ب) با بررسی یک عامل محقق حکم به نبود مدیریت سود بدهد حال آن که عامل بررسی شده به همراه شماری دیگر از عوامل ( که بررسی نشده اند)اثر هموار کننده داشته باشد .
ج) شرکت هایی که بر اثر تحقیق ، غیرهموارساز معرفی شده اند ممکن است از سایر عوامل هموارساز استفاده کرده باشند ( ودر واقع هموارساز باشند اما از طریق عامل دیگری) .
اگر چه به طور کلی چنیین اعتقاداتی را می توان پذیرفت اما تحقیقاتی که (در حالت بهینه) اکثر عوامل دخیل در مدیریت سود و در سایر شرایط چند عامل را با هم بررسی کند نیز دارای دشواری های خاص خود است . زیرا چنین سطح نرمالی را محقق تعریف می کند و بنابراین دارای عینیت و قابلیت اتکای قابل توجهی نیست . نکته شایان ذکر دیگر این که مفروضاتی که در برخی از تحقیقات به کار رفته شده اند به سادگی قابل رد هستند و رد آنها نتایج حاصله را زیر سوال می برد . به طور مثال کارایی بازار در برخی از تحقیقات فرض شده است در حالی که شواهد قابل قبولی مبنی بر کارایی بازار در آن وجود نداشته است . باید توجه داشت که به اعتقاد شماری از صاحبنظران بهترین راه پی بردن به وجود و حدود مدیریت سود سود مصاحبه و کسب اطلاعات دسته اول از مدیران و حسابداران شرکت هاست . لکن این امر به دلایل مختلف چندان میسر نیست . به طور مثال روشن است مدیری که با دقت و به نحوی کاملا غیر قابل مشاهده سود شرکتش را هموار می کند هرگز حاضر نخواهد شد که چنین اطلاعاتی را در اختیار محققان قرار دهد (چه بسا وی محققان را گمراه هم کند) بدین ترتیب تنها راه باقی مانده که در اکثر تحقیقات نیز از آن استفاده می شود پی بردن به وجود و حدود مدیریت سود از طریق آزمون های آماری واستنتاج های حاصل از آنهاست،که به هر حال در مقایسه با مصاحبه که یک روش مستقیم محسوب می شود روشی غیر مستقیم است. در زمینه نارسایی روش های موجود برای ردیابی وجود و آثار مدیریت سود نلسون و همکاران (۲۰۰۳) نکته جالبی را مطرح کردند . آن ها می گویند اگر فرض بر این باشد که هر آنچه مدیریت سود محسوب می شود خارج از اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری اتفاق افتد . ( در این جا بحث مدیریت سود سود نیست بلکه مدیریت سود که در اکثر تعاریف بعنوان فریبکاری و یا دستکاری ، بر خلاف اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری تعریف شده است ) . ممکن است از اصلی ترین هدفی که یک مدیر در مدیریت سود دنبال می کند غافل شویم . آنها معتقدند که در اصل ،روح مفهوم مدیریت سود موضوع فرم و شکل نیست بلکه موضوع قصد و نیت است . در چنین شرایطی ممکن است مدیر در قالب اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری،اما با قصد فریب آگاهانه صاحبان سهام و سایر ذی نفعان شرکت دست به مدیریت سود بزند . حال این سوال مطرح است که حکم چنین عملکردی چیست ؟آیا به صرف رعایت فرم و چارچوب و فارغ از قصد و نیت فریبکاری ، بایست نسبت به چنین رفتاری بی تفاوت شد ؟ اگر پاسخ منفی است و لازم است که این گونه رفتارها مورد توجه قرار گیرد چه معیاری می توان به کار بست که خبر از قصد و نیت مدیران بدهد ؟ و نهایتا مشکلی که بر سر تعریف مدیریت سود سود وجود دارد خود از محدودیت های قابل توجه به حساب می آید. به طور مثال همانطور که قبلا اشاره شد برخی وجود مدیریت سود سود را در شرایطی که یک رویداد واقعی اتفاق افتاده باشد رد می کنند در حالی که عده ای دیگر حتی در صورتی که رویدادی واقعی نیز اتفاق افتاده باشد اما هدف آن مدیریت سود سود باشد آن را مدیریت سود به حساب می آورند .
پایان نامه - مقاله - پروژه
روش‌های مطالعه مدیریت سود
سه روش ممکن را بـــرای شنــاسایی رفتار مدیریت سود سود پیشنهاد کرده است:
الف) تحقیق مستقیم از مدیران به روش مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه
ب) تحقیق از افراد مستقل حرفه‌ای (نظیر اعضاء AICPA)
ج) آزمون اطلاعات پس رویدادی
برای آزمون اطلاعات پس رویدادی مدل‌های زیر مورد استفاده قرار می‌گیرد:
۱-مدل‌های سنتی
۲-مدل ایمهاف
۳-مدل ایکل
مدل سنتی:
در این مدل فرض می‌شود سود هنگامی هموار شده است که نوسان پذیری سود براساس یک مدل مورد انتظــار کاهش داده شود. مــدل سنتی به صـورت  بیان می‌شود. پژوهشگران دیگـری از مدل‌های خطی روند زمانی نظیر مدل باکس – جنکیس [۷۷] استفاده کرده‌اند. وجه مشترک همه مدل‌های مورد انتظار این است که تمامی آنها سود هر دوره  را تابعی از زمان با یک نرخ رشد ثابت و یا سایر پارامترهای گزینشی فرض می‌کنند. یکی از این مدل‌ها در تحقیق بکار گرفته شده است که به شرح زیر است :
۱)
۲)
۳)
۴)
یادآوری می‌شود که ضرایب  و  و y گزینشی هستند نماد سود مورد انتظار و  متوسط نرخ رشد در صنعت است ولی این مدل یک سری مشکلاتی دارد. تحقیقات انجام شده بر مبنای این چهارچوب نظری مشکلات ذاتی و متعددی دارند. اولین مشکل این است که بایستی برای آزمون، یک مدل مورد انتظار تهیه کنیم که در واقع کاری پیچیده و ذهنی است. زیرا ممکن است مدل مورد انتظار نتواند فرایند ایجاد و سری زمانی سود را به نحو مطلوب و قابل قبولی توصیف نماید.
دومین نقطه ضعف مدل سنتی این است که آزمون،صرفا یک متغیر هموار سازی است و برای جریان سودهای هموار شده بررسی می شود، در یک زمانی خاص ممکن است به نتایج متعصبانه‌ای منجر شود. زیرا ممکن است یک شرکت در آن واحد از چندین متغیر هموار سازی استفاده کرده باشد. از نقاط ضعف دیگر مدل‌ سنتی این است که فقط برای یک دوره زمانی هموارسازی را بررسی می‌کند و بایستی برای آزمون، یک سری زمانی بررسی شود و این ضعف در مدل ایمهاف بر طرف شد (چاوو[۷۸]، ۲۰۱۳).
مدل ایمهاف:
ایکل معتقد است که احتمالاً اولین محققی است که مدعی شده سودهای هموار شده می‌تواند تابعی از یک متغییر مستقل دیگری غیر از آنچه‌ تا آن زمان عنوان شده بود باشد .خود ایمهاف از متغییر مستقل فروش به عنوان جایگزینی مناسب استفاده کرد. در مدل ایمهاف ابتدا سود و فروش به عنوان دو متغییر در یک رابطه رگرسیون زمانی به شکل زیر قرار می‌گیرند .
(زمان) a+b = سود
(زمان) a+b = فروش
سپس تغییر پذیری برای هر رگرسیون بر مبنای اندازه R2 تعریف می‌شود. در نهایت به منظور تشخیص رفتار مدیریت سود سود برای یک شرکت معین دو معیار تعریف می‌شود:
۱- مدیریت سود سود زمانی واقع می‌شود که یک جریان هموار سود وجود دارد ودر همان زمان رابطه‌ای ضعیف بین فروش و سود برقرار است .
۲-یک جریان هموار سود وجود دارد، در حالی که جریان فروش ناهمواری مشاهده می‌شود.
این روش نیز ضعف‌هایی داشت که بیشتر آنها را ایکل بیان کرد که در زیر آمده است چاوو[۷۹]، ۲۰۱۳).
مدل ایکل:
ایکل انتقاداتی را که بر مدل ایمهاف ارائه می‌کند به شرح زیر می‌باشد :
اولین مشکل مدل ایمهاف این است که تعریف جامع و روشنی از هموار سازی را ارائه نمی‌کند. دومین مشکل مدل ایمهاف در میزان اعتماد او به عنوان یک معیار اندازه‌گیری تغییرپذیری است. در مـدل ایکل این نقاط ضعف رفع شده است. چهار چوب نظری مدل ایکل موسسه هموار ســاز را به عنـوان واحدی تعریف می‌کند که چندین متغیر حسابداری را به گونه‌ای بکار می‌گیرد که برآیند تاثیرات آنها نوسان پذیری سود را به حداقل برساند . یکی از نقاط ضعف مدل‌های سنتی استفاده از یک متغیر برای هموار سازی می‌باشد در حالی که در مدل ایکل از چندین متغیر استفاده شده است و هموارسازی تنها در یک دوره می‌باشد که این ضعف نیز در مدل ایکل رفع شده است حال آنکه مدل ایکل چندین دوره را بررسی می کند. مدل ایکل براساس چهار پیش فرض طراحی شده است که به صورت روابط جبری زیر نشان داده می‌شوند (تورک[۸۰]، ۲۰۱۰):
۱)I =S-(VC%´S)-FC+X
DI=DSt-(VC%´DSt)- DFC+DXt
۲)VC%ثابت است
۳)FCt ³ FCt-1
۴)COV (DS , DFC) = 0
به طوری که:
I: سود
S: فروش
VC%: درصد هزینه‌های متغییر به فروش
FC: هزینه‌های ثابت
X = میزان دستکاری عمومی مدیریت در سود
همچنین:
DI= I- It-1
DSt = St – St-1
DFCt = FCt – FCt-1
DXt = Xt – Xt-1
با توجه به فرضیاتی که گفته شد موارد زیر اثبات می‌شود:
هر گاه شاخص ایکل کوچکتر از ۱ باشد یعنی  آنگاه مدیریت سود سود رخ داده است.
به طوری که:
ضریب تغییرات برای نوسان در سری زمانی سود = CVDi
ضریب تغییرات برای نوسان در سری زمانی فروش = CVDs
اگر مدیریت سود تصنعی سود وجود داشته باشد آنگاه مقدار X در رابطه (۱) برابر صفر در نظر گرفته می‌شود، پس:
۱)I = S-(VC% ´ S) – FC
چون X برابر صفر است پس DX نیز برابر صفر بوده و رابطه زیر نیز صادق است:
۲) DI = DS – (VC% ´ DS ) - DFC

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...