اما در تعریف مضیق بزه دیده، خاستگاه آسیب اهمیت دارد و آن انحصاراً واقعه ای است به نام جرم.
ماده۱ بخش الف از اعلامیه اصول بنیادی عدالت برای بزه دیدگان جرم و قربانیان سوء استفاده از قدرت مجمع عمومی سازمان ملل متحد (۱۹۸۵) نیز با همین رویکرد مقرر می دارد: بزه دیدگان اشخاصی اند که در پی فعل ها و ترک فعل های ناقض قوانین کیفری دولت های عضو از جمله قوانینی که سوء استفاده های مجرمانه از قدرت را ممنوع کرده اند به صورت فردی یا گروهی به آسیب از جمله آسیب بدنی و روانی درد و رنج عاطفی، زیان اقتصادی با آسیب اساسی به حقوق بنیادی خود دچار شدهاند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
با این وصف، ظاهراً لازم نیست هر بزه دیده جرمی، متضرر از آن هم باشد. در نتیجه کسانی که جرایم ناقص همچون شروع به جرم، جرم محال و جرم عقیم به فرض جرم انگاری دو دسته اخیر علیه ایشان رخ داده است، بزه دیده هستند، گرچه متضرر نیستند. بر این اساس بهتر است بزه دیده با رویکرد مضیق چنین تعریف شود:
بزه دیده شخصی است حقیقی یا حقوقی که در پی وقوع فعل یا ترک فعل مجرمانه، متحمل ضرر مادی، جسمی، روانی و یا معنوی شده، یا در معرض خطر واقع شده و یا به یکی از حقوق اساسی به رسمیت شناخته شده قانونی او لطمه وارد شده است.[۳۹]
روشن است که بحث جبران خسارت بزه دیده به هزینه دولت، تنها در صورتی است که بزه دیده متحمل خسارت شده باشد.
ج: عاقله
کلمه عاقله مفرد مونث است و تاء تأنیث آن به اعتبار جماعت است که در معنی آن مندرج
می باشد. مانند جامعه، و جمع آن عواقل است و از ریشه عَقَل گرفته شده است.[۴۰] عقل دارای سه معنی
میباشد:
۱-اگر عاقله مشتق از کلمه «عِقل» باشد به معنای «السّد» یعنی بستن و محکم کردن است. و به همین خاطر ریسمان را «عِقال» می گویند، از این جهت، که هنگام پرداخت دیه به اولیای مقتول شترهایی را که به عنوان خونبهای مقتول است، در کنار درب خانه آنها آورده و زانوهایشان را عقال
می کردند، به آنها عقال گویند. به تعبیر دیگر، چون با دادن دیه و خونبها به اولیای مقتول دهان آنها را بسته و از هرگونه تعرض باز می دارند، به آنها عاقله اطلاق می شود.[۴۱]
۲-اگر ریشه عاقله از عَقل به معنای منع و بازداشتن باشد، وجه تسمیه عاقله آن است، که خویشاوندان قاتل با دادن خونبها مانع تعرض اولیای مقتول نسبت به قاتل می شوند.[۴۲]
۳-همچنین ممکن است عاقله از ریشه عقل به معنای دیه باشد که به پرداخت کنندگان آن عاقله اطلاق می شود.[۴۳]
دیه از آن جهت عقل نامیده می شد زیرا شتر را که به عنوان دیه پرداخت می شد در آستانه خانه اولیای مقتول می بستند. آنگاه استعمال لفظ عقل در دیه آنچنان زیاد شد که دیگر عقل را بر دیه، چه به صورت نقدی باشد یا شتر، اطلاق می کردند.[۴۴] در هر حال به نظر برخی فلسفه وضع عاقله به معنای منع و بازداشتن مناسب تر می باشد.[۴۵] اما در اصطلاح فقها عاقله را چنین تعریف کرده اند: «پدر و مردان بالغ و عاقل و ثروتمند از خویشاوندان پدری او که باید دیه قتل خطا را که جانی مرتکب شده و نیز برخی از جراحات را طبق شرایط مسطور در کتب فقهی بپردازد.»[۴۶] گروهی دیگر گفته اند عاقله کسانی هستند که واجد سه شرط باشند؛ ۱-وارث قاتل باشند. ۲-مردانی باشند که از طریق پدر یا مادر قاتل به او نزدیک باشند. ۳-عاقل باشند. این قول اشهر بین فقهای متأخر است.[۴۷] البته لازم به ذکر است که عاقله دارای دو معنای عام و خاص است. عاقله در معنای خاص، همان عصبه یا خویشاوندان نسبی پدری و مادری است و در مفهوم عام، شامل عصبه، معتق، ضمان جریره و امام است. که به اختصار هر یک از این مصادیق را مورد بررسی قرار می دهیم:
۱-عصبه:
در لغت از عَصَب گرفته شده که به معنای احاطه کردن، در برگرفتن و شامل شدن است.[۴۸] و عصبه به معنای خویشاوندان شخصی است. وجه تسمیه آن هم در این است که خویشاوندان یک شخص اعم از پدر، برادر، عمو و … بواسطه خویشاوندی در اطراف او هستند و در هنگام مشکلات او را یاری می کنند.[۴۹] اما معیار در عصبه بنابر آنچه که در کلمات فقها به چشم می خورد مطابق قول مشهور، خویشاوندان ذکور پدری شخص هستند. اگرچه همگی فی الحال جزء کسانی که ارث می برند، نباشند مانند برادران، عموها و فرزندان ایشان.[۵۰] اما قانونگذار در ماده ۳۰۷ قانون مجازات اسلامی عاقله را بستگان ذکور نسبی می داند که حین الفوت می توانند ارث ببرند.[۵۱]
۲-ضامن جریره:
جریره به فتح جیم به معنی بزه است. ضمان جریره رابطه ای است بین کسی با دیگری که در اثر عقد مخصوص بوجود می آید و در نتیجه آن از یکدیگر ارث می برند.[۵۲] در عقد ضمان جریره، ضامن، جنایات خطایی شخص را ضمانت می کند و در مقابل، طرف دیگر او را وارث خود پس از مرگ
می نماید، اگرچه ممکن است ارث و ضامن طرفینی نیز باشد. این عقد به عدم وجود عصبه یا مجهول بودن نَسَب مضمون و عدم وارث مشروط شده است و لذا با وجود هر یک از آنها عقد ضمان صحیح نخواهد بود. ضمان جریره از نسخ بیمه مسئولیت است.[۵۳] قانونگذار در تبصره ماده ۳۰۷ ضمان جریره را ذکر کرده است.
۳-معتق (آزادکننده برده):
معتق یعنی کسی که عبد خود را به صورت مجانی آزاد کرده است. حال اگر این برده آزاد شده مرتکب جنایت خطایی گردد و خود عاقله ای نداشته باشد، معتق، یعنی مولای سابق او مسئول پرداخت دیه جنایت او خواهد بود. همانطور که اگر بمیرد و وارثی نداشته باشد، ارث او به مولای سابق و آزاد کننده اش می رسد.
این بحث به دلیل اینکه در حال حاضر موضوعیت نداشته، در قانون نیامده است.
۴-امام مسلمین:
امام در لغت به معنای راهنما، معیار و اصل، رهبر و پیشوا امده است.[۵۴] امام از ریشه اَمَّ و به معنای قصد کردن است امام را از آن جهت امام گویند که محل نظر و قصد جامعه است.[۵۵] امام در اصطلاح رئیس حکومت اسلامی و حاکم شرعی مسلمین را گویند. امام منصبی است از طرف خداوند به شخصی که دارای فضایل انسانی بالا باشد، اعطا می شود.
در روایات مربوط به پرداخت دیه هرگاه سخن از پرداخت دیه توسط امام به میان آمده، ظاهراً مقصود شخصی است که از سوی خداوند دارای منصب امامت بوده و در ضمن در رأس حکومت اسلامی نیز قرار دارد، زیرا در غیر این صورت امکان پرداخت دیه از سوی امام به دلیل عدم دسترسی او به اموالی که باید در اختیار او باشد، وجود ندارد. البته روشن است که در زمان غیبت امام، وظایف و اختیارات او به فقهای جامع الشرایط موکول می شود، در این صورت ولی فقیه به نیابت از امام در مواردی که امام مسئول پرداخت دیه است، دیه را می پردازد و در مواردی هم که دیه به امام می رسد، ولی فقیه دیه مقتول را می گیرد.
در انتهای بحث عاقله ذکر این نکته ضروریست که مسئولیت افراد عاقله ترتیبی است به این گونه که با وجود عصبه نوبت به معتق، ضامن جریره و امام نمی رسد. به این ترتیب مسئولیت امام و
بیت المال در پرداخت دیه زمانی مطرح می شود که افراد دیگر عاقله که در مراحل قبلی قرار دارند وجود نداشته و یا قادر به پرداخت دیه نباشند.[۵۶]
مبحث دوم : درآمدها و مصارف دولت اسلامی
گفتار نخست : درآمدها
در تمامی دولتها و حکومتها اموال خاصی در اختیار قدرت عمومی قرار دارد که از آن در جهت اجرا و پیشبرد برنامه های آن دولت استفاده می شود که در دولت اسلامی این اموال شامل انفال ، زکات، خمس ، فی ، مالیات ، درآمدهای عمومی ، اموال مجهول المالک …… می شود که در زمان حضور امام معصوم زیر نظر وی ، و در زمان غیبت تحت نظر ولی فقیه جهت اداره دولت اسلامی به مصرف
میرسد. که البته بعضی از این منابع درآمد دولت اسلامی دارای موارد مصرف خاص و مشخصی هستند از جمله زکات و خمس، اما رهبر جامعه اسلامی می تواند در صورت اقتضای مصلحت موارد مصرف این وجوهات را تغییر دهد.[۵۷] در ادامه توضیحاتی کوتاه در مورد هر یک از این منابع درآمدی دولت اسلامی برای آشنایی بیشتر داده خواهد شد .
الف: خمس :
خمس در هفت چیز واجب است که یک پنجم از آنها در اختیار دولت اسلامی قرار می گیرد:
منافع کسب و کار که انسان از طریق زراعت ، صنعت ، تجارت ، کارگری …… بدست می آورد ، چنانچه از مخارج سال او و همسر و فرزندان و سایرافراد واجب النفقه او زیاد آید ، یک پنجم آن را به عنوان خمس باید بپردازد.
معادن طلا ، نقره ، مس، آهن و …. و هر آنچه که از زمین استخراج می شود و نصاب معینی در آن نیست، یعنی آنچه از معدن استخراج می شود کم باشد یا زیاد خمس دارد .[۵۸]
گنجها و دفینه ها که دارای نصاب می باشد .
مال حلال مخلوط به حرام در صورتی که مقدار مال حرام و صاحب آن معلوم نباشد.
جواهرات ، مرجان و مروارید و هر آنچه که بواسطه غواصی بدست می آید در صورتی که به نصاب برسد.
غنایم جنگی که مسلمانان در جنگ با کفار بدست می آورند .
زمینی که کافر ذمی از مسلمان می خرد .
ب: زکات :
زکات اموالی است که از اقلام نه گانه گندم ، جو ، کشمش ، طلا ، نقره ، گاو ، گوسفند و شتر گرفته می شود که هر کدام از آنها دارای نصاب خاصی می باشد و به کمتر از آن زکات تعلق نمی گیرد.
اما نکته قابل توجه در مورد خمس و زکات اینکه نباید خمس به اقلام هفت گانه و زکات به اقلام نه گانه منحصر شود .
چرا که این دو جزء منابع مالی مهم حکومت اسلامی هستند و اداره جامعه بویژه وقتی که منابع مالی دیگر منتفی باشد امری دشوار خواهد بود به همین دلیل برخی معتقدند که : «امام می تواند علاوه بر موارد معین خمس و زکات از درآمدهای دیگر نیز وجوهی را به عنوان زکات و خمس دریافت دارد»[۵۹]
ج: انفال:
انفال در لغت به معنای غنیمت و زیاده آمده است . اما بر اساس مضمون روایات ، انفال به معنای اموال خاصی مانند زمین های موات ، جنگل ها ، سرکوه ها ، وسط دره ها ، آبادی های بدون صاحب ، نی زارها ، بیشه ها و دریاهاست که در اختیار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) قرار داده شده است ، لیکن این اموال « مال شخصی نبوده و در راه اعتلای مکتب و مصالح مسلمین مصرف می شود.»[۶۰]
از دلایلی که چنین ثروتی در اختیار امام قرار گرفته «برقراری عدالت ، توازن در توزیع ثروتها و درآمدهای جامعه است.»[۶۱]
د: فیء
از جمله تعاریفی که برای فی شده می توان موارد ذیل را ذکر کرد :
«فی به آن دسته از اموال کافران گفته می شود که بدون جنگ و خونریزی نصیب مسلمانان شود»[۶۲]
فی به اموالی که بدون جنگ و خونریزی از کفار به دست آمده باشد اطلاق می گردد.[۶۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...