ابزارهای داده‌کاوی در راستای تحلیل داده‌های مشتری در ساختار CRM تحلیلی، بسیار مرسوم هستند. بسیاری از سازمان‌ها داده‌هایی در مورد مشتریان جاری، مشتریان بالقوه، تامین‌کنندگان و شرکای تجاری جمع‌ آوری و ذخیره می‌کنند. عدم توانایی کشف اطلاعات ارزشمند پنهان در میان این داده‌ها مانع از این می‌شود که سازمان‌ها این داده‌ها را به دانش مفید و با ارزش تبدیل کنند. ابزارهای داده‌کاوی کمک می‌کنند تا سازمان‌ها این دانش نهفته را از میان حجم عظیم داده‌ها استخراج کنند.
کاربرد ابزارهای داده‌کاوی در CRM، روندی نوظهور در تجارت جهانی است. با وجود داده‌های جامع مشتریان، تکنولوژی داده‌کاوی می‌تواند هوش تجاری با قابلیت ایجاد فرصت‌های جدید فراهم آورد. تحلیل و فهم رفتار و مشخصات مشتری مبنای توسعه یک استراتژی CRM رقابتی برای بدست آوردن و نگه داشتن مستریان بالقوه و ماکزیمم کردن ارزش مشتری است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از آنجایی که تکنولوژی CRM در ارتباط مستقیم با داده‌های مشتری است و هر کجا که داده‌های وسیع وجود داشته باشد ابزارهای داده‌کاوی می‌توانند مفید باشند، اکثر تکنیک‌ها و استراتژی‌های CRM می‌توانند از داده‌کاوی بهره بگیرند. در ادامه نمونه‌هایی از این کاربردها را توضیح خواهیم داد.
داده‌کاوی برای بهبود بازاریابی مستقیم[۱۱۹]
از تبلیغات می‌توان برای رسیدن به مشتریان بالقوه‌ای که چیزی در مورد آنها به عنوان یک فرد نمی‌دانیم استفاده کرد. اما در مقابل، بازاریابی مستقیم، نیازمند داشتن حداقل اندکی اطلاعات مانند نام فرد به همراه آدرس، شماره تلفن یا آدرس پست الکترونیک است. پایه‌ای‌ترین کاربرد داده‌کاوی، تعیین لیست مشتریان بالقوه برای برقراری تماس با آنها است.
در واقع، مرحله اول هدف‌گیری، نیازی به داده‌کاوی ندارد بلکه تنها به داده نیاز است. حتی در کشورهای توسعه‌یافته هم داده‌های بسیار کمی نسبت به بزرگی جامعه در دسترس است. در بسیاری از کشورها شرکت‌هایی وجود دارند که داده‌هایی را در سطح خانوارها در مورد موضوعات گوناگون از جمله درآمد، تعداد فرزندان، سطح تحصیلات و حتی نوع تفریحات جمع‌ آوری کرده و می‌فروشند. از طرف دیگر، قوانین حاکم بر استفاده از این داده‌ها برای اهداف بازاریابی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.
می‌توان داده‌های در سطح خانوار را به طور مستقیم برای تقسیم‌بندی اولیه بر اساس درآمد، تملک خودرو و وجود فرزندان بکار برد. مشکل این است که حتی بعد از فیلتر کردن اطلاعات هم داده‌های باقیمانده به میزان زیادی به تعداد مشتریان بالقوه که احتمال دارد جواب بدهند وابسته خواهد بود؛ بنابراین، کاربرد اصلی داده‌کاوی در مورد مشتریان بالقوه، هدف‌گیری مشتریان یعنی پیدا کردن مشتریان بالقوه‌ای که احتمالا به پیشنهاد ارائه شده پاسخ واقعی می‌دهند، است (شهرابی ۱۳۹۰a).
فعالیت‌های بازاریابی مستقیم معمولا دارای نرخ‌های پاسخ بسیار کم و تک‌رقمی هستند. از مدل‌های پاسخ[۱۲۰] با تعیین مشتریان بالقوه‌ای که احتمال پاسخ به یک درخواست مستقیم را دارند، برای بهبود نرخ پاسخ استفاده می‌شود (شهرابی ۱۳۹۰a). مفیدترین مدل‌های پاسخ، تخمین واقعی از احتمال پاسخ را فراهم می‌کنند. هر مدلی که امکان رتبه‌بندی مشتریان بالقوه را بر اساس احتمال پاسخ‌دهی فراهم کند، مناسب است. تکنیک‌های داده‌کاوی را می‌توان برای مدل‌سازی پاسخ و بهبود بازاریابی مستقیم بکار برد.
بخش‌بندی مشتریان[۱۲۱]
بخش‌بندی مشتریان یکی از کاربردهای معمول داده‌کاوی در رابطه با مشتریانی است که جذب سیستم شده‌اند؛ هدف بخش‌بندی، همگن نمودن محصولات، خدمات و پیام‌های بازاریابی با هر کدام از بخش‌ها است (شهرابی ۱۳۹۰a). بخش‌بندی مشتریان پایه فعالیت‌های شرکت در زمینه‌های فروش، بازاریابی و خدمت رسانی است. مشتریان در هر دسته دارای خصوصیات مشابهی هستند و مشتریان که در دسته‌ه ای مختلف هستند ویژگی‌های متفاوتی دارند. بخش‌بندی مشتریان بطور سنتی بر اساس تحقیقات در بازار و ویژگی‌های جمعیت‌شناختی صورت پذیرفته و مثلا بخش‌هایی چـون “جوان و مجرد” بوجود می‌آید. مشکل انجام بخش‌بندی مشتریان بر اساس تحقیقات در بازار این است که بکارگیری نتایج حاصله از مطالعه برای مشتریانی که آن مطالعه شامل آنان نبوده مشکل است؛ از سوی دیگر، مشکل بخش‌بندی بر اساس ویژگی‌های جمعیت‌شناختی هم این است که مثلا تمامی افراد “جوان و مجرد” یا “کسانی که تنها زندگی می‌کنند” به راستی دارای سلیقه و گرایشی نیستند که به آنها در مورد کالاها و خدمات نسبت داده شده است.
تحلیل تعداد محدودی از متغیرها و نداشتن نگاه جامع مشتمل بر تمامی متغیرها از جمله معایب بخش‌بندی بوسیله ابزارهای تحقیقات بازار است. دانش داده‌کاوی با برخورداری از توانمندی در نظر گرفتن تمامی متغیرها، نتایج کاملا عینی، واقعی و کاربردی ارائه می کند (شهرابی ۱۳۹۰a).
همچنین به منظور پیاده‌سازی روش‌های بازاریابی مستقیم از تکنیک‌های خوشه‌بندی استفاده می‌شود تا با تقسیم‌بندی مشتریان در خوشه‌های مختلف از این خوشه‌ها به عنوان مبنای دسته‌بندی و پس از آن پیش‌بینی دسته هر مشتری استفاده می‌شود (Ngai, Xiu et al. 2009). بخش‌بندی مشتریان اساس بازاریابی و سرویس‌دهی اثربخش یک سازمان است که تعداد زیاد مشتریان را در دسته‌هایی طبقه‌بندی می‌کند که چنانچه ذکر شد مشتریان یک دسته دارای خصوصیات مشابهی با هم و خصوصیات متفاوتی با مشتریان سایر گروه‌ها هستند. در مقایسه با روش‌های سنتی بخش‌بندی مشتریان، استفاده از تکنیک‌های داده‌کاوی مزایایی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌کنیم:

 

    • نتایج بخش‌بندی به کمک داده‌کاوی بر اساس واقعیت داده‌ها شکل می‌گیرد و نقش فاعلی افرادی که داده‌ها را پردازش می‌کنند حذف می‌گردد که باعث می‌شود نتایج نهایی هدف نشان دادن تفاوت‌های میان جمعیت‌ها را بیشتر محقق کند.

 

    • مشخصات تقسیم‌بندی مشتریان در گروه‌های متفاوت را به صورت جامع‌تر نمایش می‌دهد که این موضوع منجر به شناخت کامل‌تر متخصصان بازاریابی از مشتریان می‌شود و از این طریق برنامه‌های بازاریابی هدفمند و اختصاصی قابل اجرا است.

 

    • تغییرات رفتاری مشتریان می‌تواند به سادگی با کنار هم گذاشتن مدل‌های تحلیل خوشه‌بندی و به روز کردن گروه مشتریان به صورت منظم پیکیری شود.

 

قرار دادن تعدای از ویژگی‌های مشتریان در مجموعه‌ای تحت عنوان پروفایل مشتریان روش مرسوم است که از آن برای بخش‌بندی مشتریان در گروه‌های با رفتار مشابه مثلا خرید محصولات یکسان، استفاده می‌شود. داده‌کاوی می‌تواند نرخ پاسخ کمپین‌های بازاریابی را با تقسیم‌بندی مشتریان به گروه‌های با خصوصیات و نیازهای متفاوت افزایش دهد.
افزایش ارزش مشتری
محاسبه ارزش مشتری پیچیده است و این محاسبات بطور معمول شامل یافتن تعاریف صحیح مالی می‌شوند. یک بیان ساده از ارزش مشتری عبارت است از کل ارزش حاصله از وجود مشتری منهای کل هزینه مصرف شده برای حفظ مشتری (شهرابی ۱۳۹۰a). ولی هزینه‌ها بسیار مشکل آفرین هستند؛ تجارت‌ها دارای انواع هزینه‌هایی هستند که احتمالا از طریق خاصی به مشتریان اختصاص می‌یابند. حتی با در نظر نگرفتن هزینه‌های تخصیص یافته و توجه به هزینه‌های مستقیم، باز هم مسائل، همچنان گیج‌کننده خواهد بود. از طرف دیگر، ممکن است هزینه‌ها برای مشتریان مشابه، متفاوت باشد که این امر محاسبه ارزش مشتری را پیچیده‌تر می‌کند. از داده‌کاوی می‌توان برای برآورد ارزش آینده مشتریان استفاده کرد؛ این امر شامل تخمین سود حاصله از یک مشتری در هر واحد زمان و سپس تخمین این سود برای بقیه عمر مشتری است.
به منظور افزایش ارزش کسب شده از مشتریان موجود، استراتژی‌های فروش جانبی[۱۲۲] بکار گرفته می‌شود. فروش جانبی بر اساس اصل برد – برد بنا شده است؛ یعنی شرکت‌ها محصولات جدیدشان را به مشتریان جاری خود می‌فروشند تا از این طریق اهداف دو طرف عرضه و تقاضا برآورده شود. مشتری به آسانی خدمت یا محصول مورد تقاضای خود را بدست می‌آورد و سازمان‌ها از طریق افزایش فروش خود سود کسب می‌کنند. در واقع فروش جانبی سود حاصله از مشتریان موجود را افزایش می‌دهد.
در مورد مشتریان فعلی، بیشترین تمرکز CRM بر افزایش سوددهی از طریق فروش جانبی است. از داده‌کاوی برای تعیین اینکه چه پیشنهادی را به چه کسی و در چه زمانی عرضه کرد استفاده می‌شود. یکی از روش‌ها در فروش جانبی که برای اجناس خرده‌فروشی بسیار مناسب است استفاده از قوانین همبستگی است. از قوانین همبستگی به منظور یافتن خوشه‌هایی از محصولات که معمولا با هم فروخته می‌شوند یا بوسیله فرد یکسانی در طول زمان خریداری می‌گردند، استفاده می‌شوند. مشتریانی که برخی و نه تمام اقلام موجود در یک خوشه را خریداری می‌کنند، مشتریان بالقوه مناسبی برای خرید سایر اقلام آن خوشه هستند.
داده‌کاوی و افزایش ارزش دوره عمر مشتری[۱۲۳]
در برخی منابع، رویکرد CRM در چرخه عمر مشتری را متشکل از سه مرحله زیر در نظر گرفته‌اند (اکبری ۱۳۸۹):

 

    1. بدست آوردن مشتری[۱۲۴]

 

    1. افزایش ارزش مشتری

 

    1. حفظ مشتریان خوب[۱۲۵]

 

داده‌کاوی می‌تواند در هر یک از مراحل ذکر شده کارایی و سوددهی را افزایش دهد. اولین قدم در CRM شناسایی مشتریان احتمالی و تبدیل آنها به مشتریان فعال است. جذب مشتری به معنای بالفعل درآوردن تقاضای مشتریانی است که اطلاعات کمی از محصولات شما دارند. داده‌کاوی می‌تواند بصورت مناسبی مشتریان را دسته‌بندی کند، مشتریان احتمالی را شناسایی کند و از این طریق نرخ پاسخ به فعالیت‌های بازاریابی را افزایش دهد. چنانچه قبلا ذکر شد، مدل‌های پاسخ از ابزارهای کاربردی داده‌کاوی در این زمینه هستند که در واقع از تکنیک‌های دسته‌بندی و پیش‌بینی برای تشخیص مشتریانی که احتمالا به یک محصول یا خدمت پاسخ مثبت می‌دهند، استفاده می‌کنند.
کمپین‌های بازاریابی[۱۲۶] یکی دیگر از استراتژی‌های CRM است که در مرحله جذب مشتری می‌تواند مفید باشد. داده‌کاوی کمک می‌کند تا شرکت‌ها با هزیته‌های کمتر و استراتژی‌های جذب کاراتر با توجه به خصوصیات متفاوت مشتریان، موفقیت بیشتری در کسب مشتریان داشته باشند. روش‌هایی چون بخش‌بندی بازار هدف[۱۲۷] و مشتریان برای انجام بازاریابی هدفگرا متداول‌ترین ابزارها در این مرحله بشمار می‌روند.
داده‌کاوی می‌تواند با فهم فروش جانبی به بازاریابی موثرتر کمک کند. با آنالیز رفتار مشتریان موجود می‌توان سرویس‌ها و محصولات دیگر را به آنان ارائه کرد و با دسته‌بندی مشتریان میزان پاسخگویی مشتریان به کمپین‌های بازاریابی را افزایش داد. همچنین، از طریق داده‌کاوی می‌توان مشتریان باارزش‌تر سازمان را شناسایی کرد. مشتریانی که مصرف بیشتری دارند و به محصولات بیشتری پاسخ مثبت می‌دهند و نسبت به سازمان وفادارتر هستند، مشتریان باارزش به حساب می‌آیند.
بنابراین، در مرحله دوم یعنی افزایش ارزش مشتریان موجود، با بهره گرفتن از تکنیک‌های داده‌کاوی و تحلیل داده‌های مربوط به رفتار مشتریان و خریدهایشان، می‌توان پیشنهادهای مناسبی برای خرید سایر کالاها به آنها ارائه داد تا از این طریق ارزش مشتریان برای شرکت افزایش یابد بدون اینکه بدلیل پیشنهادات نامناسب موجب نارضایتی آنها شویم. همچنین، به کمک داده‌کاوی می‌توان روابط را با مشتریان شخصی‌سازی[۱۲۸] کرد به نحوی که در مراجعات مجدد آنها با توجه به خریدهای گزشته‌شان، محصولات جدید و مرتبط که احتمالا مورد علاقه‌شان است به آنها پیشنهاد شوند. چنین فرایندی با بهره گرفتن از تکنیک‌های مختلف داده‌کاوی همچون قوانین همبستگی و خوشه‌بندی قابل انجام است (اکبری ۱۳۸۹).
در مرحله سوم، یعنی حفظ مشتریان خوب، آنچه قابل توجه است ذکر این نکته است که امروزه در سازمان‌ها هزینه‌ای که صرف جذب مشتری جدید می‌شود بسیار بیشتر از هزینه‌ای است که سازمان‌ها برای نگهداری مشتریان موجودشان انجام می‌دهند. بسیاری از شرکت‌ها بر این باورند که هزینه جذب یک مشتری جدید بین ۶ تا ۸ برابر حفظ مشتری موجود است. از این جهت، سازمان‌ها مبالغ بیشتری را صرف نگهداری مشتریان موجودشان می‌کنند.
تحلیل وفاداری مشتری[۱۲۹]، سنجش میزان ماندگاری و ثبات مشتری است. سازمان‌ها تلاش می‌کنند تا با ارزیابی میزان وفاداری مشتریان‌شان، مشتریانی که دارای ریسک بالایی برای قطع استفاده از محصولات هستند را شناسایی کنند و با تعیین استراتژی‌های موثر وفادار‌سازی از میزان مشتریان از دست رفته بکاهند. همچنین، سازمان برای تعیین نحوه تخصیص منابع خود، مشتریان باارزش خود را هدفگذاری می کند تا منابع مالی محدود خود را صرف حفظ مشتریانی کند که سود بیشتری برای سازمان ایجاد می‌کنند.
داده‌کاوی می‌تواند از طریق تحلیل رفتار گذشته و تطبیق آن با رفتار مشتریان از دست رفته پیشین، مشتریانی که دارای احتمال بالای از دست رفتن هستند را شناسایی و پیش‌بینی کند. برای ساخت چنین مدل‌هایی می‌توان مشتریان را به سه دسته تقسیم کرد: اول مشتریانی که ارزشی برای سازمان ندارند. دومین دسته مشتریان با ارزش پایدار برای سازمان و دسته سوم مشتریان ناپایدار که به دنبال قیمت و کیفیت دلخواه خود هستند.
بنابر اصول CRM دسته سوم مهمترین دسته‌ای هستند که باید از آنها نگهداری کرد. با شناسایی این گروه از مشتریان می‌توان با تخصیص مشوق‌هایی چون تخفیف‌ها یا خدمات رایگان، آنها را به استفاده از محصولات ترغیب نمود و میزان وفاداری آنها را افزایش داد. همانطور که پیش از این عنوان شد، از آنجایی که برای اکثر شرکت‌ها هزینه جذب مشتری جدید بیشتر از حفظ مشتریان فعلی است، نیاز به استراتژی‌های صحیح در راستای حفظ مشتریان بسیار با اهمیت است. اولین نکته در این مسئله داشتن توانایی پیش‌بینی مشتریانی است که به احتمال زیاد از دست می‌روند. با انتخاب داده‌های مناسب می‌توان با بهره گرفتن از تکنیک‌های داده‌کاوی مدلی ارائه نمود که بتواند رفتار مشتریان را پیش‌بینی کند. مرحله بعدی، شناسایی مشتریان خوب شرکت است که با بهره گرفتن از تحلیل‌های ارزشگذاری مشتریان صورت می‌گیرد. در نهایت، باید راهکارهایی برای نگه داشتن مشتریان خوب شرکت ارائه نمود. بنابراین، در این بخش به سه مدل نیاز داریم؛ اول مدلی که مشتریانی که از دست خواهند رفت را پیش‌بینی کند، سپس مدلی که مشتریان خوب و با ارزش را از میان آنها شناسایی کند و نهایتا مدلی که روش‌هایی برای متقاعد کردن این مشتریان و حفظ آنها ارائه نماید (Edelstein 2000).
ابعاد CRM و کاربردهای داده‌کاوی
بر اساس (Ngai, Xiu et al. 2009)، CRM دارای چهار بعد شناسایی مشتری[۱۳۰]، جذب مشتری[۱۳۱]، حفظ مشتری[۱۳۲] و توسعه مشتری[۱۳۳] است. این چهار بعد را می‌توان به عنوان یک چرخه سیستم مدیریت مشتری در نظر گرفت.
شناسایی مشتری: CRM با شناسایی مشتری آغاز می‌شود. این فاز شامل هدف‌گذاری جمعیتی است که بیشترین احتمال برای تبدیل شدن به مشتری شرکت را دارند. علاوه بر این شامل تحلیل مشتریانی که در رقابت از دست رفته‌اند و تعیین چگونگی برگرداندن آنها است.
تحلیل مشتری هدف[۱۳۴] و بخش‌بندی مشتری[۱۳۵] عناصر اصلی شناسایی مشتری هستند (Ngai, Xiu et al. 2009). تحلیل مشتری هدف شامل جستجوی بخش‌های سودآور مشتریان از طریق آنالیز مشخصات پنهان مشتریان است. در این بخش از انواع تکنیک‌های توصیف‌کننده و پیش‌بینی‌کننده داده‌کاوی می‌توان استفاده نمود.
جذب مشتری: این فاز در ادامه فاز شناسایی مشتری است. پس از شناسایی بخش‌های مشتریان بالقوه، سازمان‌ها می‌توانند به صورت مستقیم تلاش و منابع خود را مصرف جذب مشتریان هدف نمایند. عنصر اصلی جذب مشتری، بازاریابی مستقیم[۱۳۶] است. بازاریابی مستقیم یک فرایند ارتقاء انگیزه مشتریان برای سفارش از طریق کانالهای مختلف است (Ngai, Xiu et al. 2009). برای نمونه، پست مستقیم و توزیع کوپن مثال‌های معمولی بازاریابی مستقیم هستند.
حفظ مشتریاین فاز اساسی‌ترین نگرانی برای CRM است. رضایت مشتری[۱۳۷] که در واقع قیاس بین انتظارات مشتری و احساس رضایتمندی وی است، مهمترین شرط برای حفظ مشتریان است. عناصر این فاز شامل بازاریابی یک به یک[۱۳۸]، برنامه‌های وفاداری[۱۳۹] و مدیریت شکایات[۱۴۰] هستند(Ngai, Xiu et al. 2009). بازاریابی یک به یک از ابزارهای داده‌کاوی برای شخصی‌سازی نحوه ارتباط با هر یک از مشتریان استفاده می‌کند. بخش‌بندی و تحلیل ارزش مشتریان در این بعد نیز اهمیت و کاربرد فراوانی دارد.
توسعه مشتریاین فاز در بر گیرنده افزایش پایدار تعداد تراکنش‌ها، ارزش تراکنش‌ها و سودآوری مشتریان است. تحلیل ارزش دوره عمر مشتری، متقاعد کردن مشتری به خرید بیشتر، فروش جانبی و تحلیل سبد خرید عناصر این فاز هستند (Ngai, Xiu et al. 2009). در واقع در این فاز از تکنیک‌های داده‌کاوی برای یافتن راهکارهای مناسب و کارا برای افزایش ارزش قابل اکتساب از مشتریان فعلی استفاده می‌شود.
استفاده از روش RFM[141] برای تحلیل ارزش مشتریان روشی متداول است که در کنار تکنیک‌های خوشه‌بندی کارایی مناسبی از خود نشان داده است. در این روش سه مشخصه تاخیر، فراوانی و مقدار پول به عنوان مبنای خوشه‌بندی و ارزشگذاری مشتریان در نظر گرفته می‌شوند (Cheng and Chen 2008).
داده‌کاوی و بازاریابی هدفمند
امروزه با تغییر رویکرد ارتباط با مشتریان، رویکرد شرکت‌ها در بازاریابی از بازاریابی با حجم بالا[۱۴۲] به بازاریابی یک به یک تغییر یافته و همچنین شرکت‌ها به جای هزینه فراوان برای جذب مشتریان جدید و افزایش سهم بازار خود به دنبال حفظ مشتریان فعلی و افزایش سوددهی آنها هستند. داده‌کاوی به شرکت‌ها کمک می‌کند تا هرچه بیشتر به سمت مشتری ‌مداری حرکت کنند.
بازاریابان سه روش را برای افزایش ارزش مشتری مد نظر قرار داده‌اند (اکبری ۱۳۸۹):

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...