در ارتباط با ارائه مدلها و الگوهای ارتباطات هم پیوند بازاریابی تحقیقات متعددی با توجه به اهمیت و جایگاه IMC در سطح جهان صورت گرفته است. که مهمترین این مدلها و الگوها در بخش اول فصل دوم که مرور بر مبانی نظری تحقیق می باشد مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این قسمت نیز مهمترین این تحقیقات که به عنوان اساس و پایه ی تحقیقات بعدی قرار گرفته، ارائه می گردد.
جروج و مایکل بلیچ (۲۰۰۴) مدل برنامه ریزی IMC را در ۷ مرحله ارائه نمودند که شامل مرور و ارزیابی کل برنامه ریزی، تحلیل موقعیت، تحلیل فرایند ارتباطات، بودجه بندی، توسعه و بهبود برنامه IMC ، اجراء و کنترل می باشد. این مدل که به مدل عمومی IMC نیز معروف است تأکید زیادی به فرستندگان و گیرندگان پیام دارند در عین حال که یکی از سازگارترین و جامع ترین مدلها می باشد در مورد نتایج به کارگیری و عواملی که باید مد نظر قرار گیرد اشاره ای نشده است.
در مدلی که دانکن (۲۰۰۲) به عنوان ارتباطات هم پیوند بازاریابی ارائه نموده است که مراحل آن عبارتند از تحلیل موقعیت، تحلیل اهداف و روابط، تعیین اهداف ارتباطات بازاریابی، توسعه استراتژیها، تعیین بودجه، تعیین زمانبندی، تست بازار و ارزیابی اثربخشی، می باشد. این مدل نیز در بحث ملاک و معیار صحت الگو و ارزیابی اثربخشی آن عواملی چون رضایت و وفاداری مشتری را در نظر نگرفته است.
شولتز و همکاران (۱۹۹۴) مدلی را ارائه نمودند که در اصول کلی همانند مدل جروج و مایکل بلیچ است اما تفاوتهایی هم دارد از جمله مبتنی بر بکارگیری پایگاه اطلاعاتی می باشد و برای مشتریان متفاوت (نوسانی، رقابتی، وفاداری) آمیخته ترفیع جداگانه ای را مد نظر قرار می دهد.
پایان نامه - مقاله
پرسی (۱۹۹۷) نیز الگویی را برای IMC ارائه نموده که می تواند بدون سرمایه گذاری مالی قابل توجه ای اجراء شود. اما مدل پرسی بیشتر برای بازاریابی B2B و بازاریابی خدمات مناسب می باشد. در عین حال تأکید اساسی این مدل بر نقش های تصمیم گیری و روابط بین این نقشها می باشد.
سرجی (۱۹۹۷) الگوی IMC با رویکرد متفاوتی ارائه نمود در این مدل هم پیوندی، بجای بررسی در سطح ارتباطات بازاریابی در سطح کل سازمان مد نظر قرار گرفت. این مدل برای تمامی کسب و کارها و برنامه ریزی استراتژی ها در سطح بنگاه مناسب به نظر می رسد بخصوص با ابزارهای برنامه ریزی مورد قبول و آشنایش، بکارگیری این مدل برای استفاده کنندگان کم تجربه، نسبتاً ساده و مطمئن می سازد.
فیل (۲۰۰۹) الگوی فرآیندی IMC را معرفی نمود که شامل تحلیل زمینه ای، اهداف ترفیعی و موضع یابی، استراتژی ترفیع (کششی و رانشی)، هماهنگی آمیخته ترفیع (منابع – جدول بندی) و اجراء و کنترل می باشد که از طریق آژانسها و تحقیقات بازاریابی، سیستم تعدیل و اصلاح الگو انجام می شود. نکته مهم در این الگو نقش بارز استراتژی های کششی و رانشی در IMC است که می تواند وجه تمایز این الگوها با سایر الگوها باشد.
کیچن و شولتز (۱۹۹۹) فرایند ۸ مرحله ای برنامه ریزی IMC را پیشنهاد می کنند این مدل، نتایج IMC را فقط شامل موارد ملموس و مادی می داند و به نتایج و دارایی های نامشهود (ارزش ویژه برند) ایجاد شده اشاره ای نمی کند.
پیکتون و برودریک (۲۰۰۵) نیز مدل RABOSTIC برنامه ریزی IMC را معرفی نمودند که نام این مدل از حروف اول اجزاء آن شامل تحقیق و تحلیل، مخاطبان، بودجه بندی، اهداف، استراتژی، تاکتیکها، اجراء و کنترل می باشد، گرفته شده است.
یکی از مهمترین تحقیقات صورت گرفته در این زمینه مربوط به یو و همکاران (۲۰۰۰) می باشد در این تحقیق سعی شده با برقراری ارتباط بین کوششهای بازاریابی و ارتباطی همچون تصویر فروشگاه، تبلیغات و پیشبرد قیمتی با ابعاد ارزش ویژه برند و ارزش ایجاد شده برای شرکت و مشتری و اندازه گیری اثرات این ارتباط به مخاطب، نسبت به بکارگیری ابزارهای ارتباطی فوق و نتایجی که در پی دارد اطلاعات مناسبی داده شود. این مدل نیز از جامعیت لازم برای ارائه الگوی IMC برخوردار نبوده چرا که اولا ابزارهای ارتباطی را بطور کامل مد نظر قرار نداده و ثانیاً شرایط بکارگیری این ابزارها را که برگرفته از اهداف و استراتژی در سطوح مختلف شرکت است را نادیده انگاشته است.
بولتن و ساکس( ۲۰۰۹) در تحقیقی توانائی کانالهای توزیع برای ترغیب و تحریک مصرف کنندگان مورد بررسی قرار دادند.نتایج حاکی از آن است که بواسطه ترکیب اطلاعات، سرگرمی ها و تجربیات، کانالهای توزیع می توانند اثرات شناختی، حسی یا رفتاری روی مصرف کنندگان داشته باشند این عوامل می توانند باعث ترجیح برند توسط مصرف کننده شده و در نهایت به خرید برند از خرده فروشان یا بازاریابان منتج شود.
داهولاکیا و همکارانش (۲۰۱۰)بر اساس تحقیقی که انجام دادند به این نتیجه رسیدن که شرکتها برای نیل به ارتقاء ارزش ویژه برند باید از ابزارهای ارتباطی و کانالهای توزیع مختلف استفاده کنند زیرا افراد گوناگون با سلایق و علایق متفاوت به کانالهای مختلف و رسانه های مختلف علاقه مند هستند و شرکتها برای پوشش مناسب بازار هدف ناگزیر از بکارگیری ابزارهای ارتباطی و کانالهای توزیع مختلف می باشند. ابزارها و کانالهای متفاوت تقریباً نقش های متفاوتی را بازی می کنند و اثرات متفاوتی را بر هر یک از مصرف کنندگان برجای می گذارند.
توضیح اینکه تحقیقات فوق مدلهای فرآیندی ارتباطات هم پیوند( یکپارچه ) بازاریابی را مد نظر قرار داده اند در همین ارتباط کلر در سال ۲۰۱۰ بر اساس مطالعات نظری که انجام داد مدلی را ارائه نمود که بر اساس آن کانالهای توزیع مستقیم و غیر مستقیم و ابزارهای ارتباطی و استراتژی ترفیع کششی و رانشی در حالتی یکپارچه و هم پیوند بر روی برند و ارزش ویژه برند تاثیر می گذارند . این مدل می تواند از الگوهای نتیجه ای برای دستیابی به ارتباطات هم پیوند ( یکپارچه) بازاریابی باشد که دستیابی به ارتقاء ارزش ویژه برند را محقق می نماید . در پایان در جدول ۳۳-۲ خلاصه ای از تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از ایران ارائه گردیده است.
جدول۳۳-۲ خلاصه پیشینه تحقیق خارجی

 

ردیف عنوان و تاریخ نام محقق نوع تحقیق و الگو بیان مختصر تحقیق و نتایج آن
۱ بررسی ابعاد ارزش ویژه برند با بهره گرفتن از مدل آکر
۲۰۱۵
Hosseini Samian,Jalili ,Ahmadi مقاله
(نتیجه ای)
نتایج حاکی از آن است ابعاد اصلی ارزش ویژه برند اثر معناداری بر ارزش ویژه برند در محصولات حفاظتی ماجیکار و ایزوکار دارد .
  مطالعه نقش ارزش ویژه برند از دیگاه مشتری بر روابط بین شخصیت برند و قصد خرید
۲۰۱۵
Mohammad Hakkak
Hojjat VahdatiSeyed Hadi Mousavi Nejad
مقاله
(نتیجه ای)
یافته ها حاکی از اثرات مثبت و معنادار شخصیت برند بر ارزش ویژه برند و تمایل به خرید می باشد . همچنین نتایج نشان می دهد که ارزش ویژه برند روی تمایل به خرید مشتریان اثر مثبت دارد .
  ارتباطات هم پیوند بازریابی به منظور ارتقاء ارزش ویژه برند
۲۰۱۴
Kulachet Mongkol مقاله نتایج فرضیات نشان می دهد که همبستگی مستقیمی بین ارتباطات هم پیوند بازاریابی و ارزش ویژه برند وجود دارد بنابراین پیشنهاد می شود که انواع مختلفی از ابزارهای ارتباطی هم پیوند بطور مناسبی به منظور ارتقاء موثر ارزش ویژه برند بکار گرفته شود .
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...