پروژه های پژوهشی در مورد مطالعه تطبیقی تاثیر جنسیت در قصاص و دیه در فقه امامیه و حقوق ... |
قبیله از قبایل عرب نازل شده است، که یکی از آنها خود را نسبت به دیگری برتر میدانست و به همین خاطر زنانشان را بدون مهریه به ازدواج در میآورند و سوگند خورده بودند که: در برابر هر بندهای از ما مردِ آزادی از آنها، و در برابر هر زن از ما، مردی ازایشان و در برابر هر مرد از ما ۲ مرد از آنها را به قتل میرسانیم. و دیه جراحات خود را ۲ برابر دیه جراحات آنان قرار داده بودند. تا اینکه اسلام آمد و در نفی این رویه مذموم خداوند این آیه را نازل فرمود.»
عباراتی نیز به همین معنا از فاضل مقداد در کتاب کنزالعرفان (۸۲۴ق) و مرحوم مقدس اردبیلی (۹۹۳ق) در زبدهالبیان وجود دارد که از ذکر آنها بدلیل مشابهت خودداری میکنیم.
یکی از مباحثی که در مورد آیه یاد شده مطرح است، این است که آیا از مفهوم آیه میتوان استفاده کرد که بنده در برابر آزاد، مرد در برابر زن، و یا زن در برابر مرد کشته نمیشود، یا خیر؟ پاسخ فقهای شیعه به این پرسش، در مجموع بر دو گونه بوده است؛ برخی بدین گونه پاسخ داده اند که چنین مفهومی اصلاً از این آیه استفاده نمیشود. و برخی بدین صورت که اگرچه در ظاهر، از این آیه چنین مفهومی استفاده میشود اما ما با توجه به دلایل دیگری چون اجماع فقها از آن دست میکشیم.
حاصل عبارت بالا این است که مرحوم مقدس اردبیلی در پاسخ پرسش یاد شده ابتدا چنین ابراز داشتند که چون هدف از آیه مذبور تنها نفی برتریجویی افراد در قصاص بوده است، بنابراین حتی اگر بپذیریم که این آیه مفهوم دارد در اینجا این مفهوم حجیت نداشته و نمیتوان از آن استفاده کرد که بنده در برابر آزاد یا زن در برابر مرد قصاص نمیشود. اما ایشان در ادامه کلام، پرسش مزبور را به گونهای دیگر پاسخ داده و گفته است: اگر چه از مفهوم این آیه چنین چیزی استفاده میشود و این مفهوم هم اعتبار دارد، اما ما جواز قتل بنده در برابر آزاد و یا زن در برابر مرد را، به طریق اُولی از آیه استفاده میکنیم.
فقیه یاد شده در ادامه موضوع قصاص مرد در برابر زن را مورد توجه قرار داده میفرماید: «اما اینکه میتوان مرد را در برابر زن به قتل رساند، فقهای امامیه، از دلیل دیگری که آن روایات، بلکه اجماع ایشان است. استفاده کردهاند. پس مفهوم آیه با این دلیل تخصیص میخورد و اینجا مفهوم حجت است اما چون دلیل قویتری داریم از آن صرف نظر میکنیم.»[۱۹] بنابراین به نظر مقدس اردبیلی اگر چه مفهوم «والأُنثی بالأُنثی» این است که مرد در برابر زن کشته نمیشود اما به دلیل وجود روایات و اجماع فقها از این مفهوم صرف نظر میکنیم. مشابه این نظر را در کلمات ابن ادریس هم میبینیم.
آیه ۱۷۹ سوره بقره:
«ولکم فى القصاص حیوه یا اولى الالباب تعلکم تتقون»
در تفسیر این آیه آمده است :
و برای شما ای امت محمد (ص)در قصاص حیات است چرا که اگر کسی قصد ارتکاب قتلی را دارد ، بداند که قصاص می شود( کشته می شود) از آن قتل خود داری می کند و این در واقع حیات است هم برای کسی که قصد کشتن دارد هم برای سایر مردم زیرا زمانی که مردم بدانند قصاص واجب است بر اثر ترس از قصاص جرات بر قتل پیدا نمی کنند[۲۰].
شایان ذکر است که این آیه نه تنها دلالت بر این مطلب دارد بلکه مجازات به قصاص قاتل را یک امر عقلایی می داند (با توجه به حکم اولی الاباب که در آیه آمده است )آقای قرائتی در تفسیر نور ، این مفهوم را در یک جمله بیان میکند« حذف عنصر خطرناک یک امر عقلایی است».
آیه اول متکفل بیان سه نکته است: تشریع حکم قصاص در مورد قتل، تعادل در حق قصاص و یا حق انتقام و در واقع اکتفا به قصاص قاتل، قطع نظر از اینکه قاتل یا مقتول چه جنسیتى دارد یا از چه موقعیتحقوقى و اجتماعى برخوردار است و سرانجام مستحسن بودن عفو و گذشت و صرف نظر کردن از قصاص.
در آیه ۱۷۹ به فایده و فلسفه و حکمت تشریع حکم قصاص اشاره شده که موجب حیات و زندگى مردم است. عموما این آیه این طور معنى شده که وضع حکم قصاص و کشتن قاتل در برابر مقتول موجب عبرت دیگران است و باعث جلوگیرى از هرج و مرج و خوددارى بسیارى از افراد از ارتکاب قتل و در نتیجه مصونیتبیشتر جامعه و زنده ماندن افراد و مصونیت آنان از کشته شدن است.[۲۱]
ابوالفتوح رازى در تفسیر خود این بیان را از سدى نقل مىکند و مىگوید:
«… سدى گفت مراد آن است که در قصاص حیات استیعنى پیش از اسلام، به یک مرد، ده مرد را بکشتندى بگزاف، گفت من قصاص نهادم بسویه تا به نفس بیشتر از نفس نکشند، پس این قضیه موجب آن بود که در قصاص حیات باشد.»[۲۲]
مفهوم صحیح آیه ۱۷۹ سوره بقرهاینگونه شرح داده شده است :
به نظر مىرسد از آیه ۱۷۹ سوره بقره نمىتوان تبعیض بین مرد و زن در امر قصاص را استنباط نمود و آیه شریفه مزبور نیز در مقام بیان این مطلب نیست. نسبت ناسخ و منسوخ و یا حتى عام و خاص هم که بعضى از فقها و مفسرین[۲۳] گفتهاند بین آیه مزبور و آیه ۴۵ سوره مائده وجود ندارد و هر دو آیه در یک جهت و با بیان مختلف و در موقعیتبیانى خاص خود در مقام تبیین وجود حکم قصاص در مورد قتل و متعادل بودن آن هستند و با یکدیگر تعارض ندارند. در آیه ۴۵ سوره مائده مطلب به صورت اخبار از حکم موجود در تورات بیان گردیده و در آیه ۱۷۹ سوره بقره با بیان تفصیلىتر بر تشریع حکم قصاص براى مسلمانان تاکید شده است.
تقریبا مىتوان گفت مفسرین در شان نزول آیه ۱۷۹ سوره بقره متفقالقولند که در بین اعراب جاهلى در زمان و محیط نزول قرآن، قصاص و یا به هر تعبیر بهتر انتقامگیرى شناخته شده بود و رواج داشت ولى حد و ضابطه مشخصى براى آن وجود نداشت. چگونگى حل موضوع بستگى به میزان قدرت و عصبیت قبیله قاتل یا مقتول داشت، نه قبیله قاتل حاضر بود او را تحویل دهد و به قصاص برساند و نه قبیله مقتول راضى بود که فقط قاتل را قصاص نماید. و گاه در مقابل یک مقتول دهها نفر به قتل مىرسیدند و گاهى هم موافقتنامهاى بین طرفین برقرار مىشد قبیلهاى که قدرت بیشترى داشت مقرر مىکرد که در برابر هر بردهاى که از او کشته مىشود، آزادى را بکشد و در برابر زنى که به قتل مىرسد، مردى را به قتل برساند. اسلام این طریق ناپسند را منسوخ ساخت و با نزول آیه فوق الذکر خواست این حکم را تشریع نماید که در مقابل مقتول قاتل را باید قصاص کرد و نه کس دیگر را خواه آزاد باشد یا برده مرد باشد یا زن[۲۴].
این آیه چیزى بیش از این را نمىرساند و هیچ تعارض و تنافى هم با بیان کلى مذکور در آیه ۴۵ سوره مائده ندارد. از آیات قرآنى هم نمىتوان پستتر بودن و کم ارزشتر بودن جنس زن را نسبتبه مرد استنباط کرد و آن را به عنوان یک اصل مسلم تلقى کرد و آیه را با این تلقى معنى نمود.
آیه ۹۳ سوره نساء:
خداوند درسوره نساء آیه ۹۳ در مورد قتل عمد می فرماید:
« وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً؛
و هر کسى فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن مىماند و خداوند بر او غضب مىکند و از رحمتش او را دور مىسازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است.»
از امام صادق (ع)سوال شد : ایا برای کسی که موّمنی را به عمد بکشد توبه ای وجود دارد؟
حضرت فرمود:اگر او (مقتول)را به خاطر ایمانش کشته باشد ؛ توبه ای برای او (قاتل)نیست و اگر او را به سببی از اسباب دنیا مثل غضب و … کشته باشد ؛ توبه او آن است که کشته شود به مثل مقتول (قصاص شود)
فی الکافی و العیاشی عن الصادق(ع) : آنه سئل عن الموّمن یقتل المومن متعمداً له توبه؟« فقال: ان کان قتله لایمانه فلا توبه له ف و ان کان قتله لغضب او لسبب شی ء من امر دنیا فان توبته ان یقاد منه»بعد از بیان حکم قتل خطا در این آیه به مجازات کسى که فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند اشاره مىکند. از آنجا که آدمکشى یکى از بزرگترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکى از مهمترین شرائط یک اجتماع سالم است به کلى از بین مىرود. قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق العادهاى ذکر کرده است، تا آنجا که قتل بىدلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روى زمین معرفى مىکند.
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً؛
آن کس که انسانى را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است»[۲۵] به همین دلیل در آیه مورد بحث نیز براى کسانى که فرد با ایمانى را عمدا به قتل برسانند چهار مجازات و کیفر شدید اخروى (علاوه بر مسئله قصاص که مجازات دنیوى است) ذکر شده است:
۱) خلود یعنى جاودانه در آتش دوزخ ماندن وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها.
۲) خشم و غضب الهىَ و غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ
۳) دورى از رحمت خدا و لعنه .
۴) مهیا ساختن عذاب عظیمى براى او و أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً.
و به این ترتیب از نظر مجازات اخروى حد اکثر تشدید در مورد قتل عمدى شده است، به طورى که در هیچ مورد از قرآن اینچنین مجازات شدیدى بیان نگردیده و اما کیفر دنیوى قتل عمد همان قصاص است.
آیه ۴۵ سوره مائده:
«وکتبنا علیهم فیها ان النفس به النفس…و الجروح القصاص»
و بر ایشان حکم کردیم نفس را در مقابل نفس قصاص کنند و جروح قصاص دارد.
سیاق آیه خصوصاً با توجه به جمله «الجروح قصاص»می رساند که منظور،بیان حکم قصاص ،در اقسام جنایات از قتل و بریدن و جرح می باشد ؛بنابر این مقابله ای که در جمله ی «النفس بالنفس» و سایر جمله ها واقع شده است؛ مقابله میان شخص (مقتص له) که به نفع او قصاص می شود و( مقتص به) یعنی چیزی که به عنوان قصاص گرفته یا انجام می شود ،می باشد.و منظور این است که در باب قصاص جان با جان و چشم با چشم برابر است .بنا بر این «باء»در «بالنفس» و غیره به اصطلاح برای مقابله بوده و مفید . در نتیجه معنای این جمله های پی در پی این میگردد که تنی به سبب تنی کشته می شود و چشم به سبب چشم در آورده و کور می گردد … خلاصه هر یک از جان و اعضای بدن با مثل خود قصاص می شوند.
در فقه القرآن آمده است :
و معنای (النفس بالنفس) این است زمانی که نفسی ، نفس دیگری را از روی عمد بکشد پس آن نفس مستحق قود است یعنی به سبب قتل نفس دیگری کشته می شود و علت این حکم را چنین متذکر میشود[۲۶] .
-۱ و جروح قصاص است چرا که اصل قصاص این است که تبعیت شود از فعل قاتل به خودش ،پس درست مثل فعلی که او (قاتل) انجام داده است روی خودش انجام می گیرد .
۲- و جزای گناه و بدی ، بدی است مانند همان گناه… پس کسی که بر او جنایت واقع شده(در اینجا اولیای دم) حق دارد که با جانی عین فعل خودش را انجام دهدبدون زیادتی در آن .
هر چند لحن ظاهرى آیه صورت اخبارى دارد ولى با توجه به آیات بعدى مىتوان فهمید که این احکام از زمره احکامى است که مورد تصدیق و تایید شریعتهاى بعدى یعنى شریعت مسیحیت و اسلام نیز هست.
موضوعی که در این جا لازم است بدان پرداخته شود، ارتباط این آیه با آیه ۱۷۸سوره بقره است تمام مفسران شیعه قائل هستند که رابطه این دو آیه عام و خاص است، و میتوان یکی را بر دیگری حمل کرد، بدون اینکه تناقضی پیش آید، این آیه عام و آیه قبل خاص است و در اصول گفته شده است که در صورت تنافی عام به خاص حمل میشود. اگرچه اهل تسنن قائل به ناسخ بودن این آیه هستند.
مرحوم علامه طباطبایی هم میفرمایند: «نسبت این آیه (بقره ۱۷۸) با این سخن خدای تعالی که میفرماید: جان در برابر جان، نسبت تفسیری است. پس وجهی برای این سخن که این آیه ناسخ آن آیه است، پس آزاد در برابر بنده و مرد در برابر زن کشته نمیشود، باقی نمیماند.»[۲۷] در نظرگاه قطب راوندی نیز آمده است که: آیه با صراحت بیان میکند که ما بر یهود چنین حکمی را واجب کردیم در حالی که شریعت آنان به شریعت اسلام نسخ شده است. و معنا ندارد که آیه مزبور را ناسخ آیه ۱۷۸ از سوره بقره بدانیم.
آیه ۳۳ سوره اسراء :
«و لا تقتلو النفس التى حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فى القتل…»
و کسی را که خداوند خون او را حرام شمرده نکشید جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده ،برای ولی اش سلطه (و حق قصاص) قرار داده ایم ؛اما در قتل اسراف نکند چرا که او مورد حمایت است!
- آیه ۳۳ سوره اسراء که در مکه نازل شده است و حکم تفصیلى و مشخص ندارد، ولى در این آیه از یک سو به حرمت قتل نفس مگر در مواردى که بحق باشد تصریح شده و از سوى دیگر حق قصاص را براى ولى مقتول به رسمیتشناخته است و در مرحله سوم از زیاده روى در قتل در مقام انتقامگیرى که رویه معمول اعراب آن روز بود، منع کرده است.
اسحاق بن عمار می گوید از امام صادق(ع) درباره معنی آیه «انه کان منصورا»سوال کردم فرمودند: چه نصرتی بزرگتر از این که قاتل به اولیای مقتول تحویل داده شود تا او را بکشند.
عن اسحاق بن عمار عن ابی عبد الله (ع) فی الحدیث قال قلت ما معنی قوله تعالی«انه کان منصورا»قال(ع) و ای نصره اعظم من ان یدفع القاتل الی اولیاء المقتول فیقتلنه.[۲۸]
آیه۱۲۶ از سوره نحل:
اگر کسی به شما عقوبت و ستمی رسانید ،شما باید به قدر آن در مقابل انتقام کنید.
و جزاء سیئه،سیئه مثلها…فآُن المجنی علیه له اُن یفعل بالجانی مثل ذلک من غیر زیاده
علت ذکر این آیه در این مبحث(با توجه به شان نزول این آیه در مورد کفار و دشمنان مسلمانان است)این است که:
۱-در « مفردات» آمده است که عقوبت و عقاب و معاقبه،تنها در مورد عذاب به کار می رود و اصل در معنای عقوبت همان عقب است که به معنای پاشنه ی پای آدمی و دنباله ی هر چیزی است و عاقبت امر،آن نتایجی است که آخر هر چیزی و دنبالش می آید و کلمه تعقیب ، به معنای آوردن چیزی در دنبال چیز دیگری است،و معاقب غیر، این است که : دنبال عملی که او کرد و تو را ناراحت ساخت، عملی کنی که او ناراحت بسازد که این معنی با معنای مجازات و مکافات منطبق است.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-08] [ 08:46:00 ب.ظ ]
|