کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



طراحان این استراتژی معتقد بودند که تروریسم در کل جهان از خاورمیانه سرچشمه میگیرد، زیرا در این منطقه حقوق بشر و حقوق زنان رعایت نمیشود، دموکراسی، آزادی بیان، آزادی مذهب و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد و مردم در فقر و بدبختی زندگی میکنند و دست به اقدامات تروریستی میزنند. بنابراین اگر این اصلاحات توسط امریکاییها و با تغییر دولتها و ارزشها به وجود آید، تروریسم نیز که بعد از فروپاشی شوروی سابق و سقوط مارکسیسم و کمونیسم خطر اصلی تهدید کنندهی جهان آزاد و جامعه امریکاست، به مرور از بین خواهد رفت، با این طرح و تحلیل، بودجه کلان امریکایی برای تغییرات در خاورمیانه بسیج شد. (سبحانی،۱۳۸۵: ۱۹و۱۸)
دانلود پروژه
اینکه نتیجه این طرح چگونه رقم خورد، مبحث دیگریست که خود گفتار دیگری را میطلبد اما آنچه در اینجا مهم است اینست که این طرح به نوعی متاثر از فرهنگ استراتژیک این کشور در سطح کلان میباشد. این کشور خود را موظف به اجرای این طرح میدید چرا که برای امریکا هدف ایجاد نظم لیبرال و اشاعه دموکراسی است و لذا در راستای مبارزه با بنیادگرایی با رویکرد واقع گرایی تهاجمی وارد عرصه عمل شده است تا از طریق استفاده وسیع از قدرت نظامی فضای تنفسی برای بنیاد گرایی محدود شود. بنابراین شالوده روابط امریکا با کشورهای منطقه بر مبنای هماهنگی با ارزشهای این کشور تعریف میشود و در صورتی که کشوری دارای این ارزشها نباشد یا به سمت آن حرکت نکند با قدرت امریکا مواجه خواهد شد. در واقع این برداشت که باید حکومتهایی که با ارزشهای امریکایی همخوانی ندارند تغییر پیدا کنند به بنیان راهبرد امریکا در خاورمیانه شکل داده است. این همان سیاستی است که متاثر از فرهنگ استراتژیک ایالات متحده از آن به « ویلسونیسم در چکمه» یا « ویلسونیسم همراه انتقام جویی» یاد می شود. سیاست هایی که ایالات متحده در منطقه خاورمیانه دنبال می کند در راستای هدفش یعنی «مهندسی هویتی» مردم خاورمیانه است. (دهشیار،۱۳۸۶ :۱۷۸)
بنابراین میتوان چنین استدلال نمود که این امر برگرفته از فرهنگ استراتژیک امریکا میباشد. چرا که در فرهنگ استراتژیک این کشور امریکا مسئولیت ترویج دموکراسی را برعهده دارد که به همان خطیری مسئولیت دفاع از مردم امریکاست، چرا که این دو در هم تنیده اند. در عین حال باید دانست مداخله امریکا در صحنه جهانی تنها هنگامی پایان میپذیرد که دگرگونیهای بنیادی در جامعه و به عبارتی دیگر در فرهنگ استراتژیک این کشور به وجود آید. بنابراین مردم امریکا باید به این فهم برسند که تا زمانی که جامعه امریکایی و فرهنگ استراتژیک مسلط بر این جامعه عوض نشده است، نمیتوان انتظار داشت که سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه نیز تغییر یابد.
۲-۲- تعهد و التزام ویژه به اسرائیل
جدای از تاثیرات ساختارهای داخلی و لابی آیپک، که بسیاری از متفکران بر تاثیرات آن در علت حمایت ایالات متحده از اسرائیل اشاره دارند، برخی دیگر از متفکرین بر این باورند که حمایت امریکا از اسرائیل بر مبنای هویتی و همسانی های ارزشی قابل تحلیل است. چنانکه ریچارد پاین نیز اشاره میکند که همسانی های فرهنگی بیشتر میان اسرائیل و ایالات متحده می تواند سبب پایبندی ویژه ایالات متحده به اسرائیل باشد. او تحلیلی درباره رابطه ارزشهای امریکایی و سیاست خارجی امریکا دارد که بیان می دارد هر اندازه شباهت های فرهنگی امریکا و دیگر کشورها بیشتر باشد، امریکا در مسائل کمتری درگیر می شود و کاربرد زور برای بی اثر کردن این درگیری ها نیز کاهش می یابد. او بحث خود را بر پایه شواهد عینی در الگوی مناقشه اسراییل و فلسطین می گذارد. مایکل بارنت نیز می گوید سکولار بودن اسراییل دموکراسی و هویت غربی آن و نیز میراث یهودی – مسیحی مشترک اسرائیل و امریکا، نقش مهمی در ایجاد این پایبندی بازی کرده است. (میرکوشش،۱۳۸۷ :۲۸ و ۲۹) در استراتژی منطقه ای ایالات متحده تشکیل حکومت مستقل فلسطین منجر به کاهش هزینه های روانی اشاعه ارزشهای نظم حاکم بین المللی در خاورمیانه خواهد بود. (دهشیار،۱۳۸۸: ۱۶۲) لذا در اینجا عامل همسانی های فرهنگی و هویتی نقش مهمی در ارزیابی سیاست نسبت به ایالات متحده ایفا می کنند. ترکیه از نظر دموکراسی در رده دوم پس از اسرائیل جای می گیرد و لذا بخاطر همگرایی های هویتی و فرهنگی در همه زمینه ها با ایالات متحده همکاری دارد. (میرکوشش،۱۳۸۷: ۳۱) اینکه مردم خاورمیانه در خصوص سیاست های اسرائیل به مانند امریکاییان به ارزیابی و اظهارنظر نمی پردازند به این دلیل است که آنها از همان دریچه ذهنی و ارزشی امریکاییان به موضوع نگاه نمیکنند. (دهشیار،۱۳۸۵: ۱۷) نوع نگاه ، هویت و فرهنگ استراتژیک این منطقه با هویت و فرهنگ استراتژیک ایالات متحده و اسرائیل متفاوت است. چناچه برخی از متفکرین در خصوص صلح اعراب و اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که چنانچه هویت و فرهنگ ایدئولوژیکی که اسرائیل برای خود تعریف می کند، تغییر کند، صلح بین اعراب و اسرائیل نیز برقرار خواهد شد.
روابط آمریکا و اسرائیل با شیوه ها و رویکردهای گوناگون تبیین و توصیف شده است. برخی از سیاستمداران از اسرائیل به عنوان یکی از قابل اعتمادترین متحدان ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و حتی در دنیا یاد میکنند. برخی دیگر اسرائیل را یک شریک استراتژیک آمریکا توصیف نموده اند. از سوی دیگر منتقدینی وجود دارند که اسرائیل را ابزار یا مجری اصلی سیاست های امپریالیستی ایالات متحده برای تضعیف ناسیونالیسم عربی یا مانعی در برابر بنیادگرایی اسلامی می دانند. برخی دیگر از نویسندگان از نفوذ شدید دولت اسرائیل یاد می کنند که از طریق افراد و لابی های یهودی و در چرخه ای از حلقه های رسانه ای، اعتباری و نظامی بر دولت آمریکا اعمال می شود. به غیر از تمام موارد یاد شده که هر کدام دربردارنده ی بخش هایی از واقعیت هستند با این حال روابط آمریکا و اسرائیل از ویژگی ممتاز دیگری برخوردار است. (قویدل،۱۳۸۲: ۱۱۱) که حتی از آن به عنوان روابط ویژه یاد میشود. همانطورکه بیان شد یکی از مهمترین فرضیاتی که در خصوص روابط امریکا و اسرائیل بیان میگردد، مربوط به نقش گروه های نفوذ و لابی های یهودی است. بسیاری از پژوهشگران ، توجه خاص ایالات متحده به اسرائیل را صرفا به فعالیت گروه های نفوذ صهیونیستی(لابی های یهودی) که بر مراکز اقتصادی و تجاری و همین طور سیاست سازی این کشور سیطره یافته اند، نسبت میدهند. در پایان قرن بیستم ، یهودیان آمریکا در جهان به عنوان بازیگرانی مهم در عرصه بازی سیاست نگریسته می شود که توانایی تاثیرگذاری بر حوادث، تعیین هدف و تحقق آن و تنبیه دشمنان و پاداش دوستان را دارند. (طباطبایی،۱۳۸۲ :۱۲) آیپک قدیمی ترین و کاراترین لابی یهود به شمار می آید. آنچه که آیپک را تبدیل به مهم ترین سازمان طرفدار اسرائیل ساخته، کارکرد آن به عنوان یک گروه ذی نفوذ است. رهبران آیپک همواره اظهار می دارند که آیپک یک سازمان آمریکایی است، نه یک عامل خارجی و این سازمان برای تسهیل و تقویت روابط میان مردم و دولت آمریکا و اسرائیل شکل گرفته است. (طباطبایی،۱۳۸۲: ۲۴) متفکرانی همچون مرشایمر و والت میزان تاثیرگذاری لابی های صهیونیسم بر تصمیمات سیاست خارجی ایالات متحده را بزرگ نمایی می کنند. مرشایمر و والت، به گونه ای قضاوت می کنند که گویی نخبگان، روشنفکران و مقامات ایالات متحده تابع محض لابی های یهودی هستند. بسیاری از آنها با تقلید و کپی برداری از افکار دیگران اکتفا کرده و تنها به آن استناد می کنند بدون اینکه تاملی در روابط پیچیده دو دولت و اصل منافع ملی آمریکا داشته باشند. (جعفری،۱۶۶:۱۳۸۹) دونالد نف ، سیاستمداران آمریکایی را به عنوان گروگان اسراییل تلقی می کند. وی به گونه ای مطرح می کندکه تصمیم گیرندگان آمریکایی هیچ گونه اراده و استقلال عملی از خود ندارند و فقط برای منافع خاص اسراییل استخدام شده اند. همچنین از سوی دیگر افراد دیگری همچون سولارز به گونه ای اظهار می کنند که لابی های صهیونیسم نقشی در روابط نزدیک آمریکا و اسراییل ندارند. گرچه کسی نمی تواند تاثیرگذاری لابی های یهودی را در جامعه آمریکا انکار کند، اما این فرضیه نمی تواند به عنوان عامل تامه ی شکل دهنده روابط ویژه دو دولت آمریکا و اسراییل توجیه گردد. (جعفری،۱۶۵:۱۳۸۹) شاید بارزترین مثال در مورد واگرایی سیاسی میان آمریکا و اسراییل زمانی آشکار شد که آیزنهاور در موضعی قوی در مقابل اسراییل (و بریتانیا و فرانسه) در قضیه کانال سوئز (۱۹۵۶) اتخاذ نمود. بعد از جنگ، فشار آمریکا اسراییل را مجبور به عقب نشینی از سرزمین های تصرف شده نمود. اعتماد دیوید بن گوریون بر ضمانت های مشکوک آمریکا نبردهای جنگ ۱۹۶۷ را در خود پرورش داد. در سال ۱۹۸۱ بعد از اینکه اسراییل بلندی های جولان را به خاک خود ضمیمه نمود، رونالد ریگان موافقتنامه همکاری های استراتژیک میان آمریکا و اسراییل را به حالت تعلیق درآورد و در جایی دیگر به نشانه اعتراض به حمله اسراییل به لبنان از تحویل هواپیماهای جنگی به اسراییل خودداری کرد. در سال ۱۹۹۱ بوش رئیس جمهرر آمریکا طی یک کنفرانس مطبوعاتی به نشانه مخالفت با سیاست اسرائیل در استقرار یهودیان در سرزمین های اشغالی درخواست اعطای وام از سوی اسرائیل برای کمک به جذب یهودیان روسیه و اتیوپی را به تاخیر انداخت. در این اعتراض بوش از زبان و گفتار تندی استفاده کردکه احساس خشم و تعصب علیه اسرائیل را به هیجان آورد و نگرانی جوامع یهودی را که در آنها احساسات ضدیهودی بالا گرفته بود بیشتر تحریک نمود. همچنین بوش اسرائیل را ترغیب کرد تا در واقعه پرتاب موشک های عراقی به خاک اسرائیل در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ از خود واکنشی نشان ندهد. (سعیدی نژاد،۱۶۹:۱۳۸۰)
از جمله فرضیات دیگری که در خصوص اتحاد ایالات متحده و اسرائیل مطرح گردیده است مربوط به تاثیر ساختار دوقطبی نظام بین الملل در دوران جنگ سرد می باشد. بسیاری بر این باورند که اتحاد این دو کشور متاثر از ساختار دوقطبی شکل گرفته است و لذا با پایان جنگ سرد این اتحاد نیز فروخواهد پاشید. حال آنکه همچنان که شاهد هستیم نه تنها این روابط و اتحاد دو کشور رو به سستی نگراییده است بلکه حوزه های همکاری ها در بسیاری از زمینه ها توسعه و گسترش یافته است. لذا بنظر می رسد این فرضیه نیز قابلیت ارائه چارچوب مناسبی در خصوص اتحاد دو کشور، ایالات متحده امریکا و اسرائیل ندارد.
از این روی ما فرضیه دیگری را مورد آزمون قرار می دهیم. فرضیه پژوهش حاضر حکایت از آن دارد که میراث تاریخی و فرهنگی مشترک دو کشور ایالات متحده امریکا و اسرائیل منجر به تعریف ویژگی های هویتی متشابهی شده است که این امر به نوبه خود حیات بخش تعاریف مشابهی از تهدیدات و منافع گردیده است. و از این رهگذر با گذشت زمان و با توسعه هر چه بیشتر روابط دو کشور زمینه برای ایجاد اتحاد استراتژیک فراهم گردیده است. با مطالعه سوابق روابط دو کشور به این نتیجه میرسیم که میراث تاریخی و فرهنگی مشترک میان دو کشور از عوامل بنیادین شکل دهنده به روابط و مناسبات و همچنین حمایت های دو کشور بوده است. چرا که حتی پیش از دورانی که ایالات متحده نقشی جهانی برای خود تعریف کند و منافع خود را در خاورمیانه حیاتی قلمداد کرده و این منطقه را در حوزه نفوذ و منافع حیاتی خود تعریف کند نیز، این کشور حمایت های خود را از این کشور هر چند محدودتر از دوران کنونی عنوان ساخته بوده است.
یهودیان با آمریکاییها مشترکات تاریخی، ارزشی و فرهنگی فراوانی دارند. در کلیه جوامع انسانی مفاهیم تاریخ مشترک، ارزشها و فرهنگ مشترک، قداست و اهمیت ویژه ای دارند.
بسیاری از آمریکاییها چه محافظه کار و چه نومحافظه کار _ علاوه بر اعتقادات مذهبی و بازگشت به ارض موعود و نیز فرارسیدن هزاره خوشبختی _ به دلیل ارزشهای فرهنگی و سیاسی مشترک و نیز در پاسخ به دوران وحشت ” یهودستیزی ” با اسرائیل همدردی میکنند. (جعفری،۱۳۸۹: ۷۷)
روسای جمهور آمریکا از بدو انقلاب این کشور تاکنون چه در سیاست اعلامی و چه در سیاست اعمالی با یهودیان احساس همنوعی و همدردی کرده اند و معتقدند یهودیان نقش ارزشمندی در استقلال و توسعه آمریکا ایفا کرده اند. در واقع باید بدانیم، جایگاه خاص اسراییل در ذهن آمریکایی ها مقدم بر پیدایش آن به عنوان یک کشور است. بیانیه های حمایت از آرزوهای ملت یهود برای بازگشت به صهیون را می توان از اوایل قرن نوزدهم میلادی و زمان ریاست جمهوری جان آدامز مشاهده کرد. او در سال ۱۸۱۹ در نامه ای به مانوئل نوح آرزوی خود را در مورد تجدید حیات ملت یهود و تسلط آنها بر سرزمین فلسطین بیان کرد.(عطایی و عالی،۱۳۹۱: ۲۴۴) زمانی که جان آدامز نوشت: «من واقعا آرزو میکنم که یهودیان دوباره در یهودیه یک ملت مستقل برای روشنفکران یهودی که در پیشرفت فلسفه مشارکت داشتند تشکیل دهند.» همچنین وی به “مردخای مانوئل نوح” نوشت که او به لزوم بازسازی یهودیه به عنوان سرزمین و ملتی مستقل ایمان دارد. نفوذ عمیق سنت های یهودی را بر زیربنای موسسات آمریکا می توان در قانون اساسی آمریکا مشاهده کرد، زمانی که جان آدامز در نامه ای به توماس جفرسون نوشت: « من به جد معتقدم که یهودیان متمدن تر از دیگر ملت ها هستند» یهودیت و مسیحیت از مشترکات تاریخی فراوانی برخوردار بودند. مدت زمان زیادی از اعلامیه آزادی آمریکا نگذشته بود که رئیس جمهور ” آبراهام لینکلن” به” هنری ونیت ورث فونک “- صهیونیست کانادایی- ابراز داشت که آمریکا باید در تحقق رویای باشکوه یهودیان ستمدیده ی روسیه و ترکیه برای بازگشت به سرزمین ملی خود یعنی فلسطین مشارکت کنند. فرقه پیورتین به طریق رومانتیکی سرنوشت یهودیان و نژاد انگلوساکسن را (درآمریکا) به یکدیگر پیوند می داد و به طریقی خود را همانند مردم یهودی، مردم برگزیده تلقی می کرد لذا در مراحل ابتدایی انقلاب آمریکا، رهبران مذهبی فرقه پیورتین عنوان می کردند که «ما آمریکایی ها مردمی خاص و برگزیده هستیم. ما اسرائیل عصر خود هستیم» با اینکه «ما سرنشینان کشتی آزادی های جهان هستیم» احساس همنوعی و سرنوشت مشترک تا اندازه ای وجود داشت، بدین سبب اشخاصی مانند توماس جفرسون، بنجامین فرانکلین پیشنهاد کردند که تجربیات مخاطره انگیز و تاریخی یهودیان در دست فراعنه، مانند گذار از دریای سرخ را به تصویر بکشند و به عنوان مهر بزرگ کنگره انتخاب نمایند. در واقع به تصویر کشیدن حکایت های تورات و انجیل وسیله ای بود در اختیار آمریکائی ها برای ایجاد هویت و آرمان و از این راه آنها درصدد بودند تا خود را به عنوان مردم برگزیده معرفی نمایند، نتیجه این وضعیت این بود که پیوند بین یهودیت و مسیحیت در آمریکا برقرار شد و یهودیان از طریق مذهب، مقبولیتی در جامعه کسب کردند.(سعیدی نژاد،۱۶۶:۱۳۸۰) یهودیان به طور مستقیم در انقلاب آمریکا مشارکت کرده بودند. رئیس جمهور آمریکا ” کالون کولیدج ” در جملاتی به ستایش نقش یهودیان در جنگ استقلال پرداخته و می گوید: یهودیان که تعداد قابل ملاحظه ای را تشکیل می دادند و در تمام ایالت ها پراکنده بودند آموزش های پیامبرشان را ترویج دادند، به ایمان و اعتقاد یهودیان به صورت مسلطی ایمان به آزادی است. یکی از نشانه های رسمی آمریکا حاوی این سخن معروف است که طغیان علیه ستمگر اطاعت از خداوند است و این سخن، سخن یهود است. در مراحل ابتدائی انقلاب آمریکا، رهبران مذهبی اولیه پیوریتن عنوان می کردند که ما آمریکائی ها مردمی خاص و برگزیده هستیم، ما اسرائیل عصرخود هستیم. (ذاکری،۱۳۸۲: ۶۴) در دوره های دیگر، ویلسون مساله یهودیان و رهائی آنها از” بی خانگی ” را وارد سیاست آمریکا کرد. ویلسون رئیس جمهور آمریکا در تاریخ ۳ مارس ۱۹۱۹ حمایت خود را از اعلامیه بالفور اعلام کرده بود، جانشین او وارن هاردینگ نیز حمایت خود را از اقدامات صهیونیست ها ابراز داشت، این حمایت ها قبل از اعلامیه بالفور، نیز بیان شده بود و بعد از آن نیز ادامه پیدا کرد.(سعیدی نژاد،۱۶۶:۱۳۸۰) ویلسون میگفت: روح و جوهر قانون اساسی ما متاثر از یهود بوده چراکه نه تنها یهود با این اصل برتر خود (یعنی طغیان در برابر ستمگران اطاعت از خداست) بالاترین نفوذ را در قانون اساسی ما داشته است، بلکه فرهنگ یهود در متن خود گوهر ناب دموکراسی را پرورش داده است آنچنان که از مونارشی و اریستوکراسی و یا هر شکل دیگری از حکومت ها متمایز است. (ذاکری،۱۳۸۲: ۶۹)
روزولت نیز در حمایت از صهیونیست ها ادامه دهنده راه دولت های قبلی امریکا بود. او در مبارزات انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری در سال ۱۹۴۴ اعلام کرد که از مهاجرت نامحدود یهودیان به فلسطین و از هر سیاستی که به تاسیس کشوری مشترک المنافع، مردم سالار و آزاد منتهی شود حمایت خواهد کرد (هلال،۱۳۸۶: ۱۲۴) بنابراین روزولت برای اولین بار فلسطین بدون اعراب را مطرح کرد و بالاخره هری ترومن، رئیس جمهور، همانطور که روبرت لووت معاون وزارت خارجه خاطر نشان ساخت، اگر پدر آن نبود حتما قابله آن بود.(شون بام،۱۳۸۱: ۶۳) ریگان بیان داشت: از زمان تولد دولتی به نام اسرائیل یک ارتباط سخت و محکم بین آن دموکراسی(اسرائیل) و این دموکراسی (آمریکا) وجود داشته است. جرج بوش در مدت زمان کوتاهی بعد از تصدی سمتش گفت: «دوستی و اتحاد بین آمریکا و اسرائیل محکم و قوی می باشد که این بر اساس ارزش های دموکراتیک مشترک، میراث و تاریخ مشترک دو کشور است و همین ارزش ها و تاریخ مشترک است که دو کشور را زنده نگه می دارد. تعهد آمریکا در قبال امنیت اسرائیل محکم و بی لغزش باقی می ماند. ما ممکن است بر روی بعضی سیاست ها از زمانی به زمان دیگر تفاوت قائل شویم اما هرگز اصول خود را تغییر نخواهیم داد.» کلینتون در دوره تصدی سمت ریاست جمهوری روابط را در سطح دیگری با اسرائیل برقرار کرده است. وی می گوید «روابط ما با اسرائیل هرگز نباید با ارزش های مشترک، میراث دینی مشترک، سیاست های دموکراتیک مشترک که روابط بین اسرائیل و آمریکا را به یک وضعیت ویژه در سطح عالی مبدل کرده است متناقض باشدکه دو کشور را زنده نگه می دارد.» (سعیدی نژاد،۱۷۴:۱۳۸۰)
به طور کلی ،اکثر روسای جمهور آمریکا پس از تاسیس اسراییل نیز در صحبتهای خود به گونه ای از ارزشهای مشترک و میراث تاریخی و فرهنگی مشترک بین آمریکا و یهودیان صحبت کرده اند. تعهد آمریکا نسبت به اسرائیل اغلب توسط مقامات آمریکایی بر حسب شرایط اخلاقی و حتی به عنوان “یک مورد مبارزه دموکراسی برای ادامه بقا” بیان شده است. (سعیدی نژاد،۱۷۰:۱۳۸۰) از سوی دیگر باید اذعان داشت، تحول تدریجی در روابط آمریکا- اسرائیل از دوستانه به صورت یک متحد، بدون حمایت مردم آمریکا که اکثر آنها به طور مداوم با اسرائیل همدردی میکنند نمی توانست به دست آید. (سعیدی نژاد،۱۷۵:۱۳۸۰)حمایت آمریکا از اسرائیل ریشه مستحکمی در جمعیت و مردم آمریکا دارد. اکثریت مردم آمریکا مسیحی بوده و حامی و پشتیبان اسرائیل به دلیل میراث مشترک یهودی- مسیحی می باشند. (آزادی،۱۳۸۲: ۲۴۹)
مهم ترین سند استراتژیک ایالات متحده و اسرائیل را نیز می توان در بیانیه همکاری راهبردی واششنگتن- تل آویو در ۳۰ آوریل ۱۹۹۶ ملاحظه کرد، که در زیر بدان می پردازیم: رئیس جمهور کلینتون و نخست وزیر پرز، دو روز مذاکرات جدی پیرامون سطح وسیعی از موضوعات مربوط به رابطه ایالات متحده آمریکا و اسرائیل را به پایان رساندند. این مذاکرات انعکاسی است از پیوندهای عمیق و مشترک و دوستی دیرینه ای که رابطه ایالات متحده آمریکا و اسرائیل را مشخص می کند و میراث ارزش ها منافع مشترک و احترام متقابل به دموکراسی است که این نزدیکی و پایداری روابط دو کشور را موجب شده است. (ستاری،۱۳۸۲: ۱۶۷) در واقع این امر نتیجه این موضوع است که آمریکا از زاویه تحسین گرایانه ای به اسرائیل نگاه میکند چرا که اسرائیل توانسته است با موفقیت سنت دموکراسی غرب را در کشورش دنبال کند. توسعه اقتصادی قابل توجهی داشته باشد و با جدیت در مقابل دشمنان مصالحه ناپذیرش مقابله نماید. اسرائیل به شکست حرکت های ناسیونالیستی رادیکال در لبنان، اردن، یمن ونیز فلسطین کمک کرده است. آنها سوریه را سالها بعنوان یک نیروی رادیکال قدرتمند ، تحت کنترل خود درآوردند.
لذا اسرئیل کمکهای زیادی را از سوی ایالات متحده پذیرا بوده است. بعد از جنگ جهانی دوم، اسرائیل بزرگترین دریافت کننده کمک از ایالات متحده آمریکا بوده است. بویژه از زمان جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل در سال۱۹۷۳، حمایت امریکا از اسرائیل در سطحی بوده که با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست. تا حدی که برخی ها اسرائیل را ایالت پنجاه و یکم ایالات متحده آمریکا میدانند. (قهرمانپور،۷۳) این حمایت شامل بیشترین میزان کمک سالانه مستقیم اقتصادی و نظامی از سال۱۹۷۶ به بعد است. اسرائیل همچنین دریافت کننده بیشترین مجموع کمک از ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. مجموع کمک مستقیم امریکا به اسرائیل تا سال ۲۰۰۳ بالغ بر یک صد و چهل میلیارد دلار امریکا بوده است. اسرائیل در هر سال بالغ بر سه میلیارد دلار کمک مستقیم دریافت میکندکه معادل یک پنجم کل بودجه کمک های خارجی آمریکاست. (درخشه و کوهکن،۱۳۸۹: ۶۵)
اسرائیل نیز با قرار گرفتن در جناح آمریکا بعد از جنگ های شش روزه در ۱۹۶۷، به محدود کردن گسترش نفوذ شوروی در منطقه کمک کرده است و شکست خفت باری را بر متحدین شوروی در منطقه مثل سوریه و مصر وارد آورده است. این رژیم از دیگر متحدین آمریکا در منطقه مثل ملک حسین در اردن حمایت به عمل آورده و قدرت نظامی اش مسکو را وادار کرده که مبالغ بیشتری برای متحدین شکست خورده اش صرف کند. اسرائیل همچنین اطلاعات مفیدی درباره توانایی های شوروی در اختیار ایالات متحده قرار داده است. (درخشه و کوهکن،۱۳۸۹: ۶۸) از سوی دیگر اسرائیل هرگز به منافع آمریکا حمله نکرده است، هرگز از دشمنان امریکا حمایت نکرده و در سازمانهای بین المللی همواره در کنار امریکا بوده است. (آزادی،۱۳۸۲: ۲۲۳)
البته حمایت امریکا از اسرائیل برای امریکا ارزان هم تمام نشده است. حفظ، تقویت و ارتقای روابط اسرائیل و ایالات متحده آمریکا هزینه های بسیار گزافی را متوجه دولت و مردم آمریکا ساخته است و اسرائیل پرهزینه ترین کشور برای آمریکا در طول ۳۵ سال اخیر بوده است. (قویدل،۱۳۸۲: ۱۲۷) توماس استافر، مشاور ارشد امور اقتصادی دولت آمریکا بر این باور است که “کمک های آمریکا به اسرائیل ضربات جبران ناپذیری به اقتصاد آمریکا وارد میکند.” (جعفری،۱۳۸۹: ۶۳) از سوی دیگر این حمایت باعث شده تا روابط امریکا با دنیای عرب تحت الشعاع قرار گیرد. مجموع حمایت همه جانبه و بدون وقفه امریکا از اسرائیل در چند سال گذشته، موجب انزجار افکار عمومی عربی و اسلامی شده و امنیت امریکا را بهخطر انداخته است. هزینه های غیرمستقیمی که توسط ایالات متحده آمریکا پرداخت می شود در بسیاری از مواقع از مقادیر معتنابه کمک های مستقیم فراتر میرود. هزینه های غیر مستقیمی که به ایالات متحده آمریکا تحمیل شده است عبارتند از:

 

    1. هزینه های ناشی از تحریم اقتصادی یک جانبه ایران، عراق، لیبی و سوریه

 

    1. متضرر شدن صاحبان صنایع امریکا به دلیل تحریم کشورهای عربی توسط این کشور

 

    1. از آنجا که ایالات متحده در سال۱۹۷۳ خرید نفتی خود از کشورهای عربی را قطع و آنها را تحریم کرد، مشکلات فراوانی را برای کارخانه داران خود به وجود آورد و قیمت نفت نیز به تبع آن افزایش یافت. (مک آرتور،۵۵) البته اسرائیل تنها واحد سیاسی ای نیست که در منطقه از کمک های مالی و نظامی ایالات متحده برخوردار است، بلکه بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس نیز از چنین کمک هایی بهره می برند اما آنچه مهم است اینکه، شکنندگی کشورهای عرب در جنگ، (به سان کویت در حمله عراق به این کشور) و توانمندیهای دفاعی اسرائیل در مواجهه با تهدیدات و چالشهای خارجی، در عمل این کشور را به یک متحد استراتژیک در مقابل دیگر متحدان امریکا در منطقه مبدل ساخته است. (منفرد،۱۳۸۳: ۲۸)

 

بطور کلی باید اذعان داشت که فرهنگ و هویت دو عامل اساسی و حیات بخش در ایجاد و تداوم اتحاد استراتژیک دو کشور بوده اند. همچنانکه مایکل بارنت نیز در پژوهشی در رابطه با هویت و اتحادها در خاورمیانه به این نتیجه میرسد که تعریف هویت مشترک” لیبرال دموکراتیک دو کشور"، از مهم ترین عوامل شکل گیری و تداوم اتحاد دو کشور محسوب میگردد، چنانکه در مواردی که اسرائیل از مولفه های هویتی خود دور میشود و با بحران هویت مواجه میگردد، متحد این کشور، یعنی ایالات متحده واکنش نشان داده، و با بهره گرفتن از حربه های گوناگون ازجمله، مشروط کردن اعطای وام ها، عدم حمایت در موارد مختلف و…به تنبیه این کشور پرداخته است. بارنت در ابتدا مولفه ای شکل دهنده هویت را نام برده وضمن تشریح آنها بیان می دارد که مولفه چهارمی نیز وجود دارد که عنصر اصلی شکل دهنده به هویت مشترک دو کشور است. از نظر او سه مولفه به هویت دسته جمعی اسراییل قوام می بخشند: مذهب، ملی گرایی و هولوکاست. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۴۴)
اگر این سه مولفه هویت دسته جمعی اسرائیل پیوند نه چندان مستحکمی با غرب و ایالات متحده آمریکا برقرار سازند مولفه چهارمی وجود دارد که می تواند هم جایگاه اسرائیل را در غرب تثبیت کند و هم آن را دولت های عرب پیرامونش متمایز سازد: جایگاه اسرائیل بعنوان یک دموکراسی لیبرال.
از نظر بارنت، جایگاه اسراییل به عنوان یک “دموکراسی” مطرح است زیرا اسرائیل از مطبوعات نسبتا آزاد، نظام حزبی رقابتی، انتخابات آزاد و منصفانه و امثال هم برخوردار است. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۴۶) لذا، اسرائیل تنها دموکراسی در منطقه است که مدل مطلوبی از دموکراسی را که مورد نظر ایالات متحده نیز هست، در صحنه سیاست داخلی این کشور به اجرا گذاشته است و این مساله از نظر تئوری صلح دموکراتیک سبب آن می شود تا اسرائیل به یگانه دولت مورد اعتماد آمریکا در منطقه تبدیل شود. (قویدل،۱۳۸۲: ۱۲۹)
بارنت سه نمونه را به عنوان مثالهایی که نشان دهنده واکنش ایالات متحده به دور شدن اسرائیل از مولفه های قوام بخش هویت مشترک هستند نیز اشاره می کند. از نظر بارنت، سه رویداد: پایان جنگ سرد، مناظره بر سر اسرائیل بزرگ و انتفاضه با به چالش طلبیدن هویت اسرائیل، بنیان های روابط آمریکا و اسرائیل را به چالش کشیدند.
از زمان جنگ سرد به مدت دو دهه بود که اسرائیل به یکی از اجزای ذاتی شبکه غرب برای مهار اتحاد شوروی مبدل شده بود و با افتخار از منابع سیاست خارجی و نظامی ایالات متحده آمریکا حراست می کرد و هم از نظر منزلتی و هم به لحاظ منابع، سودهای سرشاری را کسب نمود. اما جایگاه اسرائیل در این شبکه مهار، بر اساس هویتی که داشت و بهره استراتژیکی که بطور بالقوه بدست آورده بود از میان رفت. اسرائیل ، به علت بهره مندی از ویژگی های دموکراتیک و تبعیت از ارزش های غربی، صرفا یک متحد نبود بلکه متحدی با ثبات و قابل اتکا به شمار می آمد. در این خصوص، نقش اسرائیل در اجتماع غربی و هویت آن بعنوان یک دولت غربی تا حدودی از جنگ سرد نشات می گرفت و به عبارتی حداقل در اثر جنگ سرد تقویت می شد. بر این اساس پایان جنگ سرد نه تنها هم ذات پنداری اسرائیل با اجتماع غربی، بلکه یکی از منابع هویت اسرائیل را نیز کان لم یکن ساخت. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۵۰)
چالش بزرگتر علیه هویت دسته جمعی اسرائیل در مناظره بر سر اسرائیل بزرگ ظهور کرد. هرچند این مناظره در زمانی پیش از کنترل اسرائیل بر سرزمین های فلسطینی بدنبال جنگ ۱۹۶۷ ، رخ داد ولی از آن زمان تا کنون هموراه تشدید شده است. حزب کارگر و جنبش های چپ گرا ابراز نگرانی کرده اند که اسرائیل تعهدش به دموکراسی و سرشت یهودی اش را با تداوم کنترل این اراضی به مخاطره انداخته است. بنابراین آنهایی که در این گروه جای میگیرند، نه تنها به دلایل امنیتی و بشر دوستانه بلکه به علت باور به اینکه تدوام اشغال این اراضی هویت دسته جمعی اسرائیل را به عنوان یک دولت یهودی، دموکراتیک و غربی تهدید خواهد کرد، خواستار تغییر در سیاست های اسرائیل هستند. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۵۰)
رویداد سوم، انتفاضه است. با شروع اولین انتفاضه در سال ۱۹۸۷ و ادامه آن در سال ۲۰۰۰ مسائل مختلفی در رابطه آمریکا و اسرائیل بر سر برخورد با فلسطینیان، مسئله شهرک سازی و فرایند صلح خاورمیانه اتفاق افتاده است که در برخی موارد موجب بروز کدورت هایی میان دو کشور شده است. (قویدل،۱۳۸۲: ۱۲۸) واکنش اسرائیل در قبال این طغیان فلسطینی ها نه تنها تصویر اشغال گری نرم خویانه را سست ساخت، بلکه باعث شد بسیاری سرشت غربی اسرائیل را زیر سوال ببرند. تصاویر ضرب و شتم های هرروزه، بازداشت ها، سیاست مشت آهنین اسحاق رابین وزیر دفاع اسرائیل و سایر موارد نقض حقق بشر باعث گردید بسیاری بگویند که اسرائیل به یک دولت جهان سومی شباهت دارد نه یک دولت غربی. تصاویر و گزارش هایی که به آمریکا ارسال می شدند بر دیدگاه دولت و جامعه آمریکا تاثیر نهادند. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۵۱) لذا حمایت از حاکمیت اسرائیل به حمایت از حاکمیت اسرائیل بر اسرائیل بزرگی که جمعیت انبوه فلسطینی در آن از حقوق مدنی بی بهره باشند گسترش نیافت. مشهودترین نشانه تغییر اوضاع و احوال، ظهور مناظره بر سر کمک آمریکا به اسرائیل بود. ایالات متحده آمریکا در واکنش به درخواست ۱۰ میلیارد دارای ضمانت از سوی اسرائیل، پس از جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) با این شرط به اسرائیل کمک کرد که تضمین دهد این مبالغ را گسترش شهرک های مسکونی به کار نخواهد برد. (بارنت ۱۳۹۰: ۲۵۲)
بنابراین همچنان که بیان گردید از ابتدای سرگیری روابط دو کشور، عامل هویت، که خود برگرفته از تاریخ و فرهنگ استراتژیک مشترک دو کشور است، بر شکل گیری، تداوم و افزایش روابط و اتحاد دوکشور، همواره نقشی کلیدی ایفا کرده است. در منطقه بسیار حائز اهمیت خاورمیانه، تنها کشوری که بیشترین ههمسانی هویتی را با ایالت متحده داشته است، اسرائیل بوده است و از آنجایی که این کشور نیز در پاسخ به کمک ها و حمایت های ایالات متحده امریکا، از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده است، لذا به عنوان یکی از مهم ترین و قابل اعتمادترین متحدین و شرکای امریکا مطرح گردیده است. همسانی هویتی دو کشور سبب گردیده است که هر دو کشور در ادوار مختلف تاریخی تهدیدات را نیز بطور یکسان مشترک ادراک نمایند. در دوران جنگ سرد بیشترین تلاش دو کشور صرف مهار شوروی گردید و پس از پایان جنگ سرد نیز مبارزه با اسلام سیاسی و بنیادگرایی به عنوان تهدید مشترک دو کشور تعریف گردید و لذا در این موضوع نیز بیشترین همکاری ها را با یکدیگر به عمل آورده و زمینه تقویت هر چه بیشتر اتحاد دو کشور را فراهم نموده اند. بنابراین بطور خلاصه می توان گفت، عامل هویت مشترک به برسازی تهدید شکل میدهد و طرفی را که یک شریک مرجح درنظر گرفته میشود را نشان میدهد. لذا مولفه فرهنگ استراتژیک مشترک که منجر به شکل گیری هویت مشترکی شده است را یکی از دلایل اصلی حمایت امریکا از اسرائیل میتوان در نظر گرفت.
۳-۲- عامل نفت
ایالات متحده با حذف رقیب اصلی اش در صحنه رقابت، به دنبال تثبیت هژمونی خود در کل جهان است بالطبع، منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به دلیل ویژگی هایی که دارند در اولویت هستند و به عبارت دیگر، تثبیت هژمونی امریکا در خاورمیانه، پیش زمینه هژمونی جهانی است. (متقی،بقایی و رحیمی،۱۳۸۹: ۳) خاورمیانه با داشتن منابع انرژی از یک سو و موقعیت خاص ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک از سوی دیگر، حوزهی منفعتی غیرقابل اغماض، برای قدرتهای بزرگی چون امریکا محسوب میشود. از این روی بعد از فروپاشی شوروی، رهبران ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که روش ها و ابزارهایی که در سده های گذشته برای حیات بخشی و مدیریت صحنه ی جهانی بکار می رفت، مانند : توازن قوا، بازدارندگی، سدنفوذ و .. دیگر قابلیت و کارآمدی ندارند. در این باره پل ولفوویتز که نقشی اساسی در طراحی استراتژی تهاجمی امریکا داشته است، بیان میدارد: استراتژی اساسی امریکایی بایستی بر پایه جلوگیری از ظهور هر کشور رقیب باشد … برای همیشه. (همان،۱۵) این مساله در NSS سال ۱۹۹۸ نیز این گونه تکرار گردید: هیچ نوعی سلطه گری و سلطه جویی در هیچ نقطه ای از جهان نباید مشاهده شود، رقیب جدی به وجود نیاید و کشورهای مختلف در قالب ائتلاف و به صورت رقیب در جهان ظهور پیدا نکنند. جمله ای که در DPG سال ۱۹۹۲، PNAC سال ۱۹۹۸ و NSS سال ۲۰۰۲ هم تکرار گردید. (سنشناس،۱۳۸۴: ۱۴۷) چرا که تفوق طلبی به عنوان یک ایده و آرزوی ذهنی، همواره در ذهن نخبگان امریکایی جریان داشته است و این ایده در فرهنگ استراتژیک این کشور درونی گردیده است.
از این رهگذر، اسلحه نفت یکی از موضوعاتی است که ایالات متحده از طریق آن می تواند رقبای خود را کنترل نماید. در این چارچوب تحلیلی هر چند موضوع نفت امروزه به یک امر حیاتی برای کشورها بدل گشته است اما باید اذعان نمود که در رابطه با ایالات متحده این موضوع کمی متفاوت است. استراتژیست های دولت امریکا در درجه اول نگران ذخایر نفتی خود نیستند. اکنون چند دهه است که ایالات متحده کوشش کرده است منابع تهیه نیازهای انرژی خود را تنوع بخشد. کشورهای تولید کننده نفت مانند ونزوئلا، نیجریه، مکزیک و دیگر کشورها از این جهت برای امریکا اهمیت بیشتری پیدا کرده اند اما برای کشورهای اروپای غربی، ژاپن و قدرت های صنعتی در حال رشد در شرق آسیا، نفت خلیج فارس اهمیت درجه اول را دارد.
به دنبال وقوع چهارمین جنگ اعراب و اسراییل در سال ۱۹۷۳ تحریم نفتی کشورهای غربی از سوی اعراب منجر به شکل گیری طرح مهمی موسوم به پروژه استقلال از سوی ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا شد. هدف از طرح این پروژه، تلاش برای بهره برداری از منابع داخلی و در نتیجه دستیابی به استقلال در حوزه انرژی تا پایان دهه ۱۹۸۰ بود. اهمیت مساله انرژی سبب شد این طرح تاکنون در دستور کار همه دولت های آمریکا از نیکسون تا اوباما قرار بگیرد. (میشل،۲۰۱۳) در راستای این طرح، وابستگی آمریکا به نفت وارداتی در سال های اخیر به دلیل افزایش تولید و کاهش مصرف داخلی به سرعت کاهش یافته است. بر اساس آمارهای رسمی میزان تقاضای نفت وارداتی در ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ در مقایسه با سال ۲۰۰۵حدود ۱۷ درصد کاهش یافت. تداوم این روند، واردات نفت را در سال ۲۰۱۲ به متوسط ۷.۸ میلیون بشکه در روز (معادل ۲۴ درصد مصرف روزانه آمریکا) تقلیل داد. گفتنی است که در سال ۲۰۰۵ واردات نفت ۶۰ درصد مصرف سوخت مایع آمریکا را تشکیل می داد. بر اساس پیش بینی وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا، تولید نفت داخلی این کشور در ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ نیز کاهش بیشتری را تجربه کرده و در نتیجه وابستگی به واردات بیش از پیش کاهش خواهد یافت. در عین حال که مصرف نفت در آمریکا کاهش یافته است، اما مصرف گاز طبیعی روند رو به رشدی را تجربه کرده است به طوری که بر اساس آمارها در حال حاضر مصرف گاز رشدی ۱۴ درصدی را تجربه می کند. همزمان با افزایش مصرف گاز، تولید داخلی آن نیز در سال های اخیر رشد چشمگیری را تجربه کرده است. تولید گاز طبیعی از ۱۸ تریلیون فوت مکعب در سال ۲۰۰۵ با یک سوم افزایش در سال ۲۰۱۲ به ۲۴ تریلیون فوت مکعب رسید. افزایش سریع تولید داخلی، واردات گاز طبیعی آمریکا را تا حدود دو سوم کاهش داده و رقم آن را به ۱.۶ فوت مکعب (حدود ۶ درصد مصرف داخلی) تقلیل داده است. گفتنی است این میزان بیشتر از کانادا وارد کشور می شود. افزایش تولید گاز و نفت آمریکا در سال های اخیر در نتیجه تحولات تکنولوژیکی سریع در حوزه استخراج این دو کالای استراتژیک صورت گرفته است. آژانس بین المللی انرژی (IEA) پیش بینی کرد آمریکا با بهره گرفتن از این روش های جدید، طی پنج سال، به بزرگ ترین تولیدکننده نفت وگاز جهان تبدیل خواهد شد. (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۲)
لذا، بر اساس پیش بینی ها، واردات نفت آمریکا حداقل در طول یک دهه آینده، روندی رو به کاهش را تجربه خواهد کرد، اما از آن پس ممکن است در میزان ثابتی متوقف شود. مبحث انرژی در ایالات متحده آمریکا موضوعی دوبعدی است؛ از یک سو می توان آن را پدیده ای اقتصادی و از سویی دیگر پدیده ای سیاسی توصیف کرد. ابزار انرژی جدای از اقتصادی بودن می تواند به عنوان مولفه ای مهم در روابط سیاسی میان کشورها اثرگذار باشد. به کارگیری تکنولوژی جدید در آینده ای نه چندان دور، آمریکا را به یکی از بزرگترین تولید کنندگان انرژی در سطح جهان تبدیل خواهد کرد. تامین امنیت انرژی، به این کشور در عرصه بین الملل، آزادی عمل بیشتری خواهد داد. ارلوس پاسکال نماینده ویژه آمریکا در روابط بین الملل انرژی، در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه سال جاری میلادی گفت: انفجار نفت و گاز آمریکا، ژئوپلتیک انرژی در جهان را دگرگون خواهد کرد. هفته نامه آلمانی اشپیگل نیز در گزارشی از روش های نوین استخراج نفت و گاز به عنوان انقلابی نام برده که می تواند تعادل قدرت سیاسی را در کل جهان تغییر دهد. از این رو آمریکا با تکیه بر خودکفایی انرژی، می تواند در کنار مزایای اقتصادی از برد سیاسی این ابزار از طریق اعمال فشار بر دیگر کشورها و در نهایت بازتوزیع قدرت بین المللی بهره ببرد. چراکه هر کشوری که بر این منابع کنترل داشته باشد، اهرم قدرت جهانی را در چند دهه آینده کنترل خواهد کرد. (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۲)
خاورمیانه با داشتن ۶۰ درصد ذخایر ثابت شده نفت جهان و ۴۱ درصد از ذخائر ثابت شده گاز طبیعی، متراکم ترین منطقه جهان از لحاظ ذخائر سوختهای فسیلی است که میتواند همچنان در رقابتهای اقتصادی قدرتهای بزرگ نقشی فعال ایفا نماید. بنابراین، اهمیت خلیج فارس در رقابتهای امنیتی کنترل منابع انرژی نیز در زمره شاخص های قدرت هژمون است، هر گونه اقدام برای قطع یا محدود شدن جریان نفت به جهان خارج از این منطقه سبب بالا رفتن قیمت و ایجاد نوساناتی می شود که تاثیر منفی آن بر اقتصاد همه ی کشورها است.(حلیم زمهریر،۱۴۳:۱۳۹۰) از سوی دیگر داشتن دست بالا در تسلط بر منابع انرژی استقلال عمل بیشتری را برای کنترل و نظارت بر رقیبان در اختیار ایالات متحده قرار خواهد داد. ناوگان پنجم ایالات متحده آمریکا در منطقه خلیج فارس در حال حاضر مسئولیت حفظ منافع آمریکا را در این منطقه جغرافیایی به عهده دارد که هزینه ی زیادی را متوجه این کشور کرده است ،کاهش نیاز آمریکا به انرژی وارداتی از این منطقه ،حفظ و نگهداری از این ناوگان و سایر هزینه های هنگفتی را که در جهت تامین امنیت مسیر انتقال انرژی را فاقد وجاهت عقلانی می کند، اما نگارنده بر این باورند که سلطه بر این منطقه جغرافیایی اهمیت فوق العاده ای در تداوم هژمونی ایالات متحده آمریکا خواهد داشت که البته عده ای تداوم هژمونی را در توازن میان قدرتهای در حال ظهور برای تسلط بر این منطقه و دیگری ، تعامل ، شراکت ،تقسیم مسئولیت در برقراری امنیت  را راهگشا می دانند. خلیج فارس علاوه بر داشتن اهمیت ویژه برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا در جهت کاسته شدن از اهرم استراتژیک کشورهای خاورمیانه ،ا فزایش گزینه های سیاست خارجی ،کاهش هزینه های اقتصادی برای برقرای امنیت، تامین امنیت اسرائیل ، جلوگیری از شکل گیری هژمون منطقه ای و مدیریت بحران های منطقه ای برای جلوگیری از نزاع بین المللی ،منطقه ای مهم و حساس در رقابت قدرت های آینده تلقی می شود. با خودکفایی و استقلال انرژی ایالات متحده اگرچه نیاز به بهرمندی از انرژی ارزان و فراوان خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا کاهش می یابد اما ایالات متحده می تواند از این ظرفیت بوجود آمده برای تداوم سلطه و هژمونی خود بیشترین بهره مندی را کسب کند.
برطبق بررسی شورای اطلاعات وابسته به سازمان سیا تا سال ۲۰۱۵، سه چهارم نفت خلیج فارس روانه آسیا و بویژه چین خواهد شد. از این رو مایکل کلره نویسنده کتاب جنگ بر سر منابع ، می گوید: هدف از کنترل عراق، تسلط بر منابع نفت آن به عنوان یک اهرم قدرت است و نه یک منبع سوخت. تسلط بر خلیج فارس داشتن کنترل بر روی اروپا، چین و ژاپن است. (کامل،۱۳۸۲ :۶۲)
به اعتقاد برخی از مفسرین چین دشمن جدید ایالات متحده محسوب می شود. قدرت اقتصادی چین یالات متحده را به چالش طلبیده است. در این میان، منطقه خاورمیانه و کشورهای واقع در آن، به دلیل برخورداری از بیشترین ذخایر انرژی، طبعا از بالاترین قابلیت‌ها در تامین انرژی چین و پاسخگویی به نیاز استراتژیک این کشور برخوردار است. طبق پیشبینیها وابستگی چین به انرژی این منطقه در سالهای آتی روبه تزاید خواهد بود. و از این رهگذر، خلیج فارس مکانی است که میتوان قدرتهای نوظهور خواهان حضور در این منطقه را یکدیگر کنترل و موازنه کرد. چین و هند میتوانند با تسلط بر ذخایر انرژی خلیج فارس رشد اقتصادی خود را دوچندان کنند. در این راستا استفاده از رقابتهای قدرتهای نوظهور برای برتری و تسلط بر یکدیگر از طریق رشد و توسعه اقتصادی به واسطه استفاده از منابع انرژی از جمله  مواردی است که با حضور در منطقه خلیج فارس و کنترل رقبای اقتصادی برای تسلط بر منابع این منطقه از جایگاه حیاتی برخوردار است. چرا که در صورت کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه خاور میانه، چین و هند خود را در حال رقابت بر سر منابع انرژی این منطقه خواهند یافت و این دو غول آسیایی دست به ایجاد قدرت دریایی خود در منطقه اقیانوس هند خواهند زد، چرا که این منطقه شاهراه کشتیرانی میان منطقه خلیج فارس و جنوب و جنوب شرق قاره آسیا به شمار می آید و به احتمال زیاد به منطقه اصلی رقابت میان دو کشور تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر تهدید اولیه هژمونی آمریکا مربوط به قدرتهایی است که از توان بالای مادی و اقتصادی برخوردارند و می توانند در درجه اول هژمونی اقتصادی ایالات متحده را تهدید کرده و در آینده به توازن قوا در مقابل آمریکا در زمینه اقتصادی دست یابند.
اگر با وجود تمامی موانعی که برای خودکفایی انرژیی ایالات متحده آمریکا با بهره گرفتن از فناوریهای نوین اکتشاف، استقلال انرزی ایالات متحده را تا سالیان آینده بپذیریم، اما پذیرفتن کاهش اهمیت منطقه خلیج فارس به جهت کاسته شدن نیاز این کشور به صادرات انرژی قایل قبول نیست چرا که ایالات متحده آمریکا با تسلط بر این منابع نه تنها می‌تواند امنیت انرژی خود را تأمین کند بلکه قادر است از راه  نظارت بر رقبا و چالش گران هژمونی خود را از بهره‌برداری از این منبع  عظیم محروم کند. از دیدگاه سوزان استرنج نیز، سلطه بر جریان انرژی و همچنین مبادی آن از مولفه های قدرت هژمون است، از سوی دیگر به دلیل وابستگی متقابل اقتصادی ایجاب می کند که این منطقه در اولویت و حساسیت آمریکا برای تامین امنیت انرژی قرار داشته باشد. به عبارت دیگر، امنیت انرژی که در قالب تسلط بر این منطقه جغرافیایی ترسیم می شود  برای استفاده آمریکا جهت نظارت بر قدرتهای نوظهور اقتصادی آسیایی از یک سو و همچنین ایجاد ترتیبات امنیتی جدید برای تامین امنیت  این منطقه در قالب همکاری های نوین و سهیم کردن این کشورها از جمله چین برای کاستن از هزینه هایی است که این کشور به تنهایی متقبل می شود. چنانکه پیش بینی می شود خلیج فارس و خاورمیانه در آینده رقابتهای های جهانی عرصه تعامل و همکاری این دو قدرت اما با حفظ اولویت تامین منافع برای ایالات متحده باقی خواهد ماند. به طور قطع تامین امنیت این منطقه به شکل مستقیم با حضور ایالات متحده و یا غیر مستقیم، حضور چین به نمایندگی از این کشور از اولویتهای سیاست خارجی آمریکا در سالهای پیش رو خواهد بود. اگرچه این حضور به معنای کاهش نفوذ آمریکا و تسلط چین بر این منطقه نیست، بلکه همانطور که گفتیم سایر قدرتهای آسیایی و از جمله هند از وزنه های موازنه چین در این منطقه جغرافیایی به حساب خواهد آمد.
بدین ترتیب، پس از سال ۱۹۹۲ سیاست خارجی امریکا، موفقیت را در قالب استراتژی مبارزه با نظام چندقطبی، نبرد با بروز یک قدرت جهانی و یا خطرناک منطقه ای ترجمه کرده است و از این رهگذر تلاش دارد با تسلط بر این منطقه سایر رقبا را با ابزار انرژی و نفت کنترل خود درآورد.
در پایان این فصل چنین میتوان نتیجه گرفت که مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا یکی از اصلیترین عوامل در پیشگیری سیاست قدرت و رویکردهای یکجانبه گرایانه این کشور در قبال خاورمیانه میباشد. متاثر از فرهنگ استراتژیک هژمونیک محور، این کشور به دنبال آن است که از ایجاد هرگونه رقیب در این منطقه جلوگیری کند و لذا همین امر نیز سبب شکل گیری الگوی رقابت میان این کشور و سایر کشورها- از جمله چین که به دنبال نفوذ در این منطقه است- گردیده است. در راستای حمایت خود از اسرائیل یکی از مهم ترین دلایل را میتوان تشابه هویتی که همان هویت لیبرال دموکراسی است، ذکر نمود. این کشور حمایت از دموکراسی و اشاعه آن را در سراسر جهان وظیفه و رسالت خود تعریف مینماید. از منظر دولتمردان و جامعه امریکایی، حمله به عراق و افغانستان نیز در راستای مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی در منطقه شکل گرفته است. لذا همین امر- یعنی حمایت از دموکراسی- سبب میگردد که از اسرائیل حمایت نماید. اما شاید بتوان اظهار داشت که علاوه بر اینکه یکی از دلایل این حمایت ها به هویت لیبرالی این کشور باز میگردد، دلیل دیگر، وضعیت و موقعیت جغرافیای (ژئوپولتیک) این کشور میباشد. این کشور در قلب خاورمیانه واقع شده است و لذا با توجه به اهمیت خاورمیانه برای ایالات متحده آمریکا این امر- یعنی حمایت و التزام ویژه به اسرائیل- اهمیت مضاعفی را موجب گردیده است. لذا نگارنده بر این باور است که توجه به مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا میتواند یکی از کلیدهای اصلی و راهگشای فهم سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه باشد.
فصل چهارم: فرهنگ استراتژیک چین
مقدمه
تجزیه و تحلیل رفتار استراتژیک کشورها از زاویه ادراکات و اندیشه های استراتژیستهای آنها، از اهمیت خاصی در روابط بین الملل برخوردار میباشد. خصوصا کشورهایی که دارای پیشینه تاریخی و تمدنی طولانی هستند، از سنتهای استراتژیکی برخوردارند که شکل دهنده رفتارهای استراتژیک آنهاست. چین از جمله این کشورها می باشد که دارای سابقهای بسیار دیرینه در زمینه سنتهای فلسفی است و این سنتها دستمایه سیاستهای استراتژیک صلح جویانه آن قرار میگیرد. این تنها یک بخش از فرهنگ استراتژیک پکن را تشکیل میدهد. بخش دیگرآن، واقعگرایی سیاسی است که به رفتارهای غیرمسالمت جویانه و نظامی این کشور شکل میدهد. نگاه چینیها به فرهنگ استراتژیک خود بر مبنای این ترکیب، نگاه مبتنی بر صلح جویی است و با اصل قرار دادن دفاع، هرگونه اقدام نظامی خود را در طول تاریخ (و در آینده) هرچند در شکل تهاجمی، ماهیتا دفاعی میدانند. اما نکته مهم این است که واقعگرایی سیاسی چینیها طی یک فرایند تکوینی به سیاست قدرت (نظامی) محدود نگردید، بلکه واقع گرایی در ترکیب با واقع بینی سیاسی نسبت به محیط عملیاتی، شکل نوینی به هویت، فرهنگ استراتژیک و تفکر امنیتی چینی بخشیده است. در واقع، هنر رهبران چینی در درک واقعیت پویا و متحول سیاست داخلی و بین الملل، طرح ایدههای مناسب و عمل به این ایدهها بوده است. بر اساس همین تحول، از ۱۹۴۹ به بعد میتوان شاهد سیر تکوینی تدریجی فرهنگ استراتژیک چین و تغییر آن از مناقشه گرایی به سوی همکاریگرایی و از فرهنگ استراتژیک تنازعی به سوی تعاونی بود. در واقع هدف آنها از این بازنگری، پاسخگویی به تقاضاهای داخلی و همچنین احراز و حفظ جایگاه و موقعیت چین به عنوان قدرت بزرگ در نظام متحول بین الملل بوده است و این امر خود مستلزم درک واقعیات دگرگون شونده بین المللی برای انطباق با آنهاست. تحول فرهنگ استراتژیک چین در این چارچوب جای میگیرد. (سلیمانی پورلک، ۱۳۸۴: ۷۱ و ۷۰)
بنابراین، سنت استراتژیک چین صرفا حاوی یک مجموعه از ترجیحات استراتژیک نیست، بلکه بالعکس دست کم دو فرهنگ استراتژیک متفاوت وجود دارد. یکی برگرفته از آن چه میتوان «پارادایم کنفوسیوسی- منسوسی» نامید، باشد که در رتبهبندی انتخابهای استراتژیک، که استراتژیهای غیرخشونتآمیز و سازشگرایانه را قبل از استراتژیهای تهاجمی یا تدافعی خشونت آمیز قرار میدهد. این رتبه بندی ترجیحات به زبانی در متون اصلی استراتژی چین بیان میگردد که تاکید کنفوسیوسی- منسیوسی بر «دولت نیکو اندیش»، «صالح» و «فضیلتمند» را به عنوان مبنای امنیت منعکس میسازد. این زبان به کارگیری نیروی نظامی را پدیدهای شوم قلمداد میکند که تنها در شرایط گریزناپذیر باید ازآن استفاده کرد و علاوه بر این بر به تمکین واداشتن دشمن بدون توسل به زور تاکید می نهند. در واقع، جریان کنفوسیوسی یک رویکرد دفاع محور است که به موجب آن، فضیلت شخص حاکم و دقت و نکته سنجی او در اجرای فرامین است که قدرت و توانایی دولت را برای دفاع از خود تعیین میکند. (بولز و شالزک،۸۰) برخی دیگر از تحلیگران به “هنرجنگ” نوشته سان زی استناد میکنند و بر تمایل چین به کاربرد ترفندهای جنگی به جای مبارزه و جنگ روانی و نمادین به جای مبارزه تن به تن در میدان نبرد تاکید دارند. مشهورترین جمله سان زی در کتاب مذکور این است که « بردن یکصد جنگ در یکصد میدان نبرد اوج مهارت نیست، مقهور و مطیع ساختن دشمن بدون جنگ اوج مهارت محسوب می شود» لذا او به جای کاربرد زور بر تاکتیکهای دیپلماتیک و روانی تاکید می نمود. به هر حال این تفسیرها، تصویری را از چین به نمایش می گذارد که این کشور به طور محدود و محتاط از زور استفاده مینماید.
مجموعه دیگری از ترجیحات استراتژیک از آنچه میتوان «پارادایم سیاست قدرت سخت» نامید، نشات می گیرد. این پارادایم به طور کلی استراتژیهای تهاجمی را قبل از استراتژیهای دفاع ایستا و سازش گرایانه قرار می دهد. در منتهی الیه خشونت آمیز این طیف ، ترجیح روی آوردن به اقدامات تهاجمی به «نرمی» یا «سختی» اصول بدیهی سیاست قدرت در یک متن خاص بستگی دارد. این پارادایم مجموعه ای از جلوههای محیطهای خارجی را خطرناک، دشمنان را ذاتا تهدید کننده و منازعه را به صورت حاصل جمع صفری منعکس میسازد. به گونهای که به کارگیری خشونت در نهایت برای مقابله با تهدیدها ضروری شمرده میشود. وانگهی، این پارادایم به نحوی آشکارا حاوی یک اصل کلیدی در زمینه تصمیم گیری- مفهوم «کوان بیان»- است که بر انعطاف پذیری همه جانبه و وجود حساسیت آگاهانه نسبت به توانمندیهای نسبی در حال تغییر تاکید مینهد. هرچه این موازنه، مطلوبتر باشد، اتخاذ استراتژیهای قهرآمیز تهاجمی به صرفهتر خواهد بود، هرچه این موازنه نامطلوبتر باشد، اتخاذ استراتژیهای تدافعی یا سازشگرایانه برای خرید زمان تا هنگامیکه این موازنه بار دیگر تغییرکند، به صرفه تر خواهد بود. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۵۵) لذا این جنبه از فرهنگ استراتژیک چین، طرفدار راه حل های نظامی بوده و جهت گیری تهاجم محور را برمیگزیند. مطابق این تفسیر، نخبگان چینی از اراده معطوف به کاربرد زور برخوردار بوده و هستند. بر اساس رویکرد واقع گرایانه، تصمیم سازان چینی نیز بر مبنای سیاست قدرت اقدام نظامی را به عنوان گزینهای جهت حصول اهداف و منافع ملی مدنظر قرار میدهند. این رهیافت به «پارادایم آمادگی برای جنگ» اشاره دارد. بر اساس این پارادایم، «اگر صلح میخواهید برای جنگ آماده شوید». از این منظر فرهنگ استراتژیک چین چندان تفاوتی با دیدگاه ها و فرهنگ های غربی در مورد کاربرد زور در نظام بین الملل هرج و مرج گونه و فاقد اقتدار عالیه مرکزی ندارد. (سلیمانی پورلک،۱۳۸۴: ۷۵) از این منظر، هرچند به عقیده بسیاری، مکتب کنفوسیوسی به عنوان زیربنای فرهنگی چین میباشد اما در واقع مرکز فرهنگ چین به حساب نمیآید. بخصوص در دوره اوایل قرن بیست که دوره سنتشکنی در مدرنیته در فرهنگ چین بوده است. درواقع رفتار تاریخی مردم چین بیشتر در دوره خود کنفوسیوس نیز با اصول این فرهنگ چندان تطابق نداشت. (چی یانگ،۲۰۱۱: ۶) از این روی، متفکرانی مانند جانستون بر این باورند که، چین به لحاظ تاریخی، یک فرهنگ استراتژیک نظامی باورانه یا سیاست قدرت محور نسبتا منسجمی از خود به نمایش گذاشته است که در تمامی زمینه های ساختاری مختلف تا دوران مائوئیسم (و حتی پس از آن) دوام داشته است. تصمیم گیران چینی این فرهنگ استراتژیک را به گونهای درونی ساختهاند که رفتار استراتژیک چین ارجحیت رویکرد تهاجمی توسل به زور را، که از نوعی حساسیت شدید در قبال توانمندی های نسبی تاثیر میپذیرد، از خود بروز داده است. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۵۲) اما باید درنظر داشته باشیم که این دو مجموعه، ترجیحات فرهنگ استراتژیک جداگانهای به شمار نمیآیند، بلکه فرهنگهای استراتژیک همتراز محسوب میشوند.
بر این اساس، مشی استراتژیک چین را نمیتوان دقیقا صلح طلب و مسالمتجو یا جنگ طلب و مخاصمه جو تلقی کرد، بلکه باید آن را متغیری وابسته به عوامل و شرایط مختلف و در نوسان بین این دو گزینه در نظر گرفت. از این روی، چین دارای فرهنگ استراتژیک دوگانه است. جریان کنفوسیوسی و جریان واقع گرایی سیاسی دو جریان عمده این فرهنگ میباشند. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۳) هم سان تزو و هم کنفوسیوس در یک برهه زمانی تاریخ چین را تحت تاثیر قرار دادهاند. یکی با نصایح معرفت شناسانه و دیگری با آموختن هنر جنگ که یک نوع فرهنگ استراتژیک دوسویه و دوگانه را برای چینیها به ارمغان داشته است. این دوگانگی در فهم چین نیز وجود دارد. (باتاچریا،۲۰۱۱: ۴)
آرتور والدرون بطور مختصر و مفید فرهنگ استراتژیک چین را در چندین موضوع بیان کرده است:
حالتی که چین در آن باید سرآمد و برتر باشد و در راس هرم سیاسی قرار بگیرد که این مورد بطور متناقضی با بی اعتمادی و سوءظن و تردید نسبت به استفاده از زور و محکوم کردن آن است. و همچنین اعتقاد به فریب، ترغیب و تدابیر جنگی در بدست آوردن پیروزی بزرگ با حداقل هزینه. این ویژگیها توسط غربی ها هویت بخشی شدهاند. (مانکن،۲۰۱۱: ۹) لذا، فرهنگ استراتژیک چین دارای صلح و خشونت است اما در عین حال دارای فریبکاری و حقه نیز میباشد.
فرهنگ استراتژیک چین
ما در این پژوهش تقسیم بندی دیگری از مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک چین ارائه کردهایم. بر مبنای این تقسیم بندی فرهنگ استراتژیک چین در دو سطح ملی و نظامی (شیوه های جنگیدن این کشور) بررسی میشوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-08] [ 10:01:00 ب.ظ ]




۲٫مزاحمت یا بازدارندگی: به احساس معلمان در مورد جوی اطلاق می شود که در آن کارهای پر مشغله، دست‌و‌گیر و غیرضروری از طرف مسئولین و همکاران کادر آموزشی به افراد تحمیل می شود و مانع و مزاحم فعالیت اصلی آنان یعنی تدریس می باشد. یعنی دخالت بیش از اندازه مسئولین و همکاران، وظایف راهور، کاغذبازی‌های اداری و وظایف غیرآموزشی اضافی، مانع و مزاحم تدریس بوده و این رفتارها به جای تسهیل در کارها و فعالیت افراد، مانع ایجاد می‌کنند.
۳٫صمیمیت: به لذت بردن معلمان از روابط گرم و دوستانه با یکدیگر اطلاق می شود. رفتارهایی که ارتباط آگاهانه و دوستانه معلمان با یکدیگر و همچنین اجتماع و به هم پیوسته بودن کادر آموزشی را نشان می‌دهد. این بعد ارضای نیازهای اجتماعی را بیان می‌کند که ضرورتاً همراه با انجام وظیفه نیست.
۴٫بی‌علاقگی یا بی‌قیدی و عدم تعهد: به رفتاری اشاره دارد که افراد بدون تعهد عملی به وظایف خود، خود را مشغول نشان می‌دهند، طی طریق افراد به وسیله هل دادن و فشار است. این رفتار معنی‌دار نبودن و توجه نکردن به فعالیت‌هایی حرفه‌ای را نشان می‌دهد، کادر آموزشی در کارهای گروهی وقت‌کشی کرده و دارای اهداف و تمایلات مشترک نیستند. رفتار آنان غالباً نسبت به همکاران خود و سازمان، منفی و انتقادآمیز است. معلمان تنها به منظور رفع تکلیف به انجام امور می پردازند.
ب)رفتار مدیران
۵٫کناره‌جویی یا فاصله‌گیری: به رفتار غیرشخصی و رسمی مدیر اشاره می‌کند. مدیر کتابی عمل کرده و از کارکنان فاصله می‌گیرد، او به منابع مدون متوسل می‌شود و علاقه‌مند است که توسط قوانین و مقررات راهنمایی گردد. او علاقه‌ای به بحث رویارو و غیررسمی با معلمان ندارد. چنین مدیری حداقل از لحاظ عاطفی از گروه فاصله می‌گیرد.
۶٫مراعات: ملاحظه‌گری یا مراعات به رفتار دوستانه و گرم مدیر نسبت داده می‌شود. مدیر سعی می‌کند که به دیگران کمک کند و هر وقت که بتواند برای کادر آموزشی کاری انجام دهد و کمتر کارهای شاق را از کادر آموزش می‌خواهد. این بعد حاکی از از رفتار مدیری است که علاقه‌مند است با کادر آموزشی با توسل به شیوه‌های انسانی رفتار کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۷٫نفوذ یا پایایی: به رفتار پویای مدیر اشاره دارد و مدیر از طریق نمونه قرار دادن خود در صدد به حرکت درآوردن سازمان برمی‌آید. رفتار حمایتی یعنی مدیر به وسیله تلاش خود برای برانگیختن کادر آموزشی از طریق انتقاد سازنده و قرار دادن خویش به عنوان نمونه از طریق کار سخت مشخص می شود. در عین حال مدیر کمک کننده بود و به رفاه شخصی- حرفه‌ای کادر آموزشی و سایر اعضاء توجه صادقانه‌ای دارد. رفتار مدیر اگرچه به طور کلی وظیفه‌مدار است، به نظر معلمان خوشایند می‌رسد، این بعد به نام اعتماد نیز نامیده می‌شود.
۸٫تأکید بر تولید: مدیریت یا سرپرستی نزدیک همان رفتار دستوری و آمرانه مدیر را نشان می‌دهد. مدیر دستورهای زیادی صادر می‌کند و نسبت به بازخورد کادر آموزشی حساس نیست. مدیر همه فعالیت‌های افراد را به طور مداوم تحت کنترل نزدیک قرار می‌دهد و افراد را به کارهای سخت وا می‌دارد. او به کار اهمیت زیادی می‌دهد و می‌خواهد راه را نشان دهد. ارتباط به صورت یک طرفه است و به بازخورد از سوی زیردستان توجهی نمی شود (عباس‌زاده، ۱۳۸۸، به نقل از هوی و مسیکل، ۱۳۸۶).
انواع جو سازمانی طبق مدل هالپین و کرافت:
همچنین هالپین و کرافت شش جو اصلی را برای مدرسه ترسیم نموده‌اند که در طول یک پیوستار از باز به بسته مرتب شده است. این شش جو عبارتند از:
جو بازمدارس با جو باز، «دارای عدم تعهد پایین، موانع و محدودیت کم، نشاط و صمیمیت بسیار زیاد، کناره‌گیری کم و سرپرستی نزدیک (تأکید بر تولید) کم است». مدیر مدرسه تا حد زیادی فعال و ملاحظه‌گر است و به هیچ وجه کناره‌گیر نیست (گودرزی، ۱۳۸۱). جو باز موقعیتی را تصویر می کند که در آن اعضاء از وجود روحیه بالای گروهی لذت می‌برند. معلمان بدون پرخاشگری و عصبیت با یکدیگر به خوبی همکاری می‌کنند (بی‌قیدی و عدم تعهد در سطح پایین)؛ سیاست‌های مدیر موجب تسهیل همکاری و انجام وظیفه‌ی معلمان می‌شود (مانع و بازدارندگی در سطح پایین). به طور کلی، اعضای گروه از روابط دوستان با یکدیگر لذت می‌برند و به صمیمت بیشتر احساس نیاز نمی‌کنند (صمیمیت در حد متوسط)، معلمان از رضایت شغلی بالایی برخوردارند. مدیر نه تنها از طریق تلاش و کار سخت از خود نمونه‌ای برای معلمان ساخته (نفوذ در سطوح بالا)، بلکه بر حسب موقعیت، هم اعمال معلمان را مورد نقادی قرار می‌دهد و در صورت لزوم خارج از روش‌های رسمی به رفع مشکل معلمان می پردازد (مراعات در سطح بالا؛ مدیر فاصله گیر نیست (فاصله‌گیری پایین) و مقررات و دستورالعمل‌هایی که برقرار می‌کند، انعطاف‌پذیر نیستند. او نیازی به نظارت مستقیم بر فعالیت‌های معلمان نمی‌بیند، زیرا خود معلمان آزادانه و به سادگی به تولید مشغول هستند (تأکید بر تولید در سطح پایین).
جو خودمختارجوی است که تقریباً آزادی کامل را برای معلمان به منظور هدایت کارشان، ارضاء نیازهای اجتماعی مطابق میلشان توصیف می‌کنند. در این جو روحیه و صمیمیت نسبتاً بالا هستند و عدم جوشش یا بازدارندگی کمتر وجود دارد. از طرف مدیر مدرسهاگرچه سخت‌کوش است ولی در ارتباط با نظارت نسبتاً کناره‌گیر و آسان‌گیر است. به هر حال به طور نسبی مراعات معلمان را می کند. مهمترین عناصر این جو، کناره‌گیری بالا و ملاحظات پایین است (گودرزی، ۱۳۸۱). به این جو، جو خودگردان هم گفته می‌شود: ویژگی این جو سازمانی، آزادی کاملی استکه مدیر به معلمان داده تا ساختار تعاملی خود را بنا نهند، طوری که بتوانند راه‌های بین گروهی برای ارضای نیازهای اجتماعی خود بیابند. در این جو، روحیه و صمیمیت نسبتاً بالاست و عدم جوشش و بازدارندگی کمتری وجود دارد. کناره‌گیری بالا و ملاحظه‌گری پایین از مهمترین عناصر این جو محسوب می‌شود.
جو کنترل‌شدهاشاره به جو پرکاری دارد که به زیان زندگی اجتماعی اعضاء تمام می شود. با وجود این روحیه بسیار بالا است، ممعلمان در کارشان فعال و متعهدند، اما تکالیف بیش از حد دارند و تعامل شخصی کمتری دارند. مدیر مدرسه به اندازه کافی سخت کوش است تا مطمئن شود کارها به خوبی پیش می‌رود، اما الگویی برای تعهد و وفاداری برای معلمان نمی‌باشد، یک مدرسه با جو کنترل شده اساساً خصوصیت‌ها زیر را دارد: تأکید بر تولید بالا، بازدارندگی بالا و صمیمیت پایین (گودرزی، ۱۳۸۱). تأکید بر تولید زیاد، بازدارندگی زیاد و صمیمیت کم از مهمترین ویژگی‌های جو تحت کنترل است.
جو آشنانشان‌دهنده‌ی جوی است که در آن روابط اجتماعی مطلوب به زیان انسجام کارها تمام می شود. معلمان در راتباط با کار یکدیگر نمی‌جوشند، اما در ارتباط با زندگی اجتماعی‌شان با هم صمیمی هستند. مدیر مدرسه اگرچه در سطح شخصی بسیار ملاحظه‌گر است ولی به هیچ وجه کناره‌گیر نیست، بر بهره‌وری تأکید نمی‌کند و بر انجام کار نظارت ندارد. به طور خلاصه محیط مدرسه بسیار دوستانه است، لیکن معلمان فعالیت اندکی دارند (گودرزی، ۱۳۸۱). به این جو، جو دوستانه هم گفته می‌شود. این جو بیانگر روابط اجتماعی و مطلوب در بین معلمان است که به زیان انجام کارهاتمام می شود. معلمان از لحاظ کاری با یکدیگر همکاری نمی‌کنند. مدیر بسیار ملاحظه‌گر است ولی به هیچ وجه کناره‌گیر نیست. به بهره‌وری تأکید نمی‌کند و بر انجام کارها نظارت ندارد (صمدی، ۱۳۸۶).
جو پدرانهیک محیط اجتماعی را نشان می‌دهد که در آن مدیر مدرسه سخت تلاش می‌کند ولی متأسفانه تلاش او بی‌تأثیر است، معلمان کار زیادی بر دوش ندارند ولی آن‌ها به خوبی با هم کنار نمی‌آیند و گرایش به تشکیل گروه‌های رقیب دارند (گودرزی، ۱۳۸۱). مدیر مدرسه به هیچ وجه کناره‌گیر نیست، اما از نظر تأکید بر بهره‌وری غیرمعقول عمل می‌کند. مدیر مدرسه ملاحظه‌گر و تا حدودی فعال در نظر گرفته می‌شود (اما بیشتر سبک یک دیکتاتور خیراندیش را دارد تا الگوی یک مدیر حرفه‌ای).
جو بستهویژگی مشخص جو بسته به صورت عدم تعهد بسیار زیاد، مانع زیاد، نشاط خیلی کم، صمیمیت بالا، کناره‌گیری بالا، سرپرستی نزدیک (تأکید بر تولید)، اعتیاد کم، ملاحظه‌گری پایین ترسیم می‌شود (گودرزی، ۱۳۸۱). در این جو معلمان بی‌قید بوده و تمایلی به همکاری گروهی نشان نمی‌دهند (بی‌قیدی و عدم تعهد بسیار بالا)، مدیر انجام وظیفه معلمان را تسهیل نمی‌کند و مانع بسیار ایجاد می‌کند. روحیه افراد در نازل‌ترین سطح است و رضایت بسیار کمی وجود دارد (روحیه گروهی بسیار پایین). نکته‌ی مهمی که به نظر می‌رسد هر یک از معلمان را در مدرسه نگاه می‌دارد احساس خشنودی حاصل ارتباط دوستانه با همکاران است (صمیمیت در حد متوسط). مدیر فوق‌العاده‌ فاصله‌گیر است و به روش رسمی و غیرشخصی معلمان را کنترل می کند (کناره‌گیری در سطح بالا)؛ او تأکید بر تولید دارد و به طور مرتب بر کار بیشتر اصرار دارد (تأکید بر تولید در سطح بالا)، وی نفوذ کمی دارد و نمی‌تواند برای برانگیختن معلمان از خود نمونه‌ی مناسبی ارائه دهد. او به نیازهای اجتماعی معلمان توجهی ندارد و در واقع می‌توان گفت، بی‌توجه است (مراعات در سطح پایین). وقتی که شعار می‌دهد بیایید بیشتر کار کنیم، عملاً منظورش این است که بیشتر کار کنید. او از همه انتظار دارد که پیش‌قدم شوند، اما به کسی آزادی عمل برای راهبری و پیشبرد کار نمی‌دهد. به علاوه، خودش هم به نحو شایسته‌ای گروه را رهبری نمی‌کند. به همین دلیل، معلمان او را ریاکار ارزیابی می‌کنند. این جو، سازمانی را نشان می‌دهد که مهمترین تجویز برای بهبود آن، انجام یک تغییر بنیادی است (صمدی، ۱۳۸۶).
نگاره ذیل ویژگی‌های شش نوع جو سازمانی را در ارتباط با ابعاد هشتگانه جو سازمانی را نشان می‌دهد.

 

ابعاد جو سازمانی انواع جو سازمانی
باز خودمختار کنترل‌شده آشنا پدرانه بسته
بی‌قیدی کم کم کم زیاد زیاد زیاد
مخالفت کم کم زیاد کم کم
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]




اغلب الگوريتمهاي خوشه‌بندي سلسله مراتبي را به نحوي مي‌توان گسترش يافتة الگوريتم خوشه‌بندي Single-Link در نظر گرفت. تفاوت روشهاي مختلف در نحوة محاسبة ماتريس تشابه يا عدم تشابه (Dissimilaritye) آنها است. فرمولي بازگشتي به نام فرمول Lance-Williams تعريف شده است که عدم‌تشابه بين خوشة k و خوشة حاصل از پيوند خوشه‌هاي i و j را بيان مي‌کند:[7]

که پارامترهاي ai، b و c بيان کنندة نوع روش خوشه‌بندي هستند.
1-8-3 روش مبتنی بر چگالی
بسیاری از روش های افرازبندی اشیاء را بر اساس فاصله آنها نسبت به یکدیگر خوشه­بندی می­ کنند. این روشها تنها خوشه­های کروی شکل را پیدا می­ کنند. و در برابر خوشه­های با شکل­های دلخواه به مشکل بر می­خورند. در مقابل برخی روش های دیگر خوشه­بندی بر پایه چگالی توسعه یافته­اند. ایده عمومی این روشها رشد دادن خوشه ­ها بر پایه چگالی در همسایه هاست. به این معنی که برای هر نقطه داده در یک خوشه معلوم همسایگی با شعاع معلوم باید شامل حداقل تعداد مینیمم نقاط باشد. این روشها برای صاف کردن نویزها و کشف خوشه­های با اشکال دلخواه بکار می­روند. روش های مبتنی بر چگالی که می توانند خوشه­هایی نامتقارن را نیز تشکیل دهند، داده­هایی را که در فضا متراکم­تر هستند شناسایی کرده و آنها با داده ­های متراکم نزدیک آنها در فضا در یک خوشه قرار می­ دهند. اساس این تراکم را تابعی تشکیل می­دهد که تاثیری برای هر­داده بر فضای اطراف آن نقطه در نظر می­گیرد. حال اگر چند داده مختلف در نزدیکی یکدیگر باشند مجموع این تاثیر­ها بر فضا زیاد خواهد بود . بعنوان مثال فرض کنید که چند لامپ روشن در فضایی قرار داشته باشد. هر لامپ فضای اطراف خود را روشن می­ کند و این تاثیر هر چه از آن فضا دور شویم کمتر می­ شود. حال اگر چند لامپ در کنار هم روشن باشد فضایی روشن و با تراکم بالا از نور بوجود میآید­. در روشی ساده می­توان نقاطی را که در همسایگی آنها یک تعداد حداقلی نقطه دیگر وجود دارد را روشن کرد و نقاط موجود در همسایگی آنها در خوشه­های یکسان قرار دارد و همینطور جلو رفت تا به تعداد خوشه­های مورد نظر دست یافت. [12]
دانلود پایان نامه
خوشه‌بندي بر اساس چگالي بر اين اصل استوارند که خوشه‌ها‌، ناحيه‌هايي از فضاي داده با چگالي زيادي هستند که توسط نواحي با چگالي کمتر از همديگر جدا شده‌اند. براي پياده‌سازي اين روشهاي خوشه‌بندي لازم است تا ابتدا اصطلاحاتي تعريف شوند:[9]

 

    • چگالي نقاط محلي در نقطة  P (Local Point Density) :  اگر P را نقطة هستة يک همسايگي و ε شعاع همسايگي براي نقطة P در نظر گرفته شود آنگاه همسايگي به شعاع ε براي نقطة P به صورت زير تعريف مي‌شود:

 

به تعداد نقاط قرار گرفته شده درون يک همسايگيِ داده شده چگالي نقاط آن همسايگي گفته مي‌شود.
شکل1-8 : يک همسايگي براي P داراي چگالي نقاط 5

 

    • در دسترسِ مستقيمِ چگالي (Directly Density-Reachable): دادة p را در دسترسِ مستقيمِ چگاليِ q گويند اگر p درون يک همسايگي به شعاع ε با هستة q باشد. در شکل زير بهتر مي‌توان اين مفهوم را درک کرد.

 

شکل 1-9 : p در دسترسِ مستقيمِ چگاليِ q قرار دارد.

 

    • در دسترسِ چگالي (Density-Reachable): دادة p را در دسترسِ چگاليِ q گويند اگر داده‌اي وجود داشته باشد که هم درون يک همسايگي به شعاع ε با هستة p و هم درون يک همسايگي به شعاع ε با هستة q باشد. در شکل زير بهتر مي‌توان اين مفهوم را درک کرد.

 

شکل 1-10 : p در دسترسِ چگاليِ q قرار دارد

 

    • متصلِ چگالي (Density-Connected): دادة p را متصلِ چگاليِ q گويند اگر داده‌اي مانند o وجود داشته باشد که هم در دسترسِ چگاليِ p و هم در دسترسِ چگاليِ q باشد. در شکل زير بهتر مي‌توان اين مفهوم را درک کرد.

 

شکل 1-11 : p متصلِ چگاليِ q است

 

    • خوشة مبتني بر چگالي (Density-Based Cluster): زير مجموعه‌اي غيرتهي(S) از مجموعة داده‌ها (D) که داراي دو شرط زير باشد:

 

    • حداکثر: اگر p درون S باشد و q در دسترسِ چگاليِ p باشد آنگاه q نيز متعلق به S باشد.

 

    • اتصال: هر دادة درون S متصلِ چگاليِ ساير داده‌هاي درون S باشد.

 

    • خوشه‌بندي بر اساس چگالي (Density-Based Clustering): خوشه‌بندي بر اساس چگالي بر روي مجموعة دادة D مجموعه‌اي به صورت {S1, …, Sn, N} است که :

 

    • S1, …, Sn تمام خوشه‌هاي مبتني چگاليِ درون D است.

 

    • N=D{ S1, …, Sn } مجموعة نويز خوانده مي‌شود.

 

شکل1-12 : خوشه‌بندي بر اساس چگالي
1-8-3-1 الگوريتم خوشه‌بندي براساس چگالي DBSCAN : در اين روش خوشه‌بندي هر دادة متعلق به خوشة C  در دسترس چگالي ساير داده‌هاي متعلق به آن خوشه‌ است و در دسترس چگالي هيچ دادة ديگري قرار ندارد. شبه کد اين الگوريتم را زير مشاهده مي‌کنيد

1-8-3-2 الگوريتم سلسله مراتبي خوشه‌بندي براساس چگالي OPTICS :
در اين روش سعي مي‌شود تا با تکنيکي سلسله مراتبي خوشه‌هاي بزرگتري را از ترکيب خوشه‌اي داراي چگالي زياد ولي کوچک‌تر محاسبه کرد. در شکل زير با يک بار اعمال الگوريتم خوشه‌بندي DBSCAN خوشه‌هاي C1 و C2 حاصل گشته‌اند که در مرحلة ديگري با هم ترکيب شده و خوشة بزرگتر C را ساخته‌اند. در اين روش با افزايش تعداد تکرار مقدار پارامتر ε افزايش مي‌يابد

شکل 1-13 : در روش سلسله مراتبي خوشه‌بندي براساس چگالي OPTICS از ترکيب خوشه‌هاي با چگالي زياد و کوچک خوشه‌هاي بزرگتري حاصل مي‌شود.
مزاياي خوشه‌بندي بر اساس چگالي

 

    1. خوشه‌ها مي‌توانند داراي اشکال دلخواه باشند.

 

    1. تعداد خوشه‌ها به صورت اتوماتيک همزمان با عمل خوشه‌بندي تعيين مي‌شود.

 

  1. در تشخيص نويزها بسيار کارا هستند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ب.ظ ]




T5: اعمال تغییرات مربوط به VLAN توسط سوئیچ مجازی بر روی بسته در صورتی که پورت مورد نظر در حالت access باشد (از جمله برچسب گزاری)
T6: اعمال تغییرات مربوط به VLAN توسط سوئیچ مجازی بر روی بسته در صورتی که پورت مورد نظر در حالت trunk باشد.
T7: اعمال فرایند switching توسط سوئیچ مجازی بر روی بسته
T8: ارسال بسته به صورت unicast به سمت مقصد. در این حالت مقصد به همان سوئیچ مجازی متصل است. به عبارت دیگر مقصد بسته یک ماشین مجازی دیگر بر روی همان سرور ESX است.
T9: ارسال بسته به صورت unicast به سمت مقصد در حالتی که مقصد در خارج از سرور ESX قرار دارد.
T10: ارسال بسته به صورت multicast و یا broadcast به سمت خارج از سرور ESX
T11: ارسال بازخور به VMkernel در مورد ارسال بسته به سمت مقصد
T12: ارسال بسته به uplink سوئیچ مجازی در وضعیت بدون NIC-team
T13: ارسال بسته به uplink سوئیچ مجازی در وضعیت NIC-team همراه با اعمال سیاست گزاری teaming
T14: فراخوانی راه انداز کارت شبکه فیزیکی سرور
T15: ارسال بازخور به VMkernel در مورد ارسال بسته به خارج از سرور
T16: بارگزاری ماژول های لازم برای اجرای سوئیچ مجازی و تست سوئیچ
پایان نامه - مقاله - پروژه
T17: اعلام آماده بودن سوئیچ مجازی برای کار
T18: اعلام اختلال در سوئیچ مجازی
T19: فرایند رفع ایراد سوئیچ
T20: بررسی میزان دسترسی پذیری سوئیچ
T21: عدم امکان رفع ایراد در سوئیچ مورد نظر
T22: ارسال بازخورد به VMkernel در مورد مشکل سوئیچ و reset شدن سیستم
این مدل نیز مانند مدل سیستم ذخیره سازی ارائه شده در بخش قبل، در واقع یک مدل لایه ۳ از مدل کلی دیتا سنتر ارائه شده در ابتدای فصل است.
در اینجا با فراخوانی سرویس شبکه توسط سیستم عامل ماشین مجازی، پروسه شروع به اجرا شدن می کند. در واقع با دریافت این درخواست و اجرا شدن T0 دو پروسه به طور موازی شروع می شود. در روال اول، با قرار گیری سیستم در وضعیت P1 روند فراخوانی ماژول های لازم برای ارسال بسته به شبکه انجام می شود و در پروسه دوم فرایند آماده سازی و تست سوئیچ مجازی انجام می گردد.
فراخوانی اول با ارسال یک درخواست به راه انداز کارت شبکه مجازی که می تواند یکی از انواع vmxnet، vlance و یا e1000 باشد انجام می شود. در این حالت با اجرای T1 ماشین مجازی بسته را تولید کرده و آماده ارسال آن به شبکه داخلی سرور ESX می گردد. در اینجا بسته پس از ارسال به سوئیچ مجازی خواهد رسید بنابراین لازم است سوئیچ مجازی آماده دریافت و پردازش بسته باشد. بنابراین پروسه دوم باید تمام شده باشد.
روال دوم، که با قرارگیری توکن در P12 آماده اجرا است، توسط T16 اجرا می شود. این گزار در واقع مرحله بارگزاری ماژول های نرم افزار لازم برای کار سوئیچ و تست نهایی سوئیچ است. در صورتی که این فرایند موفقیت آمیز باشد، سیستم از وضعیت P13 به T17 رفته و آماده بودن سیستم اعلام می شود. در اینجا با قرارگیری در وضعیت P15 آمادگی سیستم نشان داده می شود.
از سوی دیگر اگر سیستم موفق به آماده کردن سوئیچ برای پردازش بسته های خارج شده از ماشین مجازی نشود با اجرای گزار T18 سیستم به وضعیت خطا در سوئیچ مجازی رفته و در P14 قرار می گیرد. در این حالت با تلاش سیستم برای رفع خطای سوئیچ دو حالت محتمل است: در حالت اول مشکل برطرف شده و گزار T19 وضعیت سیستم را دوباره به P13 بر می گرداند که در این حالت سیستم دوباره آمادگی سوئیچ را برای پذیرش مسئولیت بررسی خواهد کرد. در حالت دوم سیستم موفق به رفع ایراد نرم افزاری سوئیچ نشده که با اجرای گزار T21 سیستم آماده اعلام بروز خرابی در سوئیچ و برگرداندن وضعیت پشته شبکه به حالت اول می شود. این حالت ممکن است به دلیل تنظیمات نادرست در بخش شبکه و یا از کار افتادن موقتی یکی از ماژول های نرم افزاری مربوط به پشته شبکه در ماشین مجازی و یا ESX رخ دهد.
در صورتی که سیستم به وضعیت P16 دچار نشود سوئیچ آماده سرویس دادن به ماشین مجازی خواهد بود. به این معنی که در نهایت با قرار گرفتن توکن در P15 آمادگی سوئیچ اعلام می گردد. با توجه به اینکه در روال اول پس از فراخوانی راه انداز کارت شبکه سیستم مجازی، بسته آماده خروج از ماشین مجازی است، در واقع یک توکن نیز در P2 قرار دارد. پس گزار T2 آماده اجرا شدن است.
اجرای T2 به معنی دریافت بسته توسط سوئیچ مجازی و پردازش آن در لایه ۲ می باشد. این مرحله شامل اعمال سیاست های port group از یک سو و سیاست های امنیتی از سوی دیگر است.
پس از این مرحله و قبل از اینکه بسته از سوئیچ خارج شود لازم است پردازش هایی مانند SPAN بر روی آن انجام شود. در صورت تنظیم این امکان توسط مدیر، در این مرحله یک کپی از بسته به پورت مورد نظر برای مقاصد مانیتورینگ ترافیک ارسال می شود. با اجرای T3 این فرایند انجام شده و با اجرای T4 پایان اجرای آن به سیستم اعلام می شود. بنابراین با قرار گیری سیستم در وضعیت P5 سیستم آماده برچسب گزاری VLAN بر روی بسته است.
با توجه به حالات گفته شده برای پردازش پروتکل VLAN، در صورتی که این وظیفه به سوئیچ واگزار شده باشد در این مرحله بر اساس اینکه پورت دریافت کننده بسته در کدام VLAN باشد عمل برچسب گزاری انجام می شود. همچنین اگر پورت در وضعیت trunk یا VLAN پیش فرض[۲۰۷] باشد برچسبی روی آن زده نمی شود. همچنین اگر این فرایند به کارت شبکه مجازی ماشین مجازی و یا سوئیچ فیزیکی واگزار شده باشد این مرحله بدون تعیین برچسب پشت سر گذاشته خواهد شد. سپس در گزار T7 فرایند switching بسته بر اساس آدرس MAC و جدول forward انجام می شود.
با قرار گرفتن سیستم در وضعیت P7 سوئیچ مجازی آماده ارسال بسته به خارج است. در این موقعیت سه حالت ممکن است رخ دهد. در حالت اول و بر اساس فرایند switching انجام شده در مرحله قبل، مقصد بسته یک ماشین مجازی بر روی همان سرور ESX است. در اینجا بسته بدون خارج شدن از سرور توسط سوئیچ مجازی به پورت مجازی مقصد ارسال می شود. در این مدل با اجرا شدن T8 سیستم در وضعیت P8 قرار گرفته و تنها کار باقی مانده ارسال یک بازخورد در مورد پایان کار به VMkernel است که با اجرای T11 این کار نشان داده شده است. پس از آن سیستم به وضعیت اولیه برای پردازش درخواست های دیگر بر می گردد.
در صورتی که مقصد بسته در خارج از سرور مذکور بوده و ارسال به صورت unicast باشد حالت دوم رخ خواهد داد. این حالتی است که سوئیچ مجازی بسته را به خارج از سرور و به سمت کارت شبکه فیزیکی ارسال می نماید. با اجرای گزار T9 سیستم در وضعیت P9 قرار گرفته و آماده ارسال بسته به خارج می شود.
در نهایت در صورتی که نحوه ارسال بسته به صورت multicast و یا broadcast باشد، حالت سوم اتفاق می افتد که در آن، بسته تنها به پورت های uplink سوئیچ ارسال خواهد شد. این یکی از خاصیت های منحصر به فرد سوئیچ های مجازی در ساختار VMware است که در آن ترافیک پخشی (broadcast، multicast) تنها به سمت خارج از سوئیچ ارسال شده و به دیگر پورت های مجازی همان سوئیچ فرستاده نمی شود.
بنابراین در پایان این مرحله در صورتی که لازم باشد ترافیک به خارج از سرور ESX فرستاده شود، سیستم در وضعیت P9 قرار خواهد گرفت. پس از این مرحله VMkernel در مورد اینکه کارت های فیزیکی شبکه باید به صورت team و یا غیر از آن استفاده شوند تصمیم گیری نماید. در صورت تنظیم شدن کارت ها به صورت team، مکانیزم خاصی برای ارسال بسته بر روی هر دو کارت به صورت همزمان به کار می رود که این مکانیزم شبیه برخورد دیگر سیستم عامل ها با کارت های team شده است. همچنین اگر چنین تنظیمی بر روی کارت ها انجام نشده باشد، بر اساس نحوه اتصال uplink سوئیچ مجازی به کارت های فیزیکی، کارت مورد نظر برای ارسال بسته انتخاب می شود. در مدل متناظر، در حالت اول گزار T12 و در حالت دوم گزار T13 اجرا می شود. در هر دو حالت پس از اجرای فرایند سیستم در وضعیت P10 قرار می گیرد که به معنی آماده بودن VMkernel برای فراخوانی راه انداز کارت شبکه فیزیکی است. با فراخوانی این راه انداز و اجرای گزار T11 بسته به راه انداز تحویل داده می شود تا توسط کارت به شبکه خارجی ارسال شود. در این مرحله و پس از ارسال بسته، لازم است با اجرای T15 بازخورد مربوط به مرحله انجام شده به VMkernel داده شود و سیستم به وضعیت اولیه برای دریافت درخواست های دیگر از پشته شبکه ماشین های مجازی برگردد.
در قسمت بعد سعی خواهیم کرد مدل ارائه شده در این بخش را تحلیل نمائیم.

بررسی و تحلیل مدل
در این بخش با تحلیل خصوصیات رفتاری مدل، میزان انعطاف پذیری و پایداری آن و در نهایت خوش رفتاری سیستم را بررسی خواهیم کرد. به همین منظور خصوصیات Liveness، Safeness و Reversibility را بر روی آن بررسی می نمائیم.
به دلیل اینکه شبکه ۴٫۳۰ عضو هیچ یک از زیر مجموعه های شبکه های پتری از جمله state machine، marked graph، free choice net و simple net نمی باشد، نمی توان از قضایای بیان شده در مورد خواص آنها استفاده نمود. در ادامه با بهره گرفتن از روش های قابل اجرا بر روی شبکه های پتری کلاسیک برای مطالعه خصوصیات رفتاری لازم استفاده می کنیم.
۴٫۸٫۳٫۱٫ Reversibility
در این بخش استثنا بررسی reversibility در ابتدا آورده شده است زیرا برای بررسی خصوصیت liveness به آن نیازمندیم.
همانند قبل برای بررسی این خصوصیت به تعریف Reversibility رجوع می کنیم. با یاد آوری تعریف این مفهوم و نیز خاصیت Reachability از فصل ۲ داریم: شبکه پتری ()، Reversible خوانده می شود اگر برای هر وضعیت M، در دنباله قابل اجرا از (R())، از طریق M، reachable باشد.
با این تعریف، در شبکه های کوچک می توان با بررسی کلیه وضعیت های محتمل در شبکه، reachable بودن را از طریق آنها بررسی نمود. در صورتی که از طریق تک تک این وضعیت ها ( تا ) قابل دسترسی باشد این شبکه Reversible است. با توجه به اینکه این وضعیت ها تماما در گراف پوشای مدل منعکس می شوند می توان با بررسی یک به یک گره های گراف این حالات را بررسی نمود. گراف پوشای مدل پتری در شکل ۴٫۳۱ آمده است.
شکل ۴٫۳۱٫ گراف پوشای مدل پتری شکل ۴٫۳۰
اگر نشان دهیم که گراف ۴٫۳۱ یک گراف همبند قوی است، آنگاه مطمئن خواهیم بود که از هر گره به گره ی دیگر مسیر جهت داری وجود دارد. این بدان معنی است که از هر گره Si به S0 مسیری وجود دارد. بنابراین با بهره گرفتن از الگوریتم کزاراجو این گراف را برای یافتن حوزه های همبند قوی بررسی می کنیم.
نتیجه جستجوی اول عمق در گراف پوشا به صورت زیر خواهد بود:
DFS (G,S0)= {0,1,2,3,4,6,5,7,8,9,10,11,12,13,14,15}

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ب.ظ ]




۱- صراحت و آشکار بودن عملاین ویژگی شامل حد و میزانی است که می‌توان گفت عملی درواقع رخ داده و به راحتی به آن اشاره می‌شود. دو عامل اصلی که به افزایش صراحت می‌ انجامد عبارت است از قابلیت‌مشاهده و عدم‌ابهام و روشن‌بودن عمل یا اقدام است.
۲- قابلیت تجدیدنظر و قابل‌فسخ بودن عملبعضی از اقدامات می‌تواند براساس آزمون و خطا صورت پذیرد و در صورت مناسب بودن تکرار شود. در صورت عدم‌تناسب آنها تکرار نشده و ذهنیت و تصور نسبت به آنها تغییر می‌یابد. براساس این تحلیل، بعضی از اقدامات قابل‌فسخ و عدم‌تکرار است و شخص می‌تواند به راحتی تعهد خود را منتفی نماید مانند پس دادن کالای خریداری شده، طلاق، استعفاء از شغل و غیره. از سوی دیگر، انجام بعضی از اقدامات بخودی خود تعهد آور بوده و نمی‌توان از خود عمل و از آثارش یا خیر آن رها شد مانند: قتل، کتک زدن، مصرف غذا و شکستن یک چیزی، این اعمال قابل بخشش یا عذر خواهی نمی‌باشد.
۳- ارادهاراده همیشه با مفهوم آزادی یا مسئولیت شخصی همراه نیست، چه بسا با وجود محدودیت‌ها شخصی براساس اراده خود عمل کند و چه بسا علی‌رغم وجود ارادی، اراده فرد محدود یا تحت‌تأثیر نیروهای خارجی قرار داشته باشد.
۴- شهرت عملمنظور از شهرت آن است که دیگران از عمل و عامل چه می‌دانند و چه می‌خواهند. هرچه توقع دیگران از فرد بیشتر باشد و اهمیت کار زیادتر باشد میزان تعهد نیز بیشتر خواهد بود.
بنابراین چهار شاخصی صراحت و آشکار شدن، قابلیت فسخ، اراده و شهرت عملی با تعهد رابطه مستقیم دارند و استفاده درست از این چهار شاخص میزان تعهد فرد را برای ما قابل پیش‌بینی می‌سازند. (همان)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۲-۱۰) فرایند ایجاد تعهد سازمانیبرای ایجاد تعهد سه مرحله به شرح زیر وجود دارد.
الف)پذیرشدر این مرحله شخص، نفوذ دیگران را برای بدست آوردن چیزی مانند حقوق می‌پذیرد. (زارعی،۱۳۸۰، ۱۸)
ب) تعیین هویت کردن، همانند سازیدر این مرحله دوم فرد نفوذ دیگران را به منظور ادامه روابط ارضاء کننده و خود مطرحی می‌پذیرد. افراد به خاطر پیوستن به سازمان احساس غرور می‌کنند. (همان)
ج) درونی کردندر این مرحله فرد متوجه می‌شود که ارزش‌های سازمان ذاتاً پاداش‌دهنده هستند و با ارزش‌های شخصی فرد منطبق می‌باشند، اگر ایجاد تعهد را به شیوه فوق‌الذکر مدنظر قرار دهیم به ما کمک خواهد کرد تا بدانیم سازمان‌های مختلف چگونه بین پرسنل خود ایجاد تعهد می‌کنند. در واقع می‌توان این سازمان‌ها را براساس نوع تعهدی که بوسیله اعضای آنها نمایش داده می‌شود طبقه‌بندی کرد. برای مثال سازمان‌های ژاپنی و سازمان‌هایی که با فرهنگ قوی بوسیله اعضایی که خودشان را با سازمان تعیین هویت می‌کنند شناخته می‌شوند. این افراد خودشان را با این سازمان‌ها تعیین هویت می‌کنند زیرا سازمان خواهان چیزهایی می‌باشد که برای اعضای آنها ارزش می‌باشد. در بعضی از سازمان‌ها اعضا، دستورات را می‌پذیرند اما ممکن است تعهد کمی نسبت به سازمان داشته باشند. بدین‌معنا فرد فقط برای پول و مقام به سازمان متعهد است. (زارعی،۱۳۸۰، ۱۸)
چنانچه ایجاد تعهد را به شیوه بالا مدنظر قرار دهیم، به ما کمک خواهد کرد تا بدانیم سازمانهای مختلف چگونه در بین نیروی انسانی خود تعهدی ایجاد می‌کنند. در واقع می‌توان این سازمان‌ها را براساس نوع تعهدی که از طریق اعضای آنها نشان داده می‌شود طبقه‌بندی کرد. برای مثال سازمان‌های مذهبی از اعضایی
تشکیل یافته‌اند که ارزش‌های سازمان در آن اعضاء درونی شده است. سازمانهای ژاپنی و سازمان‌های دارای فرهنگ قوی بوسیله اعضایی که خودشان را با سازمان تعیین هویت می‌کنند، شناخته می‌شوند. این افراد خودشان را با این سازمان‌ها تعیین هویت می‌کنند چرا که این سازمان‌ها خواهان چیزهایی هستندکه برای اعضای آنها ارزشمند است. درنهایت این در بعضی از سازمانها (یا بهتر است گفته شود اکثر سازمانها)، اعضاء دستورات را می‌پذیرند اما ممکن است تعهد کمی نسبت به سازمان داشته باشند. بدین‌معنا فرد بیش از تبادل کار برای پول و مقام به سازمان متعهد نیست. برای تعیین بهترین موضوع، در نمودار (۲-۲) هرم سطح تعهد را آورده‌ایم (همان)
نمودار ۲-۲) نمودار هرم سطح تعهد(زارعی، ۱۳۸۰، ۱۹)
۲-۲-۱۱) دیدگاه‌هایی درباره تعهد سازمانی
الف- تعهد را امری رفتاری تلقی می‌کند. این نوع تعهد، تعهد حساب‌گرانه نامیده می‌شود. برمبنای کارهای بکر و هومنز استوار است و افراد به دلیل سرمایه‌گذاری‌هایی که در سازمان کرده‌اند و منافع و مزایای آن به سازمان دلبسته می‌شوند و به این‌ترتیب تعهد مستمر را می‌توان در این دیدگاه قرار دارد.
ب) تعهد سازمانی را امری نگرشی و عاطفی می‌داند و براین اساس تعهد سازمانی عبارت است از دلبستگی و علاقه قوی به سازمان و تعیین هویت با آن که سه عامل را در آن می‌توان یافت:
۱- پذیرش و اعتقاد قوی به اهداف و ارزش‌های سازمان
۲- تمایل به تلاش زیاد برای تحقق اهداف سازمان
۳- تمایل شدید به باقی ماندن و عضویت در سازمان
براین اساس تعهد عاطفی در این دیدگاه قرار می‌گیرد.
محققان عقیده دارند این دو نگرش تأثیری متقابل بر یکدیگر دارند و قابل تبدیل به یکدیگرند و برخی شکل‌های تعهد منجر به برخی شکل‌های دیگر می‌شود. (می یر،۳،۱۹۹۰)
این نتیجه‌گیری با یافته می‌یر و آلن نیز سازگاری دارد. می‌یر و آلن با تفکیک دو بعد نگرشی و رفتاری تعهد برای هر یک از ابعاد و تعهد سازمانی تعاریف متفاوتی ارائه کرده‌اند. آنها تعهد عاطفی و هنجاری را با بعد نگرشی و تعهد مستمر را بعد رفتاری تعهد مطابقت داده‌اند. از نظر آنان تعهد عاطفی عبارت است از وابستگی عاطفی به سازمان ابراز هویت با سازمان و عجین بودن با سازمان و تعهد هنجاری عبارت است از احساس الزام و دین به سازمان و ادامه کار در سازمان و تعهد مستمر درک هزینه‌هایی است که با ترک سازمان متوجه فرد می‌شود.
نقطه مشترک ابعاد سه‌گانه تعهد سازمانی پیوند بین فرد و سازمان و در نتیجه کاهش ترک سازمان است
)همان).
تعهد بیرونی و درونیاز دیدگاه آرجریس تعهد سازمانی یک مفهوم روابط انسانی به حساب می‌آید. به اعتقاد وی بدون تعهد اجرای هر برنامه یا ایده جدید به سختی انجام می‌پذیرد. نیروی انسانی در سازمان می‌تواند دو نوع از تعهد سازمانی (تعهد بیرونی و تعهد درونی) را دارا باشد. (نصیری،۱۳۸۷،صص۹۲-۹۱)
تعهد بیرونیدرواقع یک توافق قراردادی است که تمامی شرایط کار، اهداف و رفتارهای آن از سوی دیگران مشخص می‌شود و از کارکنان انتظار می‌رود فعالیت‌های سازمانی را به نحو احسن انجام دهند و درواقع، بدین‌خاطر تعهد بیرونی گفته می‌شود که کارکنان اختیاری در تعیین تکلیف خود در سازمان ندارند و امورات سازمانی آنها از قبل تعیین شده است. (همان)
تعهد درونی: افراد بنا به انگیزه‌های درونی خودشان به سازمان متعهد می‌شوند و در تعیین فعالیت‌ها و اهداف سازمانی خودشان نقش زیادی دارند چون آنها شخصاً در تعیین فعالیت‌های سازمانی دخالت دارند، در درون متعهد می‌شوند فعالیت‌های سازمانی را به نحو مطلوب انجام دهند.
جدول۲-۳ توصیف بهتری از این دیدگاه را نشان می‌دهد.
جدول۲-۱) میزان اختلاف ابعاد تعهد (Arjeris,1998)

 

تعهد درونی تعهد بیرونی
کارکنان وظایف‌شان را خود مشخص می‌کنند وظایف کارکنان توسط دیگران تعریف و مشخص می‌شود.
کارکنان با اعضای سازمان شخصاً رفتار مناسب برای انجام کارهای‌شان را تعیین می‌کنند. رفتار مناسب برای انجام وظایف توسط دیگران تعیین می‌شود.
مدیریت و کارکنان به اتفاق هم اهداف چالشی عملکرد را برای کارکنان تعیین می‌کنند. اهداف عملکرد کاری از سوی مدیریت تعیین می‌شود.
اهداف هدف توسط خود کارکنان مشخص می‌شود. دیگران اهمیت اهداف را برای کارکنان مشخص می‌کنند.

از دیدگاه آرجریس تعهد درونی حاصل مشارکت کارکنان در سازمان است. اگر مدیریت عالی خواستار تعهد درونی کارکنان باشد بایستی به کارکنان امکان مشارکت و دخالت در تعیین اهداف کاری و ابزارهای نیل به آن اهداف را بدهد. درجه و مقیاسی که تعهد درونی در هر سازمان موجه باشد مسلماً محدود است علاوه بر طیف مشارکت در اهداف و برنامه‌های سازمان با توجه به خواسته‌ها و مقاصد کارکنان فرق خواهد کرد. (همان)
۲-۲-۱۲) نتایج تعهد سازمانی
تحقیقات زیادی درباره تأثیر تعهدات سازمانی در عملکرد سازمانی، رفتارهای مبتنی بر تابعیت سازمانی (منظور رفتارهایی است که افراد علاوه بر وظایف مقرر در شرح شغل برای سازمان انجام می‌دهند)، ترک خدمت کارکنان و غیبت و تأخیر انجام شده است. تعهد سازمانی موجب دستیابی سازمان به نتایج زیر می‌شود:
- کارکنان اهداف و ارزش‌های سازمانی را در حد بالایی می‌پذیرند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم