دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد اشتباه در موضوع قرارداد با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه و انگلستان- فایل ... |
متعلَق موضوع تعهد از چندین جهت قابل تقسیم است. از جهت ماهیت میتوان آنرا به مال، عمل (انجام یا ترک) تحقق یا سقوط تعهد و نیز شخص تقسیم کرد. خود مال متعلَّق موضوع تعهد میتواند عین، منفعت و یا حق (حق مربوط به عین و حق وابسته به یک امر معنوی) باشد. موضوع تعهد از جهت کلی و جزئی بودن به عین معین، کلی در معین و کلی فیالذمه تقسیم میشود. موضوع تعهد از جهت دیگری به مثلی و قیمی قابل تقسیم است. این تقسیم مخصوص آنجایی است که متعلَّق موضوع تعهد از جهت ماهیت مال عینی باشد.[۳۱۳] این تقسیمات به این موارد ختم نمیشود بلکه از جهات مختلف دیگری نیز میتوان متعلَّق موضوع تعهد را تقسیمبندی کرد.[۳۱۴]
شایعترین موضوع تعهد کالا[۳۱۵] میباشد. در حقوق انگلستان کالا چنین تعریف شده است «همه اموال منقول شخصی بجز حق متنازعفیه و پول».[۳۱۶] اینکه آیا اموال غیر مادی مانند سهام شرکتها، یا اموال معنوی مانند حق تألیف، حق اختراع و علامت تجاری جزو اموال بهحساب میآیند یا نه؟ اختلاف وجود دارد،[۳۱۷] اما درهرحال تمام این موارد میتوانند موضوع معامله، بهمعنایی که خواهیم گفت، قرار بگیرند. به نظر میرسد در یک معنای عام هر چیزی که بتواند عوض قرار بگیرد می تواند موضوع تعهد نیز قرار بگیرد.[۳۱۸] در حقوق انگلیس تفکیک میان موضوع تعهد و موضوع معامله به چشم نمیخورد و ایشان محل وقوع آثار قرارداد را همان عوض میدانند.
مبحث دوم: مورد معامله (موضوع معامله)
معامله[۳۱۹] مصدر باب مفاعله از ریشه عمل است که اثر پذیری و طرفینی بودن عمل (مطاوعه) از جمله خصوصیات این باب است. معامله در سه معنای عام، خاص و اخص بهکار رفته است. در معنای عام معامله در مقابل عبادت بهکار میرود و به هر فعلی که نیازمند نیّت و قصد قربت نباشد اطلاق میشود. در فقه معروف و مرسوم است که بخش عبادات مقدم بر معاملات بحث میگردد. در معنای خاص معامله به اعمال حقوقی (عقد و ایقاع) اطلاق میشود. در معنای اخص معامله شامل عقود مالی معوض میگردد و لذا نکاح را در برنمیگیرد.[۳۲۰]
چنانکه گذشت میان عقد و معامله و قرارداد تفاوتی وجود ندارد. قانون مدنی در ماده ۱۸۳ در تعریف عقد گفته است «عقد عبارت است از این که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد». از جمله ایرادات این تعریف میتوان به چند مورد اشاره کرد. نخست، این تعریف عقود تملیکی را در برنمیگیرد و فقط منحصر به عقود عهدی است. دوم، این تعریف عقود معوض را در برنمیگیرد و منحصر به عقود غیر معوض است. سوم، این تعریف میان دو مفهوم عقد و تعهد خلط کرده است چراکه عقد را معادل تعهدی دانسته است که یک یا چند نفر در برابر دیگران برعهده گرفتهاند و مورد قبول آنها قرار گرفته است.[۳۲۱]
برای رفع این ایرادها اساتید تعریفی متفاوت از عقد یا معامله ارائه دادهاند. برخی اساتید در تعریف عقد گفتهاند «توافق دو یا چند اراده است که بهمنظور ایجاد آثار حقوقی انجام میشود».[۳۲۲] برخی دیگر نیز «همکاری متقابل دو یا چند شخص در ایجاد ماهیت حقوقی»[۳۲۳] را تعریف عقد دانستهاند. عقد در هر یک از این تعاریف در معنای اسم مصدری بهکار رفته است چراکه در هر یک از این سه تعریف «تعهد بر امری»، «توافق دو یا چند اراده» و «همکاری متقابل اراده» صحبت از یک فعل و عمل شده است. تعریف اسم مفعولی (محصولی) عقد را میتوان بر اساس هر یک از این سه تعریف چنین بیان داشت.
الف: «تعهدی که در پی ملتزم شدن یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر ایجاد میگردد».
ب: «آثار حقوقیی که در پی توافق دو یا چند اراده ایجاد میگردد».
ج: «ماهیت حقوقیی که با همکاری متقابل دو یا چند شخص ایجاد میگردد».
اکنون با روشن شدن مفهوم عقد و معامله از دو دیدگاه اسم مصدری و اسم مفعولی، باید دید موضوع معامله چیست و آیا اساساً چنانکه برخی معتقدند با موضوع تعهد متفاوت است؟
برخی حقوقدانان فرانسوی با پاک کردن صورت مسأله اساساً منکر وجود موضوعی برای معامله شدهاند،[۳۲۴] امری که نمیتواند منطقی و مقبول باشد، چراکه چگونه میتوان یک امر ارادی را بدون موضوع تصوّر کرد؟ برخی دیگر نیز گفتهاند موضوع معامله همان ایجاد تعهد است[۳۲۵] که به نظر میرسد ایجاد تعهد اثر معامله است و نه آنکه موضوع آن باشد. اما عدهای دیگر موضوع معامله را چنین تعریف کردهاند «مجموعه عملیات و تحولات حقوقی که برای وقوع آنها تراضی صورت میپذیرد».[۳۲۶] به نظر ایشان موضوع معامله یک عمل حقوقی مانند بیع، معاوضه و… و نظایر آنها است.[۳۲۷]
در این معنا موضوع معامله چیزی نیست مگر ماهیت حقوقی و آثار حقوقیی که محل همکاری دو یا چند اراده است. در تعبیر دقیقتر باید آثار حقوقی را هم خارج از موضوع معامله دانست و فقط ماهیت حقوقی مقصود را که محل و موضوع همکاری دو یا چند اراده است موضوع معامله دانست. بنابراین موضوع معامله و عقد بیع را باید همان تملیک مبیع در برابر ثمن دانست و این ماهیت حقوقی است که موضوع معامله را تشکیل میدهد.[۳۲۸]
لازم بهذکر است که موضوع معامله در این معنا را نباید با مقتضای ذات عقد یکی دانست. اگرچه این دو تا حدی به یکدیگر نزدیک هستند اما یکی نیستند. مقتضای ذات عقد درواقع اثر و هدف اصلی هر عقدی است. بهعنوان مثال در عقد بیع انتقال مبیع و ثمن هدف اصلی و مقتضای ذات عقد است، درحالیکه تملیک عین به عوض معلوم موضوع عقد است. شاید در مثال نکاح این اختلاف بهتر به چشم بیاید. مقتضای ذات عقد نکاح حلّیت مقاربت است،[۳۲۹] اما موضوع و محل عقد نکاح ذمه طرفین است که متعلَّق آن تکلیف و حق ناشی از حلّیت مقاربت است.
چنانکه گفتیم برخی از اساتید اختلاف میان موضوع عقد و تعهد را نادرست و تصنعی میدانند و معتقدند که موضوع عقد یا معامله چنانکه ماده ۲۱۴ میگوید مال یا عمل است. به نظر ایشان موضوع عقد بسته بهمعنای مصدری و محصولی عقد متفاوت است. در معنای مصدری موضوع عقد عبارت است از ماهیت حقوق خاصی که مورد انشاء قرار گرفته است. اما در معنای محصولی چون عقد عبارت از ماهیت انشاء شده است، لذا موضوع این ماهیت انشاء شده مال یا عملی (و در برخی عقود شخص) است که محل و جایگاه تحقق اثر عقد میباشد و لذا موضوع عقد در معنای محصولی مال و عمل است و نه ماهیت انشاء شده آن عقد. ایشان در ادامه میگویند اگر جایگاه استقرار اثر را موضوع آن بنامیم، در این صورت میتوان مال یا عمل را موضوع اثر عقد یعنی موضوع تعهد یا تملیک نیز شناخت. لذا موضوع عقد یا تعهد میتواند مال یا عمل باشد و جدا کردن این دو، امری تصنعی و نادرست است. ایشان سپس با ذکر نظر مازو حقوقدان نامی فرانسه آنرا مورد انتقاد قرار میدهند.
به نظر مازو موضوع تعهد با موضوع عقد متفاوت است. موضوع تعهد عبارت از تأدیه و ایفاء است ولیکن موضوع عقد همان عمل حقوقی است که طرفین اجرای آنرا میخواهند. بهاعتقاد این استاد نظر مازو مورد انتقاد است «معنی عقد و تعهد در این نظر و نظرات مشابه در دو وضعیت لغوی متفاوت با هم مقایسه شده است؛ عقد در معنی مصدری و تعهد در معنی اسم مفعولی… ». درحالیکه این نویسنده زمانیکه موضوع عقد را مشخص میسازد، عقد در معنای مصدری را لحاظ میکند ولی هنگامیکه موضوع تعهد را معرفی میکند، منظور او تعهد در معنی محصولی است. زیرا موضوع تعهد در معنی مصدری وظیفه قانونی است (نه تأدیه) و اثر آن باید ایجاد این وظیفه باشد… اگر بخواهیم عقد و تعهد را در معنی محصولی با هم مقایسه کنیم، باید تعهد را اثر عقد بدانیم نه (طبق گفته برخی از نویسندگان) موضوع عقد».[۳۳۰]
با تجزیه و تحلیل بیانات این استاد بزرگوار باید گفت ادعای ایشان اتحاد موضوع عقد و تعهد است که مبانی و دلایل متعددی را درخصوص این ادعا بیان داشتند، که اهم آنها عبارت است از: ۱ـ موضوع عبارت است از جایگاه و محل استقرار اثر، و اثر عقد عهدی پیدایش تعهد به تسلیم یا ایفا است و اثر عقد تملیکی انتقال مالکیت است. ۲ـ موضوع عقد بسته بهمعنای مصدری و معنای محصولی عقد متفاوت است. موضوع عقد در معنای مصدری ماهیت انشاء شده است و در معنای محصولی مال یا عمل است. ۳ـ با مقایسه عقد و تعهد در معنای محصولی آنها، تعهد اثر عقد است و نه موضوع آن. ۴ـ چون برخی از محققان عقد را در معنای مصدری و تعهد را در معنای محصولی در نظر میگیرند لذا بهاشتباه معتقد به اختلاف موضوع عقد و تعهد شدهاند.
بهنظر میرسد در این اختلاف باید به تفاوت عقود تملیکی (مانند بیع) و عقود عهدی توجه داشته باشیم و الا نه اعتقاد به تفاوت موضوع عقد و تعهد کاملاً صحیح است و نه اعتقاد به اتحاد این دو میتواند تمامی جوانب امر را تبیین کند. اگر این دو مقدمه را بپذیریم که:
الف: موضوع عبارت است از جایگاه و محل استقرار اثر و اثر عقد عهدی ایجاد تعهد به ایفا است درحالیکه اثر عقد تملیکی انتقال مالکیت است.
ب: موضوع و اثر در عین متفاوت بودن با یکدیگر بسته بهمعنای مصدری و اسم مفعولی عقد و تعهد در هر یک از این دو میتواند متفاوت باشد.
باید گفت اثر تعهد در معنای مصدری (متعهد شدن و بهعهده گرفتن)، ایجاد و پیدایش تعهد است. محل و جایگاه استقرار این اثر ذمه و عهده فرد متعهد است و البته متعلَّق این تعهد بر ذمه، مال یا عمل است. اثر تعهد در معنای محصولی (وظیفه و التزام قانونی) عبارت است از تأدیه، تسلیم، نوشتن، ساختن و هر فعل و ترک فعل مورد التزام و تعهد. برخلاف موضوع و محل تعهد در معنای مصدری، موضوع و محل تعهد در معنای محصولی ذمه نیست بلکه خود مال یا عمل میباشد. به دیگر سخن چون اثر تعهد (محصولی) تأدیه و تسلیم و نوشتن و ساختن و مانند آن است و اینها افعال فیزیکی هستند، محل و جایگاه استقرار آنها هم نمیتواند ذمه باشد بلکه باید چیزی از جنس خود آنها باشد، امری مادی و فیزیکی که این افعال بر آنها واقع گردد.
بهنظر ما سّر اینکه برخی از اساتید[۳۳۱] از موضوع تعهد به متعلَّق موضوع تعهد یاد کردهاند این اختلاف در موضوع تعهد در دو معنای مصدری و محصولی است. ایشان تنها به برخی از واقعیت وقوف یافتهاند درحالیکه تمام حقیقت این نیست. درواقع مال یا عمل در معنای مصدری تعهد، متعلَّق موضوع تعهد هستند و در معنای محصولی تعهد، خود موضوع تعهد هستند و نه متعلَّق موضوع تعهد.
اما اثر عقد در معنای مصدری (توافق و همکاری متقابل ارادهها) ایجاد و پیدایش ماهیت حقوقی انشاء شده خاص هر عقد است. محل و موضوع استقرار این ماهیت حقوقی نیز تعهدات احیاناً مختلف و متفاوت است.[۳۳۲] عقد در معنای محصولی، که عبارت است از ماهیت حقوقی خاص انشاء شده، دارای اثر متفاوتی با معنای مصدری خود است. اثر عقد در معنای محصولی عبارت است از ایجاد و پیدایش تعهد(ها) یکجانبه یا متقابل است. به دیگر سخن اثر ماهیت حقوقی ایجاد شده، به وجود آوردن تعهدات مختلف است، تعهداتی که موضوع و محل استقرار آنها بسته به نوع عقد کاملاً متفاوت است. در عقود تملیکی مانند عقد بیع، موضوع عقد عین یا حق عینی وابسته است، چراکه محل و موضوع «تعهد به تسلیم و تملیک» که اثر عقد است این عین یا حق عینی وابسته است. درحالیکه در عقود عهدی مانند مضاربه، جعاله و… محل و جایگاه و موضوع تحقق آثار (تعهدات مختلف) مال یا عمل فیزیکی نیست، بلکه ذمه و عهده طرف است و البته متعلَّق این تعهد بر ذمه، مال یا عمل میتواند باشد.
علت اینکه در حقوق ایران و نیز فرانسه درخصوص موضوع عقد و تعهد اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد غفلت از تفاوت میان موضوع عقد تملیکی و موضوع عقد عهدی است. با این تبیین دیگر نباید به طور مطلق گفت موضوع تعهد با موضوع عقد متفاوت است[۳۳۳] و یا اختلاف میان آنها تصنعی و نادرست است،[۳۳۴] بلکه باید گفت در عقود تملیکی موضوع عقد و موضوع تعهد یکی است ولیکن در عقود عهدی موضوع تعهد (در معنای محصولی) با موضوع عقد متفاوت است. موضوع تعهد در عقود عهدی مال یا عمل است درحالیکه موضوع عقد در این عقود ذمه و عهده فرد متعهد است و البته مال یا عمل، متعلَّق تعهد بر ذمه و عهده فرد متعهد میباشد.
بنابراین در عبارت اشتباه در موضوع معامله، «موضوع معامله» با نوعی تسامح در معنا بهکار رفته است. درواقع در عقود تملیکی این اصطلاح دقیق و شایسته بهکار میرود ولیکن مراد از موضوع معامله در عقود عهدی همان موضوع تعهد (بهمعنای محصولی) است. از باب غلبه و شیوع عقد بیع در قراردادها و بالطبع اشتباه در موضوع این عقد، شاید بتوان گفت اصطلاح «اشتباه در موضوع معامله» بهرغم تسامحی که در آن وجود دارد، اصطلاح مناسب و گویایی است.
مبحث سوم: خود موضوع معامله
ماده ۲۰۰ قانون مدنی اعلام میدارد «اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد». در ابتدای ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی فرانسه نیز آمده است «اشتباه هنگامی موجب بطلان قرارداد میباشد که مربوط به خود موضوع معامله باشد».[۳۳۵]
در حقوق ما عبارت «Substance même» به «خود موضوع» ترجمه شده است. باید دید چه فرقی میان موضوع معامله و خود موضوع معامله وجود دارد؟ موضوع معامله چنانکه گذشت فقط مخصوص اشیاء مادی نیست بلکه اعم از حقوق معنوی مانند حق اختراع و… و حقوق دیگر مانند حق انتفاع و… نیز میباشد. ازاینرو هر گونه سخن در باب خود موضوع معامله و تفاسیر مختلف مربوط به آن باید با توجه به این نکته دنبال گردد. اینکه در دکترین حقوقی ما و نیز فرانسه اغلب تنها به اشیاء مادی توجه شده است و صحبت از اوصاف اصلی و فرعی آنها بهمیان آمده است، درواقع نوعی درک ناقص از موضوع معامله را میرساند، درکی که سهواً یا عمداً در تلاش است مباحث مربوط به اشتباه در موضوع معامله را بهطورکلی و اشتباه در خود موضوع معامله را بهطورخاص به سمت اشیاء مادی هدایت کند بدون آنکه به کار و حقوق، اعم از معنوی و غیره توجه کافی را مبذول نماید. تنها توجیه ممکن درخصوص این نگرش و روند میتواند این باشد که اشیاء مادی بهلحاظ کمی در موضوع قرارگرفتن معاملات، حجم بیشتری را به خود اختصاص دادهاند و در معاملات روزمره مردم از اهمیت و شیوع بیشتری برخوردار هستند.
برخی[۳۳۶] تصوّر کردهاند سوبستانس معادل «خود» در فارسی است و از کلمه «ذات» بهجای خود در آن خصوص صحبت کردهاند، غافل از آنکه معادل «خود» کلمه «Même» در فرانسه است. سوبستانس «Substance» در زبان فرانسه یا انگلیسی معادل ماهیت، مفهوم، مفاد، جوهر، اصل، ماده، جسم، محتوا، ذات و مال در زبان فارسی میباشد. بنابراین Substance même را شاید بتوان به خود ماهیت، خود جوهر، خود ماده، خود جسم و خود ذات ترجمه کرد. ازاینرو باید در ترجمه ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی فرانسه موضوع معامله را به هر یک از این عبارات اضافه کرد و بگوییم خود ماهیت موضوع معامله، خود ماده موضوع معامله و یا خود ذات موضوع معامله.
درهرحال اختلاف نظرهای زیادی در حقوق ایران و فرانسه درخصوص معنای «خود موضوع معامله» وجود دارد و یکی از جدیترین مباحث مطرح در زمینه اشتباه در موضوع معامله بحث «خود موضوع معامله» است. اینکه آیا مراد از «خود موضوع معامله» عبارت است از جنس فیزیکی موضوع قرارداد و یا هویت فیزیکی آن و یا اوصاف آن و یا احیاناً امر دیگری، اختلاف نظر وجود دارد. در این خصوص دو رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد مادی محض[۳۳۷] و رویکرد شخصی محض.[۳۳۸] این دو مکتب اگرچه بعدها تعدیل میشوند اما مانع ایجاد مکتب سومی به نام مکتب مختلط نمیگردند. هر یک از مکاتب مادی و شخصی در روزگار خود از جذابیت بالایی برخوردار بوده ولیکن بهرغم داشتن مزایای مربوط به خود، دارای معایبی نیز بودهاند. اکنون بهمناسبت به طرح و نقد هر یک از این مکاتب میپردازیم. چنانکه خواهیم دید پذیرش مبانی مختلف درخصوص اشتباه نهتنها آثار مختلفی را درپی خواهد داشت، بلکه در رد یا قبول هر یک از این مکاتب و نیز در قضاوت و داوری موافق یا مخالف مزایا یا معایب این مکاتب، تأثیر روشن و انکارناپذیری را به دنبال خواهدآورد.
پیشاپیش باید خاطر نشان کرد وقتی سخن از اشتباه در موضوع معامله بهمیان میآید، میتوان اشتباه در موضوع معامله را بهطورکلی مورد بحث قرار داد. از این منظر اشتباه صرفاً در خود موضوع معامله مطرح نمیباشد بلکه اشتباه از جهات مختلف قابل بررسی است. اشتباه در تعیین موضوع معامله،[۳۳۹] اشتباه در وجود موضوع معامله[۳۴۰] و اشتباه درخصوص حق مالکیت موضوع معامله[۳۴۱] از جمله اشتباهاتی است که بهاعتبار موضوع معامله بهطورکلی قابل بحث است.
چنانکه میدانیم موضوع معامله انواع خاصی دارد. موضوع معامله از جهتی به عین معین و کلی و یا کلی در معین تقسیم می شود. بررسی اشتباه بهخصوص در عین معین و نیز کلی[۳۴۲] از جهت متفاوت بودن موضوع معامله جالب توجه است. موضوع معامله از این حیث که کار یا تعهد یا عمل حقوقی[۳۴۳] باشد با آنجا که موضوع معامله از حقوق[۳۴۴] محسوب میگردد، متفاوت است و بالطبع بررسی اشتباه و اثر آن در این موارد نیز مفید است.
پرداختن به تکتک این موارد اگرچه خالی از فایده نمیباشد و حداقل ثمره آن مطلع شدن از مباحث مطرح در دو نظام حقوقی فرانسه و انگلستان میباشد ولیکن بهخاطر طولانی شدن تحقیق از آنها صرفنظر میکنیم و مطالعه موردی آنها را به منابع معرفی شده واگذار میکنیم.
البته باید خاطر نشان کرد آنچه درخصوص مبنای اشتباه در بخش بعدی رساله گفته خواهد شد و نیز آنچه در این فصل تحت عنوان اشتباه در خود موضوع معامله بحث خواهد شد، همه بهنوعی در تعیین آثار و احکام اشتباه در موضوع معامله بهطورکلی، مؤثر است و از این حیث در تعیین تکلیف شدن اشتباه در موضوع معامله بهطورکلی، بهلحاظ مباحث نظری کمبودی نخواهیم داشت. بررسی اثر اشتباه در موضوعات مربوط به موضوع معامله نیز اگرچه لازم و مفید است ولیکن به دو دلیل فوقالذکر از ورود به آنها صرفنظر میکنیم. بنابراین اثر اشتباه در متعلقات موضوع معامله، اثر اشتباه در وصف موضوع معامله[۳۴۵] و اثر اشتباه در قیمت و ثمن[۳۴۶] را به منابع مربوط وامیگذاریم. اشتباه در صلاحیت و شایستگی موضوع معامله[۳۴۷] که از جهات مختلفی (امکان مادی، قانونی و اقتصادی) در حقوق انگلستان مورد بحث قرار گرفته است، نیز بهرغم مفید بودن پرداختن به آن بنا به دلایل گذشته از بررسی آن خودداری میکنیم.
در این فصل درصددیم اشتباه در خود موضوع معامله را بهطورخاص بررسی کنیم. در بررسی اشتباه در خود موضوع معامله تکیه بر تبیین خود موضوع معامله میباشد.
چنانکه میدانیم خود موضوع معامله یا «سوبستانس» در دکترینهای حقوق خارجی بهخصوص حقوق فرانسه، بحثهای متعددی را به دنبال داشته است. شاید بتوان بهجرأت مدعی شد درخصوص مسأله اشتباه، سوبستانس یا خود موضوع معامله مهمترین و اساسیترین بحثی است که از گذشتههای دور تا کنون در کانون بحثهای مهم حقوقی بهخصوص در حقوق فرانسه بوده و میباشد.
مطرح شدن نظریههای نوعی و شخصی در زمانهای مختلف و ظهور نظریه مختلط درخصوص مفهوم «سوبستانس» در واپسین مراحل حکایت از تغییر نگرشها به خود موضوع معامله به تبع تغییر نگرش به اراده دارد. درواقع طرز تلقّی بشر و حقوقدانان به مسأله اراده منجر به نظریههای نوعی، شخصی و مختلط شده است. در این فصل ابتدا نظریه نوعی را که بهلحاظ تاریخی مقدم بر دو نظریه دیگر است، مورد بررسی قرار میدهیم. سپس به نظریه شخصی میپردازیم و در نهایت نظریه مختلط را که نقدی بر دو نظریه گذشته است را به بحث مینشینیم.
بند نخست- نظریه نوعی (مکتب مادی)[۳۴۸]
در نظریه نوعی ملاک تشخیص اصلی و فرعی بودن موضوع مورد اشتباه (اعم از خود موضوع معامله یا وصف، قید و شرط آن و یا حتی جزء موضوع معامله) اراده و قصد متعاملین نمیباشد، بلکه ملاک اصلی یا ضابطههای جزمی و قاطع است و یا قضاوتهای عرفی و نوعی میباشد که البته بسته به مورد متفاوت است.
از آنجا که ملاک و ضابطه تشخص اصلی و فرعی بودن موضوع مورد اشتباه چنانکه خواهیم دید در نظریه نوعی، ملاک و ضابطه واحدی نیست بلکه بسته به زمانهای مختلف و دکترینهای گوناگون متفاوت است، میتوان گفت وجه ممیزه همه این ملاکها عدم توجه به اراده متعاقدین میباشد.
در حقوق روم بهعنوان پیشینه حقوق فرانسه و حقوق انگلستان ابتداییترین ضابطه نظریه نوعی یعنی جنس مادی موضوع معامله، مورد اعمال بوده است. بر طبق این ضابطه هیچ توجهی به اراده متعاقدین نمیگردد و لذا حتی اگر از منظر متعاقدین امر دیگری باعث و انگیزه اصلی متعاملین باشد، چون اشتباه در جنس مادی موضوع معامله رخ داده است اشتباه موجب بطلان میباشد.
در ضابطه مادی، ملاک مادهای است که موضوع معامله از آن ساخته شده است. لازم بهذکر است در حقوق روم تا پایان قرن دوم میلادی[۳۴۹] تنها اشتباه در هویت موضوع معامله[۳۵۰] و شخص طرف معامله موجب بطلان تلقّی میشده و اشتباه در سوبستانس مطرح نبوده است. در اوایل قرن سوم میلادی پل[۳۵۱] و اولپین[۳۵۲] اشتباه در سوبستانس[۳۵۳] را افزودند. ایشان برای تشخیص اشتباه در سوبستانس به همان ملاک ابتدایی و محدود مادی که ذکر آن گذشت بسنده کردند.[۳۵۴]
مثال معروفی که در این زمینه وجود دارد مثال پوتیه است که میگوید دستبندی که ما فکر میکردیم طلا است اما درواقع برنز طلایی شده (مطلّا) میباشد.[۳۵۵] اگرچه ملاک مادی از جهت قاطع و مشخص بودن در تشخیص اشتباه و نیز بهجهت سادگی احراز اشتباه دارای مزیت میباشد ولیکن از جهات مختلفی مورد نقد قرار گرفته است.
درصورت پذیرش چنین ملاکی زمینهای که بهخاطر اشتباه رای به بطلان دهیم بسیار کم میگردد. وانگهی در مواردی، مادهای که شیء بهوسیله آن ساخته شده است هیچ نفع واقعیی برای بهکار بردنش وجود ندارد و لذا چرا و به چه دلیلی بطلان را در این موارد اجازه دهیم.[۳۵۶] گذشته از این دو مورد، پذیرش چنین ملاکی منجر به بی عدالتی نیز میگردد. بهعنوان مثال اولپین میگوید اگر تصوّر شود مورد معامله تماماً از طلا است درحالیکه قسمت اعظم آن از مفرغ بوده و ضمناً کمی طلا نیز داشته است معامله صحیح است، زیرا طلا در موضوع معامله وجود داشته است. آیا این غیر عادلانه نیست با وجود اندکی طلا در کالای که بهتصوّر معاملهکننده تمام طلا بوده است، معامله را صحیح تلقّی کنیم؟[۳۵۷]
ضابطه مادی نمیتواند ملاک خوبی باشد چراکه اگر هدف از نظریه نوعی پرهیز از معایب نظریه شخصی مانند تزلزل معاملات از یک طرف و رسیدن به مزایایی مانند استحکام معاملات از طرف دیگر باشد، چه لزومی به ملاک مادی با این شکل محدود و مضیق وجود دارد. پرهیز از تزلزل معاملات و رسیدن به استحکام آنها با ملاک معتدلتر و موسعتری نیز قابل وصول است.
بهرغم اینکه در حقوق روم نظریه نوعی با ملاک مادی مورد توجه بود ولیکن چنین نبوده است که رومیان صرفاً خود را در قالب این ملاک محدود سازند. در حقوق روم فروش بردگان و حیوانات درصورتیکه پارهای از عیوب در موضوع معامله کشف میشد که مانع استفاده موردنظر از آن میبود خریدار میتوانست فسخ قرارداد یا تخفیف قیمت را بخواهد. این وسائل فنی بعدها به هر بیعی که موضوع آن منقول یا غیر منقول بود تعمیم یافت.[۳۵۸]
باید توجه داشت ملاک مادی تنها یک ملاک نظری نوعی برای کشف اساسی بودن موضوع معامله میباشد و نباید ملاک مادی را همان نظریه نوعی دانست. درواقع میان این دو رابطه عموم و خصوص مطلق وجود دارد.
در قانون مدنی ایران در ماده ۳۵۳ آمده است هرگاه چیز معین بهعنوان جنس خاصی فروخته شود و درواقع از آن جنس نباشد، بیع باطل است و اگر بعضی از آن از غیر جنس باشد، نسبت به آن بعض باطل است و نسبت به مابقی مشتری حق فسخ دارد. برخی حقوقدانان گفتهاند جنس، وصف ذاتی یا جوهری مبیع است و بهتعبیری خود موضوع معامله است مانند طلا بودن گلوبند یا نخی بودن پارچه، مگر اینکه در قرارداد وصف بارز دیگری (مانند قدمت) موردنظر باشد که در این صورت اشتباه در جنس بهمعنی اشتباه در همان وصف است.[۳۵۹] بنابراین اشتباه در جنس چون مهم و اساسی است لذا سبب بطلان میگردد، مگر آنکه برای متعاقدین جنس مهم نباشد. کربونیه استاد حقوق فرانسه میگوید اشتباهاتی وجود دارد که راجع به مواد سازنده و جنس موضوع قرارداد است اما به سوبستانس (خود موضوع معامله) مربوط نمی شود؛ مانند اینکه من تصوّر میکردهام که فلان مجسمه معروف از طلا است درحالیکه روکش طلا داشته است. برعکس این اشتباهات، برخی اشتباهها راجع به سوبستانس است ولیکن به جنس موضوع معامله ارتباطی ندارد، مانند آنجا که من گندم ماه مارس را بهجای گندم پاییزه میخرم و یا اسب پیری را به جای اسب جوان ابتیاع میکنم.[۳۶۰]
بنابراین میان اشتباه در ماده موضوع معامله (ملاک مادی) و اشتباه در سوبستانس (خود موضوع معامله) عموم و خصوص من وجه وجود دارد و نباید مانند رومیان هر اشتباه در ماده موضوع معامله را اشتباه در سوبستانس تلقّی کرد. برخی حقوقدانان فرانسوی گفتهاند اگر بخواهیم عبارت مطرح در ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی یعنی «مگر اینکه در خود موضوع معامله باشد»[۳۶۱] را ترجمه تحت اللفظی کنیم باید گفت مراد از سوبستانس در این ماده، اشتباه در مواد سازنده موضوع معامله میباشد. [۳۶۲] به نظر میرسد نه منطوق و نه مفهوم ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی فرانسه مستلزم ملاک مادی (اشتباه در اجزاء سازنده و مادی موضوع معامله) میباشد و اینکه چرا این نویسنده از ظاهر این ماده چنین برداشتی کرده است جای سؤال دارد. درواقع خود موضوع معامله یا سوبستانس اعم از اجزای تشکیلدهنده مادی موضوع معامله، هویت مادی موضوع معامله، هویت عرفی موضوع معامله و غیره میباشد و منحصر کردن معنای سوبستانس به یک معنا مستلزم دلیل است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 11:40:00 ق.ظ ]
|