۲-۱۵ تعاریف سبک از دیدگاه سبک­شناسان
بوفن Buffon: سبک خود شخص است Le style, c’est l’hmme meme
مراد بوفن این است که سبک هر اثر دقیقاً مبیّن شخصیت نویسندۀ آن است و شیوۀ نگرش او را به جهان و پدیده ­ها فاش می­ کند.
فلوبرFlaubert:سبک شیوۀ دیدن است C’est une maniere de voir
شوپنهاور: سبک، قیافه­شناسی ذهنی صاحب قلم است
مارسل پروست: سبک برای نویسنده در حکم رنگ برای نقّاش است. مسألۀ فوت و فن نوشتن و شگرد و صناعت نیست، بلکه مسأله نگرش است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
Le style pour l’ecrivian , aussi bien que La couleur pour Le peinter, est une question non de technique mais de vision
مراد او این است که سبک عارض بر نوشته نیست، ماده و جوهر آن است، اصل نوشته است. شیوۀ خاص دیدن و اندیشیدن است که منجر به شیوۀ خاص نوشتن می­ شود.
کاردینال نیومن Cardinal Newman: ماده و بیان یکی هستند و سبک اندیشیدن در زبان است. امرسون :Emersonسبک صدای ذهن نویسنده است (مغزهای چوبین صداهای چوبی دارند) یعنی نویسنده همان­طور که فکر و احساس می­ کند همان­طور هم می­نویسد. اگر افکارش گنگ باشد، نوشته­اش گنگ است. اگر افکارش کهنه و تقلیدی است، زبانش نیز خنثی و سنّتی و تکراری است.
نیما یوشیج: شاعری که فکر تازه دارد تلفیقات تازه هم دارد. در حافظ و نظامی و بعد در سبک هندی این توانگری را به خوبی می­بینید. هرکس به اندازۀ فکر خود کلمه دارد و در پی کلمه می­گردد …
شعرایی که فکری ندارند تلفیقات تازه هم ندارند» (شمیسا،۱۳۷۴: ۱۹-۱۳(.
۲-۱۶ نام­گذاری سبک­ها
«نام­گذاری سبک­ها بر اساس عناصر و شاخص­ های مختلفی صورت می­گیرد.برخی از این شاخص ­ها عبارتند از: ۱- نام مؤلف و آفریننده­ی اثرمانند سبک خیام،سبک نظامی ۲- زمان آفرینش اثرمانند سبک مشروطه و سبک تیموری ۳- محیط و مکان جغرافیایی مانند سبک خراسانی ۴- نوع مخاطبان مانند سبک کودکانه و سبک روشن فکرانه ۵- هدف اثر مانند سبک تعلیمی و سبک فکاهی ۶- موضوع مانند سبک عرفانی و سبک حماسی ۷- نام کتاب مؤثر در تاریخ ادبیات مانند سبک شاهنامه و سبک خسرو و شیرین ۸- نوع ادبی مانند سبک تغزلی و سبک روزنامه­ای ۹- نام گونه­ زبانی اثر مانند سبک رسمی و سبک عامیانه ۱۰- نوع کاربردی مجازی زبان مانند سبک تشبیهی و سبک نمادگرا»
(فتوحی­رود­معجنی،۱۳۹۱: ۲۱۷-۲۱۵).
۲-۱۷ مفاهیم سبک
«در سبک­شناسی وقتی واژۀ «سبک» به کار می­رود مقصود از آن ممکن است یکی از سه مفهوم زیر باشد:
۲-۱۷-۱ سبک دوره
یعنی سبک کم و بیش مشترک و شبیه آثار یک دورۀ خاص. مثلاً در قرون سوم، چهارم و پنجم سبک آثار ادبی از جهات متعدّدی به هم شبیه است. به سبک رایج در این دوره، سبک خراسانی می­گویند. به عبارت دیگر در آثار یک دورۀ مشخّص تاریخی، نوعی وحدت و زمینۀ مشترک لفظی و معنوی و ادبی دیده می­ شود که در آثار دوره­ های دیگر یا کم رنگ­تر است یا اصلاً نیست. گفتنی است که سبک دوره­ای متمایل به مفهوم سنّت است؛ زیرا تداوم و استمرار، تکرار در زمان و مشترک و جمعی بودن که از اوصاف سنّت بودند در سبک دوره­ای نیز قابل رؤیت هستند.دو سبک از مهمترین سبک­های دوره­ای ایران عبارتند از:
۲-۱۷-۱-۱ سبک عراقی
پس از حمله­ی خانمان برانداز مغولان به ایران در قرن هفتم، مرکز شعر فارسی از خراسان به قسمت­ های مرکزی ایران که از هجوم تاتاران کمتر صدمه دیده بودند انتقال پیدا کرد چون بخش­های مرکزی ایران را در گذشته، (عراق عجم) می­نامیدند سبک شعری که در این منطقه پدید آمد به سبک عراقی معروف شد.
بزرگان این سبک عبارتند از: شیخ سعدی شیرازی، مولانا جلال الدین مولوی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی، شیخ فخرالدّین عراقی، اوحدی مراغه­ای، خواجوی کرمانی، عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی و خواجه حافظ شیرازی.
ویژگی­های سبک عراقی
الف- بی­رونقی قصیده و بازارگرمی غزل، ب- بی­اعتباری حماسه­سرایی، ج- شکوفایی غزل عرفانی، د- تکامل شعر عرفانی ه- رواج طنز اجتماعی
۲-۱۷-۱-۲ سبک هندی
سبک هندی مهمترین سبک شعری است که در دوره­ صفویه پدید آمد به همین جهت آن را (سبک صفوی) نیز می­نامند. پایه­ های سبک هندی بر مضمون­یابی، نازک اندیشی و خیال­بندی است. ریشه ­های آن را در سروده­های حکیم نظامی، حکیم خاقانی، امیر­خسرو دهلوی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی و خواجه حافظ شیرازی باید جستجو نمود. شاعران سبک­هندی چون نمی­خواستند مقلّد شاعران بزرگ پیشین باشند و مضمونهای شعر آنها را تکرار کنند، دست به نوآوری زدند ومکتب جدیدی را در شعر پارسی پایه­گذاری نمودند. در این مکتب، شاعران توانایی پیدا شدند که برترین آنها عبارتند از: عرفی­شیرازی، نظیری­نیشابوری، طالب آملی، کلیم کاشانی، صائب تبریزی و عبدالقادر بیدل.
ویژگی­های سبک هندی
۱- مضمون­یابی و باریک­اندیشی ۲- استفاده­ی فراوان از استعاره۳- شیوع فنّ ارسال­المثل
۴- شخصیت بخشیدن به اشیای بیجان۵- رواج فنّ تزریق و معمّا­گویی ۶- اسلوب معادله
۷- بازاری شدن شعر و شاعری.
۲-۱۷-۲ سبک شخصی
«یعنی سبک خاص یک شاعر یا نویسنده که اثر او را از هر اثر دیگری متمایز می­ کند. در عالم هنر، همه صاحب سبک فردی نیستند یعنی بسامد مختصات و ویژگی­های سبک آفرین در آثار آنان آنقدر نیست که باعث تشخّص فردی شود» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۱۵).
۲-۱۷-۳ سبک ادبی
هر علم و نظام و هنری سبک خاص خود را دارد مثلاً سبک آثار علمی (یعنی بینش و زبان آن) از سبک آثار ادبی متمایز است و همین طور بین سبک تاریخی و مذهبی تفاوت است. یکی از سبک­ها سبک ادبی است. سبک ادبی در مقابل سبک­های دیگر مثلاً سبک علمی یا مذهبی یا حقوقی یا تاریخی قرار دارد» (شمیسا،۱۳۷۴: ۷۴).
۲-۱۸ اهداف سبک­شناسی
«۱- تشخیص سبک دوره­ های مختلف ادبیات و تعیین مختصات سبکی هر دوره. این قسمت بیشتر جنبۀ تاریخ ادبیات دارد و معمولاً در سطوح مقدماتی سبک­شناسی، مورد بررسی قرار می­گیرد.
۲- تعیین سبک فردی نویسندگان و شاعران بزرگ که مربوط به مراحل عالی سبک شناسی است.
۳- تشخیص سبک ادبی و تعیین مختصات آن در مقایسه با سبک­های دیگر، مخصوصاً سبک گفتار عادی و روزمره. این بحث علاوه بر سبک­شناسی در نقد ادبی و نظریۀ ادبیات هم مطرح است» (همان: ۱۱۶).
۲-۱۹ مکاتب سبک­شناسی
امروزه سبک­شناسی به عنوان یک علم تحت تأثیر نظریه­هاست و دیگر آن را با هدف شناخت مشخصات صوری یک اثر ادبی، مطالعه نمی­کنند بلکه سعی بر آن است تا میان تأثیر و تأثر ادبی و عناصر زبانی ارتباط برقرار کنند. مکاتب معروف سبک­شناسی عبارتند از:
۲-۱۹-۱- سبک­شناسی توصیفی
«بنیانگذار مکتب سبک­شناسی توصیفی شارل بالی است. کار اصلی او تهیّه­ی سیاهه­ی ارزش­های بیانــی زبــان بود. بالــی تأثیــر واقعیت­های زبـان را بـر حساسیـت آدمـی مــورد بررسـی قـرار داد»
(همان، ۱۷).
۲-۱۹-۲ سبک­شناسی تکوینی
«مکتب سبک­شناسی تکوینی منسوب به لئو اسپیتزر است، این نوع از سبک­شناسی بر خلاف سبک­شناسی توصیفی، به عوامل ایجاد سبک که در روان گوینده است توجّه دارد. اسپیتزر معتقد است که میان خصایص زبان یک نویسنده و سبک او تفاوت وجود دارد» (همان: ۱۸۹).
۲-۱۹-۳ سبک­شناسی ساخت­گرا
«در سبک­شناسی ساخت­گرا آنچه حائز اهمیت است این است که هیچ جزئی به تنهایی معنی­دار و قابل بررسی نخواهد بود و هر جزء باید در ارتباط با کلّ آن مورد بررسی قرار گیرد. این مکتب در قرن بیستم تحت­تأثیر فرمالیسم و مکتب پراگ به وجود آمد. هدف ساختار­گرایی این است که از شکل و ساخت به معنا برسیم» (همان: ۱۶۲). این نوع از سبک­شناسی، شکل کامل­تری نسبت به مکتب­های دیگر سبک­شناسی دارد زیرا هم به صنایع ادبی و صور خیال می ­پردازد و هم زبان را در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی بررسی می­ کند. لازم به یادآوری است که روش این پژوهش در بررسی سبک­شناسی اشعار نجدی، م.­مؤید و محمّدی­پور در سطح زبانی و ادبی و فکری بر اساس مکتب ساختارگرایی صورت گرفته است.
۲-۲۰ جریان­های مهم در سبک­شناسی جدید
« در سبک­شناسی جدید دو جریان کلّی قابل تشخیص است:
۱- مکتب فرانسوی سبک که مأخوذ از آراء شارل بالی Charles Vossler است.
۲- مکتب آلمانی سبک که مرهون آرای کارل فوسلر Karl Vossler و لئو اسپیتزر است و ریشۀ آن را باید در زیبایی شناسی Aesthe tics بندتوکروچه جست. برخلاف بالی که توجّهی به ادبیات ندارد برای کروچه شعر و زبان آن یکی است. برای اینان تمامی عناصر یک اثر هنری مهم است نه مثل گروه اول فقط عناصر عاطفی Expressive آن. اگر از دیدگاه سوسور نگاه کنیم می­توان گفت که مکتب فرانسوی La Langue مکتب آلمانی La parole را در نظر دارد یعنی یک اثر هنری، کار یک نویسنده، یک دوره، یک ملّت را» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۱۶).
۲-۲۱ سبک و سبک­شناسی در ایران
« مسلماً در ذهن قدما، مفهوم سبک وجود داشته است امّا سبک­شناسی، یعنی علمی که دربارۀ سبک بحث می­ کند، مربوط به قرن اخیر است شاعران کهن از مفهوم سبک در آثار خود با لغاتی از قبیل طرز، شیوه، طریقه، سیاق، رسم … سخن گفته­اند. در کتب نثر هم اصطلاحاتی چون شیوه، سیاقت، نمط (هر سه در التوسل الی الترسل) و طرز سخن، سیاقت سخن و کسوت عبارت، مذاهب شعر، افانین، اسالیب (هر شش در المعجم فی معاییر اشعار العجم) به چشم می­خورد. برخی از شاعرانی که دارای اسلوب تازه بودند مثلاً خاقانی و نظامی دقیق­تر از دیگران به سبک اشاره کرده ­اند. در دوران صفویه که سبک شعر به کلّی نسبت به سبک­های قبلی تغییر یافت،شاعرانی چون صائب فراوان از سبک تازۀ خود سخن گفتند و مخصوصاً در تذکره­های این دوره، مطلب دربارۀ طرز و شیوه و طریقۀ شاعران بسیار است. شادروان بهار می­گوید که واژۀ «سبک» را اوّل بار رضاقلی­خان هدایت در مقدّمه تذکرۀ خود- مجمع الفصحا- به کار برده است امّا من این واژه را هم در آثار قدمای عرب و عجم و هم معاصران متقّدم بر رضاقلی خان دیده­ام. امّا استعمال سبک در عربی سابقه­ای کهن دارد» (همان: ۱۳۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...