پژوهش های کارشناسی ارشد درباره بررسی مقایسه ای تحلیل گفتمانی سیاست خارجی اوبامای نامزد ریاست ... |
‘… آنچه که من و سناتور مک کین در آن اختلافِ اساسی داریم این است که به نظر من، در درجۀ اوّل، این امر باید مورد پرسش قرار گیرد که آیا ما اصولاً باید واردِ جنگِ [عراق] می شدیم یا خیر’ (همان). (۴)
اوباما در جملۀ فوق، با بهره گرفتن از ترکیبِ وصفیِ ‘اختلافِ اساسی’، و بعد از آن، به کارگیریِ لفظِ ‘به نظرِ من’، درصددِ متمایز ساختن رأیِ خویش از رأیِ مک کین و جمهوری خواهان در بابِ جنگ در عراق است. لفظِ تأکیدیِ ‘در درجۀ اوّل’، و پس از آن، قیدِ ‘اصولاً’، سهمی عمده را در برجسته سازیِ زبانی ایفا کرده اند. به سببِ وجودِ همین چهار عنصرِ تأکیدی است که محتوایِ این جمله سریعاً در ذهنِ مخاطب برجسته سازی می شود. می بینیم که اوباما در جمله ای کوتاه، امّا تأثیرگذار بر ذهنِ مخاطب، حملۀ آمریکا به عراق را به پرسش می گیرد.
اوباما سابقۀ این مخالفتِ خود با جنگ آمریکا در عراق را مربوط به سال هایِ پیش از نامزدیِ خود برایِ ریاست جمهوری می داند:
‘من شش سال پیش در برابرِ [موافقانِ] جنگ [در عراق] ایستادم، و مخالفت خود را با این جنگ اعلام کردم؛ اقدامی که آن زمان از نظر سیاسی مخاطره آمیز بود، چرا که من این نکات را گوشزد کردم: [اوّل این که] ما نسبت به مقدار هزینه ای که باید در جنگ متحمّل می شدیم، بی اطلاع بودیم. [دوم،] عدم شناخت ما از استراتژی ای بود که باید برای خروج [از عراق] در پیش می گرفتیم. [سومین نکته] متوجّه این مسئله بود که جنگ چگونه روابط ما در سطح جهانی را تحت تأثیر قرار می داد… . چرا که ما هنوز مأموریت خود را در افغانستان به پایان نرسانده بودیم. … و همین بود که سببِ سردرگمیِ ما می شد’ (همان). (۵)
استفاده از فعلِ ‘ایستادن در برابر…’، و بلافاصله بعد از آن، آوردنِ جمله ای که با لفظِ ‘مخالفت’ آغاز می شود، و اذعان به ‘مخاطره آمیز بودنِ’ چنین اقدامی، همگی نشان دهندۀ تأکیدِ زبانی و بیانیِ اوباما بر ایستادگی اش در برابرِ تصمیمِ جمهوری خواهان به آغازِ جنگ در عراق است. او که به خوبی از هزینه های جنگِ عراق آگاه است، فعلِ ‘متحمّل شدن’ را استعمال می نماید که فعلی است که حالتی تشدیدی داشته، و بر بارِ تأکیدیِ جمله می افزاید. اوباما هر چند که در جملاتِ قطعۀ فوق الذکر از ضمایر و افعالِ اوّل شخصِ جمع استفاده می کند، امّا، در حقیقت، جمهوری خواهان را مخاطب خویش قرار داده، و به همین دلیل است که با بهره گیری از الفاظی نظیرِ ‘… بی اطلاع بودیم’، ‘عدمِ شناختِ ما’، و ‘سردرگمیِ ما’ طرفِ مقابل را به سببِ ناآگاهی اش از شرایطِ جنگ و شرایطِ جهانی موردِ انتقاد و سرزنش قرار داده، و به گونه ای تلویحی و ضمنی، بر آگاهیِ خویش و تسلّط اش بر اوضاعِ منطقه و جهان تأکید می ورزد. هم چنین، در سومین نکته، فعلِ ‘به پایان نرساندن’ را به کار می برد که نشان از این است که اوباما جنگ در افغانستان و پایان دادن به آن را بر آغاز نمودنِ جنگ در عراق مرجّح می داند.
اوباما در ادامه این گونه مک کین را خطاب قرار می دهد:
‘جنگ در سال ۲۰۰۳ آغاز شد و زمانی که جنگ آغاز شد، تو گفتی که این جنگی سریع و آسان خواهد بود. تو گفتی که ما می دانیم سلاح های کشتار جمعی کجا هستند. تو اشتباه می کردی. تو گفتی که ما به عنوان کسانی که آزادی را به ارمغان آورده اند، مورد خوش آمد گویی قرار خواهیم گرفت. تو اشتباه می کردی. تو گفتی که هیچ سابقه ای از خشونت مابین شیعه و سنی وجود ندارد، و اشتباه می کردی. بنابراین، اگر مسئلۀ مدّنظرِ ما این باشد که چه کسی به عنوان رئیس جمهور آینده، بهتر می تواند [سربازان ما را برای جنگ] مجهّز کند، و چه کسی می تواند تصمیماتی شایسته را در بابِ نحوۀ استفادۀ ما از نیروهای نظامی مان اتخاذ نماید، من این پرسش را مطرح می سازم که… ما چگونه می توانیم از این امر اطمینان حاصل نماییم که برای [جنگ ها و] برخوردهای آتی آماده و مهیّاییم؟’ (همان). (۶)
اوباما در این قطعه، مکرّراً سه بار مک کین را با لفظِ ‘اشتباه می کردی’ موردِ خطاب و عتاب قرار می دهد. در تمامِ این موارد، توجّه اوباما معطوف به مسائلِ جنگ در عراق و شرایطِ حاکم بر این کشور است. او با به کارگیریِ مکرّرِ این لفظ، مک کین را در ذهنِ مخاطب به عنوانِ فردی که کاملاً از شرایطِ عراق و مسائلِ جنگ در این کشور ناآگاه و بی اطلاع است، یا به عنوانِ فردی که در تحلیل هایِ استراتژیکِ خویش با اشتباه و شکست مواجه شده است، برجسته می سازد، و نتیجتاً، چنین تصویری از مک کینْ ملکۀ ذهنِ مخاطب می شود. استفادۀ اوباما از ترکیبِ ‘رئیس جمهورِ آینده’، و به کارگیریِ صفاتِ ‘بهتر’ و ‘شایسته’، این معنا را به ذهنِ مخاطب متبادر می سازد که او خود را در مقامِ رئیس جمهورِ آیندۀ ایالاتِ متحده، واجدِ توانایی و قدرتِ تصمیم گیریِ بهتر و شایسته تری دربارۀ مسائلِ جنگ در عراق می داند. گویا اوباما با طرحِ پرسشِ پایانی، درصددِ طرحِ استفهامی انکاری است که تلویحاً به معنایِ آماده و مهیّا نبودنِ دولتِ ایالات متحده برای جنگ ها و برخوردهای آتی است.
مسئله ای دیگر که موردِ توجّه اوباما است، چگونگیِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ است:
‘اجازه دهید تا به بحث دربارۀ موضوعِ تأمینِ هزینۀ نیروهای نظامی مان بپردازیم. … سناتور مک کین با شیوه ای از تأمین هزینه که براساسِ قانونِ مصوّب و برنامه ای از پیش تعیین شده باشد، مخالف است، چرا که به این چنین برنامه ای اعتقاد ندارد. من با آن شیوه ای از تأمین هزینه برای مأموریت هایمان که دارای برنامه ای از پیش تعیین شده نباشد، مخالفم؛… [در این شیوه گویا که] ما چک سفید امضایی را به جورج بوش داده ایم. اختلافِ [من با سناتور مک کین] بر سرِ برنامۀ از پیش تعیین شده است. اختلافِ ما بر سرِ [اصلِ] تأمینِ هزینۀ [نیروهای نظامی مان] نیست، بلکه بر سر مصوّب بودن [با نبودن] آن است که اختلاف داریم’ (همان). (۷)
اوباما در این جا مک کین را به گونه ای ضمنی به سببِ مخالفت اش با برنامه هایِ چگونگیِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ مورد سرزنش قرار می دهد. این امر به خصوص در آن جایی مشهودتر است که اوباما نه از افعالِ دوم شخصِ مفرد، بلکه از افعالِ سوم شخصِ مفرد (‘مخالف است’ و ‘اعتقاد ندارد’) بهره می جوید، در حالی که مک کین در نزدِ او حاضر است. اوباما با به کارگیریِ مکرّرِ الفاظی که دالّ بر مخالفتش با مک کین هستند، درصددِ متمایز ساختنِ رویکردِ خود نه تنها از مک کین، بلکه از دولت جرج بوش و حزبِ جمهوری خواه است، چرا که از عدمِ اعتقادِ آنان به برنامه ای مشخّص و معیّن برایِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ ناخشنود است. آخرین جملۀ عبارتِ فوق دارای اهمیّتی اساسی است چرا که نشان می دهد اوباما علی رغمِ مخالفت اش با سیاست هایِ جنگیِ جمهوری خواهان، با اصلِ جنگ تعارض و ضدیّتی نداشته و در تحلیل نهایی، رویکردِ کلّی اش به جنگ همسان با رویکردِ جمهوری خواهان است.
اوباما اصلی ترین پرسشِ استراتژیکی که رئیس جمهورِ آیندۀ آمریکا باید به طرح و پاسخ به آن بپردازد را این پرسش می داند:
‘… در زمان حاضر که ما وارد جنگ شده ایم، پرسشِ استراتژیکی که رئیس جمهور باید مطرح سازد این نیست که آیا ما رویکرد خاصی را در جنگ در پیش گرفته ایم یا خیر. بلکه پرسشِ [اصلی] این است که آیا [این رویکرد] خردمندانه بوده است؟’ (همان). (۸)
در قطعۀ فوق، اوباما با به کارگیریِ لفظِ ‘باید’ نشان می دهد که پرسش از خردمندانه بودن یا نبودنِ رویکردهایِ آمریکا در جنگِ عراق، یک الزام برایِ رئیس جمهورِ آیندۀ ایالات متحده، و امری ضروری برایِ مشخّص شدنِ چشم اندازِ استراتژی ها و رویکردهایی است که آمریکا در آینده باید در عراق در پیش گیرد. هم چنین، پرسش از خردمندانه بودنِ رویکردِ آمریکا در جنگ، تلویحاً به معنایِ ناخردانه بودنِ آن است. این امری است که اوباما در قطعۀ زیر صراحتاً به آن اشاره می نماید:
‘… من فکر می کنم درسی را که باید از جنگ عراق گیریم این است که ما هیچ گاه نباید در استفاده از نیروهای نظامی تردید نماییم، و من در مقام رئیس جمهور، و برای حفظ امنیت مردم آمریکا، در این امر تردید نخواهم نمود. امّا، [مسئله ای که وجود دارد این است که] ما باید از نیروهای نظامی به گونه ای خردمندانه استفاده نماییم. و ما در جنگِ عراق، از نیروهای نظامی مان به طور خردمندانه ای استفاده ننمودیم’ (همان). (۹)
آن چه پیش تر در بابِ عدمِ تعارض و ضدیّتِ اوباما با اصلِ جنگ و همسانیِ رویکردِ کلّی اش به جنگ با رویکردِ جمهوری خواهان گفتیم، در این قطعه به خوبی آشکار است. نکتۀ بااهمیّت این که اوباما در این قطعه بیانِ تأکیدیِ شدیدی دارد. استفاده از واژۀ ‘درس’، و الفاظِ ‘هیچ گاه نباید … تردید نماییم’ و ‘… تردید نخواهم نمود’ و نیز، به کارگیریِ مؤکّدانۀ الفاظِ ‘من در مقامِ رئیس جمهور’ و ‘برای حفظ امنیّتِ مردمِ آمریکا’، همگی نشان دهندۀ این هستند که هر چند اوباما رویکردها و استراتژی های جمهوری خواهان در عراق را نابخردانه می داند و در قطعۀ فوق آن را صراحتاً به زبان می آورد، امّا، رویکردِ کلان اش به جنگ در راستای همانِ سیاستِ جنگ طلبیِ دولتِ بوش است. آن جا که اوباما بر استفادۀ ‘خردمندانه’ از نیروهایِ نظامی در جنگ تأکید کرده است، معیارِ این خردمندانه بودن را مشخّص نساخته است. به بیانی دیگر، این امر در گفتارِ او دارای ابهام است که چه شاخص هایی استفادۀ ‘خردمندانه’ از نیروهای نظامی را از استفادۀ ‘ناخردمندانه’ از آن متمایز می سازند.
اوباما با پرداختن به بحث دربارۀ جنگِ افغانستان، درصددِ روشن ساختنِ این امر است که آمریکا در عراق با شرایطی متفاوت از افغانستان روبروست:
‘… جنگ ما علیه تروریسم در افغانستان آغاز شد، و باید در همان جا نیز خاتمه یابد. امّا، تا زمانی که ما [در عراق حضور داریم] و هنوز حاکمیّت عراق و ادارۀ امور آن را به خود عراقی ها واگذار نکرده ایم، نمی توانیم به جنگ مان در افغانستان، [که جنگی است علیه تروریسم،] خاتمه دهیم. ما باید این جنگ را به گونه ای مسئولیت پذیرانه به پایان برسانیم. ما باید این کار را مرحله به مرحله به پیش ببریم. امّا، باید قادر باشیم تا ظرفِ مدّتِ ۱۶ ماه تعداد نیروهای نظامی مان را کاهش دهیم. … ما باید تمامِ توانِ خود را در افغانستان به کار گیریم تا بتوانیم بن لادن را دستگیر و معدوم کرده و القاعده را سرنگون نماییم’ (همان). (۱۰)
در این جا، طرحِ کلّیِ اوباما این است که دولتِ آمریکا باید در درجۀ اوّل و هر چه سریع تر جنگ در عراق را پایان داده و حاکمیّتِ آن را به خودِ عراقی ها واگذارد. در درجۀ دوم، باید به جنگ در افغانستان پرداخت و آن را نه یک دفعه و آنی، بلکه به صورتِ تدریجی و مرحله به مرحله به پایان برد. اوباما بر این اعتقاد است که جنگ در افغانستان به لحاظِ استراتژیک بر جنگ در عراق تقدّم و اولویّت دارد، زیرا که جنگ در افغانستان، جنگی علیه تروریسم است. بنابراین، می توان گفت که در نزدِ او، پایان دادن به جنگِ عراق و واگذاریِ حکومتِ این کشور به خودِ عراقی ها پیش شرطی برای پرداختن به جنگ در افغانستان با توجّهی کامل و با تمامِ قوا است. اوباما مکرّراً از لفظِ ‘باید’ استفاده می نماید. این، نشانه ای بارز از تأکیدِ او بر پایان دادن به جنگِ افغانستان است. او به اتمام دادنِ به جنگ به گونه ای ‘مسئولیت پذیرانه’ اشاره نموده است، در حالی که معیارهای این مسئولیت پذیری را مشخّص نمی نماید. به کارگیریِ ترکیبِ ‘تمامِ توان’، نشان از ضرورت و فوریّتِ مبارزه با القاعده دارد، چرا که:
‘ما تا به حال بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار را در جنگ هزینه کرده ایم و این رقم به زودی به یک تریلیون دلار خواهد رسید. چهار هزار نفر از سربازان ما جان خود را از دست داده اند و ۳۰ هزار نفر از آنان دچار جراحات شده اند. از همه مهم تر، اگر از نقطه نظری استراتژیک که مرتبط با امنیت ملّی است، جریاناتی را که به وقوع پیوسته اند مورد مداقه قرار دهیم، متوجه می شویم که القاعده امروزه هم چنان بالنده، و [از زمان آغاز جنگ] در سال ۲۰۰۱، هم اکنون از هر زمان دیگری قدرتمندتر است. ما چشم خود را بر آن چه که در اطرافمان می گذرد، بسته ایم’ (همان). (۱۱)
اوباما در این جا صراحتاً هزینه ها و آمارِ تلفاتِ آمریکا در جنگ را بیان می نماید. این اشارۀ مکرّر به آمارِ تلفاتِ جنگ در چند جملۀ پی در پی و استفاده از الفاظِ ‘بیش’، ‘به زودی’، ‘از همه مهم تر’ و به کارگیریِ ترکیباتِ ‘نقطه نظرِ استراتژیک’ و ‘امنیّتِ ملّی’، نشان از تأکیدِ او بر ناکارآمدی و شکستِ سیاست هایِ جمهوری خواهان در جنگ دارد، چرا که علی رغمِ صرفِ هزینه هایِ هنگفت و تحمّلِ هزینه هایی سنگین، القاعده هم چنان ‘بالنده’ و ‘قدرتمندتر’ از قبل است. او با به کارگیریِ صفتِ تفضیلیِ ‘قدرتمندتر’، به گونه ای طعنه آمیز پیامدِ سیاست هایِ جنگیِ دولتِ بوش را در جمله ای کوتاه بیان کرده است. در نتیجۀ این ‘قدرتمندتر بودن’ است که رئیس جمهورِ آیندۀ ایالات متحده باید با پایان دادنِ هر چه سریع تر به جنگِ عراق، بر جنگ در افغانستان و مبارزه با القاعده با تمامِ قوا تمرکز نماید. امری که دولتِ بوش به گونه ای معکوس در پیش گرفته است و به جای تمرکز بر افغانستان، به هدر دادنِ منابعِ انسانی و مالی در عراق پرداخته است. جملۀ نهاییِ قطعۀ فوق ناظر به همین معنا و نشان از عدمِ شناختِ صحیحِ جمهوری خواهان از اوضاع و شرایطِ استراتژیکِ منطقۀ خاورمیانه است.
-
- ۱- ۱- ۵- دورانِ ریاست جمهوری
اوباما در یکی از سخنرانی هایِ خود که به مسائلِ جنگ در عراق و پایان دادن به آن اختصاص دارد و در روزِ بیست و یکمِ ماه اکتبرِ سالِ ۲۰۱۱ ایراد گردیده است، به یادآوریِ عهد و پیمانِ گذشتۀ خویش دربارۀ جنگِ عراق می پردازد:
‘آن هنگام که نامزد ریاست جمهوری بودم، قول دادم تا جنگ در عراق را به گونه ای مسئولیت پذیرانه به پایان برسانم- این هم برای امنیّتِ ملّی مان، و هم برای تقویت استیلا و رهبریِ آمریکا بر جهان بود. پس از این که قدرت را به دست گرفتم، راهبرد جدیدی را اعلام کردم که به مأموریّت و مبارزۀ ما در عراق خاتمه خواهد داد، و تا پایان سال ۲۰۱۱، تمام سربازان ما را از آنجا خارج خواهد نمود’ (اوباما، ۲۰۱۱). (۱۲)
اوباما، مشابه دورانِ ماقبلِ ریاست جمهوری اش، بر پایان دادن به جنگ به گونه ای ‘مسئولیت پذیرانه’ تأکید می ورزد. هم چنان که از جملۀ دومِ عبارتِ فوق بر می آید، اوباما این ‘مسئولیت پذیری’ را متوجّه حفظِ امنیّتِ ملّیِ آمریکا و تقویت استیلایِ آمریکا بر جهان می داند. به بیانی دیگر، آن چه اوباما تلویحاً به آن اشاره دارد این است که جنگِ عراقْ امنیّتِ ملّیِ آمریکا را به خطر انداخته و در نتیجۀ هزینه هایِ جانی و مالی ای که بر دولتِ ایالاتِ متحده تحمیل نموده، سببِ به مخاطره افتادنِ نقشِ برترِ آمریکا در جهان شده است. هم چنین، شاخصۀ دیگرِ این ‘مسئولیت پذیری’، اقدامِ اوباما در جهتِ اعلامِ راهبردی جدید برای پایان دادنِ جنگ در عراق است؛ یعنی، مشخّص نمودنِ مهلت زمانی معیّن که نظامیانِ آمریکایی را ملزم به خروج از این کشور می نماید؛ اقدامی که وجه افتراقِ سیاستِ خارجیِ او از سیاستِ خارجیِ دولتِ بوش می باشد.
اوباما خروجِ سربازانِ آمریکایی از عراق را این گونه توصیف می نماید:
‘آخرین سربازان آمریکایی با افتخار، و سربلند از موفقیّت شان، از مرزهای عراق خارج خواهند شد، و بر این امر آگاه خواهند بود که مردم آمریکا در حمایت از آنان، در کنار آنان ایستاده اند. بدین گونه است که عملیّاتِ نظامیِ آمریکا در عراق پایان خواهد پذیرفت’ (همان). (۱۳)
استفاده از قیدهایِ ‘با افتخار’ و ‘سربلند’ و استعمالِ لفظِ ‘موفقیّت’ نشانگرِ این امر هستند که هر چند اوباما در موردِ جنگِ عراق، درصددِ متمایز ساختنِ رویکردِ خود از رویکردِ جمهوری خواهان است، امّا، از عملکردِ سربازانِ آمریکایی در عراق راضی و خشنود بوده، درصددِ حفظ، پاسداری و گرامیداشتِ دستاوردهایِ آنان می باشد. آن جا که او مردمِ آمریکا را به عنوانِ ‘حامیانی’ معرفی می نماید که در کنارِ سربازان ایستاده اند، همین معنا را در نظر دارد. به عبارتی دیگر، اوباما درصددِ برجسته ساختنِ مردمِ آمریکا به عنوانِ حامیانی است که در کنارِ سربازانی ‘سربلند’ و ‘مفتخر به موفقیّت شان’ ایستاده اند. ضمنِ این که فعلِ ‘ایستادن’ خودْ به گونه ای ضمنی اشاره به ایستادگی و مقاومتِ مردمِ آمریکا- به عنوانِ یک کلِّ واحد- در برابرِ دشمنانِ کشور و ملّتِ ایالات متحده دارد.
اوباما راهبردهایِ ایالاتِ متحده در قبالِ عراقْ پس از خروج از این کشور را این گونه اعلام می نماید:
‘[بعد از خروج از عراق،] ما با کمک دیپلمات ها و رایزنان برجستۀ فرهنگی مان، به عراقی ها کمک خواهیم کرد تا به تقویت نهادهایی بپردازند که عادل، نمایاننده، و قابل اعتماد باشند. ما به ایجادِ پیوندهای جدیدِ بازرگانی، تجاری، فرهنگی، و آموزشی ای خواهیم پرداخت که توانایی های مردم عراق را آشکار خواهند ساخت. ما با عراقی به همکاری خواهیم پرداخت که به امنیّت و صلح منطقه مدد برساند، ضمن این که اصرار داریم که سایر ملّت ها، حاکمیّتِ عراق را به رسمیت بشناسند. … آمریکا هم چنان در عراقی که امن، با ثبات و متکی به خود باشد، منافعی را خواهد داشت’ (همان). (۱۴)
هم چنان که مشاهده می شود، اوباما پس از خروج سربازانِ آمریکایی از عراق نیز خواهانِ حضور در این کشور است. هرچند، این حضور، نه حضوری نظامی، بل حضوری سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. به عبارت دیگر، این حضوری است در عینِ غیاب و غیابی است در عینِ حضور که راه را برایِ ‘حضوری پنهان’ یا ‘سلطه ای پنهان’ هموار می سازد. اوباما یکی از پیش شرط هایِ برقراریِ امنیّت و صلح در منطقه را ثباتِ سیاسیِ عراق و روی کار آمدنِ حکومتی متکّی به خود در این کشور می داند. بنا به گفتۀ او، این چنین وضعیّتِ سیاسی و این چنین حکومتی است که منافعِ آمریکا در عراق را تضمین خواهند نمود. تناقضِ موجود در قطعۀ فوق این است که اگر دولتِ آمریکا با بهره گرفتن از ابزارهایِ دیپلماسی و رایزنیِ فرهنگی درصددِ تقویتِ نهادهایِ عادل، نمایندۀ خواست هایِ مردم و معتمد در عراق است، و اگر خواهانِ برقراریِ روابطِ فرهنگی و اقتصادی با دولتِ عراق است، پس سخن راندن از عراقی ‘متکی به خود’ چه معنایی می تواند داشته باشد؟ به عبارت دیگر، این چنین روابطی که آمریکا درصددِ برقرار نمودن با کشور و دولتِ عراق است، خودْ استقلالِ عراق و خودمختاریِ دولتِ آن را به چالش می گیرند. موردِ دیگر این که اوباما از ‘تقویت’ و نه ‘ایجادِ’ نهادهایی عادل، نمایاننده، و قابل اعتماد سخن می راند. در این جا، این امر مشخّص نیست که آیا اوباما در زمانی که آمریکا هنوز در عراق حضورِ نظامی، و نه حضوری سیاسی- فرهنگی- اقتصادی دارد، قائل به وجودِ این چنین نهادهایی در این کشور است یا خیر. به بیانی دیگر، آیا حضورِ نظامیِ آمریکا این چنین نهادهایی را ‘ایجاد’ نموده که دولتِ آمریکا پس از خروجِ نظامیان اش باید با حضورِ سیاسی- فرهنگی- اقتصادیِ خویش به ‘تقویتِ’ آن ها بپردازد؟
اوباما در سرآغازِ یکی از سخنرانی هایش که در روزِ بیست و هفتمِ ماه فوریۀ سالِ ۲۰۰۹ و در ارتباط با پایان دادنِ مسئولیت پذیرانۀ جنگِ عراق ایراد گردیده، این جمله را خطاب به سربازانِ آمریکایی بر زبان می آورد:
‘برای مردان و زنانِ ارتش آمریکا، و برای خانواده های شما، [جنگ عراق] یکی از استثنایی ترین دوره هایِ خدمت در تاریخِ ملّتِ ماست’ (اوباما، ۲۰۰۹ ب). (۱۵)
استفاده از صفتِ تفضیلیِ ‘استثنایی ترین’ نشان از باورِ اوباما به کم نظیر بودنِ نقشی دارد که سربازانِ آمریکایی در طولِ مأموریتِ خود در عراق ایفا کرده اند. از آن جا که اوباما از عبارتِ ‘خانواده های شما’ استفاده می نماید، این ‘استثنایی بودنِ’ نقشِ سربازانِ آمریکایی به معنایِ رنج و مشقّتی است که آنان به دور از خانواده هایِ خویش و در راه استقرارِ نهادهایی دموکراتیک بر خود هموار کرده اند. این ‘استثنایی بودن’ حاکی از تن سپردنِ آنان به صعوبتِ فراغ از خانواده هایشان در راه ایجاد یا کمک به ایجادِ حکومتی عادل، معتمد و نمایاننده، و عراقی است که مددرسان به صلح و امنیّتِ خاورمیانه باشد:
‘من امروز اعلام می کنم که … ایالات متحده در جست و جوی راهبردی جدید برای پایان دادنِ جنگ در عراق، و انتقالِ کاملِ مسئولیت ها به عراقی هاست. این راهبرد بر مبنای هدفی مشخّص و قابلِ دسترس قرار دارد که مردم عراق و مردم آمریکا در آن سهیم اند: عراقی که مستقل، استوار، و متکّی به خود است. برای نیل به این هدف، ما باید بکوشیم تا حکومتی در عراق به قدرت برسد که عادل، قابل اعتماد، و نمایندۀ خواسته های مردم باشد. … ما شروع به ایجادِ آن نوع رابطه ای با مردم و حکومت عراق خواهیم نمود که به صلح و امنیّتِ منطقه مدد برساند’ (همان). (۱۶)
در قطعۀ فوق، استفاده از ترکیبِ وصفیِ ‘راهبردِ جدید’ حکایت از تمایلِ اوباما به متمایز ساختنِ رویکردش از رویکردِ دولتِ جمهوری خواه جورج بوش در موردِ جنگِ عراق و نحوۀ خروج از این کشور دارد. راهبردی که اوّلاً، معتقد به تواناییِ عراقی ها برای پذیرشِ ‘کاملِ’ مسئولیت ها برای ادارۀ سرزمینِ خود است، و ثانیاً، هدفِ نهاییِ ‘از پیش مشخّص شده ای’ را دنبال می نماید که همانا ایجادِ عراقی است که دارایِ استقلال و حکومتی باثبات باشد. از این روی می توان گفت که در نزدِ اوباما، جمهوری خواهان نه اعتقادی به تواناییِ عراقی ها برای ادارۀ امورِ کشورِ خویش دارند، و نه معتقد به برنامه و هدفی از پیش برنامه ریزی شده برایِ آیندۀ عراق هستند. در قطعۀ فوق الذّکر، اوباما مردمِ عراق و مردمِ آمریکا را در آیندۀ عراق سهیم دانسته است. این موردْ نمونه ای از تلاشِ او برایِ پیوند دادنِ سرنوشتِ آمریکا با اوضاع و شرایطِ عراق، و از این راه، سعی در توجیه حضورِ آمریکا در این کشور است. نکتۀ ظریفی که در قطعۀ فوق وجود دارد، استفاده از ترکیبِ ‘مردمِ عراق’ مقدّم بر ترکیبِ ‘مردمِ آمریکا’ است. این گونه استفاده از ترکیبِ واژگان در ساختارِ جمله این امر را در ذهنِ مخاطب برجسته و پُررنگ می سازد که دولتِ آمریکا مسائلِ ملّتِ عراق را بر مسائلِ ملّتِ خود، و آیندۀ ملّتِ عراق را بر آیندۀ ملّتِ خود اولویت بخشیده، و در راه حل و فصلِ مسائل و مشکلاتِ ملّتِ عراق، و ساختنِ آینده ای بهتر برایِ آنان، به متحمّل شدنِ هزینه هایِ جانی و مالیِ فراوانی تن در داده است. اوباما در جایی دیگر مردمِ عراق را خطاب قرار داده، مجدّداً به همین معنا اشاره می کند:
‘ملّت های ما در پشت سر گذاشتن دوران هایی محنت بار با یکدیگر در اشتراک اند. رابطۀ ما مبتنی بر [تجربۀ] مشترکِ خونریزی ها و جنایاتی است [که علیه ما صورت گرفته اند]. دوستیِ میانِ ملّت هایِ ما [دوستی ای] بی پایان است. ما آمریکائیان گرانبهاترین و گرانمایه ترین اندوخته مان- یعنی، مردان و زنانِ جوان مان- را وقفِ همکاری با شما کرده ایم تا آن چه را که به وسیلۀ نظامِ استبدادی به ویرانی گراییده بود، بازسازی کنیم، و دشمنانِ مشترک مان را از بیخ و بُن برکنیم، و صلح و شکوفایی را برایِ فرزندان مان و نوادگان مان، و برایِ شما طلب نماییم’ (همان). (۱۷)
استفاده از الفاظِ ‘… با یکدیگر در اشتراک اند’، ‘تجربۀ مشترک’ و ‘دشمنانِ مشترک’ از این معنا حکایت دارد که مردمِ عراق و مردمِ آمریکا دارای گذشته، حال و آینده ای مشترک اند که سرنوشتِ آنان را به یکدیگر پیوند می دهند و سببِ مودّت و دوستیِ میانِ آنان می شوند. اوباما از این طریق درصددِ رخنه در قلوبِ مردمِ عراق و موجّه ساختنِ حضورِ آمریکا در این کشور است. نکته ای ظریف که در این مورد وجود دارد این که او ملّت ها، و نه دولت های عراق و آمریکا را در داشتنِ گذشته ای محنت بار سهیم می داند. او نه از دوستیِ میانِ دولت هایِ عراق و آمریکا، بلکه از دوستیِ میانِ ملّت هایِ آنان، و آن هم دوستی ای ‘بی پایان’ سخن به میان می آورد. او با به کارگیریِ صفاتِ تفضیلیِ‘ گرانبهاترین’ و‘ گرانمایه ترین’، و استفاده از فعلِ ‘وقف کرده ایم’ درصدد است تا در مردمِ عراق، گونه ای از حسِ قدردانی و احترام را نسبت به کشور و دولتِ ایالات متحده، نسبت به سربازانِ آمریکاییِ حاضر در این کشور، و نیز، نسبت به سربازانی که در راه بازسازیِ عراق و به ارمغان آوردنِ صلح و شکوفایی برایِ این کشور جانِ خود را از دست داده اند، برانگیزد. استعمالِ واژۀ ‘اندوخته’ و استفاده از صفتِ ‘جوان’ در ترکیبِ وصفیِ ‘مردان و زنانِ جوان مان’ هر کدام به نوبۀ خودْ به تشدیدِ این امر مدد می رسانند. اوباما می کوشد تا با به کارگیریِ صورتِ پیوستۀ ضمیرِ ملکیِ اوّل شخصِ جمع- یعنی، ‘مان’- در دو واژۀ ‘فرزندان’ و ‘نوادگان’، و بلافاصله، خطاب قرار دادنِ مردمِ عراق با ضمیرِ دوم شخصِ جمع- یعنی، ‘شما’- و در این میان، استفاده از حرفِ ربطیِ ‘و’ برایِ پیوند دادنِ میانِ ‘ما’- یعنی، صورتِ منفصلِ ضمیرِ ‘مان’- و ‘شما’، میانِ ملّتِ آمریکا و ملّتِ عراقْ پیوند و همبستگی، و در درجه ای بالاتر، یگانگی ای را متصوّر شده، این امر را در ذهنِ مخاطب برجسته سازد. او در جایی دیگر نیز درصددِ انتقالِ معنایی مشابه است:
‘من در نخستین روزهای ریاست جمهوری ام، گروهی را با عنوانِ گروهِ امنیّتِ ملّی، مأمورِ فراهم آوردنِ گزارشی جامع در مورد راهبردها و اقداماتی کردم که ما تا آن زمان در عراق انجام داده بودیم. هدف من، هم تقویتِ بنیادهایِ در حالِ شکل گیریِ عراقی نو، و هم تقویتِ امنیّتِ ملّیِ آمریکا بود’ (همان). (۱۸)
اوباما در جملۀ نخست و دومِ قطعۀ فوق الذّکر، با به کارگیریِ صفتِ ‘ملّی’ در ترکیبِ وصفیِ ‘امنیّتِ ملّی’، و استفاده از حرفِ ربطیِ ‘و’ در دومین جمله، بر پیوند و توأم بودنِ مسائلِ حالِ حاضرِ عراق و چشم اندازهایِ آیندۀ این کشور با استراتژی هایی تأکید می ورزد که دولتِ ایالاتِ متحده باید برایِ حفظ و تقویتِ امنیّتِ داخلیِ خود و پاسداری از ثباتِ سیاسی اش در پیش گیرد. این چنین است که حضورِ آمریکا در عراق توجیه گشته، به عنوانِ امری ضروری مطرح می گردد. این حضوری است که در بیانِ اوباما خطاب به سربازانِ آمریکاییْ به عنوانِ یک ‘فرصت’ مطرح می شود:
‘مردان و زنانِ اونیفورم پوشِ آمریکا خانه به خانه، استان به استان، و سال پس از سال جنگیده اند تا به مردمِ عراق فرصتِ انتخابِ یک آیندۀ بهتر را بدهند. هم اکنون ما باید از مردم عراق بخواهیم تا از این فرصت بهره ببرند’ (همان). (۱۹)
‘… ما مردم عراق را [در حالی] ترک خواهیم کرد که [آنان] از فرصتی به سختی حاصل شده برای یک زندگیِ بهتر بهره مند گشته اند- این موفقیّت از آنِ شماست؛ این دورنمایی است امیدوارکننده که شما آن را ممکن ساخته اید’ (همان). (۲۰)
اوباما در دو قطعۀ فوق، با بهره گرفتن از واژۀ ‘فرصت’ در ترکیبِ مضاف و مضافٌ الیهیِ ‘فرصتِ انتخاب’ و به کارگیریِ این واژه به همراه فعلِ ‘بهره مند گشته اند’ و استفاده از آن در ترکیبِ موصوف و صفتیِ ‘فرصتِ به سختی حاصل شده’ و نیز، استعمالِ صفتِ ‘بهتر’ برایِ موصوفاتِ ‘آینده’ و ‘زندگی’، استفاده از لفظِ ‘موفقیّت’ و ترکیبِ وصفیِ ‘دورنمایِ امیدوارکننده’ مصمّم است تا نیروهایِ آمریکایی را به عنوانِ نیروهایی ظفرمند که به ارمغان آورندۀ دنیایی جدید و آتیه ای درخشان برایِ کشور و ملّتِ عراق هستند در ذهنِ مخاطبان برجسته ساخته، در مردمِ عراق حسِ قدردانی و سپاسگزاری نسبت به آنان را برانگیزد. استفاده مکرّر و پی در پی از واژگانِ ‘خانه’، ‘استان’ و ‘سال’- که بر بارِ تأکیدیِ جمله می افزاید- سببِ تشدیدِ این برجسته سازی و برانگیخته سازی شده است.
در مقامِ مقایسه باید بگوییم که سیاست ها و راهبردهایِ اوباما در قبالِ عراق در دوران هایِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری و ریاست جمهوری اش، دچار تغییر و ‘ گشتی’ اساسی نشده اند، و این اصول و محورها را دنبال می نمایند: ۱- عدمِ تعارض با اصلِ جنگ. ۲- به زیر سؤال بردنِ اصلِ ورودِ آمریکا به جنگِ عراق. ۳- مورد توجّه قرار دادنِ هزینه هایِ جانی و مالی ای که جنگِ عراق بر دولت و ملّتِ آمریکا تحمیل نموده است. ۴- جست و جویِ سیاست ها و راهبردهایی مؤثر و کارا که به رهایی از این وضعیّت مدد برسانند، یا حدّاقل از شدّت و حدّتِ آن بکاهند. ۵- اولویّت دادن به جنگِ افغانستان: به پایان رسانیدنِ هر چه سریع تر جنگِ عراق و پرداختن به جنگِ افغانستان با توجّهی کامل و با تمامِ قوا. ۶- رضایت و خشنودی از عملکردِ سربازانِ آمریکایی در عراق علی رغمِ موردِ عتاب قرار دادن و انتقاد از جمهوری خواهان و دولتِ جورج بوش.
۲- ۱- ۵- تحلیلِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهای اوباما در قبال عراق بر مبنایِ نظریه- روشِ لاکلاو و موف
۱- ۲- ۱- ۵- دوران نامزدی ریاست جمهوری
هم چنان که در مفصل بندی و مدلِ گفتمانِ برآمده از تحلیلِ سیاست ها و راهبردهایِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری در قبالِ عراق مشاهده می نماییم (شکل های ۸ و ۹)، ‘به پایان رسانیدنِ “مسئولیت پذیرانۀ” جنگ’ دالِّ برترِ گفتمان اوست. وقته هایِ موجود در این مفصل بندی و مدلِ گفتمانی عبارتند از: ‘به پایان رسانیدنِ مرحله به مرحلۀ جنگ’، ‘واگذاریِ هر چه سریع ترِ حاکمیّتِ عراق و ادارۀ امورِ آن به خودِ عراقی ها’، ‘قدرتمندیِ ایالات متحده در امورِ داخلیِ خویش’، ‘قدرتمندیِ ایالات متحده در خارج از مرزهایِ خود’، ‘تواناییِ ایالات متحده برایِ تأمینِ هزینۀ کارکردهایِ اساسیِ حکومتِ خویش’، و ‘به پایان رسانیدنِ رنج و محنت هایِ داخلیِ ایالات متحده’. این وقته ها حولِ دالِّ برتر مفصل بندی شده اند.
هم چنین، در مدلِ گفتمانِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری مشاهده می کنیم که “دیگری هایی” که مرزِ ضدیّتیْ آنان را از دالِّ برتر و وقته ها جدا ساخته است، ‘جمهوری خواهان’ هستند؛ جمهوری خواهانی که ‘نسبت به هزینه هایِ جنگِ عراق بی اطلاع بوده اند’، ‘از استراتژیِ مناسب برایِ خروج از عراق شناختی نداشته اند’، ‘به تأثیرِ جنگِ عراق بر رویِ روابطِ آمریکا با سایرِ کشورها بی توجّه بوده اند’، ‘از اوضاع و شرایطِ عراق و مسائلِ جنگ در این کشور ناآگاه بوده اند’، ‘از نیروهایِ نظامی آمریکایی در جنگِ عراق استفادۀ ناخردمندانه کرده اند’، و ‘به برنامه ها و شیوه هایِ مصوّب برایِ تأمینِ هزینه هایِ جنگِ عراق اعتقادی نداشته اند یا ندارند’.
۲- ۲- ۱- ۵- دوران ریاست جمهوری
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-09] [ 12:52:00 ق.ظ ]
|