چلو سفید، عدس پلو، دمی باقالی، خورشت قیمه، کباب چنجه، پنیر خیکی، خاگینه و قورمه؛ به جهت ماست و لبو، چغندر نبود، کدو انداختم، اختراعی شد نو، پر بدک نبود؛ شربت آلات، سکنجبین، سرکه شیره، به لیمو، دوغ با ترخان، ترشی همه جور، پیاز، سیر، بادنجان، فلفل، گلپر، هفت بیجار، زالزالک؛ مرباجات همه قسم، به و بهارنارنج و بیدمشک و بارهنگ؛ کل شیرینیجات از این دست، گز و گزنگبین، باقلوا، ترحلوا، پشمک؛ تنقلات از این قرار، آجیل شور، شور و شیرین، شیرینی، پسته، بادام، فندق، انجیر، آلو، نخودچی کشمش، تخمه، راحت الحلقوم. گرچه سور و سات مختصر بود، سفره، سفره شاهانه بود، پارهای بود از خوان گسترده قبله عالم در ینگهدنیا، که توسط نوکر خونی ایشان، به جهت مهمان عالیقدرشان فراهم آمد، جان کلام، از دولتی سر قبله عالم، نمک گیرشان کردیم، بعد از شام، باز قلیان خواستند، حاضر شد. شکر خدا چرس و بنگ طلب نشد، که درویش این در چنته نداشت. میل طرب کردند، جسارتاً به ساحت سما حضور، ساز را ناخن زدم، فغان کرد» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۵۵)
۳- نویسنده در توصیف حالات درونی افراد بسیار موفق بوده است، به گونهای که مخاطب احساسات شخصیتهای مورد نظر داستان را کاملاً درک میکند. برای نمونه به طرز هنرمندانهای به توصیف حالات حاجی واشنگتن در مواجهه با میهمان ناخوانده و والامقامش میپردازد؛ به او نزدیک میشود و قدم به قدم با او همراه میشود تا حالات مختلف غافلگیری، خوشحالی و دستپاچگی او را تشریح و به مخاطب منتقل کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴- توصیفات داستان جدا از دیگر عناصر فیلمنامه به کار نرفته است بلکه کاملاً هماهنگ با ساختار کلی داستان میباشد.
۵- نویسنده در صحنهپردازی به گونهای عمل نموده است که برخی از صحنههای فیلمنامه، غیر مستقیم وقوع واقعهای را از پیش خبر میدهند. برای مثال، در صحنهای که پیرمرد شهر فرنگی مشغول معرکهگیری است و عکسها را برای مردم به نمایش میگذارد، از سرگردانی و درماندگی حاجی در واشنگتن خبر میدهد، درحالی که هنوز اوایل استقرار حاجی در سفارتخانه است و احساس کسالت، بیحاصلی، درماندگی و ناامیدی به حاجی دست نداده است.
* «شهر فرنگی: … حاجی رو ببین پریشون و خیره به صناعات و عجایب نوظهور، اینم دارالعلم واشنگتن، چسبیده به وزارت برّ و بحریه، عبرت بگیر از سرگذشت جگرخراش حاجی. سفیل و سرگردون تو بلاد ینگه دنیا، با اون حال منقلب.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۴۰)
همچنین در صحنهی پذیرایی حاجی از پرزیدنت، نوای موسیقیای که به گوش میرسد، از بیحاصل ماندن سفر «حاجی حسینقلی میرزا» خبر میدهد:
* «صدا: صبح و دم شه قجر، حکم راندی بر سمن، حاجیک بانگ سحر، کند آهنگ سفر، تا شود به وجه نیک، ایلچی شهر آمریک، چراغون شدهاند، همه کوچهها، گذر در گذر، سرا در سرا، نه از میل ما، به امر مطاع، به فرموده ها، حاجی، حاجی، عزم واشنگتن، حاجی حاجی از سر به در کن، حذر حذر، از این سفر کن، از این سفر، صرف نظر کن.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۵۴)
«لحن»
لحن از عناصر بسیار مهم در داستان است، تا جایی که توجه به آن از عوامل مهم پرجاذبه نمودن داستان به شمار میرود. در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن»، عنصر لحن با دقت کافی و با توجه به ویژگیهای شخصیتی افراد مورد توجه قرار گرفته است، به طوریکه از لحن افراد میتوانیم به ویژگیهای روحی و اجتماعی آنان پی ببریم؛ برای نمونه:
لحن «حاجی حسینقلی میرزا»:
لحن حاجی واشنگتن لحنی ادبی و فخیم، همراه با اعتماد به نفس و آرامش است. رسمی و ادبی بودن لحن او به دلیل انتصابش به دربار است.
* «حاجی: چند بیت از مولا، به صوت مثنوی عرض شد، در نظر آمد. تفریحاً، نه به قصد قمار، بساط تخته نرد چیده شد، تاس ریختند، شش و بش آمد. از سر جد، نه وقت گذرانی، ساعتی نثر مشق کردند، به دقت و حوصله تمام، که دست خط مبارک در دوسیه اسناد، فی لحظه ضبط شد به رسم یادبود. تقریر فرمودند، عالم از ناله عشاق مبادا خالی، تفالی زدم از دیوان خواجه، این غزل درآمد بدین مطلع:
…شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان…» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۵۶)
حاجی آرامش لحن خود را حتی در لحظاتی که دچار اندوه فراوان است نیز از دست نمیدهد.
* «حاجی: آهو نمیشوی به این جست وخیز گوسفند، آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده پروار شدی، کمتر چریده بودی بیشتر میماندی، چه پاکیزه است کفنت، این پوستین سفید حنا بسته، قربانی، عید قربان مبارک، دلم سخت گرفته، دریغ از یک گوش مطمئن، به تو اعتماد میکنم همصحبت. چون مجلس، مجلس قربانی است و پایان سخن وقت ذبح تو، چه شبیهه چشمهای تو به چشمهای دخترم، مهرالنسا، ذبح تو سخته برای من. اما چه کنم وقتی یک قصاب مسلمان آداب دان نیست.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۴۸)
لحن «دیلماج»:
دیلماج تا زمانی که در نزد حاجی واشنگتن خدمت میکرده است، لحن سخن گفتنش چونان زیردستی مطیع بوده است و این لحن را تا زمان حصول هدفش یعنی گرفتن اجازهی حاجی برای تحصیل طب، حفظ میکند. وی پس از جلب رضایت حاجی و رسیدن به خواستهی قلبی خود، لحن واقعی خود را آشکار میسازد؛ این لحن را که معرف کامل شخصیت او نیز به شمار میرود، در دیدار نهاییاش با حاجی می بینیم. لحن او پر از گوشه و کنایههای تلخ و گزنده، همراه با توهینهای بیادبانه است:
* «دیلماج:… دیوانهی غشی، گنگ حیران، بهت تو حیرت عارفان نیست، در چه ماندهای. درمانده در خود صُمٌ بُکم. چوب دار و منبر را از یک درخت میسازند. عذر بخت نیست شور بختی، تقدیر بهانهی دست بدبختهاست. ولله ما با هم آمدیم، اصلا تو چرا آمدی، سرنگون؟ تو برمیگردی از یک سفر پرزحمت، بی حاصل، من ماندنی هستم با رجعتی نامعلوم، هروقت مصلحت بود برمیگردم…. .به من چه، من فقط می خواهم، بار خود را به منزل برسانم، تو هم مأموری شراب شاه را از مارسی برسانی تهران، تا اینجا حمال شرابی، همسنگ طاووس خانم یهودی….» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۶۲)
«فضا و رنگ»
عناصر و عواملی نظیر «صحنه»، «لحن» و «گفتگو» در ایجاد فضاهای مورد نظر نویسنده، نقش مهم و اساسی دارند. در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن»، عناصر «توصیف»، «گفتگو» و «صحنه» بیش از سایر عوامل در خلق فضا و رنگ مورد نظر نویسنده دخالت داشته اند. در زیر هریک از این سه عنصر را مورد بررسی قرار میدهیم.

 

    1. توصیفاین عنصر موثر در خلق فضا و رنگ را به دو قسمت «توصیفات بیرونی» و «توصیف حالات درونی» تقسیم میکنیم.

 

الف) توصیفات بیرونی: توصیفات بیرونی شامل توصیف مکانهایی است که شخصیتها در آن قرار میگیرند یا حوادث در آنها اتفاق میافتند. در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن»، عواملی نظیر محدودیت مکان و عدم ورود شخصیتهای جدید به داستان در ایجاد فضای سرد، یکنواخت و دلتنگکننده تأثیر فراوان دارد. اکثر صحنهها در سفارتخانهی خلوت و خالی از سکنه و مراجعهکننده اجرا میشوند و این عدم تنوع، حس کسالت و اندوهگینی را به نحوی بسیار شایسته و موفقیتآمیز به خواننده انتقال میدهد.
ب) توصیف حالات درونی افراد: بهترین و اصلیترین نمونهی این مورد، حالات درونی «حاجی واشنگتن» است. نویسنده درنمایش حالتهای گوناگون درونی وی، به ویژه از طریق گفتارهایش، بسیار موفق عمل کرده است؛ برای مثال:
حالت دلتنگی:
دلتنگی او برای «مهرالنسا» را در تهیهی عروسک فرنگی و بردن آن به اتاق خواب و نوازش و محبتکردن به آن و همچنین در صحبت با قاب عکس دخترش مشاهده میکنیم. در صحنههایی که حاجی، تنها و بیکار در سفارتخانه به سر میبرد و با خود صحبت میکند، حالت تنهایی و افسردگی و بیحاصلیای که دچارش شده را درک میکنیم.
* «حاجی: من حاج حسینقلی، پسر هفتم میرزا آقاخان نوری، سفیر کبیر ناصرالدین شاه در ینگهدنیا، پدر تنها اولادم مهرالنسا، اولادم منحصر به همین دختر است، روزگار ایران را تباه و سیاه میبینم، خدا به همه رحم کند، دنیا محل عبرت است، رفتند همه، ما هم می رویم.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۵۰)
به ویژه، در گفتگوهای درونی مطولش در صحنهی ذبح گوسفند، این حالات به بهترین شکل نشان داده شدهاند.
نواختن ساز «سهتار» به عنوان یک ساز حسی، کاربرد درخشانی در القای حس تنهایی حاجی به مخاطب دارد؛ گرچه ساز زدن «حاجی» در متن فیلمنامه به چشم نمیخورد اما در خود فیلم به نمایش در آمده است؛ در متن فیلمنامه تنها موردی که به نوازندگی حاجی اشاره شده، صحنهای است که به قصد سرگرمکردن «پرزیدنت» تار به دست میگیرد و در حالی که مینوازد آواز سر میدهد.
حالت پشیمانی:
این حالت را نیز در صحنهی قربانیکردن گوسفند و در گفتگوی درونی طولانیاش میبینیم؛ به ویژه در جملات آغازین آن که حاجی در تشبیهی ظریف و هنرمندانه خود را به گوسفند مانند میکند:
* «حاجی: … بیهوده پروار شدی، کمتر چریده بودی بیشتر میماندی.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۴۸)
همچنین در جملات پایانی این عقدهگشایی درونی:
* «حاجی: من حاج حسینقلی، بنده درگاه، آدم ساده باده، قانع به نوکری، امیدوار به الطاف همایونی، حاجی رو ضایع کردند الحق، از این دست شدیم: سخت، دودل، بزدل، مردّد، مریض، مفسد، رسوا، دورو، دغل، متملّق، حاجی به شوق کدام کعبه قربان کردی؟» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۴۹)

 

    1. گفتگو:

 

عنصر گفتگو در ایجاد فضای داستان نقش اساسی دارد. ازجمله گفتگوهایی که در این فیلمنامه در خلق فضای داستان نقش اساسی دارند، عبارتند از:
الف) گفتگوهای درونی حاجی با خود: این گفتگوها در خلق فضای غمگین، افسرده و ناامیدانه بسیار مفیدند. مخاطب از طریق این گفتگوها خود را در فضای سرد و اندوهگینی که حاجی در آن به سر میبرد، احساس میکند.
ب) گفتگوی «مهرالنسا» با باد: این گفتگو که به قصد پیغام رساندن به پدر انجام پذیرفته، فضای اندوهگین و پر از دلتنگی را ایجاد میکند و حس ترحم خواننده را نسبت به «مهرالنساء» بر میانگیزد.
۳.صحنه: صحنه یکی از مهمترین عواملی است که در ایجاد فضاهای گوناگون در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن» مؤثر است. به عنوان مثال:

 

    1. صحنهی ورود ناگهانی «پرزیدنت» به سفارتخانه: در این صحنه حالت غافلگیریای که به «حاجی حسینقلی» به دلیل ورود غیرمنتظرهی رئیس جمهور دست داده است، بهخوبی به خواننده منتقل میشود. این صحنه، فضایی غافلگیرانه همراه با نوعی هول و ولا را دربرابر این پرسش که سبب ورود «پرزیدنت» به سفارتخانه چیست، ایجاد میکند.

 

    1. صحنهی پذیرایی «حاجی» از «پرزیدنت»: این صحنه فضایی توأم با دستپاچگی و اضطراب را ایجاد میکند.

 

    1. صحنهی ممانعت حاجی از درخواست «وزیر امور خارجه»: این صحنه فضایی توأم با هول و ولا را نسبت به چگونگی عواقب این نافرمانی، ایجاد میکند.

 

    1. صحنهی درگیری «حاجی» با «دیلماج»: فضایی نا آرام و متشنج را ایجاد میکند.

 

    1. صحنهی سخنرانی «حاجی» در نزد «پرزیدنت»: فضایی رسمی و درباری را ایجاد میکند.

 

    1. صحنهی قربانی گوسفند: این صحنه در خلق فضایی توأم با انزجار و خشم و ناخشنودی بسیار موثر است. از زیباییهای هنرمندانهی این صحنه این است که نویسنده، این خشم و خشونت را در احساس آن لحظهی «حاجی» به رفتار دربار مرکزی نسبت به رعیت و همچنین در احساسی که به مخاطب پس از مطلع شدن از اعمال دستگاه حکومتی دست میدهد گسترش دادهاست؛ به ویژه اینکه نمود کامل این دو احساس خشم را در رفتار خشن قربانی و ذبح گوسفند به بهترین صورت نمایش داده است.

 

    1. صحنهی وداع «دیلماج» با «حاجی»: این صحنه، فضای اندوهگینی را ایجاد میکند که مخاطب را به جانبداری و همدردی با «حاجی» وا میدارد و حس انزجار او نسبت به شخصیت «دیلماج» برانگیخته میشود.

 

    1. صحنهی بازگشت حاجی: این صحنه فضایی بسیار متأثرکننده و غمانگیز را ایجاد میکند.

 

«سبک شناسی»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...