امام علی (علیه السّلام) اولین یاور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، همدوش آن حضرت ۲۳ سال برای گسترش و بسط اسلام مجاهدت نمودند و پس از رحلت ایشان تا پایان عمر خود در راه تأویل قرآن و تصحیح نمودن برداشت های ناصحیح از اسلام مبارزه نمودند و جان در سر این راه نهادند.
دانلود پروژه
علی (علیه السّلام) به حق عنوان صحیفه عدالت قرار گرفت زیرا ایشان بسط عدالت اجتماعی را به وی‍ژه در زمان اندک حکومت خویش سرلوحه خود قرار داده و بر کلام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) که فرمودند : « یَکُونُ بَعْدِی أَئِمَّهٌ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِی اِسرائیل» [۳۰۴]صحّه نهادند.
پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم) خطاب به علی(علیه السّلام) فرمودند: تو اقامه کننده عدل وقسط در میان مردم هستی .[۳۰۵] از دیدگاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) فلسفه امامت برپایی عدالت و قسط در جامعه است و دلیل جانشینی علی(صلی الله علیه وآله وسلّم) نیز آن است که پیش از همه به اجرای عدالت پایبند است و دقیق تر از همه به عدالت رفتار می کند.[۳۰۶] برای بررسی عوامل عدالت از منظر حکومت علوی باید ابتدا از شرایط زمانی به خلافت رسیدن وی اطلاع مختصری یافت.
پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و غصب خلافت توسط خلفای سه گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) سیاست های مساوات ایجاد شده در حکومت نبوی (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) جای خود را به جامعه ای طبقاتی داده بود. جمعی از صحابه و مهاجران که قبلاً افتخار همراهی با پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را یافته بودند از فرصت به دست آمده برای بهره مندی از اموال و دارایی های بیت المال استفاده کرده و مزایایی را منحصر به خود ساخته بودند.
به خصوص در زمان عثمان که او به علت خویشاوند گرایی، بسیاری از اطرافیان خود را بر عامه مردم برتری داده، املاک ومستغلات فراوانی نصیبشان ساخته بود و عمارت سرزمینهای فتح شده را به افراد نالایقی همچون مروان حکم و اشعث بن قیس داد و آنان آزادانه درآن سرزمین ها به پرکردن جیب خود از بیت المال مشغول گشتند و در میان از هیچ ظلمی به مردم فروگذار نکردند. معاویه که فرزند ابوسفیان یکی از دشمنان سرسخت اسلام بود و پس از فتح مکه زبانی ایمان آورده و مورد عفو پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم ) قرار گرفته بود و ایشان تحت عنوان مولفه قلوبهم به او کمک های مالی هم نمود دز مان خلیفه سوم مورد تفقد فراوان او قرار گرفته بود و ملک شام را به وی بخشیده بود و او در آنجا قصر سلطنت بنا کرده، به قدرتی فراوان دست یافته بود؛ به حدی که دربرابرعلی(علیه السّلام) عرض اندام کرده، جنگ صفین را به پا کرد و علاوه بر ایجاد شکاف بین جبهه مسلمین قربانیان زیادی ازآنان گرفت.[۳۰۷]
در مقابل، عده بسیاری از ساکنان سرزمین های اسلامی همچون، شهروندان عادی موالی و غیرعرب، یا غلامان آزاد شده، به خاطر تبعیض های ایجاد شده در بخشش از مالیات و مناصب حکومتی، از بسیاری از امکانات زندگی بی بهره بوده و به سختی روزگارمی گذراندند. عده قلیلی نیز که در این میان به مخالفت با ثروت اندوزی حاکمان و ظلم و تبعیض آنها می پرداختند سرنوشتی جز شکنجه، تبعید و یا قتل نداشتند. نمونه آن ر ا می توان درباره ابوذر، صحابی گرامی پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مشاهده کرد که در پی اعتراض به حکومت سلطنت گونه معاویه به بیابان بی آب و علف ربذه تبعید شد و در سال ۳۲ هجری در همانجا در گذشت.[۳۰۸]
به این ترتیب ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) جامعه اسلامی به سنت های گذشته افول نمود و فرهنگ طبقاتی جاهلی بار دیگر بر جامعه حکمفرما شده بود به دنبال این اوضاع نابسامان اقتصادی و اختلافات سیاسی که از هنگام غصب خلافت آغاز شده بود و در زمان عثمان به نهایت رسید و حوادثی که منجر به قتل وی گردید، مردم بعد از مدت ها در جستجوی حلقه مفقوده عدالت در حکومت، برای بیعت با علی هجوم آوردند که شرح ماجرا در خطبه ۳ نهج البلاغه از زبان علی(علیه السّلام) شنیدنی است. هجوم مردم برای بیعت با ایشان به حدی بود که انبوه مردم اطراف ایشان را گرفته و اصرار به بیعت می کردند و نزدیک بود ردای ایشان پاره شود و دو فرزند ایشان زیر دست و پا بماتنند. امام علی (علیه السّلام) بر اثر اصرار و پافشار مردم این مسئولیت حکومت را می پذیرد و هدف خود را تنها تلاش برای حذف نظام طبقاتی و جلوگیری از ظلم و ستم بر مظلومان جامعه و در یک کلام تحقق عدالت می داند و در این باره می فرمایند:
« سوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمى‏کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى‏ ساختم و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مى‏کردم، آنگاه مى‏دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است».[۳۰۹]
از نظر علی (علیه السّلام) عدالت ورزی یگانه اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکره اجتماع سلامت بخشد.[۳۱۰]
اقدامات عدالت خواهانه ایشان بعد از قبول بیعت مردم در جهت رفع تبعیض نژادی و فاصله طبقاتی بلافاصله پس از رسیدن به حکومت آغاز شد. نامه ها و خطبه های ایشان پس از رسیدن به حکومت مشحون دستورالعمل ها و اوامری است که جامعه اسلامی را به عدالت مطلوب رهنمون می سازد. ایشان عواملی را برای اجرای عدالت، ضروری دانسته اند که در ادامه به ذکر بعضی از آن موارد می پردازیم.
۳-۲-۱- حکمران عادل
لزوم وجود نظام حکومتی در جامعه مورد قبول شریعت است و می توان به طور قطع گفت اسلام جامعه بدون حکومت را نمی پذیرد. تلاش اسلام اصلاح حکومت ها و جایگزین شدن عدل و داد به جای ظلم و ستم در جامعه در راستای اجرای احکام دین است، نه نابودی و امحاء حکومت ها، روی همین اصل امام علی (علیه السّلام) وجود رهبر و حکمران را برای ایجاد نظم و همبستگی در جامعه ضروری می داند.[۳۱۱]
آن حضرت مهم ترین دلایل لزوم تشکیل حکومت را تقسیم اموال عمومی بطور عادلانه و اجرای اوامر الهی در جامعه می داند و ثبات و پایداری دولت ها را به برپا داشتن راه های عدالت می داند.[۳۱۲]
از دیگر دلایل ضرورت حکومت را می توان چنین برشمرد: توزیع عادلانه اموال وثروت های مردم، جلوگیری از فتنه، فساد وهرج مرج، ممانعت از ظلم و ستم ظالمان واحقاق حقوق مظلومان، مبارزه با دشمنان ملت، اداره صحیح زندگی بشر و ایجاد نظم و قانون و وحدت رویه در جامعه.
کارگزاران و زمامداران ارکان مهم جامعه و عامل بسط قسط و عدل در اجتماع هستند. وجود شایستگی های لازم، ثبات قدم و سلامت رفتاری آنان در سامان بخشی به اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه نقشی اساسی ایفا می نماید؛ بنابراین حاکم باید از صلاحیت های شغلی، ویژگی های پسندیده اخلاقی، اصالت خانوادگی، علم و تخصص، تجربه کاری و توانایی بدنی کارگزاران آگاه بوده و بر اساس لیاقت آنان را به کار بگمارد.
لفظ کارگزاران که ترجمه واژه عربی عاملین می باشد و شامل تمام کسانی است که در مراکز دولتی و حکومتی کار می کنند؛ به تعبیر دیگر عامل، کارمند دولت معنا می دهد.
علی(علیه السّلام) در نامه های خود به طیف گسترده کارگزاران اوامری راجع به لزوم عدالت کارگزاران و توجه به طبقات محروم جامعه و مراعات ضعفا دارد، همچنین حساسیت ویژه ای نسبت به گزینش کارگزاران صالح و کارآمد در مناصب مختلف دارند. از نظر ایشان کارگزاران مهمترین نقش را در ساماندهی سیاسی اجتماع دارند و ثبات و استواری و سلامت رفتاری آنان اثر مهمی در اجرای عدالت خواهد داشت.
در نظرگاه ایشان مهمترین ملاک انتخاب مسئولین حفظ شایستگی ها و صلاحیت اخلاقی و عملی، اصالت خانوادگی و تخصص و توانائی می باشد و گزینش مسئولان باید بر اساس حق گرائی و حق محوری صورت گیرد نه با توجه به شخصیت گرائی، شخصیت افراد هرچند بزرگ باشد، ملاک حق قرار نمی گیرد بلکه حق معیار شناخت شخصیت هاست.[۳۱۳]
ایشان مهمترین خصوصیت زمامدار و کارگزار را مسئولیت پذیری در برابر مردم می داند و خود به عنوان مقتدای مسلمین مسئولیت اعمالش را به عهده می گیرد.[۳۱۴]
در عهدنامه مالک اشتر سفارشاتی در زمینه گزینش و به کار گیری کارگزاران، به مالک می نمایند که می تواند راهگشای حاکمان در تمامی ادوار باشد در ادامه به بعضی از این فرامین اشاره می شود.
از مالک می خواهد که در گزینش کارگزاران و حاکمانی که برای مناطق بر می گزیند، ساده اندیشی و مسامحه کاری یا خودرأیی به کار نبندد و از روی تجربه و آزمایش آنها را انتخاب نماید و با مشورت با صالحان به آنان منصب دولتی بسپارد.[۳۱۵]
و افراد مجرب و دنیا دیده با حیا و با اصالت و پیشگامان در اسلام را برگزیند زیرا اخلاق نیکو و آینده نگری و آبرومندی و عدم طمع ورزی به اموال بیت المال از خصوصیات مثبت ایشان است.[۳۱۶]
در انتخاب نظامیان نیز شرایطی مشابه از جمله دارا بودن خانواده نیکو، سوابق پسندیده و شجاعت و بخشش را ذکر می نماید، زیرا این صفات جمع صفات مورد پسند برای انتخاب بهترین ها هستند.[۳۱۷]
در اولین خطبه پس از بیعت ، پیش قدمی در اسلام را مهم ترین ارزش دانسته و آن را ملاک انتخاب مسئولیت ها درحکومت خویش قرار می دهد و می فرماید: آنان که سابقه ای در اسلام داشته و تاکنون منزوی بودند، بر سرکارمی آیند و آنها که به ناحق پیشی گرفته اند، عقب زده خواهند شد.[۳۱۸]
علاوه بر موارد فوق در انتخاب کارگزاران عوامل دیگری را نیز در جهت تأمین مؤلفه عدالت در کارگزاران لازم می داند و آن قاطعیت در اجرای عدالت است؛ زیرا تنها کسانی می توانند فرمان خداوند را به راستی اجرا نمایند که در راه اجرای حق مدارا ندارند و سازشکار نبوده و پیرو آرزوهای زود گذر نباشند.[۳۱۹]
بر اساس آموزه های اسلام و کلام علوی، حاکمان و مسئولان مملکتی نباید امور را به دست کسانی بسپرند که دارای خلق وخوی ناپسند و یا فاقد توانایی های لازم اداره امور باشند و مناصب اجتماعی را راهی برای ثروت اندوزی بدانند، افراد برگزیده علاوه بر دارا بودن لیاقت ها باید مردمدار بوده و در راه تأمین رفاه کل جامعه کوشش نمایند. افراد شایسته و کاردان می بایست بدون توجه به وابستگی به مسئولین یا نفوذ در ادارات و قدرت در نظام سیاسی جامعه شناسایی شوند و شخصیت ها هر چند بزرگ و دارای سوابق طولانی باشند، نمی توانند معیار گزینش ها قرار گیرند، بلکه معیار گزینش مسئولیت ها تقوای فرد و لیاقت های اکتسابی اوست.
۳ -۲-۲- نظارت همگانی
از جمله ویژ گی های حکومت موفق و سالم آن است که همه مردم به نحوی، در اداره امور دخالت داشته و خود را جدا از مسولین ندانند و به کیفیت اجرای قوانین نظارت کنند و مسولین نیز خود را همواره تحت نظر مردم حس کنند تا بدین واسطه از گونه لغزشی مراقبت به عمل آورند.
امام علی(علیه السّلام) یکی از وظایف رهبر جامعه اسلامی را حکم بر اساس قانون الهی و ادای امانات می داند و با اجرای این شروط، اطاعت مردم را از اوامر رهبر و حاکم جامعه را امری واجب می داند.[۳۲۰] همچنین به لزوم نظارت مردم بر مسئولین اشاره و مردم را به تلاش در جهت تشخیص حق از باطل تشجیع فرموده اند. مردم باید مسائل جاری و اجتماعی خود را با حق تطبیق نموده و سپس گوش به فرمان حاکم بوده و در صورتی که هر گونه کوتاهی یا انحرافی از اسلام در اعمال حاکمان ومسئولین مشاهده نمودند، با شتاب از او روی برتابند و خود را موظف به اطاعت از مسئول خاطی ندانند.
ایشان در نامه ای از مردم مصر می خواهد دستورات مالک اشتر را تا آنجا که مطابق حق می یابند پیروی نمایند،[۳۲۱] طبق این کلام آنچه در تبعیت از افراد مهم است، شناسایی حق و مطابقت عملکرد افراد با حق است، در واقع اطاعت از اوامر الهی میزان حق است نه شخصیت والای کارگزار.
این نامه می تواند به عنوان دستور العملی عمومی نسبت به کارگزاران قرار گیرد؛ به گونه ای که راه تحقیق و تفحص مردم در امور اجرایی باز باشد و مردم بتوانند به امور مختلف نظارت کنند در صورت مشاهده هر گونه اشتباهی تذکر دهند یا آزادانه به انتقاد بپردازند. امام علی (علیه السّلام) پس از انتخاب مسئولین و کار گزاران مختلف آن ها را رها ننموده به آموزش و نظارت بر عملکرد ایشان می پردازد.
پند و اندرز کارگزاران
علی(علیه السّلام) در ضمن نامه های خود به کارگزاران شیوه مردم داری به ایشان می آموزد. از جمله نامه ۲۷ نهج البلاغه که درآن نامه، مولای متقین طریقه سلوک با مردم را به محمد ابن ابی بکر که برای حکومت به مصر اعزام می شد گوشزد نموده و پیوسته اورا به فروتنی در برابر مردم، نرمخویی و گشاده رویی با ایشان و رعایت مساوات در نگاه کردن به ایشان سفارش نمودند. تا بزرگان در ستم کاری او طمع نورزند و ناتوانان، از عدالتش مأیوس نگردند.[۳۲۲] در جایی که ایشان نسبت به طریقه نگاه کردن به مردم حساسیت نشان می دهد به طریق اولی در تمامی امور مملکت برعدالت ورزی تکیه دارند.
بی نیاز ساختن کارگزاران
امام علی (علیه السّلام) تأکید داشتند که به کارگزاران حقوق کافی پرداخته شود تا ضمن دل گرمی آنان برای خدمت به ملت، انگیزه طمع ورزی در بیت المال را از آنان بگیرد. در نامه ۵۳ به مالک سفارش می کند: به کارگزارانت حقوق کافی بپرداز تا بی نیاز گردند و اتمام حجتی باشد برای هر گونه خیانت آنان در مسئولیت و اموال بیت المال.[۳۲۳]
بازرسی مخفیانه از کارگزاران
از بهترین شیوه های نظارتی امام علی (علیه السّلام) گماشتن بازرسان پنهانی بر اعمال زمامداران و کارگزاران خویش بود تا از ایجاد هرگونه ظلم و اجحاف به مسلمین جلوگیری کند. به مالک، فرماندار خود سفارش می نماید تا مبادا از نظارت بر زیر دستان غافل بماند، زیرا گماردن بازرسانی راستگو و وفادار بر کارگزاران سبب حفظ امانت و ایجاد محبت در مبان مردم خواهد شد.[۳۲۴]
همچنین از او می خواهد نسبت به عملکرد اطرافیانش دقت نظر فراوان داشته و در صورت اطلاع از هرگونه تخلفی از جانب ایشان توسط مأموران مخفی و امین خود با شدت عمل با متخلفان رفتار کند ضمن باز پس گرفتن اموال بیت المال از ایشان بر پیشانیشان داغ بی آبرویی زند.[۳۲۵]
آن حضرت خود در بسیاری از موارد بر اساس گزارشات این بازرسان امین، کارگزاران را تنبیه می کرد یا از حکومت بر کنار می کرد. در نامه ۲۰ به ابی بن زیاد او را تهدید می کند در صورتی که گزارش خیانت او در بیت المال صحیح باشد آنچنان بر او سخت می گیرد تا در مخارج عیال خود نیز ناتوان بماند[۳۲۶] و پس از دریافت خبری موثق از خیانت یکی از کارگزارانش به بیت المال مسلمان او را نسبت به اموال بیت المال که همچون امانتی نزدش بود باز خواست می کند و از حسابرسی بزرگتر در قیامت حذر می دهد.[۳۲۷]
تقویت روحیه انتقاد پذیری
عامل دیگر در جهت تحقق نظارت عمومی، تقویت روحیه انتقاد پذیری در مسئولان است وجود روحیه انتقاد پذیری سبب ایجاد رفق و مدارا میان مردم و مسئولین و اصلاح امور جامعه خواهد شد. حضرت علی (علیه السّلام) نسبت به این مسئله نیز غفلت نورزیده و به عنوان رهبر اسلامی خود را، جز با اراده خداوند، از خطا مصون نمی داند،[۳۲۸] آن گاه که خود به عنوان یک معصوم از لغزش های احتمالی بری نمی داند و در موارد نیاز از مشورت با دیگران بهره می جوید؛ به طریق اولی تمام کارگزاران را محتاج به نظارت عمومی و انتقاد پذیری می داند.
در نامه ۵۳ به مالک اندرز می دهد تا کسانی را به خود بیشتر نزدیک کن که سخن حق را به تو بگویند اگر چه با تلخی همراه باشد، نه این که پیوسته در پی تعریف و تمجید و تأیید اعمالت باشند.[۳۲۹]
ایشان همچنین از کارگزاران می خواهد نسبت به انتقادات مردم بی توجه نباشند و بدون هیچ گونه پیش داوری به سؤالاتشان پاسخ دهند. در عهدنامه خویش از مالک می خواهد تا سینه اش را در برابر سخنان مردم دریا کند و به انتقاداتشان با منطق پاسخ گوید تا آنان را از بدگمانی بیرون آوررد و از عذر خواهی در برابر مردم در مورد اشتباهات احتمالی ابایی نداشته باشد زیرا این امر علاوه بر تقویت فروتنی در وجود حاکم سبب افزایش محبت مردم نسبت به او و گرایش آنان به حق خواهد شد.[۳۳۰]
امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای اجتماعی
علاوه بر این موارد امر به معروف و نهی از منکر را از لوازم جامعه صالح می داند و همواره مردم را به آن سفارش می کند. این فریضه را سبب تقرب و نزدیکی دل ها به یکدیگر می داند و ترک آن را موجب آن می داند که بد طینتان جامعه بر اداره امور دست یابند و دعای نیکان نیز مستجاب نگردد.[۳۳۱]
آن حضرت در خطبه قاصعه علت از بین رفتن اقوام پیشین را از آن رو می داند که جاهلان جامعه به سبب انجام گناهان و عالمان جامعه به علت ترک امر به معروف و نهی از منکر مستوجب عذاب و لعنت الهی گشتند.[۳۳۲]
گستره امر به معروف و نهی از منکر از جنبه های حیات فردی و عبادی تا مسائل اجتماعی را شامل می شود. امری عمومی و همگانی بوده و از اصل لزوم نظارت عمومی سرچشمه می گیرد. تأکید بر این فریضه نشان از اهمیت نظارت عموم مردم بر مسائل جامعه و گامی مهم در جهت گسترش فرهنگ مردم سالاری دینی در جامعه اسلامی می باشد.
۳ـ ۲ ـ ۳ ـ منش عادلانه حاکمان
رهبر جامعه اسلامی باید در حد اعلی، الگوی عموم مردم در زمینه های اخلاقی، عبادی، اجتماعی و سیاسی باشد. یکی از امور اصلی که در یک جامعه عدالت محور مورد بحث است لزوم رعایت عدالت رفتاری در میان مسئولان رده بالای جامعه می باشد. این مهم در نحوه زندگی، طریقه بر خورد با مردم و توجه به اقشار مختلف آشکار می گردد. بارزترین نمود عدالت در نحوه زندگی مسئولان و اطرافیان آن ها تجلی می یابد مردم با دیدن زندگی رهبران خود علاوه بر الگوپذیری از ایشان کلام و رفتار مسئولان را مقایسه نموده و به معیاری برای سنجش حقانیت ایشان دست می یابند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...