بنابراین، فراهم آوردن یک گروه شایسته و مناسب، مانند گروه بازی یا تیم ورزشی، امکان تشکیل یک سلسله مفاهیم مهم و بهنجار برای شکل دادن به شخصیت را در اختیار فرد می گذارد. مفاهیمی چون تصور فرد از بدن خود و تصور فرد از حرکت خویش. برخلاف گروه های ناشایسته، مانند باندهای تبهکار و گروه های منحرف، که فقط الگوهای رفتار انحرافی را تقویت می کند(سعیدی،حیدری چروده و قدیمی،۱۳۹۰).
مقاله - پروژه
۲-۲-۱-۱۵-۲-۳- پیوند جویی
پیوندجویی فرد به جامعه از رهگذر عوامل زیر تحقق می پذیرد:
ارضای نیازهای فرد از طریق گروه
آمادگی فرد برای ایفای نقش بعنوان عضوی از گروه
اطمینان فرد به مشترک بودن مفاهیم و برداشت هایش با مفاهیم و برداشت های گروه
یکی از دستاوردهای تعلق فرد به تیم ورزشی(به مثابه یک گروه کوچک هماهنگ، به هم پیوسته و مبتنی بر شالوده های درست) این است که آنچه فرد را به کارش راغب می سازد، عینأ همان چیزی می شود که بدان می رسد؛ زیرا این خواسته فرد، خواسته است برآمده از نقش اجتماعی او. بنابراین، زمانی که از میدان بازی به صحنه واقعیت زندگی و اجتماعی(بعنوان یک چارچوب داوری عام) قدم می گذارد، تعلق او به این واقعیت منوط به این باور است که وی در دنیای واقعیت ها نقشی دارد(سعیدی ،حیدری چروده و قدیمی،۱۳۹۰).
۲-۲-۱-۱۵-۲-۴- اعتبار اجتماعی
از نظر کوکلی[۹۰] (۱۹۷۸) اگر کسی مجموعه ای از حقوق و وظایف مشخصی داشته باشد که در درون نظام اجتماعی به رسمیت شناخته شده اند، وضع اجتماعی مشخص و به تعبیر دیگر، جایگاه اجتماعی روشنی را در این نظام به دست می آورد که به آن اعتبار اجتماعی می گویند و شاید بارزترین شناسه آن ناپایدار بودنش است. فعالیت ورزشی، فرصت های خوب، متنوع و متناسب با همگان را به دست می دهد تا فرد با بهره گرفتن از آنها، به امید دستیابی به اعتبار اجتماعی از طریق تیم، توانایی های خود را نشان دهد و نقش هایی را ایفا کند. بسیار پیش می آید که کودکان و بویژه نوجوانان در جلب توجه زیاده روی می کنند و در این حتی به شیوه های نادرست پناه می برند که این خود برای آنان و اطرافیانشان دردسرها و مشکلاتی را به وجود می آورد.
به طور کلی، فعالیت ورزشی جو تربیتی و فضای پذیرفته ای برای تحقق بخشیدن به اعتبار اجتماعی فراهم می آورد. البته، دیگر انواع فعالیت های تربیتی، از قبیل فعالیت هنری نیز چنین شرایطی فراهم می آورند، اما فعالیت ورزشی ویژگی هایی دارد که آن را از فعالیت های دیگر جدا می سازد؛ چرا که فعالیت ورزشی می تواند با هر سنی و هر شرایط و موقعیتی تناسب یابد(کوکلی، ۱۹۷۸ : ۷۸-۷۵).
بنابراین بازی و ورزش پیوند تنگاتنگی با رشد و تکامل شخصیت افراد دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهی اجتماعی می رسانند.
شمار انبوهی از خصلت ها و توانمندی ها و توانایی های بدن در زیر، عنوان ارزش های بدنی ورزش و فعالیت بدنی جای می گیرند، اما از دیدگاه نیازهای اجتماعی، می توان این ارزش ها را به شرح زیر خلاصه کرد:
۱.آمادگی جسمانی
در پرتو گسترش ابزارهای رسانه ای و مطالعاتی که از این طریق پیرامون ورزش در عصرجدید انجام شده است، امروزه، آمادگی جسمانی، مفهومی مأنوس و شناخته شده است و آن را می توان چنین تعریف کرد: «حالتی نسبی از آمادگی بدنی که به فرد امکان می دهد تا خود را با وظایف بدنی انطباق دهد که انتظار می رود بتوان آنها را به نحوی کارآمد و بی آنکه دچار خستگی بدون دلیل و انگیزه شود به انجام رساند و در عین حال، مازادی از انرژی بدنی برایش بماند تا در اوقات فراغت خود آن را به کار گیرد».
همچنان که از این تعریف پیداست، آمادگی جسمانی با بسیاری از مفاهیم اجتماعی پیوند می خورد و همین امر ما را بر آن می دارد که تا زمانی که به تغییر اجتماعی و رشد و تکامل و رفاه انسان چشم دوخته ایم، آمادگی جسمانی را نیز یک نیاز اجتماعی اساسی برای فرد تلقی کنیم؛ زیرا این امر، برای بهداشت عمومی و امنیت و سلامت شخصی یک مقوله اساسی است؛ وانگهی در زمینه کار و افزایش تولید نقش بارزی دارد و نیز امکان های جدیدی برای بهره برداری از اوقات فراغت و لذت بردن از آنها به لحاظ تفریحی و اجتماعی، به دست می دهد.

 

    1. ساختمان بدنی یا هیکل درست

 

هیکل انسان یکی از مهمترین جنبه های نمود اجتماعی اوست و اندام و هیکل متناسب بی عیب و نقص از جمله مولفه ای شخصیت اجتماعی پخته ای است که از جذابیت و مهارت های ارتباط اجتماعی بهره مند است.

 

    1. تناسب اندام و ترکیب بدنی

 

زیبا بودن اندام های انسان یکی از مدخل های اجتماعی خوب برای پذیرش اجتماعی است و از این جهت میان زن و مرد تفاوتی وجود ندارد(کوکلی، ۱۹۷۸: ۱۰۰).
۲-۲-۲- مبانی نظری کیفیت زندگی
در این بخش ابتدا به تبیین فضای مفهومی کیفیت زندگی، سپس به تعریف کیفیت زندگی، ابعاد کیفیت زندگی، خاستگاه نظری این مفهوم، رویکردهای مرتبط با کیفیت زندگی و پیشینه تجربی آن خواهیم پرداخت.
۲-۲-۲-۱- تاریخچه کیفیت زندگی
تاریخچه مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح بازمی گردد. در آن دوران ارسطو ” زندگی خوب ” یا ” خوب انجام دادن کارها ” را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است؛ لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است: سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و بطور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معانی یکسانی نخواهد داشت. به هر حال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد، تلقی می شد؛ ولی اصطلاح ” کیفیت زندگی ” تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود. به مرور زمان محققان متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی های سلامت باشد، چنان چه تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت نیز به این نکته تأکید دارد(مختاری، نظری، ۱۵:۱۳۸۹). با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۴۸ میلادی، مبنی بر ابعاد وسیع آن به شکل رفاه کامل فیزیکی، روحی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود بیماری ، لازم است اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزش های انسانی مانند کیفیت زندگی نیز توجه کند(مختاری و نظری، ۱۵:۱۳۸۹).
پس ریشه های تاریخی استفاده از عبارت کیفیت زندگی را می توان در آثار کلاسیک ارسطو که مربوط به سال ۳۳۰ قبل از مسیح است، یافت. وی در اصول اخلاقی کلاسیک از رابطه بین کیفیت زندگی هنگام شادی و ارزشهای ذهنی افراد سخن می گوید. (مختاری، نظری،۱۳۸۹، ۱۵).
عبارت کیفیت زندگی دوره های تاریخی زیادی را پشت سر گذاشته است و تغییرات مختلفی در مورد آن صورت گرفته است. این عبارت علایق شخصی، تجارب، احساسات، دیدگاه ها و عقاید راجع به ابعاد فلسفی، فرهنگی، معنوی، روانشناسی، مالی و…زندگی روزمره را شامل می شود.
علاقه مندی به بررسی عوامل موثر بر خشنودی و رفاه انسان پیشینه ای طولانی در تاریخ زندگی بشر دارد. در واقع اینکه چگونه باید و می توان زیست که بهترین منفعت را از زندگی کسب کرد. شاید به قدمت توانایی آدمی برای اندیشه در مورد آینده و عبرت گرفتن از گذشته باشد. (بهمنی،۱۳۸۹: ۳۶).
کیفیت زندگی در حدود ۴۰ سال پیش در آمریکا معرفی شد و علوم اجتماعی پرچمدار روح و سنجش آن شد. در اواخر قرن۲۰ موضوع کیفیت زندگی در علوم اجتماعی بیشتر مورد توجه و اهمیت قرار گرفت و در سال ۱۹۵۵ با تاسیس جامعه بین المللی برای تحقیق درباره کیفیت زندگی، اینگونه تحقیقات نهادینه شدند(مختاری و نظری،۱۳۸۹: ۱۷).
در طی ربع قرن آخر قرن بیستم تاکنون پژوهشگران متعددی در مورد کیفیت زندگی و تعادل آن با ویژگی های گوناگون انسانها اظهار نظر کرده اند. به عنوان مثال از اوایل گسترش مفهوم کیفیت زندگی، برخی صاحب نظران توسعه آتی در مراقبت از سلامت جسمانی و روانی را در گرو توجه روزافزون به راهبردهای پیشگیری اولیه با هدف توسع کیفیت زندگی افراد دانستند(مختاری و نظری، ۱۳۸۹: ۱۸).
شالوک [۹۱](۲۰۰۴)، معتقد است که علاقه به بحث کیفیت زندگی به لحاظ تاریخی از ۴ زمینه ریشه می گیرد:

 

    1. بازنگری در این باور که پیشرفت های علمی و پزشکی و تکنولوژیک به تنهایی می تواند خوشبختی و بهزیستی بشر را فراهم کنند و در عوض توجه به این مسأله که احساس بهزیستی شخصی، خانوادگی و اجتماعی در صورتی تحقق می یابد که پیشرفت های مذکور با ارزشها، ادراکات و شرایط محیط زیست مساعدی همراه شوند.

 

    1. تغییر نگرش از خدمات مبتنی بر اجتماع به سبب سنجش نتایج و پیامدهای زندگی فرد در اجتماع.

 

    1. افزایش قدرت مصرف کنندگان و شکل گیری جنبش های تأمین کننده حقوق بیماران و تاکید این جنبشها بر برنامه ریزی شخص محور، توجه به پیامدهای شخص برنامه های رفاهی و دولتی و توجه به حق تعیین سرنوشت خود و غیره.

 

۴.پیدایش تغییرات جامعه شناختی که جنبه های عینی و ذهنی کیفیت زندگی را معرفی کردو ویژگی های فردی و شخصی این مفهوم را مورد تاکید قرار داده است.(ربانی، کیانپور،۱۳۸۶، ۷۱).
تا دهه۱۹۷۰ کیفیت زندگی اساسأ معطوف به انگاره های مادی و پیامد رشد اقتصادی در نظر گرفته می شد. از دهه۱۹۷۰ در نتیجه ظهور آثار منفی حاصل از رشد اقتصادی از سویی و پیدایش نظریه توسعه پایدار از سویی دیگر، کیفیت زندگی ابعاد و پنداشتی اجتماعی تر پیدا کرد و مسایل مانند توزیع پیامدهای حاصل از رشد، حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و… را در بر می گرفت و به طور جدی به عنوان هدف اصلی توسعه وارد مباحث برنامه ریزی شد و در دهه ۱۹۹۰ نیز آغاز بحث از کیفیت زندگی اجتماعی با تاکید بر سازه های اجتماعی همچون سرمایه اجتماعی، همبستگی اجتماعی، عدالت اجتماعی و… بود. (غفاری، امیدی،۱۳۸۸، ۳).
۲-۲-۲-۲- کیفیت زندگی به عنوان مفهومی نسبی
شاید همه روی این موضوع توافق داشته باشیم که کیفیت زندگی بالا از کیفیت زندگی پایین بهتر است؛ اما این موضوع برای ارزیابی کیفیت زندگی در فرهنگ های مختلف ممکن است تا حدی نامناسب باشد. برای نمونه اکثر مردم اروپا به زندگی قبایل هندی یا آفریقایی که با شکار روزگار می گذرانند و از زندگی انتظارات پایینی دارند، غبطه می خورند.
یک راه حل ساده برای تعریف کیفیت زندگی بالا و پایین می تواند استفاده از رویکرد فردی برای تعریف آن باشد. به این معنی که قضاوت شخصی افراد به عنوان معیار بالا و پایین بودن کیفیت زندگی در نظر گرفته شود. اما باید به این نکته توجه کرد که ممکن است در یک گروه، قضاوتهای شخصی تک تک افراد همان رأی اکثریت گروه شود ولی در گروه مشابه نظرات شخصی هر یک از افراد متفاوت باشد.اگر درکمان را از مفهوم کیفیت زندگی به مجموع تجارب افراد کاهش دهیم، تنها به بخش کوچکی از اهداف خود در ارتباط با تحقیقات کیفیت زندگی دست پیدا کرده ایم. اما چه زمانی کیفیت زندگی را به عنوان مفهومی نسبی در نظر می گیریم؟ انتظارات مختلف افراد از زندگی تنها بخشی از کیفیت زندگی آنها را تشکیل می دهد.کیفیت زندگی برآیندی از محرومیت نسبی ناشی از تخصیص ناکافی منابع اقتصادی و اجتماعی تعریف شده است(بوند و کورنر[۹۲]، ۱۳۸۹: ۲۰).
۲-۲-۲-۳- هویت و کیفیت زندگی
کلید درک کیفیت زندگی و ارزیابی فرد از کیفیت زندگی خویش، به طور معنا داری تحت تاثیر احساسی است که فرد نسبت به خود دارد. در واقع کسانی که احساس مثبتی نسبت به خود دارند، ارزیابی مثبتی نیز از زندگی خود ارائه می دهند(بوند و کورنر،۱۳۸۹، ۱۱۹).
اندرو و ویتی[۹۳](۱۹۷۶)، در تحلیل معیارهای اجتماعی سلامت بیان می کنند که اختلاف اندکی در مباحث طرفداران و معتقدین معیارهای عینی و ذهنی وجود دارد؛ زیرا تا اندازه ای همه ارزیابی های انسان ذهنی است. ترجیح ما برای تعیین کیفیت زندگی افراد، تجارب فردی آنهاست، در واقع احساس افراد از خودشان برای ما مهم است. همچنین به این موضوع اعتقاد راسخ داریم که نمی توان کیفیت زندگی را تنها بر اساس خود و جدا از جهان اجتماعی افراد در نظر گرفت. بعد عینی و دیگر عوامل ساختاری هستند که محتوا و مقدمات کیفیت زندگی افراد را فراهم می آورند.(بوند و کورنر،۱۳۸۹، ۱۱۹).
۲-۲-۲-۴- تعاریف و مفاهیم کیفیت زندگی
کیفیت زندگی مفهوم گسترده ای است که دارای معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان سنجه ای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و… تفسیرکرده اند.
با این وجود، هنوز تعریف قابل قبول جهانی برای این مفهوم صورت نگرفته است؛ زیرا بسیاری از محققان بر این باورند که کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متاثر از زمان، مکان، ارزش های فردی و اجتماعی است. با توجه به اینکه در رابطه با کیفیت زندگی تعاریف متعددی ارائه شده و چارچوب کلی و عمومی در رابطه با تعریف آن وجود ندارد. محققان مختلف به تناسب تخصص و زمینه کاری خود تعاریف متفاوتی از کیفیت زندگی ارائه داده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
ویر[۹۴](۱۹۹۸)، آن را ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻓﺮد ﺑﺮای اداره زﻧﺪﮔﻲ از دﻳﺪ ﺧـﻮد ﻣـﻲ داند. دوﻧﺎﻟـﺪ[۹۵](۲۰۰۱)، ﻛﻴﻔﻴـﺖ زﻧﺪﮔﻲ را اﺻﻄﻼﺣﻲ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ ﻋﻨﻮان ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ و ارﺗﻘﺎء ﻋـﺎﻃﻔﻲ، اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲو ﺟﺴﻤﻲ اﻓﺮاد و ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﺮای اﻧﺠﺎم وﻇﺎﻳﻒ روزﻣﺮه اﺷـﺎره دارد. ویور[۹۶] (۲۰۰۱)، در ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ ﻛﻪ اراﺋﻪ داده و ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺑﺴﻴﺎری از ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈـﺮان ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ، عنوان کرده است: ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از ﺑﺮداﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺨﺺ از وﺿﻌﻴﺖ ﺳﻼﻣﺖ ﺧـﻮد و ﻣﻴﺰان رﺿﺎﻳﺖ از اﻳﻦ وﺿﻊ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦﻛﻴﻔﻴﺖ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲﻋﻨـﻮان اﺣـﺴﺎس ﻓﺮد از ﺳﻼﻣﺖ، رﺿﺎﻳﺖ ﻳﺎ ﻋﺪم رﺿﺎﻳﺖ از زﻧﺪﮔﻲ، ﺳـﺮور و ﺷـﺎدﻣﺎﻧﻲ ﻳـﺎ ﻧﺎﺧـﺸﻨﻮدی و ﻧﻈﺎﻳﺮآن تعریف شده است(کینگ[۹۷]،۲۰۰۵).
لیو[۹۸] (۱۹۸۳)، کیفیت زندگی را عنوانی جدید برای مفهوم قدیمی بهزیستی مادی و روانی مردم در محیط زندگی خود توصیف کرده است. مولر[۹۹] (۱۹۸۳)، کیفیت زندگی را میزان رفاه افراد و گروه ها تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی عمومی تعریف می کند. فو[۱۰۰](۲۰۰۰)، کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی می داند. پسیون[۱۰۱] (۲۰۰۳)، کیفیت زندگی را اینگونه تعریف می کند: اصطلاح کیفیت زندگی به طور کلی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند مثل (آلودگی و کیفیت مسکن) و همچنین به برخی صفات و ویژگی های خود مردم (مثل سلامت ومیزان تحصیلات) اشاره دارد. کوستازا[۱۰۲](۲۰۰۷)، کیفیت زندگی را به عنوان میزان تأمین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد و گروه ها از بهزیستی ذهنی تعریف می کند. داس[۱۰۳](۲۰۰۸)، کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی تعریف می کند.
واژه کیفیت زندگی بیستر با محیط طبیعی و شرایط خارجی زندگی افراد از قبیل آلودگی، کیفیت مسکن، جنبه های زیبایی شناسانه، تراکم ترافیک، شیوع جرم و مانند اینها در ارتباط است. این متغیرها تاثیر قابل ملاحظه ای بر سطح ارضای افراد از زندگیشان دارند. اما آنها فقط جنبه محدودی از مجموع رضایت هایی که ممکن است در فرایند زندگی ارزشمند باشد را در بر می گیرند. سوال مهم این است که آیا آنها می توانند بخش مهمی از رفاه افراد را تشکیل دهند و یا اینکه آیا آنها به وسیله عواملی همچون حس دسترسی، دوست داشتن و علاقه، حس انتخاب و قابل بیان و ارائه هستند (مختاری و نظری،۱۳۸۹: ۲۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...