«…روزهایى که عمر مسلمان شد، وضع رسول خدا صلی الله علیه و آله طورى نبود که مصحح چنین خطابى از خداى تعالى باشد. آن ایام، ایام فتنه و مشقت اسلام بوده، و تا چند سال بعد از آن هم، شدت و عسرت ادامه داشته است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله قدرت جنگیدن و مبارزه علنى نداشته تا محتاج یاورى باشد…».[۱۰۸۰]
مورد دوم، ذیل آیه Cوَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَB[1081] اســت که از ابن عباس نقل شده است:
«ابو سفیان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: اى محمد! تو را به خدا و به خویشاوندى سوگند مى‏دهم که به فریاد ما برس که از شدت قحطى کار به جایى رسید که «عَلهز» – یعنی کرک با خون - خوردیم. اینجا بود که این آیه شریفه نازل شد».[۱۰۸۲]
در بررسی این روایت، علامه می گوید:
«روایات در این معنا مختلف است و آنچه ما نقل کردیم از سایر روایات به حد وســط نزدیک‏تر است و این آیه به قحطى مکه اشاره مى‏کند که با نفــرین رسول خداصلی الله علیه و آله مردم به آن دچار شدند، ولى ظاهر بیشتر روایات این است که بعد از هجرت اتفاق افتاده و این با اعتبار عقلى سازگار نیست».[۱۰۸۳]
بنــابراین، علامه به علــت «عدم ســازگاری با عقل» این روایت را به عنــوان سبب نزول آیه نمی پذیرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۱-۲-۲-۵٫ مخالفت با تاریخ نزول
معیــار پنجــم در رد روایات سبب نزول توسط علامه، ناســازگاری روایت با مکی یا مدنی بودن آیه می باشد:
یکی از نمونه های آن، ذیل آیه Cوَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْه أَعْجَمِیٌ…B[1084] است که روایتی از ضحاک نقل شده و او سبب نزول آیه را «سلمان فارسی» دانسته است.[۱۰۸۵] و علامه آن را به علت ناسازگاری با نزول آن در مکه، نمی پذیرد.[۱۰۸۶]
مورد دیگر، ذیل آیه Cیَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی… [۱۰۸۷]B می باشد که ابن عباس شأن نزول آن را در مورد سؤالی دانسته که یهودیان از آن حضرت، پرسیدند.[۱۰۸۸]
علامه این روایت را را به علت «مکی بودن آیات»، غیر قابل قبول می داند.[۱۰۸۹]
مثال سوم ذیل آیه Cأَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّىB[1090] یافت می شود که زمخشری روایتی پیرامون سبب نزول آن آورده که مرحوم طبرسی،[۱۰۹۱] آن را به ابن عباس، سدی و کلبی نسبت می دهد، در این روایت آمده:
«عثمان مال خود را در راه خیر انفاق مى‏کرد، عبد اللَّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعیش به او گفت: این طور که تو گرفته‏اى، بیم آن هست که مالى برایت نماند. عثمان گفت: من خطایا و گناهانى دارم، مى‏خواهم با این عمل خود، رضاى خدا را جلب کنم، امید عفو او را دارم. عبد اللَّه گفت: تو این ماده شتر خود و بارش را به من بده، من همه گناهانت را به عهده مى‏گیرم، عثمان هم همین کار را کرد و چند نفر را شاهد معامله گرفت، و از آن پس دیگر در راه خیر چیزى نداد، بدین مناسبت بود که آیه مورد بحث نازل شد. و معناى جملهC تَوَلَّىB این است که در روز احد مرکز را ترک کرد. بعد از آنکه این آیات نازل شد، عثمان بهتر و بیشتر به عمل خیر خود برگشت».[۱۰۹۲]
علامه در نقد این روایت با اینکه نزول آن را در مکه می داند، در این مطلب که آیه مربوط به جنگ احد باشد، خدشه وارد می کند.[۱۰۹۳]
همچنین ذیل آیه Cیَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی…B[1094] از ابن مسعود پیرامون شأن نزول آیه آمده است:
«با پیامبرصلی الله علیه و آله در زمین های سخت [و سنگلاخ] مدینه راه می رفتیم در حالی که آن حضرت بر شاخه نخلی تکیه زده بود به گروهی از یهود برخورد کردیم. به یکدیگر گفتند که از او در باره روح بپرسیم و برخی دیگر گفتند: از او نپرسید؛ ولی [سرانجام] پرسیدند و گفتند: ای محمد روح چیست؟ پیامبرصلی الله علیه و آله همچنان بر شاخه نخل تکیه زده بود و من فهمیدم که دارد به او وحی می شود، پس خداوند این آیه را نازل فرمود…».[۱۰۹۵]
علامه مشابه این روایت را از ابن عباس نقل می کند[۱۰۹۶] و فقط به روایت ابن مسعود اشاره نموده است. سپس در نقد این روایات به علت مکی بودن آیات، این روایات را قابل پذیرش نمی داند؛ زیرا روایت، حاکی از آن است که آیه در مدینه نازل شده است.[۱۰۹۷]
۴-۱-۲-۳٫ دقّت های علامه در نقد و اصلاح روایات اسباب نزول
علاوه بر معیارهایی که مستقیماً در ارزیابی اسباب نزول نقش داشت، علامه در نقد این دسته از روایات ابزارهای دیگری را به کار گرفته است:
۴-۱-۲-۳-۱٫ اجتهاد راوی در تطبیق حادثه با آیه
همان طور که پیش تر بیان گردید ایشان، بر خلاف بسیاری از دانشمندان علوم قرآنی، در موارد فراوانی روایات اسباب نزول را «تطبیق اجتهادی راوی بر واقعه» می داند و نه حادثه ای که آن را به عنوان علت و سبب نزول آیه، از راه سَماع و یا مشاهده نقل نموده باشد.[۱۰۹۸]
باید توجه داشت که در برخی موارد، به عاملی، اشاره می کند که باعث شده تا آن روایت را به عنوان سبب نزول آیه نپذیرفته و آن را از باب «تطبیق و استنباط راوی» تلقی کند. به عبارت دیگر، «تطبیق» عامل اصلی عدم پذیرش روایت، به عنوان سبب نزول نمی باشد؛ بلکه چنان که بیان شد «اجتهاد راوی» است که باعث شده نتوان به روایات سبب نزول به عنوان علت و سبب نزول آیه، نگریست.
از طرف دیگر، تعامل ایشان با روایات اسباب نزول، در اکثر موارد، این گونه است که تطبیق راوی را می پسندد و در مقامی می گوید: «…بیشتر روایات سبب نزول، به رغم ضعفی که دارند، تطبیق حوادث تاریخی بر آیات قرآنی مناسب آن هستند، که البته این هم خود اشکالی ندارد….».[۱۰۹۹]
بر این اساس، در مواردی که روایت به عنوان سبب نزول قابل قبول نیست، می توان آن را صرفاً از باب «جری و تطبیق» قابل قبول دانست.
اما در همین موارد تطبیق چنانچه مخالفتی با اصول کلی قرآن مشاهده شود، قابل پذیرش نخواهد بود. بنابراین می توان عملکرد ایشان را در باب روایات سبب نزولی که قائل به تطبیق آن توسط راوی گشته، دو نوع دانست:
الف. پذیرش تطبیق راوی
در موارد بسیاری، علامه علی رغم عدم پذیرش روایت صحابی یا تابعی به عنوان سبب نزول، آن را از باب تطبیق قابل قبول می داند. در این باره به نمونه های زیر اشاره می کنیم:
ذیل آیه Cإِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ…B[1100] روایتی در سبب نزول آن را از ابن عباس نقل می کند:
«طایفه‏اى از اهل مکه مسلمان شدند و اسلام خود را از مشرکین مکه پنهان مى‏داشتند. و به همین جهت مشرکین به خیال اینکه آنان نیز مشرکند، همراه خود به جنگ بدر آوردند، و بعضى از آن مسلمانان در آن جنگ آسیب دیدند و بعضى دیگر کشته شدند. مسلمانان گفتند: ما اطلاع داریم که این چند نفر مسلمان بودند، و با اکراه مشرکین به جنگ ما آمدند، لازم است براى آنان طلب مغفرت کنید. در این جریان بود که این آیه نازل شد…‏».[۱۱۰۱]
در ادامه به روایاتی مشابه آن از عکرمه[۱۱۰۲] و ضحاک[۱۱۰۳] نیز اشاره می کند و در مقام قضاوت روایات می گوید: «این روایات هر چند که ظاهرش بیشتر شبیه به تطبیق است، ولی تطبیق خوبى است».[۱۱۰۴]
ذیل آیه Cوَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا…B[1105] طبق روایاتی از ابن عباس، سبب نزول این آیه، «امام علیعلیه السلام»، «زید» و «حمزهعلیه السلام» می باشد.[۱۱۰۶]
علامه پس از اشاره به این روایات، آن را یا از باب «جری و تطبیق» صحیح می داند…[۱۱۰۷]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cإِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ …B[1108] است که ابن عباس سبب نزول آن را مربوط به استغاثه مسلمانان در روز بدر دانسته است.[۱۱۰۹]
سدّی طی روایتی مشابه روایت بالا، نزول این آیه را مربوط به «جنگ بدر» دانسته است.[۱۱۱۰]
چنان که در مباحث قبلی گذشت، علامه، روایت را به عللی همچون سیاق آیه به عنوان سبب نزول نمی پذیرد. اما آن را از نمونه های «تطبیق مضمون آیه با واقعه» عنوان می کند.[۱۱۱۱]
مورد دیگر، ذیل آیه Cفَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً…B[1112] است که ابن عباس سبب نزول آیه را راجع به «جندب بن زهیر» دانسته که اعمال نیکی مانند نماز، روزه و صدقه دادن را به امید تعریف و تمجید مردم انجام می داد.[۱۱۱۳]
علامه، این روایت را نقل می کند و در بررسی آن می گوید: «نظیر این روایت، روایات دیگرى بدون ذکر اسم شخص معینى وارد شده و جا دارد که همه آنها حمل بر انطباق آیه بر مورد شود، نه این که نزول آیه را در خصوص مورد بدانیم…».[۱۱۱۴]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cوَ کانَ الْکافِرُ عَلى‏ رَبِّهِ ظَهِیراً…B[1115] است که روایتی در شـأن نزول آیه از ابن عباس نقل شده که مقصود از «کافر» در این آیه، «ابوالحکم» است که پیامبرصلی الله علیه و آله او را ابوجهل نامید.[۱۱۱۶] علامه این روایت را «جری و تطبیق» یک مصداق بر عموم آیه تلقی می کند.[۱۱۱۷]
همچنین ابن عباس و عکرمه، شأن نزول آیه Cأَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماًB[1118] را «عمار یاسر» می دانند.[۱۱۱۹]
علامه در مقام داوری پیرامون این نوع روایات، همه را از باب تطبیق عموم آیه به مورد، دانسته است.[۱۱۲۰]
ذیــل آیه Cوَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ…B[1121] طبق روایتــی از مجاهد، در مــورد «نضر بن حارث» نازل گردیده است.[۱۱۲۲]
علامه در مقام سنجش روایت می گوید:
«…ظاهراً منظور وى، تطبیق نضر بن حارث با عنوان کلى آیه است، همان طور که روش راویانى که متعرض اسباب نزول شده‏اند، همین است که به جاى این که بگویند: فلان مورد یکى از مصادیق آیه است، مى‏گویند: آیه در باره فلان مورد نازل شده».[۱۱۲۳]
ب. عدم پذیرش تطبیق راوی
در مواردی ایشان، تطبیق اجتهادی راوی صحابی یا تابعی را نمی پسندد:
مانند اینکه ذیل آیه Cیا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم…B[1124] و در بیان اینکه Cأُولِی الْأَمْرِB چه کسانی هستند، به اختلاف شدید در روایات شأن نزول این آیه اشاره کرده و همه آنها را «تطبیق» هایی اجتهادی می خواند که فایده ای در نقل آنها نیست.[۱۱۲۵]
نمونه دیگر، ذیل آیات ۵۱ تا ۵۵ سوره مائده، است که روایتی از ابن عباس پیرامون سبب نزول این آیات نقل می کند به این مضمون که عبد اللَّه بن ابى بن سلول به بهانه اینکه بین او و بنى قریظه و بنى نضیر سوگندى برقرار است، ایمان آورد و سپس، مرتد گشت و به همین جهت، آیات Cأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ…B[1126] و Cفَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمB[1127] در حق او نازل شد. و عباده بن صامت برای رضای خدا، از سوگندى که با بنى قریظه و بنى نضیر داشت بیزارى جسته و ولایت خدا، رسول او و مؤمنین را قبول نمود. و به همین جهت بود که آیه Cإِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ…B[1128] نازل شد که منظور از این مؤمنین عباده بن صامت و همه اصحاب رسول خداصلی الله علیه و آله است.[۱۱۲۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...