پنداشت از علم تجربی

 

t=1/826
s=/000

 

 

 

بدینترتیب شواهدی دال بر صحت فرضیه ششم به دست میآید و آشکار میشود افرادی که اثرپذیری بیشتری از نهاد علم و دانشگاه دارند نظام اخلاقی دنیویتری دارند. تأیید رابطۀ منفی سابقۀ اشتغال با شاخص نظام اخلاقی قدسیـ دنیوی که پیشتر از آن یاد شد، شاهد دیگری از این ادعاست. بدینترتیب پرسش از عوامل مؤثر بر میزان اثرپذیری افراد از نهاد علم و دانشگاه، صرفنظر از میزان مشارکت آنها اهمیت مییابد و فرضیه هفتم فرصت طرح پیدا میکند.
۴-۳-۷- رابطۀ میزان دسترسی خانواده به جهان اجتماعی دینی و اثرپذیری از مشارکت در نهاد علم
افرادی که خانواده های آنان در جهان اجتماعی دینی(پایه) موقعیت مناسبتری دارند یا به این جهان دسترسی بیشتری دارند از مشارکت در نهاد علم، اثرپذیری کمتری دارند و درنتیجه نظام اخلاقی قدسیتری دارند. میزان دسترسی خانواده ها به جهان دینی از طریق مؤلفههایی چون میزان دینداری والدین، شبکه روابط خویشاوندی، انسجام خانواده و حجم خانواده و اثرپذیری از نهاد علم نیز با دو مؤلفۀ پنداشت از علم تجربی و تعلیل نارضایتی شغلی اندازه گیری شده بود. این فرضیه را به شیوه های متفاوتی میتوان آزمود.
نتایج آزمون گاما حاکی از ارتباط معنادار میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و پنداشت آنان از علم تجربی است. ضریب گامای محاسبه شده معادل ۷/- و سطح معنادری۰۰۰/۰ است. بدین معنا که هرچه خانواده فرد در جهان اجتماعی دینی از جایگاه برتری برخوردار باشد پنداشت او از علم تجربی به سمت ناعلمگرایی تمایل دارد و بالعکس هرچه افراد در خانوادههایی با موقعیت حاشیهایتر از جهان پایه بالیدهاند پنداشت علمگرایانهتری دارند.
همچنین همین ارتباط میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و تحلیل نارضایتی شغلی آنان دیده میشود. در این رابطه نیز ضریب گامای محاسبه شده معادل ۵۶۷/. و سطح معناداری ۰۰۰/ حکایت از ارتباط معنادار این دو متغیر است. بدین معنی که افرادی که خانواده های آنان به جهان اجتماعی دینی دسترسی بیشتری دارند در تحلیل نارضایتی شغلی خود بر عوامل درونی نهاد علم بیشتر استناد میکنند و آمادگی بیشتری برای مواجهه انتقادی با نهاد علم تجربی و برشمردن کاستیهای آن دارند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
شاهد دیگر این ادعا تأثیر پایگاه خانوادگی و دینی افراد بر تعلق صنفیـ تخصصی آنهاست. نتایج آزمون گاما حاکی از ارتباط معنادار میان میزان دسترسی خانوادگی افراد به جهان اجتماعی دینی و تعلق صنفیـتخصصی آنهاست. ضریب گامای محاسبه شده معادل۴۴۰/- و سطح معنادری۰۰۱/۰ است. بدین معنا که هرچه خانواده فرد در جهان اجتماعی دینی از جایگاه برتری برخوردار باشد تعلق صنفیـتخصصی او نسبت به سایر تعلقات هویتیاش از قبیل پیوندهای دینی و خانوادگی پایینتر است یعنی کمتر تمایل دارد که مهمترین پیوند اجتماعی خود را تخصص و حرفۀ علمیاش بداند و خود را با آن معرفی کند بلکه در عوض تمایل او به معرفی خود با پیوندهای اجتماعی خانوادگی و دینی و … بیشتر میشود.
بدینترتیب مشخص میشود کسانی که در خانواده های دینیتر بزرگ شدهاند از مشارکت در نهاد علم و دانشگاه اثرات کمتری پذیرفته و در مواجهۀ نظری و عملی با علم تجربی آمادگی بیشتری برای نقد و ارزیابی آن دارند.

 

 

متغیرمستقل

 

متغیروابسته

 

ضریب گاما

 

معناداری

 

 

 

میزان دسترسی خانواده افراد به جهان دینی

 

پنداشت از علم تجربی

 

-/۷

 

۰/۰۰۰

 

 

 

تحلیل نارضایتی شغلی

 

۰/۵۶۷

 

۰/۰۰۰

 

 

 

تعلق صنفیـتخصصی

 

-/۴۴۰

 

۰/۰۰۱

 

 

 

فصل ۵
جمعبندی و
نتیجهگیری
فصل پنجم /جمعبندی و نتیجهگیری
۵-۱-جمعبندی
امروزه با دسترسی به جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی، وجود نظام‌های اخلاقی دینی و دنیوی مورد انتظارند. چگونگی و چرایی توزیع نظام‌های اخلاقی دینی و دنیوی در میان نخبگان علمی جامعه، هدف پژوهش حاضر است. از این طریق نقش نهاد علم تجربی و دانشگاه در بازتولید جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی پیگیری میشود. این حضور و غیاب مستلزم گونهشناسی نظام‌های اخلاقی در دسترس است. به این منظور از منظری فلسفی، ادبیات نظری مربوط به اخلاق هنجاری مرور شد. در اخلاق هنجاری، دیدگاه ها و نظام‌های اخلاقی متفاوت و متعددی وجود دارد به گونهای که گونهشناسی آنها موضوع پژوهشهای فلسفی بسیاری بوده است. علاّمه طباطبایی نوعی گونهشناسی از نظام‌های اخلاقی دارند که گونهشناسی مطمح نظر این پژوهش با گونه های زیر از بسط آن به دست آمده است: نظام‌های اخلاقی توحیدی، دینی، فضیلتگرایی، وظیفهگرایی و پیامدگرایی.
دربارۀ ویژگیهای این گونهشناسی باید گفت که گونه ها، به ترتیب روی یک پیوستار قرار میگیرند. پیوستاری که از نظام‌های قدسیتر تا نظام‌های دنیویتر کشیده میشود. حد وسط این طیف، فضیلتگرایی است که با توجه به ابتناء آن بر وجودشناسی معین به سر قدسی طیف مذکور نزدیک میشود و از آنجاکه کمال دنیوی آدمی اوج همت آن است و عموماً با فرض استقلال اخلاق از خدا و دین بنیاد نهاده میشود به سر دنیوی طیف نزدیک میشود. وجه افتراق این گونه های اخلاقی، کمال یا «ارزش غایی» آنها و وجه اشتراک آنها «ارزش‌های وسیلهای» در نظر گرفته شده است. هیچ کدام از نظام‌های اخلاقی به صورت ناب در رفتار انسان‌های عادی، گروه ها و جوامع نمودار نمیشوند. برای ما نیز در این پژوهش به تعبیر وبری به مثابه نوع مثالی به کار رفتهاند. برای رصد نظام‌های اخلاقی در میان افراد و جوامع باید آنها را از این سطح فلسفی به سطوح روانشناختی ـ جامعهشناختی ترجمه کرد. وقتی فردی به یک نظام اخلاقی پایبند میشود، ارزش‌های وسیلهای همان اعمال اخلاقی او هستند و ارزش غایی همان دلایل و انگیزههای او برای انجام اعمال اخلاقی است. بدینترتیب از این پنجگونه اخلاقی، پنج نوع دلیل یا انگیزۀ اخلاقی به دست میآید: رضایت خداوند، نتایج اخروی(پاداش و کیفر اخروی)، آراسته شدن به فضیلتها، رعایت شأن و حرمت انسانی(در خویشتن و دیگران)، نتایج دنیوی(فایده و ضرر یا آسایش و رنج خود و دیگران). برای حضور و غیاب این انگیزهها در میان پاسخگویان و تشخیص نوع نظام اخلاقی آنها، هفت عمل اخلاقی، متناسب با هفت عرصه زندگی انتخاب گردید. پاسخگو در انجام هرکدام از افعال هفتگانه بالا، دلایل و انگیزههای پنجگانه را از ۱ تا ۵ اولویتگذاری میکند و در مجموع به هر کدام از دلایل ـ انگیزههای اخلاقی نمرهای میدهد. بدینترتیب مجموع نمرۀ پاسخگویان به هر کدام از دلایل ـ انگیزههای اخلاقی، جایگاه هر کدام از نظام‌های اخلاقی پنجگانه را نزد پاسخگویان نشان میدهد.
برای ساختن شاخص نظام اخلاقیِ قدسی ـ دنیوی به نمرۀ هرکدام از نظام‌های اخلاقی به ترتیب زیر ضریبی داده شد: به نظام اخلاقی پیامدگرایی ضریب(۱)وظیفهگرایی ضریب(۲) فضیلتگرایی ضریب(۳) دینی ضریب(۴) توحیدی ضریب(۵). بدینترتیب پاسخگویان بر روی طیفی از نظام‌های اخلاقی دنیویتر تا قدسیتر توزیع میگردند.
پایبندی عملی پاسخگویان نیز از طریق میزان پایبندی آنها به اعمال اخلاقی در عرصه های هفتگانه سنجش شده است. بدینترتیب وضعیت اخلاق در دو سطح نظری و عملی در جامعه آماری توصیف گردید.
در تبیین این وضعیت و شناسایی عوامل مؤثر بر آن نیز مسیری به شرح زیر طی شده است. به اینمنظور ادبیات نظری دو حوزۀ علمی روانشناسی و جامعهشناسی مرور شد.
روانشناسان و جامعهشناسان چرایی و چگونگی پایبندی افراد و جوامع مختلف را به نظام‌های اخلاقی گوناگون بررسی میکنند. روانشناسان بنا به تعریف و برداشتی که از اخلاق دارند یکی از وجوه شناختی، عاطفی و رفتاری را در اخلاق برجسته میبینند و برای تبیین آن، بر یکی از عوامل طبیعی ـ زیستی، ذهنی و اجتماعی تأکید میکنند. در مطالعات اخیرتر، روانشناسان گرایش بیشتری به تلفیق دارند. برای اخلاق، وجوه شناختی، عاطفی و رفتاری قائل میشوند و در تبیین آن، عوامل طبیعی ـ زیستی، ذهنی و اجتماعی را دخیل میبینند و سعی در تلفیق آنها دارند. جامعهشناسان عمدتاً در تبیین اخلاق، جامعه و عوامل اجتماعی را برجسته میبینند. آنها نیز بنا به برداشتی که از اخلاق و جامعه دارند، تبیینهای متفاوتی ارائه میکنند. عدهای با تأکید بر وجوه عاطفی اخلاق، منشأ آن را وفاق اجتماعی، دستهای با تأکید بر وجه شناختی، منشأ آن را عقلانیت عرفی میدانند و گروهی نیز اخلاق را محصول تضاد منافع میپندارند. تمایل به تلفیق در میان جامعهشناسان نیز دیده میشود.
بیان شد که با نگاهی پدیدارشناختی میتوان تلفیقی از مناظر روانشناختی و جامعهشناختی ارائه کرد که بتواند ضمن پیشگیری از تقلیلگراییهای روانشناختی و جامعهشناختی از تقلیل جهان اجتماعی دینی به جهان اجتماعی تجدد نیز جلوگیری کرد. عوامل فرهنگی ـ اجتماعی نسبت به عوامل ذهنی و زیستی ـ طبیعی برای این تلفیق، ظرفیت بیشتری دارند ولی میبایست تفسیری از آن ارائه کرد که نافی هویت و نقش عوامل ذهنی و زیستیـ طبیعی و تفاوتهای فرهنگی و تمدنی نباشد.
مفهوم جهان اجتماعی با سطوح سهگانه نمادی، نهادی و فردی و فرایندهای دوگانۀ دگرسازی(دیالکتیک بیرونی) و خودسازی(دیالکتیک درونی) از چنین ظرفیتی برخوردار است. پیدایش جهان اجتماعی متضمن فرایندهای برونیسازی، عینیسازی و درونیسازی و دیالکتیک آنهاست، ولی هر فرد در بدو تولد، از مرحله درونیسازی به یک جهان اجتماعی از پیش ساخته وارد میشود و سپس با مشارکت در فرایندهای بعدی به عضویت کامل یا ناقص آن در میآید. از این طریق فرد و جامعه در روابطی دوسویه به دست میآیند. به همین دلیل نقاط اتصال فرد و جهان اجتماعی از اهمیت اساسی برخوردار است. برای شناخت چیستی و کیستی فرد، تشخیص این نقاط اتصال و چگونگی مشارکت فرد در جهان اجتماعی اهمیت کلیدی دارد. روابط خانوادگی، دوستی، تحصیلی، شغلی و … از کانالهای اتصال فرد به جهان اجتماعی محسوب میشوند. این اتصال را میتوان به دو دورۀ زمانی عمده یعنی؛ اجتماعیشدن اولیه و ثانویه تقسیم نمود. ارتباط خانوادگی، مرکز ثقل اجتماعیشدن اولیه و ارتباط شغلی، مرکز ثقل اجتماعیشدن ثانویه است. ارتباط تحصیلی، میانۀ این دو قرار دارد که عمدتاً بسته به هویت و ساختار جهان اجتماعی یا به نهاد خانواده یا به نهاد شغل منضم میشود. به هر تقدیر در زمانۀ ما آموزش به حرفه و اشتغال پیوست شده است. کمرنگ شدن «اخلاق جنسی» و پررنگ شدن «اخلاق حرفهای» نشان دیگری از انضمام تربیت به شغل است.
بنابراین خانواده و شغل مهمترین نقاط اتصال فرد و جهان اجتماعیاند که سایر روابط (اولیه و ثانویه) فرد بر مدار آنها شکل میگیرد. فرد با مشارکت در این دو نهاد در مقام مصرفکننده و تولیدکنندۀ باورها، ارزش‌ها، هنجارها و جزاهای آنها ساخته میشود. تجربه زیستۀ فرد در این دو نهاد در چیستی و کیستی او عمدهترین سهم را داراست. نظام اخلاقی فرد عمیقترین لایۀ هویتی او را شکل میدهد. بسته به اینکه هر کدام از این نهادها به چه میزان دالان ارتباط فرد با جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی و مهمتر از آن دالان دسترسی فرد به لایه های عمیقتر یا سطحیتر این جهان‌ها باشد در شکلگیری نظام اخلاقی فرد دخیل میشود. از مقایسۀ ماهیت متفاوت اجتماعیشدن اولیه و ثانویه و همچنین تفاوتهای نهاد خانواده و نهاد علم و شرایط تاریخی ـ تمدنی جامعۀ ایران سه اصل مهم مورد انتظار است.
خانواده در ایران بیشتر دالان ارتباط با جهان اجتماعی دینی و نهاد علم تجربی و دانشگاه کانال ارتباط با جهان اجتماعی دنیوی است.
از آنجاکه اجتماعیشدن اولیه نسبت به اجتماعیشدن ثانویه بار عاطفی بیشتری به همراه دارد تأثیرات خانواده بر فرد نسبت به تأثیرات نهاد علم، پایایی و مانایی بیشتری دارد، لذا تأثیرات خانواده تاحدود زیادی آثار نهاد علم و دانشگاه را کنترل میکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...