بررسی سبک شناختی اشعار سه تن از شاعران شرق گیلان- فایل ۳ |
۲-۱۵ تعاریف سبک از دیدگاه سبکشناسان
بوفن Buffon: سبک خود شخص است Le style, c’est l’hmme meme
مراد بوفن این است که سبک هر اثر دقیقاً مبیّن شخصیت نویسندۀ آن است و شیوۀ نگرش او را به جهان و پدیده ها فاش می کند.
فلوبرFlaubert:سبک شیوۀ دیدن است C’est une maniere de voir
شوپنهاور: سبک، قیافهشناسی ذهنی صاحب قلم است
مارسل پروست: سبک برای نویسنده در حکم رنگ برای نقّاش است. مسألۀ فوت و فن نوشتن و شگرد و صناعت نیست، بلکه مسأله نگرش است.
Le style pour l’ecrivian , aussi bien que La couleur pour Le peinter, est une question non de technique mais de vision
مراد او این است که سبک عارض بر نوشته نیست، ماده و جوهر آن است، اصل نوشته است. شیوۀ خاص دیدن و اندیشیدن است که منجر به شیوۀ خاص نوشتن می شود.
کاردینال نیومن Cardinal Newman: ماده و بیان یکی هستند و سبک اندیشیدن در زبان است. امرسون :Emersonسبک صدای ذهن نویسنده است (مغزهای چوبین صداهای چوبی دارند) یعنی نویسنده همانطور که فکر و احساس می کند همانطور هم مینویسد. اگر افکارش گنگ باشد، نوشتهاش گنگ است. اگر افکارش کهنه و تقلیدی است، زبانش نیز خنثی و سنّتی و تکراری است.
نیما یوشیج: شاعری که فکر تازه دارد تلفیقات تازه هم دارد. در حافظ و نظامی و بعد در سبک هندی این توانگری را به خوبی میبینید. هرکس به اندازۀ فکر خود کلمه دارد و در پی کلمه میگردد …
شعرایی که فکری ندارند تلفیقات تازه هم ندارند» (شمیسا،۱۳۷۴: ۱۹-۱۳(.
۲-۱۶ نامگذاری سبکها
«نامگذاری سبکها بر اساس عناصر و شاخص های مختلفی صورت میگیرد.برخی از این شاخص ها عبارتند از: ۱- نام مؤلف و آفرینندهی اثرمانند سبک خیام،سبک نظامی ۲- زمان آفرینش اثرمانند سبک مشروطه و سبک تیموری ۳- محیط و مکان جغرافیایی مانند سبک خراسانی ۴- نوع مخاطبان مانند سبک کودکانه و سبک روشن فکرانه ۵- هدف اثر مانند سبک تعلیمی و سبک فکاهی ۶- موضوع مانند سبک عرفانی و سبک حماسی ۷- نام کتاب مؤثر در تاریخ ادبیات مانند سبک شاهنامه و سبک خسرو و شیرین ۸- نوع ادبی مانند سبک تغزلی و سبک روزنامهای ۹- نام گونه زبانی اثر مانند سبک رسمی و سبک عامیانه ۱۰- نوع کاربردی مجازی زبان مانند سبک تشبیهی و سبک نمادگرا»
(فتوحیرودمعجنی،۱۳۹۱: ۲۱۷-۲۱۵).
۲-۱۷ مفاهیم سبک
«در سبکشناسی وقتی واژۀ «سبک» به کار میرود مقصود از آن ممکن است یکی از سه مفهوم زیر باشد:
۲-۱۷-۱ سبک دوره
یعنی سبک کم و بیش مشترک و شبیه آثار یک دورۀ خاص. مثلاً در قرون سوم، چهارم و پنجم سبک آثار ادبی از جهات متعدّدی به هم شبیه است. به سبک رایج در این دوره، سبک خراسانی میگویند. به عبارت دیگر در آثار یک دورۀ مشخّص تاریخی، نوعی وحدت و زمینۀ مشترک لفظی و معنوی و ادبی دیده می شود که در آثار دوره های دیگر یا کم رنگتر است یا اصلاً نیست. گفتنی است که سبک دورهای متمایل به مفهوم سنّت است؛ زیرا تداوم و استمرار، تکرار در زمان و مشترک و جمعی بودن که از اوصاف سنّت بودند در سبک دورهای نیز قابل رؤیت هستند.دو سبک از مهمترین سبکهای دورهای ایران عبارتند از:
۲-۱۷-۱-۱ سبک عراقی
پس از حملهی خانمان برانداز مغولان به ایران در قرن هفتم، مرکز شعر فارسی از خراسان به قسمت های مرکزی ایران که از هجوم تاتاران کمتر صدمه دیده بودند انتقال پیدا کرد چون بخشهای مرکزی ایران را در گذشته، (عراق عجم) مینامیدند سبک شعری که در این منطقه پدید آمد به سبک عراقی معروف شد.
بزرگان این سبک عبارتند از: شیخ سعدی شیرازی، مولانا جلال الدین مولوی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی، شیخ فخرالدّین عراقی، اوحدی مراغهای، خواجوی کرمانی، عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی و خواجه حافظ شیرازی.
ویژگیهای سبک عراقی
الف- بیرونقی قصیده و بازارگرمی غزل، ب- بیاعتباری حماسهسرایی، ج- شکوفایی غزل عرفانی، د- تکامل شعر عرفانی ه- رواج طنز اجتماعی
۲-۱۷-۱-۲ سبک هندی
سبک هندی مهمترین سبک شعری است که در دوره صفویه پدید آمد به همین جهت آن را (سبک صفوی) نیز مینامند. پایه های سبک هندی بر مضمونیابی، نازک اندیشی و خیالبندی است. ریشه های آن را در سرودههای حکیم نظامی، حکیم خاقانی، امیرخسرو دهلوی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی و خواجه حافظ شیرازی باید جستجو نمود. شاعران سبکهندی چون نمیخواستند مقلّد شاعران بزرگ پیشین باشند و مضمونهای شعر آنها را تکرار کنند، دست به نوآوری زدند ومکتب جدیدی را در شعر پارسی پایهگذاری نمودند. در این مکتب، شاعران توانایی پیدا شدند که برترین آنها عبارتند از: عرفیشیرازی، نظیرینیشابوری، طالب آملی، کلیم کاشانی، صائب تبریزی و عبدالقادر بیدل.
ویژگیهای سبک هندی
۱- مضمونیابی و باریکاندیشی ۲- استفادهی فراوان از استعاره۳- شیوع فنّ ارسالالمثل
۴- شخصیت بخشیدن به اشیای بیجان۵- رواج فنّ تزریق و معمّاگویی ۶- اسلوب معادله
۷- بازاری شدن شعر و شاعری.
۲-۱۷-۲ سبک شخصی
«یعنی سبک خاص یک شاعر یا نویسنده که اثر او را از هر اثر دیگری متمایز می کند. در عالم هنر، همه صاحب سبک فردی نیستند یعنی بسامد مختصات و ویژگیهای سبک آفرین در آثار آنان آنقدر نیست که باعث تشخّص فردی شود» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۱۵).
۲-۱۷-۳ سبک ادبی
هر علم و نظام و هنری سبک خاص خود را دارد مثلاً سبک آثار علمی (یعنی بینش و زبان آن) از سبک آثار ادبی متمایز است و همین طور بین سبک تاریخی و مذهبی تفاوت است. یکی از سبکها سبک ادبی است. سبک ادبی در مقابل سبکهای دیگر مثلاً سبک علمی یا مذهبی یا حقوقی یا تاریخی قرار دارد» (شمیسا،۱۳۷۴: ۷۴).
۲-۱۸ اهداف سبکشناسی
«۱- تشخیص سبک دوره های مختلف ادبیات و تعیین مختصات سبکی هر دوره. این قسمت بیشتر جنبۀ تاریخ ادبیات دارد و معمولاً در سطوح مقدماتی سبکشناسی، مورد بررسی قرار میگیرد.
۲- تعیین سبک فردی نویسندگان و شاعران بزرگ که مربوط به مراحل عالی سبک شناسی است.
۳- تشخیص سبک ادبی و تعیین مختصات آن در مقایسه با سبکهای دیگر، مخصوصاً سبک گفتار عادی و روزمره. این بحث علاوه بر سبکشناسی در نقد ادبی و نظریۀ ادبیات هم مطرح است» (همان: ۱۱۶).
۲-۱۹ مکاتب سبکشناسی
امروزه سبکشناسی به عنوان یک علم تحت تأثیر نظریههاست و دیگر آن را با هدف شناخت مشخصات صوری یک اثر ادبی، مطالعه نمیکنند بلکه سعی بر آن است تا میان تأثیر و تأثر ادبی و عناصر زبانی ارتباط برقرار کنند. مکاتب معروف سبکشناسی عبارتند از:
۲-۱۹-۱- سبکشناسی توصیفی
«بنیانگذار مکتب سبکشناسی توصیفی شارل بالی است. کار اصلی او تهیّهی سیاههی ارزشهای بیانــی زبــان بود. بالــی تأثیــر واقعیتهای زبـان را بـر حساسیـت آدمـی مــورد بررسـی قـرار داد»
(همان، ۱۷).
۲-۱۹-۲ سبکشناسی تکوینی
«مکتب سبکشناسی تکوینی منسوب به لئو اسپیتزر است، این نوع از سبکشناسی بر خلاف سبکشناسی توصیفی، به عوامل ایجاد سبک که در روان گوینده است توجّه دارد. اسپیتزر معتقد است که میان خصایص زبان یک نویسنده و سبک او تفاوت وجود دارد» (همان: ۱۸۹).
۲-۱۹-۳ سبکشناسی ساختگرا
«در سبکشناسی ساختگرا آنچه حائز اهمیت است این است که هیچ جزئی به تنهایی معنیدار و قابل بررسی نخواهد بود و هر جزء باید در ارتباط با کلّ آن مورد بررسی قرار گیرد. این مکتب در قرن بیستم تحتتأثیر فرمالیسم و مکتب پراگ به وجود آمد. هدف ساختارگرایی این است که از شکل و ساخت به معنا برسیم» (همان: ۱۶۲). این نوع از سبکشناسی، شکل کاملتری نسبت به مکتبهای دیگر سبکشناسی دارد زیرا هم به صنایع ادبی و صور خیال می پردازد و هم زبان را در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی بررسی می کند. لازم به یادآوری است که روش این پژوهش در بررسی سبکشناسی اشعار نجدی، م.مؤید و محمّدیپور در سطح زبانی و ادبی و فکری بر اساس مکتب ساختارگرایی صورت گرفته است.
۲-۲۰ جریانهای مهم در سبکشناسی جدید
« در سبکشناسی جدید دو جریان کلّی قابل تشخیص است:
۱- مکتب فرانسوی سبک که مأخوذ از آراء شارل بالی Charles Vossler است.
۲- مکتب آلمانی سبک که مرهون آرای کارل فوسلر Karl Vossler و لئو اسپیتزر است و ریشۀ آن را باید در زیبایی شناسی Aesthe tics بندتوکروچه جست. برخلاف بالی که توجّهی به ادبیات ندارد برای کروچه شعر و زبان آن یکی است. برای اینان تمامی عناصر یک اثر هنری مهم است نه مثل گروه اول فقط عناصر عاطفی Expressive آن. اگر از دیدگاه سوسور نگاه کنیم میتوان گفت که مکتب فرانسوی La Langue مکتب آلمانی La parole را در نظر دارد یعنی یک اثر هنری، کار یک نویسنده، یک دوره، یک ملّت را» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۱۶).
۲-۲۱ سبک و سبکشناسی در ایران
« مسلماً در ذهن قدما، مفهوم سبک وجود داشته است امّا سبکشناسی، یعنی علمی که دربارۀ سبک بحث می کند، مربوط به قرن اخیر است شاعران کهن از مفهوم سبک در آثار خود با لغاتی از قبیل طرز، شیوه، طریقه، سیاق، رسم … سخن گفتهاند. در کتب نثر هم اصطلاحاتی چون شیوه، سیاقت، نمط (هر سه در التوسل الی الترسل) و طرز سخن، سیاقت سخن و کسوت عبارت، مذاهب شعر، افانین، اسالیب (هر شش در المعجم فی معاییر اشعار العجم) به چشم میخورد. برخی از شاعرانی که دارای اسلوب تازه بودند مثلاً خاقانی و نظامی دقیقتر از دیگران به سبک اشاره کرده اند. در دوران صفویه که سبک شعر به کلّی نسبت به سبکهای قبلی تغییر یافت،شاعرانی چون صائب فراوان از سبک تازۀ خود سخن گفتند و مخصوصاً در تذکرههای این دوره، مطلب دربارۀ طرز و شیوه و طریقۀ شاعران بسیار است. شادروان بهار میگوید که واژۀ «سبک» را اوّل بار رضاقلیخان هدایت در مقدّمه تذکرۀ خود- مجمع الفصحا- به کار برده است امّا من این واژه را هم در آثار قدمای عرب و عجم و هم معاصران متقّدم بر رضاقلی خان دیدهام. امّا استعمال سبک در عربی سابقهای کهن دارد» (همان: ۱۳۵).
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 12:02:00 ب.ظ ]
|