۳۱-۲ ظرفیت افراد در برابر استرس
یک حد بالائی در هر یک از ما نسبت به فشار روانی وجود دارد که بدنمان می تواند تحمل کند و هر فردی ظرفیتی خاص برای فشار روانی دارد که ما این ظرفیت را می توانیم به ظرفی تشبیه کنیم،‌ با اظهار این نکته که تجربه هر روزه ما از فشار روانی بیشتر شبیه یک شیر است که بالای ظرف قرار گرفته و قطره های فشار به درون ظرف می چکد. لازم به ذکر است که درست همانطور که ظرفهای فشار هر یک از ما با هم فرق دارد شیرهای فشار هم در هر کس متفاوت است، زیرا ممکن است تجربه ای که در نزد افرادی فشار زاست در افراد دیگر فشار زا تلقی نشود. به تدریج که سطح فشار روانی در بدنمان افزایش یافت در واقع به یک نقطه بحرانی می رسد، یعنی جائیکه ظرفیت فرد از آن بیشتر تحمل ندارد. در این زمان فرد نشانه های جسمی، شناختی و رفتاری از خود نشان می دهد. اگر فرد برای کاهش اضطرابش کاری انجام ندهد، فشار روانی به صورت ناخوشایندی افزایش می یابد. گاهی این فشار ها تدریجی است و بعد از سالیان یا ماه ها خود را بروز می دهد. گاهی هم بحرانی و ناگهانی است مثل طلاق، تصادف شدید. همچنین رویاروئی با موقعیت هائی که از آن می ترسیم در اکثر موارد شیر فشار روانی را به سرعت باز می کند. فشار روانی همانگونه که می تواند درون ظرف بچکد و آنرا پر کند، می تواند تقلیل یابد بطوریکه ظرف از فشار روانی خالی شود. فرایند تسلط بر مشکلات ناشی از فشار روانی همان یادگیری چگونگی بستن شیر فشار روانی و خالی کردن ظرف می باشد (بخشی پور ۱۳۷۷،۱۸۵)
مقاله - پروژه
۲-۳۲ ویژگی های فردی در مواجه با استرس
تجربه های بالینی نشان می دهد که سطح پائین ابراز وجود و همچنین سطح بالای کمال گرایی توأماً
می تواند به سطوح بالائی از فشار روانی و ناکامی بیانجامد. (بخشی پور ۱۳۷۷،۱۴۰-۱۳۸). در این میان می توان به عواملی نظیر عزت نفس، ویژگی های هوشی و انگیزشی و شخصیتی هم اشاره کرد. برای مثال کسی که از عزت نفس بالا برخوردار است هنگام رویاروئی با موقعیت تنش زا به جای تهدید برانگیز شمردن این موقعیت آنها را فرصتی برای چالش گری قلمداد می کند. (شفیع آبادی ۱۳۷۷،۱۲۰). آیبورت می گوید: حرارتی که کره را آب می کند تخم مرغ را سفت می کند. در نهایت الیس معتقد است انسان از نظر بیولوژیکی این استعداد را دارد که طرز تفکر غیر منطقی را از والدین و جامعه بیاموزد، اما در عین حال انسان موجود خلاق، آزاد و انتخاب گر است. اگر فرد باور منطقی داشته باشد، دارای عاطفه مطبوع و رفتار سازگار و سلامت روانی خواهد بود و اگر باور غیر منطقی داشته باشد عاطفه نامطبوع، رفتار ناسازگارانه و همچنین از عدم سلامت روانی رنج خواهد برد. (رحیمیان ۱۳۷۷،۹۷-۹۵)
۲-۳۴ فشار روانی و رشد و تکامل
فشار روانی دارای دو جنبه است: جنبه های منفی و جنبه های مثبت:
در حالیکه جنبه های منفی فشار روانی می تواند منجر به مرگ و نابودی شود، جنبه های مثبت می تواند سبب تعالی و پیشرفت باشد. اکثر رشد و تکامل ما در سراسر زندگی، ناشی از موقعیت های پرفشاریست که گریبانگیر ما می شود، نه از مجموعه آسایش خاطر یا آرامشی که گاهاً پیدا می کنیم. در طول زندگی هیچ راهی برای فرار از فشار روانی وجود ندارد. پژوهشگران خاطر نشان می سازند که ما تا حدی در زندگی به فشار روانی نیاز داریم. آنچه باید بدانیم تشخیص سطحی از فشار روانی است که برای ما زیان آور نباشد و سپس چگونگی نحوه مواجه شدن به طور موفقیت آمیز با آن است که بر طول زندگی ما بیفزاید، نه آن را کوتاه سازد. (فرجی ۱۳۷۲،۱۲۸)
۲-۳۵ کنار آمدن
هنگامیکه حادثه یا چیزی برای ما اتفاق می افتد ذهن ما به صورت خودکار به بررسی موقعیت
می پردازد و به دنبال مهارت ها و راهکارهائی می گردد تا با آن اتفاق مقابله کند. اگر مهارت ها و راهکارهای ما نتواند از پس دشواری اوضاع برآید آنگاه محیط ما یک محیط استرس زا تلقی می شود و رفتارهای واکنشی ما نسبت به استرس آغاز می شود و اگر مهارت هایمان بتواند از پس اوضاع برآید آنگاه محیط استرس زا تلقی نمی شود، البته هر شخصی شرایط را نسبت به شخص دیگر متفاوت می بیند و مهارتها و راهکارها نیز متفاوت است. علاوه بر آن نمی توان بر همه اتفاقات زندگی برچسب استرس زا بودن (به معنی منفی) زد. مثلاً تولد نوزاد، رفتن به خانه جدید و یا ترفیع گرفتن در کار به عنوان تهدید تلقی نمی شود. در اینجا ما تصور می کنیم که محیط استرس زا است چون از قبل شرایط رویاروئی با آن را پیدا نکرده ایم. اینکه چگونه ما یک محرک استرس زا را درک کنیم و چه عکس العملی در قبال آن داشته باشیم خود مقوله با اهمیتی است. ممکن است ما در اثر یک پدیده خاص برانگیخته شویم و عکس العملی در قبال آن نشان دهیم که تأثیر منفی بر ذهن و بدن ما داشته باشد. اگر عکس العمل های ما همواره منفی باشد مطمئناً از شرایط موجود رنج خواهید برد. به وسیله شناخت خود و شناخت واکنش های خود نسبت به مسائل استرس زا می توان با استرس مقابله کرد. البته باید خاطر نشان کرد که استرس عکس العمل طبیعی ما نسبت به حوادثی است که برای ما اتفاق می افتد. راههائی که ما بتوانیم با استرس مقابله کنیم زیاد است اما ما باید بتوانیم با قدرت ذهن و قدرت جسمانی و سلامت جسمانی با آن به مقابله بپردازیم.
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴)، سازگاری با استرس را تغییر دائمی در رفتارها و ادراکها به منظور پاسخگویی به خواستهای درونی و بیرونی می دانند،که این خود طاقت فرسا به نظر می رسد و از توانائی شخص بالاتراست. به عبارت ساده تر سازگاری با استرس یعنی پذیرفتن آن و به نحو مؤثر واکنش نشان دادن.
(بخشی پور ۱۳۷۷،۷۵)
۲-۳۶ روش های کنار آمدن
اولین گام در کنار آمدن موفقیت آمیز، ارزیابی دقیق مشکل است. (چرائی استرس) معمولاً این ارزیابی، مستلزم شناسائی منبع استرس و سپس توجه به اثرات خاص آن است. در کنار آمدن مستقیم لازم است فرد بکوشد تا: ۱- منبع استرس را شناسائی کند، ۲- یک راهبرد مبارزه ای برای کاهش دادن استرس زا ابداع کند و به آن تحقق بخشد.
مواجهه ذهنی و بدنی با منبع استرس، مهمترین نکته روش های کنار آمدن مستقیم است. تلاش ذهنی مثل مسئله گشائی، یا تلاش بدنی مثل صحبت کردن، موقعیت را تغییر می دهد. ایجاد برنامه های جدید به هنگام روبرو شدن با شکست یا طرد، تنظیم کردن وقت، کمک گرفتن از یک دوست، تغییر دادن بدن مثل آموزش نظامی یا ورزش موارد دیگری از کنار آمدن مستقیم هستند. (سیدمحمدی ۱۳۸۰،۱۵۹)
۲- ۳۷ مسئله گشائی برنامه ریزی شده
یعنی محاسبه اینکه برای کاستن یا از بین بردن یک استرس زا چه اعمالی را باید دنبال کرد. این روش به دو دلیل کنار آمدن مؤثری است: اول اگر مؤثر واقع شده باشد نتایج آن بهتر شدن رابطه بین شخص و موقعیت است. دوم اینکه باعث می شود که شخص احساس بهتری داشته باشد، هیجان منفی کمتر و هیجان مثبت بیشتری را تولید کند. ظاهراً به این خاطر که توجه فرد را از اثرات و پیامدهای زیان بخش استرس زا دور می سازد و آن را متوجه امکانات امیدوار کننده تر و روشنتر می کند. (سیدمحمدی ۱۳۸۰،۱۸۴)
۲-۳۸ کنار آمدن مواجهه ای
این شکل از کنار آمدن کمتر نتیجه بخش است. کنار آمدن مواجهه ای مستلزم نزدیک شدن به منبع استرس و تلاش برای تغییر فوری آن است. فولکمن و لازاروس (۱۹۸۶)، متوجه شدند که ابراز خشم، خصومت و پرخاشگری که اغلب با کنار آمدن مواجه ای همراه است باعث می شود تا شخص احساس کند که بدتر شده است و نه بهتر. اما این روش می تواند در برخی شرایط مؤثر باشد.
آلدوین و رونسون (۱۹۷۸)، دریافتند که «معامله» (یعنی توافق و یا سازش برای به دست آوردن چیزی مثبت از موقعیت)‌ می تواند کنار آمدن مثبتی باشد. برای اینکه معامله مؤثر واقع شود باید موقعیت دشوار را بدون تحریک آشفتگی هیجانی بهبود بخشد. در مجموع این روش زمانیکه حالت های هیجانی آزارنده را همانند اشکال دیگر کنار آمدن مواجهه ای به حداقل برساند، روش مؤثری است. (سیدمحمدی ۱۳۸۰،۱۷۸)
۲-۳۹ حمایت اجتماعی
جستن حمایت اجتماعی دیگران روش کنار آمدن مستقیم است، این اصطلاحی است که بر شبکه دوستان فرد و کمک رسانهای بالقوه دلالت دارد. یعنی گروه محرم رازی که شخص می تواند به هنگام نیاز، بحران و آشفتگی هیجانی به آنها رو آورد. مثل همسر،‌ خویشاوندان، والدین، بهترین دوستان،‌ همسایگان خوب، همکاران شغلی و دوستان گروه مذهبی است. حمایت اجتماعی فرایندی است که دیگران توسط آن امکانات عاطفی و عملی خود را برای بدوش کشیدن نیازهای فرد هنگام رنج بردن از یک بحران، به میان می آورند و او را یاری می دهند. در سطح هیجانی تر حمایت اجتماعی فرصتهائی را برای مهرورزی، پشت گرمی و تشویق،‌ اطمینان آفرینی، دوستی و مجالست و حس هویت و مقام شخصی را فراهم می آورد.(سید محمدی ۱۳۸۰،۱۸۲)
به نظر می رسد مجهز بودن به ابزارهائی مثل «ادراک اجتماعی»، «توجه به رفتارها و احساسهای دیگران و تفسیر درست آنها» و مهارتهای «مسئله گشائی اجتماعی»، «شناسائی یک موقعیت دشوار»، «یافتن پاسخهای جایگزین و پیش بینی پیامدهای احتمالی» می تواند در برخوردار بودن شخص از حمایت اجتماعی بسیار مؤثر باشد. (نیکخو ۱۳۷۹،۱۵۰)
پاور (۱۹۸۸)، معتقد است که حمایت اجتماعی به دو طریق می تواند زیانبار باشد: ۱- حمایت اجتماعی با واکسینه کردن فرد علیه تجربه کردن استرس زاها قبل از اینکه رخ دهند استرس را کاهش می دهد، اگر کسی یک شبکه حمایت اجتماعی غنی از نظر مشاوره، منابع و امکانات مالی کمکی داشته باشد،
استرس زاهای بالقوه علتی برای نگرانی نخواهد بود. ۲- شبکه های حمایت اجتماعی به عنوان سپری در مقابل استرس عمل می کند.
۲-۴۰ روش های کنار آمدن دفاعی
تلاشهای کنار آمدن مستقیم برای تغییر دادن «منبع استرس» احساس شده مبارزه می کنند. از طرفی تلاشهای کنار آمدن دفاعی برای متوقف ساختن «اثرات ناخوشایند» استرس مبارزه می کنند. هنگامیکه مردم به صورت «ذهنی» یا «جسمی» می کوشند تا از موقعیت استرس زا یا نشانه های ناشی از این موقعیت ها بگریزند،‌ روش های کنار آمدن دفاعی را بکار می گیرند.
۲-۴۱ مکانیزمهای دفاعی و استرس
یکی از شیوه های کنار آمدن دفاعی استفاده از مکانیزمهای دفاعی است. با بهره گرفتن از انکار، واپسروی، فرافکنی یا واکنش وارونه مردم می کوشند واقعیت استرس زا را تحریف نموده و آن را به صورت واقعه بی ضرری که تهدید کننده نیست ارزیابی کنند.
مثلاً از طریق انکار، رئیس یک شرکت از اقرار به اینکه شرکت در حال ورشکستگی است خودداری
می کند. مکانیزمهای انکار و واپسروی نسبتاً ناپخته بوده و به ناسازگاری می انجامد. اما برخی از این مکانیزمها معقولند و موجب بهبود سلامت جسمانی و روانی شخص می گردد. یکی از این مکانیزمها «شوخ طبعی» است. این واقعیت که چرا شوخ طبعی فرد را در مقابل اثرات افسرده کننده استرس محافظت می کند، می توان دو دلیل برایش شمرد: از یک طرف ممکن است شوخ طبعی روشی برای تخلیه کردن تنش ناشی از استرس باشد، ممکن است مردم برای پنهان کردن افسردگیشان بخندند. از طرف دیگر، امکان دارد شوخی همان کاری را بکند که مکانیزمهای دفاعی دیگر می کنند، یعنی انکار و تحریف واقعیت،‌ چون شوخی به خاطر رهائی از ناهماهنگی رخ می دهد نه به خاطر تنش ایجاد شده. این عقیده که شوخی، تنش را با خنده می پوشاند پذیرفتنی نیست. برعکس شوخی به این دلیل کارساز است که به شخص این امکان را می دهد تا واقعیت را به گونه ای که از نظر اجتماعی پذیرفتنی و معقول است تحریف کند. (سیدمحمدی، ۱۳۸۰،۱۴۷)
۲-۴۲ شیوه مقابله اجتنابی
در این روش که فرار از مشکل هم گفته می شود، فرد سعی می کند به جای شیوه های منطقی دیگر مثلاً از مشروبات الکلی استفاده کند. با اینکه اجتناب می تواند اضطراب فرد را واقعاً تسکین دهد، همین اجتناب عامل تداوم ترس فرد خواهد شد. این روش فقط استرس را به تعویق می اندازد. رفتارهای ناسازگارانه دیگر اجتنابی عبارتند از: اجتناب از موقعیت هایی که موجب اضطراب می شوند، دوری از دریافت تقویت اجتماعی، پرخاشگری، مصرف زیاد قرص های آرامبخش، افراط در مصرف الکل، مشکلات جسمی و پذیرفتن «نقش مریض»، از دست دادن کلی اعتماد نسبت به قابلیت خود جهت مقابله با مشکلات و رشد مشکلات ثانویه مثل اضطراب ناشی از هراس، وابستگی به آرام بخش ها،‌ الکلیسم، اعتیاد داروئی، بیماری جسمی و افسردگی از اثرات بلند مدت اتخاذ راهبردهای ناسازگارانه می باشد. (بخشی پور، رودسری، ۱۳۸۳،۳۲۱)
۲-۴۳ ادراک کنترل فردی و مقابله با استرس
کسی که ادراک کنترل کمی دارد در مواجهه با موقعیت سازمان یافته تکالیف آسان را انتخاب می کند و هدفهای جزئی و پیش پا افتاده تعیین می کند. چنین فردی از دور اندیشی بی مایه و ضعیفی برخوردار است. اگر اوضاع خوب پیش نرود تمرکز او به هم می خورد،‌ اعتماد به نفس او سریعاً افت می کند. وقتی تلاش کاهش می یابد و درگیری شناختی و هیجانی افت می کند نافعالی حاکم می شود و عملکرد مطابق با آن آسیب می بیند و به مرور زمان اینگونه رویدادها باعث می شوند که افراد بدبین شوند، انتظار کنترل آینده خود را کاهش دهند و برای جلوگیری از این حالت، برنامه ریزی و تدارک راهبردها را کنار بگذارند. (سیدمحمدی، ۱۳۸۱،۱۴۲)
۲-۴۴ کاهش دهندگان شیمیائی استرس
داروهای آرام بخش نظیر الکل، باربیتوراتها ، آرام بخش ها ، بنزودیازپین ها همگی اثر پارا سمپاتیک مانند بر دستگاه عصبی داشته و موجب خواب و آرامش می شوند. از طرف دیگر،‌ این داروها بی نتیجه اند زیرا به تلاش شخص برای کنار آمدن با استرس، از بعد شناختی و هیجانی کمک نمی کنند. یعنی موجب آرامش بدنی می شوند ولی برای تغییر دادن منبع یا علت اختلالهای فیزیولوژیکی کاری انجام نمی دهند. (سیدمحمدی، ۱۳۸۰،۶۵)
۲-۴۵ تندرستی و انرژی
همه استرس زاها، نوعی تغییرات فیزیولوژیک ایجاد می کنند، بنابراین تندرستی فرد به نحو چشمگیری توانائی سازگاری او را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به نشانگان انطباق عمومی (GAS) مرحله «مقاومت»‌، مرحله سازگاریست، بنابراین هر چه قدر که افراد قوی تر و سالمتر باشند سازگاری بهتری دارند و بدون اینکه وارد «مرحله فرسودگی» شوند مدت طولانی تری در مرحله مقاومت می مانند. (بحیرائی و همکاران، ۱۳۸۱،۹۴)
۲-۴۶ عقاید مثبت
نگرش و تصویر ذهنی مثبت سودمندی خاصی دارد. (گنجی، ۱۳۸۱) امید می تواند سطح تحمل فرد را در مواجهه با رویدادهای استرس زا افزایش دهد (بحیرائی و دیکران ۱۳۸۱،۱۵۶)
برای بسیاری از اشخاص تفکر منفی عادت می شود، عادتی ناپسند که به مرور به اعتیاد می انجامد. بسیاری از مردم از این بیماری رنج می برند زیرا تفکر منفی برای جسم، ذهن و احساسات اعتیاد آور است. اگر یکی از آنها، به آنان نرسد دیگران در صف، انتظار می کشند. درست مثل اعتیاد که پس از مدتی نیاز به داروی بیشتر احساس می شود در اعتیاد به تفکر منفی شدت تقاضا برای افزایش تحریک افزایش می یابد. «انسانهای بزرگ آنهائی هستند که روان را قوی تر از هر نیروی مادی می دانند و معتقدند که افکار بر جهان حکومت می کنند». «امرسون» (قرچه داغی ۱۳۷۵،۲۵۶)
به عقیده لازاروس و فولکمن امیدواری موجب می شود: ۱- تا فرد به خود اعتماد داشته باشد، ۲- به دیگران اعتماد کند، ۳- به خدا متوجه شود و قوت قلب پیدا کند. (گنجی ۱۳۸۰،۲۱۴)
۲-۴۷ منطقه راحتی
انسان در مرکز یک دایره ای قرار دارد به نام «منطقه راحتی» به این معنا که این منطقه دایره ای به شعاع و بزرگی نامشخص است که این بزرگی بستگی به ظرفیت انسانها دارد. هر چقدر منطقه راحتی انسانها بزرگتر باشد بیشتر از زندگی خود لذت می برد. انسانهائی که دایره راحتی بزرگی دارند در مقابل مسائل زندگی بسیار آرام هستند و روحیه ای بسیار عالی دارند و هرگز نگران نمی شوند و از زندگی خود بیشتر و بهتر لذت می برند. انسانها هر چه بیشتر با زندگی مواجه شوند و آنرا حل کنند دایره راحتی آنها بزرگتر می شود. (آزمندیان ۱۳۸۲،۷۸)
۲-۴۸ اعتقادات مذهبی و آرامش درونی
گفته شده است که با داشتن تجربیات معنوی ما نمی توانیم انسان باشیم بلکه ما موجوداتی معنوی هستیم که تجربیات انسان داریم. اعتقادات، ارتباط ما با خودمان، دیگران و جهان است که شامل قدرتی لایزال است. آن قسمت از وجود ما که با نیروئی برتر و بزرگتر از ما مرتبط است و بعضی وقتها به آن «خود برتر» یا «ندای باطن» یا «شعور باطن» و یا درک گفته می شود، قسمتی از وجود ماست که منعکس کننده انرژی یک قدرت خدائی یا قدرت برتر است. نیروئی در درون ماست که از خداست که به ما قدرت،‌ بینش،‌ موفقیت و صلح می بخشد. همچنانکه ما پرهیزکاری و تفکر را در درون خود پرورش می دهیم یاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...