۵- فرهنگی:
این مفهوم آخری از «جامعه اطلاعاتی» شاید از همه راحتتر مورد تایید باشد، اما از همه کمتر سنجیده و حساب شده است. هر یک از ما، از روی الگوی زندگی روزانه مان، نسبت به افزایش خارق العاده اطلاعات در زندگی اجتماعی آگاهیم. بی چون و چرا مقدار عظیمی از اطلاعات، تقریبا بیش از هر زمان دیگر در کار است. (وبستر، ۱۳۸۲، ۳۷) فرهنگ معاصر به شکلی چشمگیر بیش از فرهنگهای قبل از خود انباشتگی سنگینی از اطلاعات را دارد. ما در محیطی اشباع شده از رسانه ها زندگی می‌کنیم که نشانه آن است که زندگی اساساً درباره نمادسازی، درباره مبادله و دریافت- یا سعی بر دریافت و پافشاری بر دریافت- پیامهایی برای خود و دیگران است. در تأیید این انفجار نشانه هاست که بسیاری از نویسندگان می پندارند که ما وارد «جامعه اطلاعاتی» شده ایم. آنها به ندرت برای برآورد کمی این تحولات تلاشی می کنند، بلکه بیشتر از «وضوح» زندگی ما در دریایی از نشانه ها، کاملتر از همه دوره های گذشته، آغاز می کنند.
دانلود پایان نامه
با مرور این تعاریف متنوع از «جامعه اطلاعاتی»، آن چه که به حد وفور به چشم می آید عدم تکامل یا ابهام این تعاریف یا هر دوی آنهاست. خواه این تعاریف شامل مفهومی فناورانه، یا اقتصادی، یا حرفه ای، یا فضایی یا فرهنگی باشد، مفاهیم بسیار پیچیده مساله ساز مبنی بر این که چه چیزهایی سازنده «جامعه اطلاعاتی» اند، و این که چگونه این جامعه تمیز داده می شود، برای ما باقی می مانند. (وبستر، ۱۳۸۲، ۴۳ و ۴۰)
۲-۲-۲ جامعه شبکه ای:
شبکه ها ریخت اجتماعی جدید جوامع ما را تشکیل می دهند و گسترش منطق شبکه ای تغییرات چشمگیری در عملیات و نتایج فرایندهای تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ ایجاد می کند. شبکه مجموعه ای از نقاط اتصال یا گره های به هم پیوسته است. نقطه اتصال یا گره نقطه ای است که در آن یک منحنی خود را قطع می کند. این که نقطه اتصال چه چیزی است مشخصاً به نوع شبکه های مورد نظر بستگی دارد. شبکه جریان مالی جهانی از نقاط اتصال بازارهای بورس و مراکز خدمات جانبی پیشرفته آنها تشکیل شده است. سیستمهای تلویزیونی، استودیو های تولید سرگرمی، مرکز گرافیک کامپیوتری، گروه های خبری و دستگاه های متحرک تولید، ارسال و دریافت علائم نقاط اتصال شبکه جهانی رسانه های جدید هستند که کانون بیان فرهنگی و افکار عمومی در عصر اطلاعات است.
شبکه ها ساختارهای باز هستند که می توانند بدون هیچ محدودیتی گسترش یابند و نقاط شاخص جدیدی را در درون خود پذیرا شوند تا زمانی که این نقاط توانایی ارتباط در شبکه را داشته باشند یعنی مادام که از کدهای ارتباطی مشترک (برای مثال ارزشها یا اهداف کارکردی) استفاده می کنند. یک ساختار اجتماعی مبتنی بر شبکه، سیستم بسیار باز و پویایی است که بدون این که توازن آن با تهدیدی روبرو شود توانایی نوآوری دارد. شبکه ها ابزار مناسبی برای فعالیتهای مختلف هستند: برای اقتصاد سرمایه داری که مبتنی بر نوآوری، جهانی شدن و تراکم غیر متمرکز است؛ برای کار، کارگران و شرکتهای متکی به انعطاف پذیری و قابلیت انطباق؛ برای فرهنگ متکی به ساخت شکنی و تجدید ساختار بی پایان؛ برای حکومتی که با پردازش فوری ارزشها و حالات عمومی جدید سازگار شده است و نیز برای سازمانی اجتماعی که در پی القای مکان و نابودی زمان است. (کاستلز، ۱۳۸۰، ۵۴۵-۵۴۳)
“کاستلز” از مدافعان نظریه جامعه اطلاعاتی است. به عقیده “کاستلز” ما اکنون در “جامعه شبکه ای” زندگی می کنیم ، شکلی که جامعه در عصر اطلاعات به خود گرفته است.
۲-۲-۲-۱ شش ویژگی جامعه شبکه ای از نظر کاستلز:
۱- ما وارد مقطع تکنولوژیکی جدیدی شده ایم که حول محور میکرو الکترونیک، فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و مهندسی ژنتیک متمرکز است. فناوریهای ارتباطی مظهر تغییری بزرگتر از انقلاب صنعتی است. چنانکه اینترنت به ابزاری همگانی برای انتقال اطلاعات پویا و متقابل تبدیل شده است.
۲- ما در اقتصادی نو زندگی می کنیم که دارای سه وجه است.
الف) اقتصادی اطلاعاتی که دارای ظرفیت زیادی برای تولید آگاهی است.
ب) اقتصادی جهانی است. به این معنا که کانون آن یعنی فعالیتهای استراتژیکی ظرفیت آن را دارد که به منزله یک واحد در مقیاس کره ی زمین کار کند.
۳- اقتصاد شبکه ای است. یعنی شبکه های اطلاعاتی موسسات. موسسات سوداگری بزرگ و کوچک همگی به شکلی فزاینده بر پایه راهبردی فعالیت می کنند که بر تغییر اتحادها و مشارکتها با توجه به وضع خاص، روند کار، زمان و مکان هر تولید مبتنی است و بر سهیم شدن در اطلاعات تکیه دارد. در این زمان صورت جدیدی از کار و اشتغال پدید آمده است که گرد مفهوم انعطاف پذیری می چرخد.
۴- فرهنگ عمدتاٌ گرد یک نظام یکپارچه رسانه های الکترونیکی که فقط شامل اینترنت نیست، سازمان یافته است.
۵- پیدایش ساختار اجتماعی نو با تغییر شکل زمان و مکان ارتباط دارد. زمان بی زمان و فشرده شده است. چنان که یک نقل و انتقال پولی را در یک چشم به هم زدن انجام می دهیم. مکان نیز پویا شده است.
۶- گردش جهانی ثروت، ارتباطات، و اطلاعات، حاکمیت دولت را در معرض تهدید قرار داده است و مشروعیت آن را به سبب وابستگی آن به سیاستهای رسانه ای متزلزل کرده است.
کاستلز نتیجه می گیرد که یک جامعه شبکه ای تقسیم بندی اجتماعی را گسترده تر می کند و در همان حال توانایی ما را برای اصلاح این تقسیم بندی ها کاهش می دهد. در اینجا نیاز به دولت رفاهی است که از پیگیری جامعه و اقتصادی آمرانه دست شوید. (پاتریک، ۱۳۸۵، ۱۸۶)
در حال حاضر، جامعه شبکه ای در جلوه های نهادی متنوعش، جامعه ای سرمایه داری است. افزون بر این برای نخستین بار در تاریخ، شیوه تولید سرمایه داری روابط اجتماعی را در سرتا سر کره زمین شکل می دهد. ولی این نوع سرمایه داری با اسلاف تاریخی اش تفاوتهای شگرفی دارد.
سرمایه داری نوین دارای دو ویژگی بارز بنیادین است: نخست اینکه جهانی است، دیگر اینکه تا حد زیادی پیرامون شبکه ای از جریانهای مالی سازمان یافته است. سرمایه در سراسر جهان همچون واحدی در زمان واقعی کار می کند و عمدتاً در حوزه گردش، یعنی به عنوان سرمایه مالی تحقق یافته، سرمایه گذاری شده و انباشته می شود. در حالی که در گذشته سرمایه مالی معمولاً یکی از بخشهای اصلی سرمایه بوده است، اکنون شاهد ظهور پدیده متفاوتی هستیم: انباشت سرمایه و ارزش سازی آن به نحو فزاینده ای در بازارهای مالی جهانی انجام می گیرد که شبکه های اطلاعات در فضای بی زمان جریانهای مالی آنها را اداره می کنند.
از این شبکه ها، سرمایه در سطحی جهانی در همه بخشهای فعالیتها سرمایه گذاری می شود: صنایع اطلاعات، تجارت رسانه ای، خدمات پیشرفته، تولید کشاورزی، بهداشت، آموزش، تکنولوژی، تولید سنتی و نوین، حمل و نقل، تجارت، گردشگری، فرهنگ،…و رقابت جهانی که در بخشهای جداگانه صورت می گیرد باعث می شوند که برخی فعالیتها سودآورتر از سایرین باشند. (کاستلز، ۱۳۸۰، ۵۴۶)
۲-۲-۲-۲ جامعه شبکه‌ای و اجتماعات مجازی:
وبستر در کتاب جامع خود به نام نظریه‏های جامعه اطلاعاتی شکل‏گیری این مفهوم را بخوبی بررسی کرده است. به نظر وبستر درست بعد از نظریه پیشگامانه دانیل بل با عنوان جامعه پساصنعتی است که مفهوم جامعه شبکه‌ای و جامعه اطلاعاتی مورد توجه قرار می‏گیرد البته، تعابیر نظریه‏پردازان مختلف (برای مثال گیدنز، کاستلز، بل، شیلر و هابرماس) درباره این که جامعه اطلاعاتی چیست، یکسان نیست. با این همه، بر سر این نکته توافق وجود دارد که اولاً جامعه کنونی به صورت شبکه‏ای در آمده است و افراد در تار و پود شبکه‏های اجتماعی بسیار به یکدیگر وابسته می‏شوند. ثانیاً، اساس این شبکه، اطلاعات است. بنابراین، بدرستی می‏توان از شکل‏گیری یک جامعه اطلاعاتی سخن گفت. به نظر وبستر، البته، پاسخ‏گویی به این سؤال که جامعه اطلاعاتی چه زمانی ظهور یافته است، یا برای آنان که هنوز به آن دست نیافته‏اند، کی ظهور خواهد یافت، چندان ساده نیست.
بدون شک، ظهور فناوری‏های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و آنچه صنعت همزمان ارتباطات نامیده شده است، سهم بسزایی در شکل‏گیری این جامعه داشته است. این فناوری‏ها پیش از هر چیز تصور ما را از زمان و مکان مألوف دنیای مدرن به شدت تغییر داده ‏اند. (کوثری، ۱۳۸۶، ۳۵)
۲-۲-۳ نظریه جامعه شناسی تولید خبر:
محققانی همچون ماکس وبر[۲۸] در فاصله سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۶ در بحث جامعه شناسی تولید خبر از جایگاه به عنوان یک فرد سیاسی نام برده اند. رابرت پارک[۲۹] که خود یک روزنامه نگار بوده است در سال ۱۹۲۳ از خبر و تولید خبر به عنوان شکلی از دانش یاد کرده است اما ریشه بحث جامعه شناسی تولید خبر به همان مطالعات دهه هزار و نهصد و پنجاه و بحث‌های کورت لوین، وایت، باس، در مورد دروازه بانی خبر می رسد.
اصطلاح دروازه بانی همچنان محور دروازه ای به حساب می آید که میان سازمانهای خبری و محصولات خبری قراردارد و اتفاقاً موضوع اصلی بحث بر همین محور متمرکز است. پرسش این است که: چرا بحث دروازه بانی فقط بر انتخاب و عدم انتخاب خبر متمرکز است و توجهی به اینکه خبر چطور ساخته می شود، ندارد؟
از نگاه جامعه شناسان، سه نگرش کلیدی در ساخت دهی خبرها- و نه انتخاب آنها- نقش دارند و باید در جامعه شناسی تولید خبر به آنها توجه داشت:

نگرش اقتصادِ سیاسی: که نتیجه فرایند خبر و ساخت اقتصادی سازمانِ خبری ذیربط را بررسی می کند (سود جویی این صنعت خصوصی از یک طرف و کنترل دولتی از طرف دیگر و بالاخره جریانهای خبری معطوف به حفظ دولت).
نگرش سازمان اجتماعی کار خبری: که رویه های شغلی و سازمانی محدود کننده تلاشهای روزنامه نگاران را بررسی می کند.
نگرش فرهنگ شناسانه (انسان شناسانه): که به جای رویه های شغلی و سازمانی به نیروی محدود کننده سیستم‌های نمادین فرهنگی می پردازد. در تشریح بیشتر این سه نگرش می توان چنین گفت: در نگرش اقتصاد سیاسی، اصلی ترین بحثهایی که مطرح می شوند به این شرح هستند:
٭ سرمایه داری حاکم بر رسانه ها، مشی رسانه ای خبرنگاران، دبیران و سردبیران را تعیین می کند؛
٭ خبرها از ماهیت حافظ دستگاه (دولت) برخوردارند؛
٭ خبر ها به جای آنکه بر نهادها و ساختار متمرکز باشند، فردمدار هستند.
٭ چرا خبر ها به این شکل گسترده به منابع رسمی متکی هستند؟
٭ چرا خبرها ی سبک هرم وارونه (به ویژه با عنایت به نقش «لید» و برجسته سازی در آن) جای سبک تاریخی را گرفته است؟
٭پیامدهای منطقی نشان دادنِ فرایند سیاسی از طریق خبرها چیست؟
شاید جامع‌ترین تعریف و توصیف نگرش اقتصاد سیاسی را بتوان در کتاب معروف رضایت آفرینی[۳۰] نوآم چامسکی و ادوارد اس. هرمن[۳۱] یافت. این دو محقق در این اثر بحث مدل تبلیغاتی[۳۲] وسایل ارتباط جمعی را مطرح می کنند، که طبق آن، کار رسانه ها بسیج کردن حمایتها در جهت منافع ویژه‌ای است که فعالیتهای دولتی و خصوصی را حاکم می سازند. در این مدل، خبرها در خدمت قدرت حاکم هستند.
به عقیده چامسکی و هرمن، که ارزیابی خود را از منظر اقتصاد سیاسی انجام داده اند، خبرها در رسانه های آمریکا محصولات چند سازمان سود جویند: صنعتی وابسته به تبلیغات برای سود وابسته به دولت به خاطر منابع، و مرعوب گروه‌های دست راستی، ضمن آنکه وظیفه تحریک افکار عمومی را علیه مخالفان سیاست خارجی امریکا نیز بر عهده دارند. یعنی همان پنج فیلتر مالکیت رسانه، تبلیغات، منبع، شرکتهای بزرگ و جناح راست، و مشی ضد کمونیسم. باید خاطرنشان ساخت که نگرش اقتصاد سیاسی بیشتر متعلق به منتقدان و تحلیلگران تندرو و وسایل ارتباط جمعی است. این منتقدان، که نسبت به غرب خوش بین نیستند، نوع خبرها و جریانهای خبری جوامع غربی را از نوع خبرها و جریانهای خبری نظامهای اقتدارگرا و مستبد می دانند (نظام هایی مثل آلمان هیتلری، اسپانیای فرانکو، ایتالیای موسولینی و پرتغال سالازار).
نگرش سازمان اجتماعی کار خبری، که در آن چند نوع خبر شناسایی شده است:
عادی:[۳۳] این نوع خبر از نگاه معتقدان به نظریه سازمان اجتماعی کار خبری، به رویدادی اطلاق می شود که از قبل برای وقوع آن برنامه ریزی شده است و خود دست اندرکاران و رویداد نیز در تبدیل رویداد مورد نظر به خبر دست و نقش دارند.
رسوایی:[۳۴] رویدادی اطلاق می شود که از قبل برنامه ریزی شده ولی تبدیل کنندگان این رویداد به خبر، کسان دیگری به جز برنامه ریزان رویداد هستند.
اتفاق:[۳۵] رویدادی است که برای آن برنامه ریزی نشده و عامل تبدیل آن به خبر، کسی به غیر از عامل (بیچاره) آن رویداد است.
همان طور که ملاحظه می شود این طبقه بندیِ گونه های خبری، عملاً بر این اساس که رویدادها چگونه به اطلاع سازمان خبری می رسند، صورت گرفته است و در هیچ یک از آنها شکل گیری رویداد در جهان، که رسانه های خبری رأساً با جست و جو در عرصه جهانی به کشف آن نایل می‌شوند، به طور خود به خودی صورت نگرفته است.
از دیدگاه نگرش سازمان اجتماعی کار خبری، روزنامه ها «جهان خارج» را منعکس نمی کنند؛ آن چه در روزنامه ها انعکاس می یابد رویه های کسانی است که قدرت تعیین تجارت دیگران را دارند.
طبق این نگرش، جهان برای روزنامه نگاران به طرزی بوروکراتیک سازماندهی شده است و به آن می‌توان نام سازمان «حوزه های خبری» و یا «منابع رسمی» را داد. روزنامه نگار در چنین سازمانی به کشف خبر می پردازد و داستان ژورنالیسم داستانی روزانه است که میان گزارشگران و مقامات رسمی به طرزی تعاملی تکرارمی شود.
طبعاً نمی توان به صراحت اظهار نظرکرد و گفت که کدام یک از این دو طرف در این تعامل دست بالا را دارند اما آنچه تقریباً از نگاه سازمان اجتماعی کار خبری محرز است این است که مرکز «تولید خبر» را رابطه میان گزارشگران و منابع رسمی شکل می دهد و این یعنی تعامل نمایندگان بوروکراسی خبری و بوروکراسی دولتی.
این امر از آنجا در خور اهمیت است که منبع خبری و نحوه کاربرد آن مهم ترین ابزار روزنامه نگاران را تشکیل می دهند و حتی رابطه گزارشگر و منبع خبری، رابطه ای نزدیکتر از رابطه گزارشگر با دبیر یا سردبیر است.
پس اگر یکی از منابع تئوریک یا نظری در زمینه جامعه شناسی خبر، تعامل نمادین یا دیدگاه‌های ساختار گرایانه اجتماعی در قبال جامعه است، یکی دیگر از این منابع نیز نظریه سازمانی یا بورکراتیک است. به عبارت دیگر، اگر خلق خبر همان تولید اجتماعی واقعیت است ازدیگر سو می‌تواند مصنوع اجتماعی یک محصول سازمانی هم باشد، مصنوعی که مثل سایر کالاهای مصنوع قابل مطالعه و بررسی است. در چنین گستره ای، اعضای سازمان، ارزشهای شخصی خو د را با شروط سازمانی در تولید خبر عجین می کنند طبق این نگرش باید سازمان، و نه فرد، را مطالعه کرد تا در زمینه راندمان یا حاصل کار کرد آن که در اینجا خبر است، به داوری رسید. در این نگرش، نقش خبرنگاران و گزارشگران،که حوزه های خبری را پوشش می دهند، با منابع خبری مصاحبه می‌کنند، بیانیه ها و اطلاعیه های خبری را بازنویسی می نمایند، تلکسها را تنظیم می کنند، و غیره تقریباً نادیده گرفته می شود. در این نگرش، مهم نیست که خبرنگاران و گزارشگران که هستند؟ و یا ازکجا آمده اند؟ بلکه آنچه مهم است این است که آنان به زودی در ارزشها ورویه های سازمان ژورنالیسم، اجتماعی می شوند و به دلالی قدرت برای سازمانهای مطبوعاتی خود می پردازند. به عبارت دیگر آنچه در نگرشهای سازمانی همچون رگه اصلی خود نمایی می کند این است که اولاً محدودیتهای سازمانی علیرغم نیات فردی کارگزاران ارتباطی اعمال می شوند، و ثانیاً ساخت اجتماعی واقعیت در هر نظام اجتماعی گریز ناپذیر است.
نگرش فرهنگ شناسانه (انسان شناسانه): برخلاف این نظریه که خبرهابه طرز اجتماعی ساخته می شوند، بر ساخت انسانی خبر تأکید می ورزد. معتقدان به این نگرش می گویند که رویداد صرفاً یک اتفاق در جهان نیست، رابطه ای است میان یک رخداد خاص و یک دستگاه یا نظام نمادین مفروض.
البته این نگرش عملاً هنوز به صورت یک مکتب فکری مورد قبول واقع نشده است و صرفاً یک نگاه فرهنگیِ برگرفته از همان نگرش سازمانی تلقی می شود. در حالی که نگرش سازمانی به عوامل حاکم تعاملی میان «مردم» می پردازد، نگرش فرهنگی توجه خود را به عوامل نمادین خبر درمیان «حقایق» و «نمادها» معطوف می دارد. در این نگرش، ارزیابیهای نسبت به تعمیم انگاره ها و کلیشه‌ها جاری در رسانه ها صورت می گیرند (مثلاً نحوه برخورد با سیاهپوستان با نحوه برخورد با خارجیها در یک نظام رسانه ای مفرض) طبق این نگرش رسانه ها ملزم هستند که در چارچوب فرهنگ و با کاربرد نمادهای فرهنگی فعالیت کنند، و روزنامه نگاران عنصر «فرهنگ» را بر «ساختار» ترجیح می‌دهند. نظریه «شخصیت سازی» گالتونگ وروگ راکه در فصل دوم مطرح شد به یاد بیاوریم و این نکته را که چرا رسانه ها به جای ساختارها به افراد می پردازند و در واقع چرا به جای نیروهای اجتماعی افراد برجسته می شوند؟
این همان ایدئالیسم فرهنگی است که از این باور غربی که «فرد ارباب مقدرات خویش است» ریشه گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...