شخصیت مرد در زیر زبانش پنهان است»
احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرف های بی مورد و کم صحبت کردن، هم از نظر عقلی و هم از نظر اخلاق اسلامی مورد تأکید است. چه بسیار مصیبت‌ها و مشکلات که زیر سر زبان است. و سبب به خطرات جبران ناپذیر می شود .
«مَنْ صَحِبَهُ الْحَیَاءُ فِی قَوْلِهِ زَایَلَهُ الْخَنَى فِی فِعْلِهِ
هر کس هنگام صحبت کردن حیای در گفتار داشته باشد ، خناء(هلاکت) در کردار از او زائل می شود »
در مورد زنان چه بسا نرم و لطیف سخن گفتن با نامحرمان مخالف حیاست. آن چنان که قرآن به زنان توصیه می کند: صداهای خود را خاضع و نرم نکنید؛ چه بسا کسانی که قلبشان مریض است، تحریک گردند.
‏َّ (فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا)[۲۰۰]
پس به گونه‏اى هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!
همچنین هم کلام نشدن با نامحرم از مصادیق حیای گفتاری محسوب می شود . زیرا در بسیاری از موارد زمینه ساز گناهان بعدی می شود . به همین جهت امام ۷از سلام کردن به زنان ، به خصوص زنان جوان خودداری می کردو تنها ، پاسخ سلام آن ها را می داد.
۴ـ حیا در رفتار
(وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخُْفِینَ مِن زِینَتِهِن)[۲۰۱]
هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شو
۳ـ۱ـ۳ـ تعقل و خرد ورزی
مقدمه
معنای عقل در لغت عرب، به معنای نقیض جهل[۲۰۲] ، نگه داشتن ، بازداشتن و حبس کردن است، مانند بستن شتر با عقال [۲۰۳] . ابن فارس وجه تسمیه عقل را این می داند که انسان را از گفتار و کردار زشت باز می دارد[۲۰۴] .
بنابراین عقل منع کننده از زشتی ها می باشد که لازمه این امر ، شناخت حسن و قبح افعال است .
پایان نامه - مقاله - پروژه
عقل در اصطلاح فلسفه و کلام دارای دو معنا می باشد :۱ـ موجودی که ذاتا مجرد است و بطور مستقل ، یعنی بدون تعلق به نفس و بدن است .
۲ـ عقل یکی از قوای نفسانی است، که مستقل نیست بلکه یکی از مراتب نفس است که می تواند ، مسائل نظری را از مقدمات بدیهی استنباط کند ، که خود شامل عقل نظری و عقل عملی می باشد.
با بررسی آیات و روایات در این موضوع به این نتیجه می رسیم ، معنای دوم اشتباه است. یعنی عقل خصیصه ذاتی و جدا نشدنی روح نیست ، بلکه هدیه و نور الهی است ، که بر روح انسان تابیده می شود، تا با آن حق را از باطل تشخیص دهد . امیرالمؤمنین۷ در این باره می فرماید :
« وَ یَبْلُغَ حَدَّ الرِّجَالِ أَوْ حَدَّ النِّسَاءِ فَإِذَا بَلَغَ کُشِفَ ذَلِکَ السِّتْرُ فَیَقَعُ فِی قَلْبِ هَذَا الْإِنْسَانِ نُورٌ فَیَفْهَمُ الْفَرِیضَهَ وَ السُّنَّهَ وَ الْجَیِّدَ وَ الرَّدِیَّ أَلَا وَ مَثَلُ الْعَقْلِ فِی الْقَلْبِ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی وَسَطِ الْبَیْت‏[۲۰۵]
پس از آن که انسان در حد زن و یا مرد بودن بالغ شد، در قلب او نوری وارد می شود که با آن واجب و مستحب و خوب و بد را می فهمد . عقل در قلب ، مااند چراغی در وسط خانه است .»
همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید :
«العقل‏ نور فی القلب یفرق به بین الحق و الباطل‏[۲۰۶]
عقل نوری است در قلب که به وسیله آن حق و باطل تشخیص داده می شوند .»
پس عقل ، امری خدادای است و هدیه ای از جانب خداوند می باشد. [۲۰۷]ولی اراده انسان ، در بهره از عقل دخیل است و هر شخصی با اراده و اختیاری که دارد ، می تواند در تقویت و یا تضعیف عقل مؤثر باشد . زیرا در نهاد انسان هم قوای عقلی وجود دارد و هم قوای شهوانی و او می تواند عمل خود را مطابق با یکی از آن ها قرار دهد . امیرالمؤمنین ۷انسانیت انسان را به عقل او می داند و وجه تمایز انسان و حیوان و فرشته را در عقل بیان می کند :
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ‏ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ‏ شَهْوَتَه َهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم‏[۲۰۸]
خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت نهادو در چهارپایان شهوتی بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد، پس هر کس عقلش بر شهوتش غالب شود ، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز شوداز چهار پایان بدتراست»
بنایراین در وجود انسان، دو نیروی متضاد عقل و شهوت قرار دارد، که هر یک راهی را پیش پای او باز می کند و به سوی خویش فرا می خواند . در این مرحله است که انتخاب صورت می گیرد و انسان آزادانه یکی از این دو را بر می گزیند . لذا حضرت در بیانات مختلف عقل را در مقابل شهوت قرار داده است [۲۰۹]. خطابات قرآن به کافران، به این که چرا تعقل نمی کنند به این دلیل است . زیرا به جای نیروی عقل ، شهوت را برگزیده اند . همچنین به همین جهت است، که امیرالمؤمنین تا این اندازه برای عقل و خرد ارزش قائل است .
«قیمه کلّ‏ امرى‏ء عقله‏[۲۱۰]
ارزش هر انسانی به خرد اوست ‏»
از این رو امیرالمؤمنین۷ یکی از فلسفه های بعثت انبیاء را آشکار کردن خرد بشریت می داند و فرموده پیامبران گنجینه‏هاى دانش که در درون عقلها نهفته است، براى او آشکار سازند، چرا که دست قدرت پروردگار، گنجینه‏هاى بسیار عظیم و گرانبها در درون عقل آدمى نهاده که اگر کشف و آشکار شوند، جهشى عظیم در معارف حاصل مى‏شود، ولى غفلت و تعلیمات غلط و گناهان و آلودگیهاى اخلاقى، پرده‏هایى بر آن مى‏افکند و آن را مستور مى‏سازد. پیامبران این حجابها را بر مى‏گیرند و آن گنجینه‏ها را آشکار مى‏کنند.
براین اساس پیامبران چیزى به انسان نمى‏دهند، که در او نبوده است، بلکه آنچه دارد پرورش مى‏دهند و گوهر وجود او را آشکار مى‏سازند. حتّى بعضى معتقدند، تمام تعلیماتى که به انسانها داده مى‏شود، عنوان یادآورى دارد، چرا که ریشه علوم در درون جان انسانها نهفته است و معلّمان- اعم از پیامبران و پیروان خط آنها- با تعلیمات خویش، آنها را از درون جان انسان ظاهر مى‏کنند، گویى علوم همچون منابع آبهاى زیرزمینى هستند که با حفر چاه ها، بر سطح زمین جارى مى‏شوند.[۲۱۱]
«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول[۲۱۲]
پس خداوند رسولانش را بر انگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند، و نیروهاى پنهان عقول آنان را بر انگیزانند »
هنگامی که انسان ها در پرتو تعالیم پیامبران قرار می گیرند، به بالاترین مراتب حیات عقلی می رسند .
ابن میثم می گوید : استعمال دفائن، در کلام امام (ع) استعاره لطیفى است. چون گوهرهاى خرد و نتایج اندیشه در وجود انسانها بالقوّه موجود بوده است، به گنجینه‏هاى نهفته شباهت پیدا کرده و استعاره آوردن دفینه براى آنها شکلى زیبا یافته است. چون انبیا براى آماده ساختن نفوس و استخراج و اظهار جواهر اندیشه انسانها اساس و اصل هستند، نسبت برانگیختن افکار به آنها زیباست و براى این که انسانها را ارشاد کنند نیاز به ادلّه و براهین و زمینه‏هایى دارند که عبارت از نشانه‏هاى قدرت الهى است[۲۱۳].
۳ـ ۱ـ۳ـ۱ـ آثار خرد ورزی در زندگی اجتماعی
حال که اهمیت بحث تعقل و خرد ورزی بیان شد ، به کارکرد این مهم در زندگی اجتماعی پرداخته می شود. کارکرد عملی تعقل در اخلاقیات جلوه پیدا می کند . عقل، خوب وبد اعمال را تشخیص می دهد و انسان را به انجام برخی کارها و پرهیز از برخی دیگر ترغیب می کند .
خردمند در رفتار اجتماعی و فردی بهترین شیوه زندگی را بر می گزیند. یکی از مهمترین مؤلفه ها در رفتار اجتماعی رعایت ادب است ، کسی که در زندگی فردی و اجتماعی خویش آداب و رفتارهای پسندیده را رعایت نمی کند، از خرد و روح خردورزی به دور است:
«الأَدَبُ صورَهُ العَقل‏[۲۱۴]
ادب، صورت خرد است‏ »
« ألأدب‏ فی‏ الإنسان‏ کشجره أصلها العقل[۲۱۵]
ادب در آدمی همچون درختی است که ریشه آن خرد است»
به بیان زیبای امام علی آدابی که از خرد برنخیزد ، چندان پایدار نخواهد بود ؛ چرا که ریشه ای نااستوار دارد و درخت بی ریشه ، محکوم به هلاکت است .
از مهمترین کارکرد های بیرونی دیگر خرد ورزی و تعقل در زندگی اجتماعی ، خوش رفتارى با مردم، مدارا کردن با خلق، همراه با انس و الفت، بردبار، صبور در برابر نادانان، جوانمرد ، دورى گزیدن از گناه، عاقبت اندیش و محطاط ،هشیار، منصف با خود، کنار گذارنده خشم، هنگام مخالفت با او و پذیرنده حقیقت، بردبار، میانه‏رو؛ وفا کننده به عهد ، همراه با حقّ ، راستگو ، بیزار از دنیا و سرکوب گر هوای نفس و پاکدامن است [۲۱۶].
تمامی این موارد را می توان در یک جمله خلاصه کرد، نخستین اقتضای خردورزی، پایبندی به اصول و بنیانهای اخلاقی است. به همین سبب فرد عاقل در تعاملات اجتماعی، معاشرتی نیکو دارد و هرگز به ناهنجاریهای اجتماعی نزدیک نمی شود. همه کسانی که از خردهای سالم و فروزان بهره مندند، به خوبی ها علاقه مند و از زشتی ها روی گردان اند.
۳ـ۲ـ کنترل بیرونی (اجتماعی)
مقدمه
کنترل اجتماعی، یعنی مجموع وسایل و شیوه هایی که با بهره گرفتن از آن، یک گرده یا یک واحد، اعضای خود را به پذیرش رفتارها ، هنجارها ، قواعد و حتی آداب و رسومی منطبق با آن چه گروه مطلوب تلقی می کند، سوق دهد [۲۱۷]
کنترل اجتماعی در عرف جامعه شناسی دارای دو معنا است :

 

    • مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک گروه اجتماعی ، به قصد حفظ یگانگی خود، در راه جامعه پذیری و فرهنگ پذیری اشخاص به کار می برد.

 

    • مجموع موانعی که گروه اجتماعی به قصد جلوگیری افراد ازکجروی اجتماعی در راه آنان به وجود می آورد. [۲۱۸]

 

در واقع کنترل اجتماعی رسمی به تلاشها و اقداماتی از طرف دولت و حکومت گفته می شود، که در جهت مقابله با وقوع جرم و کجروی در جامعه اجرا می شود، و متکی بر ضمانتهای اجرایی حکومتی است . کنترل اجتماعی برای تنظیم روابط اجتماعی ضروری است، تا از طریق آن بتوان جامعه را سازمان دهی کرد . انسجام و پایداری جامعه انسانی ، بستگی به نحوه إعمال نظارت در آن جامعه دارد . روش هایی که هر حکومتی برای نظارت اجتماعی خود بکار می برد، متفاوت است و بستگی به شرایط اجتماعی ـ اقتصادی آن جامعه دارد . ولی هدف همه آنها حفظ سیستم جامعه و تنظیم روابط اجتماعی و کنترل رفتار افراد جامعه می باشد . طبیعی است که اگر انسان بداند عملکرد او مورد بازررسی قرار می گیرد ، در انجام کارها دقت بیشتری می کند .
در حکومت امیرالمؤمنین ۷شاخصه نظارت و کنترل، دقیق و به بهترین صورت وجود داشت . با اینکه آن حضرت اهتمام ویژه ای در انتخاب کارگزاران داشتند، ولی آن ها را به حال خود وانگذاشته و برای همه طبقات اجتماعی و کارگزان خود، ناظران و بازرسانی قرار داده بود . این ناظران باید راستگو و وفادارو حق گو باشند و مراتب را به اطلاع آن حضرت برسانند و در نهایت، در امور ناظران ارشد نیز خودشان نظارت داشتند . آن حضرت در امر حساب خواهی و نظارت هیچ گونه کوتاهی و انعطاف نابجا و گذشت بی مورد را إعمال نمی داشت و با تیز بینی و شدت عمل ریشه فساد را از بین می برد، تا کسی تصور نکند هر گونه که بخواهد می تواند، رفتار کند و به هر ناهنجاری عمل کنند و در مقابل، پاسخگو هم نباشند. هرگز به خاطر مصلحت های زودگذر ، با خیانت کاران مسامحه نمی کرد؛ بلکه بلافاصله دست متجاوز را قطع می نمود.
زمانی که به آن حضرت گزارش می دادند که یکی از کارگزاران خطائی مرتکب شده، امام ۷با شدت تمام با او برخورد می نمود . دقت نظارت و کنترل آن حضرت بر عملکرد کارگزاران خود تا حدی بود که شرکت یکی از کارگزاران در یک مهمانی اشرافی، از نظر آن حضرت مخفی نماند.[۲۱۹]
۳ـ۲ـ۱ـ نظارت مستقیم
در این شیوه، مدیر مستقیما و به صورت آشکار بر کار تمامی واحدها و عملکرد همه کارکنان خود نظارت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...