ازدیدگاه حضرت علی (ع) مسلمانان باید نسبت به حق و حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی داشته باشند.وبه گونه ای تربیت شوندکه به بهانه ایفای حق خود به حقوق دیگران تجاوز ننمایند.

وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛

الف. مجاز؛
بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ ؛دراین عبارت حق رابه کاربرده به جای مطالبه وأخذحق(گرفتن حق)بنابراین حق مجازمفرد مرسل است ازاخذومطالبه حق به علاقه کلیت و تاخیررا به عنوان قرینه ذکرفرموده است زیرا تاخیرمی تواند ازویژ گی های گرفتن باشد نه خودحق.(همان منبع)
پایان نامه
شاید امیر المؤمنین (ع) این سخن را در پاسخ کسى فرموده که از آن حضرت پرسیده است چرا در مطالبه حق امامت خویش تأخیر کردى و ناچار باید در این سخن چیزى نهفته باشد(کنایه تعریض)، بنابر این باید جمله دیگرى در این سخن نهفته باشد، زیرا مى‏توان به آن حضرت گفت که اگر امامت فقط حق خودت بود و ارتباطى براى دیگران نداشت، جایز بود آن را به تأخیر بیندازى، مثل اینکه طلبى از زید داشته باشى که چون فقط حق خودت هست مى‏توانى مطالبه‏اش را به تأخیر افکنى، ولى در موضوعى که مورد نیاز مبرم همه مکلّفان است، حق خودت به تنهایى نیست، زیرا مصالح عموم مسلمانان بستگى به امامت تو داشته است نه امامت دیگران، بنابر این به تأخیر انداختن مصلحت دیگران جایز نیست. مى‏بینید که در این صورت جمله دیگرى هم باید در این سخن مضمر باشد و تقدیر این جمله چنین است که مرد در تأخیر مطالبه حق خود در صورتى که مانعى وجود داشته باشد، سرزنش نمى‏شود و در این صورت معنى جمله به اعتقاد هر دو گروه درست مى‏شود، زیرا در صورت وجود مانع جایز خواهد بود که طلب حق خویش را به تأخیر افکند.
( ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۸۸)

۴-۰۴۰نهج البلاغه -حکمت ۱۷۱

* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: کَم مِنْ أَکْلَهٍ[۸۷] مَنَعَتْ أَکَلاتٍ *
و درود خدا بر او، فرمود: بسا لقمه‏اى گلوگیر(کنایه ازلقمه ناشایست) که از لقمه‏هاى فراوانى محروم مى‏کند.

موضوع ره آورد شوم حرام خوارى(اخلاقى، اجتماعى)

حضرت (ع) دراین حکمت به صورت کنایه وتمثیل بیان می فرماید،که انسان قبل از اقدام به انجام هرکاری باید با دقت به نتیجه و پیامدآن توجه نمایدومراقبت کندمبادابه خاطرلذتی زودگذر و یا منفعتی ناچیزامورمهمتری را ازدست بده و مانندکاسبی آگاه قبل از هرکاری حساب سودوزیان آن رابکند.

وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛

الف.تشبیه؛
این عبارت به منزله ضرب المثل است، براى کسى که خودکارى مى‏کند که باعث محرومیتش از خیراتى مى‏شود که ازآن برخوردار بوده است. اصل مطلب از این قرار است همان طور که شخص شکم خود را از غذا پر مى‏کند و دچار سوء هاضمه مى‏شود و بیمار مى‏گردد و در نتیجه نیازمند پرهیز و خوددارى از غذا مى‏شود. همچنین است حال آن کسى که با پادشاهى معاشرت دارد، و در خوشى با او شریک است، سرانجام این خود باعث دورى از وى و نابودى سعادتش مى‏گردد.( بحرانی؛ ۱۳۷۳ : ۵/۵۶۹)
بنابراین عبارت فوق ازنوع تشبیه تمثیل است که درآن مشبه هرفردی که منافع کلی و مهم امری را بخاطریک منفعت جزئی و زود گذرازدست می دهد.مشبه به کسی که باپادشاهی معاشرت نمایدودرخوشی و لذائذی چندبااوشریک گرددواز ان جاکه پادشاه و حکومت درمعرض تهدید و خطراست با وقوع خطر و تزلزل تاج و تخت ناگزیرگرفتارسختی ها و محرومیت هایی نیز خواهدشد. (ثروتیان؛۱۰۵:۱۳۷۸)

۴-۰۴۱نهج البلاغه ،حکمت ۱۷۳

*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ*
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد

موضوع: ارزش مشورت‏ها(اخلاقى، اجتماعى)

از آن جا که علم بشر محدود وآگاهی اونسبت به مصالح و مفاسدکارهاناقص است حضرت علی (ع)دراین حکمت شریف اهمیت مشورت کردن رامورد تاکید قرارداده است.آن را به عنوان یکی ازابزارهای مهم تصمیم گیری معرفی می نماید وانسان راازتصمیم گیری های فردی و یک جانبه برحذرمی دارد.

وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت

الف.استعاره؛
«وجوه» در مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ ..استعاره مکنیه است گویی درآن صادرشدن آراءبه ورودمسافران تشبیه شده است ومشبه به(مسافر)حذف وبجای آن وجوه (مشبه یامستعارله) بالوازم مشبه به یعنی«استقبلَ»به عنوان قرینه واستعاره تخییلیه ذکرشده است.صورت حاصله از این استعاره شخصیتهای برجسته آراء و اندیشه است که از مسافرت بازمی گردندوافرادی مشتاقانه از آن ها استقبال می کند( احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
عنوان اندیشه براظهارنظرفقط زمانی صحیح است که ازشخص خبره درموضوع مربوط به او مستندبه دلیل و جهت علمی باشد ، پس هرگاه آراءمیان اهل فن ،مختلف باشد مثل فقهاء و…لازم است هریک از صاحب نظران بردلیلی تکیه نمایندکه اگرکسی دلایل آن ها رامرورکندوبه جنبه های مختلف نظراتشان توجه کندبااندیشه ورزی و دقت نظرجایگاه های خطاراتشخیص می دهدوازمیان آن ها رای صواب رااستخراج می کند (کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/۲۵۱)
ب.کنایه؛
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ…..کنایه ی تعریض است وهدف ازتقریرآن وادار ساختن به مشورت با دیگران و اندیشیدن در باره اصلاح کارها مقدّم بر انجام آنهاست( ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۹۷)

۴-۰۴۲ نهج البلاغه-حکمت ۱۷۷

*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:أُزْجُرِ[۸۸] ٱلْمُسِی‏ءَ بِثَوَابِ ٱلْمُحْسِنِ ِ*
ترجمه ؛و درود خدا بر او، فرمود: بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار آزار ده

موضوع: (اخلاق اجتماعى) روش برخورد با بدان

دراین کلمه نورانی حضرت(ع)به یکی از روش های تربیتی موثربرای اصلاح بدکاران اشاره می فرماید. این یکی ازروش های تربیتی است که به منظورتشویق انسان های موفق و افرادنیکوکار و توبیخ و تنبیه بدکاران،وپیوستن بدکاران به جمع آن ها،به نیکوکاراحترام بگذاریدوبه آنان پاداش دهید ونیکیش را جبران نمایید(موسوی ؛۱۳۷۶: ۵/ ۳۵۱)
۴وجوه بیانی و سیمای ادبی کلمه
استعاره؛
أُزْجُر استعاره مکنیه است برای این که درغیرمعنی اصلی کلمه (راندن و منع کردن)براى تنبیه و ادب، آورده شده است.توضیح این که أُزْجُر (مستعارله)گویی به احترِم وانتبه(مستعارمنه) تشبیه شده است والمسیء استعاره تخییلیه به عنوان قرینه آورده شده.
ب. این که شخص بدکار ببیند نیکوکارى را پاداش داده ‏اند، وادار به نیکوکارى شده و از کار بد دست بر مى‏دارد، پس پاداش دادن به شخص نیکوکار همچون تنبیهى است براى بدکار، چون تنبیه و ادب او را در پى دارد. (ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۵۱)

۴-۰۴۳ نهج البلاغه -حکمت ۱۷۸

*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: أُحْصُدِ[۸۹]ٱلشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِِقَلْعِهِ[۹۰] مِنْ صَدْرِِکَ*
و درود خدا بر او، فرمود: بدى را از سینه دیگران، با کندن آن از سینه خود، ریشه کن نما

موضوع :(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى) روش نابود کردن بدى‏ها

دراین حکمت نورانی حضرت (ع)به بهترین روش درمان کنیه توزی میان افراداشاره فرموده است.وشیوه ای مناسب راتوصیه کرده اندتا به وسیله ی آن ریشه اختلافات فردی و اجتماعی را از بین ببرد.

وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت

استعاره؛
هرگاه خواستی شرراکه به صورت کینه و حسدوغیره درآمده ازدلهای مردم خارج کنی اول بایدازخودت شروع کنی پس اگرموفق به انجام آن شدی دراین صورت برکشتن آن هاازوجوددیگران قدرتمندتروتواناتری .بعضی گفته اندمعنی حکمت این است که بدی رانسبت به برادرت دردل پنهان نکن.براستی چیزی در دل پنهان نمی کنی مگراین که اوهمان را دردل خودنسبت به توپنهان خواهدکرد .زیرادل ها ازیکدیگرآگاهندپس اگرنسبت به یکی صداقت داشته باشی اونیزنسبت به توصادق خواهدبوده.(موسوی ؛۱۳۷۶: ۵/ ۳۵۴)
بنابراین(احصد(دروکن)در احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ…استعاره مکنیه تخییلیه است .گویی شرو حقدوکینه(مستعارله) به زرع و کشت(مستعارمنه) وسینه به مزرعه تشبیه شده است ومشبه به،(کشت و زرع و مزرعه)حذف و بجای آن مشبه (شرّ و…)باقراین لوازم مشبه به یا مستعارمنه (احصد-بقلعه)ذکرشده است.

۴-۰۴۴ نهج البلاغه-حکمت۱۷۹

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...