ادبیات تحقیق
دوره نوجوانی، زیباترین مرحله عمر است و نشاط، تلاش، اراده، در این سالها جلوه می کند، و جرقه های هویت جویی که به نوعی همراه با بازیابی و باز سنجی گذشته خود و جامعه است. دانشجویان به عنوان قشری از نوجوانان در ورود به این مرحله از زندگی تحت تاثیر متغیر های متعددی قرار دارند. در این فصل و بر اساس متغیر های مورد مطالعه تلاش می شود، از نظر مفهومی، نظری و پیشینه پژوهش متغیر های مورد مطالعه تبیین و توضیح داده شود.
۲-۱- احساس تنهایی
از جمله بحران های مهم دوران نوجوانی که سازگاری فرد با محیط را دچار مشکل می کند، احساس تنهایی است. الهاگین[۲۴](۲۰۰۴) احساس تنهایی را این گونه تعریف می کند: تنهایی، تجربه فردی ناخوشایندی مانند تفکر فرد مبنی بر متمایز بودن از دیگران است که با مشکلات رفتاری قابل مشاهده مانند غمگینی، عصبانیت، و افسردگی همراه بوده و ناهمخوانی بین توقعات و آرزوهای فرد با امکان دستیابی او به این آرزوها را در روابط اجتماعی نشان می دهد و به صورت رفتارهایی نظیر اجتناب از تماس با دیگران مشخص می گردد(الهاگین، ۲۰۰۴).
الهاگین، احساس تنهایی را احساس ناخوشانیدی می داند که در نتیجه ی کاستی در شبکه ی روابط اجتماعی فرد به صورت کمی و کیفی و عدم دسترسی به روابط نزدیک و مطلوب با دیگران به وجود می آید. احساس تنهایی ویژگی های عاطفی و هیجانی است. در قریب به اکثر تعریفهای ارائه شده درباره احساس تنهایی از احساس ناخوشایند و هیجانهای منفی سخن به میان آمده است که اغلب افراد از آنها می گریزند. با این حال برخی از پژوهشگران به جای آنکه احساس تنهایی را صرفا یک هیجان منفی تلقی کنند آن را تداعی کننده پاره ای از هیجانهای منفی مانند اضطراب، افسردگی دوست داشتنی نبودن و … می دانند (رایت، ۲۰۰۵).
احساس تنهایی یک احساس غمگینی و ناراحتی توام با گوشه گیری، تعریف شده است: احساس تنهایی، تنها شدن، بریدن یا جدا شدن از دیگران است که با احساس عدم اشتیاق برای برقرار ی ارتباط، تماس یا نزدیکی با دیگران همراه است. بر این اساس احساس تنهایی گذرگاهی برای هجوم آوردن احساسهای منفی دیگری است که اغلب افراد می کوشند به صورت هشیار و ناهشیار از آنها اجتناب کنند (همان منبع).
پایان نامه - مقاله - پروژه
احساس تنهایی تجربه ناخوشایندی است که در پاسخ به نارسایی های کمی یا کیفی در روابط اجتماعی ظاهر می شود (پیلو و پرلمن، ۱۹۸۲) این احساس در روان شناسی سابقه ای کوتاه دارد اما در فلسفه ادبیات و مذهب آثار بسیاری را می توان یافت که به آن پرداخته اند (کرواس- پارلو، ۲۰۰۸) بنابراین به نظر می رسد احساس تنهایی و تلاش برای توصیف و تبیین آن منحصر به زمان و مکان خاصی نیست و قرنهای متمادی گریبانگیر بشر بوده است.
با مروری بر ادبیات پژوهشی می توان دریافت در تعریف احساس تنهایی تفاوتهای نسبتا چشمگیری بین صاحبنظران وجود دارد . اما به رغم این تفاوتها سه مولفه اصلی در این تعریفها قابل بازشناسی هستند: نخست مولفه اجتماعی احساس تنهایی که احتمالا بارزترین و مهمترین بعد احساسی تنهایی است. چرا که این احساس به روشنی منعکس کننده نارسایی روابط اجتماعی ارضا کننده است. با این حال نمی توان احساس تنهایی را معادل انزوای اجتماعی در نظر گرفت یا به عبارت دیگر باید بین انزوا طلبی و احساس تنهایی تمایز قایل شد. تلاش برای تفکیک احساس تنهایی از انزواطلبی به دومین مولفه احساس تنهایی منتهی می شود. احساس تنهایی احساسی فاعلی است که لزوما با واقعیت بیرونی همسان نیست. به بیان دیگر در حالی که برخی از افراد روابط اجتماعی محدودی دارند. احساس تنهایی را تجربه نمی کنند اما برخی دیگر با وجود برخورداری از شبکه روابط اجتماعی نسبتا گسترده از احساس های ناخوشایند تنهایی رنج می برند(همان منبع).
بنابراین احساس تنهایی مستلزم ادراک یا ارزیابی فرد از روابط اجتماعی خویشتن و مقایسه وضعیت کنونی با وضعیت مطلوب و آرمانی مورد نظر اوست. از دیدگاه برخی از صاحبنظران این مقایسه و نحوه ادراک روابط اجتماعی علت بروز احساس تنهایی است(هینریچ و گالون، ۲۰۰۶) سومین مولفه دربرگیرنده تعامل با افراد دیگر از نیازهای اصلی انسان به عنوان موجودی اجتماعی است تجربه ی تنهایی مساله ای جهانی است که همه ی انسانها کم و بیش آنها را تجربه کرده اند افراد در همه ی فرهنگها نژادها، طبقات اجتماعی، سنین و زمان ها احساس تنهایی را تجربه می کنند با این حال در متون علمی و تحقیقاتی روان شناسی به این سازه کمتر توجه شده است (برگونو، لیروکس[۲۵]، مک آینیش[۲۶]، شیخ ۲۰۰۴)
احساس تنهایی از لحاظ کیفیت با تنهایی یا کناره گیری اجتماعی اختیاری و بدون تعارض متفاوت است (استوکلی[۲۷]، ۲۰۱۰). احساس تنهایی تجربه ای ناخوشایند مانند تفکر فرد مبنی بر متمایز بودن از دیگران است که با مشکلات رفتاری قابل مشاهده مانند اندوه ، عصبانیت و افسردگی همراه بوده و ناهمخوانی بین انتظارات و آرزوها را در روابط اجتماعی نشان می دهد. احساس تنهایی هنگام برخی از تغییرات سریع و ناگهانی امری عادی و رایج است و به ناسازگاری تعبیر نمی گردد. اما هنگامی که به طور مزمن، مانع موفقیت در تکالیف و کارکردهای طبیعی زندگی می شود می تواند پیامدهای عاطفی، اجتماعی و حتی جسمانی زیان باری را به دنبال آورد (بلک[۲۸]، ۲۰۰۹). در این صورت احساس تنهایی، تهدیدی برای سلامت روان و کارکرد روانی- اجتماعی فرد به شمار می آید(هنریچ و گالون، ۲۰۰۶)
دان، دان و بایدوز (۲۰۰۷) عقیده دارند که احساس تنهایی یکی از مشکلات شایع دوران نوجوانی است که می تواند روابط اجتماعی فرد را نامتعادل سازد و او را درگیر مشکلات عاطفی و روانی- اجتماعی نماید. در میان عوامل موثر بر احساس تنهایی در دوره ی نوجوانی ارتباط با خانواده، معلمان، محیطهای مدرسه ای و اجتماعی جایگاه مهمی دارند(آرسلان، هامارتا، اور، و اوزیسیل[۲۹]، ۲۰۱۰) چرا که در اوایل نوجوانی ارتباط با بزرگسالان غیر والد به طور معنادار افزایش می یاید، نوجوانان، راهنمایی و حمایت را از بزرگسالان خارج از خانواده جستجو می کنند(تیلن[۳۰]، ۲۰۰۰) ارتباط حمایتی با بزرگسالانی مانند معلمان و مربیان اهمیت ویژه برای نوجوانان دارد و به عنوان عاملی حمایتی در برابر فشارهای محیطی عمل می کند و می تواند منجر به رشد شایستگی و کاهش مشکلات رفتاری شود (بریچ ولد[۳۱]، ۱۹۹۸)
احساس تنهایی حالت ناراحت کننده ای است و زمانی به وجود می آید که بین روابط بین فردی که فرد تمایل دارد آن را داشته باشد و روابطی که وی در حال حاضر دارد فاصله وجود داشته باشد. این تعریف بر خصوصیت عاطفی احساس تنهایی تاکید می کند. اما بر عنصر شناختی نیز تاکید دارد به این صورت که احساس تنهایی ناشی از این ادراک است که ارتباطات اجتماعی فرد برخی از انتظارات او را برآورده نمی کند. باید توجه داشت که احساس تنهایی اگرچه از طریق خصوصیات عینی و کمی روابط اجتماعی (مثل فراوانی تعاملات یا تعداد دوستان) تحت تاثیر قرار می گیرد. اما از طریق ارزیابی های ذهنی و کیفی این روابط مثل رضایت از گزارش کرد که احساس تنهایی با تسریع پسرفت وضعیت سلامتی افراد از طریق تاثیر بر روی سیستم ایمنی بر سلامت جسمانی و روانی اسنان ها تاثیر منفی دارد برخی از محققان نشان داده اندک ه بین سلامت عمومی با احساس تنهایی و افسردگی رابطه منفی معنی داری وجوددارد. همچنین این محققان دریافتند که بین رضایت از زندگی با نگرش های خودکشی، احساس تنهایی و افسردگی نیز رابطه منفی معنی داری وجود دارد. علاوه بر این آنها دریافتند که بین رضایت از زندگی و سلامت عمومی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. تحقیقات نشان می دهند که احساس تنهایی مقدمه ی افسردگی و فراموشی است. و به ادامه حیات آسیب می رساند(همان منبع).
۲-۱-۱- دیدگاه هایی پیرامون احساس تنهایی
گستردگی ماهیت احساس تنهایی بسیاری از پژوهشگران را بر آن داشته است تا افزون بر تعریف و مفهوم سازی و ارتباط آن با سایر متغیر ها و مشکلات، به مطالعه ساختار عاملی و شناسایی عوامل تشکیل دهنده آن بپردازند. تلاش هایی که به منظور اندازه گیری احساس تنهایی (مانند مفهوم سازی آن) انجام شده است، بیانگر تنوع و اختلاف نظر پژوهش گران در این زمینه است که به دو روی آورد متفاوت منتهی می شود. در یک روی آورد، مقیاس کلی و تک بعدی، احساس تنهایی را به منزله یک پدیده واحد در نظر می گیرند (بدون توجه به آنچه موجب احساس تنهایی در افراد می شود) و بر اشتراک هایی تمرکز دارند که علت اصلی تجربه احساس تنهایی در افراد به حساب می آیند. در روی آورد دیگر اندازه های چند بعدی سعی دارند بین تظاهرات مفروض احساس تنهایی تمایز ایجاد کنند.
۲-۱-۱-۱- دیدگاه ویس
نخستین بار ویس[۳۲] (۱۹۷۳) احساس تنهایی را را دو ویژگی انزوای هیجانی و انزوای اجتماعی معرفی کرد. انزوای هیجانی بر تعداد نامناسب یا فقدان دلبستگی های خانوادگی، دوستانه و ارتباطی دلالت دارد، در حالی که انزوای اجتماعی به وسیله فقدان شبکه های اجتماعی در دسترس ایجاد می شود و با تعداد نامناسب دوستان در ارتباط است. بعد از این دیدگاه برخی دیگر از مولفان (راسل، پپلو، کاترونا[۳۳]، ۱۹۸۰؛ ویتنبرگ[۳۴]، ۱۹۸۶) بر دو بعد هیجانی و اجتماعی احساس تنهایی تاکید کردند. دیتوماسو و اسپینر[۳۵](۱۹۹۳، ۱۹۹۷) نیز بر اساس یافته های ویس (۱۹۷۳) بعد هیجانی احساس تنهایی را به سه بعد خانوادگی، احساساتی و اجتماعی تفکیک کردند.
۲-۱-۱-۲- دیدگاه دیگر محققان
برخی از پژوهش گران نیز احساس تنهایی را با بیش از دو بعد در نظر می گیرند. برای نمونه، دهشیری، برجعلی، شیخی و حبیبی،(۱۳۸۷) سه عامل تنهایی ناشی از ارتباط با خانواده، تنهایی ناشی از ارتباط با دوستان و نشانه های عاطفی تنهایی را در نظر می گیرند.
اشمیت و سرمت[۳۶](۱۹۸۳) چهار مولفه جنسی، احساسی، دوستانه، خانوادگی، اسکایس و گینتر و گرشتاین[۳۷](۱۹۸۴) چهار مولفه بعد عاطفی، یعنی بی قراری، اندوهگینی، دوری گزینی، و انزواطلبی، روکج و براک[۳۸](۱۹۹۷) پنج بعد نابسندگی های شخصی شامل نارسایی های تحولی، روابط صمیمانه ناخرسند، تغییر مکان و جدایی های معنادار، و ناچیز شمردن در اجتماع، دی یانگ گیرولد[۳۹](۱۹۸۷) سه وجه احساس تنهایی، شامل شدت (مانند ماهیت و گستره ی انزوای اجتماعی)، نمای زمانی (مانند نوسان های احساس تنهایی) و ویژگی های هیجانی (مانند فقدان احساس مثبت) را مطرح ساخته اند. افزون بر این دی توماسو و همکاران[۴۰] (۱۹۹۹ ) در یک بررسی گسترده با بهره گرفتن از هفت آزمون (با ۲۱ زیر مقیاس)، چهار عامل همبسته هیجانی، تنهایی اجتماعی، تنهایی خانوادگی و عاطفی منفی را به دست آورند.
بدون تردید ناهماهنگی و اختلاف در تعیین عوامل ، ابعاد و مولفه های احساس تنهایی علاوه بر اینکه متاثر از مبانی نظری و زیر بنایی متفاوت این سازه است، زیر تاثیر ساختار های فرهنگی و اجتماعی افراد و گروه های مورد مطالعه نیز قرار دارد. بررسی های پژوهش گران مستقیما در جنبه های بین فرهنگی احساس تنهایی و نیز سه نکته با ارزش تاکید دارند. نخست اینکه اندازه گیری احساس تنهایی بر اساس فرهنگ محدود می وشد؛ دوم اینکه شیوع احساس تنهایی در کشور های مختلف متفاوت است و سرانجام اینکه نیرومندی حداقل یکی از پیش بین های احساس تنهایی ، یعنی پایگاه ارتباطی ، در کشور های مختلف یکسان نیست. پولمن[۴۱]، (۲۰۰۳) معتقد است که عوامل فرهنگی در شکل گیری احساس تنهایی به شکل یکسان نیستند. در فرهنگ های فرد گرا مانند امریکا، آمادگی های ارتباطی افراد برای برقراری دوستی ها، نقش کلیدی دارند، در حالی که در فرهنگ های جمعی روابط خانوادگی نقش بزرگتری را برعهده دارند. یافته ها نشان می دهد میزان احساس تنهایی در فرهنگ های جمع گرا، جایی که افراد مسئولیت بیشتری به خاطر شکست های بین فردی می پذیرند، بالا است( اندرسون[۴۲]، ۱۹۹۹).
پژوهشگران در بین عوامل مهم و موثر فرهنگی نقش خانواده را برجسته می کنند(خویی نژاد، رجایی و محب راد، ۱۳۸۶؛ لعلی فاز و عسگری، ۱۳۸۷). بنابراین تفاوت های اجتماعی ، تعامل های بین فرهنگی و شبکه حمایتی در دسترس برای افراد در فرهنگ ها و کشورهای متفاوت ، تعیین کننده های آدابی هستند که افراد در آن احساس تنهایی را تجربه می کنند. اگر این فرض پذیرفته شود که تنهایی گویای روابط افراد با اجتماع است می توان قبول کرد که تنوع بین فرهنگی و تفاوت در برقراری روابط اجتماعی مردم به تفاوت در ادراک، تجربه و مقابله با احساس تنهایی منجر می شود(رحیم زاده، ۱۳۸۹).
با آنکه احساس تنهایی از دهه ۱۹۵۰ مورد توجه محققان به عنوان سازه ای تجربی قرار گرفت؛ اما پژوهش های آن از دهه ۱۹۷۰ و با انتشار کتاب اثر گذار ویس (۱۹۷۳) با عنوان ”احساس تنهایی: تجربه انزوای عاطفی و اجتماعی“ آغاز شد.
دیدگاه های نظری متفاوتی پیرامون بررسی شکل گیری و تحول احساس تنهایی مطرح شده است. برخی از متخصصان نظیر سالیوان و بالبی به روابط میان والد-کودک توجه نشان داده و عدم برقراری مناسب ارتباطات توام با ایمنی و رضایت در کودک را عامل تجربه احساس تنهایی دانسته اند.
دیدگاه تکاملی بر این مسئله تاکید می کند که نیاکان ما در ابتدای تاریخ برای حفظ خود از آسیبهای محیطی و در حقیقت احساس تنهایی که برای ایشان به وجود می آورد سعی می کردند که به صورت دسته جمعی و در ارتباط با هم زندگی کنند مانند نوزاد انسان که برای ادامه حیات نیازمند ارتباطاتی از این دست است. با پیچیده تر شدن جوامع، خود ارتباط به دلیل تغییرات نیازهای انسان مورد توجه قرار گرفت. کودک انسان با افزایش سن نیاز به برقراری ارتباطات ایمنی بخش با افراد دیگر است که زمینه های آن در کودکی شکل گرفته است(متیس و آدامز[۴۳]، ۲۰۰۴).
نوجوانی به دلیل ویژگیهای خاص و منحصر به فردی که به همراه می آورد احساس تنهایی خاص خود را نیز ایجاد می کند. نوجوانان بر خلاف کودکان که نمی توانند با داشتن درک درست از احساس تنهایی درباره آن صحبت کنند، می توانند احساسات خود را بیان کنند. از نظر برخی از متخصصان احساس تنهایی در این مرحله امری بهنجار است. نوجوانان در این مرحله با ویژگیهای خاص شناختی خود نظیر فرضیه پردازی و خودمحوری که دارند و با فکر اینکه روزی از پدر و مادر خود جدا می شوند نوعی غم را تجربه می کنند که نشانگر احساس تنهایی آنهاست(همان منبع).
۲-۲- تعهد هویت[۴۴]
تعهد در لغت به معنای عهده‌ دار شدن، کاری‌ بعهده‌ گرفتن، عهد و پیمان، تعهد از مصدر ۱-بگردن گرفتن، کاری را بعهده گرفتن . ۲ - تیمار داشتن، نگاه داشتن.۳ - عهد بستن، پیمان بستن . ۴ – و در اسم یعنی تیمار داشت، غمخواری است(معین، ۱۳۷۴).
تعهد یک چارچوب ارجاعی از ارزش ها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد. تعهد بر مبنای فرایند تصمیم گیری شامل اتخاذ نظر، انتخاب و رد کردن قرار دارد. تعهد یعنی تثبیت و اتخاذ تصمیم های نسبتا با دوام و سرمایه گذاری شخصی روی آنها"(اریکسون، ۱۹۶۸).
شکل گیری و ماندگاری تعهد هویت مبتنی بر فرایند های متفاوتی است. برای مثال اریکسون(۱۹۸۷ به نقل از برزونسکی، ۲۰۰۴)بین مولفه های عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل است. تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات هستند و گستره ای از دیدگاه ها و اعتقادات محکم را که در شبکه منسجمی از اعقاید و شواهد منطقی بسط داده شده، منعکس می کنند. در مقابل تعهدات عاطفی یک حس غیر عقلانی ولی غیر متزلزل از اطمینان را منعکس می سازند. تعهدات هنجاری نسبت به تعهدات اطلاعاتی، بیشتر مبتنی بر بنیان های عاطفی هستند.
در نظریه اریکسون(۱۹۶۸) نقش محوری شکل گیری هویت در تعهد هویت را در اواخر نوجوانی مهم می داند. به باور اریکسون به دلیلی تغییرات اجتماعی و ساختاری در جوامع معاصر غربی، نوجوانان دچار بحران هویت شده و فرد در تلاش برای شکل گیری هویت خود برای رسیدن به بزرگسالی و دستیابی به تعهد هویت تلاش می نماید(آرنت[۴۵]، ۲۰۰۴).
به گفته اریکسون (۱۹۶۸)، فرایند شکل گیری هویت در رسیدن به تعهد نسبت به هویت دارای اثرات مفید در تنظیم هویت افراد است. از نظر اریکسون هویتی که به خوبی توسعه یافته و یکپارچه شده باشد می تواند فراهم کننده احساس های ذهنی وحدت درونی و تداوم در طول زمان، احساس خوب بودن و اعتماد به نفس باشد. (ویلر و آدامز وکیتینگز[۴۶]، ۲۰۰۱). در واقع شواهد حاکی از آن است که یک ارتباط مثبت بین تعهد هویت و بهزیستی روان شناختی وجود دارد. بر این اساس، توسعه هویت در راستای تعهد نسبت به هویت به طور کلی به عنوان یک مسئله هسته ای و درمانی در مشاوره برای افرادی که به نوجوانی و بزرگسالی نزدیک می شوند در نظر گرفته شده است(شولتز و بلستین [۴۷]، ۱۹۹۴) مشاهده شده است. چندین مطالعه تجربی نشان می دهند که فرایندهای انگیزشی فراهم کننده شرایطی جهت ایجاد تعهدات هویت هستند. بنابراین، فرایند های انگیزشی راهکارهای ارتباطی را فراهم می کند که از طریق آن تعهدات نتایج مفید را برای فرد فراهم می کند. (همان منبع)
در طول نزدیک به ۴۰ سال، تفاوت های فردی در شکل گیری هویت در دو بعد اساسی اکتشاف(تبیین) و تعهد مفهوم ساز شده است. (مارسیا، ۱۹۶۶). در این زمینه اکتشاف(تبیین) سوال فعال و در نظر گرفتن جایگزین های هویتی مختلف اشاره دارد و تعهد به انتخاب یکی از تبیین ها(اکتشافات) از میان گزینه های تبیین شده اشاره دارد.
مدل توسعه هویت مارسیا (۱۹۶۶) در زمینه تعهد رفتاری به عنوان فرایندی منحصر به فرد در تعهد قوانین و پیوستن به آنها نظر گرفته می شود. با این حال،لایکس[۴۸] ، گوزنی[۴۹] ، سونس[۵۰] و بیرز[۵۱](۲۰۰۶) نشان داده اند که تعهد را می توان به دو بعد متمایز تقسیم شود: شکل کیری تعهد و شناسایی تعهد. ساخت و شکل گیری تعهد نشان دهنده مفهوم اصلی مارسیا از تعهد است، در حالی که شناسایی تعهد نشان دهنده یقین یافتن احساس فرد در مورد تعهداتی است که ساخته شده اند. مفهوم سازی تعهد به دو بعد مجزا، که یکی در ارتباط با ماهیت پویا در شکل گیری تعهد است و دیگری بازسازی، انتخاب و شناسایی تعهد به عنوان یک فرایند و نه به عنوان یک نتیجه در نظر گرفته می شود(لایکس، گوزنی ، سونس و بیرز ، ۲۰۰۶). این دو تعهد یعنی ساخت تعهد و شناسایی تعهد بسته به انگیزه های فردی موجب تعهد هویت فرد می شود(همان منبع، ۲۰۰۶).
یکی از مباحث در ارتباط با تعهد هویت مساله وحدت هویت است. یکپارچه سازی (وحدت) هویت نشان دهنده بهره وری فرد از خود پنداره در یکپارچه سازی اطلاعات جدید، سازماندهی و کارگردانی تجربه زندگی است(اوبراین و اپستاین[۵۲]، ۱۹۸۸). یکپارچه سازی(وحدت) هویت همپوشانی قابل ملاحظه ای با ساختارهای مشابه، مانند وضوح خودپنداره (کمپبل، اساناند، و دی پائولا[۵۳]، ۲۰۰۳) و تداوم زمانی مکانی (دانکل[۵۴]، ۲۰۰۵)دارد. بنا بر این عقیده، مردم با تجربه در زندگی به دنیال یکپارچه سازی هویت تلاش می کنند مشخص نمایند که آنها از زندگی چه می خواهند. برعکس، افراد کم تجربه در ادغام هویت ها دچار تضاد هویتی شده و در یکپارچه سازی هویت به مشکل می خورند.
شکل گیری و ایجاد تعهدات هویت پایدار براین فرض استوار است که فرد در فراینند ساخت و باز سازی های هویت به احساس یکپارچه ای از هود دست یافته باشد(ساحل و لوین[۵۵]، ۲۰۰۲).
۲-۲-۱- ماهیت و مفهوم هویت
مفهوم هویت (خود) با کلمات دقیق قابل تعریف نیست و تا حدی مبهم می‌باشد. هویت شامل تداوم و ثباتی است که مشخص کننده افراد است، علیرغم تغییراتی که در زمان پیدا می‌کنند و نقش هایی که در هر مرحله از زندگی به عهده می‌گیرند. در جریان رشد، فرد مراحلی را پشت سر گذاشته که جدا از هم نبوده‌اند. در هر مرحله دارای هویتی بوده و بین هویت های مراحل مختلف ارتباطی وجود داشته است. اما این هویت‌ها همیشه از نوع آزمایشی بوده‌اند زیرا هر یک در مرحله شدن بودند ولی حالا زمان بودن رسیده است (اریکسون، ۱۹۸۷).
مفهوم هویت که اریکسون عنوان می کند تاکید بر این مساله دارد که مراحل رشد هر یک به طور مجزا در درون خود پایان نمی‌یابد، بلکه به هم پیوسته و وابسته بوده، مراحلی در جهت رشد فرد به عنوان فردی کامل و خودکفا می‌باشد که در زندگی لیاقت ایفای نقش یک بزرگسال را داشته و بتواند در نظام اجتماعی که در آن زندگی می‌کند، به اصطلاح جابیفتد. تکامل فقط از طریق گذشتن بدون بحران از مراحل پی‌درپی رشد روانی ـ جنسی حاصل نمی‌شود، بلکه بستگی به سازمان‌دهی مجدد و مداوم در طی جریان رشد دارد و آنگاه در دوره نوجوانی، نوبت به تکامل مجددی می‌رسد که انتقال از وابستگی کودکی را به مسئولیت بزرگسالی میسر می کند. در این مورد نه فقط سازمان‌دهی داخلی موردنظر است، بلکه این موضوع حائز اهمیت است که چگونه این سازمان به فرد اجازه می‌دهد که در اجتماع و نظامهای داخلی آن در نقشهای اجتماعی مورد انتظار، به عنوان بزرگسال، عملکرد صحیحی داشته باشد (اریکسون، ۱۹۶۳).
جیمز[۵۶] هویت شخصی را مفهومی می‌داند که فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و این مفهوم ناشی از تجربه تداوم و تمایز است؛ یعنی خود در طی زمان یکسان باقی می‌ماند و در عین حال از دیگران متمایز است (محسنی، ۱۳۷۵).
در فرهنگ عمید، هویت چنین تعریف شده است: هویت یعنی حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. هویت در لغت به معنای شخصیت ذات، هستی و وجود و منسب به «هو» می‌باشد ـ هویت یعنی توازن میان خود و دیگران برقرار کردن(عمید، بی تا، ص ۴۷۳).
امروزه تعداد زیادی از نوجوانان به افسردگی مبتلا می‌باشند. احساسات افسردگی شامل احساسات متعددی می‌باشد. در افسردگی شدید که شکلی از اختلالات خلقی می‌باشد، فرد نسبت به آینده عمیقا دلسرد می‌شود، نسبت به زندگی نارضایتی پیدا می‌کند و از دیگران دوری و اجتناب می‌کند. ممکن است انرژی خود را برای انجام بعضی از کارها از دست بدهد و نتواند به کارهای روزمره زندگی بپردازد. و یا شاید انتظار مرگ داشته باشد و اگر دانش‌آموز باشد ممکن است موفقیت تحصیلیش متوقف شده و نتواند به اهداف آموزشی و تحصیلی خود برسد، نمرات ناامید کننده و پایین دریافت کند. همچنین افسردگی باعث می‌شود که فرد احساس تنهایی و بی کسی کرده و از افراد دیگر کناره گیری کند و ارتباطات اجتماعی و خانوادگی ضعیفی داشته باشد. این احساسات منفی و ارتباطات ضعیف فرد افسرده را به سوی بی هدفی، بی معنایی، و ناامیدی سوق می‌دهد (می‌یرز[۵۷]، ۱۹۸۸).
پلکینین و کوکو[۵۸]( به نقل از برزونسکی ۲۰۰۳) دریافتند که وضعیت های هویتی، ثابت و غیرقابل تغییر نیستند. شاید بتوان تفاوت یافته های پژوهش حاضر با بررسی های دیگر را به دلیل تفاوت های فرهنگی دانست. بسیاری از پژوهشگران بر تاثیر عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی در میزان فراوانی قرار گرفتن نوجوان در وضعیت های هویتی مختلف تاکید نموده اند. برای مثال این بررسی ها همچنین، نشان می دهد که بین وضعیت های هویت ایدئولوژیکی دختران و پسران تفاوت معنی دار وجود دارد. دختران بیشتر در وضعیت هویت ایدئولوژیکی و میان فردی مهلت مجاز قرار دارند. در حالی که پسران از نظر هویت های ایدئولوزیکی و میان فردی بیشتر در وضعیت های نامتمایز و مهلت مجاز بودند (برزونسکی، ۲۰۰۳).
۲-۲-۲- شکل‌گیری هویت
شکل‌گیری هویت در طی یک توالی از مراحل رشدی روی می‌دهد. در صورت وجود یک محیط مساعد، شکل‌گیری هویت یک حادثه به طور طبیعی رخ دهنده در رشد شخصیت انسان است (مارسیا، ۱۹۸۷، ص ۱۶۴). این فرایند عموما در طول نوجوانی رخ می‌دهد و از فرایندهای درون‌فکنی[۵۹] و همانندسازی[۶۰] متمایز است. بااین‌حال این فرایندهای مربوط به کودکی نقش مهمی در شکل‌گیری هویت دارند.
شکل‌گیری هویت در نوجوانی سنتزی از همانندسازی‌های اولیه در یک پیکربندی جدید است که بر اساس این همانندسازی‌ها قرار دارد، اما متفاوت از مجموع اجزایش می‌باشد. فقط وقتی که نوجوان قادر باشد که بعضی از همانندسازی‌های کودکی را بر اساس علایق، استعدادها و ارزش هایش انتخاب و سایر آنها را در کند، شکل‌گیری هویت رخ می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...