عشق چون شد بحر را مانند دیگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف (شاکر، ۱۳۸۸: ۲۲۸)
صوفیان، عشق را فرض راه و طریقت دانند، زیرا که بنده را به خدا رساند «چه حیات و ممات سالک عشق است»(گوهرین، ۱۳۸۲: ۱۳۶)
عشق یکی از مقامات عرفانی است که عطار در هفت وادی سلوک آن را اولین وادی شمرده است و مفهوم آن در کتب صوفیان آمده است. اهمیت آن چنان بود که کتب متعدد در این زمینه تألیف گشت و عشق از نظر نظامی و بسیاری از متفکران وشاعران ایرانی از قرن ششم به بعد از جمله عطار و مولوی و سعدی و حافظ یک حقیقت واحد است. معنایی است که در همه موجودات عالم ساری است(پورجوادی، ۱۳۷۲: ۱۷۴)
۲-۶-۳ انواع عشق در ادبیات عرب(عشق عذری و عشق اباحی):
غزل إباحی (که بیشتر در شهرها رایج بود) در حقیقت آن است که شاعر در آن با گستاخی تمام بدون هیچ پوششی هرچه در دل دارد می گوید. شاعر إباحی در پی ماجراجویی عاشقانه است. به بیان دیگر هرجا زن زیبایی بیابد، عاشقش می شود. بنابراین شاعر غزل اباحی ممکن است در آن واحد به چند معشوق عاشق باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
البته غزل إباحی در عصر امویان با مقاصد سیاسی و کم رنگ کردن عفت عمومی دنبال می شد. شاید بدان جهت شاعران را در کار غزل گستاخانه آزاد می گذاشتند که در پی نقد اجتماعی و سیاسی نروند. زیرا ما در همان زمان شاعر سیاسی بزرگ عرب، فرزدق را داریم که قوی ترین قصیده او در مدح امام زین العابدین (ع) است. او در این قصیده به طور صریح و با رشادت کامل، بنی امیه را می کوبد و با شهامت می گوید؛ این شخص (زین العابدین) از آن خاندان است که عشقً به آنان عین دین و دشمنی با آنان خود کفراست.(مصاخبه­کننده: روزنامه اعتماد، مصاحبه شونده: عبدالحسین فرزاد، ۱۳۸۶)
درسده قرن سوم درمقابل غزل اباحی و غزل مذکر که شرح روابط گناه آلود و بازتاب تباهی­ها ومفاسد اخلاقی جامعه آن روز بود، نوعی غزل پاک وعفیف که شباهت بسیار به غزل عذری داشت ،در این دوره به وجود آمد و مفهومی نوین از عشق به ادبیات عاشقانه راه یافت . در این نوع غزل شاعر به وصف جسمانی معشوق و شرح ماجراهای عاشقانه نمی پردازد و یکایک اعضای بدن او را همچون برخی شاعران جاهلی نمی ستاید. بلکه وی با شرح عواطف و احساسات درونی خود ، بیشتراز ماهیت عشق وتأثیر معجزه آسای آن درعاشق سخن می گوید . عشقی نشأت گرفته از عقاید مذهبی که از هرگونه هوس وگناه پیراسته است و شاعر در راه آن همه چیز خود حتی جانش را فدا می کند و به گفته مطیع بن ایاس « عشقی درون سوز وجانگداز که آهن و فولاد را می گدازد واگر عاشق در راهش بمیرد، شهید مرده است »( بغدادی ، ۱۳۴۹: ۲۲۵)
غزل عذری یا بدوی که عاشق و معشوق هر دو پاکباز و عفیف هستند. در حقیقت تمایل به جنس مخالف تمایلی غریزی و طبیعی است که نقطۀ کمال آن ازدواج است.
نکته مهم در این نوع عشق این است که تنها یک زن در زندگی شاعر وجود دارد و نه بیشتر. حالا این زن زشت باشد یا زیبا، فرقی نمی کند. شاعر به او وفادار است و او را زیباترین می بیند.
۳-۶-۳ جایگاه عشق در غزل معاصر ایران و عرب:
در تعاریف کلاسیک و سنتی عمولاً غزل را شعر کوتاهی می­دانند که حداقل چهار و حداکثر بیست بیت است و دو مصراع اول هم قافیه استو این قافیه در مصراع چهارم و ششم و تا آخر ادامه دارد و در پایاین معمولاً شاعر نام خود را می ­آورد که تخلص نامیده می­ شود. اما این تعریف با آن­چه در دوره معاصر با آن مواجه هستیم کمی متفاوت است. امروزه بیشتر از آن­که قالب و تعداد ابیات شعر، ملاکی برای غزل بودن و یا نبودن شعری قرار بگیرد محتوا و مضمون و فضای عاطفی و حسی شعر است که نوع آن را مشخص می سازد؛ حال آن­که ممکن است این شعر، حتی در قالبی آزاد و به اصطلاح شعر حر یا سپید سروده شود. آنچه در معنی باعث اطلاق نام غزل بر نوعی از اقسام شعر می­ شود، در درجه اول، موضوع شعر است نه قالب ظاهری آن؛ از این­رو، اگر قطعه شعری از لحاظ فنی و ساختاری به صورت غزل و از لحاظ معنی در موضوع دیگری غیر از عشق گفته شود، در حقیقت غزل نیست. با این تعریف می­توان گفت: منظور از غزل، شعر عاشقانه است؛ حال چه در قالب سنتی و چه در قالب­های جدید شعری.(یزدان پناه، متولی، ۱۳۹۰: ۱۷۰)
عشق و امید یکی از چشم­اندازهای در شعر شاعران معاصر ایران است. شاعران معاصر رسالت خود را در نواختن نغمه­های شور و امید در جان انسانیت می­دانند اما نه امیدی کاذب و فریبنده؛ شاعران امروز حتی مرگ را بقا در طبیعت و تداوم چرخش هستی و زندگی­بخش خوانده­اند.
چه بسا که این شاعران نابینای دردها نیستند، بلکه دردها و ناکامی­ها را دیده دریافته­اند ولی بازنتابانده­اند و بالعکس در اشعارشان واژه هایی چون: باران، پنجره و… نمادها و سمبل­های حاکی از نوعی امید و خوشبینی را ارائه داده­اند تا روح حیات و زندگی خواهی را در خوانندگان شعر خویش بدمند و آنان را در بهتر شدن زندگی امیدوار سازند.( کیخانی فرزانه، ۱۳۹۰: ۱۹۲) از مهمترین شاعران معاصر ایران که عشق و امید از مهمترین درونمایه شعری آن­هاست عبارتند از: نیما یوشیج، احمد شاملو، سیمین بهبهانی، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث، حمید مصدق و…
عشق یکی از مضامین بسیار رایج شعر رمانتیکی است که شاعران معاصر عرب، در مظاهر مختلف آن تحت تأثیر رمانتیک غرب قرار گرفته­اند. عشق رمانتیکی معمولاً با خوشبینی شاعر مرتبط است، از این لحاظ دارای یک بعد روحی است که در آن غالباً یک تجربه­ فیزیکی همراه یک تجربه متافیزیکی به صورت همزمان، وجود دارد. شاعر رمانتیک دوست ندارد در یک حالت ثابت درونی بماند و تلاش می­ کند که به بالاترین حالت­های روحی دست یابد. رمانتیک­ها زیبایی­های زن را به وفور در شعر خود وصف کرده ­اند و هر آنچه را که در عشق به او شایسته دانسته ­اند، بیان کرده ­اند. عشق رمانتیک­ها معمولاً از بیان هوی و هوس­های غریزی به دور است. از نظر آنان عشق یک سرچشمه ابدی است که شاعر از طریق آن به حقیقت هستی پی می­برد و حجاب تن را کنار می­زند. به باور آنها، با اکسیر عشق و آزادی است که روح شکفته می شود. از نگاه آنها اگر عشق نبود، شاخه­ های زندگی برهنه، بی برگ و بی ثمر و بدون لطافت و شادابی می مرد. عشق حالتی است که رمانتیک­ها، آگاهانه در آن به حرکت درمی­آیند و با عشق به زن تکامل می­یابند. (الحاوی، ۱۹۷۱: ۱۷۹) از نظر آنان جانی که از عشق خالی باشد، پژمرده می­ شود و می­میرد.
عشق در ادب رمانتیک دارای مقام ویژه­ای است و از علایق جسمانی فراتر ر فته، نوعی اتحاد ارواح به شمار می­رود که بر اساسی طرحی آسمانی، مقدر شده است. (ترحینی، ۱۹۹۵: ۱۱۴) چنان­که جبران آن را «معبد روح می­نامد که همراه درد و رنج قلب بشر را پاک می­ کند»(سلیمی،۱۳۸۴: ۱۱۵) بنابراین عشق یکی از محورهای اصلی مکتب رمانتیک است که شاعر به آن پیوسته تا خلأ وجود خود را به وسیله آن پر کند و نقص­های درونیش را به واسطه­ آن برطرف نماید. (ایوبی، ۱۹۸۴: ۹۰)

فصل چهارم: معرفی حمید مصدق و نزار قبانی
۱-۴ زندگی­نامۀ حمید مصدق:
حمید مصدق شاعر و حقوقدان ایرانی بود. او بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده­اش به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش­آموخته شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت.
وی پس ار دریافت پروانه وکالت از کانون وکلا در دوره­ های بعدی زندگی همواره به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه­ های اصفهان، بیرجند و بهشتی را پی می­گرفت.
در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به خصوص حقوق تعاون. مصدق تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت. حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.
۲-۴ آثار حمید مصدق:
نخستین اثر وی منظومه‌ی بلند «درفش کاویانی» در سال ‌۱۳۴۰ منتشر و در همان سال توقیف شد؛ چاپ دوم آن در سال ‌۱۳۵۷ منتشر و بعد از انقلاب نیز به دفعات تجدید چاپ شد. دومین کتاب شعر مصدق، منظومه‌ی «آبی، خاکستری، سیاه» است که در سال ‌۱۳۴۳ منتشر شد. این منظومه حال و هوایی لیریک و درعین حال اجتماعی دارد و تاکنون ده‌ها بار توسط ناشران رسمی و مخفی در داخل و خارج از کشور تجدید چاپ شده است.
«در رهگذار باد» سومین منظومه‌ی مفصل مصدق نیز نخستین‌بار در سال ‌۱۳۴۷ به چاپ رسید و پس از آن بارها تجدید چاپ شد.
«از جدایی‌ها» ، «سال‌های صبوری»‌ و «شیر سرخ» ، از دیگر آثار شعری حمید مصدق هستند که به ترتیب در سال‌های ‌۱۳۵۸، ‌۱۳۶۹ و ‌۱۳۷۶ منتشر شده‌اند. مجموعه‌ آثار این شاعر معاصر نیز در سال ‌۱۳۶۹ در کتابی به نام «تا رهایی» گردآوری شده است که این مجموعه نیز بارها تجدید چاپ شده است. از او همچنین علاوه بر آثار شعری، کتاب «مقدمه‌ای بر روش تحقیق» (‌۱۳۵۱)، «مجموعه‌ی رباعیات مولوی» و «غزلیات حافظ» و چندین کتاب در زمینه‌ی حقوق نیز به یادگار مانده است.(ابو محبوب، ۱۳۸۷)
۳-۴ جایگاه حمید مصدق در شعر معاصر ایران:
شعر همیشه «دعوت» است. دعوت به برخاستن، دعوت به تغییر دادن، دعوت به تسلیم نبودن و اسیر نشدن. شعر مصدق رمانتیسم اجتماعی یا رئالیسم رمانتیک دارد. چون در مصدق، ایده آل ها با واقعیت ها آمیخته اند. مصدق همیشه از ایده آل هایش سخن می گوید؛ ایده آل های اجتماعی ، انسانی و … این است که خاطره ها و آرزوها را در شعرش زیاد می بینی، می خواهد بر واقعیت ها سر فرود آورد و بنابراین همواره می ستیزد تا واقعیت ها را بر اساس ایده آل­ها صورت دهد. خاطره، آرزو و ستیز، سه عنصر و خمیر مایۀ اساسی در سازمان دادن به نظام احساسی و فکری مصدق است. پس طبیعی است که یأس و ناامیدی را در آثار مصدق چندان زیاد نمی بینی. نه اینکه اصلا ً نیست، نه، مگر نمی گوید:
دیگر به اعتماد که باید بود؟
دیوار اعتماد فرو ریخت (در رهگذر باد: ۵)
شعر مصدق«فریاد» می زند. وقتی دعوت باشد، ستیز باشد، شعرش بوی خون نمی­دهد، امّا صدای فریاد از آن به گوش می رسد. هر چه به سمت آخرین مجموعه هایش پیش می روی، فریادش بیشتر است. آرزو باشد، آن وقت می­خواهی فریاد نباشد؟!(ابو محبوب، ۱۳۸۷: ۱۰-۱۳)
شعر سهل و ممتنع ، شعری است که سُرایش آن آسان به نظر بیاید ولی تقلید کردن از آن در عمل دشوار و در حد محال باشد. یکی از ویژگی های شعر سهل و ممتنع ای است که واژه های بکار رفته در آن ساده، روان، زودفهم و بطور کلی نزدیک به زبان محاوره باشد.
بنابراین اشعاری مانند اشعار مشیری و حمید مصدق از نوع شعرهای سهل و ممتنع است.
مصدق از اواخر دهۀ چهل تا اوایل دهۀ پنجاه یکی از نامدارترین چهره های شعر معاصر بود. امّا دربارۀ او، نسبت به آوازۀ بلندی که کسب کرده بود نقد و نظر چندانی نوشته نشد.
زبان سهل و ممتنع حید مصدق باعث شد که کسانی در اظهارنظرهای سریع و کوتاه خود، وی را از همگِنان فریدون مُشیری و محمّد زهری به حساب آورند. با این همه سیمین دانشور بر این عقیده است که شعر مصدق ساده و صمیمی است؛ ولی از کسی تقلید نمی کند. به نظر وی، حمید مصدق خودش در شاعری، خداوند شیوه ای خاص است:
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
در نمونه ای که نقل شد، ملاحظه می­ شود که اشعار حمید مصدق بیشتر متکی به توصیف است. سال­هاست که پاره­هایی از شعر مصدق، مانند آب روان در دشت خاطرات خلایق جریان دارد. حمید مصدق در دوران خفقان پهلوی دوم، به تدریج دفترهای شعرش را به بازار کتاب فرستاد. پاره­هایی از اشعار او را انبوهی از روشنفکران، دانشجویان و مردم فرهیخته می­خواندند و تکرار می­کردند ولی بیش از همه، این شعر او بر سر زبان­ها افتاد:
از کجا که من و تو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...