کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



جدول۴-۲: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت تأهل ۱۵۲
جدول ۴-۳: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد فرزندان ۱۵۳
جدول ۴-۴: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تحصیلات ۱۵۴
جدول۴-۵: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان تحصیلات همسر ۱۵۵
جدول ۴-۶: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان درآمد ۱۵۶
جدول ۴-۷: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت اشتغال ۱۵۷
جدول ۴-۸٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب زمان ایفای نقش ۱۵۸
جدول ۴-۹٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد ساعات حضور در بیرون از خانه ۱۵۹
جدول ۴-۱۰٫ توزیع پاسخ های پاسخگویان بر حسب میزان فعالیت در انواع نقش ها ۱۶۰
جدول ۴-۱۲: توزیع پاسخ های پاسخگویان به طیف ارزیابی مزاحمت های اجتماعی ۱۶۳
جدول ۴-۱۳٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب مزاحمت های اجتماعی ۱۶۴
جدول ۴-۱۴: توزیع پاسخ های پاسخگویان به طیف ارزیابی باورهای سنتی و مذهبی ۱۶۵
جدول۴-۱۵٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان باورهای سنتی و مذهبی ۱۶۶
جدول ۴-۱۶٫ توزیع پاسخ های پاسخگویان به طیف ارزیابی مصرف گرایی ۱۶۷
جدول۴-۱۷٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان مصرف گرایی ۱۶۸
جدول ۴-۱۸٫ توزیع پاسخ های پاسخگویان به طیف ارزیابی چندگانگی نقشی ۱۶۹
جدول۴-۱۹٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان چندگانگی نقش ۱۷۰
جدول ۴-۲۰٫ توزیع فراوانی پاسخگویان به طیف ارزیابی تعارضات نقشی ۱۷۱
جدول۴-۲۱٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان تعارضات نقشی ۱۷۲
جدول ۴-۲۲٫ توزیع فراوانی پاسخگویان به طیف ارزیابی فشارهای روحی و روانی ۱۷۳
جدول۴-۲۳٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان فشارهای روحی و روانی ۱۷۴
جدول ۴-۲۵٫ توزیع پاسخ های پاسخگویان به طیف ارزیابی تن آرایی ۱۷۷
جدول ۴-۲۶٫توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نگرش به حضور در اجتماع ۱۷۹
جدول ۴-۲۶٫ توزیع فراوانی پاسخ پاسخگویان به طیف ارزیابی عملکرد خانواده ۱۸۱
جدول۴-۲۸٫ خروجی آزمون F جهت مقایسه عملکرد خانواده و وضعیت تأهل ۱۸۳
جدول۴-۲۹٫خروجی آزمون تی جهت مقایسه وضعیت اشتغال و عملکرد خانواده ۱۸۳
جدول ۴-۲۹٫آزمون همبستگی بین متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی و عملکرد خانوداه ۱۸۴
جدول۴-۳۱: آزمون همبستگی بین مدت زمان ایفای نقش زنان در جامعه با عملکرد خانواده ۱۸۶
جدول۴-۳۲: آزمون همبستگی بین تعدد نقش زنان در جامعه و عملکرد خانواده ۱۸۷
جدول ۴-۳۳: آزمون همبستگی بین مزاحمت های اجتماعی و عملکرد خانواده ۱۸۸
جدول۴-۳۴: آزمون همبستگی بین کاهش باورهای سنتی و مذهبی با عملکرد خانواده ۱۸۹
جدول ۴-۳۵:آزمون همبستگی بین مصرف گرایی و عملکرد خانواده ۱۹۰
جدول۴-۳۶: آزمون همبستگی بین چندگانگی نقش و عملکرد خانواده ۱۹۱
جدول۴-۳۸:آزمون همبستگی بین فشارهای روحی و روانی و ابعاد آن با عملکرد خانواده ۱۹۳
جدول۴-۳۹: آزمون همبستگی بین احساس بدنامی و عملکرد خانواده ۱۹۴
جدول ۴-۴۱:آزمون همبستگی بین نگرش به حضور زنان در اجتماع و ابعاد آن با عملکرد خانواده ۱۹۶
جدول ۴-۴۲٫ ماتریس همبستگی پیرسون برای متغیرهای مستقل و متغیر وابسته ۱۹۷
پایان نامه
جدول ۴-۴۳٫ رگرسیون چندگانه تاثیر متغیرهای مستقل بر عملکرد خانواده ۱۹۸
فهرست نمودارها
نمودار شماره ۲-۱٫ مدل ناسازگاری فشار نقش‌های کار- خانواده گرین هاوس و بیوتل ۹۹
نمودار۲-۱٫ مدل نظری تحقیق ۱۱۲
نمودار۴-۱٫ نمودارتوزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن ۱۵۱
نمودار۴-۲٫ نمودار توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت تأهل ۱۵۲
نمودار شماره۴-۳٫ نمودار فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد فرزندان ۱۵۳
نمودار۴-۴٫ نمودارتوزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تحصیلات ۱۵۴
نمودار۴-۵٫ نمودار توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان تحصیلات همسر ۱۵۵
نمودار۴-۶٫ نمودار توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان درآمد ۱۵۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-08] [ 09:47:00 ب.ظ ]




در این مبحث در این مقام هستیم که تفاوتهای اعسار و اعطاء مهلت را از زوایای گوناگون قانونی و رویه قضایی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم تلاش خواهیم نمود برداشت دوگانۀ محاکم از طرح و بررسی دعاوی مطرح شده تحت عنوان اعسار را مورد شناسایی قرار دهیم ، چرا که بعض محاکم طرح دعوایی با خواسته اعطاء مهلت را ، با وجود قانون اعسار ، قابل استماع ندانسته و به استناد ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم استماع صار می نمایند.
با توجه به متون تقنینی در خصوص اعسار وانواع اعطاء مهلتهای از جانب محاکم، تفاوتهای متعددی بین اعسار واعطاء مهلت وجود دارد که در ذیل در قالب دو گفتار به شماری از آنها اشاره خواهیم نمود:
گفتار اول:از نظر شکلی
در این گفتار تفاوتهای شکلی که بین ماهیت دعوای اعسار ونحوه طرح و رسیدگی آن در محاکم وجود دارد مورد شناسایی و اشاره قرار میگیرد و عند اللزوم آراء ورویه محاکم و نظریات کمیسیونهای تشکیل شده در دادگستری نیز در صورت وجود در موضوع مطرح بحث به استشهاد گرفته خواهند شد.
الف- شروع به رسیدگی
با توجه به ماده ۲۰ قانون اعسار که مقرر می‌دارد: «مرجع رسیدگی به دعوای اعسار در مورد محکوم‌به محکمه‌ای است که بدایتاً به دعوای اصلی رسیدگی کرده است. ..»وبا توجه به ماده ۲۳ آن قانون مبنی بر اینکه‌: «مدعی اعسارباید شهادت کتبی لااقل چهارنفر از اشخاصی که از معیشت وزندگانی او مطلع باشند به عرض حال خود ضمیمه نماید…» ونیز ماده ۲۶ آن «حکم رد یا قبول اعسار در مورد محکوم‌به قابل استیناف وتمیز است » وماده ۳۳آن قانون‌: «از تاجر عرض حال اعسار پذیرفته نمی شود…»وکذا ماده ۳۹ قانون اعسار که اشعار می‌دارد:« از تاریخ اجراء این قانون دیگر دعوائی بعنوان دعوی افلاس پذیرفته نخواهد شد…»ونیز صراحت ماده ۲۱قانون اعسارکه مقرر می‌دارد:«دعوی اعسار در مورد محکوم‌به به طرفیت محکوم‌له دعوای اصلی ودر مورد ورقه لازم الاجرا ثبت اسناد به طرفیت متعهدله اقامه خواهد شد»، همچنین ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی که اعلام می‌دارد‌: « هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یاقائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند»، شروع رسیدگی به دعوای اعسار نیاز به تقدیم دادخواست وارجاع آن توسط مرجع ارجاع دادخواست وثبت دردفتر کل وپرداخت هزینه های لازم برای دادخواست در امور غیر مالی وسایر شرایط اقامه یک دعوای حقوقی دارد، در شرایطی که از ظاهر مواد ۲۷۷، ۶۵۲ق.م. و۲۶۹ ق.ت لزوم تقدیم دادخواست واقامه دعوا به معنای خاص استنباط نمی گردد.[۹۸]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بر همین اساس است که ماده ۲آیین نامه اجرائی موضوع ماده ۶قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب ۱۶/۲/۷۸ قوه قضائیه اشعار می‌دارد:« هرگاه محکوم علیه برای پرداخت جزای نقدی مهلت بخواهد، مرجع اجراء کننده حکم می‌تواند مهلت مناسبی که بیش از یک ماه نباشد به اوبدهد.
مرجع صادر کننده حکم می‌تواند به «درخواست» محکوم علیه وپیشنهاد مرجع مجری حکم با در نظر گرفتن شرایط و وضعیت محکوم علیه ومیزان جزای نقدی وسایر اوضاع واحوال موثر این مهلت را حداکثر تا دوماه دیگر تمدید کند ». ودر این خصوص اشاره‌ای به تقدیم دادخواست ویا طرح دعوا نشده است، در شرایطی که ماده ۱۹آیین نامه فوق الاشعار در خصوص اعسار اذعان می‌دارد:«به دعوی اعسار محکوم علیه مطابق مقررات اعسار در مرجع بدوی رسیدگی می‌شود »ونیز ماده ۳قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی، مصوب ۱۰/۸/۷۷ مقرر می‌دارد:«هرگاه محکوم علیه مدعی اعسار شود (ضمن اجرای حبس) به ادعای وی خارج از نوبت رسیدگی ودر صورت اثبات اعسار از حبس آزاد خواهد شد وچنانچه متمکن از پرداخت به نحو اقساط شناخته شود دادگاه متناسب با وضعیت مالی وی حکم بر تقسیط محکوم‌به صادر خواهد کرد».
رویه قضایی نیز در پی طرح موضوع مبنی لزوم یا عدم لزوم تشریفات اعسار در خصوص اعطای مهلت یا قرار تقسیط در نشست قضایی دادگستری بردسیر، شهریور۸۸، به عدم لزوم تقدیم دادخواست برای اعطای مهلت نظرداده است‌.[۹۹]
اگرچه دکترین حقوقی نیزمبین عدم لزوم تقدیم دادخواست از طرف مدیون برای اعطاء مهلت وتقسیط دین از جانب محکمه به استناد ماده ۲۷۷ ق.م. ضمن رسیدگی است، و حتی بعضی از حقوقدانان از عبارت«مهلت قضایی»[۱۰۰] برای مهلت مذکور در ماده ۲۷۷ ق.م. استفاده می‌نمایند که ظاهرا مهلت قضایی در مقابل مهلت قانونی مذکور در قانون اعسار استعمال می‌شود و نقل می‌گردد که:«ماده ۱۱۸۴-۱۲۴۴ قانون مدنی فرانسه این موضوع را به تفصیل آورده است و مقید کرده است که این مهلت بیش از یک سال نباید باشد این مهلت و یا تقسیط، ربطی به احراز اعسار ندارد.(ماده ۶۹ ق.م. سوئیس، ماده ۱۷۴۶ ق.م. اتیوپی- ماده ۲۶۶ ق.م. آلمان).قانون اتیوپی مدت مهلت را شش ماه معین کرده است».[۱۰۱] بر همین اساس است که برای پرونده یک تاجر در اداره ثبت نهایتا چنین نظر داده شده:«پس از صدور اجرائیه چک، مدیون که بازرگان بود تقاضای تقسیط به استناد ماده ۳۳ آئین نامه اجراء کرد تقسیط به عمل آمد ولی بدهکار به میزان اقساط اعتراض کرد.هیأت تجدید نظر اساسا تقسیط را رد کرد به این دلیل که پذیرش تقسیط از بازرگان، ملازمه با اظهار نظر به اعسار او دارد و حال اینکه برابر ماده ۷۰۸ ق.آ.د.م.(۵۱۲ فعلی)از بازرگان، اعسار پذیرفته نیست.در تاریخ ۳۰/۶/۴۷ شورای عالی ثبت(رأی شماره ۵۷۲)نظر داد که(تاجر بودن مدیون با توجه به مقررات مربوطه مانع از تقسیط در مورد وجه چک نیست).
ملاحظه- تقسیط ماده ۳۳ آئین نامه اجراء یک مهلت قضایی است که به مدیون داده می‌شود و ارتباطی با اعسار و عدم اعسار بدهکار ندارد اساس رأی شورا هم همین است»[۱۰۲]
ب-زمان رسیدگی
باید توجه داشت تقسیط توسط محکمه، یکی در قالب ماده ۲۷۷ ق.م.و دیگری در قالب صدور حکم اعسار در دو زمان ممکن است:
نخست - هنگامی که در اثنای رسیدگی قاضی دادگاه پی می‌برد مدیون قادر به پرداخت موضوع تعهد به صورت دفعتا واحده نمی باشد.در این صورت با ملاحظه وضعیت وی می‌تواند مهلت یا قرار اقساط برای متعهد‌له تعیین نماید.ماده ۲۷۷ قانون مدنی در این باره مقرر می‌دارد:«متعهد نمی تواند متعهدله را مجبور به قبول قسمتی از موضوع تعهد نماید، ولی حاکم می‌تواند نظر به وضعیت مدیون مهلت یا قرار اقساط بدهد».
یکی از حقوقدانان در این باره می‌گوید که این ماده قسمتی از ماده ۱۲۴۴ قانون مدنی فرانسه است و مهلت مذکور در ماده را «موعد قضایی»می نامند.موعد قضائی موجب موقوف شدن صفت لازم الأداء بودن دین نمی شود.فقط موجب تعویق تعقیب متعهد است.
سپس می‌افزاید که شاید برخی تصور کنند که دادن موعد قضایی مذکور در ماده ۲۷۷ و ۶۵۲ قانون مدنی فرع بر ثبوت اعسار مدیون در مراجع صالح است ولی این درست نیست.زیرا اولا-در دو ماده مذکور دادن مهلت موقوف به ثبوت اعسار نشده است.ثانیا-در مقررات اجرای اسناد رسمی، مدیر ثبت می‌تواند با توجه به وضعیت مالی و در آمد متعهد و اوضاع و احوال او اقساط مناسبی را در نظر بگیرد(مواد۱۳-۱۴ و۱۵ آئین نامه اجراء اسناد رسمی ۱۸/۹/۱۳۲۲).ثالثا-اساسا اجراء ماده ۲۷۷ و ۶۵۲ قانون مدنی نه تنها موقوف به احراز اعسار مدیونی که از دادگاه استمهال می‌کند نیست بلکه حتی اگر دادگاه احراز کند که مدیون معسر نیست(یعنی موسر است)ولی وضع مالی او خوب نیست حق دارد به او مهلت بدهد یا اقدام به تقسیط کند.[۱۰۳] وضعیت بد اقتصادی یکی از موجبات دادن مهلت و یا تقسیط در ماده ۱۲۴۴ قانون مدنی فرانسه است[۱۰۴] که ماده ۲۷۷ قانون مدنی ما از آن اقتباس شده است.
دوم - هنگامی که دادگاه مبادرت به صدور رأی نموده و در اجرای محکوم‌به اجرائیه صادر شده باشد.آنچه که در ماده ۳۷ قانون اعسار آمده در مورد تقسط محکوم‌به است که بایستی ضمن دادخواست اعسار در محکمه مطرح شود.
در ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی نیز آمده:«…چنانچه (مدعی اعسار)متمکن از پرداخت به نحو اقساط شناخته شود دادگاه متناسب با وضعیت مالی حکم به تقسیط محکوم‌به را صادر خواهد کرد».
تبصره ماده۱۹ آئین نامه اجرائی موضوع ماده ۶ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی نیز مقرر داشته است:«چنانچه در رسیدگی به دعوی اعسار ثابت شود محکوم علیه قادر نیست محکوم‌به را یکجا بپردازد ولی متمکن از پرداخت به نحو اقساط می‌باشد مرجع رسیدگی کننده متناسب با وضعیت مالی او حکم به تقسیط محکوم‌به صادر می‌کند».پس در این خصوص اگر اعسار مدعی ثابت نشود، نمی توان حکم به تقسیط داد.
ج- لزوم رسیدگی
از آنجا که دعوای اعسار یک دعوای حقوقی به معنای خاص بوده ونیز مستفاد از ظاهر ماده ۲۰ قانون اعسار که مقرر می‌دارد‌: «مرجع رسیدگی به دعوای اعسار در مورد محکوم‌به محکمه ی است که بدایتاً به دعوی اصلی رسیدگی کرده است. دعوی اعسار در مقابل اوراق اجرائیه ثبت اسناد در محکمه محل اقامت مدعی اعسار اقامه خواهد شد» ونیز ماده ۲۱ آن قانون که اشعار می‌دارد:« دعوی اعسار در مورد محکوم‌به به طرفیت محکوم‌له دعوی اصلی ودر مورد ورقه لازم الاجرا ثبت اسناد به طرفیت متعهد‌له اقامه خواهد شد » ، همچنین مواد ۲۲، ۲۳، ۲۵و۲۶ قانون اعسار.[۱۰۵]
در شرایطی که اعطاء مهلت صرفاً در خواستی است که از جانب خوانده دعوای مطرح شده در مرحله بدوی ویا تجدید نظر خواه ویا تجدید نظر خوانده در مرحله تجدیدنظراز مرجع رسیدگی می‌شود وقاعدتاً ادعا به معنای خاص نیست که نیاز به اثبات با دلایل بخصوص داشته باشد. حتی به نقل یکی از حقوقدانان، «حق مذکور برای اعطاء مهلت وتقسیط دین از جانب مدیون در ضمن رسیدگی از قواعد مربوط به نظم عمومی است، زیرا بر انصاف وانگیزه های انسان دوستی تکیه دارد. بنابریان شرطی که این حق را از مدیون سلب کند، نامشروع وباطل است».[۱۰۶]
بر همین اساس است که ایشان، ظاهراً اختیار حاصل از ماده ۲۷۷ق.م برای اعطاء مهلت وتقسیط در ضمن رسیدگی را با صدور قرار ضمن رأی اصلی توجیه می‌کنند واعسار که دعوا به معنای خاص می‌باشد را با صدور حکم مثل سایر دعاوی شناسایی می‌نمایند.[۱۰۷]
درهمین خصوص مرحوم دکتر امامی نیز اشعار می‌دارند:«طبق ماده ۲۷۷ق.م….حاکم می‌تواند، نظر به وضعیت مالی مدیون از حیث عدم قدرت به پرداخت تمامی موضوع تعهد دفعه، به او مهلت بدهد که قسمتی را فعلاً بپردازد وقسمت دیگری را پس از چندی ویا آنکه قرار اقساط بگذارد که مدیون به اقساط متساوی ویا متناوب دین خود را تأدیه نماید.
دادن مهلت ویا تقسیط به نظر حاکم می‌باشد. در صورتی که مدیون از دادگاه درخواست استمهال تأدیه دین خود را بنماید ویادرخواست قرار اقساط کند، دادگاه پس از رسیدگی به وضعیت وقدرت مالی مدیون در ضمن صدوردادنامه نسبت به محکومیت مدیون به پرداخت موضوع تعهد، مهلت لازم را می‌دهد ویا قرار اقساط می‌گذارد ولازم به دادن دادخواست جدید از طرف مدیون برای این امر نیست».[۱۰۸]
د-رعایت درجه دادگاه
در دعوای اعسار رعایت درجه دادگاه برای شروع به رسیدگی لازم است به عبارت دیگر اصل بر این است که دعوا نخست در دادگاه بدوی مطرح وپس از صدور رأی در صورت عدم قطعیت واعتراض رسیدگی مجدد در دادگاه تجدید نظر به عمل خواهد آمد واینگونه نیست که خواهان دعوای اعسار بتواندبدون رعایت درجه دادگاه دعوای اعسار خود را در دادگاه تجدید نظر مطرح کند برهمین اساس است که ماده ۲۰قانون اعساراشعار می‌دارد:«مرجع رسیدگی به دعوای اعسار در مورد محکوم‌به محکمه‌ای است که بدایتاً به دعوای اصلی رسیدگی کرده است…» در حالی که در درخواست اعطاء مهلت از جانب مدیون رعایت درجه دادگاه لازم نیست ودرخواست کننده می‌تواند بدون اینکه در دادگاه بدوی درخواست اعطاء مهلت برای پرداخت نماید در صورت اعتراض هرکدام از طرفین به رای بدوی وتشکیل جلسه رسیدگی در مرحله تجدید نظر هنگام رسیدگی به دعوا در این مرحله از مرجع رسیدگی کننده درخواست اعطاء مهلت نماید ودادگاه تجدید نظر نیز اختیار اعطاء مهلت را خواهد داشت چرا که آنچه به موجب ماده ۳۶۲ قانون آیین دادرسی مدنی در مرحله تجدید نظر قابل استماع دانسته نشده است «ادعای جدید است وادعا نیز مرادف «دعوی» است و«دعوی »نیز منازعه در حق معین است که غیر از درخواست مدیون برای اجرای عدالت از جانب محکمه برای پرداخت دین واستمهال به وی برای پرداخت می‌باشد.
گفتار دوم:از نظر شرایط طرفین، حکم و محکمه
در این گفتار بررسی خواهیم کرد چه تفاوتهایی از لحاظ طرفین این دعاوی و حکم و دین مورد خواسته اعسار و اعطاء مهلت باید وجود داشته باشد ، به عبارتی تفاوت آثار وضعی حکم اعسار و اعطاء مهلت چیست؟ قاضی محکمه در هر کدام از این دعاوی چگونه سلطه و اختیاری در پیشبرد دعوا و صدور حکم دارد؟ طرفین دعوا در چگونه وضعیتی و تحت چه شرایطی می توانند هر کدام از این دعوی را و در خصوص چگونه دیونی مطرح کنند و رویه قضایی محاکم چگونه الگو و سبک برخوردی با هر کدام از این دعاوی ژیش روی خود غالباً قرار داده است.
الف-رضایت محکوم‌له در امکان پذیرش اعسار واعطاء مهلت
اصل بر این است که وقتی دعوایی در محکمه مطرح می‌شود، اعم از اینکه طرف دعوا اشخاص حقیقی باشند یا حقوقی، رسیدگی ماهیتی به درخواست خواهان با دادگاه است ونظر به ارتباط مستقیم قواعد امری با نظم عمومی محاکم در صدور رأی وانطباق موضوع خاص با قوانین حقوقی، از طرف دعوا، برای اجرای قوانین نظر خواهی وکسب اجازه نخواهند نمود، مگر اینکه قانون موجد حق استنادی از قواعد تکمیلی باشد وطرف دعوا بخواهد اثبات نماید که برخلاف این مقرره تکمیلی توافق سابق ویا لاحقی بین طرفین وجود داشته است، لذا از آنجاکه مقررات قانون اعسار مصوب ۲۰آذرماه ۱۳۱۳ واصلاحات بعدی آن ملهم از قواعد شرعی خصوصاً آیه ۲۸۰ سوره بقره می‌باشد وبدلیل ارتباط مستقیم آن با نظم عمومی جامعه ودر راستای حمایت از حقوقی مدیون ناتوان از پرداخت دین ورعایت اصل فردی بودن اجرای مقررات کیفری، وضع گردیده است، لذا رضایت یا عدم رضایت طرف دعوا وداین در صدور ویا عدم صدور حکم اعسار به نفع مدیون موثر در مقام نیست، بلکه در صورت اقامه دعوا به نحوه صحیح از حیث قواعد شکلی وارائه واقامه دلایل واثبات ماهیت دعوا بدون توجه به پذیرش وعدم پذیرش خوانده دعوا محکمه مکلف به صدور حکم اعسار خواهان می‌باشد مگر اینکه خوانده در مقام دفاع وبر خلاف ادعای عسرت وتنگدستی مدیون (مدعی اعسار)یُسر وتمکن مالی ومالکیت وی نسبت به اموال مختلف ومتفاوت مازاد بر مستثنیات دین وی را اثبات نماید که در این صورت نیز محکمه با توجه به دلایل ارائه شده توسط خوانده دعوا، ادعای اعسار و دعوای خواهان را رد خواهد نمود.
در خصوص اعطاء مهلت مقرر در ماده ۲۷۷ق.م و۶۵۲ آن قانون از ظاهر مواد موصوف برمی آید که محاکم در صورت درخواست اعطاء مهلت تنها مقید به ظاهر وضعیت در خواست کننده واجرای عدالت در پرداخت فوری دین ویا عدم پرداخت فوری آن هستند ورضایت یا عدم رضایت داین در دادن مهلت از جانب محکمه به مدیون موثر در مقام نیست، ولی برعکس در اعطاء مهلت مقرر در قانون تجارت موضوع مواد ۲۶۹و۳۰۹ ق.ت. در خصوص برات وسفته، اعطاء مهلت از جانب محکمه به مدیون منوط به رضایت دارنده سند تجاری موصوف است وچنانچه دارنده سند رضایت به اعطاء مهلت نداشته باشد محکمه نخواهد توانست چنین مهلتی را به مدیون بدهدوحتی از ظاهر ماده ۲۵۷ قانون تجارت که مقرر می‌دارد:«اگر دارنده برات به کسی که قبولی نوشته مهلتی برای پرداخت بدهد به ظهر نویس های ماقبل خود وبرات دهنده که به مهلت مزبور رضایت نداده‌اند حق رجوع نخواهد داشت » در صورت اعطاء مهلت به احد از مدیونین بدون موافقت دیگر امضاء کنندگان آن سند تجاری مهلتی برای پرداخت بدهد حق مراجعه به ظهرنویس ها ی ماقبل خود که به مهلت مزبور رضایت نداده‌اند نخواهد داشت.
ظاهراً در صورت رضایت دارنده سند تجاری به مدیون وعدم پرداخت دین از جانب مدیون در مدت تمدید شده جدید برای پرداخت ونهایتاً صدورحکم از جانب محکمه، چنانچه خسارات تأخیر تأدیه نیز جزء خواسته مطرح شده در دادگاه باشد وباپذیرش این امر از جانب محکمه وصدورحکم به پرداخت خسارات تأخیر تأدیه دین موصوف در حکم، ملاک محاسبه خسارات تأخیر در تأدیه باید پایان زمان اعطاء شده از جانب محکمه باشد نه زمان عدم تأدیه دین ویا طرح دعوا در محکمه چرا که با وجود اعلام رضایت دارنده سند، محکمه اختیار اعطاء مهلت به مدیون پیدا کرده است واقتضای اعلام رضایت دارنده سند برای اعطای مهلت به دارنده سند این است که زمان پرداخت تأدیه دین از جانب مدیون به زمان مؤخرانتقال یافته است واز این زمان است که مدیون در صورت عدم پرداخت مکلف به پرداخت خسارات تأخیر در تأدیه در حق دارنده سند می‌باشد واین عدم پرداخت بعدی مدیون با وجود اعطای مهلت از جانب دارنده سند به ایشان سبب حق مکتسب برای وی بوده ونیز با اسقاط حق مطالبه از دارنده سند تجاری در تاریخ مقدم با اعطای مهلت به مدیون، مبنای محاسبه خسارات تأخیر تأدیه از جانب مدیون سند تجاری همان تاریخ مؤخریا انقضای موعد اعطاء شده به وی خواهد بود.
بنابراین این تفاوت عمده بین صدور حکم اعسار واعطاء مهلت موضوع ماده ۲۶۹ و۳۰۹ قانون تجارت وجود دارد، چنانکه در صدور حکم اعسار رضایت وعدم رضایت داین نقشی ندارد ولی در اعطاء مهلت موضوع مواد ۲۶۹و۳۰۹ قانون تجارت در صورت اعلام رضایت دارنده سندتجاری بادرخواست مدیون برای اعطاء مهلت محکمه خواهد توانست به وی مهلتی که قطعاً باید مورد توافق ورضایت دارنده سند تجاری از حیث زمان پرداخت دین باشد اعطاء نماید ومحکمه نمی تواند به صرف اعلام رضایت دارنده سند تجاری با اعطاء مهلت، مهلتی که مورد موافقت دارنده نبوده به مدیون برای پرداخت بدهدبلکه باید این مهلت ومدت معین برای تاخیر در پرداخت نیز مورد موافقت دارنده قرار گیرد واطلاق لفظ رضایت از جانب دارنده سند تجاری به محکمه اختیار مهلت نسبتاً طولانی نخواهد داد بلکه محکمه مکلف به رعایت مهلت معین شده از جانب دارنده ویا متعارف خواهد بود.
ب- لزوم قطعیت رأی در اعسار وعدم آن در اعطاء مهلت
شرط استفاده از اعطاء مهلت این است که پرونده مطروحه در خصوص دین مدیون در حال رسیدگی در دادگاه اعم از بدوی وتجدید نظر باشد چرا که در این صورت است که قاضی رسیدگی کننده می‌تواند نظر به درخواست مدیون برای اعطاء مهلت با بهره گرفتن از اختیارمقرر در ماده ۲۷۷ و۶۵۲ قانون مدنی و۲۶۹ قانون تجارت در صورت رضایت دارنده سند، پرداخت دین از جانب مدیون را با توجه به وضعیت وی مورد استمهال قرار دهد. چرا که درصورت صدور رأی از جانب دادگاه بدوی ویا تأیید آن در مرحله تجدید نظر، هرکدام از مراجع بدوی وتجدید نظرنظربدلیل فراغ دادرس وقطعیت رأی اختیار دخل وتصرف در رای سابق الصدور را نداشته وحتی مقررات اجرای احکام مدنی نیز به شعبه اجرا کننده رأی اجازه دخل وتصرف در منطوق دادنامه صادره و افزودن قید وشرط به آن واعطاء مهلت به مدیون ویا قرار اقساط را نخواهد داد. جز موارد اشتباه در محاسبه یا سهوقلم که ماده ۳۰۹ قانون آیین دادرسی مدنی اشعار می‌دارد: «هرگاه در تنظیم ونوشتن رأی دادگاه سهو قلم رخ دهد مثل از قلم افتادن کلمه‌ای یا زیاد شدن آن ویا اشتباهی در محاسبه صورت گرفته باشد تا وقتی که از آن درخواست تجدید نظر نشده، دادگاه رأساً یابه درخواست ذی نفع، رای را تصحیح می کند. رأی تصحیحی به طرفین ابلاغ خواهدشد. تسلیم رونوشت رأی اصلی بدون رونوشت رای تصحیحی ممنوع است…» وماده ۲۷قانون اجرای احکام مدنی که مقرر می‌دارد‌: «اختلافات راجع به مفاد حکم همچنین اختلافات مربوط به اجرای احکام که او اجمال یا ابهام حکم یا محکوم‌به حادث شود در دادگاهی که حکم را صادر کرده رسیدگی می‌شود» که هیچ کدام از این نصوص مفید این معنا نیستند که قاضی صادر کننده رای بعد از صدور حکم بتواند رسیدگی ماهیتی مجدد به دعوا نموده وبر اساس آن در قالب مواد ۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی و۲۶۹ قانون تجارت به مدیون مهلت عادله برای پرداخت دین بدهد. اگر چه در خصوص نقش رضایت محکوم‌له در هرمرحله از رسیدگی واجرای حکم برای مهلت دادن به محکوم علیه ممنوعیت قانونی وجود نداشته ومحکوم‌له خواهد توانست با توجه به موافقتی که در خارج از محکمه با محکوم علیه داشته است بادرخواست کتبی خود از دادگاه اجراء کننده حکم ؛ توقف، تعطیل یا تاخیر اجرای حکم واعطاء مهلت برای وصول محکوم‌به از محکوم علیه را درخواست نماید که دادگاه بدوی اجرا کننده حکم نیز نظر به مقررات ماده ۲۴ قانون اجرای مدنی با درخواست موافقت خواهد نمود.
ماده ۲۴ قانون اجرای احکام مدنی: «دادورز(ماموراجرا) بعد از شروع به اجرا نمی تواند اجرای حکم را تعطیل یا توقیف یا قطع نماید یا بتأخیر اندازد مگر به موجب قراردادگاهی که دستور اجرای حکم را داده یا دادگاهی که صلاحیت صدور دستور تأخیر اجرای حکم را دارد ویا ابراز رسید محکوم‌له دائر به وصول محکوم‌به یا رضایت کتبی او در تعطیل یا توقیف یا قطع یا تاخیراجراء.
اما در خصوص اعسار وضعیت در گذشته کاملاً متفاوت بود وشرط استفاده از امتیاز اعسار قطعیت حکم وحتی محبوس بودن محکوم علیه بود(در حال حاضر به موجب رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲ در خصوص مهریه اعسار از خواسته و دین بدون لزوم قطعیت حکم نیز تجویز شده است)، اگر چه بعضی در تقسیم بندی اعسار، همچنان که در صفحات گذشته منقول افتاد، اعسار را به انواع مختلفی همچون اعسار از محکوم‌به ، دین ، خواسته وغیره منقسم نموده‌اند ولی آنچه از رویه عملی محاکم وقانون اعسار قابل برداشت است این است که اعسار صرفاً نسبت به محکوم‌به ودین قابلیت طرح دارد وآن هم دینی که پرداخت آن از جانب مدیون به موجب احکام دادگاهها اعم از حقوقی یاکیفری مسجل وقطعی گردیده [۱۰۹]مثل دیه ویا به موجب اوراق اجرائیه ثبت اسناد محرز گردیده باشد، آنچه تحت عنوان اعسار از خواسته ودین قبل از قطعیت حکم وغیره مطرح می‌شود بیشتر استفاده از اختیار محکمه در قالب اعطاء مهلت وموافقت با تقسیط برای پرداخت توسط مدیون است که مبنای آن نیز اختیارات مقرر در مواد ۲۷۷ و۶۵۲ قانون مدنی و۲۶۹ قانون تجارت است ونه قانون اعسار وقانون نحوه اجرای محکومیت های مالی.
اگر چه بر خلاف تحلیل های پیش گفته، اخیراً هیأت عمومی دیوان عالی کشور در رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲ به این اختلافها پایان بخشیده است واعسار از خواسته را در قالب دعوای تقابل پذیرفته است.[۱۱۰]
ج- عدم لزوم عسرت وتنگدستی در اعطاء مهلت
اعساربیانگر وضعیت فعلی مدیون از جهت عدم تمکن مالی اوست، در شرایطی که اعطاء مهلت بیانگر این است که حتی گاهی مدیون توانایی پرداخت یکجای دین مورد درخواست استمهال را دارد ولی برای تنظیم حسابهای دریافت وپرداخت دفتری خود وعدم اختلال مضر در کسب وکارِ درخواست کننده استمهال، مدت زمانی نسبتاً کوتاهی نیاز می‌باشد که فرضاً با دریافت نقدینگی از حسابهای متفاوت ووصول طلبهای قریب الحال، دین مورد درخواست مهلت را پرداخت نماید. به عبارتی دیگر اعطاء مهلت عادلانه نمودن پرداخت است وصرفاً هم با فرصت دادن برای پرداخت نمود پیدا می‌کند. در شرایطی که در اعسار وضعیت عسرت، تنگدستی وعدم توانایی فعلی مدعی اعسار برای پرداخت دین احراز واثبات می‌گردد که از جمله آثار اثبات این وضعیت می‌تواند تقسیط دین ویا اعطاء مهلت از جانب دادگاه به معسر برای پرداخت محکوم‌به باشد.
د- نسبی بودن وضعیت اعسار ،قاطع و قراردادی بودن حکم اعطاء مهلت
اعسار وضعیتی است که با اثبات آن نزد محکمه، بدلیل عدم کفایت دارائی یا عدم دسترسی به مال توسط مدیون، موقتاً وفعلاً خواهان ومحکوم‌له دعوای اعسار از پرداخت دین ویا پرداخت یکجای آن در حق داین معاف می‌گرددولی قطعاً این وضعیت برای همیشه یکنواخت نخواهد بود، قطعاً انسان در تکاپو برای رفاه وآسایش ومال اندوزی بیشتر است واقتضای این اقدامات وفعالیتها نیز خروج معسر از وضعیت عسرت وتنگدستی وحصول یُسر است.بر همین اساس است که قانونگذار نیز علی رغم اینکه اجازه صدور حکم وضعیت اعسار مدیون ندار وناتوان را داده وبا صدور حکم اعسار حکم ثانوی مبنی برمعافیت موقت برای پرداخت دین ویا تقسیط آن را برحکم اولیه پرداخت مقدم داشته است ونیز تکلیف نموده است بر معسر که در صورت خروج وی از وضعیت اعسارحکم ثانوی مبنی بر معافیت از پرداخت از وی برداشته شده وحکم اولیه مبنی بر پرداخت دین به داین لازم الاجرا می‌باشد وصدور حکم اعسار دلیل معافیت همیشگی مدیون برای پرداخت دین نیست به عبارتی دیگر چنانچه بعد از اثبات اعسار اموالی از مدیون به دست آید صدور حکم اعسار سابق مانع استیفاء حقوق محکوم‌له (داین) از آن اموال نیست. لذا صراحتاً در ماده ۳۴قانون اعسار مقرر می‌دارد:«در هرموقع که معسر به تأدیه تمام، یا قسمتی از بدهی خود متمکن گردد ملزم به تأدیه آن است…» که مستفاد از ماده مزبور این است که وضعیت اعسار کاملاً نسبی وبا توجه به عدم قدرت پرداخت دین از جانب مدیون بوده است لذا چنانچه مدیون از وضعیت موصوف خارج گردد مثلاً ارثی به اوبرسد یا اگر کارمنداست بازنشسته شده سنواتی دریافت دارد که از طریق آن بتواند دیون خود راپرداخت نماید ویا اینکه در زمان اعسار بیکار بوده ودرآمدی نداشته است وبه این اعتبار محکمه اعسار وی را برای پرداخت دین پذیرفته است ولی اکنون شاغل شده ودرآمد مناسبی نیز دارد، لذا دیگر نمی تواند از همان وضعیت قبلی اعسار استفاده کند وداین را در عسرت وحرج برای دریافت طلب خود قرار دهد بلکه مکلف است به میزانی که یسر یافته است از دین خود ادانمایدودر صورتی که معسرخود در این مقام برنیاید داین خواهد توانست با اعلام واثبات این امر در محکمه علاوه بر اینکه طلب خود را وصول دارد معسری که علی رغم حدوث وضعیت یُسرهمچنان از حکم اعسار استفاده نموده است را نیز در مظان تعقیب ومحکومیت جزائی قراردهد ودر این راستااست که ماده ۳۱قانون اعسار اشعارمی دارد‌: «هرگاه معلوم شود پس از صدورحکم اعسار از معسررفع عسرت شده ومعهذا از حکم اعسار استفاده کرده است به تقاضای محکوم‌له یا متعهد‌له جزائاً تعقیب وبه حبس تأدیبی تا دوماه محکوم خواهد شد ».
نظربه تعارض وضعیت اعساروصدور حکم اعساردر مقابل داین با حقوق محکوم‌له وداینی که حقانیت طلب وی در محاکم قضایی ویاثبتی به اثبات رسیده است، مجازاتهایی نیز برای ادعای خلاف واقع مدعی اعسار وشهود وی وشرکای اوکه به نحوی از پرداخت دین خود فرارنموده‌اند ومحکمه را به اشتباه انداخته‌اند مقرر داشته است که از این قرار هستند‌: ماده ۲۹قانون اعسار، «اگر پس از صدور حکم اعسار معلوم شود که مدعی اعسار بر خلاف واقع خود را معسر قلمداد کرده به حبس تأدیبی از یک ماه تاشش ماه محکوم خواهد شد»
ماده ۳۰قانون اعسار‌: اگر پس از قبول اعسار ثابت شود که شهود قضیه عامداً شهادت دروغ کتبی یا شفاهی داده به مجازات مذکور در قسمت اخیر ماده ۲۱۸ قانون مجازات عمومی محکوم خواهند شد». لازم به ذکر است که جایگزین ماده ۲۱۸ قانون مجازات عمومی مذکور در ماده فوق الاشعار ماده ۶۵۰ قانون مجازات اسلامی است که مقرر می‌دارد‌: «هرکس در دادگاه نزد مقامات رسمی شهادت دروغ بدهد به سه ماه ویک روز تا دوسال حبس ویابه یک میلیون وپانصدهزارتا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.
تبصره –مجازات مذکور در این ماده علاوه بر مجازاتی است که در باب حدود وقصاص ودیات برای شهادت دروغ ذکر گردیده است».
ماده ۳۲ قانون اعسار:«هرکس که به نحوی از انحاء برای معسر قلمداد کردن کسی که معسر نیست با اوتبانی کرده ویا برخلاف حقیقت خود را طلبکاری معسر قلمداد ودر این موضوع با معسر تبانی کند شریک جرم مذکور در ماده فوق محسوب خواهد شد».
در شرایطی که در اعطاء مهلت از جانب دادگاه به موجب ماده۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی وضعیت برخلاف اعسار است وچنانچه فرضاً دادگاه دوماه مهلت به مدیون برای پرداخت بدهد وچند روز بعد از اعطاء مهلت مدیون اموالی بدست آورد که بتواند با آن دین مورد استمهال را پرداخت نماید، داین نخواهد توانست قبل از انقضاء مهلت اعطاء شده از طرف دادگاه، اموال را از ید مدیون بابت استیفاء طلب خود خارج نماید، هرچند در اعطاء مهلت موضوع مواد ۲۶۹ و۳۰۹ قانون تجارت نظر به رضایت صاحب سند با اعطاء مهلت از جانب محکمه، موضوع اعطاء مهلت جنبه قراردادی پیدا نموده ورجوع از توافق سابق بین داین ومدیون نزد مرجع رسمی قضایی مسموع نخواهد بود.
ه-اختیار قاضی در امکان اعطاء مهلت وصدور حکم اعسار
در طرح دعوای اعسار، مدعی اعسار مدیونیت ذمه وی به موجب حکم قطعی دادگاه یا اجرائیه صادره از مراجع ثبتی و یامستفاد از رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲ به موجب سند رسمی مسجل گردیده است وحتی ممکن است مدیون در چهارچوب اجرای ماده ۲محکومیتهای مالی در حبس به سر ببرد ولی چون خود راناتوان از پرداخت دین می‌داند ویا اینکه دفعتاً واحده توانایی پرداخت دین موضوع حکم واجرائیه را ندارد با تقدیم دادخواست مبنی بر صدورحکم اعسار از دین مشخص ومعین وارائه دلایل مبنی بر عدم دسترسی به مال خود یا عدم کفایت دارائی برای پرداخت آن دین، (که از جمله این دلایل حسب عنایت به اکثرآراء صادره در خصوص اعسار، شهادت شهودمی باشد) محکمه را با تکلیف خاص مبنی بر رسیدگی به وضع مالی وتوانایی وی برای پرداخت دین موضوع دادخواست اعسار می کند، در محاکم نیز اگر چه اعسار وعدم توانایی برای پرداخت دین از طریق دلایل دیگر نیز قابل اثبات است ولی نظر به ماده ۲۳ قانون اعسار که مقرر می‌دارد:«مدعی اعسارباید شهادت کتبی لااقل چهارنفراز اشخاصی که از وضع معیشت وزندگانی او مطلع باشندبه عرض حال خود ضمیمه نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ب.ظ ]




شرح گلشن راز، بیت۳۴۸، ص۲۴۵
«که رخصت اهل دل را درسه حال است فنـا و سکـر و پس دیگـر دلال است»
شرح گلشن راز، بیت۷۳۴، ص۴۷۲
لاهیجی «فنا» را از حالات دانسته است و در تعریف آن گوید: «فنا، عبارت از زایل شدن تفرقه و تمیز میان قدم و حدوث است».[۹۵۴]
قشیری فنا را پاک شدن از صفات نکوهیده و بقا را فرا گرفتن اوصاف بستوده می داند و این دو صفت متعاقب یکدیگرند و چون یکی از این صفات به بنده راه یابد آن صفت دیگر از وجود او رخت بربندد و آن کس که از اوصاف مذموم و ناپسند فانی می گردد در عوض اوصاف محمود و پسندیده به او روی می آورد و آن کس که خصال مذموم بر او غلبه می کند، از اوصاف محمود برهنه و خالی می گردد.[۹۵۵]
از دیدگاه هجویری فنا در زبان علم به یک معنی و در زبان حال معنای دیگری دارد.
علم فنا آن است که انسان بداند دنیا فانی است و پایدار نمی ماند و فناء حال آن است که بداند وقتی جهل و نادانی فانی می شود علم باقی می ماند و اگر معصیت فانی می شود، طاعت باقی می ماند.
فانی شدن بنده از وجود خویش، با رؤیت جلال حق و کشف عظمت او حاصل می شود و در هنگامی که جلال حق بر او غلبه می کند بنده دنیا و عقبی را فراموش می کند و از آن ها رها می گردد و مقام و احوال در نظر او، حقیر و کوچک نشان داده می شود و از عقل و نفس فانی می شود و در این فنا زبانش به حق ناطق و تنش در برابر او خاشع و خاضع گردد.[۹۵۶]
سخن مشایخ در باب فنا و بقا
«ابو سعید خرّاز که صاحب مذهب است گوید: «الفناء العبد عن رؤیه العبودیه و البقاء العبد بشاهد الالهیّه» فنا فناء بنده باشد از رؤیت بندگی و بقا بقاء بنده باشد به شاهد الهی. … ابو یعقوب نهرجوری گوید: «صحّه العبود فی الفناء و البقاء» صحّت بندگی کردن اندر فنا و بقاست از آن چه تا بنده از کلّ نصیب خود تبرّا نکند شایسته ی خـدمت به اخلاص نگـردد پس تبـرّا از نصیب آدمیّـت فنـا بود و اخـلاص انـدر
عبودیّت بقا».[۹۵۷]
در خلاصه ی شرح تعرّف آمده است که: نزد عارفان فنا آن است که حظ های او فانی شود و او از چیزی لذّت نبرد و قوه ی تمیز او از بین برود و از خود فانی شود و محبت یا حلال یا هیبت کسی او را به گونه ای مشغول خود کرده باشد که از هیچ چیز خبر نداشته باشد و این بی خبری را فنا گویند. چنان که عامر بن عبداللّه گفت: باکی نیست که من زنی را ببینم یا دیواری را، یعنی برای من زن و دیوار تفاوتی ندارد. در جای دیگر آمده است که: مراد از فنا آن است که غیر حق را بزرگ نداری و از بزرگ داشت غیر حق فانی و از بزرگ داشت حق باقی گردی و در فکر و اندیشه ی خود چندان او را بزرگ داری که فرصتی برای اندیشیدن به غیر حق نداشته باشی.[۹۵۸]
پایان نامه - مقاله - پروژه
دکتر عباسی داکانی می گوید: «فنا به معنای ارتفاع تعیّن و نفی تشخیص و انانیت است».[۹۵۹]
فیض
«ز فیضش هر دو عالم گشت روشن ز فضلـش خـاک آدم گشت گـلشن»
شرح گلشن راز، بیت۲، ص۴
«همیشـه فیـض فضـل حق تعـالـی بـود از شــأن خـویش انـدر تجلّی»
همان، بیت۶۷۲، ص۴۳۴
لاهیجی تجلّی ظهوری را دو نوع می داند:
۱- تجلّی عام ۲- تجلّی خاص
وی معتقد است که تجلّی خاص را «تجلّی رحیمی» گویند که خداوند فیضان کمالات معنویه، بر مؤمنان، صدّیقان و ارباب القلوب فرموده است: مانند معرفت، توحید، رضا، تسلیم، توکل، پیروی از اوامر الهی و اجتناب از نواهی و …. از این تجلّی تعبیر به «فیض» نموده اند و در این نوع تجلّی مؤمن از کافر، گناهکار از بی گناهی و ناقص از کامل شناخته می شود و این فیض خاص است.[۹۶۰]
خداوند مبدأ فیض است و او را فیاض خوانند که فیض او همیشه و به طور مستمر بر موجودات جاری می شود؛ و همه چیز به واسطه ی فیض تجلّی رحمانی، از امکان ذاتی «نیست» می شود و به فیض تجلّی حق، «هست» می گردد و سرعت تجدد این نوع فیض به صورتی است که هیچ کس از آمدن و رفتن آن مطلع نباشد و ادراک نکند که کی آید و کی رود.[۹۶۱]
به نظر دکتر عباسی داکانی، «این واژه در لغت به معنای ریزش و اعطا کردن و بارش آمده است. در اصطلاح به معنای فعل فاعلی است که فعلش دایم بوده و برای غرض و عوض نباشد، و بدین معنی مرادف با وجود و بخشش است حکیمان و عارفان مسلمان فیض را به فیض اقدس و فیض مقدس تفکیک کرده اند».[۹۶۲]
دکتر یثربی معتقد است که فیض خداوند به وسیله ی دو اقتضا به ممکنات می رسد. «یکی به اقتضای استعداد عین ثابت ممکنات که این بر حسب فیض مقدس است و تابع اعیان ثابته ممکنات، و دیگر آن که به اقتضای ذات الهی است، نه عین ثابته، و این به حسب فیض اقدس است که اعیان ثابته و استعدادات آن ها از آثار همین فیض اقدس است. و چون فیض مقدس هم تابع آثار فیض مقدس هم تابع آثار فیض اقدس است، پس همه ی امور به ذات الهی باز می گردند که لا اله غیره».[۹۶۳]
فیض بر دو نوع است:
۱- فیض مقدس ۲- فیض اقدس
در ارزش میراث صوفیه آمده است که: محی الدین ابن عربی بر این باور است که این حقیقت واحد که وجود حق تعالی است دارای یک «تجلّی ازلی» می باشد که ابن عربی از آن تعبیر به فیض اقدس نموده است. به نظر او «اعیان ثابته در عدم» بر حسب اقتضایشان، از عالم معقول به عالم محسوس می آیند و ظاهر می شوند و این ظهور را محی الدین فیض مقدس می خواند.[۹۶۴]
۲-۲۲. «ق»
قاب قوسین
«گـذاری کـن به کاف کنـج کونیـن نشیـن بر قـاف قـرب قـاب قـوسین»
شرح گلشن راز، بیت۱۹۸، ص۱۳۸
از نظر لاهیجی قاب قوسین به مقام واحدیّت و الوهیت اطلاق می شود و محیط قوسین وجوب و امکان و مقام محمّدی را نیز گویند.[۹۶۵]
دکتر سجّادی می گوید: قاب قوسین، فاصله ی دو کمان است و از آیه ی شریفه ی «فکان قاب قوسین اوادنی»[۹۶۶] مأخوذ است که در بیان فاصله ی پیامبر اکرم (ص) با جبرئیل هنگام نزول وحی آمده است.
عبدالرزاق کاشانی می گوید: «قاب قوسین عبارت است از قرب اسمائی به اعتبار تقابل بین اسماء در امر الهی که به نام دایره ی وجود نامیده شده است؛ مانند ابداء و اعاده (آغاز کردن و باز گردانیدن) و نزول و عروج و فاعلیت و قابلیت؛ که اتحاد با حق است با بقای تمیّز (جدایی) و اثنییّت (دو گانگی) اعتباری که از آن به اتصال هم تعبیر شده است، و هیچ مقامی جز مقام اوادنی (یا نزدیک تر) از این مقام بالاتر نیست».[۹۶۷]
قاف
«چـو قـاف قـدرتش دم بر قلـم زد هـزاران نقش بر لـوح عـدم زد»
همان، بیت۴، ص۵
«گـذاری کـن ز کـاف کنـج کـونین نشین بر قـاف قـرب قـاب قوسین»
همان، بیت۱۹۸، ص۱۳۸
لاهیجی می گوید: «قاف» که مقرّ و مکان زندگی سیمرغ است، عبارت است از حقیقت انسانی که مظهر تمام
آن حقیقت است و خداوند با تمام اسما و صفاتش بر او متجلّی و ظاهر می گردد.[۹۶۸]
«بگـو سیمرغ و کوه قاف چه بـود ؟ بهشت و دوزخ و اعـراف چه بود ؟»
همان، بیت۱۶۷، ص۱۱۲
به نظر لاهیجی، «کوه قاف» از غایت بزرگی گِرد عالم بر آمده و محیط عالم است، در حقیقت انسانی آن معنی ظاهر است مشتمل بر تمام حقایق عالم است واحدیه الجمع ظاهر و باطن واقع شده و منتخب و خلاصه ی همه ی عالم اوست. هر که به معرفت حقیقت انسانی رسید، به موجب « من عرف نفسه فقد عرف ربّه »[۹۶۹] رؤیت و شناخت حق، آن کس را میّسر است که «من رآنی فقد رأی الحق »[۹۷۰] چنان چه هر که به «کوه قاف» رسید، به «سیمرغ» می رسد».[۹۷۱]
دکتر سجّادی می گوید: کوه قاف در رسائل شهاب الدین سهروردی کنایه از موانع سیر و سلوک و عوالم جسمانی است.[۹۷۲]
در فرهنگ نوربخش آمده است : به حقیقت انسانیت کوه قاف اطلاق می شود که مظهـر تام آن حقیقت است و خداوند با تمام اسماء و صفات بر او متجلی و ظاهر گشته است. همچنین هستی سالک را نیز کوه قاف نامیده اند.[۹۷۳]
قدیم
«یکی در جزو و کل گفت این سخن باز یکـی کـرد از قـدیم و محـدث آغـاز»
شرح گلشن راز، بیت۲۸، ص۲۹
«قدیم و محـدث از هم چون جـدا شـد کـه این عـالم شد آن دیگر خـدا شد»
همان، بیت۷۰۳، ص۴۵۵
لاهیجی می گوید: «قدیم، آن است که مسبوق به غیر نباشد سبقاً ذاتیاً و مستند به هیچ علت نباشد و در تعریف قدیم گفته اند که: « هو موجود لا اوّل له » یعنی قدیم موجودی است که او را اوّل و مبدأ نبوده باشد».[۹۷۴]
هجویری معتقد است که قدیم آن است که هستی وی بر تمام هستی ها مسبوق بوده است و این فقط صفت خداوند است. «قدیم، سابق اندر وجود و همیشه بود آن که هستی وی سابق بود بر همه هستی ها و این به جز خداوند تعالی نیست».[۹۷۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ب.ظ ]




برای روشن شدن موضوع دیدگاه برخی از فقها درباره‌ی دلیل کتبی بودن سند می‌پردازیم. نویسنده‌ی کتاب «جواهرالکلام» در مبحثی که آداب قضا را به بحث گذارده است، در ضمن مسئله‌ی هفتم می‌گوید: گاه گفته می‌شود: فایده‌ی نوشتن صرفاً یادآوری ماوقع است و الا نوشته حجّت شرعی نمی‌باشد و به این ترتیب هیچ یک از این شرایط درباره‌ی نویسنده الزامی نیست زیرا بدیهی است که اگر با کمک این نوشته اصل مطلب به یاد آورده شود، به استناد همان اصل مطلب، حکم اجرا می‌شود و در غیر این صورت، نمی‌توان حکم را جاری کرد، هر چند نوشته دارای اوصاف ذکر شده باشد. البتّه غالباً همراه با این اوصاف، اطمینانی ایجاد می‌شود که حکم بر مبنای آن اجرا می‌شود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بر این نظر این اشکال وارد است که فایده‌ی نوشته، تنها در یادآوری آنچه که برای حکم و اجرا مؤثّر است منحصر نمی‌باشد، بلکه گاه فرستادن حکم و امر و نهی و مانند آن‌ها در کار است که امکان زیاد و کم شدن احکام و دستورات یا تغییر آن‌ها وجود دارد. بنابراین مقصود از مسئله‌ی هفتم این است که اگر قاضی منشی اختیار کرد که به نگارش او اعتماد داشته و نوشته‌ی وی را ملاحظه نمی‌کند، لازم است او چنین صفاتی را دارا باشد زیرا وی یکی از مصادیق شخص امین محسوب می‌گردد.[۶۹]
اینک نظر یکی از فقهای معاصر[۷۰] را بیان نموده که این نظریات در پاسخ به چند سؤال مطرح شده‌اند، لذا برای درک بهتر عین پرسش‌ها و پاسخ‌ها را مرور می‌کنیم.
سؤال- اگر ملکی در دست یا تصرّف شخصی باشد و بعد، چند نفر یا یک نفر مدّعی شوند که این ملک وقف است و نوشته‌ای هم داشته باشند که در آن مرقوم شده که فلان ملک مثلاً وقف است آیا با ارائه‌ این گونه نوشته‌ها و ادّعاها وقف بودن ثابت می‌شود یا خیر؟
جواب: با ادّعا و نوشته وقف ثابت نمی‌شود مگر موجب اطمینان شود.[۷۱]
سؤال: وقف‌نامه‌هایی از دویست، سیصد سال قبل در اداره‌ی اوقاف یا ادارات دیگر، مثل دادگستری موجود است و فعلاً یک قسمت از چهار قسمت اراضی موقوفه، برابر وقف‌نامه‌ّی مزبور، در تصرّف بوده و برای سه قسمت دیگر سند مالکیّت صادر شده است، با توجّه به اینکه مسئله‌ی ۹۲ در کتاب تحریر الوسیله کتاب وقف صفحه‌ی ۸۵ فعلاً شیاع مفید علم یا اطمینان و دیگر راه‌های اثبات وقف بودن مانند اقرار ذوالید، تصرّف به عنوان موقوفه و بیّنه شرعیه، در مسئله‌ی مورد بحث نیست، تکلیف اراضی مزبور چیست؟
جواب: اگر اراضی مزبور در تصرّف وقف نبوده، یا معلوم نیست که در تصرّف بوده‌اند تا به طریق شرعی وقف بودن آن‌ها ثابت نشود حکم وقف ندارد.[۷۲]
سؤال: در قباله‌ی ازدواج بر طبق مادّه‌ی ۸ قانون حمایت خانواده مصوّب ۱۵ بهمن ماه ۱۳۵۳ چهار مورد ذکر شده است. در موقع اجرای عقد یا در ضمن عقد لازم دیگر، زوجین شرط می‌کنند که اگر یکی از این چهارده مورد محرز شود زوجه از طرف زوج، وکیل یا وکیل در توکیل غیر است که خود را مطلقه نماید. نوعاً این موارد به زوجین تفهیم می‌شود ولی بعضاً زوجین بدون تفهیم، پای ورقه‌ای را که این مواد در آن نوشته شده امضا می‌کنند. در صورت دوم، اگر یکی از این موارد ثابت شود، آیا زوجه می‌تواند خود را مطلقه نماید یا باید مواد چهارگانه به زوجین تفهیم شود؟
جواب: مجرّد امضا و تفهیم مواد کافی نیست و باید در ضمن عقد، شرط شود یا عقدمبنیا علیه واقع گردد.[۷۳]
سؤال: آیا اسناد رسمی مملکتی و یا نوشته‌های عادّی که با امضای علمای بزرگ و با مهر آن‌ها ممهور باشد، در فصل خصومت می‌تواند به معنی شاهد یا حجّت باشد؟
جواب: اسناد کتبی حجیّت شرعیّه ندارند مگر آنکه برای قاضی موجب علم باشد.[۷۴]
آنچه که از پاسخ‌های گذشته به دست می‌آید این است که سند تنها در صورتی که موجب علم یا اطمینان قاضی شود معتبر خواهد بود و آشکار است که در این صورت نیز آنچه از نظر شرع حجیّت داشته و مبنای صدور حکم و اجرای آن می‌گردد، همان علم و اطمینان به محتوای سند است.
در حقوق اسلام در پاره‌ای اعمال حقوقی مانند وصیّت اعتبار کتابت به عنوان وسیله‌ی اظهار قصد صریحاً پذیرفته شده است. ولی اعتبار نوشته به صورت یک قاعده‌ی کلّی در فقه سنّتی دیده نمی‌شود حتّی بعضی از فقها به خلاف آن تصریح کرده‌اند. با وجود این، برخی از فقهای معاصر، با اعلام اینکه هر چیزی می‌تواند مبرز اراده باشد و کاربرد سبب و وسیله‌ی ‌خاصی برای ابراز قصد شرط نیست به کفایت نوشته در معاملات اشاره کرده‌اند.[۷۵]
و می‌توان گفت چون اسلام در معاملات عرف و عادت موجود را امضا و تأیید می‌کند و به اصطلاح احکامش در این باب بیشتر امضایی است نه تأسیسی، در صورتی که کتابت برای اظهار قصد انشاء معمول و متداول باشد، حقوق اسلام مخالفتی به آن نخواهد داشت.
اما سکوت را نمی‌توان وسیله‌ی اظهار اراده تلقی کرد. ساکت وضع مبهمی‌دارد و نمی‌توان گفت که قصد انشای معامله را داشته است، بنابراین اگر کسی به دیگری معامله‌ای را پیشنهاد کند و او در جواب سکوت نماید، نمی‌توان گفت که قبول کرده و معامله‌ی مزبور واقع شده است و ممکن است سکوت با قرائنی همراه باشد که دلالت بر قصد انشاء کند.[۷۶]
همچنین قاعده‌ی «لایَنسَب لِساکتٍ قولٌ»[۷۷] دلالت دارد بر اینکه سکوت حمل بر چیزی نمی‌شود و نمی‌تواند دلیل بر چیزی باشد. سکوت فی حد ذاته دلالتی ندارد و اگر در موردی مفید مقصودی است حتماً به کمک قرائن است، لذا از سکوت به عنوان جزء اماره‌ی قضایی می‌توان استفاده کرد.[۷۸]
خداوند در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره می‌فرماید:
«کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَکَ خَیْراً اَلْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقَّاً عَلَى الْمَتَّقینَ. فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ماسَمِعَهُ فَاِنَّما اِثْمُهُ عَلَى الَّذینَ یُبَدِّلُونَهُ اِنَ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ. فَمَنْ خافَ مِنْ مُوص ٍ جَنَفاً اَوْ اِثْماً فَاَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ اِنَ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[۷۹] یعنی:بر شما نوشته شده است که هر گاه مرگ شما فرا رسید چنانچه مالی بر جای گذاشته‌اید برای پدر و مادر و نزدیکان، وصیّت به خوبی کنید. حق است بر پرهیزکاران پس هر کس وصیّت را پس از شنیدن آن تغییر دهد، گناه آن بر کسانی است که آن را تغییر می‌دهند همانا خدا شنوای داناست. پس هر کس بترسد از وصیّت کننده ستم یا گناهی را، پس میان آن‌ها اصلاح کند، گناهی بر او نیست. همانا خدا آمرزنده و مهربان است.»
در آیه‌ی فوق، کتب یعنی واجب است و کلمه‌ی «وصیّت» فاعل آن می‌باشد. یعنی وصیّت واجب است. فعل این جمله به صورت مذکّر آمده است، زیرا وصیّت، مؤنّث مجازی و غیر حقیقی است و یا به دلیل آن است که میان فعل و فاعل، فاصله افتاده است و یا به خاطر آن است که وصیّت معنای مصوری دارد یعنی به معنای اَن یوصی آمده است، یعنی وصیّت کردن واجب است و خیر به معنی مال است همان گونه که خداوند در آیه‌ی ۹ سوره‌ی عادّیات فرموده است:
«و او در علاقه به مال، سرسخت است.»[۸۰]
در مورد میزان مالی که امر به وصیّت در این آیه به آن تعلّق گرفته است، اختلاف نظر وجود دارد. زهری گفته است:
«مقداری مورد نظر می‌باشد که نام مال بر آن صدق کند اعم از اینکه کم باشد یا زیاد.»
نخعی گفته است:
«از هزار تا پانصد درهم، مورد نظر است.»
ابن عباس گفته است که هشت درهم می‌باشد و از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که بر بیماری وارد شد که هفتصد یا هشتصد درهم داشت پس به او گفت آیا وصیّت کنم؟ امام فرمودند: «نه، زیرا خداوند دستور داده است اگر مالی داشتید و تو مال زیادی نداری.»[۸۱]
در آیه‌ی فوق گفته شده که واژه‌ی «معروف» به معنای معلوم است. بنابراین وصیّت به مجهول صحیح نیست، امّا این سخن به نظر فاضل مقداد درست نیست بلکه اگر به شیئی یا جزء یا نصیب، وصیّت شود صحیح است، و یک دیدگاه آن است که معروف به معنای عدل است و این معنا بهتر است.[۸۲] پس وصیّت‌نامه و نوشتن آن در هر شرایطی برای فرد لازم و ضروری است، امّا نوشتن وصیّت‌نامه در میان افراد جامعه به خصوص جوانان مرسوم نیست و به نوعی از انجام دادن این کار شانه خالی می‌کنند.
در رساله‌ی امام خمینی «» در خصوص نوشتن وصیّت‌نامه تأکید شده است و در مسئله‌ی ۲۷۰۰ آمده است که حتّی وقتی فردی نشانه‌های مرگ را در خود دید، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است، باید فوراً بپردازد و اگر نمی‌تواند، چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال می‌دهد کسی آن‌ها را ادا می‌کند، باید فوراً وصیّت کند و در مسئله‌ی ۲۷۰۲ هم آمده است که اگر کسی نماز و روزه قضا دارد، باید وصیّت کند که از مال او برایش اجیر بگیرند و اگر مال نداشت و احتمال داد کسی بدون آنکه چیزی بگیرد، آن‌ها را انجام می‌دهد، باید وصیّت کند.
اما سؤال اینجاست اگر کسی نتواند بنویسد یا حرف بزند تکلیف چیست؟
مادّه‌ی ۲۷۹ قانون امور حسبی می‌گوید:
«وصیّت‌نامه ممکن است به خط وصیّت کننده یا خط شخص دیگری باشد، ولی در هر صورت باید به امضای فرد برسد و به ترتیبی که برای امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گردیده است، در اداره‌ی ثبت محل اقامتگاه وصیّت کننده یا محلّ دیگری که آیین‌نامه‌ی وزارت دادگستری معیّن می‌کند، امانت گذاشته شود.»
در مادّه‌ی ۲۸۹ آمده است:
«وصیّت‌نامه وقتی معتبر است که تمام آن موجود باشد و ادّعای فقدان وصیّت‌نامه اعم از اینکه این دعوی نسبت به تمام وصیّت‌نامه یا قسمتی از آن باشد، مسموع نیست.»
۲- برای اینکه جلب اطمینان شود و قرارداد از مداخله‌ی احتمالی طرفین سالم بماند، باید نویسنده‌ی شخص سومی باشد.
گرچه ظاهر این جمله این است که نوشتن این قرارداد واجب است، ولی از آیه‌ی بعد «فان امن بعضکم بعضاً فلیؤد الذی ائتمن امانته» اگر به یکدیگر اطمینان داشته باشید آن کسی که حقّی به گردن اوست باید به موقع خود حق را بپردازد، استفاده می‌گردد که لزوم نوشتن در صورتی است که اطمینان کامل در بین نباشد و احتمال این رود که در جریان به نزاع و کشمکش کشیده شود.[۸۳]
۳- کاتب باید در نوشتن قرارداد حق را در نظر بگیرد و عین واقع را بنویسد (بالعدل)، یعنی نویسنده‌ی دین باید شخص عادلی باشد تا دین را کمتر یا بیشتر ننویسد یا به گونه‌ای ننویسد که برخلاف اراده‌ی طرفین قرارداد باشد. از این عبارت فهمیده می‌شود که نویسنده باید فقیه بوده و احکام ظریف و جزئی آن معامله را بداند تا هدف از نوشتن دین به خوبی تأمین شود.[۸۴]
۴- نویسنده و تنظیم کننده‌ی سند که از احکام و شرایط معامله اطّلاع دارد به پاس این موهبتی که خدا به او داده است نباید از نوشتن قرارداد شانه خالی کند، بلکه باید طرفین معامله را در این امر اجتماعی کمک نماید.[۸۵]
گفته شده است که در عبارت «نویسنده نباید از نوشتن خودداری کند.» نهی برای حرمت می‌باشد، یعنی اگر نویسنده‌ای که از وی درخواست نوشتن می‌شود از قبول آن خودداری کند مرتکب عمل حرامی‌شده است. بنابراین نوشتن واجب است امّا واجب کفایی می‌باشد و شعبی و گروه دیگری از فقها اعتقاد به وجوب کفایی دارند و یک دیدگاه بر آن است که اگر شخص دیگری وجود نداشته باشد که احکام معامله را بداند یا اگر ترک نوشتن موجب ضرر طلبکار باشد، واجب عینی خواهد بود. یک دیدگاه نیز بر آن است که نوشتن دین، ابتدا واجب عینی بود امّا عبارت «بر نویسنده و شاهدی ضرری وارد نشود» وجوب آن را نسخ کرد. امّا دیدگاه بهتر آن است که نوشتن بر اشخاص سرشناس که احکام معاملات را می‌دانند، مستحب است زیرا نوشتن دین از باب تعاون بر نیکی واجب کفایی است تا نظام زندگی بشر، ادامه پیدا کند.[۸۶]
۵- باید یکی از طرفین معامله قرارداد را املاء بکند.
۶- بدهکار به هنگام املا کردن باید خدا را در نظر بگیرد و چیزی را فرو گذار نکند و همه را بگوید تا بنویسند.[۸۷]
پس املاء کننده که همان مدیون است باید در آنچه اقرار و املا می‌کند، تقوی را رعایت نماید و چیزی کمتر از دین که بر عهده‌ی اوست نگوید و دلیل اینکه خداوند به مدیون، امر و نهی کرده آن است که احتمال دارد طلبکار، شخصی بی سواد و بی تجربه باشد و تخصّصی در این امور نداشته باشد. بنابراین اگر مدیون در بیان دین رعایت تقوی را ننماید مستلزم وارد شدن ضرر به طلبکار می‌شود و چنین عملی حرام است.[۸۸]
۷- اگر بدهکار جزء یکی از این دسته‌ ها بود: سفیه، کسی که نمی‌تواند امور مالی خود را سر و سامان دهد و ضرر و نفع خویش را تشخیص دهد. «ضعیف»، کوتاه فکر و کم عقل و مجنون، گنگ و لال که قدرت بر سخن گفتن ندارد، در این سه صورت «ولی» باید بجای آن‌ها قرارداد را املا کند و تنظیم کننده «سند» بنویسد.[۸۹]
۸- «ولی» نیز باید در املا و اعتراف به بدهی، عدالت و منافع کسی را که سرپرست اوست در نظر گرفته و از انحراف از حق دوری جوید (وَلیُملِل[۹۰] وَ اِلَیهِ بِالعَدل).[۹۱]
۹- اضافه بر نوشتن باید طرفین در قرارداد خود، دو شاهد بگیرند (و استشهدوا شهیدین).[۹۲]
مادّه‌ی ۱۵۵ قانون آیین دادرسی کیفری شرایط زیر را در شاهد شرعی، لازم می‌داند:،
بلوغ، عقل، ایمان، طهارت مولد، عدالت، عدم وجود انتفاع شخصی برای شاهد یا رفع ضرر از وی، عدم وجود دشمنی بین شاهد و طرفین دعوا و عدم اشتغال به تکدّی و ولگردی.
این شرایط و شرایط مقرّره در مواد ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ قانون مدنی در شهادت برای دعاوی مدنی نیز لازم است و باید احراز شود.
۱۰- این دو شاهد باید بالغ و مسلمان باشند، زیرا از کلمه‌ی رجل، در مورد مرد بالغ بکار می‌رود و شاهد باید مؤمن باشد. بنابراین شهادت کودک پذیرفته نمی‌شود و شهادت مجنون نیز به طریق اولی پذیرفته نمی‌شود زیرا عقل ندارد.[۹۳]
۱۱- یک مرد و دو زن نیز می‌توانند شاهد قرار گیرند.
۱۲- شهود باید مورد اطمینان باشند.[۹۴]
۱۳- در صورتی که شهود مرکّب از دو مرد باشند هر کدام می‌توانند مستقلاً شهادت بدهند، امّا در صورتی که یک مرد و دو زن باشند باید آن دو زن به اتّفاق یکدیگر ادای شهادت کنند تا اگر یکی اشتباهی کند نفر دوم یادآوری نماید.[۹۵]
امّا این که چرا شهادت دو زن معادل یک مرد شمرده شده، به خاطر این است که زن موجودی است عاطفی و احیاناً ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، لذا یک نفر دیگر به او ضمیمه شده تا از تحت تأثیر قرار گرفتن او جلوگیری کند.
۱۴- بدهی کم باشد یا زیاد، باید آن را نوشت. از آنجا که اسلام می‌خواهد در روابط اقتصادی هیچ گونه نزاعی رخ ندهد می‌گوید: این طور نباشد که در قراردادهای جزئی، به خاطر کمی بدهی، از نوشتن سند کوتاهی شود.[۹۶]
۱۵- در صورتی که، معامله کاملاً نقدی بوده باشد نوشتن قرارداد، لازم نیست.[۹۷]
۱۶- در معامله‌ی نقدی گر چه تنظیم سند، و نوشتن لازم نیست ولی باید شاهد گرفت.
۱۷- هیچ گاه نباید، نویسنده سند، و همچنین شهود، به خاطر رعایت حق و عدالت مورد آزار و اذیّت قرار گیرند.
حقوق تجارت به منظور تسهیل در گردش ثروت و رفع مشکلات انتقال طلب، سندی تجاری را به وجود آورده تا تأمین بیشتری به دارنده آن اعطا نماید. این سند به آسانی قابل انتقال بوده و تشریفات حقوق مدنی در آن رعایت نمی‌گردد و بدین ترتیب اعتبارات به سهولت از یک نفر به دیگری منتقل می‌شود و تاجر می‌تواند به جای وجه نقد چنانچه به کالا و یا انجام خدمت نیاز داشته باشد از سند تجاری استفاده نماید و دریافت کننده سند مزبور نیز به نوبه‌ی خود می‌تواند اعتبار منعکس در سند مورد بحث را به آسانی به دیگری انتقال دهد و یا در صورت نیاز به پول نقد به بانک مراجعه و وجه مورد نیاز خود را دریافت نماید، اسناد تجاری دارای خصوصیاتی هستند که عبارتند از:
قابلیت انتقال داشتن، انعکاس طلب در سند، تمتّع دارنده‌ی سند از تأمین بیشتر.[۹۸]
اگر خواسته باشیم سیر تاریخی اسناد تجاری را مورد مطالعه قرار دهیم شامل پنج مرحله بوده که به اختصار بیان می‌گردد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ب.ظ ]




۶

 

۱

 

۲/۱

 

B

 

 

 

۱

 

۶/۱

 

۸/۱

 

C

 

 

 

(قدسی پور،۱۳۸۴،ص۳۷ )
۴-۶-۵ تعیین ضرایب اهمیت معیارها :
به منظور تعیین ضرایب اهمیت هر یک از معیارها و زیر معیارهای مورد مطالعه ، ماتریس های زوجی معیارها و زیرمعیارها و گزینه ها به صورت پرسشنامه در اختیار دو نفر از کارشناسان خبره ی آشنا به منطقه مورد مطالعه قرار گرفت . این ماتریس ها بر اساس جدول ۹ کمیتی تنظیم و وارد سیستم گردید و ضرایب اهمیت هر معیار و زیر معیار تعیین گردید. در شکل ۱ نمونه ای از این ماتریس ها دیده می شود . اولویت هر یک از گزینه ها نیز در یک فرایند سلسله مراتبی از مجموع حاصل ضرب اهمیت معیارها در وزن گزینه ها به دست می آید که این کار نیز در نرم افزار [۶۰]EC انجام پذیرفته است. جهت بررسی سازگاری در قضاوت های انجام شده برای تعین ضریب اهمیت معیارها نیز از ضریب ناسازگاری استفاده گشته است. این امر یکی از مزیت های فرایند تحلیل سلسله مراتبی است که امکان بررسی سازگاری در قضاوت های انجام شده برای تعیین ضریب اهمیت معیارها ،زیر معیارها و گزینه ها را می دهد.ضریب سازگاری مکانیسمی است که بیان می دارد تا چه اندازه می توان به اولویت حاصل شده از جدول ترکیبی اعتماد کرد.برای ایجاد این اعتماد این نرخ باید کمتر از ۰٫۱ باشد.
مقاله - پروژه
شکل۴-۲ - نمونه ای از ماتریس های مقایسه زوجی در نرم افزار EC
منبع: نگارنده
امتیازات داده شده به معیارها ، مقایسات زوجی و تعیین ضرایب اهمیت معیارها هر یک جداگانه توسط کارشناسان گروه دلفی ارزیابی شده که در ادامه با روند این امتیازات و نتایج به دست آمده بیشتر آشنا خواهیم شد.
همانطور که در نمودار ارزیابی ها ملاحظه می کنید بیشترین امتیاز به دست آمده مربوط به معیار زیست محیطی با امتیاز ۰٫۴۲۵ تعلق دارد. در مرحله بعد معیار اقتصادی با امتیاز ۰٫۲۳۷ در مرحله سوم معیار سیاسی با امتیاز ۰٫۱۹۸ و در آخر معیار فرهنگی اجتماعی با امتیاز ۰٫۱۳۹ قرار دارد. در بررسی میزان ناسازگاری ها هم رقم ضریب ناسازگاری ۰٫۰۱ بوده که رقمی کوچکتر از ۰٫۱ است و طبق قوانین ناسازگاری، نشان دهنده وجود سازگاری در نحوه امتیاز دهی کارشناسان و در نهایت صحت مدل است.
شکل شماره۴- ۳- امتیازات نهایی مقایسه زوجی معیارها با یکدیگر
منبع:نگارنده
۴-۶-۶ تعیین ضرایب اهمیت زیر معیارها:
بعد از دستیابی به وزن معیارهای مورد نظر ،به منظور ارزش گذاری و تعیین ضرایب زیر معیارها ، آنها را در قاالب ماتریس های مجزا که از سوی کارشناسان تکمیل شده بود وارد نرم افزار کرده و در نهایت به نتایجی که در جدول زیر مشاهده می کنید دست یافتیم.جهت بررسی سازگاری در قضاوت ها نیز ضریب ناسازگاری برای هر کدام از ماتریس ها توسط نرم افزار سنجیده شده که همگی حاکی از صحت و اعتبار نحوه ی امتیازبندی ها دارد.
جدول۴- ۴۳ - ضرایب اهمیت معیارها و زیر معیارهای ارزیابی بهترین نوع گردشگری

 

 

معیار کلی

 

زیست محیطی

 

اقتصادی

 

اجتماعی-فرهنگی

 

سیاسی

 

 

 

وزن

 

۰٫۴۲۵

 

۰٫۲۳۷

 

۰٫۱۳۹

 

۰٫۱۹۸

 

 

 

نرخ ناسازگاری

 

۰٫۰۱

 

 

 

معیارهای زیست محیطی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم