۲-۲-۱- ادراک از خدا از نظر علمای مسلمان

 

بحث ادراک الهی از قرون اولیه اسلامی‌ مطرح بوده چنان که در سخنان اکثر بزرگان دین خصوصاً روایت‌های حضرت علی (ع) وامام صادق وبرخی دیگر از صحابه می‌ خوانیم از ادراک الهی وکیفیت ادراک سخن به میان آمده است .(طباطبایی، ۱۳۹۳)

 

۲-۲-۲ – ادراک در لغت

 

ادراک در لغت به معنای دریافتن،فهمیدن ‌و رسیدن می‌ باشد . چنان که ادراک الشی یعنی وقت آن رسید ‌و ادراک الولد یعنی فرزند بالغ شده ‌و ادراک المسئله یعنی مسئله را فهمید . در بسیاری از موارد ادراک مترادف با علم معرفت، رویت، لحوق،… به کار می‌ رود، وبه نظر برخی از محققان الفاظی که در انواع ادراک در قرآن کریم به کار رفته است به ۲۰ لفظ می‌ رسد که ظن، حسبان، شعور، ذکر، عرفان، فهم، فقه، درایت یقین، فکر، رأی‌، زعم، حفظ، حکمت، خبره، شهادت، عقل، از جمله آنانند (طبرسی ترجمه بغدادی، ۲۰۱۱).

 

۲-۲-۳- رابطه علم ‌و ادراک

 

به گفته برخی از دانشوران اگر ادراک در معنای عام آن (حصول صورت شی ونص ناطقه )وعلم در معنای عام آن (حصول صورت شی در عقل )به کار می‌ روند .رابطه علم ‌و ادراک تساوی است برخی نیز معتقدند اگر علم به معنای ادراک امور کلی ‌و ادراک بر حضور مدرک نزد مدرک به کار رود ادراک ‌به این معنا شامل علم ‌و ادراک امور حسی می‌شود در این صورت بین علم ‌و ادراک عموم ‌و خصوص مطلق ورابطه آن دو مانند رابطه نوع جنس است یعنی ادراک جنس وعلم نوع آن است .(سبحانی، ۱۳۹۰)

 

۲-۲-۴- ادراک امور حسی

 

گاهی ادراک تنها برای درک امور حسی اطلاق می‌شود که در این صورت تفاوت این نوع ادراک با علم مانند تفاوت در نوع است که هر دو تحت یک جنس جمع می‌ شوند یعنی ادراک مطلق جنس ‌و ادراک حسی وعلم انواع آن می‌ باشد .(سبحانی، ۱۳۹۰)

 

۲-۲-۵- ادراک به معنای رویت

 

بسیاری از دانشمندان از جمله شیخ طوسی در تفسیر آیه شریفه (لا تدرکه الا بصار وهویدرک الابصار ) تصریح می‌‌کند که معنای ادراک در آیه همان رویت است ولی غالب دانشمندان اهل سنت ذیل همین آیه تصریح می‌‌کنند که ادراک با رویت تفاوت می‌‌کند، زیرا ادراک به معنای احاطه کامل است وبرخی از دانشمندان تصریح کرده‌اند یکی از راه های ادراک حسی است وهرگاه ادراک با بصر مقرون شود از آن جز رویت فهمیده نمی‌ شود وسایر حواس نیز این چنین اند .(افضلی، ۱۳۸۸)

 

۲-۲-۶- مدرک بودن خداوند

 

همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که خداوند مدرک است دلیلی که برای اثبات مدرک بودن خداوند اقامه شده است که خداوند حی بوده وهر موجودی که حی باشد وهیچ آفتی نداشته باشد، سمیع ومدرک است، پس خداوند مدرک است. دلیل دیگر این که ادراک یکی از صفات کمال است واگر خداوند ‌به این صفت متصف نشود وبه ضد آن متصف خواهد شد که نقص ‌و درباره خداوند محال می‌ باشد، لازم است خداوند ‌به این صفت متصف خواهد شد .شیخ مفید ادراک را علم خداوند به محسوسات دانسته وگفته است خداوند مدرک است یعنی به آنچه به حواس درک می‌شود عالم است .دلیل چنین است که خداوند بر همه معلومات که مدرکات نیز جز آن است عالم است پس عالم به مدرکات نیز هست ومطلوب همین است (مرعشی نجفی،۱۴۰۵ق).

 

۲-۲-۷- آیا ادراک از جمله صفاتی است که بتوان آن را به خدا نسبت داد؟

 

با توجه به آیه شریفه (الا بصاروهو یدرک الا بصار وهو الطیف الخبیر ) مدرک به( اسم فاعل ) از اسماء خداوند است .در قرآن کریم وروایات به اسم الهی «مدرک» تصریح شده وخداوند مدرک است در فعل «یدرک» در آیه شریفه بیانگر همین اسم الهی است (فاضل، ۱۳۸۸).

 

در معنای ادراک میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد که آن وصف ادراک برای خداوند غیر از علم خداوند به امور کلی وجزیی بوده وصفت دیگری است ویا منظور ،همان علم ومعنایی مترادف با آن است ویا این که مقصود علم خاص خداوند به موجود است، به صورت جزیی وعینی است. ‌بنابرین‏ مقصود از ادراک خداوند شهود اشیای خارجی ‌و تسلط کامل خداوند بر اشیا است، گفتنی است از اطلاق صفات اسمایی که شرع مقدس برآن اذن داده است بر خداوند و اتصال خداوند بر آن ونیز در جایز نبودن اطلاق صفات واسمانی که شارع منع کرد. اختلاف نظر نسبت تنها اختلاف در صفات آسمانی است که از سوی شعارع نه به صورت آشکار معنی شده وخداوندبرجوار این اتعصاف چیزی وارد شده است گروهی در این باره به توقیفی نبودن صفات واسمای الهی حکم کرده‌اند یعنی لازم نسبت که حتما درباره یا اسم الهی آیه وروایتی وارد شده باشد بلکه همین قدر که معنای اسم یا صفتی موهوم نباشد وبرای ذات باری تعالی محالی پیش نیاید می‌توان خداوند را به آن اتصال نماید.اما گروهی دیگر صفات واسماء را توفیقی دانستند ومعتقدند که خداوند را تنها به صفات واسمائی می‌ توان خواند که خود خداوند است یا پیامبر وامامان معصوم (ع)و گروه سوم میان صفات واسماء‌ فرق نهاده اند واسما را توفیقی وصفات را غیر توفیقی شمرده‌اند (موسوی خراسانی،۱۳۹۰).

 

۲-۲- ۸- ادراک خدا از نظر فلاسفه

 

در فلسفه ارسطو خدا جایگاه واهمیت ویژه ای دارد واز ابتدا در مکتوبات عمومی‌ خود در اثبات وجود مبدأ نخستین ‌و هستی خدا کوشیده است .جهان‌بینی فلسفی ارسطو حاکی از این است که وی فلسفه خود را از جهان فروردین (ناسوت )آغاز می‌ کند وبه جهان فرازین (لاسوت )پایان می‌ دهد هر چند بنیادی ترین مسئله متافیزیک ارسطو مسئله هستی وجود است . اما از نظر وی موجود به ماهو موجود واقعی خدا است .(اوراسیا) جوهر به اعلی درجه است اوراسیای حقیقی نخستین و مطلقا موجود هموست که متافیزیک در جستجوی اوست از این رو مفهوم خدا موضوع هدف وانگیزه همه متافیزیک ارسطویی است (طباطبایی ،۱۳۹۳).

 

‌بر اساس آنچه بیان شد در میابیم اولا : ارسطو اگر بجز جوهر طبیعی جوهر دیگری نباشد علم نخستین همان علم طبیعی خواهد بود ثانیاً : عالم هستی در جواهر منحصر به خدا نمی‌ باشد وبجز جوهری وجود دارد که قائم به ذات است زنده ،دانا ، توانا وغیر متحرک وفناناپذیر است البته ارسطو از مبدأ اول ‌و نخستین با تعابیر خاص فلسفی خود یاد ‌کرده‌است که مفسران ومترجمان به مفهوم خدا تعبیر و نفسیر کرده‌اند (طباطبایی، ۱۳۹۳).

 

اولین منزل فلسفی ‌و فکری پس از هستی شناسی تأمل در مسئله خدا وشناخت ذات وصفات افعال اوست این رویه به گذر تاریخ فلسفه در جهان اسلام و در ستیز فکری فیلسوفان مسلمان بر فراز و فرودها ادامه می‌ یابد وبا نظر به آفاق وانفس تبیین‌های گوناگونی از ادراک خدا تحت عنوان (براهین اثبات وجودی خدا )ارائه می‌ گردد. در آیینه این تبینها می‌ توان تصورات مختلف از خدا را به نظاره نشست زیرا بحث از خدا در تفکر فلسفی غالب حکیمان مسلمان متفرع ومبسوق به مباحث هستی شناسانه ایشان است (کلینی رازی، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...