۲-۳-۲ نقش مایه حیوانی
۱۳
این نقوش از نقش های متداول و پر اهمیت در هنر ایرانی بوده که به طور گسترده در رشته های مختلف هنری به کار رفته و جایگاه مهمی را در آثار هنری به خود اختصاص داده است تا آنجا که تالبوت رایس در اهمیت آن می گوید: «نقش حیوانات به صورت مستقل و مجزا و عنصری که به کل ترکیب بندی هنری حاکم باشد، فقط در هنر ایران رخ داد».[۱۱] به طور کلی در کاربرد نقش حیوانی دو مضمون اساسی مطرح بوده است: یکی قالبی سمبلیک و نمادین که در آن حیوانات در اشکال مختلف به صورت کامل و یا بخشی از بدن جانور مثل سر شیر، گراز و یا بال های افراشته و یا در کنار حیوانات و نقوش دیگر نشان داده می شد و گاه با موجودات دیگر اعم از انسان و حیوان تلفیق می گردید. مثل شیردال ها و سیمرغ؛ دیگری در جایگاه طبیعی شان هم چون صحنه های رزم شکار و شکارگاه ها و نیز به عنوان مرکب، اغلب اسب، که در هنر اسلامی هر دوی این ها جهت تزیین به کار گرفته شد.[۱۱] در معماری دوره ایلخانیان نقوش حیوانی به ندرت به چشم می خورد، اما پس از این دوره نقوش حیوانی دوباره به تزیینات معماری ایران بازگشتند. نکته اینجاست که در نقوشی مانند نقوش صفوی ردپای هنر مغول در نقوش حیوانی دیده می شود. این مسئله تاییدی است بر نظریه تکامل دیرتر تزیینات معماری نسبت به ساختار کلی معماری و تاثیر نگاره ها و نقوش و مینیاتورهای دوران قبل در نقوش معماری هر دوره و این مساله لااقل در مورد نقوش گچبری اژدها و سیمرغ موجود در خانه های صفوی که برگرفته از مینیاتور های مغول هستند صدق می کند.
۲-۳-۳ نقش مایه های گیاهی
نقوش گیاهی پیش از آنکه در تزیینات گچی به کار رود، در حجاری ها و ظروف فلزی و سفالی باستانی وجود داشته اند و هر کدام از نظر معنا و مفهوم در جای خود به عنوان نشانه خاصی تلقی شده و در برگیرنده عنصر مفهومی خاصی بوده اند. در دوره ی اشکانی این نقوش به شکلی محدود اما متفاوت با قبل در گچبری ها ظاهر شد. این تفاوت در ترکیب و حرکت چرخان نقوش تزیینی این عهد که در دوره های بعد شکل کاملتری به خود گرفت نمایان است. نقوش گیاهی که در عهد ساسانی در اقسام متنوعی از جمله آکانتوس (کنگر)، پالمت (نخل)، لوتوس (نیلوفر)، انار، تاک، پیچک، انگور، کاج، بلوط، گل های برگدار، گل رز و درخت زندگی در گچبری ها به کار رفتند مفاهیمی از عشق و آبادانی، حاصلخیزی، باروری و غیره را تداعی می کرده اند.[۱۱] نقوش گیاهی که هر کدام ویژگی تصویری و مفهومی خاصی داشتند، از دیگر هنرها و فرهنگ های فتح شده توسط مسلمانان در هنر اسلامی وارد و جذب گردیده و به شکل دلخواه در آورده شده اند. اسلام این عناصر کهن را جذب کرده به انتزاعی ترین و کلی ترین شکل ممکن تبدیل و تاویل کرده است؛ یعنی به نوعی تراز، یکدست و همواره کرده و به این ترتیب هر گونه خصیصه های جادویی و سحر انگیز را از آنها می گیرد. در مقابل بدان ها بصیرت عقلانی نوینی که تقریباً می توان گفت واجد ظرافتی روحانی است می بخشد.[۱۵] از نقوش متداول در دوران پیش از اسلام می توان به ساقه و بوته های مارپیچ روی ظروف سیمین آن دوران، نقش برجسته های طاق بستان، گچبری های تیسفون و چال ترخان اشاره کرد. ولی در واقع کاربرد همه جانبه ی آن به دنبال پیدایش هنر اسلامی صورت گرفت و اولین نمونه های کاربرد این نقش را در گچبری های محراب مسجد جامع نائین و طاق محراب مسجد جامع شیراز می توان مشاهده نمود. حرکت اسلیمی باعث شد که نقوش از شکل عناصری منفرد و مجزا خارج شده و پیوستگی پویا با دیگر نقش مایه ها برقرار کند. همین حرکت در حدود قرن پنجم هجری منجر به پیدایش ترکیبی دلفریب از پیوند نقوش گیاهی با نگاره های خطی گشت که در قالب کتیبه ها شکل تزیینی و نمادین دیگری را در هنر اسلامی خلق کرد.[۱۱] با این وجود سال ها طول کشید تا هنرمندان و طراحان توانستند از ترکیب نقوش گیاهی پیچ دار اسلیمی و ختایی با کتیبه به ترکیبی واحد دست یابند تا با حذف هر کدام از این عناصر از اثر خلق شده، تزیین دیگر، انسجام خود را حفظ کرده و ترکیب و تعادل خود را از دست ندهد و عین حال عناصر به لحاظ بصری مکمل یکدیگر نیز بوده و در قالب اثری واحد به شکیل ترین حالت در بیان تزیینی برسند. این سبک کار که در دوره سلجوقی با تکنیک آجر و گچ آغاز شده بود. مراحل آزمون خود را در دوره ایلخانی و بیشتر با تکنیک گچ طی کرد، تا سرانجام در دوره تیموری به تکامل رسید. شاهکارهایی به خط خوشنویسان زمانه با تکنیک کاشی های معرق پدید آمد. در نهایت دوره صفوی حسن ختامی بود بر این دست آثار چشم نواز و زیبا که با کاشی های هفت رنگ و به قلم اساتید بی بدیل آن زمان انجام شده است.[۱۶] بدین ترتیب نقوش گیاهی در قالب های مختلفی از جمله اسلیمی با شدتی بیشتر از سایر نمونه ها روندی انتزاعی را طی کرده اند. در دوره ی مغول و صفوی به اوج ظرافت، تنوع و انتزاع رسیدند. انواع گوناگون آن اسلیمی، ساده، توپر، توخالی، دهن اژدری، گلدار با چنگ، اسلیمی برگی با چنگ و بدون چنگ و … در آثار به جای مانده از این دوران دیده می شود.
۲-۳-۴ نقش مایه های هندسی
۱۴
سابقه ی استفاده از نقوش هندسی در ایران به نقش سواستیکای باستانی و خطوط و دوایر ساده ای برمی گردد. که با ترکیباتی مختلف در انواع آثار سفالی و فلزی و غیره از دوران پیش از تاریخ بر جای مانده است. در دوران اشکانی تحت تاثیر آثار هلنی برخی طرح های که حالتی هندسی داشتند از جمله نقش خمپای یونانی به هنر ایران وارد شد. در دوره ساسانی شاهد کاربرد طرح های هندسی ساده و خطوط زاویه دار و نیز طرح هایی به شکل دایره، مربع و مستطیل هستیم. وجود نقش های هندسی در گچبری ساسانی را نمایان می سازند. آنچه بیش از همه در نقوش هندسی هنر اسلامی چشمگیر است گسترش همه جانبه ی آن است که به دنبال اجرای سنت پوشش سراسری سطوح شکل گرفت. آن را باید مرهون ذهن ریاضی و حکمت وحدانی هنرمندان مسلمان دانست؛ چرا که این نگاره ها در هنر قبل از اسلام ایران (نگاره های هخامنشی، ساسانی و پارتی) و هنرهای سنتی شرق و غرب نیز وجود داشتند. ولی بیشتر به صورت مستقل و یا در یک گستره یک جانبه طولی و عرضی به کار می رفتند و کمتر اتفاق افتاده که این نگاره ها عضو یک شبکه سراسری گشته و در سراسر آن تکثیر شوند.[۱۶] ترکیبات هندسی یاد شده بر اساس تقسیم دایره به چند ضلعی های منظم به وجود می آید. این چند ضلعی ها آلاتی از جمله شمسه، ترنج، طبل، پنج، سرمه دان، ترقه، پابزی، گیوه و غیره اند که بنا به چفت و بست های مختلف گره های متنوعی را تشکیل می دهند. این نقوش در ترکبیاتی متنوع و گاه همراه با موتیف های گیاهی و یا خط نگاره ها به خصوص در محراب ها به نهایت زیبایی خود رسیده است. برای نمونه می توان به محراب زیبای امامزاده ربیعه خاتون و امامزاده یحیی در ورامین اشاره کرد. کاربرد دیگر این نقوش در حاشیه ها قاب بندها، تقسیمات زمینه برسطح موتیف ها و توپی های ته آجری است که همگی در دوران سلجوقی و ایلخانی در نهایت زیبایی اجرا شدند. در این دوره شکل ظریف و زیبایی از نقوش هندسی در بیشتر آثار گچبری بر روی موتیف ها ایجاد شده اند که به آژده کاری موسوم اند. این شیوه که استفاده آن در حدود قرن سوم هجری آغاز شد در دوره ی مغول (قرن هفتم هجری) به نهایت پیشرفت خود رسید. نمونه های زیبایی از آن در اکثر آثار گچبری این ادوار از جمله مسجد ری، مسجد جامع ابرقو، گنبد علویان و بقعه پیربکران موجود است. این نقوش شامل طرح های ریز بود که به اشکال متنوع بر روی گله ها یا موتیف های گچبری به عمق کمی کنده کاری شده است. علاوه بر ایجاد سایه روشن هایی لطیف آنها را از یکنواختی و سادگی خارج کرده یا به اعتقاد پوپ این تکنیک به شکل های مشابه موتیف ها ارزش های متفاوتی می داد.[۱۶]
دانلود پروژه
۲-۳-۵ نقش مایه خطی (خط نگاره)
۱۵
جوهر اصلی خط کلمه است و از کنار هم قرار گرفتن کلمات خط به وجود می آید و به تعبیری خطاط یا خوشنویس خلاصه این کلمات است و خوشنویسی علم هندسی روحانی است.[۱۷] یکی از معجزه های راستین اسلام چگونگی تکامل خط کوفی در دورانی کوتاه و رسیدن به گونه ای از خوشنویسی متناسب، بسیار آراسته و بی نهایت زیباست. خط کوفی که در نیمه اول هجری، به اوج خود رسید. چنان فضیلتی کسب نمود که به مدت سه قرن دوام یافت و به اعتقاد صاحب نظران تنها خط روحانی برای کتابت قرآن بود. خط کوفی اولیه فاقد علایم اعراب و نشانه های آوایی بود.[۱۸] با آغاز عصر اسلامی در ایران نیز خط عربی جایگزین خطوط نوشتاری قبل شد. به عنوان عامل ثبت کلام مقدس الهی از احترام، توجه و قداست فراوانی برخوردار گردید. به همین دلیل هنرمندان مسلمان کوشیدند محمل شایسته ای برای نگارش کلام حق ایجاد نمایند. علاوه بر این همان طور که گفته شد ممنوعیت نمایش نگاره های انسانی و حیوانی انگیزه ای برای شکوفایی خلاقیت بیشتر هنرمندان دراین زمینه شده بود. برین سبب خط عربی در دست هنرمندان مسلمان به متنوع ترین و زیباترین صورت ها درآمد. در کنار مضامین موجود گیاهی و هندسی خط عربی که زبان وحی بود، به عنوان یک عنصر تزیینی مطرح شد. در قالب کتیبه نگاری شکل جدید و بی سابقه ای از تزیین و آرایش را در معماری به وجود آورد و سمبل و معرف هنر اسلامی شد. خط عربی که به واسطه شکل حروفش استعداد تزیینی بالایی داشت، ابتدا در آرایش سفالینه ها به کار گرفته شد. ولی به جهت پیشتوانه عظیم دینی این بار در شکلی قدرتمند و موثر، بناهای مذهبی را متبرک و مزین کرد. شکل ابتدایی آن ساده با زاویه دار بود ولی در ترکیب با نگاره های تزیینی هر روز متنوع تر می شد و ترکیب با نقوش گیاهی و هندسی شکل پیچیده تر و مرموزتر می یافت و به تدریج شکل زاویه دار آن نرم تر و دوارتر می شد.[۱۱] در ابتدا خط کوفی ساده به کمک دست مایه های تزیینی نقوش گیاهی و هندسی در مدت کوتاهی به شیوه های گوناگونی از جمله بنایی و تزیینی شامل ساق و برگ دار، گل و بوته دار، درهم تافته، گرده دار، مشبک، به هم پیچیده و جاندار که در آن حروف، شکل اندام انسان یا حیوان را به خود می گیرند ابداع شد. همچنین در طی تکامل این خط، گونه های دیگری از قبیل مشجر، مورق، مزهر، مظفر، معشق و موشح شکل گرفت. در نهایت این خط تحت قاعده و نظمی معین در انواع متعددی چون نسخ، محقق، ریحان، ثلث، تعلیق و نستعلیق مطرح گردید. از میان انواع این خطوط، کوفی مشجر، مورق، مزهر، معقلی، بنایی، همچنین خطوط نسخ، ثلث و نستعلیق بیشترین کاربرد را در طول تاریخ کتیبه ها داشته اند.[۱۱]
انواع خطوط کوفی از نظر جنبه های تزیینی در آثار اسلامی به چند گروه اصلی قابل تقسیم بندی و معرفی است:
۱۶
۱- کوفی ساده: این کوفی مبداء پیدایش دیگر اقلام کوفی بوده است.
۲- کوفی گوشه دار: این خط معمولاً انحنا ندارد،به آن خط مربع،مستطیل و بنایی نیز گفته می شود.
۳- کوفی برگ دار (مورق): معمولاً انتهای حروف به وسیله برگ های تزیینی یا اسلیمی تکمیل می شود. به کوفی فاطمی نیز شهرت دارد.
۴- کوفی گل و برگ دار (مرهز): غالباً در زمینه ای از گل و برگ و اسلیمی قرار داشته. اگر انتهای حروف با شاخه های گیاهی همراه باشد، می توان آن را کوفی مشجر اطلاق کرد.
۵- کوفی گرده دار (معقد): کوفی درهم پیچیده با تزیینات فراوان. اگر این گره ها تکرار شود می تواند مشبک نیز نامیده شود.
۶- کوفی پیچیده (معشق): خطوطی تزیینی که حول یک محور (دایره) قرار می گیرند. تقریباً شبیه کوفی گره دار است. نمونه هایی از آن در گنبد سلطانیه و مسجد جامع یزد می باشد.
۷- کوفی موشح: شامل تزیینات زیبا، نظم هندسی و توام با رسم و تذهب و نقاشی است. عبارت از موشح ساده و میانه شکل، کامل و قفلی است.
۸- کوفی مدور: کوفی ملایم همراه با انحنا و دایره وار که «مقور» یا «مستدیر» هم گفته اند.
۹- کوفی مزین: بعضی حروف این نوع دارای پیچ و تاب و تزیین است.
۱۰- کوفی ایرانی یا کوفی پیرآموز: یکی از مهمترین انواع خطوط کوفی شرقی یا ایرانی است. مهمترین ویژگی آن انفصال تمام حرف خواه متصل و منفصل، ازیکدیگر است. غربی ها به این نوع خط «کوفی مایل» یا «کوفی خوابیده» نیز می گویند. کوفی شرقی ابتدا در قرن پنجم هجری توسط ایرانی ها ابداع شد. این نوع کوفی، ویژگی های منحصر به فردی را دارا بود که با انواع خط کوفی متفاوت بود.[۱۸] این خط از قرن دوم هجری عامل بسیار مهمی در هنر اسلامی برای سوره های قرآن مجید، نوشته های روی سکه ها و نوشته های یادبود به شمار می آمد و تا قرن چهارم هجری خط قابل ملاحظه در ایران، محدود به کوفی بود. تحول تزیینی کتیبه های کوفی تا اواخر قرن پنجم هجری استمرار یافت. از این زمان به بعد خط کوفی عملکرد اصلی خود را انتقال اندیشه و ایجاد ارتباط بود از دست داد و صرفاً تزیینی گشت.[۱۸]
۱۷
۱۱- ثلث: خطاطان خط «ثلث» را مادر خطوط گفته اند. ثلث نوعی خوشنویسی است که از کوفی استخراج شده است. ابداع آن را به ابوعلی بن مقله بیضاوی شیرازی که در قرن سوم هجری می زیسته است نسبت داده اند. یکی از دلایلی که برای گذاشتن نام ثلث بر این نوع خوشنویسی آورده شده است داشتن ۳/۱ سطح (خطوط مستقیم) و۲/۳ دور (خطوط انتهایی) در داخل کلمات آن می باشد.
۱۲- محقق: خطاطان خط محقق را «پدرخطوط» گفته اند. این خط از خطوط اصیل اسلامی می باشد خط محقق نزدیکترین خط به کوفی ساده است. در این خط اشکال حروف یکدست. یکنواخت و درشت اندام است که با فواصل منظم و بدون تداخل حروف می باشد. محق نیز از ثلث اخذ شده است.
۱۳- ثلث آمیخته به محقق: دارای ویژگی های از هر دو و مشتق از آنهاست.
۱۴- ثلث ریحانی: مدتی خط محقق و ریحان بین مردم انتشار یافت- سپس خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و تحت قاعده‌اش کشید- تا به درجه کمال رسید و دیگران آموختند. این خط نیز خصایص هر دو خط را دارا می باشد. (خط ریحان: خط ریحان مشتق از محقق می باشد و خطی است ظریف و کوچک اندام و تمام ویژگی های خط محقق را دارد ولی ظریف تر است و به همین جهت آن را به گل و برگ و ریحان تشبیه کرده اند. این خط برای سهولت در نگارش ابداع شده است و خواسته اند سبک و روش محقق را در خلاصه نویسی بکار برده باشند).
۱۵- ثلث جلی: همان ثلث با این تفاوت که قلم های ریز را از یک موی اَستر به حساب آورده تا بحدّ ۲۴ مو و ۲۴ مور را یک دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و به همین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده که در کتیبه نویسی به کار می رفته است.[۱۹]
در تزیینات معماری ایران در دوره های مختلف تاریخی، خط کوفی تزیینی ساده در هر نوع سطحی نظیر آجر، سنگ، گچ، چوب، فلز، شیشه، عاج، پارچه و … به کار گرفته می شد. این خط از قرن دوم هجری عامل بسیار مهمی در هنر اسلامی برای سوره های قرآن مجید، نوشته های روی سکه ها و نوشته های یادبود به شمار می آمد و تا قرن چهارم هجری خط قابل ملاحظه در ایران، محدود به کوفی بود. تحول تزیینی کتیبه های کوفی تا اواخر قرن پنجم هجری استمرار یافت. از این زمان به بعد خط کوفی عملکرد اصلی خود را انتقال اندیشه و ایجاد ارتباط بود از دست داد و صرفاً تزیینی گشت.[۱۸] سابقه تاریخی کتیبه های گچبری در ایران به قرن اول هجری نسبت داده شده ولی اولین نمونه باقی مانده در بالای پیشانی محراب مسجد جامع نائین است که متعلق به سال ۳۵۰ هجری است ولی در نیمه دوم قرن سوم هجری خط کوفی با نقوش اسلیمی مخلوط گردیده و با خط اولیه تفاوت پیدا کرد و این تحول در قرن پنجم به منتهای درجه رسیده است.[۲۰] در این دوران که مقارن با حکومت های آل بویه و سلجوقی است انواع خط کوفی در کتیبه های گچی محراب ها و کتیبه های آجری به کار رفت و در دوره ی مغول اوج گرفت که نمونه های بسیار زیبایی از آن در مسجد جامع قزوین، مسجد جامع اردستان و مقبره بایزید در بسطام باقی مانده است. نوشته های این نوع خط عموماً آیات قرآنی، احادیث پیامبر اکرم(ص)، اسامی ائمه و دعاهای مختلف را شامل می شود. بیشتر این دعاها از کتاب مفاتیح الجنان به خصوص از دعای جوشن کبیر نقل شده است. در مواردی نیز از اشعاری عربی و فارسی جهت تزیین بناها استفاده شده است. اما عمده این کتیبه ها که به خط عربی هستند، محتوای مذهبی یا اخلاقی و یا آموزشی با هدفی معین داشتند و برای ترویج اصول اسلامی با بهره گرفتن از تاثیر ناشی از زیبایی آنها به کار گرفته شده اند. لیکن بعضی کتیبه ها مثلاً کتیبه آرامگاه عرب آتا حاوی اطلاعات تاریخی اند. سندها، اسامی سفارش دهندگان و یا حتی نام استادان معمار، گچ کار یا کاشی کار از جمله اطلاعات دیگری هستند که در برخی از این کتیبه ها آورده شده است و خوشنویس ناگزیر بوده متناسب با استفاده، کتیبه را به خط خوش عربی یا فارسی بنگارد و هماهنگی محض تناسب و آهنگ حروف را مراعات کند تا معمار یا هنرمند دیگری که تزیینات معماری را انجام می داده کتیبه را در مکانی معین قرار دهد. این روند در دوره ی مغول ادامه یافت و با پدید آمدن انواع دیگری از قلم های خوشنویسی در دوره ی مغول خطوط نسخ و ثلث و دیگر خطوط دوار جای خطوط کوفی را گرفته یا توام با آن به کار رفتند و یا در حالت پیچیده و ظریف تری با هم ترکیب شدند که به آن «خط مضاعف» می گویند. به عنوان نمونه می توان به این موارد اشاره کرد: کتیبه زیبای مسجد جامع ورامین، مسجد جامع ابرقو، حیدریه قزوین و مقبره پیربکران در اصفهان که استفاده از سه خط ثلث، کوفی گلدار و کوفی بنایی را به طور هم زمان در یک محراب نشان می دهد. در دوره تیموری و صفوی اجرای کتیبه در بناها به خصوص با خطوط ثلث و سپس نستعلیق ادامه پیدا می کند. لازم به ذکر است که کاربرد کتیبه ها بیشتر در حاشیه ی دور گنبدها، سطح دیوارها، بالای سردرها و به طور عمده در محراب ها بوده است. علاوه بر آن از خط نگاره ها در نقوش مهری، قاب های هندسی و کتیبه های ترنجی نیز استفاده شده است. شکل دیگری از کتیبه ها عبارت از کتیبه های گچی نقاشی شده بود که نمونه هایی از آن در مقبره ی اولجایتو در سلطانیه ی و پیرعلمدار در دامغان دیده می شود.[۱۱] به خصوص می توان ترکیب چند نوع خط را به شیوه ای بدیع و هنرمندانه در محراب های به جا مانده از دوره های مختلف به خصوص دوره ی ایلخانی مشاهده کرد. خوشنویسان اغلب ثلث سترگ نما ولی با وقار را با انتزاعی ترین نوع کوفی، یعنی کوفی شطرنجی یا همان بنایی، تلفیق کرده اند. این نوع کوفی که به احتمال زیاد به علت کاربرد آجر در کتیبه ها زودتر از انواع دیگر گسترش یافته است. در ادوار بعد همچون پایه ای عالی و هموار تغییرپذیر برای تزیین دیوارهای مساجد با نام های الله، محمد(ص)، علی(ع) و عبارات مذهبی دیگر به کار گرفته شد. هنرمند، در کتیبه های بنایی می توانست به تمایلاتی پر و بال دهد که کاربست آنها در استنساخ قرآن ناممکن بود، زیرا کتاب آسمانی باید خوانا و مفهوم باشد. اما هنرمندان جهان اسلام، خصوصاً در شرق، بر کاشی و سنگ و آجر طرح های به هم بافته ای را با چنان نظم عالی ابداع کردند که بیننده سرانجام به این نتیجه می رسد. نوشته های گرداگرد بالاترین دالان های مناره ها و یا در گوشه های تقریباً نامرئی مسجدها اهمیت معنایی ندارند و یا باید آن ها را چون نوعی ورد و سحر به شمار آورد. برخی از این کتیبه ها کلماتی مانند برکت یا دعاهایی دیگر را در خود جای داده اند. این به هم بافتگی در گذر زمان نظم و تعدیل بیشتری می یابد. در بیشتر نمونه هایی که در میان سده ی هفتم در هند و آناتولی ابداع شدند گره های پیچیده چنان نظمی به خود می گیرند که گویی خط به جای آن که تابع معنای نوشته باشد، از ریتم گره ها پیروی می کند. این بی درنگ قافیه پردازی شعر فارسی را به یاد می آورد که در آن قافیه و ردیف با نظم تمام تکرار می شوند. غالباً فکر شاعر را برای آوردن قافیه مناسب به تصویرهای غریب سوق می دهد. خواننده غربی که با این اسلوب قافیه پردازی مانوس نیست، ممکن است این به اصطلاح عدم تداوم در یک غزل را نامطلوب بداند. اما مقایسه با حرکت موزون خط کوفی پیچدار محتملاً به او کمک می کند که ارزش این مشخصه خاص شعر عربی و حتی بیش از آن شعر فارسی را دریابد.[۲۱]
۱۸
۲-۴ تکنیک های تزیینات معماری
۱۹
خشت یعنی محصول ترکیب آب و خاک، همواره از مصالح مورد استفاده در معماری ایران بوده است. این ماده گاهی با عناصر دیگر ترکیب شده است. پس از این که انسان پخت خشت را پیدا کرد تا امروز از آن برای ساخت بناها استفاده کرده است. سنگ نیز به عنوان یکی از عناصر اصلی ساخت بنا در دوران ایران باستان در کنار خشت و آجر به کار گرفته شده است. ایرانیان پس از تسلط تکنیکی بر هر یک از این مصالح، علاوه بر این که از آن ها در ساخت بدنه اصلی بنا استفاده می کردند، از قابلیت های موجود در آن ها در راستای تزیینات معماری نیز بهره بردند. حداقل براساس آنچه که امروز برای ما به جا مانده، در دوران بعد از اسلام استفاده از سنگ در ساخت بنا کمتر از دوران باستان دیده می شود. مصالحی که در ایجاد بناهای دوره ی اسلامی به کار رفته بسیار متنوع است. از عمده این مصالح آجر است که همواره نقش پایه و اساسی داشته است. معماری اسلامی در ایران در تمام ادوار و قرون سه نوع تزیین بر روی بنا نشان می دهد، که عبارت است از آجرکاری، گچ کاری و کاشی کاری. از لحاظ زمان استفاده، هر یک از این سه نوع با دو نوع دیگر مصادف و منطبق است. ولی گچ مدت درازتری از دیگر مصالح به کار برده شده است. مثلاً آجرکاری تزیینی در دوره ی قبل از سلجوقیان به وجود آمده و در دوره ی سلجوقی به حداکثر رشد خود رسید و در قرن هشتم هجری به تدریج از اهمیت آن کاسته شد. گچ نیز یکی از خصوصیات عمده ی تزیین ابنیه ی اولیه ی دوره اسلامی در ایران بود. این ماده در تمام قرون بعد نیز رواج و عمومیت خود را حفظ کرد. ابنیه ی دوره ی سلجوقی و ایلخانان نمونه هایی از طریق استفاده از گچ را نشان می دهد که عبارتند از سفید کاری نواحی بزرگ دیوار، ساختن کتیبه محراب، تقلید آجرکاری و گچ کاریی که به وسیله ی رنگ برجسته به نظر می آید.[۶] با روش های ساخت بنا و تکمیل تکنیک های معماری، استفاده کاشی کاری در تزیینات بنا نیز پا به عرصه حیات گذاشت و در هر دوره ای تکنیکی خاص مورد استفاده قرار گرفت. کاشی معرق که نوع بسیار دشواری از تزیینات است و ساخت آن زحمت و زمان زیادی را طلب می کند در دوره ایلخانی پایه ریزی و در دوره تیموری به اوج شکوفایی رسید تا اینکه تولید انبوه و ساخت و ساز در دوره صفوی باعث شد تا این تکنیک از رونق افتاده. جای خود را به تکنیک کاشی هفت رنگ که ساخت آن راحت تر است بدهد و بیشتر ساختمان های این دوره تا زمان قاجار را با تکنیک آراسته گردد. هم چنین نقاشی بر روی دیوار که بیشتر با زمینه گچ انجام می شد در دوره صفوی رونق گرفته و مورد توجه پادشاهان قرار گرفت و تا دوران بعد نیز ادامه داشت. در دوران قاجار علاوه بر استفاده از دو تکنیک اخیر در تزیینات گاهی نسبت به اهمیت بنا، از آیینه کاری و انواع آن که در دوران قبل پایه ریزی شده بود نیز استفاده شده است.
۲-۴-۱ آجر و سنگ
۲۰
آجر مهمترین مصالح ساختمانی در ایران قبل و بعد از اسلام بوده است و اصلی ترین ماده شناخته شده در معماری اسلامی ایران است. آجر از خاک رس که تقریباً در اکثر نقاط ایران به وفور وجود دارد تشکیل شده است. آجر به دو صورت در تزیینات معماری ما به کار رفته است، یکی آجر ساده و بدون لعاب و دیگری آجر لعابدار. آجرهای ساده معمولاً به رنگ اخرایی (قرمز رنگ) و نخودی (متمایل به زرد) هستند. اما آجرهای لعابدار می توانند به رنگ های مختلفی وجود داشته باشند آجر ساده و آجر لعابدار گاه به صورت مجزا و گاه با تلفیق هم دیگر به کار رفته اند. از نمونه های بسیار جالب تلفیق کاشی و آجر گنبد سلطانیه در زنجان در دوره ایلخانی و مقبره خواجه عبدالله انصاری در هرات در دوره تیموری است.[۱۱] آجر پخته یا خشت پخته هنگامی در معماری بناهای یادبود رواج یافت. نه تنها به بناها دوام بخشید، بلکه به نوعی مصالح مهم تزیینی تبدیل شد. کهن ترین بنایی که آجر کاری هایی بسیار تزیینی ساخته شد آرامگاه اسماعیل سامانی در بخاراست که قدمت آن به اواخر سده نهم و اوایل سده دهم میلادی می رسد. آجرهای نازک در ترکیب مربع با آجرهای قرصی شکل و گل سرخ به صورت انواع طرح های حصیر بافت چیده شده اند. این بنا، نمونه ای از یک شکل بسیار تکامل یافته معماری است. آجرهای به کار رفته در معماری عموماً مربع بوده که در کارگاه های آجرپزی در سراسر ایران ساخته می شده است. آجر علاوه بر استفاده در ساختن بدنه ی بنا برای تزیین آن نیز نقش مهمی داشته و از اوایل اسلام تا دوره ی تیموری تزیین بیشتر بناها با آجر کاری انجام شده است. هم چنین آجرهای ترشدار قالبی نیز مورد استفاده قرار می گرفته است. آجرهای پخته، رنگ های گوناگونی چون زرد کمرنگ، قرمزو قرمز تیره داشته که بیشتر در ابعاد (۲۰ در ۲۰ در ۳)، (۲۰ در ۲۰در ۵ ) و (۲۵ در ۲۵ در ۵) سانتی متر ساخته می شده و در قسمت های مختلف بنا مانند ایوان ها، طاق نما ها، گنبدها، مناره ها و اتاق ها به کار می رفته است، نمونه آن ها را در برج های خرقان، گنبد قابوس، مناره ی مسجد ساوه می توان دید.[۱] در هنر آجر کاری، طراحان و معماران دوره سلجوقی نهایت استادی و سلیقه خود را با به کار بردن شیوه های مختلف آجر کاری مانند آجر کاری پر نقش، آجر کاری با تلفیق آجر و آجر کاری با تلفیق گچ نشان دادند و از آنجا با توسعه تزیین به کمک آجر، مقدمات تزیین به شیوه ی خط کوفی بنایی را در معماری آغاز کردند که آثار معماری به جای مانده از این دوره موید آن است که شیوه ی خطوط بنایی (معقلی) با مهارت و استادی خاصی توسط هنرمندان انجام می شده است. از جمله این بناها عبارتند از مسجد جامع گلپایگان، منار چهل دختران، منار مسجد جامع ساوه، منار خسروگرد، مسجد جامع قزوین، منار گار اصفهان و منار کاشمر.[۲۲]
۲-۴-۲ گچ
۲۱
گچ از دیگر مصالح ساختمانی است که در تمامی ادوار، در معماری مورد استفاده قرار گرفته است. از آن جایی که گچ از مصالح ارزان قیمت بوده و زود سفت می شده، کاربردهای متعدد داشته و همواره مورد توجه ویژه معماران بوده است. گچبری در دوره های مختلف به خصوص دوران اسلامی برای آراستن سطوح داخلی بناها، اجرای کتیبه ها، تزیین محراب ها، پوشش قوس ها و طاق های رفیع، مقرنس ها، زیر گنبدها، پوشش شبستان ها و ایوان های بلند و گنبدهای آجری و غیره به کار می رفته است. می توان گفت گچ همواره از عناصر لاینفک و مصالح مهم ساختمانی از روزگار باستان تا امروز بوده است. از میان نمونه های به جا مانده ی پیش از اسلام قدیمی ترین آثار گچبری متعلق به خرابه های رباط سفید در جنوب شرقی مشهد مربوط به دوران پارتیان (۱۷۴-۲۲۴ قبل از میلاد) می باشد.[۲۳] هم چنین می توان به گچبری، چفت گیری و ابزار زنی طاقچه های بسیار ارزشمند هنری از کاخ بیشابور از سده سوم میلادی که در موزه «لوور» نگهداری می شود و آثاری با ارزش از دوره ساسانی در موزه ملی ایران اشاره کرد. شاهکارهای درخشان و جذاب هنر گچبری بعد از اسلام در ایران چه از نظر تکنیک، نحوه کاربرد و اجرا و چه از نظر نگاره ها و نقش ها، متکی بر هنر گچبری غنی وسیع دوران اشکانیان و ساسانیان است.[۲۴]
ولی به دلیل عدم استفاده از فیگورهای انسانی و پیکره سازی، این هنر در قالب نقوش برجسته از گل و گیاه و نیز انواع طرح های اسلیمی و بندهای ختایی، به ویژه در قالب انواع خط های مختلف و متنوع تجلی یافت.[۲۴] البته ویرانه های پریشانی که از کاخ های گچبری شده ی دوره ی ساسانی و اوایل دوره ی اسلامی بر جای مانده است آن جلال و شکوه واقعی را نشان نمی دهد.[۱۳] اهمیت گچبری در بناهای اسلامی به حدی است که هنرمندان این رشته با نام «جصاص» معروف بودند و نام بسیار از این هنرمندان در کتیبه های بنا به یادگار مانده است. به گونه ای که در آثار معماری به جا مانده از دوره ایلخانان، روی کتیبه ها یا اجزای دیگر ساختمان نام ۲۱ استادکار و آثار معماری دوره تیموری نام ۱۰۶ استادکار به جا مانده است. هنرمندان گچ کار از قرن پنجم تا دهم هجری از شیوه های گوناگون این رشته مانند گچبری رنگی، گچ کاری وصله ای، گچ کاری توپر و توخالی، گچبری مشبک، گچبری مسطح و برجسته استفاده کرده اند و نمونه های شاخصی از خود بر جای گذاشته اند مانند محراب اولجایتو و مسجد جامع اشترجان و مقبره پیربکران در اصفهان، گنبد سلطانیه در زنجان، گنبد علویان در همدان.[۱] پوپ معتقد است ایرانیان سبک و فنون گچبری را به چنان ظرافت و تنوعی رسانده اند که هیچ ملت دیگری در استفاده از این ماده به مهارت ایرانیان نرسیده است. تنها ایرانیان بودند که گچبری را به پایه یکی از هنرهای زیبا رساندند و گچبری مشبک را شکل ساده ی آن افزودند. گچ این امکان را دارد که طرح های ظریف و سایه روشن های دقیق به وجود آورد که این شیوه های تزیینی بسیار مورد علاقه ی ایرانیان بوده است و طرح های گوناگون و پیچیده ی خلق شده در آن زمان که اغلب به رنگ های متنوع درخشانی آراسته می شد، در چشم بیننده خود منظره ی با شکوه به وجود می آورده است. بنابراین شاید این نظر که خاستگاه تکنیک گچبری ایران است دور از ذهن نباشد.[۱۳]
هنرگچبری در دوره سلجوقی در انواع خط کوفی همراه با نقوش اسلیمی خرطوم فیلی به کار رفته است. به طور کلی هنر گچبری در این مورد توجه در نماسازی داخلی بوده است. از آثار این دوره می توان به گچبری های مسجد جامع اردستان که با خط بسیار زیبای کوفی مزهر و به خصوص گنبد مسجد علویان در همدان که به واقع دنیای بسیار گسترده ای از هنر گچبری در اشکال گوناگون در آن جمع شده است اشاره نمود. اما پیشرفتی که در تکنیک و نقوش دوره بعد ایلخانان رخ داد تا قبل از آن و حتی دوره های بعد نیز بی سابقه بوده است. نقوش بسیار زیبای گچبری به صورت اشکال هندسی ریز تکرار شونده از مهمترین جلوه های تزیینی هنر گچبری است که که در آثار دوران سلجوقی و ایلخانان به فراوانی دیده می شوند. این سطوح که به طریق ایجاد گودی با ابزارهای مختلف ایجاد شده است گاهی به صورت بسیار ساده، که فقط با تکرار یک نقش کار شده وگاهی هم به شکل پیچیده طرح شده است. از دیگر نقوش تزیینی گچبری، لبه ها و قاب های گچبری هستند که با بهره گرفتن از نقش های هندسی، اسلیمی، و یا ترکیب هر دو نقش، کار شده است. کتیبه های گچبری مسجد جامع قزوین به تاریخ ۴۰۷ هـ. ق و مدرسه حیدریه در قرن ۶ هـ. ق از نمونه های بسیار زیبای گچبری به شمار می روند. چندین نمونه از تزیینات گچبری در موزه ایران باستان موجود است که در آن ها نقوش حیوانی و انسانی همراه با نقش اسلیمی و نقوش بسیار ریز هندسی به کار رفته است. این آثار احتمالاً مربوط به تزیینات دیوار قصر و یا مدرسه ای از دوران سلجوقیان در شهری ری در قرن ششم و هفتم هجری است. هم چنین می توان از کتیبه های گچبری مسجد حیدریه قزوین، خانقاه و بقعه بایزید بسطامی محراب با ارزش پیربکران در جنوب اصفهان و مسجد اولجایتو که از شاخص ترین و با ارزش ترین انواع گچبری در معماری جهان و به خصوص جهان اسلام به حساب می آیند، یاد کرد.[۲۳]
۲۲
در دوره تیموری نیز با بهره گرفتن از تجربیات معماران دوره ایلخانی، بناهای متعدد مذهبی و غیر مذهبی ساخته و تزیینات این بناها از کاشی کاری استفاده شد. بدین ترتیب گچبری حجم کمتری از تزیینات بناها را به خود اختصاص داد. ولی برخی شیوه ها مثل مقرنس کاری در ابنیه دوره تیموری در قرن ۱۵م / ۸ هـ. ق به حد کمال رسید. این خصوصیات شامل استعمال مقرنس کاری گچی معلق و رواج سفیدکاری تمام مقرنس می باشد. استعال حجرات دارای اضلاع مستقیم مقارن با رواج تزیینی طاق های گچی ضلع صاف بود. بخش اعظم گچبری های این دوره شامل کتیبه های گچی زیبایی با بهره گرفتن از هفت نوع قلم خط و نیز نقش پردازی روی مقرنس ها و دیوارهای گچ بری در این عهد در گونه های دیگری نیز به کار رفته که عبارتند از سطوح مستوی (پوشش گچ سفید روی سطوح خارجی) در امامزاده قاسم ابن موسی در بابل، امامزاده محمد در بابل، مدرسه غیاثیه در خردگرد که گاه این سطوح مستوی با طرح های جناقی و هندسی برجسته تزیین می شد.[۱۱] همین موضوع ها و سبک های قدیمی در اواخر قرن یازدهم در معماری غیرمذهبی مثلاً در ترمذ، دیده می شود. در قرن یازدهم میلادی این شیوه در سراسر شرق نزدیک وجود داشت و اساساً به شکل سبکی برای پوشاندن دیوارها با طرح های تزیینی مورد استفاده قرار می گرفت. کم کم تغییرات قابل توجهی در ظاهر گچبری ها چه در نحوه ی استفاده و موضوع ها صورت گرفت، اما در بیشتر موارد گچ را به سادگی روی دیوار قرار نمی دادند بلکه این کار براساس خطوط عمده بنا انجام می گرفت. به نوعی شکل آجر کار در گچ کاری مورد تقلید قرار می گرفت و بالاخره گچبری در فاصله های بین آجر کاری مورد استفاده و به صورت نوعی پوشش تزیینی ساده ساخت ساده طاق ها مورد استفاده قرار می گرفت. ترجیح گچ از آن جهت بوده که زودتر خود را می گیرد و کمک بزرگی به طاق نماها و سقف ها بر روی پوشش های موقت یا دایم به شمار می آید. نمونه ی گچ ابنیه ی مختلف نشان می دهد که اغلب با خاک رس و شن و ماسه و حتی گل مخلوط می شده است. از لحاظ سفتی از نوع خیلی سخت تا نرم، از لحاظ رنگ از سفید تا زرد کمرنگ و خاکستری و حتی صورتی مایل به قرمز دیده می شود. در بعضی ساختمان ها چنین به نظر می رسد که رنگ گچ عمداً به رنگ آجر در آورده شده است.[۶]
در هنر گچبری دوره تیموری از هنرهای دیگر چون هفت قلم خط از انواع کوفی به نام های کوفی پیرآموز، کوفی شجری، کوفی مزهر «گل و برگ دار»، کوفی گره دار، کوفی مشبک، کوفی تصویری و تعداد دیگر کوفی در آثار ادوار اسلامی نهایت استفاده شده است.[۲۵] در هنر دوره صفوی که بر ریشه های عمیقی استوار بود هنر گچبری نیز جایگاه ویژه خود را داشته و به عرصه ای برای تجلی آثار نگارگران و نقاشان مبدل شده بود. پس از دوره صفوی در این زمینه آثار کمی از دوره زندیه به جا مانده است مانند مقبره اولیه کریم خان زند و ایوان گچبری شاه چراغ در شیراز. هنر گچبری که یکی از مطرح ترین آرایه های عهد قاجار بود نه تنها در مضامین و نقوش بلکه در محل های بکار گیری نیز دچار تحول و دگرگونی شد. به تقلید از معماری غرب این آرایه در سطوح وسیع در نماسازی های خارجی، سنتوری ها، لچکی های بالای پنجره ها، سردرها،ستون ها و نیم ستون های تزیینی پنجره ها، ایوان ها و بالکن ها، سرستون ها و در قسمت های داخلی در سقف ها، گلویی ها و پیش بخاری ها و غیره استفاده گردید. از بهترین نمونه های گچبری این دوره می توان از نارنجستان قوام و کاخ ارم در شیراز، کاخ گلستان، عشرت آباد و مسعودیه و مسجد سپهسالار و خانه های مشیرالدوله، وثوق الدوله، امیربهادر و امام جمعه در تهران و منزل طباطبایی ها و خانه بروجردی ها در کاشان را نام برد.[۱۱] از دیگر انواع تکنیک های گچبری که در تزیین بناها عمومیت داشته اند می توان به این موارد اشاره کرد: قالب گیری (پیش ساخته یا پیش بر)، مجسمه های گچی، گچبری شیروشکری، کشته بری، گچبری زبره، گچبری برجسته، گچبری برهشته، گچبری مطبق، گچبری به روش لایه لایه، تخمه درآوری (الوان)، معرق گچی (گچ تراش)، گچبری مشبک (توری)، توپی های ته آجری، پنجره های گچی (لوحه های مشبک)، گچبری روی آیینه، کپ بری، کادربندی ها و رسمی بندی های گچی، تنگ بری، نقش پردازی و رنگ آمیزی گچ، گچبری روی زمینه کاشی، گچبری پته.[۱۱] بهترین نمونه بیانگر تحول، محراب اولجایتو در مسجد جامع اصفهان است.
۲۳
۲-۴-۳ کاشی و سرامیک
۲۴
هنرکاشی کاری، که از ویژگی های خاص هنر و معماری ایرانیان در دوره اسلامی است، دارای پشتوانه ای قوی در معماری دوران های کهن ایران نظیر دوران ایلامیان و هخامنشیان است. این هنر که در تزیینات مساجد، مدارس، مقبره ها و کاخ ها به کار می رفته، در بناهای باستانی ایران هم مورد استفاده قرار گرفته است. اولین بار در معماری اسلامی ایران نمونه هایی از این پدیده را در شبستان سرپوشیده گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان و گنبد سرخ مراغه می بینیم.[۲۴] اولین کوشش در به کار بردن کاشی در دوره سلجوقی به عمل آمد و در دوره ی ایلخانی در آستانه ی کمال هنری و زیبایی قرار گرفت و بالاخره در دوره تیموری و صفوی تجلی پیدا کرد. در دوره تیموری بیشتر استفاده از کاشی معرق مرسوم بود و ادامه انواع تکنیک های معقلی و … نیز به کار گرفته شد. اما در دوره صفوی بیشترین حجم کاشیکاری را تکنیک هفت رنگ در برگرفته است. از جمله بناهای شاخص این دوره که با تکنیک کاشی هفت رنگ تزیین شده اند مسجد شیخ لطف الله و مسجد جامع عباسی (مسجد امام) در میدان نقش جهان اصفهان می باشند.
۲-۴-۴ نقاشی دیواری
این شیوه ی تزیین آرایش دیوار که به دیوارنگاره مشهور است ممکن به طور مستقیم همانند فرسک اجرا شود و یا اینکه به طور غیر مستقیم اجرا گردد. در روش فرسکو لایه های گچ و آهک بر روی دیوار پهن می شود و مادامی که لایه آخر هنوز خشک نشده است، نقاش با رنگ ماده رقیق روی آن کار می کند تا رنگ به خورد دیوار رود. در روش فرسکو خشک نیز نقاشی بر روی لایه ی گچ و آهک خشک اجرا می شود.[۲۶] رنگ آمیزی در کاخ ها و کوشک های ایران بعد از هخامنشی همچنان رواج داشته است. چنان که اتاق های ایوان کسری و داخل طاق بزرگ ایوان کرخه (در شمال غرب جلگه خوزستان) باتصاویری زیبا از گل و بوته بارنگ تزیین شده است.[۲۴] نقاشی دیواری توام با گچبری رنگی از عصر اشکانیان در ایران متداول شد و تا همین اواخر نیز معمول بود. شواهد نشان می دهند دیوارنگاری بیشترین اهمیت را در میان انواع هنر تصویری داشته،حال آن که پس از استیلای مغولان اهمیت آن در مقایسه با تصویرگری کتاب بسیار کاهش یافت.[۲۷] در دوره صفویه بیشتر آثار شامل نقاشی روی گچ با مضوعات مختلفی مانند درختان و پرندگان و طرح های اسلیمی، ترنج و گل و بوته و برگ های گوناگون است. که به کمک رنگ های متنوعی نظیر شنگرف، آبی، سبز، قهوه ای، خاکستری، قرمز، مشکی و حنایی و تزیینات طلاکاری اجرا گردیده است. نمونه های زیبایی از آن در بنای چهلستون، عمارت هشت بهشت و عالی قاپو در اصفهان وجود دارد.[۱۱]
فصل سوم
معرفی بنای مسجد کبود و مسجد شیخ لطف الله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...