در این قصه، فقر و تنگدستی موجب میشود که مرد از خانهی خود بگریزد و به شهر دیگری برود، درواقع عامل اصلی بدبختی مرد علاوهبر حماقت وی، فقر و بدهکاری وی است. مرد در اینجا رابطهای با قدرت و ثروت ندارد جز اینکه به سبب آشنایی با مرد ثروتمندی به نوکری وی در میآید که نشانگر وجود نظام طبقاتی در جامعه است.
عناصر روانشناسی
___________
باورهای عامیانه و خرافاتی
____________
سایر عناصر
از مواردی که در زمرهی آموزههای اخلاقی و دینی در قصه به ان اشاره شده، عدم افشای راز است. اگر در این قصه مرد راز خود را برای زن مطرح نکرده بود، هیچگاه دچار دردسرهای بعدی نمیشد.
دانلود پایان نامه
۳-۷- آدمیزاد
* خلاصهی قصه
در جنگلی بزرگ حیوانات با هم زندگی میکردند، اما آدمیزاد آنها را راحت نمی‌گذاشت. روزی، حیوانات شکایت آدمی را به شیر بردند. شیر تصمیم گرفت که آدمی زاد را به سزای اعمالش برساند؛ اما وقتی با نجار(یکی از آدمیزادگان) روبهرو شد، نجار با فراست شیر را داخل جعبهی ابزارش کرد. آنگاه دیگ آب جوش را بر سر شیر ریخت. شیر فرار کرد. در راه دیگر شیرها ماجرا را از او پرسیدند و به کمک وی شتافتند. نجار وقتی گروه شیرها را دید به بالای درختی فرار کرد، شیرها برای اینکه به نجار برسند روی سر هم سوار شدند تا به بالای درخت رسیدند. شیری که با آب جوش سوخته بود، در پایین قرار گرفته بود در این موقع نجار فریاد برآورد دیگ آب جوش، شیر که این سخن را شنید از ترس فرار کرد و بقیهی شیرها به زمین افتادند و بدین وسیله آدمیزاد نجات یافت.
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
- سخن گفتن حیوانات با انسان
در این قصه، نه تنها حیوانات با یکدیگر سخن میگویند، بلکه شاهد صحبت میان شیر و انسان نیز هستیم و این نمونهای از کنشهای اساطیری است.
یکی از ویژگیهای عمدهی پیکر گردانی، صحبت کردن حیوانات، گیاهان و اشیا و گفتگو کردن آنها با هم و با انسانها، حیوانات دیگر یا اشیا است. در ادبیات ایران و جهان نمونهی کامل این امر در افسانهها و تمثیلات جلوه می‌کند. در لشکر کیومرث و تهمورث دد، دام، مرغ و پری حضور دارند و بی شک آنها با هم گفتگو و ارتباط برقرار میکنند. سیاوش و کیخسرو با اسب خود سخن میگویند. در اساطیر آفریقایی نیز میخوانیم که خدا کوهی آفرید که دارای قدرت سخن گفتن بود. حتی در روایات عرفانی هم سخن گفتن حیوانات با انسان آمده است؛ مثلا ابوسعید با ماران و اژدهایان سخن میگوید (رستگار فسایی، ۱۳۸۳: ۱۲۲- ۱۲۰).
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
___________________
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
به نظر میرسد این قصه‌ی تمثیلی، فقط برای بیان قدرت هوش و ذکاوت آدمی وضع شده باشد و در آن تنها از نجار نام میبرد که از لحاظ اولریش مارزلف جز طبقهی صاحب حرفه و پیشه محسوب میشود.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
__________________________
عناصر روانشناسی
__________
باورهای عامیانه و خرافاتی
______________
سایر عناصر
از نکاتی که میتوان در خلال قصه به آن دست یافت این است که: ۱- ترس موجب نابودی است. ۲- تنها در صورت همکاری و تعاون است که آدمی میتواند به اهداف بزرگ که خارج از حوزهی توان اوست، دست یابد.۳-هوش و فراست همیشه بر قدرت و زور برتری دارد.
۳-۸- آدمی گرگ صورت
* خلاصهی قصه[۲]
جوان ثروتمندی بود که روزها به شکل گرگ در میآمد و شبها آدمیزاد میشد. شبی خواب دختر زیبا اما فقیری را دید و به زور تهدید دختر را از خانوادهاش گرفت، به آنها گفت که بعد از چهل روز میتوانند دختر خود را ببینند و آدرس محل زندگی خود را به پدر و مادر دختر داد. بعد از چهل روز، پدر و مادر پیر دختر برای دیدن دخترشان راهی محل زندگی دختر شدند. در راه چیزهای عجیبی دیدند: گاو لاغری در میان چمنزار، گاو چاقی در زمینی بی آب و علف، دو درخت و یک بلبل، بلبل روی هر درخت که مینشست آن درخت سرسبز و دیگری زرد و پژمرده میشد و بالاخره، سه دیگ که دیگ اولی در دیگ سومی سرریز میکرد و دیگ سومی در اولی. تا اینکه به خانهی دخترشان رسیدند و چهل روز مهمان دختر بودند. هنگام رجعت، دامادشان به آنها اسب و چند کیسه زر داد؛ اما به آنها سفارش کرد که هرگز پشت سر خود را نگاه نکنند، آنها سفارش داماد را فراموش کردند در نتیجه اسب رم کرد و آنها را به زمین زد. در میان راه ملایی را دیدند و ملا راز هر یک از چیزهایی را که دیده بودند، فاش ساخت. آنها برای تشکر از ملا تصمیم گرفتند که به او سکهای بدهند، ملا کیسهای آورد که پرشدنی نبود. ملا قدری خاک درون آن ریخت و گفت: «این کیسه مثل چشم آدمی است که هیچ ثروتی آن را پر نمیکند مگر خاک». پس پیرزن و پیرمرد که چیزهای زیادی آموخته بودند به سمت خانهشان رهسپار شدند.
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
-عشق و عاشق شدن
یکی از کنشهای حماسی و اسطورهای که موجب سفری طولانی برای قهرمان میشود، عاشق شدن وی است. این امر گاه از راه شنیدن صدا، گاه با خواب دیدن و گاهی هم با نخستین نگاه انجام میگیرد. در این قصه هم جوان ثروتمند دختر زیبارویی را به خواب میبیند و عاشق وی میشود و با وجود آنکه خود در سرزمین دیگری زندگی میکند، رنج سفر را بر خود هموار میکند تا به وصال دختر برسد.
- سفر کردن
یکی از بن مایه های مثلی در اساطیر، صورت مثالی قهرمان است. قهرمان گاه «سفری طولانی را آغاز میکند که طی آن باید وظایف سنگینی را به انجام برساند» (گورین و همکاران، ۱۳۷۰: ۱۷۹). این سفر معمولا برای دست یافتن به هدفی مهم است (رجوع شود به قصه‌ی ۱).
در این قصه، برخلاف تصور اولیه، قهرمان قصه آدم گرگ صورت نیست بلکه پدر و مادر دختر هستند که برای دیدن دخترشان سفری طولانی را آغاز میکنند و در راه عجایب بسیار میبینند، عجایبی که بیشتر حالت رمز دارد و در پایان قصه این رموز برایشان کشف میشود.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- تبدیل شخصیت انسان به حیوان یا حیوان به انسان
در اساطیر گاه اتفاق میافتد که انسانی به حیوان یا گیاه تبدیل شود، این عمل را پیکرگردانی یا استحاله میگویند.
مراد از پیکرگردانی همان است که در ادبیات فرنگ metamorphoses وtransformation خوانده میشود و معنای آن تغییر شکل ظاهری، ساختمان، اساس هستی و هویت قانونمند شخص یا چیزی با بهره گرفتن از نیروی ماوراءالطبیعی است که این امر در هر دوره و زمانی غیر عادی به نظر می‌رسد و فراتر از حوزه و توان معمولی انسانها حتی نوابغ و افراد استثنایی به شمار میآید. در این حالت شخص یا شیء از صورتی به صورتی دیگر میگردد و پیکری تازه و نو مییابد که ممکن است بروزات آن صوری ، ظاهری و محسوس باشد یا در نهاد و نهان دچار تغییراتی بنیادی شود، قدرت یا قدرت‌هایی تازه بهدست آورد که قبلا فاقد آن بوده است (رستگار فسایی،۱۳۸۳ :۴۴-۴۳).
یکی از موارد پیکرگردانی، تبدیل انسان به حیوان است؛ به طور مثال تبدیل انسان به گرگ‌ که این امر در حماسه‌ها و اساطیر ملل مختلف دیده می‌شود. در گیل‌گمش، قدیمی‌ترین حماسه‌ی جهان، الهه‌ی ایشتر چوپانی را به شکل گرگ در می‌آورد و مورد ملامت گیل‌گمش قرار می‌گیرد. در اساطیر یونان نیز زئوس بر لوکائن، شاه ظالم آرکایا، خشم می‌گیرد و او و پسرانش را به گرگ تبدیل می‌کند (نقل به تلخیص، همان: ۴۳۳).
در این قصه هم جوان ثروتمندی روزها گرگ میشود و شبها به صورت آدمی در میآید. البته از آنجا که این قصهها در طول زمان دچار تغییر و دگرگونی شدهاند از نیروی ماوراءالطبیعی که رستگار فسایی در کتاب پیکرگردانی اساطیر مطرح کردهاند، در این قصه اثری نیست. معلوم نیست که آیا واقعا در اثر نیرویی جوان اینگونه تغییر شکل میدهد یا امری کاملا اختیاری است؟
- عدد چهل
عدد چهل در سنت عددی اساطیر مظهر کمال است. چنان که وقتی مراد نشان دادن غایت امری باشد، عدد چهل به کار گرفته میشود.
به روایت بندهشن، پس از مرگ کیومرث، نطفه‌اش به زمین میرود و پس از چهل سال از آن تخم، مشی ومشیانه برمیآیند که وجودشان کمال جهان و نابودی دیوان را منظور میدارد. در تورات نیز خاطر نشان شده که عمل مومیایی یعقوب به دستور یوسف چهل روز به طول میانجامد. سلطنت سلیمان و آسا چهل سال بوده، هم چنین اعتکاف موسی و ایلیای نبی در کوه چهل روز و چهل شب به درازا کشیده است. در داستان نوح نیز خداوند چهل روز و چهل شب باران زمین میبارد و چهل روز طوفان بر زمین حادث میشود. شواهد متون ادبی ما نشان از کاربرد عدد چهل در ایام جنگ، سوگواری، سنین عمر و… به عنوان عددی مقدس دارند. چله نشینی، ریاضت صوفیانه و اعتکاف چهل روزه عرفا در کوه یا مکان مقدس نیز برخاسته از کمال عدد چهل در سنت عددی اساطیر است. در تشرفات آیینی تحمیل شکنجه و ریاضتی ست تا در نوآموز تغییر روحی محسوسی صورت می‌گیرد (زمردی، ۱۳۷۹: ۲۶۷- ۲۶۶ ).
در این قصه هم، آدم گرگ صورت وقتی که دختر را میبرد به خانوادهاش میگوید که بعد از چهل روز میتوانند او را ببینند، پدر ومادر دختر هم بعد از چهل روز برای دیدن دخترشان راه میافتند و چهل روز نزد دخترشان میمانند. آنها در راه رفتن به خانهی دخترشان چیزهای عجیبی میبینند که در پایان قصه نوعی کمال و پختگی را در آنها نشان میدهد.
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
دو طبقهی اجتماعی که در این قصه دیده میشود، مطابق همهی قصههای ایرانی، طبقهی ثروتمند و طبقهی فقیر است. جوان در طبقهی ثروتمند و خانواده دختر در طبقهی فقیر جای دارند. در قصههای ایرانی آنچه که موجب میشود دختری از خانواده فقیر مورد عشق و علاقهی جوانی از طبقهی ثروتمند قرار بگیرد، صرفا زیبایی اوست صفتی ذاتی و نه اکتسابی. این موضوع از دختران و زنان نقشی منفعل در قصهها میسازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...