وقتی الگوهای مؤثر ایجاد شدند. گرایش به حفظ خود دارند. به رغم بیست سال فاصله بین
این دو ارزیابی ۳۱، نفر از ۵۰ نفر سبک دلبستگی شان همان سبک دوران کودکی شان بود. تغییر سبک دلبستگی بسیاری از آزمونی ها احتمالاً ناشی از تجربیات آنان بود. مهمترین این تجربیات عبارت بودند از : از دست دادن یکی از والدین، ابتلای والدین یا خود آنها به بیماریهای دشوار،ابتلای والدین به بیماری های روان گسسته وار و مورد سو استفاده بدنی یا جنسی قرار گرفتن، آزمودنی هایی که هیچ یک از این موارد را تجربه نکرده بودند. با احتمال بیشتری الگوی دلبستگی کودکی و بزرگسالی شان همسان بود.
اگرچه ممکن است عدم همسانی به مسایل و محدودیت های اعتبار و رویی اندازه گیری نسبت داده شود ولی به نظر می رسد که تجارب دوران کودکی و پس از آن، نقش مهمی را در ایمنی یا ناایمنی دلبستگی در بزرگسالی ایفا می کنند.
کارن هورنای پس از سال ها مطالعه و بررسی به این نتیجه رسید که انگیزه اصلی رفتار انسان، احساس امنیت است. به باور او، اگر فرد در رابطه با اجتماع به خصوص کودک در رابطه با خانواده، احساس امنیت خود را از دست بدهد دچار اضطراب اساسی می شود.
از نظر هورنای، عواملی که از طرف جامعه و به خصوص خانواده، در کودک احساس ناامنی ایجاد کند عبارتند از : تسلط زیاد، بی تفاوتی، رفتار بی ثبات، عدم احترام برای احتیاجات کودک، توجه محبت بیش از حد، عدم گرمی و صمیمیت کافی، تبعیض، محافظت شدید، واگذاری مسئولیت زیاد یا عدم آن، پرخاشگری و خشونت برای کسب احساس امنیت، کودک در مقابل این عوامل، روش های مختلفی از خود نشان می دهد و هم آنها را فرا می گیرد. این رفتارها نوع شخصیت و منش او را تشکیل می دهند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین به اعتقاد اینس ورث و همکارانش همه کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شدید شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرکسالی را پی ریزی می کند. برای مثال، انتظار می رود که کوکانی که دلبستگی شدید به مادرانشان دارند، در آینده از لحاظ اجتماعی برون گرا باشند، به محیط اطرافشان توجه نشان داده و بخواهند که در اطراف خود کاوش کرده و بتوانند با ناراحتی مقابله کنند.
بنابر نظر محققان افراد دارای دلبستگی ایمن از ویژگیهایی برخوردارند : اعتماد به خود و اعتماد دیگران دو ویژگی اصلی افراد ایمن محسوب می شود. اعتماد به خود به عنوان یکی از مبانی درون روانی فردی که دارای دلبستگی ایمن می باشد به فرد این توانایی را می دهد که در روابط بین شخصی با مهارت، اطمینان و آرامش بیشتر به تعامل بپردازد.
اعتماد فرد ایمن به دیگران، به عنوان جز «مکمل اعتماد به خود نیز وی را در جلب کمک دیگران یاری می رساند. به نظر این محقیین، برخورداری از توان اکتشاف گری و جوارجویی، دو ویژگی دیگر این افراد می باشد. به این معنی که توان اکتشاف گری، انعطاف پذیری و جسارت لازم را در روابط بین شخصی، آزمونگری و تجربه آموزشی در اختیار فرد ایمن قرار می دهد. مهارت های حل مسأله در این افراد محصول کنش بهنجار اکتشاف گری است. جوراجویی نیز به منزله یکی از نیازهای فرد ایمن که پیوسته در جستجو ارضا» می باشد، به کمک بازخوردهای مثبت و دو سویه پس از روابط با دیگران و در کنار اکتشاف گری به مهارت های فرد می افزاید. همچنین بنابر نتایج پژوهش ها، دلبستگی ایمن با ویژگی های ارتباطی مثبت صمیمیت و خرسندی، مرتبط است.
به عکس تأثیرات مثبت دلبستگی، بررسی ها عنوان می کنند که دو مشخصه اصلی افراد نا ایمن اجتنابی و دو سو گرا است. فقدان اعتماد به خود با تحلیل بنیادهای درون روانی، توان رویارویی با موفقیت های استرس زا را کاهش داده و درماندگی روان شناختی را بر فرد ناایمن تحمیل می کند. این پریشانی و درماندگی که به نوبه خود برحسب تجربه های نامطلوب به احساسات حقارت و اضطراب شخص دامن می زند، ناتوانی وی را در ایجاد روابط بین شخصی سالم توجیه می کند. فقدان اعتماد به دیگران نیز با تخریب زمینه های بین شخصی، فرصتهای یاری طلبی و جلب همدردی دیگران را از بین می برد. تأثیرات عمیق سبک دلبستگی در دو گستره درون شخصی و بین شخصی بار دیگر نقش بنیادین و پویای کیفیت پیوندهای عاطفی نخستین بین کودک و مادر را در شکل گیری استقرار و تداوم اعتماد اساسی، جوراجویی، اکتشاف گری، تجربه آموزی و قدرت مواجهه و حل مسأله برجسته می سازند.
دلبستگی در گستره تحقیقات :
بالبی معتقد بود که نوزاد انسان با مجموعه ای از رفتارهای فطری به دنیا می آید که موجب می شود، اطرافیانش از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند، از نظر تکاملی این الگوها ارزش انطباقی دارند زیرا موجب زنده ماندن کودک می شود. اگر چه فروید شدت وابستگی کودک به مادر را نتیجه میزان نیازهای وی توسط مادر می دانستند اما بالبی به انگیزش های فزری باور داشت که دلبستگی برای نیاز از سایر سائق های اساسی می نمود، خاصه آن که سلسله ای از آزمایش های نظام دار نشان دادند دلبستگی در نتیجه همبستگی با منبع تغذیه ایجاد نمی شود و بسیاری اوقات کودک به کسان دیگری به آنها را تغذیه کرده اند هم دلبسته شده اند، همچنین مشاهده شده که کودکان گاهی به مادران بد رفتار و حتی معنی آزار دهنده نیز دلبستگی پیدا می کنند، نتایج این تحقیقات منجر به آن شد که بالبی بیان
نماید که این نظام رفتاری تنها بر اساس هم ایندی های ساده لذت بخش ایجاد نمی شود، بلکه از الگوی نظری نظام دلبستگی پیروی نماید.
پژوهشهای زیادی در این زمینه مشاهده می شود که می توان اشاره به پژوهشی کرد که به منظور مقایسه سبک های دلبستگی در زنان روسپی و زنان عادی شهر تهران است که نتایج بدست آمده از این پژوهش بیانگر آن است که در مقایسه با زنان عادی، زنان روسپی همواره از رابطه والدین و مراقبت اولیه شان ناراضی تر بودند و الگوی دلبستگی نافذ در ایشان الگوی دلبستگی ناایمن بود. در پژوهش دیگر که رابطه میان الگوهای دلبستگی و سابقه رفتارهای خود آسیب رسانی (بویژه خودکشی) مورد ارزیابی قرار گرفت به این نتیجه رسیده اند که بین اندیشه پردازی خودکشی و توسل به رفتارهای خود آسیب رسانی با الگوی دلبستگی آشفته سر در گم به ترتیب در %۷۸ و % ۸۶ از افراد گروه های دارای سابقه رفتار خودکشی و اندیشه پردازی درباره خودکشی، رابطه وجود دارد ولی تنها در % ۴۴ از افراد فاقد هرگونه اندیشه پردازی یا رفتارهای خود آسیب رسان، اما داوطلب درمان روانپزشکی، رابطه وجود دارد.
در تحقیق دیگر به منظور بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و شیوه همسر گزینی (تک همسری – چند همسری) به این نتیجه رسیده اند که بین سطوح مختلف تنوع طلبی جنسی با سبک های دلبستگی رابطه معنی داری وجود ندارد، اما نشان می دهد که مردان تک همسر نسبت به مردان چند همسر از سطوح تنوع طلبی جنسی بالاتری برخوردار هستند.
مظاهری در بررسی میان سبک های دلبستگی زوجین نشان داد که رابطه قوی و مهمی میان سبک دلبستگی با ساختار خانواده و سازگاری زناشوئی وجود دارد، ان ارتباط خاصه در زمانی که سبک های دلبستگی همسران با یکدیگر جفت می شد و سازگارانه ترین نوع ارتباط و بالاترین رضایت مندی زناشویی و زوج های (ایمن - ایمن) و پائین ترین آن در زوجهای (اجتناب گر – اجتناب گر) و مشاهده شد. یکسری مطالعات تجربی دیگر درباره نقش شناخت در ناکارآمدی زناشویی توسط برنشتاین و همکاران انجام شد.
آنها در این مطالعات از پرسشنامه نارضایتی زناشویی استفاده کردند و به این نتیجه رسیدند که اسنادهای زوجها درباره علت وقایع پیش آمده در روابط زناشویی و رفتارهای منفی مانند شکایت کردن، پرداختن به موضوعات فرعی و ذهن خوانی موجب نارصایتی های زناشویی می شود. کنیاتن و همکاران در آموزش به ۱۵۷ زوج دانشجو میزان ارتباط کلامی و ابراز احساسات آنها را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق چنین بود زوجهایی که سازگاری بیشتری داشتند بیش از زوجهای ناسازگار، افکار، احساسات و انتظارات یکدیگر را می پذیرفتند، در این گروه حتی احساسات نامطلوب هم بیان می شد و به اندازه احساسات مطلوب مورد توجه قرار می گرفت زوجها برای احساسات یکدیگر اهمیت قائل می شوند و در مقایسه با این گروه زوجهای ناسازگار به طور معنی داری از برقراری ارتباط کلامی امتناع می کردند و حاضر نبودند هیچ نوعی از احساسات خود را ابراز کنند.
در تحقیق برنن و شیور که تحت عنوان ابعاد سبک های دلبستگی بزرگسالان و اثرات آن بر روی تفاهم زناشویی صورت گرفت، مشخص شد که سبک دلبستگی از عوامل تعیین کننده روابط بین فردی از جمله تفاهم زناشویی است. افرادی که دارای سبک دلبستگی ایمن هستند، درک عمیق تری را از روابط به صورت بالاتر نشان می دهند و این افراد از اشتراک های بالاتری در روابط بین فردی برخوردارند، فرضیه های این تحقیق از طریق تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفته و عنوان می شود که می توان سبک های دلبستگی را بعنوان عاملی تعیین کننده در زمینه تفاهم زناشویی محسوب کرد.
تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور
تحقیقی با عنوان : بررسی رابطۀ راهبردهای مقابله سبک های دلبستگی با سلامت روانی دانش آموزان مقطه متوسطه شهر زنجان در سال ۱۳۸۲ – ۱۳۸۱ انجام شده است.
هدف از تحقیق انجام شده، بررسی راهبردهای مقابله و سبک های دلبستگی و سلامت روانی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر زنجان در سال ۸۲ – ۸۱ بوده که با نمونه ای به حجم ۵۰۱ نفر انجام و نتایج زیر به دست آمده است :
در نتیجه تحقیق آمده که دانش آموزان پایه اول دختر از سلامت روانی بالایی برخوردار هستند.
سلامت روانی پایه های پایین تر کلاسی در نزد دختران بیشتر از سلامت روانی در کلاس ها و پایه های بالاتر است.
سلامت روانی در بین پسران نیز همانند دختران است. یعنی سلامت روانی پسران در پایه های پایین تر متوسطه بیشتر از پایه های بالاتر است. اما در کل در سلامت روانی بین دختران و پسران در پایه های مختلف تفاوت معنی داری وجود ندارد.
تحقیق دیگری در سال ۱۳۶۸ تحت عنوان خودپنداره و رشد اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن انجام گرفته است.
در این تحقیق محقق به این نتیجه رسیده است که بین خودپنداره و رشد اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
یعنی هر چقدر خودپنداری افراد بیشتر باشد، رشد اجتماعی آنان نیز بالاتر می رود. و برعکس هرچه رشد اجتماعی دانشجویان بیشتر باشد، خودپنداری آنان نیز بالا می رود.
در تحقیق دیگری در سال ۱۳۷۸ توسط موسوی اردبیلی تحت عنوان اضطراب و سبک های دلبستگی در بین دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان شهرستان زنجان صورت گرفت و نتایج زیر به دست آمده است :
۱ ) بین اضطراب دانش آموزان و سبک های دلبستگی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
۲ ) هرچه قدر اضطراب بیشتر باشد، سبک های دلبستگی متنوع می شود.
در تحقیقی که در سال ۱۳۶۹ توسط مهری زاده با عنوان خودپنداره و مقایسه آن در بین دانش آموزان ممتاز و ضعیف انجام گرفت، نتایج زیر به دست آمده است.
۱ ) میزان خودپنداری دانش آموزان ممتاز بیش از دانش آموزان ضعیف است.
در تحقیقی ۹۰ زوج (۱۸۰ نفر) که به دو گروه غیرطلاق و حین طلاق تقسیم شده اند. سبک های دلبستگی های بزرگسالان را که ساخته (هازن و شیور، ۱۹۸۹ ) می باشد، اجرا و به نتایج زیر رسیدند :
در زوج های غیرطلاقی ۶۹% هر دو زوج دارای دلبستگی ایمن بودند.
۶/۵ درصد دارای سبک دلبستگی ناایمن بودند.
در گروه زوج های طلاق : ۱۲/۴۳ درصد زوج ها در هر دو نفر دارای سبک دلبستگی ناایمن بودند.
۱/۱۱ درصد دارای سبک های دلبستگی ایمن بودند.
زوج های طلاق در مقابل زوج های غیرطلاق نمرات اجتناب بالا و ایمنی پایینی داشتند میانگین نمران در سه شاخص (ایمنی، اجتناب، دوسوگرایی) در زوج های غیرطلاق نزدیک هم و در زوج های طلاق بسیار پراکنده و مختلف و دور از هم بودند.
در تحقیقی با عنوان رابطه بین سبک های دلبستگی و خودپنداره در بین دانشجویان دختر ورودی سال ۸۵ دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر انجام گرفته و توسط خانم سمانه ایزدیان نتایج آن در زمستان سال ۸۵ گزارش شده آمده است.
۱ ) بین سبک های دلبستگی و خودپنداری دانشجویان ورودی سال ۸۵ ابهر همبستگی معنی داری وجود دارد.
۲ ) معنی داری از طریق عملیات آماری rxy (پیرسون) با d.f 79 و سطح معنی داری ۵/۰ گزارش شده است.
۳ ) هرچقدر خودپنداری دانشجویان دختر ورودی سال ۸۵ بیشتر باشد سبک های دلبستگی آنها نیز متفاوت می گردد.
۴ ) بین خودپنداره و سبک های دلبستگی رابطه معنی داری وجود دارد.
۵ ) دوک از خورد گسترش حوزه خودپنداره باعث ایجاد سبک های دلبستگی جدید می گردد.
فصل سوم :
(روش شناسی)
روش تحقیق :
روش تحقیق در تحقیق حاضر از نوع همبستگی است.
وجود همبستگی بین متغیرها به این معنی نیست، که یک متغیر علت متغیر دیگر است. و اگر بگوئیم بین حجم ریه افراد و توانش پرش ارتفاع همبستگی وجود دارد بی معنی است اگر بگوییم یکی علت دیگری است. این دو متغیر بدون شک به متغیرهای دیگری چون قد و وزن بستگی دارند (دلاور، ۱۳۶۹)
همبستگی در آمار دارای معنای دقیق تری است، همبستگی در آمار به رابطه بین دو یا چند متغیر که قابل تبدیل به مقدار هستند، اطلاق می شوند.
شاخص های آماری که میزان و حدود رابطۀ بین متغیرها را نشان می دهد ضریب همبستگی نامیده می شود.
همبستگی رابطه بین دو متغیر را در یک جامعه توصیف می کند، به خاطر سهولت دو متغیّر را با y , x نامگذاری می کنند. از همبستگی ممکن است، برای تعیین رابطه ریاضی (x ) و فیزیک (y ) استفاده کرد.
همبستگی را می توان علاوه بر متغیرهای افراد بر روی متغیرهای گروه ها را نیز بررسی کرد. (دلاور، ۱۳۶۹ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...