست می‌آیند. شیخ واجب بذاته را واجب‌الوجود من جمیع الجهات می‌‌داند که هیچ حالت منتظره‌ای نداشته و واجد جمیع کمالات است. در ادامه‌ی بحث به این مورد اشاره خواهیم کرد.
ابن‌سینا در شفا خدا را به عنوان علت اولی اثبات کرده و وجوب وجود را در ردیف اوّلین ویژگی او می‌آورد، در حالی که خدای شیخ در اشارات واجب الوجود بذاته‌ای است که علّه العلل نیز هست و این نکته نشان‌گر اهمیت وجوب وجود نزد ابن‌سیناست. زیرا که تقریر اشارات بعد از تقریر شفا و بیان‌گر آراء متأخّر شیخ است. بعد ابن‌سینا در مواردی به بیان ویژگی‌های واجب‌الوجود به طور فشرده می پردازد:
[…] کل موجودات مبدئی دارند که واجب‌الوجود است، تحت هیچ جنسی قرار نمی‌گیرد، دارای هیچ حدّ و برهانی نیست، منزّه از کمّ، کیف، ماهیّت، متی و حرکت است. نه مثل نه شریک و نه ضدّی دارد. او از تمامی جهات، ‌واحد است. نه به اجزای بالفعل قسمت‌پذیر است و نه مانند حقایق متصل دارای اجزای فرضی و وهمی است و نه دارای اجزای عقلی است، به این معنا که ذاتش از معانی مختلف ترکیب یافته باشد. واحد است از آن جهت که در وجود خاص خود، شریک و همتایی ندارد. پس واجب الوجود به تمامی این وجوه و معانی واحد است. نیز به این دلیل که او وجود تامّ و کاملی است که در هیچ کمالی حالت انتظاریه ندارد تا به سبب آن کامل گردد و این یکی از وجوه وحدت است […]. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷،ج ، ص۶۰۴)
حقیقت واجب‌الوجود، وجوب وجود است و حقایق هرگز باطل نمی‌گردند. مثلاً انسانیت باطل نمی‌شود تا چیز دیگری شود و حقّ باطل نمی‌شود تا چیز دیگری شود و وجوب باطل نمی‌گردد تا امکان شود و امکان هم ذاتاً باطل نمی‌شود تا وجوب شود، بلکه تا ابد امکان ذاتی دارد. پس هر‌چیزی که واجب ذاتی باشد و حقیقتش همین باشد، چیزی بر او وارد نمی‌شود تا او را از حقیقتش خارج سازد. پس واجب‌الوجود حق است و حق، باطل نمی‌گردد و هرگز معدوم نمی‌شود. (ابن‌سینا، ۱۳۷۹، ص ۱۸۱)
واجب‌الوجود بر دو قسم است، بذاته و بغیره:
قد یکون واجباً بذاته فهو الذی لذاته لا شیء آخر ایّ شیءٍ کان یلزم محال من فرض عدمه و قد لایکون بذاته فهو الذی لو وضع شیء مما لیس هو صار واجب الوجود مثلاً‌ ان الاربعه واجبه الوجود لا بذاتها و لکن عند فرض اثنین واثنین […] . (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص۵۴۶؛ ۱۳۶۳ ، ص ۲)
بعد ثابت می‌کند که شیء واحد نمی‌تواند هم واجب الوجود بالذّات و هم واجب الوجود بالغیر باشد، چون اگر آن غیر مرتفع گردد، از دو حال بیرون نیست؛ یا وجوب وجودش به حال خود باقی است که در این صورت وجوب وجودش از ناحیه‌ی غیر نخواهد بود؛ و یا این‌که وجوبِ وجودش به حال خود باقی نیست که در این صورت دیگر واجب‌الوجود بالذّات نخواهد بود و بعد ادامه می‌دهد که واجب‌الوجود بالغیر همان ممکن الوجود بالذات است. (همان)
واجب‌الوجود بالذات واجب‌الوجود من جمیع الجهات است
با طرح این مسئله اهمیت وجوب وجود در الهیات بالمعنی الاخص ابن‌سینا بیشتر، مشخص می‌گردد. او خود در مورد این قاعده چنین می‌گوید:
واجب بذاته هیچ حالت منتظره‌ای ندارد و واجد جمیع کمالات است. چون اگر واجب الوجود بالذات از یک جهت واجب‌الوجود و از جهت دیگر ممکن‌الوجود باشد، هر‌کدام از آن دو جهت وابسته به علتی خواهد بود که ضرورتاً تعلق به آن دارد، پس ذات او تعلّق وجودی به دو علت آن دو امر دارد، ‌در نتیجه به طور مطلق واجب‌الوجود بالذات نخواهد بود بلکه همراه با دو علت است، خواه یکی از آن دو وجودی و دیگری عدمی‌باشد یا این‌که هر دوی آن‌ها وجودی باشند. پس روشن می‌شود که واجب‌الوجود هیچ‌گونه حالت انتظاریه‌ای ندارد، بلکه هرچه برای او ممکن (به امکان عام) باشد، برای او واجب است. نه اراده‌ی منتظره دارد، نه طبیعیت منتظره دارد و نه علم منتظره دارد؛ یعنی هیچ کدام از صفاتی که ذاتی اوست، حالت منتظره ندارند. (ابن‌سینا، ۱۳۶۳، ص۶)
پایان نامه - مقاله - پروژه
ابن‌سینا در جایی از کتاب شفا از همین قاعده، وجوب و دوام فیاضیت و خالقیت خدا را نتیجه می‌گیرد:« قد بان لک ان واجب الوجود بذاته، واجب‌الوجود من جمیع جهاته فانّه لا تجوز أن تستأنف له حاله لم تکن مع انّه قدبان لک أن العلّه لذاتها تکون موجبه المعلول فإن دامت أوجبت المعلول دائماً.» (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ب، ص۴۰۲)
یعنی واجب الوجود بالذات، واجب من‌جمیع الجهات و‌الحیثیات است و هر‌چیزی که به امکان عام برای او ممکن است بالفعل و بالوجوب برای او حصول دارد. امر واجب‌الوجود هرگز مردد میان دو طرف شیء‌ نیست و هر‌چیزی را که ما به واجب‌الوجود منتسب کنیم یا برایش وجوب و ضرورت دارد و یا برایش محال است. واجب‌الوجود هم‌چنان که واجب الوجود است، واجب العالمیه ، واجب القادریه، واجب الحیاه، واجب الاراده و واجب الفاعلیه نیز هست. او ممکن الفاعلیه نیست، چون در غیر این صورت لازم می‌آید که محتاج به امری زائد بر ذات خودش باشد تا او را از فاعلیت بالقوه خارج ساخته و فاعل بالفعل کند، بلکه او واجب الفاعلیه است؛ یعنی اگر علت است، واجب العلیه است و اگر فیاض است، واجب الفیاضیه است و اگر خالق است، واجب الخالقیه است. از این‌جا نتیجه می‌گیریم که هیچ فعلی نیست که امکان وجود و امکان صدور از واجب‌الوجود داشته باشد، مگر این‌که از او صادر گردد و صادر هم شده است. به تعبیر دیگر واجب الوجود، علّت تامّه معلول خویش است و انفکاک معلول از علّت تامّه خود جایز نیست. (مطهری، ۱۳۸۷، ج۴، ص۳۷۵-۳۷۶ )
بساطت خداوند
حقیقت واجب الوجود لذاته باید مبّرای از تمام انحاء ترکیب باشد. عبارت شیخ در این باره چنین است:
ان واجب الوجود لایجوز ان یکون لذاته مبادی تجتمع فیتقوّم منها واجب الوجود لا اجزاء کمیّته و لا اجزاء حدّ و قول،‌ سواء کانت کالمادّه و الصوره، أو کانت علی وجه آخر، بأن تکون اجزاء القول الشارح لمعنی اسمه یدلّ کلّ واحد منها علی شیء هو فی الوجود غیرالاخر بذاته و ذلک لأنَّ […] . (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ج، ص۵۵۱ – ۵۵۲)
می‌گوید: جایز نیست که واجب الوجود از اجتماع چند جزء و مبدأ فراهم آمده باشد به نحوی که متقوّم به آن‌ها باشد. نه اجزای کمّی و نه اجزای حدّی و نه اجزای قولی، خواه این اجزاء از قبیل ماده و صورت باشند که قوام دهنده‌اند، یا به نحو دیگر؛ به این معنا که تعریفی که معنای اسم واجب را شرح می دهد، دارای اجزائی باشد که هر جزئی از آن، حاکی از جزئی در واجب غیر از جزء دیگر باشد، زیرا در این صورت ذات هر جزئی غیر از ذات جزء دیگر و نیز غیر از ذات مجموع اجزاء خواهد بود. در این صورت از سه حال خارج نیست:
یا این‌که هر کدام از اجزاء می‌توانند وجود مستقل داشته باشند، اما مجموع نمی‌تواند بدون اجزاء باشد. پس مجموع واجب الوجود نخواهد بود، یا این‌که برخی اجزاء می‌توانند وجود مستقل داشته باشند که در این صورت اجزاء دیگر و کل مجموعه نمی‌توانند واجب‌الوجود باشند و یا این‌که نه اجزاء می‌توانند مفارقت وجودی از مجموع داشته و نه جمله می‌تواند مفارقت از اجزاء داشته باشد که در این صورت نیز نه اجزا و نه مجموع هیچ کدام واجب‌الوجود نخواهند بود.
در ادامه شیخ نتیجه می‌گیرد که پس واجب‌الوجود نه جسم است، نه مادّه یا صورت جسم، هم‌چنین مادّه یا صورت ذهنی (ماده‌ی معقوله و صورت معقوله) هم نیست. نه انقسام کمّی دارد، نه انقسام به مبادی و نه انقسام در قول، پس واجب‌الوجود، از جمیع جهات، واحد است. (ابن‌سینا، ۱۳۶۳، ص۵-۶)
وحدانیت خداوند
ابن‌سینا که یک فیلسوف مسلمان است، اهمیّت ویژه‌ای به توحید خدا می‌دهد که در معارف اسلامی جایگاه والایی دارد. او در تمام آثارش هرجا که سخن از خدا و اثبات وجود او به میان می‌آورد از وحدت او نیز سخن می‌گوید. شیخ در مواضع مختلفی «واحد» را در خصوص ذات باری تعالی معنا کرده که با بررسی آن‌ها چند وجه مختلف از معنای واحد بودن واجب به دست می‌آید:
۱- وجود او تامّ است؛ یعنی او واحد است به جهت تمامیّت وجودش، چون کثیر و زائد نمی‌توانند واحد باشند. (ابن‌سینا، ۱۳۶۳، ص۱۲) او در هیچ کمالی حالت انتظاریه ندارد تا به سبب آن کامل گردد. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص۶۰۴)
۲- بسیط است و هیچ‌یک از انواع انقسام را نمی‌پذیرد. (ابن‌سینا، ۱۳۶۳، ص۱۲ ؛ ۱۳۷۹ ، ص۶۹)
نه به اجزای بالفعل قسمت پذیر است، نه مانند حقایق متصل دارای اجزای فرضی و وهمی است و نه دارای اجزای عقلی است، به این معنا که ذاتش از معانی مختلف ترکیب یافته باشد. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص ۶۰۴)
۳- از جهت مرتبه‌ی وجودی نیز واحد است و اثنینیّت در ساحت وجود واجبی او راه ندارد. (ابن‌سینا، ۱۳۷۹، ص۳۸ ) یعنی او واحد است، از آن جهت که در وجود خاص خود، شریک و همتایی ندارد. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص۶۰۴)
شیخ به نحو مبسوطی به بحث از توحید واجب و اثبات وحدانیت او پرداخته و براهین متمایزی در این باب تقریر کرده است. او در شفا، اشارات، نجات، مبدأ و معاد و تعلیقات به نحوی مفصّل به بحث از توحید واجب‌الوجود و اقامه‌ی برهان بر آن پرداخته است. (ابن سینا، ۱۳۸۷ ب، صص ۴۹-۶۰ و ۳۷۴-۳۷۷؛ ۱۳۸۷ الف، ص۲۷۰؛ ۱۳۸۷ ج، صص۵۴۹-۵۵۱ و ۵۵۶ - ۵۵۷؛ ۱۳۶۳، صص۴-۵ و ۱۱-۱۶ ؛ ۱۳۷۹، صص۶۸ و ۲۲۰-۲۲۴) که در این‌جا برای اختصار تنها به تقریر یکی از این براهین می‌پردازیم:
ادّعای توحید آن است که حقیقت واجب الوجود فقط برای یک فرد موجود است و برای غیر از آن موجود نیست؛ زیرا موجود متعینی که واجب الوجود است، تعیّن و تشخص او یا به سبب ماهیت و ذاتش، یعنی واجب الوجود بودن اوست یا به سبب دیگری غیر از ذات وی می‌باشد. فرض اوّل مستلزم انحصار ذات واجب الوجود در شخص واحد است (چون ذات واجب اقتضا می‌کند که آن شخص معین باشد نه هیچ شخص دیگری) فرض دوّم مستلزم خلف فرض است؛ چون اگر تحقّق ذات واجب الوجود برای آن موجود معیّن به سبب امر دیگری غیر از ذات واجب الوجود باشد،‌ لازمه‌اش آن است که آن شخص معلّل بوده، واجب الوجود نباشد، و حال آن که فرض شده بود واجب الوجود است.
شیخ سپس می افزاید: عامل تکثر و تعدد افراد، یا خود ماهیت آن‌ها است (یک فرد با فرد دیگر متفاوت است، زیرا هر کدام از آن دو ماهیت متفاوتی دارد) یا سببی غیر از ماهیت؛ مانند حامل معنا، وضع، مکان، زمان و یا هر علّت دیگری، در نتیجه معنایی (ماهیتی) که به هیچ‌چیز دیگری خارج از ذاتش وابستگی نداشته باشد (واجب الوجود باشد) سببی برای متکثر بودن ندارد؛ بنابراین، منحصر در فرد واحد است. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص ۳۷۴-۳۷۵) شیخ همین برهان را در اشارات با تفصیل بیشتری بیان می‌دارد. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ الف، ص۵، ۲۷۰-۲۷۱)
اولیت خداوند
در دیدگاه ابن‌سینا از اثبات واجب الوجود و وحدانیّت او «اوّل» بودن او به دست می‌آید. چون معنای وجوب وجود و وحدانیّت این است که وجود همه‌ی ممکنات به او منتهی گردیده همه‌چیز از او صادر می‌شود. بدین ترتیب او بر همه چیز تقدم داشته،‌ همه چیز در مرحله‌ی متأخر از وجود او قرار می‌گیرد.
ابن‌سینا در رساله‌ی عرشیه، «اوّل» بودن خدا را این‌گونه معنا می‌کند: وقتی می‌گوییم او «اول» است، به اعتبار ذات اوست که ترکیبی ندارد و این‌که منزّه از دارا بودن علت است و در نسبت با موجوداتی است که از او صادر می‌شود. خلاصه او چیزی است که بوده، ‌در حالی که هرگز چیزی نبوده و هیچ شیء دیگری از وجود برخوردار نمی‌گردد، مگر این که او پیش از آن شیء هست آن‌جا که می‌گوییم او «آخر» است، یعنی او کسی است که موجودات چه در سلسله مراتب صعودی و چه در سلسله‌ی نزولی رجعت به او دارند و اهل سلوک نیز سیر به سوی او دارند. (ابن‌سینا، بی‌تا، ص۲۵۳)
تام و فوق تام بودن خدا
موجودات از نظر کمال و نقص به پنج دسته تقسیم می‌شوند:
الف) ناقص: موجودی که فاقد کمالی است و امکان رسیدن به آن را دارد و در نیل به آن کمال نیازمند به علل خارجی است مثل انسان.
ب) مکتفی بالذات: موجودی که فاقد کمالی است و امکان نیل به آن کمال را هم دارد، ولی برای رسیدن به آن نیازمند به علل خارج از وجود خود نیست و علل درونی او کافی است تا او را از قوّه به فعلیت رساند؛ هم‌ چون نفوس فلکی و انبیاء و اولیاء ا… .
ج) تامّ: از نظر کلی «تام» دو اصطلاح دارد: اصطلاح عامّ آن به معنای چیزی است که هرچه برایش امکان وجود داشته باشد دارا بوده و هیچ گونه حالت انتظاریه‌ای نداشته باشد که شامل ذات واجب و مجرّدات تامّه می‌شود. اصطلاح خاص آن به این معناست که موجودی هرچه را که لازم دارد داشته باشد، امّا از خودش چیزی نداشته باشد که به دیگری بدهد و اگر می‌دهد از علت می‌گیرد، مثل عقول مجرّده.
د) فوق تمام: موجودی که نه تنها در وجود و کمالات وجودی به علت بیرونی یا درونی نیازمند نیست، بلکه تمام کمالات دیگر و کل وجود ماسوا، فائض از او هستند. این مرتبه مختص واجب الوجود است. (مطهری، ۱۳۸۷، ج۴، ص ۲۳۹-۲۴۳)
واجب الوجود بالذّات تامّ الوجود است. یعنی همه‌ی کمالات ممکن را دارد و از هیچ کمالی عاری نیست. افزون بر این، به این معنا نیز تام است که هیچ چیزی از جنس وجود او نیست که برای غیر او موجود باشد. واجب نه تنها تام است بلکه فوق تام است به بیان دیگر نه تنها در وجود و کمالات وجودی بی‌نیاز از علت است، بلکه همه‌ی موجودات و کمالات آن‌ها از وجود او فائض می‌شود؛ پس واجب الوجود بالذات به دلیل آن که مبدأ هستی همه‌ی موجودات است، فوق تمام است:« […] بل الواجب الوجود فوق التمام لأنه لیس انما له الوجود الذی له فقط، بل کل وجود أیضا فهو فاضل عن وجوده وله فائض عنه.» (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص۳۸۰)
خیریت خدا
به دو معنا خدا خیر است: اولاً: خیر همان است که چیز دیگر آن را می‌طلبد و همواره وجود یا کمال وجود مطلوب واقع می‌گردد و هرگز عدم از آن جهت که عدم است، خواسته نمی‌شود؛ البته اگر عدم مطلوب قرار گیرد، به دلیل آن است که به وجود و کمال وجود مربوط می‌باشد. پس آن‌چه مطلوب حقیقی است وجود است و از این‌رو وجود خیر محض است. بنابراین، آن موجودی که از عدم دور است و هیچ بهره‌ای از عدم ندارد و پیوسته بالفعل است، خیر محض است؛ امّا موجوداتی که چنین نیستند مانند ممکنات، خیر محض نیستند. چون وجود برای ذات آن‌ها به تنهایی واجب نیست، بلکه عدم پذیرند و چیزی که به گونه‌ای عدم پذیر باشد، از همه‌ی جنبه‌ها عاری از شرّ و نقص نیست؛ پس موجودات ممکن، خیر محض نیستند و فقط واجب الوجود بالذات خیر محض است.
[…] مایتشوّقه کلّ شیء هو الوجود أو کمال الوجود من باب الوجود و العدم من حیث هوعدم لایتشوق الیه، بل من حیث یتبعه وجود أو کمال للوجود، فیکون المتشوّق بالحقیقه الوجود، فالوجود خیر محض و کمال محض […] . (ابن‌سینا، همان؛ ۱۳۶۳، ص۱۰)
ثانیاً: خیر، در کاربرد دیگری به چیزی گفته می‌شود که کمالات اشیاء و خیرهای آن‌ها را افاده می‌کند. او ذاتاً مفید هر وجود و هر کمال وجودی است یعنی هر خیری به هر موجودی می‌رسد، منبع آن خیر، وجود اوست. (همان ص ۱۱؛ ۱۳۸۷ ج، ص ۵۵۵)
حقّ بودن خدا
هر موجودی از آن جهت که موجود است و واقعیت دارد، حق نامیده می‌شود و حق بودن یک شیء، چیزی جز وجود خاص آن نیست. از این رو واجب الوجود بالذات نه تنها حق است (چون موجود واقعی است)، بلکه حق‌ترین خواهد بود، چون واجب الوجود است و برای موجود بودن نیازمند غیر نیست، برخلاف موجود ممکن که به طور ذاتی باطل است، ولی به وسیله‌ی علّت، حق می‌شود و همه‌ی ممکنات به واسطه‌ی خدا حق می‌گردند. پس همه‌ی موجودات حق بالغیراند و فقط خدا حق بالذات است. شیخ این مطلب را بر آیه‌ی «کل شیء هالک الا وجهه» (قصص (۲۸) ، ۸۸) تطبیق می‌کند. افزون بر این واجب الوجود بالذات به معنای دیگری نیز حق است. او حق است به این معنا که اعتقاد به وجود خدا، اعتقادی صادق و مطابق با واقع است؛ به این معنا نیز حق‌ترین حقایق است؛ زیرا اعتقاد به وجود او اولاً صادق است، ثانیاً صدق آن دائمی است، ثالثاً این قضیه صدق ذاتاً صادق است؛ یعنی خدا به ضرورت ازلیّه حکم موجودیت را دارد، نه به وسیله غیر. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص۳۸۱ ؛ ۱۳۶۳ ، ص۱۱)
علم باری تعالی
از نظر ابن‌سینا، یکی از صفات کمالیه و اسماء حسنای خداوند «عالم» بودن اوست. (ابن‌سینا، بی‌تا، ص۲۴۷) علم خداوند در دو حیطه مطرح می‌شود: یکی علم ذات به ذات که مورد اتفاق همه‌ی فلاسفه و متکلمین است و دیگری علم او به ماسوا که متفرع بر همان علم ذات به ذات است که به دلیل صعوبت خاص مسئله همواره معرکه‌ی آراء بوده است.
علم خدا به ذات خود
خدا به ذات خود عالم است؛ زیرا آن‌چه مانع علم است، مادّه و علایق مادّه است و خداوند متعال جسمانی و مادّی نیست؛ پس هیچ مانعی برای عالم بودن او وجود ندارد و او علم محض و عالم است. هم‌چنین او معلوم محض است. زیرا چیزی که مانع معلوم بودن یک شیء است، مادّه و علائق مادّه است و خداوند متعال از هرگونه شائبه مادّی مبرّاست؛ از این‌رو برای معلوم واقع شدن مانعی ندارد و در نتیجه، او معلوم محض است چون خدا به طور ذاتی، موجود مجرد، یعنی عقل است و ذاتاً معقول است، خودش خودش را تعقل می‌کند و خود معلوم خودش است؛ پس خدا علم و عالم و معلوم است.
واجب‌الوجود عقل محض است، زیرا او ذاتی است که از هر نظر مفارق از مادّه است و دانستی که دلیل در معقول نبودن چیزی، همان مادّه و علائق مادی است، نه وجود […]. هم‌چنین او معقول محض است، زیرا مانع از معقول بودن چیزی، همان وجود در مادّه و علائق مادّی است و همین مانع از عقل بودن هم هست […]. پس چیزی که مبرّای از مادّه و علائق مادّی باشد و وجود مفارق داشته باشد، معقول ذات خویش است. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص۳۸۲)
شبیه همین متن در کتاب نجات نیز آمده است. (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص۵۸۷)
اتحاد عاقل و معقول در مورد علم ذات به ذات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]




در صورتیکه کسی از یکی از مسئولین برات ضمانت کند بین ضامن و مضمون عنه ضمانت تضامنی خواهد بود قسمت آخر ماده ۲۴۹ ق.ت بر این حکم صراحت دارد: « ضامنی که ضمانت برات دهنده یا محال علیه یا ظهرنویس را کرده فقط با کسی مسئولیت تضامنی دارد که از او ضمانت نموده است». در این صورت دارنده برات می تواند به هر ترتیبی که بخواهد به هر یک از مسئولین پرداخت برات منفرداً یا به برخی از آنان یا کلیه آنان مجتمعاً رجوع نماید.[۲۱۰] این اختیار از احکام ق.ت در مورد مسئولیت تضامنی است که بدین نحو در ماده ۴۰۳ ق.ت آمده است « در کلیه مواردی که به موجب قوانین یا موافق قراردادهای خصوصی ضمانت تضامنی باشد طلبکار می تواند به ضامن و مدیون اصلی مجتمعاً رجوع کرده یا پس از رجوع به یکی از آن ها و عدم وصول طلب خود برای تمام یا بقیه طلب بدیگری رجوع نماید.»
مقاله - پروژه
از مواد دیگر باب دهم ضمانت، تبعی بودن ضمانت مشخص می شود مثل ماده ۴۰۵ق.ت که از این عبارت شروع می کند « قبل از رسیدن اجل دین اصلی ضامن ملزم به تأدیه نیست …» ماده ۴۰۷ ق.ت « اگر حق مطالبه دین اصلی مشروط به اخطاریه قبلی باشد این اخطار نسبت به ضامن نیز باید به عمل آید » و ماده ۴۱۱ ق.ت «پس از آنکه ضامن دین اصلی را پرداخت …» و حتی از ماده ۴۱۱ که آنچه را که ضامن می پردازد دین اصلی می داند معلوم می شود اصالتی برای مدیون بودن ضامن قائل نیست بلکه ضامن تعهد به پرداخت دین مضمون عنه یعنی همان دین اصلی را دارد. پس پیوسته دین مضمون عنه موجود است و خود وی نیز با ضامن به طور تضامنی مسئول پرداخت است.[۲۱۱] بنابراین باید گفت برخلاف حقوق مدنی در حقوق تجارت ،دین اصلی همچنان بر عهده مدیون اصلی است و ضمانت ضامن تبعی و فرعی است .در برابر طلبکار ضامن و مضمون عنه هر دو ملزم به پرداخت می باشند در واقع نوعی مسئولیت تضامنی ما بین آنها قرار دارد.
پ) تعهد مضمون عنه در مقابل ضامن
در صورتی ضامن حق دارد برای گرفتن وجه برات به مضمون عنه مراجعه نماید که خود وجه برات را به دارنده پرداخته باشد.در ضمانت کردن ضامن ،اصل عدم تبرع است و ضامن پس از پرداخت حق رجوع دارد و از طرف دیگر باید نفع مضمون عنه را نیز منظور داشت و این امر مقتضی آن است که ضامن قبل از آنکه خود برات را پرداخت نکرده باشد نتواند وجه آن را از مضمون عنه بگیرد. زیرا اولاً ضامن وکیل دارنده در دریافت برات نیست. ثانیاً عدالت و انصاف مقتضی این امر است که از هر حیث موقعیت قبل از ضمانت در رابطه با پرداخت دین مثل موعد پرداخت، مبلغ و غیره برای مضمون عنه محفوظ بماند.[۲۱۲] ثالثاً قانونگذار ضامن را موظف ساخته که جهت رجوع به مضمون له کلیه اسناد و مدارکی را که لازم و مفید است پس از اداء دین از مضمون له (دارنده برات) بگیرد و مضمون له نیز مکلف است که اسناد و مدارک را در آن صورت به ضامن تسلیم سازد. در صورت مراجعه، حق مراجعه او براساس برات و به این عنوان که دارنده برات است می باشد. مع ذالک هرگاه ضامن به سبب گذشت مهلتهای مقرر در ق.ت نتواند علیه مضمون عنه اقامه دعوی کند حق دارد از مقررات ق.م در باب ضمان استفاده کند[۲۱۳]. ماده ۴۱۱ ق.ت در این مورد چنین مقرر می دارد: « پس از آنکه ضامن دین اصلی را پرداخت مضمون له باید تمام اسناد و مدارکی را که برای رجوع ضامن به مضمون له لازم و مفید است به او داده و اگر دین اصلی با وثیقه باشد آن را به ضامن تسلیم کند و اگر دین اصلی وثیقه غیر منقول داشته، مضمون عنه مکلف به انجام تشریفاتی است که برای انتقال وثیقه به ضامن لازم است.» نکته دیگر که لازم به ذکر است آن است که اگر به علت نداشتن شرایط شکلی برات و یا به هر علت دیگر، تعهد براتی مضمون عنه باطل باشد، ضامن حق رجوع به مضمون عنه را ندارد.
ت) تعهد مسؤلان دیگر برات در مقابل ضامن
ضامنی که با رعایت مقررات ق.ت وجه را پرداخته است حق مراجعه به مسئولان دیگر برات را دارا است.در حقیقت ضامن حق رجوع به مضمون عنه ونیز کلیه کسانیکه مضمون عنه او حق مراجعه به انها را دارد می تواند مراجعه نماید.[۲۱۴] بنابراین:
الف) اگر ضامن از صادرکننده برات ضمانت کرده باشد پس از پرداخت وجه برات حق دارد برای دریافت عوض پول خود به محال علیه که برات را قبول کرده رجوع نماید.
ب) چنانچه ضامن ازیکی از ظهرنویسان ضمانت کرده باشد می تواند هم علیه براتگیری که برات را قبول نموده هم علیه صادرکننده و یا ظهرنویسهایی که قبل از ضمانت کردن وی ظهرنویسی کرده اند و نیز ضامنین آنها اقامه دعوی کند و آنچه را که پرداخته است از آنان وصول نماید. رجوع ضامن به مسئولین مذکور می تواند منفرداً یا مجتمعاً باشد چون طبق ماده ۲۴۹ ق.ت ،برات دهنده، کسی که برات را قبول کرده و ظهرنویس ها در مقابل دارنده برات مسئولیت تضامنی دارند و ضامن اکنون دارنده برات است.[۲۱۵]
مسأله ای که مطرح می شود این است که آیا براتگیر در مقابل ادعای ضامن، حق ایراد عدم وجود محل نزد خود را خواهد داشت؟ به نظر می رسد،چنین ضامنی دارنده با حسن نیت است و در سیستم حقوق تجارت دارای استقلال است و ایرادات را که در تعهدات بین برات دهنده و براتگیر وجود دارد نمی توان به آن مربوط ساخت.[۲۱۶]به عبارت دیگر،براتگیر باامضای برات،تعهد به پرداخت آن را دارد ونمی تواند به نبودن محل نزد خود ایراد کند.
بند دوم : ضمانت از ضامن
همانگونه که می توان از برات دهنده، ظهرنویس و محال علیه برات ضمانت نمود، ضمانت کردن از ضامن یا ضامنین آنان یا حتی از ضامن نیز صحیح است زیرا اینان نیز تعهدی صحیح نسبت به پرداخت دین دارند و ضمانت کردن از متعهد و بدهکار معتبر و نافذ است. ماده ۶۸۸ ق. مدنی اعلام داشته :« ممکن است از ضامن ضمانت کرد.» و ذیل ماده ۲۴۹ ق.ت هم در مقام اعلام تضامنی بودن مسئولیت ضامن برات دهنده یا محال علیه یا ظهرنویس یا مضمون عنه است[۲۱۷] و چنانچه این حکم اعلام نمی شد مسئولیت مذکور تضامنی نمی بود زیرا مفهوم مخالف ماده ۴۰۳ ق.ت که می گوید: « در کلیه مواردی که به موجب قوانین یا موافق قراردادهای خصوصی ضمانت تضامنی باشد طلبکار می تواند به ضامن و مدیون اصلی مجتمعاً رجوع کند یا پس از رجوع به یکی از آنها و عدم وصول طلب خود برای تمام یا بقیه طلب به دیگری رجوع نماید.» این است که اگر به موجب قوانین یا موافق قرارداد خصوصی ضمانت تضامنی نباشد (یعنی در مورد سکوت قانون و قرارداد در مورد تضامنی بودن) ضمانت تضامنی نخواهد بود، به عبارت دیگر ماده ۴۰۳ ق.ت اصل را عدم تضامن ما بین ضامن و مضمون عنه می داند.[۲۱۸]
در نظریه دیگری آمده ،در مورد ضمانت از ضامن مقررات قانون مدنی در مورد ضمان حاکم است زیرا به علت عدم نص قانونی و عدم تصریح در ماده ۲۴۹ ق.ت و سکوت قانون دلالت بر عدم تضامنی بودن ضمانت از ضامن است.[۲۱۹]
بنابراین با تکیه بر اصل نقل ذمه که در مقررات ضمان ق.م حاکم می باشد،باید گفت که مقررات موجودهمگی دلالت بر عدم تضامنی بودن ضمانت از ضامن می باشد.
گفتارچهارم: مسئولیت تضامنی در چک
دراین گفتار دربند اول به مسئولیت تضامنی صادر کننده چک وظهرنویس ها پرداخته می شودکه دارنده جهت استفاده از مزایا بایستی، مهلت های مذکور در قانون را بسته به اینکه محل صدور کجاست، رعایت نماید و همچنین به مواردی که لازم است جهت اقامه دعوی رعایت شود از جمله اخذ گواهی عدم پرداخت و همچنین ضمانت اجرای عدم رعایت تکالیف و اقسام شکایت ازجمله شکایت کیفری ،حقوقی واقدام از طریق اجرای ثبت بحث می شود و اما در بند دوم مسئولیت تضامنی نماینده وصاحب حساب واینکه مسئولیت تضامنی ومسئولیت کیفری که در ماده ۱۹ق.ص.چ از آن صحبت شده به عهده چه کسی می باشد و در آخر در بند سوم به مسئولیت صادر کنندگان چک از حساب مشترک واینکه مسئولیت آنهاتضامنی است یاخیربحث به عمل می آید.
بند اول : مسئولیت تضامنی صادرکننده چک و ظهرنویسها
با توجه به مواد ۳۱۴ و ۲۴۹ ق.ت، صادرکننده چک و ظهرنویسها در مقابل دارنده چک، مسئولیت تضامنی دارند و در صورت رعایت تکالیف تعیین شده در قانون از سوی دارنده او اختیار خواهد داشت به هر کدام از آنها که بخواهد منفرداًیا به دو یا چند نفر یا به تمام آنها رجوع نماید و همچنین این حق را هر یک از ظهرنویس ها نسبت به ظهرنویس ما قبل خود خواهد داشت.
الف) رعایت مهلت در مراجعه به بانک
مطابق مواد ۳۱۵ و ۳۱۷ ق.ت، دارنده بسته به اینکه چک باید در همان محل صدور پرداخت شود یا خیر باید مهلت های پانزده روز و چهل و پنج روز و چهار ماهه را رعایت کند در این صورت دارنده حق دارد به کلیه مسؤلان چک مراجعه کند. در غیر این صورت حق مراجعه به ظهرنویس را ندارد و از طرف دیگر چون مسئولیت ضامن ظهرنویس نیز در حد مسئولیت ظهرنویس است حق مراجعه به ضامن ظهرنویس نیز از دارنده سلب می شود.
همچنین در فرض اخیرماده ۳۱۵ ق.ت، صادرکننده زمانی مسئول است که وجه چک به سببی که مربوط به محال علیه است از بین نرفته باشد و فرض قانونگذار عمدتاً این بوده است که اگر محال علیه در حالی ورشکسته شد که محل چک در نزد اوست صادرکننده مسؤل نباشد.[۲۲۰] زیرا در این فرض محل چک از طرف صادرکننده تأمین شده بودو به نوعی به تعهد خود عمل نموده است.
برای آنکه دارنده بتواند علیه صادرکننده و سایر مسؤلان اقامه دعوی کند، علاوه بر رعایت مواعد بالا، باید عدم پرداخت را تسجیل کند. در مبحث برات، اعتراض برات بر ۳ نوع بوده است :اعتراض نکول، اعتراض امتناع از قبول یا نکول و اعتراض عدم تأدیه. از این ۳ نوع اعتراض، فقط اعتراض عدم تأدیه با طبع چک سازگاری دارد.[۲۲۱]
تعقیب کیفری صادرکننده چک طبق ماده ۵ ق. صدور چک فقط بااخذگواهینامه عدم پرداخت کافی است ولی آیا برای اقامه دعوی مدنی علیه مسئولین چک برای استفاده از مسئولیت تضامنی آنها، اعتراض عدم تأدیه باید شود یا گواهی عدم پرداخت لازم است ؟
نظرات متفاوتی در این مورد وجود داشته تا بالاخره رأی شماره ۵۳۶ مورخ دهم مهرماه ۱۳۶۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور که در مقام وحدت رویه صادر شده با بیان اینکه « گواهی بانک محال علیه دایر بر عدم تأدیه وجه چک به منزله واخواست می باشد» به بحث و نزاع چندین ساله مربوط به این موضوع خاتمه داده است.
بنابراین در حال حاضر با در دست داشتن گواهی بانک دایر بر عدم پرداخت وجه آن، می تواند بر اقامه دعوی مدنی علیه صادرکننده و ظهرنویس ها براساس مسئولیت تضامنی ، مبادرت نماید. توضیحاً اضافه می شود که ماده ۳۱۴ ق.ت که لزوم اعتراض عدم تأدیه را برای چک مقرر می دارد، مربوط به زمانی است که مقرراتی که دایر بر مکلف بودن بانک به تنظیم گواهی عدم تأدیه و تسلیم آن به دارنده چک باشد وجود نداشته است.[۲۲۲] بنابراین در حال حاضر گواهی عدم پرداخت صادره از بانک جهت تسجیل عدم پرداخت یا کسر موجودی کافی است.
ب )اقامه دعوی
درباره اقامه دعوی مربوط به چک که ماده ۳۱۴ ق.ت آن را مشمول مقررات راجع به برات قرارداده جهت استفاده از مسئولیت تضامنی امضاکنندگان سند،باید گفت:
۱) اگر دارنده چک که بایستی در ایران تأدیه شود، مستنداً به مواد ۳۱۴ و ۲۸۶ ق.ت باید در ظرف یک سال از تاریخ صدور گواهی عدم پرداخت، اقامه دعوی نماید.
۲- در مورد چک هایی که باید در خارجه تأدیه شود، اقامه دعوی علیه صادرکننده و یا ظهرنویس های مقیم ایران در ظرف دو سال از تاریخ گواهی عدم پرداخت بانک، باید به عمل آید.
مستنداً به مواد ۳۱۴ و ۲۸۷ ق.ت اگر هر یک از ظهرنویس های چک که بخواهد از مسئولیت تضامنی صادرکننده و ظهرنویس های قبل از خود استفاده نماید باید در مواعد(یک سال و دو سال) اقامه دعوی کند و نسبت به او، موعد از فردای ابلاغ احضاریه دادگاه محسوب است و اگر وجه چک را بدون اینکه بر علیه او اقامه دعوی شود، تأدیه نماید، موعد از فردای روز تأدیه خواهد بود.
پس از انقضای مواعد فوق، دعوی دارنده چک بر ظهرنویس ها و همچنین دعوی هر یک از ظهرنویس های چک بر ظهرنویس های قبل از خود، در دادگاه پذیرفته نخواهد شد. اما دارنده چک و ظهرنویس که وجه چک را پرداخته است در خارج از مواعد یک سال و دو سال مذکور، می تواند علیه صادرکننده و ضامن او اقامه دعوی کنند.[۲۲۳]
بند دوم : شکایت کیفری چک
ماده ۱۱ ق. ص . چک مقرر می دارد:« در صورتی که دارنده چک تا شش ماه از تاریخ صدور چک برای وصول آن به بانک مراجعه نکند یا ظرف شش ماه از تاریخ صدور گواهی عدم پرداخت شکایت ننماید دیگر حق شکایت کیفری نخواهد داشت. و منظور از دارنده در این ماده شخصی است که برای اولین بار چک را به بانک ارائه داده است و کسی که چک پس از برگشت از بانک به وی منتقل گردید، حق شکایت کیفری نخواهد داشت مگر آنکه انتقال قهری باشد.»
در این نوع از شکایت ،فقط علیه صادرکننده می تواند طرح شود و دیگر مسئولان در این نوع از شکایت سهمی ندارند و مسئولیت تضامنی در اینجا وجود ندارد.
برای شکایت کیفری لازم نیست که دارنده شخصاً به بانک مراجعه کند. اگر دارنده بخواهد چک را بوسیله شخص دیگری وصول کند و در عین حال حق شکایت کیفری او در صورت بی محل بودن چک، محفوظ بماند، باید هویت و نشانی خود را با تصریح نمایندگی شخص مذکور، در ظهر چک قید کند و در این صورت بانک اعلامیه مذکور در مواد ۴ و ۵ ق صدور چک را بنام صاحب چک صادر می کند و حق شکایت کیفری او محفوظ خواهد بود.[۲۲۴]
بند سوم : مسئولیت تضامنی نماینده و صاحب حساب
به موجب ماده ۱۹ ق.ص. چک در صورتی که چک به وکالت یا نمایندگی از طرف صاحب حساب اعم از شخص حقیقی یا حقوقی صادر شده باشد صادرکننده چک و صاحب حساب متضامناً مسئول پرداخت وجه بوده و اجرائیه و حکم ضرر و زیان براساس تضامن علیه هر دو صادر می شود بعلاوه امضاءکننده چک، طبق مقررات این قانون مسئولیت کیفری خواهد داشت مگر اینکه ثابت نماید که عدم پرداخت مستند به عمل صاحب حساب یا وکیل یا نماینده بعدی اوست که در این صورت کسی که موجب عدم پرداخت شده از نظر کیفری مسئول خواهد بود.[۲۲۵]
سؤالی که لازم به طرح آن در این مبحث می باشد آن است که اگر مدیر صادرکننده چک، به هر دلیلی عزل یامستعفی شود یا مسائل دیگر مثل فوت و حجر پدید آید آیا باعث اتمام مسئولیت مدیر می شود یا همچنان مسئول است؟
آنچه سبب اختلاف شده قسمت دوم ماده ۱۹ ق.ص . چک است، به موجب آن ماده، امضاء کننده مسئولیت کیفری دارد مگر آنکه ثابت نماید عدم پرداخت مستند به عمل صاحب یا نماینده بعدی اوست. که در این صورت کسی که موجب عدم پرداخت شده از نظر کیفری مسئول است. اما آنچه باید توجه داشت آن است که مقنن، معافیت نماینده صاحب حساب از مسئولیت کیفری را منوط به فعل نماینده بعدی کرد. ولی از لحاظ مدنی همچنان مسئول است ،زیرا مدیر شرکت در ارتباط با صدور چک تنها به عنوان نماینده نمی باشد بلکه او با امضای چک مسئولیت برای خود قائل شده است. بنابراین نمی تواند آنچه که از قسمت اخیر ماده ۱۹ بدست می آید را به صدر ماده سرایت داد. نتیجتاً همچنان صادرکننده چک از لحاظ مدنی با صاحب حساب مسئولیت تضامنی دارد.[۲۲۶]
اضافه می شود هرگاه مدیر عامل بیش از یکبار به صدور چک بی محل از حساب شرکت اقدام کند بانکها مکلفند فقط حساب های جاری مدیرعامل را بسته و تا سه سال بنام او حساب جاری دیگر باز نکنند زیرا ماده ۲۱ ق.ص چک بر بسته شدن حساب جاری صادرکننده چک تصریح می کند لذا بانک ها مکلف به بسته شدن حساب های جاری شرکت نخواهند بود و هرگاه مدیرعامل بعدی سبب عدم پرداخت باشد ،هیچ حسابی بسته نمی شود زیرا مدیرعامل بعدی صادرکننده چک نیست اگرچه مجازات می شود.[۲۲۷]بنابراین باید گفت،صادر کننده چک و صاحب حساب متضامنا مسئول پرداخت وجه چک به دارنده می باشند و از لحاظ کیفری ،صادر کننده چک مسئول میباشد مگر اینکه ثابت نماید که عدم پرداخت مربوط به عمل صاحب حساب یا نماینده بعدی اوست که در این صورت خود صاحب حساب از لحاظ کیفری مسئول میباشد.
بند چهارم : مسئولیت صادرکنندگان چک از حساب مشترک
در موردی که امضاء کنندگان چک متعدد باشد در این صورت مسئولیت آنها چگونه است؟ یک نظر آن است که مسئولیت آنها نسبت به وجه چک و ضرر و زیان دارنده، تضامنی خواهد بود، زیرا وقتی مسئولیت ظهرنویسها به عنوان امضاکنندگان پشت چک در برابر دارنده چک، تضامنی است نمی توان گفت که مسئولیت امضاکنندگان روی چک، غیر آن باشد.[۲۲۸]
در نظریه دیگر آمده ،مسئولیت امضاءکنندگان متعدد چک تضامنی نبوده بلکه به صورت تساوی است مگر اینکه بگوییم صادرکنندگان مرتکب جرم شده اند که در این صورت برابر تبصره ۲ ق. نحوه ی اجرای محکومیت های مالی، مسئولیت آنها تضامنی است.[۲۲۹]
اداره حقوقی در نظریه مورخ ۲۷/۶/۱۳۵۳ چنین پاسخ داده است:
« در صورتی که امضاکنندگان چک بی محل دو نفر یا بیشتر باشند، شرکای جرم محسوب و طبق تبصره ۲ م ۱۸۴ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی، دادگاه، هر یک از امضاکنندگان چک را به پرداخت سهم خود از ضرر و زیان ناشی از جرم ( وجه چک و خسارات) محکوم می نماید. لیکن محکوم علیهم نسبت به پرداخت کل ضرر و زیان مسئولیت تضامنی دارند.»
درباره مسئولیت کیفری و میزان مجازات، مستنداً به قانون مجازات اسلامی که به موجب آن اگر جرم مستند به عمل همه مشارکت کنندگان باشد، خواه عمل هر یک به تنهایی، برای وقوع جرم کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آنها مساوی باشد خواه نباشد، شریک در جرم محسوب و مجازات هر کدام مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود ومی توان به تبصره دو ماده یک قانون نحوه ی اجرای محکومیتهای مالی مصوب ۱۱/۴/۱۳۵۱ نیز استناد کرد که به موجب بند دو تبصره مزبور « محکوم علیهم» نسبت به پرداخت کل ضرر و زیان، مسئولیت تضامنی دارند. بنابراین می توان گفت صادرکنندگان چک شرکای جرم محسوب و مجازات هر یک از آنها، مجازات فاعل مستقل جرم خواهد بود.
همچنین هرگاه صادرکنندگان چک با دو امضاء بیش از یک بار چک بی محل صادر کرده و در اثر آن تحت تعقیب واقع شوند چون هر دو صادرکننده به شمار می روند،بستن کلیه حساب های جاری و بازنکردن حساب جاری دیگر در مورد هر دو آنها قابل اعمال خواهد بود.[۲۳۰]
مسأله دیگر که در این رابطه ممکن است طرح شود آن است که اگر دادگاه جزایی ،متهم را از لحاظ کیفری تبرئه نماید از آنجایی که دادگاه برابر قانون، مکلف است به دعوی حقوقی که به تبع آن طرح شده رسیدگی نماید ،آیا مسئولیت امضاء کنندگان همچنان تضامنی است ؟ با توجه به خلاف اصل بودن مسئولیت تضامنی، مسئولیت متعهدین پس از صدور حکم برائت به طور تساوی خواهند بود چرا که دیگر محکوم علیهم حکم کیفری، نمی باشند.[۲۳۱]به نظر می رسد،نظر دوم از لحاظ قانونی موجه تر است. باتوجه به خلاف اصل بودن مسئولیت تضامنی در حقوق ایران وعدم تصریح قانونگذار ، نباید مسئولیت صادر کنندگان متعدد چک را تضامنی تلقی کرد مگر در یک مورد خاص که صادر کنندگان مرتکب جرم شده باشند که در این صورت بر اساس تبصره ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی ،مسئولیت تضامنی می باشد.
مبحث سوم : بررسی مسئولیت تضامنی در شرکت تضامنی
ازنظر تاریخی این نوع شرکت سابقه ای طولانی دارد و از حقوق روم اقتباس شده است و بویژه در قرون وسطی به شکل فعلی آن، در اروپا رواج یافته است در حال حاضر این شرکت تقریباً در نظام حقوقی همه کشورها وجود دارد و فایده عملی این شرکت برای کسانی است که به یکدیگر اعتماد کامل دارند و سرمایه زیاد نیز برای تشکیل شرکت ندارند.[۲۳۲] این شرکت معمولا ،شرکت خانوادگی است که بین اقرباء نزدیک تشکیل می گردد و معمولاً هنگامی تأسیس می شود که صاحب تجارتخانه فوت می کند و ورثه وی برای جلوگیری از انحلال تجارتخانه و به منظور ادامه کار آن شرکت تضامنی تشکیل می دهند.[۲۳۳]
شرکت تضامنی را ماده ۱۱۶ ق.ت چنین تعریف کرده است:
«شرکت تضامنی شرکتی است که در تحت اسم مخصوصی برای امور تجاری بین دویاچند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل می شود.اگردارایی شرکت برای تادیه تمام قروض کافی نباشد هریک از شرکا مسئول پرداخت تمام قروض شرکت است و هر قراری که بین شرکابرخلاف این ترتیب داده شده باشددرمقابل اشخاص ثالث کان-لم یکن خواهدبود.»
در حقوق ایران، شرکت تضامنی دارای شخصیت حقوقی مستقل است و دارایی آن از دارایی شرکا جدا است.و ورشکستگی شرکت، ورشکستگی شرکا تلقی نمی شود و طلبکاران شرکت، نسبت به دارایی شرکت، بر طلبکاران خود شرکاارجحیت دارند.
گفتاراول:اسم شرکت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم