الف- اگر در مقابل فشار اخلاقی فرد به «پذیرش» ارزش، اهداف و ابزارها ادامه دهد، شکل رفتار به صورت، «تطابق» نمایان می‌شود. این رایج ترین شکل تطابق است.
ب- اگر فرد، اهداف را بپذیرد اما اهداف‌های رسیدن به آن اهداف را پس زند، شکل رفتار حالت انحرافی و «ابداعی» را به خود می‌گیرد. در اینجا، راه‌های سریع تر و قابل دسترسی تر برای دستیابی به اهداف به وجود می‌آید.
دانلود پایان نامه
ج- اگر فرد، اهداف را غیرقابل دسترسی بیابد ( آن‌ها را پس می‌زند) اما اگر ابزارها به هر حال بپذیرد شکل رفتار، انحرافی و « آیین پرستی» می‌باشد. در این حال، تمرکز فرد به اهداف به روی ابزار هاست.
د- اگر فرد هم اهداف و هم ابزارها را پس زند، شکل رفتار، انصرافی و عقب نشینی خواهد بود. فردی که چنین رفتاری را نشان می‌دهد. دیگر برای رسیدن به اهداف تلاش نمی‌کند و حتی به جریان عادی زندگی نیز ادامه نمی‌دهد.
ه- اگر هم اهداف و هم ابزارها پس زده شوند و سپس جایگزین گردند، در این حال شکل رفتار، انحرافی و شورشی خواهد بود. این شکل از انحراف در حال حاضر شیوه ای که جامعه بر آن اساس تنظیم شده را پس می‌زند و تلاش می‌کند تا شکل جدیدی از جامعه را بنا نهد.[۵۸]

بند سوم: نظریه معاشرت‌های ترجیحی

این دیدگاه نخستین بار توسط جامعه شناس مشهور آمریکایی آقای ساترلند مؤلف کتاب اصول جرم شناسی، مطرح گردید. به نظر آقای ساترلند افراد در طول حیاتشان از محیط‌ها و گروه‌های مختلفی می‌گذرند و یا در آن‌ها عضو می‌شوند و رفت‌وآمد می‌کنند. یک فرد ممکن است در آن واحد به چند گروه و محیط وابسته باشد. در میان گروه‌هایی که فرد در آن‌ها رفت‌وآمد می‌کند، بعضی جنبه هنجاری دارند و بعضی جنبه غیر اجتماعی دارند و بعضی جنبه ضد اجتماعی دارند.
آقای ساترلند معتقد است که درست است که فرد در طول حیاتش از تشکل‌های مختلف می‌گذرد. اما نسبت به بعضی یک سمپانی و همدلی و نسبت به بعضی تعلق خاطری پیدا می­ کند که وابسته‌اش را به آن تشکل زیاد می‌کند: لذا بعضی از فرامین را مبنی بر نقص قانون یا تبعیت از قانون بدهد، نتیجه متفاوت است. بنابراین کثرت تماس و مدت تماس فرد با آن گروه باعث می‌شود که به تدریج فرد بدون توجه به این که فرمان این گروه ضد اجتماعی و ضد ارزش است، آن فرمان را انجام دهد. در همان زمان ممکن است فرد دیگری وابسته به گروهی به هنجار باشد. پس تبدیل به انسانی درستکار می‌شود. بنابراین بزهکاری در قلب این نظریه یعنی پیروی از فرمان‌ها، دستورها و قوانین یک گروه و تشکل به لحاظ اینکه فرد در روند زندگی خود نسبت به آن گروه تعلق خاطری یافته است و لذا بدون تفکر راجع به ماهیت آن فرامین آن‌ها را انجام می‌دهد لذا ارتکاب جرم از نظر ساترلند به علت عامل توارث، نقش زیست شناسی، نیاز اقتصادی و… نیست بلکه به این دلیل است که مکانیسم جذب اجتماعی در گروه و تشکلی انجام شده که اتفاقاً آن گروه مجرمانه بوده است. به عبارت دیگر فرایند یادگیری اجتماعی فرد و اجتماعی شدن وی در آن وادی انجام شده که اتفاقاً آن وادی مجرمانه و همراه با بزهکاری است.[۵۹]
بر این اساس ساترلند ۹ رکن را برای نظریه خود بیان می‌کند:
۱- جرم آموختنی است؛ به این معنا که ارتکاب جرم ذاتی نبوده بلکه اکتسابی است.
۲- رفتارهای جنایی در رابطه با اشخاص دیگر در فرایند ارتباطی آموخته می‌شود.
۳- رفتار مجرمانه در درون گروه محدود از افراد آموخته می‌شود.
۴- ضمن آموزش رفتار مجرمانه، انگیزه و گرایش‌های روحی، زبانی و امثال آن آموخته می‌شود.
۵- جهت گیری انگیزه و گرایش های ناشی از تفسیرهای مساعد یا نامساعد گروه از هنجارها و قانون باعث می‌شود که جهت گیری رفتار فرد مشخص شود.
۶- شخص زمانی بزهکار می‌شود که جهت گیری نامناسب نسبت به قانون و هنجارهای اجتماعی بر هنجارهای مثبت پیشی بگیرد. ( رکن اصلی نظریه ساترلند)
۷- معاشرت‌های ترجیحی تابعی است از کثرت ، مدت و شدت تماس بدین معنا که هرچه مدت تماس بیشتر باشد امکان متمایل شدن به نظر گروه بالاتر است.
۸- فراگیری رفتار مجرمانه تابع همان سازوکارهایی است که رفتار غیر مجرمانه است.
۹- فراگیری رفتار مجرمانه بیان همان نیازها و ارزش‌هایی است که رفتار غیر مجرمانه است.[۶۰]
در نهایت می‌توان نکات عمده این نظریه را این‌گونه بیان نمود:
۱- رفتار مجرمانه همانند هر رفتار دیگری یادگرفتنی است
۲- یادگیری در شرایطی اجتماعی و از طریق آنچه مردم در خلال آن شرایط، رد و بدل می‌کنند.
۳- بزرگ‌ترین بخش یادگیری در داشتن ارتباطات با آن‌هایی که برای ما مهم‌ترین افراد هستند، صورت می‌پذیرد.
۴- محیط اجتماعی صمیمی، فراهم آوردنده شرایطی برای دو چیز است: راه موجود برای یک رفتار( در صورت نیاز) و ارزش‌ها و تعاریف مربوط به آن رفتار.
۵- این ارزش‌های مربوط به رفتار معین ممکن است با تضاد با قوانین از پیش موجود باشد. تا جایی که ما بسیاری از گفته‌ها را در مورد این ارزش‌ها دریافت می‌کنیم. وزن این گفته‌ها( اهمیت و نزدیکی افرادی که آن‌ها را انتقال می‌دهند) مهم‌تر از شمار آن گفته‌هاست.
۶- رفتار مجرمانه زمانی به وقوع می‌پیوندد که وزن ارزش‌های مربوط به یک رفتار خاص در تضاد با قوانین باشد.
۷- شمار زیادی از گروه‌ها و فرهنگ‌ها در جامعه یادگیری انواع مختلف ارزش‌ها یا تعاریف را امکان پذیر ساختند. هر چه شمار گروه‌ها و فرهنگ‌ها در یک منطقه خاص بیشتر باشد احتمال یادگیری تعاریف موجد در رفتار مجرمانه بیشتر خواهد بود.
۸- برخی از گروه‌ها در جامعه، بیش از دیگران دارای ارزش‌های مخالف قانون هستند (و برخی در تعارض بیشترند)، لذا برخی از گروه‌ها دارای نرخ‌های جرم بالاتری از دیگران هستند.[۶۱]

مبحث دوم: جرم سرقت

سرقت یکی از مهم‌ترین جرائم علیه اموال و مالکیت اشخاص است که در تمام ادوار تاریخ بشر کم و بیش وجود داشته است. و با گذر زمان شیوه ­های ارتکاب این جرم دچار تغییر و تحول گشته است. بنابراین بررسی سیر تطور تاریخ این جرم در تحلیل مفهوم و روند جرم انگاری آن تأثیر بسزایی خواهد داشت.

گفتار اول: تاریخچه جرم سرقت

سرقت پس از شناسایی حق مالکیت خصوصی در روابط اجتماعی جرم شناخته شد، این جرم از قدیمی­ترین جرائم مالی است. سرقت یا دزدی از جمله جرائمی است که در تمام ادوار تاریخ به عنوان یک پدیده­ اجتماعی مجرمانه، مورد انزجار عمومی بوده و در همه شرایع و آیین­های مذهبی و قوانین و نصوص قانونی ملت­ها، سرقت امری نامشروع بوده و با عکس العمل و کیفر شدید مواجه بوده است، تنها استثنایی که در این زمینه دیده می­ شود، آن است که بنا به نوشته منتسکیو در کتاب روح القوانین ارتکاب سرقت در میان قوم اسپارت مجاز بوده است، او در این باره می­نویسد: «جوانان اسپارت در مواقع به خصوص و بر حسب امر روسا و فرماندهان خود مبادرت به دزدی می­کردند چون آن‌ها موظف بودند که معاش خود را شخصاً تأمین کنند. به علاوه هدف دیگر از مجاز بودن ارتکاب سرقت در میان قوم اسپارت، آن بوده است که مردم در حفظ اموال خود مراقبت و دقت بیشتری به عمل آورند. به علاوه در قوم اسپارت مالکیت خصوصی وجود نداشته تا دزدی فرع آن باشد.»[۶۲]
قدیمی ترین قانون نوشته­ای که به دست آمده، قانون اور- نمو پادشاه شهر اور (۲۱۱۲- ۲۰۹۵ ق.م) است که درآنچه از او باقی مانده حکمی در مورد سرقت ملاحظه نمی­ شود.[۶۳]بعد از آن در ماده ۹ قانون لیپیت ایشتار (۱۹۳۴-۱۹۲۴ ق.م )، پنجمین فرمانروای نخستین سلسله شهر ایسن در بین النهرین، آمده است: «اگر کسی به باغ شخص دیگری وارد شود و آنجا به علت سرقت دستگیر شود، باید ۱۰ شکل نقره توزین و تسلیم کند.»[۶۴]در ماده۱۲ قانون اشنونا، متعلق به یکی از پادشاهان اشنونا به نام ددوشا (۱۷۷۰ ق.م.) نیز حکمی آمده که احتمالا مربوط به سرقت است: «کسی که در مزرعه فردی از طبقه عوام در میان دسته­های محصول به هنگام روز دستگیر شده است، ۱۰ شکل نقره (برای غرامت ) توزین و تسلیم خواهد کرد؛ کسی که به هنگام شب در میان دسته­های محصول دستگیر شده است خواهد مرد، زنده نخواهد ماند.[۶۵] در ماده ۱۳ قانون مذکور نیز آمده است : «کسی که در خانه­ی فردی از طبقه عوام، درون خانه، به هنگام روز دستگیر شده است، ۱۰ شکل نقره توزین و تسلیم خواهد کرد، کسی که به هنگام شب درون خانه دستگیر شده است، خواهد مرد، زنده نخواهد ماند.[۶۶]در قانون نامه هیتی­ها (۱۵۰۰ تا۱۶۵۰ق.م.) هم در خصوص سرقت گوسفند احکامی وجود دارد؛ از جمله به موجب ماده ۴۵: «هرگاه کسی اشیایی را پیدا کند باید آن‌ها را به مالکش بازگرداند و مالک پاداش او را خواهد داد. اما اگر یابنده اشیاء را مسترد ننماید، سارق محسوب خواهد شد.»[۶۷]
در تقسیم بندی جرائم به دو دسته طبیعی و قراردادی (اعتباری)، سرقت از جمله جرائم طبیعی حساب می­ شود؛ به این معنا که این جرم مورد انزجار و تنفر تمامی ملت­ها است و تنفر از این جرم ریشه در ذات و فطرت انسان­ها دارد. به طور خلاصه می­توان گفت که سرقت در تمامی ادوار تاریخی پس از شناخته شدن حق مالکیت خصوصی، جرم شناخته شده و در میان تمامی اقوام و ملت­ها مجازات‌های سنگینی برای آن در نظر گرفته شده، البته باید این نکته را در نظر داشت که شیوه ­های سرقت و انواع آن با گذشت زمان دچار تغییرات و تحولات بسیاری شده است؛ همچنین دامنه تعریف سرقت وسیع­تر شده، به عنوان نمونه سرقت ادبی و یا سرقت اینترنتی از جمله مواردی است که در گذشته معنایی نداشته است.

گفتار دوم: تعریف و مبانی جرم انگاری سرقت

 

بند اول: تعریف لغوی

سرقت کلمه­ای عربی از ماده (سرق) از مصدر ثلاثی مجرد (سرقه) به معنای برداشتن چیزی از کسی با حیله و فریب[۶۸] و یا از خفا و پنهانی است.[۶۹] هم چنین سرقت برداشتن مخفیانه چیزی توسط کسی است که حق برداشت آن را نداشته باشد.[۷۰] (السرقه ) اسم مصدر به معنای ربایش و بردن مال به طور پنهانی و با حیله است.[۷۱]سارق که مؤنث آن السارقه است، به معنای دزد و استراق سمع از همین ماده به معنای دزدانه گوش دادن است. (استرق منه الشی: سرقه والسمع : استمع مستخفیا).[۷۲]هم چنین گفته­اند: «سارق به کسی گفته می­ شود که به طور پنهانی وارد حرز شود و چیزی را که از آن خودش نیست، بر می­دارد.»[۷۳]در فرهنگ لغت فارسی نیز سرقت به معنای بردن مال کسی در پنهان و با مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود و نیز گرفتن مال کسی در بیابان و صحرا به زور و یا بردن مال کسی به زور یا به مکر و فریب آمده است.[۷۴]
در زبان انگلیسی واژه «Theft» به معنای سرقت: «لفظی عام است به معنای برداشتن و ربودن مال غیر، بدون رضایت صاحب مال، خارج کردن متقلبانه مال منقول دیگری از تصرف او یا از تصرف کسی که از آن نگهداری می‌کند (متصرف)، بدون رضایت او و به قصد محروم کردن دائمی مالک از منافع آن و به خود اختصاص دادن آن برای استفاده شخصی یا به نفع رباینده».[۷۵]هم چنین واژه «Steal» به معنای برداشتن مال دیگری به طور پنهانی و بدون اجازه یا حق قانونی و برداشتن متقلبانه چیز متعلق به دیگری است.[۷۶]

بند دوم: تعریف سرقت در قوانین ایران

 

الف: تعریف سرقت در قانون مجازات عمومی سال۱۳۰۴

در این قانون، تعریفی از جرم سرقت ارائه نشده، شاید به این دلیل که قانون‌گذار عمل سرقت را محتاج تعریف ندانسته و به دلیل ساده و روشن بودن معنی و مفهوم سرقت که همه کس آن را دانسته و می­دانند خود را مستغنی از تذکر و بیان واضحات دیده بود فلذا وصف آن را به عرف و عادت محول کرده بود.[۷۷]

ب: تعریف سرقت در قوانین مجازات اسلامی

 

۱- قانون حدود و قصاص مصوب ۱۳۶۱

تعریفی که از سرقت شده در این قانون و در ماده ۲۱۲ چنین است : «سرقت عبارت است از این که انسان مال دیگری را به طور پنهانی برباید.»[۷۸]

۲- قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰

در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ تعریف سرقت در ماده­ ۱۹۷ این قانون آمده و بیان داشته: «سرقت عبارت است از ربودن مال دیگری به طور پنهانی.»[۷۹]

۳- قانون جدید مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲

ماده ۲۶۷ این قانون در تعریف سرقت چنین آمده: «سرقت عبارت از ربودن مال متعلق به غیر است.»[۸۰]

ج: تعریف سرقت در قوانین کشورهای دیگر

 

۱- فرانسه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...