آیت الله گلپایگانی (ره) عقیده دارند: « بر حسب مستفاد از ادلۀ شرعیه نطفۀ مرد به هر نحو در رحم حلیه اش قرار بگیرد، جایز است و طفل حاصله ملحق به مرد و حلیه است و توارث از طرفین ثابت است (موسوی گلپایگانی،۱۵۵:۱۳۷۱).
آیت اله خویی اظهار نظر نموده اند: «تلقیح زن به نطفۀ شوهرش جایز است… و حکم ولد حاصل از این عمل نیز بدون هیچ تفاوتی مانند سایر اولاد زوجین خواهد بود» (خویی،۱۳۷۱:۴۲و۴۳ ).
آیت اله خمینی(ره) نیز در تحریر الوسیله بعد از فتوی به جوار عمل تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر بیان نموده اند بچه ای که به این ترتیب به وجود می آید، متعلق به زن و شوهر است و فرزند آن دو محسوب می شود. (تحریرالوسیله ،ج۲ :۶۲۱ )
بنابراین طبق نظرات فقهی ارائه شده ، طفل متولد شده از عمل «تلقیح مصنوعی زن یا زوجین »یکسان بوده و فرقی بین این دو وجود ندارد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
تنها اشکالی که به نظر می رسد این است که اگر شوهر از کار زن آگاه نباشد، بچۀ ناخواسته را چگونه می توان به او تحمیل کرد. شاید به همین دلیل باشد که بعضی فقها نسبت طفل را تنها به مادر ، مشروع دانسته اند ولی این اشکال نمی تواند نسب طفل را نامشروع سازد و اثر انعقاد نطفه های زن و شوهر را خنثی کند (امامی، ۱۳۴۳: ۱۸۴و۱۸۵ ).
از جمع مطالب ارائه شده می توان نتیجه گرفت که در نزدیکی جنسی مذکور در مواد ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ ق .م به اعتبار این که سبب انعقاد نطفه ای می گردد مورد نظر قانونگذار واقع شده است و خصوصیتی در نزدیکی و مواقعۀ زوجین نیست تا در نسب مؤثر گردد لذا طفل ناشی از «تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر» ملحق به زوجین است چه تلقیح به وسیلۀ زوج انجام شود یا شخص بیگانه ای مباشر عمل گردد. این که زوجین از این عمل با خبر باشند یا اینکه هر دو یا یکی از آنها بی اطلاع باشند و عمل با عدم توجه ایشان صورت گرفته باشد، اثری در انتساب طفل به زوجین و مشروعیت طفل، به دنیا آمده نخواهد داشت بلکه آنچه بر طفل حاصل از نزدیکی طبیعی زن و شوهر وارد است بر چنین طفلی مترتب می گردد.
بنابراین وقتی مرد پدر این کودک باشد فرزندان این مرد نیز برادران و خواهران کودک برادران و خواهران مرد عمه ها و عموهای کودک خواهند بود و در این صورت، دلیلهایی که احکام شرعی را بر مبنای عناوین نسبی در تمام بابهای فقه مانند ازدواج، ارث، نگاه کردن خضانت و تربیت و… بیان می کند این کودک را در بر می گیرد هم چنین است از طرف مادر و دلیلی بر تخصص عمومیت و تقیید اطلاق این دلیلها وجود ندارد.
۳-۱-۳- ولایت
یکی از آثار نسب مشروع ولایت است یعنی بعد از آنکه نسب شرعی طفل مشخص شد طبق قانون مدنی این مسأله مورد سؤال که ولایت طفل با چه کسی است؟
ولایت در لغت به معنی حکومت کردن است و هم چنین به معنی دوست داشتن ، یاری دادن، دست یافتن، تسلط پیدا کردن و تصرف کردن، آمده است(امامی ۶۰:۱۳۷۳).
قهری : در لغت به معنای جبری و اضطراری است(همان :۶۱).
و اما در اصطلاح عبارت است از : قدرت و اختیاری که برابر قانون به یک شخص ذیصلاح برای ادارۀ امور محجور واگذار شده است(همان).
این ولایت اقسامی دارد ۱- ممکن است به حکم مستقیم قانون به کسی داده شده و یا ۲- به موجب و صایت واگذار گردیده ۳-یا به حکم دادگاه برقرار شده باشد . ولایتی که به طور مستقیم به شخص واگذار می شود همان ولایت قهری است که قانون مدنی در مواد ۱۱۸۰ تا ۱۱۹۴ از آن سخن گفته است.[۱]
و اما هر گاه محجور ولی خاص نداشته باشد و ولایت از طرف دادگاه به شخص واگذار شده باشد این ولایت را قیمومت گویند که دارای احکام و شرایطی است و گاهی نیز لازم می شود فردی به وسیله دادگاه موقتاً برای ادارۀ محجور منصوب گردد که این شخص امین موقت نامیده می شود (همان).
برابر مادۀ ۱۱۸۰ ق.م طفل صغیر تحت ولایت پدر و جد پدری خود می باشد و همچنین است طفل غیر رشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد و یا جنون او متصل به صغر باشد.
طفل ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر نیز تا زمانی که به سن بلوغ و رشد برسد تحت ولایت قهری پدر و جد پدری است و اگر بعد از بلوغ معلوم شد که این کودک غیر رشید است یا دارای جنون می باشد و سفه یا جنون وی زمان صغر اتصال دارد، تحت ولایت پدر و جد پدری است و از نظر اسلام خصوصاً مذهب تشیع، بر فرزند ولایت ندارد. فقه امامیه هم سمت ولایت قهری را به پدر و جد پدری اختصاص داده و این سمت را برای مادر نشناخته است .
۳-۱-۴-حضانت
حضانت که به معنای نگهداری اطفال از جهت جسمی و روحی و تربیتی است(المنجد،۱۱۲۳:۱۳۶۰). در مورد فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی هم حق و هم تکلیف برای ابوین محسوب است و پدر و مادر مکلف هستند برابر ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی از چنین فرزندی حفاظت نمایند. و از این جهت نیز هیچ تفاوتی بین اطفال ناشی از رابطه جنسی و اطفال ناشی از تلقیح مصنوعی وجود ندارد. بنابراین برابر مادۀ ۱۱۶۹ قانون مدنی برای نگه داری طفل مادر تا ۲ سال از تاریخ ولایت فرزند بر پدر اولویت دارد و پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سا ل هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود. و اگر مادر در طول مدتی که حضانت با اوست مبتلا به جنون شود و یا بعد از پدر فرزندش ازدواج دیگری نماید حق حضانت با پدر خواهد بود و در صورت فوت یکی از ابوین حق حضانت با آنکه زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر بوده و برای او قیم معین شده باشد، هیچ یک از طرفین در طول مدتی که حضانت با اوست حق ندارد از نگهداری طفل امتناع نماید. ولی در صورت امتناع حاکم با تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقارب و یا با تقاضای قائم مقام مدعی العموم نگه داری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت بر عهده اوست الزام می کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و اگر فوت شده باشد به هزینه مادر تأمین کند(امامی ،ج۲، ۱۳۷۳: ۱۱۹).
۳-۱-۵- تربیت
از دیگر حقوق غیر مالی طفل حق تربیت است، تربیت در لفظ به معنای پروردن و پرورانیدن و آموختن آداب و اخلاق و پرورش روح و جسم است و در اصطلاح حقوقی به معنای پرورش روحی و اخلاقی یا معنوی اطفال به کار رفته است.
تربیت بر عهده کیست ؟
طبق مادۀ ۱۱۷۸ ق.م همانطور که اشاره شد ابوین مکلف هستند در حدود توانایی خود در تربیت اطفال بر حسب مقتضی اقدام کنند.
و در مادۀ ۱۱۷۳ ق.م آمده است : هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادر که طفل تحت حضانت اوست صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد محکمه می تواند به تقاضای ا قربای طفل یا به تقاضای قیم او و یا به تقاضای مدعی العموم هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند انعقاد کند.
بنابراین دادگاه می تواند طفل را به جهت نگهداری و تربیت به هر کس که مقتضی بداند بسپارد در صورت فقدان پدر و مادر و جد پدری و پس از وصی منصوب از پدر و یا جدّ پدری و در صورت نبودن وصی قیم به ترتیبی که در مبحث حضانت برابر مواد ۱۱۸۸ و ۱۱۳۵ مقرر است عهده دار تربیت طفل خواهند بود.
در رابطه با کودکان متولد از طریق تلقیح مصنوعی نیز از آن جایی که حکم نسب آنها به صاحبان نطفه یعنی اسپرم و اوول قطعی است مسألۀ تعلیم و تربیت آنها توسط ابوین ثابت می شود و این اطفال نیز مانند اطفال دیگر از همۀ حقوق در این زمینه برخوردار هستند.
نکته ۱ : حدود تربیت با وجود اینکه تربیت کودکان و نوجوانان اهمیت خاصی دارد و لازم است حدود آن مشخص باشد قانون مدنی ایران به عنوان قانون مادر حدود و ضوابطی را برای آن تعیین نکرده است ولی با توجه به مفاد ماده ۱۱۷۸ ق.م مسلم است که تربیت باید بر حسب زمان و مکان به نحوی باشد که طفل مهمل نماید و تکلیف ابوین در این زمینه محدود به توانایی مالی و فکری آنان شده است.
نکته ۲ : فرق بین حضانت و تربیت : بین حضانت و تربیت می توان از جهات زیر فرق گذاشت.
۱- از جهت موضوع : حضانت امری مادی و تربیت امری معنوی است.
۲- از جهت زمان شروع تکلیف، تکلیف حضانت با ولادت طفل آغاز می شود که این تکلیف در پسر تا ۲ سال و در دختر تا ۷ سال به عهدۀ مادر است و سپس به عهدۀ پدر خواهد بود اما تکلیف تربیت بدنی بعد از ولادت آغاز می گردد(ماده ۱۶۹ ق.م).
۳- از جهت ضمانت اجرا: تکلیف حضانت اولاد بیشتر مورد توجه قانونگذار قرار گرفته و این تکلیف از جهت ضمانت اجراء از تربیت قوی تر و جدی تر است بعضی قانونگذار برای حضانت، پاره ای ضمانت اجرای مدنی و کیفری مقرر کرده، اما در زمینۀ تربیت کودکان، ضمانت اجرایی این تکلیف بیشتر جنبۀ اخلاقی دارد و برای مسامحه و غفلت والدین در خصوص تربیت کلی و عمومی ضمانت اجرای مادی و حقوقی خاص پیش بینی نشده (کاتوزیان۱۳۷۲-۵۴۱:۱۳۷۱ ).
۳-۱-۶-نکاح
از جمله مسائلی که با حکم نسب در ارتباط است مسأله نکاح می باشد. لذا انسان برابر قانون و شرع اسلام نمی تواند با اقارب نسبی خود هر چه بالاتر رود ازدواج کند(ماده۱۰۴۵ق.م). و فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی یا اسپرم شوهر چون با پدر و مادر خود قرابت نسبی دارد ، تمام آثار ناشی از نسب مشروع بر این فرزند جاری می شود.
با توجه به اینکه طبق قانون ماده ۱۰۴۶ ق.م قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است .چنانچه فرزند رضاعی والدین بخواهد با چنین فرزندی که از لقاح مصنوعی به وجود آمده ازدواج کند، ازدواج آنها ممنوع و باطل است(مهر پور،۱۸۹:۱۳۷۶).
۳-۱-۷- حق قصاص
طبق ماده ۲۱۹ قانون مجازات اسلامی، کسی که محکوم به قصاص است باید با اذن ولی دم او را کشت. پس اگر کسی بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی شده که موجب قصاص است و در مادۀ ۲۲۰ پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثۀ مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد . با توجه به هر دو مادۀ فوق چنین نتیجه می گیریم که در قتل عمد حق قصاص با ولی دم مقتول است و بدون اذن او اگر شخصی را به حکم قتل بکشند محکوم به قتل عمد است اما ولی دم کیست؟ ولی دم کسانی هستند که حق ارث از ترکۀ میت را داشته باشند به غیر از زن و شوهر نسبت به یکدیگر .
پس در رابطه با تلقیح مصنوعی اگر کسی طفل را بکشد ولی دم او همان زن و مردی هستند که این طفل از نطفۀ آنها به وجود آمده، حق قصاص دارند همچنین فرزندان آنها که خواهر و برادر طفل هستند. و بالعکس یعنی اگر یکی از ابوین و یا یکی از اقارب نسبی طفل به قتل برسند، آن طفل دارای حق قصاص خواهد شد (نعمتی،۱۳۴).
۳-۲- آثار مالی
۳-۲-۱- توارث
توارث از باب تفاعل که به معنی ارث بردن از یکدیگر است. ارث در لغت به معنی ترکه و مالی است که از متوفی مانده باشد. و در اصطلاح حقوق عبارت است از انتقال قهری دارائی متوفی به ورثه است(امامی ،۱۶۹:۱۳۷۵). یکی از آثار حقوقی قرابت نسبی شروع توراث است که در حقوق ایران مقررات ارث از حقوق امامیه اقتباس گردیده است برابر مواد ۸۶۱ تا ۹۳۹ ق.م پدر و مادر و و اولاد و اولادِ اولاد، واجداد و جدات و برادر و خواهر و اولاد آنها و عمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها به ترتیب اقربیت از متوفی ارث می برند(همان:۱۷۰) بنابراین فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر از کلیه اقارب ارث می برند و کلیه اقارب مذکور نیز از او ارث خواهند برد و شرط اینکه موجبات ارث فراهم گردد و موانع ارث وجود نداشته باشند، شرط وراثت این گونه اطفال این است که نطفه آنان در حین فوت موروث منعقد شده باشد و اگر این عمل بعد از فوت پدر به وجودآمده باشد یا اینکه فرزند شرعی و قانونی آن پدر است و با او کاملاً قرابت خونی دارد معذلک برابر مادۀ ۱۷۵ ق.م چون نطفۀ او حین الموت پدر منعقد نشده از او ارث نخواهد برد(رضانیا،۳۶۱:۱۳۸۳) و عین ماده چنین است: «شرط وراثت زنده بودن در حین فوت موروث است و اگر حملی باشد در صورتی ارث می برد که نطفه او حین الموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد».
فرض مسأله چنین است که اگر اسپرم شوهر اخذ شده باشد تا بعد از تقویت و انجام عمل مقدماتی به زوجه تلقیح گردد و یا اینکه زوجه بعد از اخد اسپرم با وسایل پزشکی آمادگی تولید تخمک نداشته باشد در این صورت لازم است اسپرم تا آمادگی زن برای تولید تخمک در وسایل مصنوعی نگه داری شود حال اگر در فاصله این اخذ اسپرم و تلقیح آن به زوجه شوهر فوت شده باشد و بعد از فوت شوهر اسپرم وی به زوجه به متوفی تلقیح گردد و این امر ثابت باشد در این صورت فرزند حاصل از این لقاح از پدر خود ارث نخواهد برد این اتفاق ممکن است به شکلی صورت گیرد که زوجه و پزشک معالج اطلاعی از فوت صاحب اسپرم نداشته باشند و ممکن است اقدام تلقیح یا اطلاع از فوت شوهر انجام گرفته باشد که نتیجه یکی است و فرزند ناشی از این تلقیح برابر ماده یاد شده از متوفی یعنی پدر خود ارث نخواهد برد البته انتقاد حقوقی و منطقی بر این ماده وارد است زیرا فرزند کاملاً به ارتکاء نامشروع بودن نسب از ارث محروم است. بنابراین دور انصاف و عدالت است که چنین فرزندی از ارث محروم گردد و به طور مثال فرزند عمه یا خاله متوفی ارث این شخص را ببرد. در قبال این انتقاد ممکن است گفته شود به محض فوت شخصی قهراً و بلافاصله، ترکه ورثه موجود انتقال پیدا می کند و فقط حمل موجود، از ارث متوفی، منتفع خواهد شد و اسپرم بدون ترکیب با تخمک حمل نیست که صاحب حق باشد. در پاسخ می توان گفت امر ارث مانند سایر مسائل اجتماعی امری قراردادی است که برای تنظیم روابط مردم وضع گردیده است و مسألۀ تلقیح مصنوعی امری حادث است که جا دارد در این زمینه مقررات مناسب با آن وضع گردد به نحوی که عدالت و انصاف حفظ شود. هر چند در حال حاضر بین حقوقدانان و فقها چنین مسأله ای ممکن است غیر منطقی یا غیر اصولی به نظر برسد ولی وجود حکم مذکور در ماده ۸۷۵ ق.م که مقتبس فقه شیعه است این طرز فکر بعید و دور از ذهن و خارج از منطق و اصول موجود به نظر می رسد والا با توجه به وجدان خالی از ضوابط موجود می توان نظر عنوان شده را منطبق با عدالت دانست(موسوی،۱۲۳:۱۳۸۲).
به فرض که با توجه به ضوابط ظاهری بر این عقیده باشیم که چنین فرزندی از پدر خود که در زمان ایجاد شدن حمل فوت شده باشد ارث نبرد ولی این سؤال مطرح است که آیا چنین فرزندی با توجه به اینکه از نظر بیولوژی و از نظر عرفی فرزند کسی است که از اسپرم او به وجود آمده است آیا از سایر اقارب نسبی خود مثل برادر و خواهر و اجداد و جدات و عمات و خالات آنان ارث می برد یا خیر؟
با توجه به ماده ۸۷۵ ق.م در موقع فوت اقارب نامبرده شده، طفل وجود داشته و نطفۀ او قبل از فوت آنان منعقد بوده است بنابراین مغایرتی با ارث بردن وی از اقارب مذکور با حکم مذکور در مادۀ اشاره شده ندارد و از طرف دیگر عرفاً فرزند حاصل از این تلقیح برادر یا خواهر، خواهران و برادران خود است، هم چنین نوه جد و جده خود محسوب می گردد و از جهت قانونی و شرعی نیز از محارم آنان محسوب است(همان).
۳-۲-۲- نفقه
از جمله آثار مالی که بر نسب مشروع شخص مترتب است نفقه واجب است برابر ماده ۱۱۹۶ ق.م در روابط بین اقارب نسبی فقط بین اقارب نسبی در خط عمودی یا مستقیم اعم از صعودی یا نزولی حق مطالبه نفقه دارد فرزند ناشی از لقاح مصنوعی با اسپرم شوهر فرزند مشروع و قانونی است بنابراین تمام شرایط انفاق اقارب نسبی در این مورد وجود دارد. البته نفقۀ اقارب و فرزندان آن عبارت از مسکن، البسه و غذا و اثاث البیت به قدر حاجت است با در نظر گرفتن استطاعت انفاق کننده تعلق می گیرد و فقط گذشته اقارب و فرزندان با توجه با ماده ۱۰۲۶ ق.م قابل مطالبه نیست.
البته حکم قسمت اخیر مادۀ ۱۲۰۶ که عنوان کرده اقارب فقط نسبت به آینده می توانند مطالبۀ نفقه کنند به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد(نائب زاده،۳۶۳:۱۳۸۰).
۳-۲-۳-سایر روابط مالی
هزینۀ حضانت و تربیت آموزش فن و حرفۀ مناسب و همچنین تعهد حفظ مال فرزند را به عنوان سایر روابط مالی می توان مطرح کرد.
فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر مثل فرزند ناشی از روابط جنسی زن و شوهر است. بنابراین حضانت و تربیت این فرزند بر عهده والدین آنهاست و هزینۀ حضانت و تربیت در درجه اول بر عهده پدر و در صورتی که پدر فوت شده باشد یا قادر به تأمین هزینۀ حضانت و تربیت نباشد بر عهدۀ مادر خواهد بود و یا جد پدری به عنوان ولی قهری موظفند از فرزند مزبور نگاهداری، و اموال او را حفاظت نمایند که از این جهت نیز چنین فرزندی با فرزند ناشی از روابط جنسی تفاوت ندارد(نائب زاده،۳۴۲،۳۶۲،۳۶۳:۱۳۸۰).
بخش سوم :آثار حقوقی بر تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه
۳-۳-۱-آثار غیر مالی
۳-۳-۱-۱- نسب
در این جا مسأله پیش می آیدکه اگر این عمل انجام گرفت ،رابطه نسبی طفل با چه کسانی محقق خواهد بود پس این مسأله باید روشن شود که چه کسی مادر است وچه کسی پدر ؟
همانطور که در مسائل پیش اشاره شد عرف به صاحبان نطفه اطلاق ابوین می کند ونطفه ترکیبی است از اسپرم وتخمک ، در نتیجه به لحاظ عرف در تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه مادر همان کسی است که طفل از تخمک او به وجودآمده اعم از این که در رحم زن پرورش یابد یا خارج از رحم او ویا در رحم زن دیگر وپدرهمان صاحب اسپرم است .اما در این جا یک سئوال مطرح می شود وآن این که در فرض حرمت تلقیح با اسپرم اجنبی آیا باز هم رابطه نسبی بین طفل وصاحب اسپرم بر قرار است یا خیر در ضمن باید ببینیم طفل با شوهر زنی که از تخمک او به وجود آمده چه رابطه ای خواهد داشت .
پس به طور خلاصه باید به سه مسأله پاسخ دهیم :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...