و نیز می توان گفت: ﺑﻌﺪ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷـﺎﻣﻞ ﺳـﻄﺤﻲ ﻛﻪ در آن اﻓﺮاد در ﻣﻮرد ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ های خود در تعاملات میان فرهنگی اطمینان و اعتماد دارﻧﺪ و ﻣﻴﺰان ﮔﺸﻮدﮔﻲ ﺑﺮای ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻣﺮدم ﺳﺎﻳﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫـﺎ و ﻣﻴـﺰان رﺿـﺎﻳﺘﻲﻛـﻪ از آن ﺗﻌﺎﻣﻼت در ﺧﻮد ﻣﻲﻳﺎﺑﻨﺪ، ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
انگیزش که وجه ظاهری هوش فرهنگی است، شامل سه نوع انگیزش ابتدایی است: ارتقای شخصی، یا خواسته ی یک فرد برای داشتن احساس بهتر در مورد خود؛ رشد، یا خواسته ی یک فرد برای بهبود دادن و رقابت با خود و استمرار به معنی پیوستگی و قابل پیش بینی بودن زندگی شخصی (ارلی و همکاران، ۲۰۰۶). این مؤلفه ها نحوه ی تطابق یک شخص را با شرایط فرهنگی جدید تحریک کرده و هدایت می کند و می توان آن را به ارتقا شخصی، سودمندی و ثبات تجزیه کرد (ارلی، انگ، ۲۰۰۳؛ ان جی، ارلی، ۲۰۰۶). افرادی که هوش انگیزشی بالایی دارند از تعامل در فرهنگ های جدید لذت می برند و در انجام چنین کاری و داشتن چنین توانایی هایی احساس اعتماد به نفس می کنند (انگ، داین، ۲۰۰۸).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بعد رفتاری: اینکه فرد یا گروه اجتماعی در برخورد با افراد یا گروه هایی از سایر فرهنگ ها چه نوع کنشی یا واکنشی از خود نشان می دهند، مربوط به بعد رفتاری از هوش فرهنگی است. در حیات اجتماعی هر فرد یا گروه همواره موقعیت هایی پیش می آید که در آن ها تعامل با افراد یا گروه هایی با زمینه های فرهنگی متفاوت یا حتی متضاد ضرورت پیدا می کند. اینکه چگونه می توان به گونه ای اثربخش به چنین تعاملی دست زد و چه نوع از رفتارها و واکنش هایی می توانند فرد یا گروه را در آن موقعیت ها به اهداف خود برسانند در حالی که افراد یا گروه های متفاوت فرهنگی نیز از آن موقعیت احساس رضایت کنند، به بعد رفتاری از هوش فرهنگی و به عبارت دیگر هوش فرهنگی– رفتاری مربوط است. انگ و داین (۲۰۰۸) و رز و کومار (۲۰۰۸) تعریف کاملا یکسانی از بعد رفتاری هوش فرهنگی ارائه دادند. بر اساس نظر آنان بعد رفتاری به عنوان توانایی در بکارگیری کنش های زبانی و غیر زبانی به هنگام تعامل با مردمی از فرهنگ های متفاوت تعریف می شود.
هوش فرهنگی رفتاری نوعی قابلیت فردی برای نمایش اعمال مناسب شفاهی و غیرشفاهی هنگام تعامل با افراد دیگر در زمینه های مختلف فرهنگی است. هوش فرهنگی رفتاری براساس داشتن و کاربرد فهرست یا سلسله گسترده ای از رفتارهاست. این بعد از هوش فرهنگی اشاره به طیف گسترده ای از مهارت های رفتاری است که افراد دارند و می توانند به شکل مناسبی، رفتارهای کلامی و غیر کلامی خود را در موقعیت های جدید فرهنگی بروز دهند (انگ، داین، ۲۰۰۸).
ابعاد چهارگانه هوش فرهنگی در واقع تشریح گر فرآیندهای متفاوت در برخوردهای میان فرهنگی هستند. هوش فراشناختی بر فرآیندهای شناختی سطح بالاتر تمرکز دارد، هوش شناختی نشان دهنده دانش نسبت به هنجارها، رسوم و سنت ها در فرهنگ های مختلف است (انگ و همکاران، ۲۰۰۷). این شامل دانش اقتصادی، حقوقی (قانونی) و سیستم های اجتماعی فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف و دانش و آگاهی از چارچوب اصلی ارزش های فرهنگی می شود. هوش فرهنگی انگیزشی نشان دهنده اهمیت و سمت و سوی انرژی و توانایی هایی است که در جهت یادگیری و عملکرد در موقعیت ها و شرایط میان فرهنگی، سوق داده می شود. این نوع هوش فرهنگی عمدتاً به عنوان شکل خاصی از خود اثربخشی یا باور به مفید بودن خود و انگیزه درونی در موقعیت های میان فرهنگی معرفی می گردد و بالاخره هوش فرهنگی رفتاری، توانایی بروز دادن اعمال و اقدامات مناسب کلامی و غیر کلامی، مخصوصاً هنگام تعامل با افراد از فرهنگ های مختلف است (انگ و همکاران، ۲۰۰۶).
۲-۱-۱۳ مراحل اکتساب هوش فرهنگی
لیورمور (۲۰۱۰) فرایند چهار مرحله ای زیر را برای اکتساب هوش فرهنگی بیان کرده است:
در مرحله اول، سایق و بعد انگیزشی به فرد علاقه، انرژی و اعتماد به نفس و انگیزه لازم در جهت ترغیب و درک مورد نیاز و برنامه ریزی ضروری در جهت تعاملات میان فرهنگی ویژه می دهد. افرادی که دارای هوش انگیزشی بالایی هستند به یادگیری و سازگاری با موقعیت های فرهنگی متنوع ترغیب می شوند. اعتماد به نفسشان در توانایی سازگاری با موقعیت های فرهنگی احتمالاً تحت تأثیر روشی است که در آن موقعیت ها عمل می کنند.
در مرحله دوم، دانش و بعد شناختی برای فرد موجبات درک و فهم مسائل اساسی و تفاوت های بین فرهنگی را که با این تعاملات در ارتباط هستند، فراهم می سازد. افرادی که دارای هوش فرهنگی شناختی بالایی هستند دارای درکی غنی و خوب سازماندهی شده ای از فرهنگ و این که چگونه بر طرز فکر و رفتار افراد تأثیر می گذارند، هستند. آن ها می دانند که فرهنگ چگونه رفتار را تغییر خواهد داد.
در مرحله سوم استراتژی و بعد فراشناختی به افراد اجازه می دهد تا درک و فهم فرهنگی خود را ترسیم نموده تا بتوانند آن ها را برنامه ریزی و تفسیر نمایند که چه چیزی در این موقعیت ها مؤثر هستند. در این مرحله افراد به استراتژی سازی و معنی سازی تجربیات متنوع فرهنگی می پردازند. افرادی که دارای هوش فرهنگی فراشناختی بالایی هستند توانایی برنامه ریزی برای موقعیت های بین فرهنگی جدید را دارند، بهتر قادرند که رفتارشان را در موقعیت های فرهنگی نظارت، تجزیه و تحلیل و سازگار سازند. آن ها از چیزهایی که در رابطه با فرهنگ های مختلف نیاز است، آگاه هستند.
در مرحله چهارم، عمل و بعد رفتاری به فرد توانایی رفتار قابل انعطاف، اعمال کلامی و غیر کلامی متغیر و اثربخش برای انجام مسئولیت ها در موقعیت های بین فرهنگی را فراهم می سازد. افرادی که دارای هوش فرهنگی رفتاری بالایی هستند توانایی تقویت سه بعد دیگر را دارند، آن ها دارای فهرستی وسیع از رفتارهای وابسته به زمینه را دارند (Livermore, 2010 به نقل از مرادی، ۱۳۹۰).
شکل (۲-۲): چرخه چهار مرحله ای هوش فرهنگی
عمل
سایق
رفتار
انگیزش
استراتژی
شناخت
فراشناخت
دانش
۲-۱-۱۴ مراحل تکامل هوش فرهنگی
در رابطه با نحوه شکل گیری هوش فرهنگی، پاره ای از محققان معتقد به شناخت ذاتی هستند و تعداد دیگری نیز معتقدند که هوش فرهنگی در واقع پروسه ای است که در جریان آن، افراد دانش فرهنگی را به عنوان وجهی از واقعیت زندگی درک و کسب می کنند (توماس، ۲۰۰۶؛ ارلی، موساکوفسکی، ۲۰۰۴) و معتقدند که این جزء از فرهنگ زیرمجموعه بخش شناختی عقل می باشد.
جهت تکامل هوش فرهنگی لازم است مراحل زیر پشت سر نهاده شود:
مرحله اول: واکنش به محرک های خارجی. نقطه شروع تبعیت بی قید و شرط از هنجارهای فرهنگ خودی است. افرادی که برخورد خیلی کمی با سایر فرهنگ ها داشته اند و یا علاقه ای به فرهنگ های دیگر ندارند در این مرحله جای می گیرند.
مرحله دوم: شناخت هنجارهای دیگر فرهنگ ها و تمایل به داشتن مطالب بیشتری در مورد آنها. حس کنجکاوی باعث می شود فرد به دنبال کسب دانش بیشتر در مورد سایر فرهنگ ها باشد. افراد در این مرحله تلاش می کنند که به نحوی پیچیدگی فرهنگی محیط را درک کنند و در پی یافتن قوانین عملی باشند که راهنمای رفتارشان باشد.
مرحله سوم: همراهی با قواعد و هنجارهای سایر فرهنگ ها. مطلق گرایی کنار می رود و نوعی درک عمیق از تنوع فرهنگی آغاز می شود. افراد در این مرحله می دانند که در موقعیت های فرهنگی مختلف چه باید بکنند و چه باید بگویند اما این کار به تأمل نیاز دارد و رفتارهایشان غالباً طبیعی به نظر نمی رسد.
مرحله چهارم: تلفیق هنجارهای فرهنگی متمایز در رفتارهای جایگزین. در این مرحله دیگر موقعیت های گوناگون به تلاش زیادی احتیاج ندارد. افراد هر لحظه مجموعه ای از رفتارها را مدنظر دارند و به راحتی می توانند یکی از آنها را انتخاب کنند.
مرحله پنجم: کنش رفتاری بر مبنای شناخت دقیق شیوه ی تغییر فرهنگ بدون اینکه کسی متوجه شود. افرادی که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار هستند خیلی زود متوجه تغییرات بستر فرهنگی می شوند. این افراد خیلی خوب از عهده تفاوت های ظریف فرهنگی بر می آیند و کنش های بین فرهنگی را خود به خود چنان تنظیم می کنند که منجر به تبادل بهتر و پیش بینی تفاوت های اندک بین فرهنگی شود. تعداد کسانی که در این مرحله قرار دارند حقیقتاً کم است (توماس، اینکسن، ۱۳۸۷).
از نظر پیاژه عمل کامل و اساسی هوش مستلزم سه مرحله اصلی است که این مراحل سه گانه با بحث های نظری درباره هوش فرهنگی مرتبط است. این مراحل عبارتند از:
سؤال که متوجه تحقیق و پژوهش می گردد.
فرضیه که راه حل را از قبل پیش بینی می کند.
ضبط یا کنترل که راه حل ها را انتخاب می کند.
مرحله اول که با طرح پرسش تحقیقی و پژوهشی آغاز می شود با بحث مربوط به هوش انگیزشی ارتباط دارد. در واقع فردی که از هوش انگیزشی بالایی برخوردار است همواره پرسش های متعددی را درباره فرهنگ سایر گروه های اجتماعی مطرح می کند و از طرق مختلف به دنبال گردآوری اطلاعات برای پاسخگویی به دغدغه های ذهنی خود در این باره است. آنچه که پیاژه به نام فرضیه یا راه حل های پیش بینی شده از قبل عنوان می کند با هوش فرهنگی فراشناختی مرتبط است. در این مرحله فرد دارای پرسش درباره سایر فرهنگ ها، با آگاهی نسبت به فرایند شناخت و مخاطراتی که عقاید قالبی در راه شناخت واقعی ایجاد می کند فرضیه هایی را طرح کرده و به دنبال فهم درستی یا نادرستی آن هاست بدون آن که بخواهد باورهای اولیه خود را به هر نحو که شده تأیید کند. مرحله سوم نیز که انتخاب راه حل هاست با هوش فرهنگی شناختی و رفتاری مرتبط است. در این مرحله است که پس از آزمون فرضیه، بر دانش فرد از فرهنگ سایر گروه ها افزوده شده و وی در می یابد که چه رفتاری در یک موقعیت خاص و در ارتباط با یک فرهنگ ویژه می تواند اثربخش تر باشد (پیاژه، ۱۳۵۷).
۲-۱-۱۵ آموزش هوش فرهنگی
ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺖ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ دو ﻋﻨﺼﺮ ﻣﻜﻤﻞ داﻧﺶ ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮد. داﻧﺶ ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ داﻧﺸﻲ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺗﺤـﺖ ﺷـﺮاﻳﻂ ﻣﺘﻨـﻮع ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ ﻛﺮدن ﺗﺠﺮﺑﻴـﺎت ﻣـﺮﺗﺒﻂ ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان راﻫﻨﻤﺎی ﺗﻌﺎﻣﻼت در آﻳﻨﺪه اﺳـﺖ. ﻓﺮاﺷـﻨﺎﺧﺖ ﻳـﻚ ﺟﻨﺒـﻪ ﺣـﺴﺎس و ﻣﻬـﻢ از ﻫـﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﺳﺖ؛ ﺑﺴﻴﺎری ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻮاﺟـﻪ ﻣـﻲﺷـﻮﻧﺪ ﺑـﻪ دﻟﻴـﻞ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻴﺶ از ﺣﺪ ﺑﺮ ﻳﻚ ﻣﺜﺎل ﺧﺎص ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎی اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻛﻠﻲ ﻓﺮاﻳﺎدﮔﻴﺮی ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛﻨﻨﺪ. شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد ﻗﺎدر اﺳﺖ ﻳﻚ ﺗﺼﻮﻳﺮ و ﻧﻘﺸﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ از وﺿﻌﻴﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ ﺗـﺎ ﺑﺘﻮاﻧـﺪ ﺑـﻪ ﻃـﻮر ﻣﺆﺛﺮی ﻋﻤﻞ ﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻳﻚ ﺑﻨﻴﺎد ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﮔﺴﺘﺮده از داﻧـﺶ در ﻣـﻮرد ﻓﺮﻫﻨـﮓﻫﺎ و ﺟﻮاﻣﻊ اﺳﺖ ﻣﺸﺎﺑﻪ آﻣﻮزشﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﺒـﺎﺣﺜﻲ ﻫﻤﭽـﻮن ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی، ﻣﺆﺳﺴﺎت ﻣﺬﻫﺒﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ، ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳـﺎﻳﺮ موارد مشابه (ارلی، پترسون، ۲۰۰۴).
دوﻣﻴﻦ ﺑﻌﺪ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ آن اﺷﺎره دارد و ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﻛﻨـﺪ آﻳـﺎ ﻓـﺮد اﻧﮕﻴﺰه زﻳﺎدی ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺪﻳﺪدارد ﻳﺎ ﻧﻪ. ﺧﻮدﺑﺎوری ﻳﻚ ﺟﻨﺒﻪ ﻛﻠﻴـﺪی از ﻫـﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﺳﺖ و ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﻳﻔﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺧـﻮدﻛﺎرآﻣـﺪی ﺑـﻪ ﻣﻌﻨـﺎی ” ﻗﻀﺎوﺗﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮد در ﻣﻮرد ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎﻳﺶ ﺑﺮای اﻧﺠﺎم ﺳـﻄﺢ ﻣﺸﺨـﺼﻲ از ﻋﻤﻠﻜـﺮد دارد” (باندورا، ۲۰۰۰). ﺧﻮدﺑﺎوری ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻛﺎﻣﻠﻲ از ﺟﻨﺒﻪ انگیزﺷﻲ ﻫـﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻴﺴﺖ، یک مورد بسیار مهم دیگر هدف گذاری است. اﻓﺮادی ﻛﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ در ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ دارﻧـﺪ در ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﻴﺎن ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﺛﺮﺑﺨﺶﺗﺮ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و اﻳﻦ اﺣﺴﺎس ﻗﻮی را دارﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑـﺎ ﻃﺮز ﻓﻜﺮﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ دﻳﮕﺮان و ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺘﻐﻴﺮ و ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻛﻨﺎر ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ و ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ و ﻋﺪم اﻃﻤﻴﻨﺎن را ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪ. ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ در ﺑﻌﺪ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ، ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﭘﺎﻳﻴﻨﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ در دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫدف دﭼﺎر ﻧﺎاﻣﻴﺪی اولیه ﮔﺮدد،"انتظارات کارآمدی” بطور تصاعدی افت ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ،"ﺗﺼﻮﻳﺮ از ﺧﻮد” ﻣﻨﻔﻲ ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ و از ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان دوری ﻛﺮده و اﻧﺰوا اﺧﺘﻴﺎر ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ (ارلی، پترسون، ۲۰۰۴).
ﺳﻮﻣﻴﻦ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲﻛﻪ ﻳﻚ ﻓﺮد از ﺧﻮد ﺑﺮوز ﻣﻲدهد را ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ. ﺟﻨﺒﻪ رﻓﺘﺎری ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻴﺎن ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻻزﻣﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺪید داﻧﺴﺘﻦ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺻﻮرت و ﭼﮕﻮﻧﻪ رﻓﺘﺎر ﻛﻨﻴﻢ (ﺟﻨﺒﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ) و ﻣﺤﺮﻛﻲ ﺟﻬﺖ ﺗﻼش ﺑﺮای ﻋﻤﻞ (ﺟﻨﺒﻪ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ) ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ داﺷﺘﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪی رﻓﺘﺎری ﻓﺮد ﺿﺮوری اﺳﺖ. در ﺻﻮرﺗﻲ ﻛﻪ ﻓﺮد اﻳﻦ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ را ﻧﺪاﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ اﻳﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ را در ﺧﻮد ﭘﺮورش دﻫﺪ. بروز ﺧﻮد،[۷۶]ﺑﻮﻳﮋه در رﻓﺘﺎرﻫای اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑـﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ. زﻳﺮا رﻓﺘﺎریﻛﻪ در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺗﻌﺎﻣﻼت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻋﻤﺎل ﻣﻲ شود مقدمتاً به وسیله نیاز به ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻋﻘﻴﺪه و اﺣﺴﺎس و ﺑﺮوز ﺧﻮد ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨﺘﻪ میﺷﻮد (Goffman، ۱۹۶۷). ﻣﺪل ﺳﺎزی ﻧﻘﺶ ﺑﻪ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ رﻓﺘﺎری ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪﻛﻪ در ﻗﺎﻟﺐ اﻳﻔﺎی ﻧﻘﺶ در ﺑﺮﺧﻲ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ اراﺋﻪ ﺷـﻮد. ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ دارد ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮی در ﻫﺮ زﻣﻴﻨﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻌﻴﻦ، ﺑﺮﻗـﺮار ﻛﻨﺪ ﻫﺰارﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪ از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺸﺎﻫﺪه دﻳﮕﺮان و ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ در ﻫﻨﮕﺎم ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ آن ﻫﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲ ﺷﻮد. ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ ﻫﻮش ﻓﺮهنگی ﺑﺎﻻﻳﻲ دارد اﻳﻦ اﺷﺎره ﻫﺎ را ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ و از آنﻫﺎ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﺮده و رﻓﺘﺎر ﻣﻲکند (Bargh & Chartrand, 1999). ﻓﺮدی ﻛﻪ ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ دارد ﻳﻚ ﻣﻘﻠﺪ زﻳﺮک اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺣﺪ ﻣﺘﻮﺳﻂ و ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺗﻘﻠﻴﺪ ﺑﻴﺶ از ﺣﺪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳـﺖ اشتباهاً ﺑﻪ ﺻﻮرت اﺳﺘﻬﺰاء دﻳﮕﺮی ﺗﻌﺒﻴر و تفسیر شود.
اینکسن و توماس در کتاب مهارت های انسانی خود اظهار داشته اند آموزش های رسمی که با هدف ارتقا هوش فرهنگی صورت می گیرد را می توان دسته بندی نمود. مبنای دسته بندی عبارتند از: الف) اینکه تا چه حد تجربی یا عملی هستند. ب) اینکه چقدر فرهنگی محسوب می شوند و در برخورد های میان فرهنگی کاربرد می یابند. رشد صحیح هوش فرهنگی مستلزم یادگیری تجربی و شکل گیری دانشی است که مهارت رفتاری را چنان ارتقا بخشد که در برخورد با سایر فرهنگ ها مفید واقع شود. نمودار زیر انواع آموزش های رسمی و کاربرد آن را برای ارتقاء هوش فرهنگی نشان می دهد.
جدول (۲-۲): انواع آموزش ها برای ارتقا هوش فرهنگی

 

کاربرد در هوش فرهنگی روش های آموزشی
دانش در باب فرهنگ های خاص ، ابعاد فرهنگی و فرآیندها آموزش تئوری
کتاب ، سخنرانی و جلسه توجیهی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...