دانلود پایان نامه با موضوع جبر در تاریخ۱- فایل ۱۷ |
* اگر در مراسم فوت کسی، کفشهای افراد را جفت کنند، مردهها بیشتر میشوند.
(همان: ۳۴۵).
* دست بزرگ نشانه مردانگی و بخشندگی است. پنجهی پای بزرگ علامت زیرکی و هوشیاری است. و پای بلند علامت موفقیت است. (همان: ۳۴۶).
* شانه کردن مو در شب آدم را غمگین می کند. نگاه کردن آینه در شب و تاریکی موجب وحشت زدگی می شود. جارو کردن در شب برکت را از خانه میبرد. (همان: ۳۴۶).
* اجنّه بد جنس در زیر ناخنهای کثیف هستند. (همان: ۳۴۶).
* اگر موی زنی از دیگر موها جدا شود نشانهی رسیدن مهمان فامیل است.(همان: ۳۴۶)
جان آدمی را پشهای میدانند که هرگاه از بینی خارج شود، انسان میمیرد. (پاپی بالاگریوه، ۱۳۸۷: ۳۴۸).
* سال سگ آدم سیر نمیخورد. سال موش سال ضرر و زیان است. سال میش گرم است و سال مار سرد است. سال خرگوش کارها بینتیجه است. سال اسب سال خوش آب وهوا و باران زاست. (همان: ۳۴۸).
* گریه کردن بی دلیل بچه شگون ندارد. (همان: ۳۴۸).
* خروس سفید را نباید سر برید. (همان: ۳۴۸).
* مار و سگ هفت جان دارند. (همان: ۳۴۸).
* اگردر جلوی فرد خرگوشی رم کند، خوش یمن نیست. (همان: ۳۴۸).
* شب آب خوردن در چشمه باعث مریضی روحی و روانی می شود. (همان: ۳۴۸).
* اگر کسی بچه گرازی را خفه کرده باشد، توانایی معالجه ی گرفتگی عضلات گردن، کمر، و شانه ها را پیدا می کند. (همان: ۳۴۸).
باورهای عمومی بسیار زیاد دیگری وجود دارد، که بایستی در دفاتر دیگری به صورت تخصصی به این مهم پرداخت.
فصل چهارم
ضرب المثلها و باور داشتها
ضرب المثلها یا زبان زدها
ادبیات عامیانه بخصوص امثال و زبانزدها که با زبانی شیوا و پرمعنی گفته شده اند، زمانی که مصداق خود را درمورد هرعملی بیان می دارند، حیرت شنونده را در آن دو چندان می کنند. زبان گفتاری این ادبیات عامیانه، دور از هر گزافه گویی است ودرعین سادگی، دارای بار فرهنگی زیادی است.
ضرب المثل دلالت برمفهومی عام دارد و گوینده یا سازندهی اصلی و نخستینِ آن ناشناخته است.(دهگان، ۱۳۸۳: ۸).
ضرب المثل ها سروده های زیبایی هستند که از لابه لای گفتارهای ادبی تک چین شده و به عنوان کوتاه ترین جملاتی که بیشترین معانی و مفاهیم را در خود جا داده اند، انتخاب و در مواردی که نیاز به ایجازگویی و تاثیرگذاری آنی باشد، به کار می برند. گاهی نیز مصرعی از شعر شاعران به عنوان ضرب المثل شده است. یک ضرب المثل زمانی به جا، و در موقع لزوم گفته شود، تاثیری می گذارد که ده ها صفحه توضیح و تفسیر به اندازه ی آن کارایی ندارد. در گویش لکی و لهجه لری ضرب المثل ها ی زیادی هست که در هیچ کدام از این ضرب المثل ها، واژه بیگانه وجود ندارد.
این ضرب المثل ها را می توان به دو دسته زبانزدهای لکی و لری تقسیم کرد:
۱)زبانزدهای لکی
زبانزدهای لکی خالی از هر گونه واژگان بیگانه می باشد می توان آن ها را به دسته های مختلف تقسیم کرد:
*اشاره به یک داستان
«چو بز ایاس و قیاس».
مانند بز ایاس و قیاس.
در گویش لکی داستان ایاس و قیاس که هر دو برادر بوده اند، معروف است. پادشاه وقت میخواهد هر دوی آنها را بکشد اما بهانهای ندارد. با وزیرش مشورت می کند. وزیر چاره ی میاندیشد و به شاه میگوید: همه مردم را جمع کن و با شهادت مردم یک بز در اختیار ایاس و قیاس قرار بده و به آنها بگو باید این بز را به مدت شش ماه آب و علف بدهید و خوب مواظبت کنید به طوریکه وزن آن در این مدت شش ماه نه کم شود نه زیاد. چنان چه ذرهای وزن بز کاهش یا افزایش یابد، هردو نفرتان را اعدام میکنم. شاه این کار را می کند و از آنها تعهد و امضاء میگیرد. کاری است به ظاهر نشدنی و سخت اما دو برادر هم چارهای میاندیشند. گرگی را به دام میاندازند و در قفس نگهداری می کنند. هر روز به بز کاه و علوفه می دهند و وزن می کنند. به محض اینکه وزن بز اضافه میشد، گرگ را به او نشان میدادند و بز از ترس گرگ لاغر میشد. این کار را شش ماه انجام دادند و با حضور مردم در موقع موعود بز را در ترازو گذاشتند همان وزنی را داشت که روز اوّل تحویل گرفته بودند. حالا این داستان ضرب المثل شده است. مثلاً کسی درحق شخصی کاری انجام داده یا خوبی کرده، ولی گاهی او را تهدید می کند. (دوستی، ۱۳۹۲: ۸۶).
«اَر چی نِیَه در کار دومِهَ چَکَرهَ اَر مَرگ مَخار».
اگر حیلهای در کار نیست این دنبه چرب و نرم در این چمنزار چه کاره است؟ (نجف زاده قبادی، ۱۳۹۱: ۱۳۷).
این ضرب المثل احتمالاً برگرفته از داستانهای کلیله و دمنه باشد. در گذشتهی دور در اطراف یک ده روبهی زیرک به خوشی و خرمی زندگی میکرد و هر روز با حیلهای به ده دستبرد زده و چند مرغ و خروس را شکار می کرد و روزی خود و بچههایش می کرد. اهالی ده به ستوه آمده، لذا حیلهای ساختند در مرغزاری در مسیر راه روباه به ده، تلهای گذاشته و دنبه گوسفندی را آنجا نهادند تا روباه به سراغ دنبه رود و گرفتار آید. روز بعد وقتی روباه برای گرفتن طعمه به سمت ده حرکت میکرد چشمش به دنبه افتاد خواست برود، اما اندکی با خود اندشید و فهمید که در این کار حیلهای هست و گرنه دنبه چرب و نرم در این مرغزار چکار می کند.
«خر پناه بر خدا گرگ هوارد».
خر پناه بر خدا، طعمهی گرگ شد. (نجف زاده قبادی، ۱۳۹۱: ۹۱).
«زور هی زئلتی داشتو».
با این همه زور کاشکی ذرهای جرأت هم داشتی. (همان: ۱۲۴).
«دُز وِل که، ویژنگ بگر».
دزد را ولش کن، غربال را بگیر. (دوستی،۱۳۹۲: ۹۱).
۱-۲) اشاره به یک ماجرای تاریخی
گاهی یک ضرب المثل به یک ماجرای تاریخی اشاره دارد و وقتی کسی آن مثل را میگوید، مجبور است برای روشن کردن مطلب، ماجرایی که این مثل را به وجود آورده بیان کند.
«نون حور منین گالاون جافر».
از سفره من نان میخوری و چوپان جافر هستی.
حدود ۴۰۰سال پیش در منطقه دلفان شخصی به نام قباد زندگی میکرد که امروزه اعقاب او را به نام طایفه اولاد قباد میخوانند. یکی از پسرانش به نام جافر، شخصی پر ادعا و بلند پرواز بوده، چون با بزرگان و خوانین همنشین بود و اکثر مواقع بزرگان مهمان او بودند لذا در این مواقع به چوپانانش برای صرف ناهار و یا شام به خانه برادرش «کرم ویس» که همسایه او بود، می فرستاد. برادرش از ترس جافر مجبور به تهیه غذا برای چوپانانش می شد و جرأت اعتراض نداشت. لذا با کنایه به چوپانان می گوید: …(نجف زاده قبادی، ۱۳۹۱: ۱۲۷).
این ضرب المثل را زمانی میگویند که کار را برای شخص دیگری انجام شود و کسی دیگر مجبور است که مزدش را بدهد.
۱-۳) بیانگر شیوه زندگی در لرستان
«مِه خونی، تو خونی، کی ایله بِرانِه».
من و تو هر دو خان باشیم، پس چه کسی ایل را به منزل میرساند. (دوستی،۱۳۹۲: ۷۹).
در زمان ایل و کوچ دو کس بهترین و بدترین سمت را داشتند. «ایل خان»و«ایل ران» ایل خان رئیس ایل بود و دستور میداد. ایل ران مردی بود چابک که با چوب دستی چهارپایان حامل اثاثیه را میراند و به مقصد میرساند و حکم یک کارگر و نوکر را راشت.
این ضرب المثل در موردی گفته می شود که کوچکتر به حرف بزرگتر اعتنا نکند. کارگر دستور کار فرما را اجرا نکند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-08] [ 09:50:00 ب.ظ ]
|